نتايج جستجو مطالب برچسب : انتخاب همسر

پیدا کردن همسر مناسب آرزوی خیلی از دخترها و پسرها است. اما این که چطور باید به این انتخاب دست بزنند، مساله ای است که شاید کمتر کسی از آن اطلاع داشته باشد. ما راهکارهای مناسبی برای این انتخاب به شما نشان می دهیم.

1)قدم اول این است که خودتان را درست بشناسید و مطمئن باشید که واقعا تصمیم دارید ازدواج کنید یا نه و اگر پاسخ مثبت است به چه دلیل؟ بخاطر پول؟ ظاهر طرف مقابل؟ شخصیتش؟ یا صرفا برای اینکه از خانه پدری فرار کنید؟

راهکارهایی مناسب برای انتخاب همسر

کسی که خودشناسی می کند، برای زندگی خودش هدف قائل می شود، برنامه ریزی می کند، آرزوهایش را روی کاغذ می آورد و جاهای خالی زندگی اش را شناسایی می کند.

کسی که خودش را خوب می شناسد، کمتر تحت تاثیر حرف دیگران مسیر زندگی اش را تغییر می دهد و دوست دارد خودش بداند با زندگی اش چه کار می کند.

به عنوان مثال، یک دختر 17 ساله دوست دارد در سن 30 سالگی جراح زنان و زایمان باشد، در شیراز زندگی کند ویک بچه داشته باشد.

-اولا این که کسی که می خواهد پزشک متخصص بشود، باید همسری انتخاب کند که شرایط بخصوص شغلی او را درک کرده و بتواند او را حمایت کند.

-از سوی دیگر شاید لازم نباشد او هم جراح باشد اما باید از تحصیلات دانشگاهی برخوردار باشد. در ضمن، برای چنین دختری که زودتر از 30 سالگی نمی خواهد بچه دار بشود، ازدواج زودرس یا حاملگی زودرس مزیت خاصی ندارد.

– در ضمن اینکه دوست دارد در شیراز زندگی کند، تا حدی تکلیف خواستگاری که می خواهد او را به تبریز یا کانادا ببرد را مشخص می کند. با خودتان رو راست باشید، و در تصمیمتان راسخ باشید.

٢)مرحله دوم این است که همسر آینده تان را بر اساس خواسته ها و موقعیت فعلی خود تصور کنید. تصور کردن همسر ایده آل با توجه به آرزوهایتان نسبتا راحت است. همیشه از خودتان این سوا ل را بپرسید: «آیا من برای شخصی که به عنوان همسر ایده آل خودم تصور کرده ام، همسر ایده آلی هستم؟» خیلی ساده است. هر ترازویی دو کفه دارد. اگر می خواهید کفه طرف مقابلتان سنگین باشد، ابتدا باید کفه طرف خودتان را سنگین کنید. کسی که می خواهد با یک فرد تحصیل کرده هنردوست ازدواج کند، بهتر است خود نیز تحصیل کرده و هنر دوست باشد.

3) در مرحله سوم باید یکسری معیارهای غربالگری اولیه برای همسریابی انتخاب کرده و آنها را آزمایش کنید. رایجترین معیارهایی که برای این منظور به کار می روند عبارتند از: تفاوت سن، تفاوت قد، تفاوت ظاهر، تفاوت تحصیلات، تفاوت طبقاتی، تفاوت قومی، تفاوت زبانی و در نهایت تفاوت دینی.

– نکته مهم این است: این شما هستید که تعیین می کنید یک ویژگی برایتان مهم است یا خیر. مثلا برای یک نفر ممکن است ازدواج درون قومی خیلی مهم باشد ولی برای کس دیگر اصلا اهمیت نداشته باشد.

– نکته دیگر این است که تفاوت آدمها در یک قالب نسبی مطرح می شود تا مطلق. مثلا به نظر یک نفر قد 170 کوتاه است و به نظر شخص دیگری ایده آل است. پژوهش ها نشان دادند که کسانی که حرف مردم برایشان مهم است بیشتر به ظاهر طرف مقابلشان اهمیت می دهند.

4) مرحله چهارم عبارتست از «دیدن» و «دیده شدن» برای ایجاد جاذبه اولیه. در کشورهایی که محیطهای مختلط کمتر است، پسرها ممکن است به کمک مادر و خواهرانشان برای پیدا کردن همسر مناسب متوسل شوند. ولی متاسفانه چنین امکانی برای اکثر خانمهای جوان کمتر وجود دارد. به همین دلیل توصیه من این است که محیط کار، تحصیل یا تفریح خود را به گونه ای انتخاب کنید که حداکثر احتمال ممکن را برای دیده شدن توسط همسر احتمالی آینده تان به شما بدهد. به عنوان مثال کسی که می خواهد با یک موسیقیدان ازدواج کند، یا در کلاسهای متعدد موسیقی شرکت می کند یا عضو انجمنی می شود که موسیقی دانان معمولا عضو آن می شوند. کار دیگری که می توانید بکنید این است که چند خصوصیت اصلی که برای همسر آینده تان در نظر دارید به نزدیکان و دوستان بگویید ممکن است آن ها فردی را با این مشخصات بشناسند و یا در آینده اگر با چنین کسی برخورد کنند بلافاصله به یاد شما می افتند و می توانند نقش معرف را داشته باشند.

5) خواستگاری کردن از این فرد است. در بسیاری از جوامع (چه شرقی و چه غربی) معمولا خواستگاری توسط جنس مرد صورت می گیرد و معمولا یک زن نمی تواند از یک مرد تقاضای ازدواج بکند وگرنه به سبکی متهم می شود.

به هر حال، فراموش نکنید وقتی از کسی به قصد ازدواج خواستگاری کردید، فکرتان فقط مشغول ظواهر امر (مانند کافی شاپ رفتن و کادوهای رمانتیک دادن یا نحوه چای آوردن عروس خانم موقع خواستگاری و مراسم عروسی) نباشد. به اصل موضوع دقت کنید.

