مطالب دسته بندی : ادبیات و مذهب

یکی از مسایلی که در اسلام بر آن بسیار تاکید شده است، نظافت مساجد و رونق دادن به آن‌ها می‌باشد، به نحوی که اجر بسیاری برای این امر در نظر گرفته شده است.

به گزارش میهن فال به نقل از ایسنا از جمله کارهایی که برای آنها ثواب و پاداش فراوان در نظرگرفته شده است جارو کردن مساجد، نظافت آنها و روشن کردن چراغ این اماکن مذهبی و عبادی است.

کاری که ثواب 400 حج را دارد!

جارو کردن مسجد

در روایتی از رسول اکرم (ص) آمده است که ایشان فرموده‌اند: “کسی که مسجدی را جارو زند همانند این است که در ۴۰۰ غزوه با پیامبر شرکت کرده، ۴۰۰ حج کرده، ۴۰۰ بنده آزاد کرده، و ۴۰۰ روز روزه گرفته باشد.

همچنین فرموده‌اند: ” کسی که مسجدی را جارو بزند یا خوشبو کند نامه اعمالش را بدست راستش می‌دهند و روز قیامت از قبر برمی‌خیزد در حالی که بوی خوشی چون بوی «اِذخِر» می‌دهد.

روشن کردن چراغ مسجد

در این باره نیز از رسول اکرم (ص) نقل شده است که فرموده‌اند: مَن اسرج فی مسجدٍ مِن مساجد الله سراجاً لم تزل الملائکه و حمله العرش یستغفرون له مادام فی ذلک المسجد ضوء مِن ذلک السّراج؛ کسی که مسجدی از مساجد خدا را روشن کند، تا مادامی که نوری از آن چراغ باقی است، ملائک و حاملین عرش برای او استغفار می‌کنند.

فرش نمودن مساجد

علاوه بر موارد گفته شده پیامبر (ص) دربارهٔ اجر و ثواب کسی که به فرش نمودن مسجدی اقدام نماید، طی روایتی می‌فرمایند: ” کسی که در مسجد حصیری پهن کند، تا مادامی که چیزی از آن باقی است، ۷۰ هزار فرشته بر آن نماز می‌خوانند (و او نیز از ثواب آن بهره می‌برد)

ادامه مطلب / دانلود

رزق فقط پول و درآمد نیست، بلکه هر نعمتی که از جانب خداوند منّان به بنده‌اش می‌رسد، رزق است

میهن فال: اول بدانیم که رزق فقط پول و درآمد نیست، بلکه هر نعمتی که از جانب خداوند منّان به بنده‌اش می‌رسد، از نعمت سلامتی و علم گرفته تا پدر، مادر، همسر و اولاد و تا ایمان و معنویت یا توفیق توبه و زیارت و نیز متاع دنیا، و کلاً هر آن چه به انسان فایده برساند، همه رزق است.

چه کنیم تا رزق و روزیمان زیاد شود؟

و دوم بدانیم که کثرت مال، دلیل بر کثرت رزق نیست، چرا که معلوم نیست آن مال قابل استفاده باشد و درست نیز مصرف شود و فایده‌ای هم برساند، شاید فقط اندوخته باشد و یا به جای فایده، ضرر برساند، به آن که دیگر نمی‌توان رزق گفت. «رزق، چیزى است که مورد انتفاع واقع شود و ربطى به زیادى و کمى مال ندارد.»(1)

و سوم بدانیم که آن چه حاصل می‌گردد و در راه باطل و حرام مصرف می‌گردد، رزق خدا نیست، بلکه معلول و محصول گناه و ابزاری برای هبوط و هلاکت بیشتر است که انسان برای خود مهیا می‌کند.

حال به چند آیه از قرآن کریم در خصوص «رزق» توجه نماییم:

الف – قبل از هر چیزی دقت و باور کنیم که رزقِ مرزوق با رازق است و رازق نیز همان خالق و ربّ است:

«وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها» (هود، 6)

ترجمه: هیچ جنبده‏اى در زمین نیست مگر آنکه رزقش به عهده خداست.

پس دیگران چیزی ندارند که بخواهند رازق خود یا غیر خود باشند، بلکه همه فقیر، عبد و مروزق هستند، لذا باید رزق را از او (رازق) طلب نمود و دانسته و ندانسته یا عمداً و سهواً، دیگری را در رزاقیت شریک ندانست.

ب – سپس باور کنیم که خداوند غنی و کریم، ما را خلق نکرده است که یک عمر برای یافتن رزق برای تأمین معاش دنیا بدویم، آن را خودش بر عهده گرفته است، بلکه فرمود شما را برای عبادت (بندگی) خلق کردم تا رشد کنید و خلیفه‌الله شوید و مقرب درگاهم گردید، من که نگفتم بدوید برای من ناب و آب و رزق بیاورید، گفتم ایمان و اخلاص و عمل صالح بیاورید که به نفع خودتان است:

«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ، ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ، إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ» (الذاریات، 58)
ترجمه: من جن و انس را نیافریدم مگر براى اینکه عبادتم کنند، نه مى‏خواهم مرا روزى دهند، و نه طعامم دهند، چون که خدا رزاق و داراى نیرویى متین است.

