نتايج جستجو مطالب برچسب : پشیمانی

پشیمانی قسمتی از زندگی است اما لزومی ندارد که قسمت بزرگی از زندگی شما را تصرف کند.

آیا با آنجام دادن این کارها احساس پشیمانی می کنید؟؟؟

گاهی‌اوقات انجام بعضی کارها تاثیری روی شما می‌گذارد که خودتان متوجه آن نمی‌شوید. مخصوصاً در مواردی که مربوط به نگاه دیگران نسبت به شما می‌شود. اگر می‌دانستید که رئیستان چه فکری درمورد نگرش سیاسی شما داشت، مطمئناً افسوس می‌خوردید. نگاهی به این لیست بیندازید و سعی کنید از موقعیت‌هایی که پشیمانی و افسوس تنها نتیجه کارتان خواهد بود دوری کنید.

۱. هر بار کاری را فقط به خاطر پول درآوردن شروع می‌کنید، پشیمان می‌شوید.
اگر بخاطر پول درآوردن وارد کاری شده‌ و احساس خوبی نداشته باشید و آخر سر هم اخراج شده یا از آن بیرون بیایید، ممکن است احساس پشیمانی نکرده باشید. منظورمان این است که، کیست که پول دوست نداشته باشد؟ اما تاثیر کارهایی که مناسب شما نیستند، به شما انگیزه نداده و چیزی به شما یاد نمی‌دهند، فرصت‌هایی از دست رفته هستند. کاری را انجام دهید که دوست دارید و بخاطر آن احساس گناه نکنید. مطمئن باشید که به دنبال آن پول هم خواهد آمد.

۲. هربار از فرصتی استفاده نمی‌کنید، پشیمان می‌شوید.
چه برای یاد گرفتن چیزی در حیطه کاری‌تان باشد یا فرصتی برای هر نوع یادگیری، از این فرصت استفاده کنید. زندگی فقط تجربه کردن است. یادتان باشد برخی فرصت ها فقط یک بار دست می دهند.

۳. هربار در عصبانیت به کسی ایمیل یا پیامک می‌زنید، پشیمان می‌شوید.
هیچوقت سعی نکنید از طریق وسایل ارتباطی الکترونیکی شعله یک اختلاف را دوباره روشن کنید. این دسترسی سریع و راحت باعث می‌شود بودن اینکه خوب به آن فکر کنیم، عمل کنید. گاهی‌اوقات خیلی پیام‌ها را در عصبانیت برای دیگران می‌فرستیم درحالیکه همه چیز یک سوءتفاهم بوده است. سعی کنید احساساتتان ابتدا فروکش کرده بعد تصمیم بگیرید که چه برخوردی کنید.

۴. هربار به همسرتان خیانت می‌کنید یا دل او را می شکنید پشیمان می‌شوید.
اگر بعد از خیانت کردن به همسرتان احساس گناه و خجالت نمی‌کنید، احتمالاً یک روان‌پریش هستید. اگر رابطه‌تان خوب نیست، جرات داشته و آن را بپذیرید. زندگی خیلی سریع پیش می‌رود اما نه آنقدر سریع که نتوانید تصمیم بگیرید دوست دارید با چه کسی رابطه داشته و ازدواج کنید. اگر در یک موقعیت وسوسه انگیز هستید یا در سفر تنهایی به شما فشار آورد، همان توصیه‌ای که برای مورد در عصبانیت ایمیل زدن آوردیم را دنبال کنید. اینکه خودخواهانه به احساسات دیگران آسیب بزنید یکی از بزرگترین دلایلی است که احساس گناه کنید.

