نتايج جستجو مطالب برچسب : فکر

فکر، یک مفهوم ساده دم دستی نیست! فکر ابعاد پیچیده دارد، روش های مختلف دارد، اقسام گوناگون دارد؛ تفکر را دست کم نگیرید!

فکر می کنم، پس هستم!

در دسته‌بندی تفکر، روان‌شناسان بر چهار دیدگاه کلی تأکید دارند:

1- فکر کردن، بیان جمله‌هایی است که به ظاهر «در ذهن خود می‌شنویم»، به این نوع زبان، فکرگزاره‌ای می‌گویند؛ زیرا بیان یک قضیه یا گزاره یا اظهار نظر است.

2- شکل دیگری از فکر، شامل تصور است، به ویژه تصورهای بصری که ممکن است در ذهن خود «ببینیم» و به آن تفکر تصویری می‌گویند.

3- شکل دیگر فکر، فکر حرکتی است که شامل زنجیره‌هایی از «حرکت ذهنی» است.

4- تفکر عملی یا مسئله گشا، نوعی دیگر از تفکر است. در این نوع تفکر، برای دست‌یابی به هدفی می‌کوشیم که هیچ وسیله‌ و امکاناتی برای رسیدن به آن در دست نداریم و باید آن هدف را به اهداف فرعی و کوچک‌تر تجزیه کنیم تا سرانجام به وسایل لازم برای حل آن دست یابیم.

5- نوع پنجمی از تفکر نیز وجود دارد که به آن تفکر انتقادی می‌گویند.

دیویی تفکر انتقادی را تفکر منطقی می‌داند که شامل بررسی فعال، پایدار و دقیق هر عقیده یا دانش است.‌ با توجه به پیچیدگی‌های ذهنی و شخصیتی انسان و نیز آثار شرایط محیطی و اجتماعی، بحث درباره اینکه تفکر انتقادی از چه سنینی در انسان شکل می‌گیرد، شاید هیچ‌گاه به نتیجه نرسد. دانشمندان متعددی مانند اریکسون و پیاژه، مشاهده‌ها و نظرهای متنوعی را درباره رشد ذهنی انسان بیان کرده‌اند. لیکن همه‌ نظریه‌های بیان شده، با کودکی انسان ارتباط دارند و نشان می‌دهند که تفکر در انسان، از همان بدو تولد شروع شده و تا سنین بلوغ و پس از آن ادامه می‌یابد و نمی‌توان برای آن پایانی در نظر گرفت.

رسانه‌ها امروزه از قوی‌ترین و اثرگذارترین ابزارها بر ذهن و فکر انسان شناخته شده‌اند. رسانه‌هایی که برخوردهای رویاروی انسان را متحول کرده و نیاز انسان به تعاملات مستقیم را تحت تأثیر قرار داده‌اند. انسان امروزی، با کمک کلیدهای متعددی که پیرامونش را فرا گرفته‌اند، می‌تواند در دهکده جهانی جابه‌جا شود و با اقصا نقاط، ارتباط برقرار کند. این‌که این پیشرفت، تا چه اندازه نوع تفکر انسان را تحت تأثیر قرار داده، مسئله‌ای توجه‌برانگیز است.

از آنجا که سنین کودکی، آغاز مراحل تجربه‌اندوزی بشر برای زندگی آینده‌ است، در این زمینه، باید به این مسئله نیز اندیشید که وجود تفکر انتقادی در کودکان، چه تأثیری بر استفاده آنان از رسانه‌ها خواهد داشت.

لیندا الد (2002) در اظهار نظری درباره استفاده از تفکر انتقادی برای کودکان خردسال می‌گوید: «ذهن کودکان، یک منبع با ارزش است. با این حال، اغلب اوقات، ذهن‌های پژوهنده (از من بپرسید، از من بپرسید، از من بپرسید) به ذهن‌های منفعل با درجه 4 یا 5، غیر جست‌وجوگر تبدیل می‌شوند (شما چرا از من می‌پرسید؟ آیا این یک آزمون است؟).»