پس سعی و تلاش در بندگی، قدر و اندازه و ظرفیت انسان را برای اخذ و کسب رزق خدا افزایش می‌دهد. لذا اگر فرمود کار و تلاش کنید و برای انسان چیزی به جز تلاش او نیست، یعنی کار برای کسب رزق و روزی و افزایش ظرفیت و نقش‌آفرینی در چرخه حیات، لازمه رشد انسان است.

ج – پس اصل و تکلیف عبادت و بندگی است و اعلاءترین تجلی عبادت، همانا نماز است. فرمود:
«إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی» (طه، 14)
ترجمه: منم الله، (خدایى که) جز من خدایى نیست پس مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپا دار.

از این رو فرمود که برو اهل خود (خانواده، نزدیکان، آشنایان و …) را به نماز امر کن، من که از تو رزق و روزی نخواستم که بی‌توجه به بندگی و نماز، همه عمرت را صرف آن کنی، بلکه رزق را من می‌دهم، تو دنبال بندگی برو:
«وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَهُ لِلتَّقْوَى» (طه، 132)
ترجمه: و کسان خود را به نماز امر کن و خود (نیز) با همه نیرو بر (مراعات) آن شکیبایى کن، ما از تو هیچ روزى نمى‏طلبیم (تا توانش را نداشته باشى)، این ماییم که تو را روزى مى‏دهیم، و عاقبت (نیک) از آن تقواست.

پس نماز سبب افزایش توان و ظرفیت اخذ فضل و رحمت الهی و فراوانی رزق و روزی می‌شود.

د – با توجه به نکات فوق، معلوم می‌شود که اگر رزق و روزی ما کم است و دچار گرفتاری می‌شویم، در حالی که خدای غنی، کریم، منّان و رزاق، روزی دهنده است، لابد ما مشکلی برای اخذ رحمت و نعمت بیکران الهی داریم. باورها و کارهایی داریم که خوب نیست، سوء است، فحشاء (زشت کاری) است و این امور مانع گشایش و افزایش رزق (معنوی و مادی) و بالتبع بروز مشکلات در زندگی می‌گردد و بدترین گناه همان فراموش کردن خدا و ترک ذکر خدا (که بیان شد در نماز متبلور است) می‌باشد، لذا فرمود:
«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى» (طه، 124)
ترجمه: و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى‏کنیم.

ﻫ – حال که باورهای غلط و مشرکانه، اعمال زشت و گناهان، سبب تنگی و گرفتاری معیشت می‌شود، معلوم است که استغفار (طلب بخشش) و توبه (بازگشت از گناه)، که آن نیز مصداقی برای عبادت است، سبب گشایش، افزایش و برکت رزق (دنیوی و اخروی) می‌گردد – لذا فرموده‌اند که هر گاه دچار گرفتاری یا تنگی رزق شدید، زیاد استغفار کنید و خداوند متعال وعده فرمود:
«وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَیُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنِّیَ أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ» (هود، 3)
ترجمه: و اینکه از پروردگار خود آمرزش بخواهید، سپس به سوى او بازگردید تا شما را با بهره خوشى (از زندگى) تا مدّتى معین (در نهایت مرگ) برخوردار نماید و به هر صاحب فضلى فضل او را (پاداش دنیوى و اخروى کمالات هر صاحب کمالى را به تناسب کمالش) عطا نماید. و اگر روى بر تابید، بى‏تردید من بر شما از عذاب روزى بزرگ بیم دارم.

نتیجه:

پس سبب گشایش و افزایش رزق در یک کلمه و معنا خلاصه می‌شود که آن «عبادت» و بندگی با خلوصِ باریتعالی است که در مصادیق متفاوتی تجلی دارد که از آن جمله است: کسب معرفت، ایمان، اخلاص، نماز، تلاوت قرآن کریم، دعا، پرهیز از گناه، استغفار، توبه، صله ارحام، انفاق و صدقه، کار و تلاش در هر عرصه و صنفی برای خدا نه برای نان، امر به معروف (از جمله نماز) و نهی از منکر (معصیت خدا) و … .
پس با معرفت، اخلاص و لذت تمام بندگی کنیم، او خود رازقی غنی، جواد و کریم است.

ادامه مطلب / دانلود

با مراجعه به روایات معصومین(ع)، مشخص می‌شود که در شب اول قبر، از هر کس سؤالاتی می‌پرسند و بر طبق پاسخ‌هایی که آن فرد می‌دهد با وی برخورد می‌شود.

نگران نباشید! من در این مطلب اکثر این سؤالات را گرداوری کرده‌ام. همچنین برای اینکه خیالتان راحت باشد، پاسخ آن‌ها را هم قرار داده‌ام! پس با خیال راحت سؤالات را بخوانید و پاسخشان را «عمل» کنید.

سوالاتی که در شب اول قبر می پرسند +پاسخ آنها

شب اول قبر از کدام 13 مسئله سؤال می کنند؟

از خدا، از پیامبر، از دین، از کتاب، از امام، از عُمر، از اموال، از دوستان، از قبله، از نماز، از زکات، از حج، از روزه.