۵. هربار به رئیستان می‌گویید می‌خواهید از کار بیرون بیایید، پشیمان می‌شوید.
وقتی برای جایی یا کسی کار می‌کنید، وظیفه دارید که حرفه‌ای برخورد کنید. حتی اگر رئیستان مزخرف‌ترین آدم دنیا باشد، اگر خودتان مزخرف‌تر رفتار کنید، رفتار او را درست نخواهید کرد. بنابراین اگر تصور می‌کنید که باید از آن کار بیرون بیایید، اول به این فکر کنید که چه چیز در آن محیط بیشتر برایتان آزاردهنده است. آن را در یک نامه به هر زبان و لحنی که خواستید بنویسید اما برای کسی نفرستید. یک تا دو روز صبر کنید. اگر هنوز احساس کردید که می‌خواهید با رئیستان درمورد استعفا صحبت کنید، این کار را به دور از احساس و با منطق انجام دهید.

۶. هربار که یکی از علایقتان را کنار می‌گذارید، پشیمان می‌شوید.
علایق راهی هستند که طبیعت از طریق آن ما انسان‌ها را تشویق می‌کند. بااینکه ممکن است شما به داروسازی یا حقوق علاقه داشته باشید، دیگری ممکن است به نقاشی و نویسندگی علاقه‌مند باشد. برای دنبال کردن علایقتان باید وقت بگذارید. مطمئن باشید وقتی کارهایی را احساسی قوی به آن دارید را کنار می‌گذارید، بعدها شدیداً پشیمان خواهید شد. مطمئن باشید که اگر عاشق نویسندگی باشید، اگر صبر کنید تا بچه‌هایتان بزرگتر شوند و وقت کافی پیدا کنید، حتی یک کتاب هم نمی توانید بنویسید. یادگیری یک ساز موسیقی یا نقاشی کردن هم همینطوراست. وقتی به چیزی علاقه دارید برای آن وقت بگذارید.

۷. هربار که با عزیزانتان وقت نمی‌گذرانید، پشیمان می‌شوید.
شاید با پدرتان از نزدیک در تماس نیستید و شاید حیوان خانگی تان بهترین دوستتان است اما مطمئنم وقتی با کسی که دوستش دارید به اندازه کافی وقت نگذرانید، کارایی کمتری پیدا کرده و استرستان بیشتر می‌شود. برای اینکه نظر رئیستان را جلب کرده و ترفیع بگیرید بیش از حد لازم تلاش نکنید، آن هم به قیمت از دست دادن تعطیلات آخرهفته‌ای که می‌توانستید با خانواده بگذرانید. هیچ‌چیز برای بچه‌ها لذت‌بخش‌تر از وقت گذراندن با والدینشان نیست. بنابراین اینکه آخرهفته آنها را برای کمپینگ به خارج از شهر ببرید خیلی بیشتر از یک کادوی گران‌قیمت خوشحالشان می‌کند.

۸. هربار که در کاری که به بن‌بست رسیده می‌مانید، پشیمان می‌شوید.
به دور و بر محل‌کارتان نگاه کنید. اگر تصور می‌کنید فقط در صورتی که یکی از همکارانتان بمیرد ممکن است در کارتان ترفیع بگیرید، شاید وقت آن رسیده باشد که به دنبال کاری باشید که در آن بتوانید خودتان را ثابت کرده و به اندازه تلاش‌هایتان نتیجه بگیرید. درست است که برای پرداخت قسط‌ها و اجاره‌خانه و هزینه‌های منزل پول خیلی مهم است اما زندگی کوتاه‌تر از آن است که بخواهید فقط به دنبال پول باشید. اگر برای زندگی کردن کار کنید، باید به این فکر کنید که زندگی‌تان را چطور تغییر دهید که برایتان لذت‌بخش‌تر شود. مطمئن باشید که روحتان بخاطر این از شما سپاسگزار خواهد بود.