لیزا مد برای زدودن تأکید آموزش رسمی بر حفظ کردن مطالب درسی و ارایه‌ آنها در چارچوب آزمون‌های چهار جوابی، معتقد است، که آثار عقلایی، بر پایه عناصری استوارند که خود شامل پنج مفهوم خواندن، نوشتن، شنیدن، گفتن و اجرا کردن است. این پنج مفهوم کمک می‌کنند کودکان، مطلب را به طور درونی درک کرده و یاد بگیرند. به این ترتیب، کودک می‌تواند از خود بپرسد: مفهوم حقیقی آن (مطلب مورد نظر) چیست؟ آیا می‌توانم آن را برای فرد دیگری شرح دهم؟ آیا می‌توانم آن را با مثالی، با تجربه‌های خود مربوط کنم؟ اگر این درست است، چه چیز دیگری ممکن است درست یا حقیقی باشد؟

با توجه به این مطلب، آموزش تفکر انتقادی از راه واداشتن کودک (دانش‌آموز) به پرسیدن و آنگاه به جست‌وجوی پاسخ و مقایسه پاسخ‌ها با تجربه‌های پیشین و یافتن وجوه اشتراک و تفاوت و سپس استفاده عملی از یافته‌ها امکان‌پذیر است.

بر این اساس، کودکان امروز به بزرگ‌سالانی تبدیل خواهند شد که می‌توانیم آنان را متفکر انتقادی بدانیم؛ متفکرانی که با دیدی شکاک به نقد بنشینند و با بررسی، مقایسه و تحلیل داده‌ها و ایده‌‌های گوناگون، به مناسب‌ترین نتیجه دست یابند.

فکر می کنم، پس هستم!

اصل مهم دیگر در دنیای فراصنعتی امروز که سبب می‌شود نقش تفکر انتقادی در زندگی انسان مدرن و پست‌مدرن افزایش یابد و توسعه و رشد آن را الزامی می‌کند، سیل عظیم اطلاعات درست و نادرستی است که از راه انواع رسانه‌های اطلاعاتی و خبری به سوی وی روان است و تشخیص سره از ناسره را دشوار می‌سازد. این امر فقط شامل بزرگ‌سالان نمی‌شود و کودکان را که گاه حتی بیش از والدین خود در معرض هجوم فرآورده‌های رسانه‌ای هستند، دربرمی‌گیرد. چه بسیار برنامه‌های خبری، آموزشی و تفریحی که از راه رسانه‌ها برای القای و تحمیل ایده(های) خاص و طرز تفکری مشخص به کودکان و نوجوانان می‌کوشند.

کودکان از مظلوم‌ترین اقشاری هستند که به طور بی‌رویه در معرض این رسانه‌ها قرار دارند. تفکر انتقادی با توجه به تعاریف و مهارت‌های بیان شده، می‌تواند از مهم‌ترین عوامل کمک‌کننده به کودکان، برای ایستادگی در برابر سیل عظیم اطلاعات عرضه شده رسانه‌ها باشد.

کودکان با مجهز شدن به مهارت‌های تفکر انتقادی، این توانایی را کسب می‌کنند که در غیاب فرد راهنما (والدین و مربیان) و مستقل از آنان، به تجزیه، تحلیل و ارزیابی اطلاعات و برنامه‌های رسانه‌ها بپردازند و با نتیجه‌گیری‌های مستدل و صحیح، درباره استفاده از برنامه‌ای خاص تصمیم‌گیری کنند و حتی پس از دیدن یا شنیدن یا مطالعه مطالب مورد نظر درباره آنها به نقد و تفسیر بپردازند. برای رسیدن به این هدف، آموزش رسمی و غیر رسمی کودکان و نوجوانان با همت والدین و مربیان اهمیتی ویژه دارد.

ادامه مطلب / دانلود
بجای آنکه بگوییم به چه چیزی فکر نکنید ،به شما خواهیم گفت تا به چه چیزهایی فکر کنید تا موفق باشید.