پاسخ این سؤالات چیست؟

خدا

پاسخ: سؤال سختی هست! خدای من همان خدایی است که خدایی جز او نیست. همان خدای رحمان و رحیم. همان خدایی که من را خلق کرد و به من روزی داد و مرا تنها نگذاشت.

پیامبر

پاسخ: حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله

دین

پاسخ: دین مبین اسلام

کتاب

پاسخ: قرآن کریم

امام

پاسخ: امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام؛ به همراه یازده تن از فرزندان پاک ایشان علیهم السلام.

عُمر (عُمرمان را در چه راهی فانی کرده‌ایم؟)

پاسخ: حدود 18 سال درس خواندم. مدرک گرفتم. رفتم سرکار برای کسب روزی حلال. عبادت خدا هم انجام دادم. به مردم خدمت کردم. با اهل خانواده خوش اخلاق بودم. جای شما خالی به زیارت معصومین علیهم السلام رفتم. به فقیران تا جایی که توان داشتم کمک کردم.

اموال (اموالمان را در چه راهی خرج کرده‌ایم؟)

پاسخ: هزینه های زندگی را پرداخت کردم تا خانواده‌ام راحت‌تر زندگی کنند. پول مدرسه بچه‌ام را دادم. برایش عروسی گرفتم. (به صورت مجاز) بخشی از پولم رو صرف تهیه مسکن کردم و یک عمر به صاحب خانه اجاره دادم!

دوستان (با چه کسانی دوست بوده‌ایم؟)

پاسخ: با آدم‌های خوبی دوست بودم. اهل نماز و روزه و خمس بودند.

قبله

پاسخ: کعبه

نماز

پاسخ: از همان اول سن تکلیف، نمازهایم را خوانده‌ام. گاهی قضا شدند و گاهی یادم رفت. اما این اواخر سعی کردم قضای آن‌ها را بخوانم.

زکات

پاسخ: پرداخت کرده‌ام

از حج

پاسخ: مستطیع بودم و رفتم. (یا مستطیع نبودم و نرفتم با اینکه خیلی دوست داشتم بروم)

روزه

پاسخ: از همان روز اول، همه‌ی روزه‌هایم را گرفتم

*سؤالات فوق به سه دسته تقسیم می‌شوند:

1ـ سؤالات اعتقادی: خدا، پیامبر، دین، کتاب، امام، قبله

2ـ سؤالاتی که مرتبط با اعمال هستند؛ این سؤالات خودشان دو دسته هستند:

الف) اعمال ثابت و روزانه یک مسلمان:

نماز، زکات، حج، روزه

ب) اعمالی که مرتبط با روش زندگی ما هستند:

دوستان، اموال، عُمر

شاید بتوان گفت که با یک زندگی عادی و بدون مشقت، 10 سؤال از سؤالات فوق را بتوانیم به راحتی پاسخ دهیم. (دسته اول و دوم)

به نظر من دسته سوم سؤالات هستند که افرادی مثل من، در پاسخ دادن به آن با مشکل مواجه هستند. مخصوصاً سؤالی که در مورد «عُمر» پرسیده می‌شود.

نظر شما چیست؟

ادامه مطلب / دانلود

دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان +شرح دعا

اللهمّ اجْعَلْ صیامی فیهِ بالشّکْرِ والقَبولِ علی ما تَرْضاهُ ویَرْضاهُ الرّسولُ مُحْکَمَهً فُروعُهُ بالأصُولِ بحقّ سَیّدِنا محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین والحمدُ للهِ ربّ العالمین.

خدایا قرار بده روزه مرا در این ماه مورد قدردانی و قبول بر طبق خشنودی تو و پسند رسول تو باشد و استوار اشد فرعش بر اصل به حق مولای ما حضرت محمد(ص)و خاندان پاکش و ستایش خاص پروردگار جهانیان است.

شرح دعا

خدایا قرار بده روزه مرا در این ماه مورد قدردانی و قبول بر طبق خوشنودی تو و پسند رسول تو باشد و استوار باشد فرعش بر اصل به حق آقای ما محمد و خاندان پاکش و ستایش خاص پروردگار جهانیان است.

ارزش هر طاعت به مقبولیت آن است. تا نماز ما قبول نشود ارتقا نمی‌یابد و بالا نمی‌رود تا روزه ما پذیرفته نشود اثرگذار نیست و ارجی و اوجی ندارد قبول اعمال به نیت و اخلاص و تقید و عبودیت در برابر خداست.

سی روز روزه گرفتیم و نماز به پا داشتیم امروز از او می‌خواهیم روزه‌مان را مقرون به شکر و قبول قرار بده و آن گونه که تو و رسولت از آن راضی باشند.

آری، خداوند روزه‌ای را ارزش می‌نهد و می‌پذیرد که آمیزه‌ای از پرهیز و ایمان باشد. در این حال شکر و سپاس الهی نسبت به عبادت بنده، همان مهر قبول اوست او آن هنگام طاعت را قبول می‌کند که «خداپسند» باشد الگو گیری از سنت‌های او اطاعت و رضایت خدا را به همراه دارد.