راهکارهایی مناسب برای انتخاب همسر

6) مرحله ششم که به نظر من مهمترین مرحله انتخاب همسر است، بردن نهایت استفاده از فرصتها برای شناخت بهتر همسر احتمالی تان از طریق برقراری ارتباط کلامی یا غیر کلامی می باشد. امروزه حتی خانواده های نسبتا سنتی و مذهبی با حرف زدن و معاشرت زوجهای آینده در طول دوران نامزدی شان مخالفت چندانی ندارند.

در طول این جلسات، از طرف مقابل خود باید سوال بپرسید. سوالهای تعیین کننده.

– این سوالها از هر فرد به فرد دیگر فرق می کند اما به عنوان نمونه چهار تا پنج مورد از آنها را برایتان می گوییم:

الف) می توانید بپرسید: «هدف شما در زندگی چیست؟ سه تا از بزرگترین آرزوهای زندگی تان را بگویید».

ب) مثلا: «هدف شما از ازدواج چیه؟ چرا می خواهید با من ازدواج کنید؟»

پ) «من شغلم ایجاب می کند که در خارج از منزل کار بکنم. می خواستم بدانم راجع به این موضوع چی فکر می کنی؟»

ت) « در خانه پدر و مادری شما تقسیم کارهای منزل به چه صورت بوده؟ دوست دارید در زندگی ما چطور باشد؟»

پرسیدن این سئوال ها کمک کننده است، اما فراموش نکنید که ما در دنیای ایده آل زندگی نمی کنیم، بنابراین اگر تصمیمتان بر این شد که با فردی ازدواج کنید (بخصوص برای خانم ها) فراموش نکنید حتما شرایطی را که برایتان مهم است سر عقد مطرح کرده و تعهد لازم را از همسر آینده تان بگیرید. این تنها سندی است که می تواند در صورت عدم سازش همسرتان در موارد یاد شده از شما حمایت کند.

از سوال مهمتر، ارتباطات غیر کلامی است. مثلا اینکه آیا رفتارش طوری که می خواهید با مهربانی و عاطفه هست یا نه؟ آیا آداب اجتماعی را در حدی که برای شما مهم است بلد هست اگر نه، آیا در این حد با او احساس صمیمیت می کنید که این مورد را با او در میان بگذارید؟

علاوه بر آن باید از خودتان بپرسید: از هم صحبتی با او خسته شدید یا لذت بردید؟ اینکه اگر اختلاف نظری پیش آمد می توانید با صحبت کردن مسئله را حل کنید و یا بر سرش به تفاهم برسید؟ آیا می ترسید مسئله ای را با او در میان بگذارید؟ از عکس العمل هایش در مقابل حرف ها و رفتار شما نگران می شوید؟ آن چیزهایی را که شنیدید یا دیدید وقتی به خانه برگشتید، روی کاغذ بیاورید، زیرا برای مرحله آخر یا هفتم باید از آنها استفاده کنید.

7) مرحله آخر جمع بندی وضعیت و گرفتن تصمیم مناسب است. در زندگی هر کسی حداقل یک فرد معتمد وجود دارد. نسبت آن شخص مهم نیست. عقل و تجربه اش مهم است. باهم صحبت کنید و مجموع شرایط را برایش بگویید و بخواهید وضعیت را از دید خودش ارزیابی کند.

سعی کنید در ارائه مشاهدات و شنیده هایتان منصف باشید و به اصطلاح سانسور نکنید. بعد با خودتان خلوت کنید. تمام نظرات و تفکرات را کنار هم بچینید و جنبه های مثبت و منفی ازدواج با این فرد را کنار هم مقایسه کنید. آیا جنبه های مثبت به جنبه های منفی می چربند؟ آیا چیزی در نکات منفی هست که خیلی برا یتان مهم باشد و بخاطرش بخواهید از طرف بگذرید؟ ممکن است چیزهایی را که شنیدید قبول نداشته باشید که ایرادی ندارد. هرکسی نظر خودش را دارد، ولی در نهایت این زندگی شماست. تصمیم آخر را خودتان بگیرید و آن را به پدر و مادرتان اعلام کنید.

می توانید وقتی نتیجه تصمیمتان را به پدر و مادرتان می گویید دلایل خودتان را هم بگویید که بدانند این تصمیم را عاقلانه گرفتید و جوانب آن را سنجیده اید.

مراحل بالا توصیف یک فرایند عقلانی و منطقی بود. ازدواج در زندگی فرد یک تصمیم خیلی مهم است. ازدواج موفق می تواند تمام توانایی های بالقوه فرد را شکوفا کند و ازدواج نا موفق می تواند منابع غنی درون وجود یک نفر را به صفر برساند. هستند کسانی که فقط از روی احساسشان ازدواج کردند و خوشبخت شدند ولی تعداد کسانی که خوشبختند و این تصمیم را با چشمهای باز و با در نظر گرفتن همه جوانب گرفتند بیشتر است.

ادامه مطلب / دانلود

7 کلید طلایی انتخاب همسر

انتخاب همسر مرحله حساسی در زندگی هر کدام از ما است. این که بفهمید یک نفر مناسب شما است یا نه، نیاز به تحقیق و مشاوره و بررسی زیادی دارد. شما نیاز دارید قبل از هر چیز خود را بشناسید و پس از آن طرف مقابل را بشناسید و دریابید چقدر به هم شبیه هستید.
شباهت یا تفاوت؟
این دقیقا مهم ترین مساله ای است که باید در انتخاب همسر در نظر داشته باشید. اگرچه تفاوت ها در ابتدای امر برای هر دو شما جذاب است اما آنچه باعث می شود شما در کنار هم بمانید، شباهت هایی است که به هم دارید. هر چه شباهت شما بیشتر باشد زندگی با دوام تری خواهید داشت. برای یک زندگی طولانی مدت به اندازه باقیمانده عمرتان، شما نیاز به شباهت ها دارید. وگرنه اگر فکر می کنید تا 20 سال دیگر حوصله تفاوت های همدیگر و سر و کله زدن به خاطر این تفاوت ها را دارید سخت در اشتباهید. 20 سال که هیچ. مطمئن باشید تا دو سال بعد، همه چیز برایتان عادی می شود و آن وقت تفاوت ها بیشتر توی چشم تان می آیند.
چطور تحقیق کنیم؟
برای شناخت طرف مقابل و فهمیدن میزان تناسب ها و تفاوت هایتان دو راه دارید.
1 – شناخت مستقیم :
چندین ساعت یا جندین جلسه با گفت گوی رودررو می توانید درباره همه رفتارها، عادات, و اعتقادات طرف اطلاعات کسب کنید. با هم بیرون بروید، با خانواده یکدیگر صحبت کنید و به این ترتیب همدیگر را محک بزنید.