  آیا با آنجام دادن این کارها احساس پشیمانی می کنید؟؟؟

هربار از فرصتی استفاده نمی‌کنید، پشیمان می‌شوید

۹. هربار که ترس بر تصمیماتتان اثر می‌گذارد، پشیمان می‌شوید.
در این مورد هم درست مثل ماندن در کاری که به بن‌بست رسیده است، بخاطر ترس از بیکاری یا اینکه فکر می‌کنید بدون حقوق ماهیانه‌تان نخواهید توانست زندگی کنید، وقتی ترس تصمیماتتان را هدایت می‌کند همیشه اشتباه می‌کنید. خیلی از مواردی که در این مقاله به آن اشاره شده است نیازمند ریسک کردن‌های حساب‌شده‌ و استفاده کامل از زندگی‌تان است.

۱۰. هربار که بدون دلیل موجه از مدرسه اخراج می‌شوید، پشیمان می‌شوید.
زندگی همان چیزی است که خودتان آن را می‌سازید. خیلی وقت‌ها بعضی‌ها که از مدرسه اخراج شده یا آن را ترک می‌کنند، تصور می‌کنند که بعداً هر زمان که خواستند می‌توانند تحصیلاتشان را ادامه دهند. اما همیشه امکانپذیر نیست و اگر هدفی داشته باشید که نیازمند تحصیلات باشد، هیچوقت حتی به بیرون آمدن از مدرسه فکر نکنید. اگر به دلایل شخصی نیاز دارید که مدتی آن را کنار بگذارید، اشکالی ندارد اما خیلی زود دوباره آن را از سر بگیرید.

۱۱. هربار که احساساتتان را به عزیزانتان ابراز نمی‌کنید، پشیمان می‌شوید.
در این مورد هم مثل مورد وقت گذراندن با عزیزانتان، باید سعی کنید که با آنها درمورد احساساتتان صادق و روراست باشید. در دلتان ریختن احساساتی که جریحه‌دار شده است، معمولاً منجر به خشم می‌شود که این هم ممکن است منجر به خیانت در رابطه شود. بدترین حالت ممکن این است که اینقدر درگیر زندگی می‌شویم که برای «دوستت دارم» گفتن وقت نمی‌گذرانیم و آنوقت چیزی که فکرش را نمی‌کنیم اتفاق می‌افتد. در آغوش گرفتن و بوسیدن عزیزانتان چند لجظه بیشتر وقتتان را نمی‌گیرد، به همین دلیل هیچوقت این جور احساساتتان را مخفی نکنید.

۱۲. هربار که دوستانتان را از دست می‌دهید، پشیمان می‌شوید.
شاید در این مورد هم همیشه احساس پشیمانی نکنید. اگر تصمیم بگیرید که از یک رابطه منفی و راکد بیرون بیایید، با اینکه برای دوست باارزشتان وقت نگذارید، خیلی فرق می‌کند. لازم نیست همیشه حرف خاصی برای گفتن داشته باشید که به دوستتان تلفن کنید. همین که از حال او باخبر شوید باعث می‌شود بتوانید دوستی باارزشتان را برای همیشه حفظ کنید.

۱۳. هربار که سر فرزندانتان داد می‌کشید، پشیمان می‌شوید.
این برای همه والدین جمله‌ای آشنا است. وقتی اجازه می‌دهید استرس و عصبانیت بر شما غلبه کرده و سر فرزندتان داد بکشید، مطمئناً خیلی زود پشیمان می‌شوید. نگاه فرزندتان به شما، به طور غیرقابل‌باوری حالتان را بد می‌کند. مطمئناً می‌دانید که با داد زدن کاری درست نمی‌شود. فقط بچه‌ها را ترسانده و استرس خودتان را بیشتر می‌کنید.

۱۴. هربار که از روی استرس پرخوری می‌کنید، پشیمان می‌شوید.
شاید هر بار از پرخوری احساسی‌تان پشیمان نشوید چون فکر می‌کنید که خوردن یکی از بزرگترین لذایذ زندگی است. اما واقعیت این است که پرخوری به نوبه خود عملی بسیار ناسالم است چون برآوردن نیازهای غذایی خود با موادغذایی ناسالم مثل اعتیاد به نوعی موادمخدر است. سعی کنید در انتخاب‌های غذایی خودتان هوشمندانه‌تر رفتار کنید و اجازه ندهید که استرس راهنمای شما باشد.