افکار معجزه آسا

افراد خوش بین ، موفق و کارآمد ، علاوه بر جستجوی چیزهای خوب و ارزشمند ، هفت جهت یابی یا روش کلی “فکر کردن”‌ دارند . مواردی که در این مقاله می آید، هفت موردی است که این افراد ، اکثر اوقات به آنها فکر می کنند :

1- درباره ی آینده فکر می کنند

افراد خوش بین ،  ضمن اینکه در زمان حال زندگی می کنند و از “الان” خود لذت می برند ، آینده نگر نیز هستند . آنها اکثر اوقات به آینده فکر می کنند و درباره ی آن حرف می زنند ، آنها بیشتر به چیزی که می خواهند برسند فکر می کنند و درباره ی آن حرف می زنند ، نه درباره ی آنچه که در گذشته اتفاق افتاده است . آنها در مورد آنچه که در آینده برایشان امکان پذیر است ، یک تصویر واضح و هیجان انگیز می سازند .

2- در مورد اهداف شان فکر می کنند

آنها هدفمند هستند . آنها اکثر اوقات به اهداف شان فکر می کنند و درباره ی آنها حرف می زنند . آنها بعد از این که آینده ی ایده ال خود را در عالم خیال مجسم کردند ، اهداف و طرح هایشان را به طور واضح و مشخص بر روی کاغذ می آورند و هر روز بر روی آنها کار می کنند . آنها تمام توجه و انرژی خود را بر آن متمرکز می کنند و با استفاده از اهداف شان بر روی آینده ی خود کنترل دارند .

3- به برتری فکر کنید

افراد خوش بین ، برتری جو هستند . آنها تعهد می کنند تا در هر کاری که انجام می دهند بهترین باشند و به 10 درصد افراد برتر در زمینه ی تخصصی خود ، هر چه که باشد ، بپیوندند . آنها زمینه های نتیجه بخش کلیدی خود را شناسایی می کنند و برای خود معیارهای عملکرد برتر را در هر کدام از زمینه ها تعیین می کنند و هر روز بر روی رشد و پیشرفت خود کار می کنند و هرگز رشد ترقی را متوقف نمی سازند .

4- به راه حل فکر می کنند

آنها به دنبال راه حل هستند . آنها بیشتر به راه حل فکر می کنند تا به مشکل پیش آمده . آنها در مورد آنچه که باید انجام گیرد فکر می کنند نه در مورد کسی که باید سرزنش شود . آنها از روش های تفکر خلاق برای شعله ور کردن خلاقیت خود استفاده می کنند . آنها به اهداف شان به عنوان مشکلاتی نگاه می کنند که باید حل شوند و بر این باورند که هر نوع مشکلی ، راه حل منطقی دارد که باید پیدا شود .

5- به نتایج فکر می کنند

افراد خوشبخت و موفق ، شدیدا به نتیجه فکر می کنند . آنها از قبل برای هر روز خود به دقت برنامه ریزی می کنند . آنها کارهای روزمره ی خود را به ترتیب اولیت فهرست وار می نویسند . سپس بر روی فعالیت هایی که با انجام آنها می توانند از وقت خود به بهترین نحو استفاده کنند ، کاری می کنند . آنها آنقدر کار انجام می دهند که به عنوان سودمند ترین افراد از لحاظ اقتصادی شناخته می شوند . آنها به خاطر کار زیادی که انجام می دهند به قدری موثر و کارا هستند که خیلی زود به جلو حرکت می کنند و در کار و دنیای اطراف ، نقش بزرگی ایفاء می کنند .

افکار معجزه آسا

6- به رشد و ترقی فکر می کنند

افراد با عملکرد بالا ، رشد و ترقی را مدنظر خود قرار می دهند . آنها دائما مطالعه می کنند ، به برنامه های آموزشی – شنیداری گوش می کنند و در واحدهای درسی اضافی و سمینارها شرکت می کنند . آنها مصمم هستند تا درزمینه ی تخصصی خود همیشه در اوج باشند . آنها می دانند که آینده متعلق به افراد صاحب صلاحیت است. آنها می دانند که زندگی یک مسابقه است و آنها نیز در آن مسابقه شرکت دارند و تصمیم گرفتند که پیروز شوند .