2 – شناخت غیر مستقیم :
نشانی و شماره تلفن چند تن از دوستان و آشنایان طرف را از خود او بگیرید. با آنها صحبت کنید و درباره رفتار اجتماعی، خانوادگی و خصوصیات مثبت و منفی شان بپرسید.
نگاهی به گذشته افراد
یکی دیگر از معیارهای که باید در ازدواج در نظر گرفت گذشته افراد است. یعنی باید مشابهت های بین شما با گذشته فردی که می خواهید با او ازدواج کنید داشته باشد. بسیاری از مردم می گویند که همسرم مرا درک نمی کند، درک زمانی صورت می گیرد که سرنوشت مشابهی داشته باشیم. مثلا بعضی ها در گذشته مورد محبت و دوستی قرار گرفته اند ولی بعضی ها اصلا مورد توجه نبوده. اگر این دو نفر ازدواج کنند چه اتفاقی می افتد؟ کسی که محبت ندیده تشنه محبت است و هیچ وقت سیراب نمی شود برعکس، کسی که همه چیز برایش مهیا بوده سیراب است و هیچ چیز چشمش را نمی گیرد پس بهترین حالت تعادل است.
شناخت خانواده ها
من خودش را انتخاب کرده ام، قرار نیست با خانواده اش زندگی کنم، او با خانواده اش فرق دارد… این ها جملاتی است که عاشق پیشه ها زیاد می گویند. بسیاری از دختر و پسرها فکر می کنند فکر می کنند که پدر و مادر خود یا همسرشان نقش مهمی در آینده شان نخواهد داشت، اما باید بدانند تا وقتی پدر و مادر زنده هستند، در زندگی مشترک آن ها موثر خواهد بود. و حتی زندگی مشترک می تواند سالیانی چند، از مرگ پدرها و مادرها متأثر باشد. همسر شما، حاصل تربیت همین پدر و مادر است و چه بخواهید و چه نه، چه مشخص باشد و چه نه، از سبک رفتاری و تربیتی آنها تاثیر گرفته. حتی اگر در ظاهر با آنها بسیار متفاوت باشد، اما شالوده شخصیتش توسط خانواده گذاشته شده. پس دقت در خانواده او می تواند به معنی کسب شناخت درباره روحیات همسر آینده تان باشد.
اهمیت مشاوره قبل از ازدواج
امروزه شمار روز افزون موارد طلاق موجب شده است تنا صاحب نظران به فکر پیدا کردن راه حل هایی باشند. زمینه های یک ازدواج موفق را فراهم سازند و مانع از افزایش طلاق شوند مشاوره قبل از ازدواج ابتدا در زمینه ی مسائل پزشکی و ژنتیکی و بعد در زمینه ها ی مسائل شخصی، روانی و روابط اجتماعی کاربرد دارد بعضی از کارکرد های مشاوره قبل از ازدواج عبارتند از :
1 – بررسی ملاکهای ازدواج سالم در مشاوره ی قبل از ازدواج

2 – بررسی آمادگی طرفین برای ازدواج

3 – بررسی تطابق و تناسب شخصیتی طرفین برای ازدواج
استخاره
بعضی از افراد برای تشخیص صلاح از فساد از استخاره استفاده می کنند. و چون حدود صحیح آن را نمی دانند به شیوه ی نادرست دست می زنند انسان موظف است در حل مسائل از نیروی عقل و تجربه ی دیگران بهره بجوید و چنانچه، با وجود به کارگیری مراحل یاد شده ابهام برطرف نشد می تواند با توسل قبلی به خداوند متعال برای رفع سرگشتگی استخاره کنند.
توکل به خدا

پشتوانه همه ی این مسائل گفته شده، توکل به خدای متعال و قادر مطلق است. در صورتی که نقاط مشترک، زیاد و نتایج تحقیقات انجام شده مثبت بود، با توکل بر خدا می توان ازدواج کرد.

ادامه مطلب / دانلود

با این افراد ازدواج نکنید!

این آدم باتجربه یک عشق شکست خورده، به شما پناه می‌آورد. تجربه‌ای پر از رنج و عذاب و محبوبی که هر لحظه از زندگی‌اش را به جهنم تبدیل کرده بود. وقتی با نفرت و انزجار از آن رابطه حرف می‌زند، دل‌تان خنک می‌شود و پیش خود می‌گویید: «جز من هیچ زنی را دوست ندارد!». شما با کمال میل، به این مرد شکست خورده پناه می‌دهید و تلاش می‌کنید با لطف‌هایتان، او را در این عشق امن پناه دهید.

شما نمی‌دانید که این مرد یک «قربانی» است و حتی با لطف‌های شما هم حاضر نمی‌شود نگاهش را به زندگی تغییر دهد. قربانی‌ها عاشق رنج بردن هستند. آنها به دردهایشان گره خورده‌اند و اینکه از دیگران منزجر و آزرده باشند، به آنها حس امنیت و برتری می‌دهد. آنها با چنین حسی، یک سپر دفاعی در برابر خود درست می‌کنند و حاضر نیستند این سپر را زمین بگذارند. پس اگر با این نشانه‌هایی که می‌گوییم روبه‌رو هستید، بیهوده به خودتان زحمت ندهید.

ویژگی‌های فرد موسوم به «قربانی»

1. هرچه بیشتر محبت کنید او ناراضی‌تر می‌شود و هرچه بیشتر دلداری‌اش دهید، او کمتر رنگ شادی را می‌بیند. همیشه بدترین بخش یک اتفاق را به عنوان بخش اصلی‌اش می‌بیند و از میان گفته‌های شما یا دیگران نکته‌ای برای رنجیدن پیدا می‌کند.

