پارسازاده اى بر اثر مرگ دو عمویش، داراى ارث کلان و ثروت بسیار گردید، او با آن ثروت (باد آورده) به فسق و انحراف و آلودگى پرداخت و
ادامه مطلب / دانلودپارسازاده اى بر اثر مرگ دو عمویش، داراى ارث کلان و ثروت بسیار گردید، او با آن ثروت (باد آورده) به فسق و انحراف و آلودگى پرداخت و
ادامه مطلب / دانلوددر سرزمین مغرب (شمال آفریقا) در مکتبخانه اى، معلمى دیدم بسیار خشن و ترشروى و تلخ گفتار و خسیس بود، زندگى مسلمانان با دیدار او تباه مى گشت، قرائن قرآنش، دل مردم را سیاه مى کرد. گروهى از پسر و دختر، به عنوان شاگرد گرفتار جفاى او بودند، نه جراءت خنده داشتند و نه مى توانستند سخن بگویند، گاهى سیلى بصورت زیباى یکى مى زد، و
ادامه مطلب / دانلوددانشمندى آموزگار شاهزاده اى بود و بسیار او را مى زد و رنج مى داد، شاهزاده تاب نیاورد و نزد پدر از آموزگار شکوه کرد. شاه، آموزگار را طلبید و به او گفت: پسران مردم را آنقدر نمى زنى که پسرم را مى زنى، علتش چیست
آموزگار گفت: به این علت که همه مردم به طور عموم و پادشاهان بخصوص، باید سنجیده و
ادامه مطلب / دانلودحکیم فرزانه اى پسرانش را چنین نصیحت مى کرد: عزیزان پدر! هنر بیاموزید، زیرا نمى توان بر ملک و دولت اعتماد کرد، درهم و دینار در پرتگاه نابودى است، یا دزد همه آن را ببرد و یا صاحب پول، اندک اندک آن را بخورد، ولى هنر چشمه زاینده و دولت پاینده است، اگر هنرمند تهیدست گردد، غمى نیست زیرا هنرش در ذاتش باقى است و
ادامه مطلب / دانلودوزیرى داراى پسر کودن و نفهم بود، او را نزد دانشمندى سپرد و سفارش کرد در تربیت او بکوش تا خردمند گردد. دانشمند مدتها در تربیت او تلاش کرد، ولى او
ادامه مطلب / دانلود