7- به عمل فکر می کنند

شاید مهمتر از هر مرحله ی دیگر ، افراد کاملا موفق ، شدیدا عمل گرا هستند . آنها به این فکر می کنند که همین حالا چه کاری می توانند انجام دهند تا سریع تر به سمت اهداف شان حرکت کنند . دائما در حال جنب و جوش هستند . آنها کارشان را به موقع انجام می دهند و همیشه حس ضرورت دارند . آنها در هر زمینه ای اطلاعات دارند و بیشتر از افراد عادی کار می کنند . هر چقدر کار بیشتری انجام می دهند ارزشمند تر می شوند و نتیجه ی بیشتری به دست می آورند.

ادامه مطلب / دانلود

 وقتی مردی شما را بخواهد…

 .

این توصیه ها را یک مشاور روانشناس برایم گفته است؛

آنقدر جالب بودند که بد ندیدم به شما هم منتقلشان کنم…

وقتی مردی شما را بخواهد، هیچ چیز نمی تواند جلوی او را بگیرد.

اگر شما را نخواهد، هیچ چیز نمی تواند نگهش دارد.

دست از بهانه گیری برای یک مرد و رفتار او بردارید.

هیچوقت خودتان را برای رابطه ای که ارزشش را ندارد تغییر ندهید.

رفتار آرامتر همیشه بهتر است.

قبل از اینکه بفهمید واقعاً چه چیز خوشحالتان می کند، با کسی ارتباط برقرار نکنید.

اگر رابطه تان به این خاطر که مردتان آنطور که لیاقتش را دارید، با شما رفتار نمی کند، به اتمام رسید، هیچوقت سعی نکنید که با هم دو دوست معمولی باشید.

یک دوست با دوست خود بدرفتاری نمی کند.

پاگیر نشوید. اگر فکر می کنید که شما را در حالت تعلیق نگه داشته است، مطمئن باشید که حتماً اینکار را کرده است.

هیچوقت به خاطر اینکه فکر می کنید گذر زمان ممکن است اوضاع را بهتر کند، در یک رابطه نمانید. ممکن است یکسال بعد به خاطر اینکار از خودتان عصبانی شوید، چون اوضاع هیچ تغییری نکرده است.

تنها کسی که در رابطه می توانید کنترلش کنید، خودتان هستید.

از مردانی که پیش از ازدواج تقاضای رابطه جنسی میکنند دوری گزینید.

برای رفتاری که با شما دارد، حد و مرز بگذارید.

اگر چیزی ناراحتتان می کند، حتماً با او درمیان بگذارید.

هیچوقت اجازه ندهید، طرفتان همه چیزتان را بداند. ممکن است بعدها بر ضد شما از آن استفاده کند.

شما نمی توانید رفتار هیچ مردی را تغییر دهید. تغییر از درون ناشی می شود.

هیچوقت نگذارید احساس کند او از شما مهمتر است…حتی اگر تحصیلات یا شغل بهتری نسبت به شما داشته باشد. او را به یک بت تبدیل نکنید.

او یک مرد است، نه چیزی بیشتر، و نه کمتر.

اجازه ندهید مردی هویت و وجود شما را توصیف کند.

هیچوقت مرد کس دیگری را هم قرض نگیرید.

اگر به کس دیگری خیانت کرد، مطمئن باشید که به شما هم خیانت خواهد کرد.

مردها طوری با شما رفتار می کنند که خودتان اجازه می دهید رفتار کنند.

همه مردها بد نیستند.

نباید فقط شما همیشه انعطاف از خودتان نشان دهید…هر مصالحه ای دو جانبه است.

بین از دست رفتن یک رابطه و شروع یک رابطه جدید، به زمانی برای ترمیم و التیام نیاز دارید….قبل از شروع کردن یک رابطه تازه، مسائل قبلیتان را باید به کل فراموش کنید.

هیچوقت نباید دنبال کسی باشید که مکمل شما باشد. یک رابطه از دو فرد کامل تشکیل می شود. دنبال کسی باشید که مشابهتان باشد نه مکملتان.