طاعت و عبادتی که آلوده گناه باشد ارزشی ندارد دهانی که به روزه بسته شده اما به غیبت و تهمت همواره گشوده است، مهر روزه را هم شکسته!

شنیده‌ایم زنی زبان به غیبت گشود در حالی که روزه بود، پیامبر فرمود: برو بخور! دیگر روزه نیستی!

از خدا می‌طلبیم دل و زبانمان را از گناه دور بدارد و روزه ما را مقبول و مورد رضایت خود پیامبر و اهل‌بیتش قرار دهد. و مهر «شکر» و «قبول» آن‌ها را بر آن ثبت کند.

رضایت و خشنودی خدا در چیست و چگونه خداوند از انسان راضی می‌شود؟

دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان +شرح دعا

رضایت و خشنودی خدا امری نسبی است، به این معنا که خداوند مجموعه قوانینی را برای تکامل و پیشرفت بشریت و سعادت و خوشبختی آنان فرستاده است، آن قوانین تشریعی که به صورت وحی و کتاب آسمانی و تفسیر و تفصیل آن توسط اولیای الهی و معصوم در اختیار انسان قرار گرفته، مجموعه‌ای از بایدها و نبایدها را تشکیل می‌دهد، انسان کامل کسی است که با اطاعت کلیه قوانین الهی، رضایت و خشنودی خدا را کسب کرده باشد، از سویی می دانیم همه انسان‌ها از لحاظ معرفت و شناخت، ایمان و معنویت، اطاعت و تسلیم پذیری عملی فرمان الهی یکسان نیستند، خداوند از چهارده معصوم(ع) راضی و خشنود است، چنان که از سلمان و ابوذر و مقداد نیز رازی و خضوعند است. اما میزان و نسبت رضایت مندی خداوند به میزان عمل آنان از لحاظ کمیت و کیفیت و اخلاص و معرفت آنان بستگی دارد.

از سویی میدانیم برخی اعمال از ویژگی‌های برتر و ممتازی برخوردارند، به گونه‌ای که می‌توان آن‌ها را به عنوان اصول و زیر کارهای جلب رضایت و خشنودی خداوند دانست. باید به قرآن که زبان خداوند است، مراجعه نمود و از زبان او کشف کرد که انجام چه کارهایی موجب جلب رضایت حضرتش می گردد. رضایت و خشنودی خدا در بیش از سی آیه بیان شده است.

به برخی از آیات که تقریباً در بر دارنده محتوای بقیه آیات و بیان کننده همه ویژگی‌هایی است که رضایت خداوند را جلب می‌کند اشاره می‌شود.

رضوان و رضایت خدا شامل کسانی می‌گردد که:

1 – ایمان به خدا و قیامت داشته باشند.

2 – خانه و وطن خویش را برای حفظ دینشان رها کنند و هجرت نمایند.

3 – با مال جان خویش در راه خدا جهاد نمایند.

4 – پیوسته پیرو ولایت و رهبری باشند.

5- رضایت خدا را در صدق و راستی (گفتار و عمل) باید جست و جو کرد.

عملی که موجب رضایت خداوند از حضرت اسماعیل(ع) شد

قرآن در مورد حضرت اسماعیل(ع) می‌فرماید: اسماعیل همواره مورد رضایت و خشنودی پروردگارش بود، چه این که او خوش قول و صادق الوعد بوده و پیوسته خانواده‌اش را به نماز و زکات توصیه می‌نمود.

در سوره توبه می‌فرماید: رضایت و خشنودی خدا شامل حال مردان و زنان مؤمنی می‌گردد که:

1 – در برابر مسلمانان احساس مسئولیت می‌کنند و یار و یاور یکدیگرند و همدیگر را تأیید و تقویت می‌کنند.

2 – پیوسته امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند.

3 – در اقامه نماز و بر افراشته شدن فرهنگ و محتوای آن تلاش می‌کنند.

4 – زکات مال خویش را می‌پردازند و از دستگیری فقرا و مستمندان غفلت ندارند.

5 – پیرو خدا و پیامبر هستند.

رضایت و خشنودی خدا در حزب اللهی شدن است

دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان +شرح دعا

حزب اللهی شو تا خدا از تو راضی گردد و از مواهب و الطاف خویش تو را بهره‌مند سازد تا تو نیز از او خوشحال و خشنود گردی. در دو آیه از حزب اللَّه و در یک آیه از حزب الشیطان  سخن به میان آمده است. در سوره مجادله دو حزب مذکور و ویژگی‌های طرفداران آن‌ها بیان شده و با هم مقایسه گشته است.

خداوند، رضایت و خشنودی خویش را از حزب اللَّه در این سوره بیان کرده است. به بیان دیگر: خداوند به رغم میل غوغاسالاران دور از فرهنگ قرآن روزگار ما، جامعه را به دو طیف خودی و غیر خودی یا حزب اللَّه و حزب الشیطان تقسیم نموده و به مؤمنان هشدار داده است که جمع میان محبت خدا و محبت دشمنان خدا در یک دل ممکن نیست. باید از میان آن دو یکی را برگزید:

هیچ گروهی را نمی‌یابی که ایمان به خدا و قیامت داشته باشد و در عین حال با دشمنان خدا و رسول اظهار دوستی نماید، هر چند آنان پدران، فرزندان، برادران یا خویشان آن‌ها باشند.