2. به دلیل هر اتفاق کوچکی، چهره‌ای ناراحت به خود می‌گیرد و گلایه‌ها را شروع می‌کند. در ذهن او همیشه دلیلی برای ناراحتی از افراد و شکایت کردن وجود دارد و هیچ وقت هم از این رفتار سیر نمی‌شود.

3. اگر در کاری شکست خورده باشد یا از چیزی ناراحت باشد، حتی حاضر نمی‌شود پیشنهاد‌های شما را برای تغییر شرایط عملی کند. او برای نگه‌داشتن اوضاع زندگی‌اش در همین وضعی که آزارش می‌دهد، تلاش می‌کند و در برابر هر تغییر مثبتی مقاومت می‌کند.

4. هیچ وقت نمی‌توانید با او یک گفت‌و‌‌گوی صادقانه داشته باشید و بدانید از چه چیزی آزرده است. حاضر نیست دلیل ناراحتی‌هایش را با کسی در میان بگذارد و روابطش را با آدم‌ها بهبود ببخشد.اگر بخواهید به او نزدیک‌تر شوید، تنها باید حدس بزنید چه ناراحتی‌ای از شما در دلش هست.

5. شما تمام تلاش‌تان را می‌کنید که دلایل ناراحتی‌اش را از میان بردارید و زندگی را آنطور که او می‌خواهد بسازید اما غصه‌های او تمامی ندارد. او هرگز آرام نمی‌شود و هرقدر هم که به خیال خودتان اوضاع را ایده‌آل کنید، او دلیل دیگری برای غصه‌دار بودن پیدا می‌کند.

6. در این دنیا هیچ دلیلی برای شاد کردن او وجود ندارد اما همیشه دلایل کافی برای ناراحت کردنش هست. او حتی یک روز از زندگی‌اش را بدون اخم و ناراحتی نمی‌گذراند.

7. او معتقد است زندگی‌اش پر از شکست و اتفاقات ناراحت کننده است و نمی‌تواند بفهمد چرا دیگران چنین زندگی‌ای ندارند. او حاضر نیست نقش خودش در این ناراحتی‌ها را بپذیرد و معمولا خوشبختی دیگران را با عبارت «خوش”‹شانس است!» معنا می‌کند.
. او نمی‌تواند هیچ قدم مثبتی در زندگی‌اش بردارد و هیچ یک از مشکلاتی که آزارش می‌دهد را حل کند. تنها کاری که می‌کند شکایت از شرایط و زندگی‌اش است. از نظر او زمین و زمان دست به دست هم داده‌اند تا جلوی موفقیتش را بگیرند.

8. او نمی‌تواند هیچ قدم مثبتی در زندگی‌اش بردارد و هیچ یک از مشکلاتی که آزارش می‌دهد را حل کند. تنها کاری که می‌کند شکایت از شرایط و زندگی‌اش است. از نظر او زمین و زمان دست به دست هم داده‌اند تا جلوی موفقیتش را بگیرند.

9. از نظر او همیشه دیگران خوشبخت‌ترند. کار او حسرت خوردن برای زندگی و موفقیت‌های دیگران است و اگر بگویید چرا تو به آن شرایط نرسیده‌ای، شانس یا وضعیتی که در آن گرفتار شده‌است را بهانه می‌کند. این مقایسه‌ها روز به روز او را پریشان‌تر و افسرده‌تر می‌کند.

10. اگر سابقه یک ارتباط عاطفی ناموفق را داشته، سعی می‌کند از نامزد یا همسر سابقش برای شما یک غول بسازد. او بدی‌هایی که دیگران در حقش کرده‌اند را با آب و تاب برای شما تعریف می‌کند و می‌خواهد به شما تلقین کند که یک قربانی است.

فکر نمی‌کند قربانی است

اگر یک یا دو مورد از موارد گفته شده در مورد همسر یا نامزد‌تان صدق می‌کند، باید مراقب باشید. او گرایش اندکی به قربانی بودن دارد و اگر با صحبت کردن در این مورد، نتوانید چنین مشکلی را حل کنید، باید منتظر شدت گرفتن این نشانه‌ها در او باشید.

اگر 3 تا 5 مورد از این موارد در مورد او صادق است، باید بدانید گرفتار یک قربانی شده‌اید. پس سعی نکنید مثل یک فرشته نجات، بخواهید این قربانی را به زندگی خوب برگردانید، زیرا بعد از مدتی خواهید دید تلاش‌هایتان بی‌ثمر است. در این مقطع تنها خود قربانی است که می‌تواند به خودش کمک کند. اگر 6 تا 10 مورد از موارد گفته شده در مورد او درست است، باید بدانید او یک قربانی تمام‌عیار است. یعنی کسی که خودش هم قبول ندارد قربانی است و اگر چنین موضوعی را با او در میان بگذارید، به شدت واکنش نشان می‌دهد و شما را متهم می‌کند. رابطه با چنین فردی روز به روز آزاردهنده می‌شود و اگر نتوانید او را به ملاقات یک روانشناس یا روانپزشک راضی کنید، باید منتظر نابود شدن عشق‌تان باشید.
همدردی با همسر

با او چه کنیم؟

در مقابل یک قربانی جدی باشید و با دلسوزی بیش از حد و غیرمنطقی، او را بیشتر به دامان چنین حسی سوق ندهید. گمان نکنید بعد از صحبت کردن در این مورد یا برخورد کردن با او، شما را تحسین می‌کند. نه! از شما آزرده می‌شود و احساس ضعفش هم تشدید می‌شود. اگر خوش شانس باشید، با گذشت زمان او نیاز به تغییر را در خودش احساس می‌کند؛ در غیر این صورت، تنها کمک یک متخصص است که می‌تواند عشق شما را نجات دهد. شاید عشق قربانی شما، نیازمند یک درمان طولانی مدت باشد اما شک نکنید شما درمانگر او نیستید.