شروع رابطه و قرار ملاقات با اشخاص مختلف جهت یافتن بهترین فرد خوب است. نیازی نیست که با هر کس که دوست می شوید همان فرد موردنظر شما برای ازدواج باشد.

کاری کنید که بعضی وقت ها دلش برایتان تنگ شود. وقتی مردی همیشه بداند که کجا هستید و همیشه در دسترسش باشید، کم کم نادیده تان می گیرد.

هیچوقت به مردی که همه آن چیزهایی که از رابطه می خواهید را به شما نمی دهد، به طور کامل متعهد نشوید.

این مطالب را برای بقیه خانم ها هم مطرح کنید.

بااینکار لبخند به لبان بعضی ها می آورید، بعضی ها را درمورد انتخابشان به فکر می اندازید و خیلی های دیگر را هم آماده می کنید.

می گویند یک دقیقه طول می کشد که یک فرد خاص را پیدا کنید، یک ساعت طول می کشد که او را تحسین کنید، یک روز تا دوستش بدارید و یک عمر تا فراموشش کنید.

ادامه مطلب / دانلود

خوب فکر کن، بعد حرف بزن

یکی از مهمترین و بدیهی ترین جنبه‌های زندگی ما انسانها توانایی ایجاد تعامل از طریق صحبت کردن است. البته نیازی نیست که قبل از اینکه حرف بزنیم درباره اینکه چه می‌خواهیم بگوییم به طراحی و سازمان بندی شرایط و نحوه بیان خود بپردازیم. چرا که معمولا برای ما چندان مطلوب نیست که وسواس و بررسی زیادی بر روی عملکرد خود داشته باشیم چون این نحوه عملکرد بیشترمانع از برقراری یک رابطه موثر می شود تا حفظ یک ارتباط. اما از طرف دیگر برخی از افراد دایما در حال مرور رفتار و گفتار خود بوده و لذا در نتیجه این بررسی افراطی دچار احساس گناه و پشیمانی می شوند که چرا این گونه گقتند؟ چرا این حرف را زدند؟ چرا این گونه جواب ندادند ؟ و …
البته امکان دارد که برای همه ما در مرحله ای ز زندگی و یا در برخی از مراودات این اتفاق رخ دهد خصوصا که غالبا این اتفاق زمانی می‌افتد که ما خیلی سریع در یک فضای استرس آور و یا در طی درگیری و مواجه با افراد به پاسخگویی می‌پردازیم. تشخیص اینکه ما در هر موقعیتی چگونه باید صحبت کنیم و چه بگوییم، یک درک و فهم مهم است.

هدف این است که بفهمیم چه زمانی باید روان و طبیعی حرف بزنیم، چه زمانی باید قبل از حرف زدن فکر کنیم و چه زمانی نباید اصلا حرف زد. برای رسیدن به این مرحله این توصیه ها را در نظر داشته باشید:

-خودتان را ببینید: دقت کنید که چه موقع این اتفاق می‌افتد. چه شرایطی باعث می‌شود که شما حرفی بزنید که بعدا آرزو می‌کنید کاش طور دیگری می‌گفتید. آیا این اتفاق غالبا با یک نفر یا در یک گروهی از مردم اتفاق می‌افتد؟ سعی کنید یک الگو پیدا کنید.

– موقعیت و شرایط‌تان را درک کنید: وقتی که فهمیدید چه شرایطی باعث این اتفاق می‌شود تلاش کنید که در این دست موقعیتها به نحوه رفتار و گفتار خود توجه جدی تری داشته باشید و حتی در صورت امکان قبل از قرار گرفتن در این دست شرایط، خودتان را آماده کنید.

– مکالمه را در نظر بگیرید: حال که متوجه شدید در یکی از آن موقعیت ها قرار دارید، هدف شما باید پردازش اطلاعات باشد. اغلب زمانی که به طور مناسب پاسخ نمی دهید به این دلیل است که به طور کامل و واضح نمی‌دانیم که باید چه بگوییم؟ الان زمان آن فرا رسیده است که عقب بنشینید و به آنچه که در اطرافتان گفته می شود گوش کنید. بر روی آنچه که قرار است بگویید متمرکز نشوید بلکه فقط گوش کنید. ذهن شما این اطلاعات را در پس زمینه‌اش ضبط خواهد کرد.