۱۵. هربار که در حالت غیر طبیعی در شبکه‌های اجتماعی چیزی می‌نویسید، پشیمان می‌شوید.
نیازی به گفتن ندارد اما خیلی از ما اینکار را می‌کنیم. اینکار اصلاً درست نیست. تازمانیکه نمی‌توانید با دیدی منطقی به مسائل نگاه کنید، نوشتن و پست کردن چیزی در شبکه‌های اجتماعی که افراد زیادی از آشنایانتان آن را می‌خوانند به صلاحتان نیست.

۱۶. هربار که در شبکه‌های اجتماعی گزافه‌گویی می‌کنید، پشیمان می‌شوید.
این هم یکی دیگر از آن چیزهایی است که ممکن است خودتان متوجه پشیمانی‌تان نشوید اما پست‌های بیش‌ازحد سیاسی و گزافه‌گویی‌های اجتماعی از نارضایتی‌ شما باعث می‌شود دیگران دیدی نسبت به شما پیدا کنند که اگر بفهمید مطمئناً از این کارتان پشیمان می‌شوید. فقط به این دلیل که پروفایل فیسبوک شما خصوصی است به این معنی نیست که آنکه «نباید» آن پستی را که «نباید» نمی‌بیند. پس با احتیاط مطلب بنویسید چون حتی اگر بلافاصله متوجه اشتباهتان نشوید، بعد از مدتی خواهید شد. بعضی چیزها واقعاً ارزشش را ندارند.

۱۷. هربار که رازی را که کسی به شما اعتماد کرده و با شما در میان گذاشته را پیش فردی دیگر فاش می‌کنید، پشیمان می‌شوید.
وقتی به اعتماد دوستتان خیانت می‌کنید، به خودتان ثابت می‌کنید که دوستی نالایق هستید. حتی اگر آن فرد را جزء دوستانتان طبقه‌بندی نکنید، خیانت کردن به اعتماد دیگران شخصیت شما را نزد دیگران کوچک می‌کند.

۱۸. هربار که تسلیم تاثیر دوستانتان می‌شوید، پشیمان می‌شوید.
درست مثل وقتی که بخاطر پول وارد کاری می‌شوید یا سال‌ها بخاطر ترس در کاری که برایتان به بن‌بست رسیده است می‌مانید، وقتی تحت‌تاثیر دوستانتان قرار می‌گیرید، حکم یک دنباله‌رو را پیدا می‌کنید. مطمئناً همه ما دوست داریم رهبرانی شجاع و قدرتمند در زندگی‌مان باشیم. خطر کردن حساب‌شده بهتر از قبول انجام کارهایی است که دیگران انجام می‌دهند.

۱۹. هربار که کسی را دست‌کم می‌گیرید، پشیمان می‌شوید.
یک مرز پهنی بین انتقاد سازنده و دست‌کم گرفتن وجود دارد. خیلی از ما می‌دانیم که قضاوت بد کردن در موردمان چه حسی دارد اما همه ما باید بتوانیم از نظراتی که دیگران درمورد ما می‌دهند به طور سازنده‌ای استفاده کرده و از آنها تشکر کنیم. وقتی کسی را دست‌کم گرفته یا تحقیر می‌کنید، مطمئناً پشیمان خواهید شد زیرا با اینکار هیچ چیز نصبتان نشده که هیچ، در نظر دیگران شخصیت منفی پیدا می‌کنید.