همیشه از «شانس» صحبت می‌کنند

زندگی قربانی‌ها، پر است از موانعی که نمی‌گذارد قدم بردارند و اطراف‌شان هم آدم‌هایی وجود دارد که نه تنها سد راه‌شان می‌شوند، بلکه با هر رفتار‌شان به آنها آسیب زده و آنها را یک قدم به عقب برمی‌گردانند. جالب اینجاست چنین افرادی تنها از چند نفر گلایه ندارند. برای آنها فرقی نمی‌کند موضوع صحبت رئیس‌شان است یا خانواده‌شان؛ تنها چیزی که قربانی‌ها از آن صحبت می‌کنند، کم‌لطفی دیگران است و بدشانسی خودشان. آنها حاضر نیستند بپذیرند که دیگران، برای خوشبخت و موفق بودن تلاش می‌کنند و وقتی شاهد موفقیت آنها می‌شوند، تنها دلیل این اتفاق را شانس می‌دانند. شانسی که خودشان از آن بی‌بهره هستند. یک قربانی در ذهنش خودش را فرد دیگری می‌بیند. فردی که همیشه در تلاش است و همیشه برای ساختن یک زندگی خوشبخت پیش قدم است اما با تمام این اوصاف، بدشانسی خودش و بدجنسی دیگران، نمی‌گذارد به زندگی‌ای که می‌خواهد و سزاوارش هم است برسد. قربانی‌ها فکر می‌کنند اگر تمام آدم‌های اطرافشان را کنار بگذارند و محیط زندگی‌شان را هم عوض کنند، به فردی که می‌خواهند، بدل می‌شوند و تمام خوشبختی‌های از دست رفته‌شان را به دست می‌آورند، اما واقعیت این است که آنها هر جا بروند، آسمان همین رنگ است؛ چون مشکل اصلی خودشان است؛ خودی که در هر لحظه از زندگی و در هر جایی که باشند، همراه‌شان است.

ادامه مطلب / دانلود

اشتباهات خطرناک در انتخاب همسر

هر کس برای ازدواج معیارهایی دارد که به اعتقاد خودش منطقی و اصولی است اما واقعیت این است که حتی منطقی ترین معیارهای ازدواج هم ممکن است با باورهای غلط و تمایلات اشتباهی ترکیب شوند که چشم شما را روی واقعیت ها ببندند. چطور؟

فرض کنید شما با فردی مواجه شده اید که بخشی از خواسته ها و نیازهایتان را برآورده می کند. آدم جالبی است اما شخصیت او تفاوت های عمیقی با شخصیت شما دارد. با این حال تصمیم می گیرید دل به دریا بزنید و زندگی را با او شروع کنید به این امید که در طول زندگی بتوانید او را تغییر دهید یا شاید همین تفاوت ها تبدیل به جذابیت های زندگی شما شود. تصمیم می گیرید با او ازدواج کنید تا با صبوری و محبت نواقص شخصیتی او را که به دلیل محرومیت ها و مشکلات دوران کودکی اش به وجود آمده تغییر دهید. یا او را زیر پر و بال تان بگیرید و بهش اعتماد به نفس دهید و تشویقش کنید تا به راه درست بیاید. اینجاست که شما درگیر یک باور غلط شده اید: تغییر دادن همسر بعد از ازدواج و نادیده گرفتن مشکلات موجود به امید معجزه ای که در آینده رخ دهد و اوضاع را عوض کند!

اما باورهای غلط به همین جا ختم نمی شود. شما گاهی خواسته یا ناخواسته جذب افرادی می شوید که در جایگاه قدرت قرار دارند. یا به خاطر موقعیت شغلی شان برجسته اند، یا جذابیت ظاهری شان، محبوبیت شان در جمع و سایر ویژگی هایشان آنها را برجسته کرده است. این فرد کسی است که هر فرد دیگری دوست دارد با او ازدواج کند اما واقعیت این است که هر کسی باید با فردی که برای زندگی با او مناسب است، ازدواج کند! تناسب در ازدواج بر هر گرایش و تمایل دیگری ارجحیت دارد و کسی که هر مرد و زن دیگری در آرزوی ازدواج با او باشد، تنها با فردی در حد و اندازه های خودش خوشبخت خواهد بود.

اشتباه بعدی وقتی رخ می دهد که شما با کسی ازدواج می کنید که معتقدید خودش خوب است اما شرایط خوبی ندارد، خودش خوب است اما خانواده خوبی ندارد و… یعنی بین فرد مورد نظر با شرایط یا موقعیت واقعی او یک مرز قائل می شوید. در صورتی که هر کدام از ما همان چیزی هستیم که به نظر می رسیم. مردی که خوب است اما شغل ندارد، یا در حال حاضر اعتیاد دارد، همسر مناسبی نیست. زنی که خودش خوب است اما فعلا افسردگی دارد گزینه مناسبی برای ازدواج شما نخواهد بود. یادتان باشد ما ناجی نیستیم. شما ازدواج می کنید تا همراه و همدل و شریک زندگی داشته باشید نه این که کسی را از بدبختی نجات دهید. اعتیادش را درمان کنید، تنهایی اش را پایان دهید یا ضعف هایش را بپوشانید. اگر قرار است چنین نقشی برای فرد مقابل ایفا کنید، شما مددکار او هستید نه همسرش. و بعد از مدت کوتاهی از تلاش برای نجات خسته خواهید شد و زندگی تان را خسته کننده و عذاب آور خواهید دید.

باور غلط بعدی را کسانی دارند که معتقدند ازدواج تمام و کمال به قسمت بر می گردد و به همین دلیل دور مشورت و مطالعه و تحقیق را خط می کشند. آنها به جای تحقیق استخاره می کنند و به جای مشورت می گویند: یا نصیب و یا قسمت! و صرفا با توجه به کلیات پیش می روند تا در زندگی مشترک بالاخره راهشان را پیدا کنند. برای این افراد، ازدواج یعنی یک تقدیر از پیش تعیین شده نه یک انتخاب.

