جوانمردى در جنگ با سپاه تاتار (در زمینى از ترکمنستان) به زخمى شدید مبتلا شد، شخصى به او گفت: فلان بازرگان، نوشداروى شفابخش دارد، اگر از او این دارو را بخواهى، از دادن آن دارو، مضایقه نمى نماید.
نظر به اینکه آن بازرگان به بخل معروف بود بطورى که:
گر بجاى نانش اندر سفره بودى آفتاب
تا قیامت روز روشن، کس ندیدى در جهان
جوانمرد گفت: اگر من آن نوشدارو را از آن بازرگان بخواهم، چند صورت دارد، یا مى دهد، یا نمى دهد، و
ادامه مطلب / دانلود