۲۰. هربار که هنگام خوشحالی قول می دهید پشیمان می شوید.
همه ما وقتی خوشحالیم بدون اینکه قابلیت خود را در وفای به عهد بسنجیم و بی آنکه بدانیم آیا از عهده آن قول بر می آییم، به دیگران قول می دهیم. معمولا قول دادن هنگام خوشحالی و بدون در نظر گرفتن محدودیت ها منتهی به پشیمانی خواهد شد.

ادامه مطلب / دانلود

عوامل پشیمانی بعد از عقدعوامل پشیمانی بعد از عقد

عوامل پشیمانی بعد از عقد

ازدواج فقط حلقه به دست کردن و تعیین مراسم روز ازدواج نیست. درست زمانی که حتی فکرش را هم نمی کنید، بروز بعضی مشکلات ممکن است عرصه زندگی را حتی در دوران عقدو زمانی که کارت های عروسی تان را بین اقوام پخش کرده اید، چنان به شما تنگ کند که عطای بودن با همسرتان را به لقایش ببخشید. به همین علت روانشناسان به دخترها و پسرها توصیه می کنند که با شناخت کامل همسر خود را انتخاب کنند تا دوران امزدی و عقد را به سلامت طی کنندو به خانه بخت بروند.

عروسی

با این حال جلوی ضرر را هر وقت بگیریم منفعت است و حتی در دوران نامزدی و عقد هم اگر با بعضی نقایص جدی شخصیتی و رفتاری در طرف مقابلتان روبرو شدید، باید برای ازدواج و ادامه رابطه با چنین فردی، تردید کنید.

با این حال این نسخه ای برای همگان نیست و شاید زوج هایی هم باشند که با وجود چنین مسائلی ازدواج می کنندو یک عمر هم با تمام مشکلات ناشی از چنین نقایصی می سازند. پس تصمیم با خودتان است.

چراغ های قرمز: شاید لازم باشد جدا شوید

اگر در دوران عقد متوجه شدید که همسرتان درگیر یکی از بیماری های جسمی یا روانی است، قبل از جدا شدن یا ادامه زندگی با همسرتان، حتما با پزشک یا یک مشاور و روانشناس در مورد نوع بیماری و علائم آن، نحوه زندگی با او، اقداماتی که می توان برای بهبودش رایط انجام داد و عوارضی که در آینده با آن روبرو خواهید شد و … صحبت کنید.

1- ابه بیماری های سختبتلا : بعضی از بیماری ها بسیار هشدار دهنده اند و برای زندگی با مبتلایان به این بیماری ها باید همه چیز را در نظر بگیرید. برخی از ابین بیماری ها عبارتند از: ایدز، هپاتیت C، تومور و سرطان های کشنده پیشرونده. کسی که قرار است با یک فرد مبتلا به بیماری های سخت ازدواج کند، باید بداند که زندگی زناشویی اش ممکن است چندان طولانی نباشد و همسرش بعد از مدتی فوت کند. وقتی طرف مقابل قرار نیست مدت زیادی زنده بماند، همسرش قبل از اینکه وارد فاز سوگواری شود، باید مرحله پیش سوگواری را بگذراند که اصلا کار ساده ای نیست. ضمن اینکه بیماری هایی مانند ایدز و هپاتیت C به شدت مسری اند و فرد باید احتمال آلوده شدن خودش را به این بیماری ها بدهد.

2- تشخیص اسکیزوفرنی: اسکیزوفرنی از جمله بیماری های عصبی روانی مزمن و جدی است که روی کل شخصیت فرد تاثیر می گذارد و شایع ترین سن ابتلا بین 15 تا 30 سالگی است. ساختمان مغز این بیماران طبیعی است ولی بعضی از مواد شیمیایی آن عملکرد طبیعی ندارند، به طوری که افزایش و یا کاهش ترشح این مواد اختلالاتی در رفتار، تفکر و هیجان های بیمار ایجاد می کند و در مرحله حاد فعالیت های هیجانی، رفتاری، فکری و به طور کلی عملکرد طبیعی خود را از دست می دهد.