محبت به پدران و فرزندان و اقوام، بسیار خوب است و نشانه زنده بودن عواطف انسانی است، اما هنگامی که این محبت رو در روی محبت خدا قرار می‌گیرد، ارزش خود را از دست می‌دهد.

زمانی خداوند از شما رضایت دارد و از عملکرد شما خشنود می‌گردد که حب و بغض‌ها و دوستی و دشمنی‌ها را برای خدا خالص کنید. امام صادق(ع) می‌فرماید: کسی که برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمنی می‌کند و برای خدا می‌بخشد، ایمانش کامل است.

در سوره ممتحنه می‌فرماید: اگر شما مسلمانان برای رضای خدا و خشنودی او هجرت کردید و جهاد نمودید، پس با دشمنان خدا و دشمنان خودتان هرگز طرح دوستی نریزید.

حزب اللهی کیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟

وقتی دانستیم، خشنودی خدا در حزب اللهی شدن است، باید بدانیم حزب اللهی شدن نیازمند چه صفاتی است و حزب اللهی کیست؟ حزب اللهی را از راه اعتقادات و عملکردها و وضع ظاهرشان باید شناخت. آن‌ها کسانی هستند که:

1 – خدا خط ایمان را بر صفحه دلشان نوشته است.

2 – توسط روح مورد تأیید و تقویت قرار گرفته‌اند.

3 – ویژگی بارز و ممتاز حزب اللهیان، ولایت پذیری آنان است. قران بعد از بیان آیه ولایت می‌فرماید: و من یتول اللَّه و رسوله و الذین آمنوا فان حزب اللَّه هم الغالبون.

دروغ میگویند کسانی که می‌پندارند جزو حزب اللَّه هستند، اما فعالیت‌های آنان خلاف جهت ولایت و رهبری امت سامان می‌یابد.

در سوره فتح وقتی موضوع بیعت رضوان مطرح می‌شود، ملاک رضایت و خشنودی خدا از شرکت کنندگان در آن بیعت، اطاعت محض از رهبری بیان می‌گردد.

 سپس اوصاف یاران همراه و همگام پیامبر(ص) را تحت عنوان والذین معه در پنج وصف ذکر می‌کند :

1 – در برابر کفار، شدید و استوار چون سدی محکم می‌ایستند.

2 – میان خود و نسبت به برادران دینی خود رحیم و مهربانند.

3 – پیوسته آنان را در حال عبادت، رکوع و سجود می‌بینی.

4- همواره فضل خدا و خشنودی او را می‌طلبند و مخلصند.

5 – سیما و ظاهر آنان چون باطنشان با کفار و فاسقان تفاوت دارد. سیمای ظاهری آنان به خوبی نشان می‌دهد متدین، با نماز و خاضع و مرتبط با خدا هستند.

خشنودی خدا جز با یاد خدا به دست نمی‌آید

آخرین سخن این که تا انسان به مقام عبودیت و بندگی محض نرسد و از این راه نفس مطمئنه را تحصیل نکند، نمی‌تواند به رتبه راضیه و مرضیه،  که مقام رضا و خشنودی متقابل خدا و بنده است، نایل گردد. تحصیل آن نیز با ذکر عملی خداوند میسر است: الا بذکر اللَّه تطمئن القلوب.

ادامه مطلب / دانلود

دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ واکْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ وقَرّبِ فیهِ وسیلتی الیکَ من بینِ الوسائل وقَرّبِ فیهِ وسیلتی الیکَ من بینِ الوسائل یا من لا یَشْغَلُهُ الحاحُ المُلِحّین

خدایا زیاد کن بهره مرا در آن از اقدام به مستحبات و گرامی دار در آن به حاضر کردن و یا داشتن مسائل و نزدیک گردان در آن وسیله‌ ام به سویت از میـان وسیله‌های آنکه سرگرمش نکند اصرار و سماجت اصرارکنندگان                                                                        

دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

شرح دعا

نمازهای نافله

در شبانه روز برای نمازهای یومیه، نمازهای نافله وجود دارد که انسان به وسیله آن‌ها می‌تواند به خداوند (عزوجل) بیش از پیش تقرب جوید چرا که نمازهای نافله، نمازهای اضافه بر نمازهای واجب در شبانه روز می‌باشند که ضعف‌های نمازگزار در نمازهای واجب را از نظر توجه و حضور قلب در نماز به سوی خالق یکتا جبران می‌نمایند.

 کیفیت نمازهای نافله

نمازهای نافله غیر از روز جمعه سی و چهار رکعت است که هشت رکعت آن نافله ظهر و هشت رکعت آن نافله عصر و چهار رکعت آن نافله مغرب و دو رکعت آن نافله عشا و یازده رکعت نافله شب (که هشت رکعت آن به عنوان نافله شب و دو رکعت شفع و یک رکعت وتر بوده) و دو رکعت نافله صبح می‌باشد که در روز جمعه نافله ظهر و عصر هر کدام ده رکعت می‌شود.

