کد خبر : 244283 تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۶ - ۱۷:۱۷

داستانک ریسمان های شیطان

داستانک ریسمان های شیطان مردی کنار بیراهه ای ایستاده بود. ابلیس را دید که با انواع طناب ها به دوش در حال گذر است. کنجکاو شد و پرسید: «ای ابلیس، این طنابها برای چیست؟» ابلیس جواب داد: «برای اسارت آدمیزاد. طنابهای نازک برای افراد ضعیف‌النفس و سست ایمان، طناب‌های کلفت …

داستانک ریسمان های شیطان

داستانک ریسمان های شیطان

مردی کنار بیراهه ای ایستاده بود. ابلیس را دید که با انواع طناب ها به دوش در حال گذر است. کنجکاو شد و پرسید: «ای ابلیس، این طنابها برای چیست؟»

ابلیس جواب داد: «برای اسارت آدمیزاد. طنابهای نازک برای افراد ضعیف‌النفس و سست ایمان، طناب‌های کلفت هم برای آنانی که دیر وسوسه می‌شوند.»

سپس از کیسه‌ای طناب‌های پاره شده را بیرون ریخت و گفت: «اینها را هم انسان‌های باایمان که راضی به رضای خدایند و اعتماد به نفس داشتند، پاره کرده‌اند و اسارت را نپذیرفتند.»

مرد گفت: «طناب من کدام است؟»

ابلیس گفت: «اگر کمکم کنی که این ریسمان‌های پاره را گره زنم، خطای تو را به حساب دیگران می‌گذارم.»

مرد قبول کرد. ابلیس خنده‌کنان گفت: «عجب، با این ریسمان‌های پاره هم می‌شود انسان‌هایی چون تو را به بندگی گرفت!»

به این پست امتیاز دهید
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، داستان کوتاه و بلند بازدید 511 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php