نشانه های بیماری در افراد مختلف متفاوت است ولی اغلب شامل افسردگی، رفتار عجیب و غریب، تحریک پذیری، خواب زیاد یا عدم توانایی در خوابیدن، گوشه گیری، خصومت بی دلیل، فراموشی نشان دادن واکنش شدید در بحران ها، عدم توانایی در گریه کردن یا گریه های شدید، استفاده از الکل و مواد مخدر، تراشیدن موهای سر و بدن و خودکشی می شود. آنها معمولا چیزهایی را می بینند و می شنوند که برای بقیه قابل رۆیت و شنیدن نیست.

برخی از مبتلایان به اسکیزوفرنی برای کنترل علائم بیماری خود باید همیشه دارو مصرف کنند، برخی دیگر مدت زمان مصرف دارویشان کوتاه است و بالاخره عده ای که بیماری آنها در پی استرس حاد نظیر بیماری جسمی با زایمان شروع شده ممکن است طی مدت زمان کوتاهی بهبود پیدا کنند.

3- اطمینان از اعتیاد به مواد مخدر: معتادان به مواد مخدر و محرک، حتی اگر سم زدایی کنند، بدنشان هرگز مثل سابق و قبل از مصرف مواد مخدر نمی شود. اینها تا زمانی که یک مقدار مشخص مواد مخدر به بدنشان نرسد، نمی توانند عملکرد طبیعی داشته باشند اما باید به این نکته توجه داشته باشیم؛ چون زوج ها در دوران عقد ارتباط مستمری با هم ندارند، اگر یکی از دو طرف اعتیاد داشت، دیگری به راحتی متوجه آن نمی شود؛ مگر اینکه با هم به سفر بروند یا ارتباطشان نزدیکتر شود اما در هر صورت و در شرایط عادی که دو طرف با هم معاشرت عادی دارند، نمی توان به راحتی تشخیص داد که فرد مصرف کننده مواد مخدر است یا نه.

4- فاش شدن بزهکاری: انجام رفتارهای خلاف شأن مثل اینکه خانم بفهمد درآمد شوهرش از راه کسب حرام است یا در کار قاچاق است هم از جمله مسائلی است که خانم می تواند در همان دوران عقد رابطه را تمام کند.

چراغ های نارنجی: حتما باید مشاوره کنید

افراد مبتلا به برخی بیماری های جسمی مانند تالاسمی ماژور. هموفیلی، صرع و ام.اس: این دسته از بیماری ها به سختی خوب می شوند و همین مسئله باعث می شود تا زندگی برای کسی که با فرد مبتلا به یکی از این بیماری ها زندگی می کند، خسته کننده شود. اینها با یکسری محدودیت ها در زندگی مواجه هستند و اگر قرار است وارد زندگی مشترک با فردی شوند، شخص مقابلشان باید به این نکته آگاه باشد که عملکرد افراد مبتلا به صرع یا ام. اس ممکن است در طول زندگی و مراودات اجتماعی کاهش پیدا کند. این کاهش عملکرد مشکلاتی را برای دو طرف این زندگی در پی دارد.

1- پارانویا: ویژگی اصلی مبتلایان به این اختلال روانی، عدم اعتماد آنها به دیگران، بدگمانی و بدبینی است. این اختلال بین آقایان شایع تر است و فرد مبتلا، سوءظن بیمارگونه دارد و مدام به همسر خود شک می کند. زندگی با چنین فردی هم سخت است. چرا؟ چون فرد مقابل مدام به این فکر می کند که تا کی باید او را توجیه کنم؟ اینها اهل جر و بحث هستند و خشک و عصبی اند. ضمن اینکه بدبینی بیش از حد ممکن است منجر به خشونت یا اختلالات رفتاری دیگر هم شود.