وقت نمازهای نافله

وقت نافله نماز صبح: نافله صبح قبل از نماز صبح باید خوانده شود که زمان آن بعد از گذشتن نصف شب به مقدار خواندن یازده رکعت نافله شب بوده که احتیاط آن است که قبل از فجر اول خوانده نشود مگر آنکه بعد از نافله شب بلافاصله خوانده شود که در این صورت مانعی ندارد.

وقت نافله نماز ظهر: نافله ظهر پیش از نماز ظهر باید خوانده شود که وقت فضیلت آن، از اول ظهر تا موقعی است که آن مقدار از سایه شاخص که بعد از ظهر پیدا می‌شود به اندازه دو هفتم آن شود.

وقت نافله نماز عصر: نافله عصر پیش از نماز عصر خوانده می‌شود که وقت فضیلت آن تا موقعی است که آن مقدار از سایه شاخص که بعد از ظهر پیدا می‌شود به چهار هفتم آن برسد.

وقت نماز نافله مغرب: نافله مغرب بعد از تمام شدن نماز مغرب است تا هنگامی که سرخی طرف مغرب که بعد از غروب کردن آفتاب در آسمان پیدا می‌شود، از بین برود.

وقت نماز نافله عشا: نافله عشا بعد از تمام شدن نماز عشا می‌باشد که تا نصف شب می‌توان خواند ولی بهتر است بلافاصله بعد از نماز عشا خوانده شود.

وقت نافله شب: نافله شب را از نصف شب تا اذان صبح می‌توان خواند و بهتر است نزدیک اذان صبح خوانده شود.

منظور از وفرحظی فیه من النوافل چیست؟

همان‌طور که می‌دانیم در انجام هر کاری مخصوصاً کارهای نیک و صالح باید از طرف خداوند برای هر بنده‌ای توفیق حاصل شود تا بتواند آن را انجام دهد، لذا در این روز برای آنکه بتوانیم نمازهای نافله را بجا آورده و از حظ و بهره معنوی آن به طور وافر بهره‌مند گردیم از خداوند خواستاریم که ما را در این روز از این موهبت بزرگ محروم نگرداند.

واکرمنی فیه باحضار المسائل

منظور از باحضار المسائل چیست؟

هر یک از ما ممکن است که امروز و لحظه‌ای که در آن نفس می‌کشیم و پلک می‌زنیم آخرین لحظات عمر ما باشد و باید بار سفر از این دنیای وانفسا بسته و به عالم آخرت که جاودان و همیشگی است سفر کنیم و آگاهیم که خداوند از ما و از هرچه که در این دنیا با هر مسئولیتی و سمتی انجام داده‌ایم سوال و بازخواست خواهد نمود. ”ان تبدوا ما فی انفسکم او تغفوه یحاسبکم به الله”‌ ؛ ”هرچه که در آشکار و نهان (انجام داده‌اید) خداوند از شما محاسبه خواهد نمود”‌ و هر کسی نتیجه اعمال خود را می‌بیند ”فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ ، وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ ”‌(زلزله ،8و7) یعنی ”کسی که به مقدار ذره‌ای کار نیک انجام داده باشد پاداشش را می‌بیند و کسی که به مقدار ذره‌ای کار زشتی انجام داده باشد کیفر آن را می‌بیند که با توجه به آیات و توضیح بالا در می‌یابیم منظور از ”باحضار المسائل”‌ همان آمادگی قبل از مرگ برای پاسخگویی به بازخواست‌هایی است که از طرف ذات اقدس از انسان می‌گردد، چرا که همه مسئولیم و داشتن مسئولیت در دنیا بسیار سنگین است و انسان را در عالم آخرت گرفتار بازخواست بیشتری می‌نماید، که ما از خداوند خواستاریم که در این روز ما را برای حاضر نمودن خود برای چنین روزی یاری نماید.

و قرب فیه وسیلتی الیک من بین الوسائل یا من لایشغله الحاح الملحین

منظور از وسیلتی چه می‌باشد؟

همان طور که می‌دانیم در آخرت از تک تک اعضای بدن انسان، سوال خواهد شد که آیا در مسیر طاعت الهی بوده‌اند یا نه که با توجه به آن در می‌یابیم شاید منظور از ”وسیلتی”‌ در این دعا همان اعضا و جوارح انسان باشد که از خداوند می‌خواهیم که وسایل (اعضا و جوارح) ما را نزدیک خود سازد. یعنی اعضا و جوارح ما را تابع و فرمان بردار ذات اقدسش گرداند نه تابع شیطان ملعون و رانده شده از درگاهش، که اطاعت و فرمانبرداری از ذات اقدس خداوند مساوی با سعادت جاودانی است، اما نافرمانی از ذات اقدس او شقاوت ابدی است. که ما نیز در این روز از خداوند خواستاریم تمام اعضا و جوارح ما را تابع دستوراتش نموده و از شیطان ملعون دور سازد.