– به مردم نگاه کنید: چه کسی حرف می‌زند و چطور با هم تعامل می‌کنند؟ برخی افراد خیلی خوب مثال می‌زنند و برخی خوب جمله‌بندی می‌کنند. برخی افراد برای مکالمه با دیگران از زبان بدن و علائم و اشاره‌های چهره خوب استفاده می‌کنند. درحالیکه برخی دیگر پرگویی می‌کنند. اینکه افراد چطور اطلاعات شان را می‌سازند معیار خوبی است از اینکه چطور اطلاعات را کسب می‌کنند.

-پاسخ‌ها را فرمول‌بندی کنید: گزینه‌های خود را هم در نظر بگیرید. راههای مختلفی برای گفتن یک مساله وجود دارد و حالا هدف شما پیدا کردن بهترین روش رساندن آن چیزی است که می‌خواهید بگویید، بطوریکه تاثیر مثبت داشته باشد. تعامل در درجه اول تابعی از گیرنده‌ است لذا شما باید با در نظر گرفتن شنوندگان تان به تعامل بپردازید.

– اطلاعات را در نظر بگیرید:آیا آنچه که می‌خواهید بگویید موثر، الزامی، دقیق، بموقع و مناسب است؟ اگر شما فقط به دلیل اینکه دیگران صحبت می‌کنند پاسخ می‌دهید آنگاه ممکن است که تعامل شما از الگوی ارائه شده فوق تبعیت نکند. اگر اینطور نیست بهتر است عقب بنشینید و فقط به گوش دادن ادامه دهید. شما می‌خواهید حرفی بزنید که تاثیرگذار باشد نه اینکه فقط چیزی گفته باشید.

– واکنش‌ها را بسنجید: آیا اطلاعاتی که می‌خواهید ارائه دهید طوری فرمول‌بندی شده است که اثر مثبتی داشته باشد؟ ایجاد یک فضای منفی‌‌گرایانه ایجاد کننده شکست تعامل و گفتگوست. به نحوه بازخورد شنونده‌ها دقت کنید. خراب کردن توانایی تعامل نزد مردم تنها در یک لحظه اتفاق می‌افتد.

– مراقب تن صدایتان باشید: طرز حرف زدن شما به اندازه آنچه که می‌خواهید بگویید مهم است. تن صدای شما می‌تواند اشتیاق و صمیمیت شما را منتقل کند و یا بیانگر طعنه و سرزنش شما باشد و حتی ممکن است باعث شود که پیام گفتار شما به غلط فهمیده شود.

– تعامل داشته باشد: شما اکنون می‌دانید چه می‌خواهید بگویید. الگوی درست چیست؟ چطور آنرا بگویید و چطور به طور موثر واکنش نشان دهید؟ منتظر یک فرصت خوب برای شروع حرف زدن باشید. معمولا قطع کردن حرف دیگران کار خوبی نیست اما گاهی این کار خود یک روش مناسب است.

– مرحله (بند) اول را تکرار کنید: وقتیکه حرف می‌زنید، آنچه را می‌خواهید بگویید در نظر بگیرید و روی واکنش دیگران دقت و توجه داشته باشید. با گذشت زمان، شما پیشرفت می‌کنید و دیگر بعد از برقراری یک تعامل ساده دایما در عذاب وجدان و بررسی موقعیت نخواهید بود.

 

ادامه مطلب / دانلود

فکر کنم اکثر شما طراحی روی دیوار های کوچه و خیابان را دیده باشید. گروه هایی مثل رپرها و … اسم ها و لقب های خود را  با این سبک به روی دیوار ها و خرابه ها طراحی می کنند.  امروز سایتی را معرفی می کنم که این کار را به صورت آنلاین انجام می دهید. پیشنهاد می کنم از این سایت استفاده کنید.

طراحی خیابانی آنلاین

ادامه مطلب / دانلود
css.php