کد خبر : 225759 تاریخ انتشار : یکشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۵ - ۱۴:۴۸

حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، حکایت 13 – پرهیز از اظهار نیاز در نزد دشمن

یکى از تهیدستان بر اثر اضطرار و ناچارى، گلیمى را از خانه یکى از پاک مردان دزدید. قاضى دستور داد تا دست دزد را به خاطر دزدى قطع کنند. صاحب گلیم نزد قاضى آمد و گفت: من دزد را بخشیدم، بنابراین حد دزدى را بر او جارى نکن. قاضى گفت: …

حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، حکایت 13 – پرهیز از اظهار نیاز در نزد دشمن

یکى از تهیدستان بر اثر اضطرار و ناچارى، گلیمى را از خانه یکى از پاک مردان دزدید. قاضى دستور داد تا دست دزد را به خاطر دزدى قطع کنند.

صاحب گلیم نزد قاضى آمد و گفت: من دزد را بخشیدم، بنابراین حد دزدى را بر او جارى نکن.

قاضى گفت: شفاعت تو موجب آن نمى شود که حد شرع را جارى نسازم.

صاحب گلیم گفت: اموال من وقف فقیران است، هر فقیرى که از مال وقف به خودش بردارد از مال خودش برداشته، پس قطع دست او لازم نیست.

قاضى از جارى نمودن حد دزدى منصرف شد، ولى دزد را مورد سرزنش قرار داد و به او گفت: آیا جهان بر تو تنگ آمده بود که فقط از خانه چنین پاک مردى دزدى کنى؟!

(اگر ناچار بودى، در جاى دیگر دزدى مى کردى، نه در خانه این مرد.)

دزد گفت: اى حاکم! مگر نشنیده اى که گویند: خانه دوستان بروب ولى حلقه در دشمنان مکوب.

چون به سختى در بمانى تن به عجز اندر مده

دشمنان را پوست بر کن، دوستان را پوستین

(اشاره به اینکه در برابر دشمن، سر تسلیم فرود نیاور و دست نیاز به سوى او دراز نکن، بلکه هنگام ناچارى به سراغ دوست برو.)

پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»

به این پست امتیاز دهید
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، داستان کوتاه و بلند بازدید 344 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php