نماز شب بیست و نهم ماه مبارک رمضان

دو رکعت در هر رکعت حمد و بیست مرتبه توحید

ادامه مطلب / دانلود

احادیث تکان دهنده از رسول اکرم (ص) در مورد آخرالزمان

1) إذا تقارب الزّمان أنقى الموت خیار أمّتی کما ینتقی أحدکم خیار الرّطب من الطّبق.
وقتى آخر زمان فرا رسد مرگ نیکان امت مرا گلچین مى کند چنان که شما خرماهاى خوب را از طبق انتخاب مى‏کنید.

2) إنّ بین یدی السّاعه کذّابین فاحذروهم.
پیش از رستاخیز دروغگویان پدیدار میشوند از آن‏ها حذر کنید.

3) بادروا بالأعمال ستّا: إماره السّفهاء و کثره الشّرط و بیع الحکم و استخفافا بالدّم و قطیعه الرّحم و نشاء یتّخذون القرآن مزامیر یقدّمون أحدهم لیغنّیهم و إن کان أقلّهم فقها. …

فرصت را براى اعمال نیک پیش از آنکه شش چیز رخ دهد غنیمت شمارید، فرماندارى سفیهان و کثرت شرط در کار معامله و فروش منصبها و کوچک شمردن خونریزى و بریدن با خویشاوندان و تازه رسیدگانى که قرآن را بآواز خوانند و یکى را بامامت وادارند که براى آنها تغنى کند اگر چه دانش او کمتر باشد.

4) ستکون فتن یصبح الرّجل فیها مؤمنا و یمسی کافرا إلّا من أحیاه اللَّه بالعلم.
فتنه‏ها خواهد بود که در اثناى آن مرد بصبح مؤمن باشد و بشب کافر شود مگر آنکه خدایش به علم زنده دارد.

5) سیأتی على النّاس زمان یخیّر فیه الرّجل بین العجز و الفجور، فمن أدرک ذلک الزّمان فلیختر العجز على الفجور.
روزگارى بمردم رخ نماید که مرد میان بیعرضگى و نادرستى مخیر شود هر که در آن روزگار باشد باید بیعرضگى را بر نادرستى ترجیح دهد.

6) سیشدّد هذا الدّین برجال لیس لهم عند اللَّه خلاق سیکون فی آخر الزّمان خسف و قذف و مسخ إذا ظهرت المغازف و القینات و استحلّت الخمر.
این دین بمردانى که پیش خدا بهره‏اى ندارند نیرو خواهد گرفت در آخر زمان خسف و قذف و مسخى خواهد بود، هنگامى که که رامشگران و آرایشگران‏ پدید شوند و شراب حلال بشمار آید.

7) سیأتی على أمّتی زمان یکثر فیه الفقراء و یقلّ الفقهاء و یقبض العلم و یکثر الهرج ثمّ یأتی من بعد ذلک زمان یقرأ القرآن رجال من أمّتی لا یجاوز تراقیهم ثمّ یأتی من بعد ذلک زمان یجادل المشرک باللَّه المؤمن فی مثل ما یقول.
بر امت من زمانى بیاید که فقیران فراوان شوند و فقیهان کم شوند و علم بر گرفته شود و آشوب فزونى گیرد آنگاه از پس آن زمانى بیاید که مردانى از امت من قرآن خوانند که از گلویشان بالاتر نرود آنگاه از پس آن زمانى بیاید که مشرک بخدا با مؤمن مجادله کند و سخنانى نظیر او گوید.

8) غشیتکم سکرتان: سکره حبّ العیش و حبّ الجهل فعند ذلک لا تأمرون بالمعروف و لا تنهون عن المنکر
دو مستى شما را خواهد گرفت مستى عیشدوستى و علاقه بنادانى در آن هنگام امر بمعروف و نهى از منکر نکنند.

9) لو تعلمون ما أعلم لبکیتم کثیرا و لضحکتم قلیلا:
یظهر النّفاق و ترتفع الأمانه و تقبض الرّحمه و یتّهم الأمین و یؤتمن غیر الأمین یحیط بکم الفتن کأمثال اللّیل المظلم‏
اگر آنچه من مى‏دانستم به دانستید بسیار مى‏گریستید و کمتر خنده مى‏کردید، نفاق آشکار شود و امانت بر خیزد و رحمت چیده شود امین را متهم کنند و خیانت‏ گر را امین شمارند و فتنه‏ها چون شب تاریک شما را فرا گیرد.

10) لیأتینّ علی النّاس زمان لا یبالى المرء بما أخذ المال أمن حلال أم من حرام.
روزگارى بمردم رسد که مرد اهمیت ندهد که مال چگونه به دست آرد، از حلال یا از حرام.

11) لیأتینّ على النّاس زمان لا یبقى منهم أحد إلّا أکل الرّبا فإن لم یأکله أصابه من غباره‏
روزگارى بمردم رسد که یکى نماند مگر آنکه ربا خورد و اگر نخورد غبار آن بوى رسد.