ادامه مطلب / دانلود

4 اشتباه خطرناک در انتخاب همسر

فرض کنید شما با فردی مواجه شده اید که بخشی از خواسته ها و نیازهایتان را برآورده می کند. آدم جالبی است اما شخصیت او تفاوت های عمیقی با شخصیت شما دارد. با این حال تصمیم می گیرید دل به دریا بزنید و زندگی را با او شروع کنید به این امید که در طول زندگی بتوانید او را تغییر دهید یا شاید همین تفاوت ها تبدیل به جذابیت های زندگی شما شود.
هر کس برای ازدواج معیارهایی دارد که به اعتقاد خودش منطقی و اصولی است اما واقعیت این است که حتی منطقی ترین معیارهای ازدواج هم ممکن است با باورهای غلط و تمایلات اشتباهی ترکیب شوند که چشم شما را روی واقعیت ها ببندند. چطور؟

فرض کنید شما با فردی مواجه شده اید که بخشی از خواسته ها و نیازهایتان را برآورده می کند. آدم جالبی است اما شخصیت او تفاوت های عمیقی با شخصیت شما دارد. با این حال تصمیم می گیرید دل به دریا بزنید و زندگی را با او شروع کنید به این امید که در طول زندگی بتوانید او را تغییر دهید یا شاید همین تفاوت ها تبدیل به جذابیت های زندگی شما شود.

تصمیم می گیرید با او ازدواج کنید تا با صبوری و محبت نواقص شخصیتی او را که به دلیل محرومیت ها و مشکلات دوران کودکی اش به وجود آمده تغییر دهید. یا او را زیر پر و بال تان بگیرید و بهش اعتماد به نفس دهید و تشویقش کنید تا به راه درست بیاید. اینجاست که شما درگیر یک باور غلط شده اید: تغییر دادن همسر بعد از ازدواج و نادیده گرفتن مشکلات موجود به امید معجزه ای که در آینده رخ دهد و اوضاع را عوض کند!

اما باورهای غلط به همین جا ختم نمی شود. شما گاهی خواسته یا ناخواسته جذب افرادی می شوید که در جایگاه قدرت قرار دارند. یا به خاطر موقعیت شغلی شان برجسته اند، یا جذابیت ظاهری شان، محبوبیت شان در جمع و سایر ویژگی هایشان آنها را برجسته کرده است. این فرد کسی است که هر فرد دیگری دوست دارد با او ازدواج کند اما واقعیت این است که هر کسی باید با فردی که برای زندگی با او مناسب است، ازدواج کند!

تناسب در ازدواج بر هر گرایش و تمایل دیگری ارجحیت دارد و کسی که هر مرد و زن دیگری در آرزوی ازدواج با او باشد، تنها با فردی در حد و اندازه های خودش خوشبخت خواهد بود.

اشتباه بعدی وقتی رخ می دهد که شما با کسی ازدواج می کنید که معتقدید خودش خوب است اما شرایط خوبی ندارد، خودش خوب است اما خانواده خوبی ندارد و… یعنی بین فرد مورد نظر با شرایط یا موقعیت واقعی او یک مرز قائل می شوید. در صورتی که هر کدام از ما همان چیزی هستیم که به نظر می رسیم. مردی که خوب است اما شغل ندارد، یا در حال حاضر اعتیاد دارد، همسر مناسبی نیست. زنی که خودش خوب است اما فعلا افسردگی دارد گزینه مناسبی برای ازدواج شما نخواهد بود. یادتان باشد ما ناجی نیستیم.

شما ازدواج می کنید تا همراه و همدل و شریک زندگی داشته باشید نه این که کسی را از بدبختی نجات دهید. اعتیادش را درمان کنید، تنهایی اش را پایان دهید یا ضعف هایش را بپوشانید. اگر قرار است چنین نقشی برای فرد مقابل ایفا کنید، شما مددکار او هستید نه همسرش. و بعد از مدت کوتاهی از تلاش برای نجات خسته خواهید شد و زندگی تان را خسته کننده و عذاب آور خواهید دید.

باور غلط بعدی را کسانی دارند که معتقدند ازدواج تمام و کمال به قسمت بر می گردد و به همین دلیل دور مشورت و مطالعه و تحقیق را خط می کشند. آنها به جای تحقیق استخاره می کنند و به جای مشورت می گویند: یا نصیب و یا قسمت! و صرفا با توجه به کلیات پیش می روند تا در زندگی مشترک بالاخره راهشان را پیدا کنند. برای این افراد، ازدواج یعنی یک تقدیر از پیش تعیین شده نه یک انتخاب.

 

ادامه مطلب / دانلود

در رابطه ای شکست خورده اید، هنوز یک ماه از اتمام رابطه قبلی تان نگذشته، هنوز زخم هایی که از ارتباط ناموفق قبلی خورده اید خوب نشده و هنوز غم و غصه دارید و به حال و هوای عادی زندگی تان برنگشته اید: حال شما و نیاز شما به یک همدم را درک می کنم، اما الان اصلا فرصت مناسبی برای تصمیم گیری در مورد ازدواج نیست.

ده وضعیت خطرناک برای انتخاب همسر

۱. زیبایی خیره کننده

شما دختر زیبایی هستید و هم خودتان و هم اطرافیانتان انتظار دارید همسری که انتخاب می کنید به اندازه خودتان زیبا باشد؛ شما پسر خوش تیپ و خوش هیکلی هستید و دوست دارید همسری داشته باشید که از این لحاظ هم سطح خودتان باشد؛ شما به تازگی با فردی آشنا شده اید که بسیار زیباست و واقعا شما را مجذوب خودش کرده است؛ همین جا بایستید: شما به شدت در معرض خطر انتخاب نادرست قرار دارید!
شکی نیست که همه ما زیبایی را دوست داریم و به سمت آن جذب می شویم، اما وقتی نقش زیبایی در انتخاب ما بیشتر از حد معقول باشد، دردسرهایمان هم شروع می شود. بهتر است قبل از اینکه کسی را برای خودتان انتخاب کنید، اولویت هایتان را مشخص کنید: با اینکه زیبایی برایتان اهمیت زیادی دارد، اما چه چیزهایی هست که برایتان از زیبایی اهمیت بیشتری دارد؟ چه معیارهایی را حاضرید فدای زیبایی کنید و از چه معیارهایی به هیچ وجه حاضر نیستید بگذرید؟ آیا اگر این فرد این همه زیبا نبود، بازهم او را انسان خوبی می دانستید؟