2- اختلال شخصیت مرزی: این دسته از افراد به قدری بی ثبات هستند که اگر اتفاقی بیفتد دنیا را یا سیاه می بینند یا سفید و نگاهشان خاکستری نیست. نشانه هایی همچون روابط بین فردی بسیار بی ثبات، خشم شدید و نزاع های مکرر بدنی، بی ثباتی عاطفی، خرج کردن افراطی، سوء مصرف مواد، رابطه جنسی نابهنجار، رانندنگی بی مهابا، زیاد خوردن و اقدام مکرر به خودکشی کردن که شکل فریبکارانه دارد، از ویژگی های مهم این اختلال است.

اگر پنج علامت از علائم گفته شده را فردی داشته باشد او یک بیمار مرزی یا بوردرلاین است. این دسته از افراد به محض اینکه بحث کوچکی بین آنها و همسرشان در می گیرد یا اتفاق جزیی می افتد؛ بلافاصله دست به خودکشی می زنند تا دیده شوند.

3- اختلال شخصیت هیستیریونیک (نمایشی): اینها هم جزو تهدیدکننده ها محسوب می شوند. رفتار آنها نمایشی است. شخصیت های نمایشی هم در مردان و هم زنان دیده می شود ولی در خانم ها به مراتب بیشتر است. پوشش ظاهری و حتی آرایششان با بقیه زنان فرق دارد و با این کار دوست دارند خودشان را بیش از پیش مطرح کنند. در مرحله بعدی بیمار از واقعیت های ذهنی و بیرونی دور می شود و اصلا هویت خود را فراموش می کند یا موقتا برای آرامش خود موضوعی را که بار سنگین عاطفی داشته باشد از یاد برده و دست به دامن انکار می شودو با این کار در قالب شخصیت دیگری قرار می گیرد و خود را چیز دیگری نشان می دهد.

4- دست بزن: هر چند تنش ها و بحران های موجود در دوران عقد به ندرت به برخوردهای فیزیکی و کتک منتهی می شود، با اینحال اگر جر و بحث در مورد مسائل جزیی و کوچک منجر به کتک زدن شود و یا موضوع کتک زدن چندین بار تکرار شود، حتما باید به این رابطه خاتمه داد، چون چنین شخصی نمی تواند خشمش را کنترل کند. چه بسا این کتک زدن در آینده به قتل هم منجر شود.

5- اختلاف دو قطبی: پر بودن خانه از انبوه کارهای نیمه تمام یکی از ویژگی های اختلال دو قطبی است. این افراد معمولا قادر به تمرکز روی یک کار نیستند و میلیون ها کار را شروع می کنند بدون اینکه بتوانند آنها را تمام کنند. آنها یا در فاز افسردگی هستند و یا در فاز هیجان که در هر دو فاز رفتارهای غیرعادیدارند. اینها معمولا مشکل خواب دارند. در فاز افسردگی زیاد می خوابند و همیشه احساس خستگی می کنند اما در فاز جنون و هیجان به اندازه کافی نمی خوابند اما هیچ وقت احساس خستگی نمی کنند.

6- وسواس: وسواس یک فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر مضر و اعصاب خردکنی است که با نوعی احساس اجبار و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه اوست. وسواس، تعادل روانی و رفتاری را از بیمار گرفته و باعث می شود تا او در سازگاری با محیط دچار مشکل شود. در بیمار مبتلا به وسواس نشانه هایی همچون شک و تردید، ترس، دقت و نظم افراطی، اجبار، احساس بن بست، لجبازی دیده می شود و در مواردی این علائم خود را به شکل دله دزدی، آتش زدن جایی، درآوردن لباس، بیقراری، بهانه گیری، بی خوابی، بدخوابی، بی اشتهایی، و … نشان می دهد. مشاهده این علائم در فرد وسواسی به قدری عجیب است که این احساس به اطرافیانش داده می شود که نکند او دیوانه شده باشد.
منبع: تندرستی

ادامه مطلب / دانلود
css.php