حکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 30
همه انسان ها تصورشان بر این است که از عقل و درک بالایی برخوردارند و فرزندشان دارای صفت جمال و زیبایی خاصی است. یکى جهود و مسلمان نزاع مىکردند چنانکه خنده گرفت از حدیثِ ایشانم به طِیره گفت مسلمان: گر این قبالهی من درست نیست، خدایا، جهود میرانم (1) جهود …
همه انسان ها تصورشان بر این است که از عقل و درک بالایی برخوردارند و فرزندشان دارای صفت جمال و زیبایی خاصی است.
یکى جهود و مسلمان نزاع مىکردند
چنانکه خنده گرفت از حدیثِ ایشانم
به طِیره گفت مسلمان: گر این قبالهی من
درست نیست، خدایا، جهود میرانم (1)
جهود گفت: به تورات مىخورم سوگند
وگر خِلاف کنم، همچو تو مسلمانم
گر از بسیطِ زمین عقل مُنعَدِم گردد
بهخود گمان نبرد هیچکس که نادانم (2)
1- روزی یک نفر مسلمان و یک یهودی با یکدیگر در حال بگو مگو بودند که سخنان آنها برایم خنده دار بود. مسلمان از روی خشم و ناراحتی می گفت که خداوندا اگر رفتار مسلمانیم درست نیست پس تاکنون مانند یک یهودی رفتار کرده ام.
2- فرد یهودی درحالی که به تورات(کتاب مقدس حضرت موسی) قسم میخورد گفت: اگر در دینم ذره ای اشتباه کنم مانند تو یک مسلمان هستم اما این طور نیست چون اگر عقل از تمام گستره عالم حذف شود باز همه می دانند که راه و روش دین من درست تر از تو است.
پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»