۲. پرستیژ و موقعیت اجتماعی ویژه

می گویند لازم نیست خانم ها نصف عمرشان را درس بخوانند و زحمت بکشند تا بشوند خانم دکتر، همین که همسر یک دکتر شوند، همه آنها را «خانم دکتر» صدا می زنند
موقعیت اجتماعی یکی از مواردی است که احتمال خطای ما در انتخاب همسر را به شدت بالا می برد. عناوین و موقعیت های چشمگیر به راحتی می توانند سایر خصوصیات فرد را تحت تاثیر قرار دهد و به عبارتی چشم ما را به روی خیلی چیزها ببندد. در این صورت ما با موقعیت طرف مقابل ازدواج می کنیم، اما با «خود» او زیر یک سقف می رویم – شما در داخل خانه دیگر خانم دکتر نخواهید بود!
اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید، فرد را بدون شغل و موقعیت خاصش تصور کنید: آیا اگر چنین موقعیتی را نداشت بازهم برایتان انسان قابل قبولی بود؟ غیر از موقعیت خاص، چه ویژگی های دیگری دارد که شما را به خود جذب می کند؟

۳. شیفتگی و عشق بی اندازه

مسلما عشق یکی از لازمه های ازدواج است، اما قطعا برای ازدواج کافی نیست. اگر فقط از روی عشق ازدواج می کنید، منتظر باشید که روزی فقط به خاطر نفرت از هم جدا شوید!
یکی از خطرناک ترین شرایط انتخاب همسر زمانی برای شما پیش می آید که «عاشق» می شوید. در این حالت شما آن قدر تحت تاثیر هیجانات و احساسات هستید که نمی توانید درست ببینید و درست تصمیم بگیرید. قبول این مساله برای کسانی که در اوج عشق هستند بسیار سخت است. مغز در حالت هیجان زدگی نمی تواند به طور طبیعی فعالیت کند. بنابراین ما به جز خوبی چیزی نمی بینیم.
اگر نخواهیم از اصطلاح «عشق کور» در این مورد استفاده کنیم، می توانیم بگوییم مغز عاشق، همه چیز را از پشت عینک عشق می بیند و از پشت این عینک هم همه چیز بهتر از آنچه که هست دیده می شود مگر بد است؟ نه. فقط مشکل اینجاست که ما نمی توانیم همیشه با این عینک به دنیا نگاه کنیم چه بخواهیم چه نخواهیم این شیفتگی و این هیجانات دیر یا زود فروکش می کند.
اگر عاشق هستید، بهتر است مدتی صبر کنید و از رابطه فاصله بگیرید تا این تب در شما فروکش کند و بتوانید با دخالت بیشتر عقل، درمورد زندگی آینده تان تصمیم گیری کنید.

۴. احساس تنهایی شدید

تنهایی های دوران مجردی گاهی برایمان تحمل ناپذیر می شود. وقتی دوستان متاهل دور هم جمع می شوند اما ما به دلیل مجرد بودن نمی توانیم در جمع شان باشیم. وقتی با جمعی از بچه های فامیل به مسافرت می رویم و همه با همسرشان هستند به جز ما. وقتی همکارانمان آخر وقت در حالی به خانه شان برمی گردند که همسرشان با یک غذای گرم در انتظارشان است اما ما به خانه ای می رویم که در و دیوار منتظرمان است و…، ته دلمان به این فکر می کنیم که چرا من باید این قدر تنها باشم؟ و درست همین جاست که زنگ های خطر به صدا درمی آید.
تنهایی مفرط ساده تر از آنچه فکرش را بکنید می تواند شما را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. وقتی در تنهایی به حال خودتان تاسف می خورید، کسی پیدایش می شود که می تواند شما را از دست این غول تنهایی و این همه غم و غصه نجات دهد و ادامه داستان!
افراد تنها به راحتی می توانند تنهایی شان را با دوستان و آشنایان تا حدی برطرف کنند و به فکر حل این مساله از طریق ازدواج نباشند. بعد از اینکه از عمق تنهایی ما کاسته شد، می توانیم تصمیمات بهتری برای خودمان بگیریم.

۵. عجله

*برای من دیگر دارد خیلی دیر می شود* آیا چنین ندایی را از دوستان می شنوید؟
شما آخرین فرزند خانه هستید که مجرد مانده، تنها پسر مجرد فامیل در طیف سنی خودتان هستید، همه دوستانتان ازدواج کرده اند. چشم مادربزرگ و پدربزرگتان به شماست که نوه شان را ببینند. شما خواهر بزرگ تر هستید و ازدواج خواهر کوچکترتان در گرو ازدواج شماست و آخرین آرزوی مادر و پدرتان برای خوشبختی شما این است که شما را در لباس دامادی / عروسی ببینند. یا اصلا سن شما بالا رفته و احساس می کنید برای ازدواجتان دیر شده است. هیچ کدام از این موارد مشکل خاصی به شمار نمی رود؛ به شرطی که شما را وادار به انتخاب عجولانه و نسنجیده نکند.
در هر انتخابی، وقتی ما در شرایط اضطرار و عجله قرار می گیریم، امکان اشتباه کردنمان چندین برابر می شود و زمانی که این انتخاب به بزرگی انتخاب شریک زندگی باشد، حساسیت آن هم چندین برابر می شود. پس ارزشش را دارد که با این فکر مبارزه کنید. یک راه حل ساده: به همه کسانی که احساس می کنید از سوی آنها تحت فشار هستید – ازجمله ندای درون خودتان – بگویید که اصلا قصد ازدواج ندارید!

۶. سن پایین

شاید خیلی ها طرفدار ازدواج در سن پایین باشند، اما شما اگر فکر می کنید هنوز به سن مناسب ازدواج نرسیده اید، هرگز تن به ازدواج ندهید.
این که دقیقا چه سنی برای ازدواج مناسب است را نمی شود تعیین کرد، این مساله در فرهنگ ها و در افراد مختلف تفاوت زیادی دارد. اما اکثر روان شناسان امروزی معتقدند به طور کلی در جامعه شهری فعلی سنین زیر ۲۰ سال می تواند برای ازدواج پرخطر باشد. ازدواج سالم نیاز به بلوغ های چندگانه دارد که بسیاری از آنها در سنین پایین حاصل نمی شود. بسیاری از افراد در سنین آغاز جوانی هنوز نمی دانند که از زندگی چه می خواهند و در سال های بعد اولویت هایشان تغییرات زیادی پیدا می کند. ضمن اینکه در این سنین معمولا احساسات ما بر عقلمان چیره است.
درصورتی که سن زیادی ندارید اما در موقعیت ازدواج قرار گرفته اید، مشخص کردن برنامه و خواسته های آینده زندگیتان می تواند کمکتان کند: ایا این ازدواج چیزی است که شما را مطابق اهدافتان پیش ببرد؟ آیا اصلا به جایی رسیده اید که بتوانید هدفی کلی برای خود برگزیده و تصویری از آینده تان ترسیم کنید؟

۷. شناخت ناقص

دو سال است که با کسی قرار ازدواج گذاشته اید و به قصد شناخت برای ازدواج با هم در ارتباط بوده اید، اما این ارتباط شما محدود به کافی شاپ رفتن آخر هر هفته همراه دوستان یا ارتباط تلفنی بوده است. بگذارید خیالتان را راحت کنم: اگر ۲۰ سال هم آخر هفته ها با این فرد بیرون بروید،هر روز ساعت ها با او تلفنی صحبت کنید، بازهم شناخت شما نسبت به او کاملا ناقص است! وقتی با یک نفر ازدواج می کنیم، درواقع با کل وجود او و با همه ابعاد زندگی اش، خانواده اش، گذشته اش، آینده اش، افکار و اخلاقش و همچنین با جسم او ازدواج کرده ایم؛ در مثال بالا شما فقط بُعد «کافی شاپ» یا به عبارتی بُعد «تفریحی» فرد را شناخته اید، یا با شخصیت مجازی او (که معمولا بسیار متفاوت از شخصیت حقیقی است) آشنا شده اید و این هرگز شناخت کافی برای یک ازدواج خوب به حساب نمی آید.

احتمال شکست در ازدواجی که براساس شناخت کافی صورت نگیرد بسیار بالاست. ما زمانی می توانیم به شناخت کامل تر برسیم که با همه ابعاد وجودی فرد و در شرایط و موقعیت های مختلف رو به رو شده باشیم.

۸. بحران روحی

در رابطه ای شکست خورده اید، هنوز یک ماه از اتمام رابطه قبلی تان نگذشته، هنوز زخم هایی که از ارتباط ناموفق قبلی خورده اید خوب نشده و هنوز غم و غصه دارید و به حال و هوای عادی زندگی تان برنگشته اید: حال شما و نیاز شما به یک همدم را درک می کنم، اما الان اصلا فرصت مناسبی برای تصمیم گیری در مورد ازدواج نیست.
بحران روحی به هر علتی ممکن است ایجاد شود: ممکن است به تازگی عزیزی را از دست داده باشید، از کار اخراج شده باشید، بیمار باشید، پدر و مادرتان از هم جدا شده باشند یا هر مساله دیگری که باعث ناراحتی شما شده باشد. در حالت بحران، ذهن ما فعالیت طبیعی ندارد و امکان اشتباه در این وضعیت بالاست. ممکن است کسی که الان به نظرمان همسر مناسبی می آید، بعد از عبور از بحران، دیگر چندان مناسب به نظر نرسد و خودمان هم ندانیم چه شد که حاضر شدیم با چنین فردی ازدواج کنیم. این نوع ازدواج ها دقیقا مصداق «از چاله به چاه افتادن» است.

۹. سرخوشی و هیجان

در عروسی دخترخاله تان که خیلی به شما خوش گذشته با کسی آشنا شده اید که انگار دقیقا همان کسی است که همیشه در رویاهایتان به دنبالش بودید. احساس بسیار خوبی نسبت به او دارید و وقتی به او فکر می کنید شادی وصف ناپذیری را در خود احساس می کنید. احساس خوبی است! اما اگر هنوز رابطه تان جدی نشده، دست نگه دارید. چون دقیقا در لبه پرتگاه انتخاب غلط قرار گرفته اید!
هیجانات مثبت، درست مثل هیجانات منفی، ما را در معرض انتخاب غلط قرار می دهد. اسم این حالت را «جوزدگی» می گذارم. در بعضی شرایط ما کاملا «جو زده» می شویم و کارهایی می کنیم که شاید در حالت عادی به آن فکر هم نکنیم. وقتی در میهمانی به ما خوش می گذرد، عملکرد مغز ما متفاوت از حالت عادی است و در واقع فیلترهایی که ما برای انتخاب شخص مناسب برای خود داریم تا حد زیادی از کار می افتد. اشتباه بزرگی است که بخواهیم به انتخاب ذهنمان در چنین حالتی اعتماد کنیم.
در این وضعیت بهتر است مدتی صبر کنیم تا مغز به حالت عادی برگردد و مجددا درمورد این شخص فکر کنیم. در اکثر موارد انتخاب های هیجانی بعد از مدتی از چشم مان می افتند.

۱۰. چشم و هم چشمی

متاسفانه چشم و هم چشمی نیز چشم ما را به روی بسیاری از واقعیات می بندد و امکان درست دیدن را از ما می گیرد. اگر احساس می کنید در شرایطی هستید که میل به کم کردن روی اطرافیان از طریق ازدواجتان دارید، بهتر است دست از هر اقدامی در زمینه ازدواج بردارید.
از کجا می فهمیم که تصمیم گیری ما از روی چشم و هم چشمی است؟ از اینجا که مدام در حال مقایسه کردن مورد خودتان با مورد ازدواج کسی هستید که حسادت شما را برانگیخته و این خیال رهایتان نمی کند که ازدواج شما با این شخص چطور می تواند حال او را بگیرد و دل شما را خنک کند
چشم و هم چشمی به طور خاص درمورد افرادی دیده می شود که از همسر خود جدا شده اند و همسر آنها مجددا ازدواج کرده است. در چنین شرایطی میل شدید به جبران کردن و کم نیاوردن در ما پدید می آید که ضریب خطا در انتخاب را تا حد زیادی بالا می برد. توصیه می شود برای این جبران و رو کم کنی، راه های دیگری به جز ازدواج را درپیش بگیرید

ادامه مطلب / دانلود
صفحه 2 از 2 قبلی 12
css.php