12) لیأتینّ على النّاس زمان یکذّب فیه الصّادق و یصدّق فیه الکاذب و یخوّن فیه الأمین و یؤتمن الخئون و یشهد المرء و لم یستشهد و یحلف و إن لم یستحلف و یکون أسعد النّاس بالدّنیا لکع بن لکع لا یؤمن باللَّه و رسوله.
زمانى بر مردم رسد که راست گو را تکذیب کنند و دروغگو را تصدیق کنند و امین را خائن شمرند و خائن را مؤتمن پندارند و مرد بى‏آنکه شهادت از او خواهند شهادت دهد و بى‏آنکه قسم از او خواهند قسم خورد و خوشبخت‏ترین مردم فرو مایه پسر فرومایه باشد که بخدا و پیغمبرش ایمان ندارد.

13) یأتی على النّاس زمان الصّابر منهم على دینه کالقابض على الجمر.
روزگارى بر مردم بیاید که هر که خواهد دین خود نگهدارد چنان باشد که آتش بدست گرفته باشد.

14) یأتی على النّاس زمان المؤمن فیه أذلّ من شاته.
روزگارى بر مردم بیاید که مؤمن از بزش خوارتر باشد.

منبع: نهج الفصاحه

ادامه مطلب / دانلود

همین که شخصی به قصد زیارت وارد حرم شود و سلام کند، زیارت کرده است و چنانچه معرفت هم در حق مزور داشته باشد می‌توان قبولی زیارت او را امید داشت اما زیارت درجات و مراتبی دارد که با خواندن زیارتنامه ها، اهدای نماز و دیگر عبادات می‌توان بدانها رسید.

بوسیدن ضریح امامان از نظر شرعی

زیارتنامه‌ها متون مقدس و ارزشمندی هستند که علاوه بر یاری کردن ما در تکمیل زیارتمان، به شناخت و معرفت بهتر ما نیز از ائمه معصومین و ارتقاء کیفی اعتقاداتمان کمک می‌کنند. زیارتنامه‌ها معمولا شامل سلام و تحیت، توسل و دعا، تولی و تبری هستند و ما را در تصفیه اعتقاداتمان یاری می‌دهند.
چنانچه همواره زیارتنامه‌ها را با دقت در ترجمه و بعضا شرحشان بخوانیم، به بسیاری از اعتقادات آمیخته با خرافات و حتی مشرکانه ای که شاید بعضی از ما نا خواسته بدان معتقد باشیم، پی خواهیم برد.

در انتخاب زیارتنامه بهتر است ببینیم با کدامیک از زیارتنامه‌ها می‌توانیم ارتباط قلبی بهتری برقرار کنیم. اما اگر می‌خواهیم یک زیارتنامه را بر دیگر متون زیارتی ترجیح دهیم و یا این که کاملترین زیارتنامه را بخوانیم بهتر است از جامعه کبیره استفاده کنیم.

زیارت جامعه کبیره از جمله متون بسیار معتبری است که هر یک از ائمه اطهار را می‌توان با آن زیارت کرد، این زیارتنامه به سندهای موثق از امام هادی علیه السلام روایت شده و جمع بسیاری از علما و مؤمنین به خواندن آن مداومت داشته و دارند. سند آن به موسی بن عبدالله نخعی می‌رسد که امام هادی علیه السلام وی را به این متن بلیغ و کامل برای زیارت هر کدام از امامان تعلیم فرموده است.

نماز زیارت

نماز زیارت یک هدیه است از طرف زائر به مزور. که اگر چه اعمال زائر در مقابل عظمت زیارت شونده، بسیار ناچیز است، با دست خالی به زیارت رفتن ناپسند و به دور از ادب است.

هر چند زائر یک بنده سراپا گناه باشد و زیارت شونده امام علی علیه السلام، باز هم زائر باید لااقل به خواندن دو رکعت نماز زیارت اهتمام داشته باشد که همچون نماز صبح است و هیچ روش خاصی ندارد و فقط از باب ادب و هدیه است. مانند پیشکشی مورچه ای به بارگاه با عظمت حضرت سلیمان که گفت: ای سلیمان مورم و ران ملخ آورده ام.

اما اگر مایل است بیشتر تلاش کند هر نمازی که بخواند نیکوست بلکه می‌تواند نماز مخصوص آن امام را که در مفاتیح ذکر شده است بخواند.

بوسیدن ضریح جز آنکه نشانهٔ عشق و ادب و احترام است، معنی دیگری ندارد بنابراین اگر حرم شلوغ باشد برای نشان دادن عشق و محبت و احترام، احتراز از بوسیدن بهتر است. اما متاسفانه بعضی از عوام الناس گمان می‌کنند تا ضریح را نبوسند، زیارت نکرده اند و تا موفق به بوسیدن ضریح نشوند احساس خوبی ندارند. حال آنکه بوسیدن ضریح در هیچ روایتی جزئی از زیارت محسوب نشده است

بوسیدن ضریح

در بعضی از زیارتنامه‌ها می‌رسیم به جایی که مثلا امام فرموده اکنون جلو برو و قبر را ببوس مثل زیارت امام حسین در شبهای قدر و بوسیدن قبر امروزه امکان پذیر نیست بلکه نزدیکترین محل به قبر، ضریح مطهر است. لذا ضریح حکم قبر را دارد اما بوسیدن ضریح اگر موجب اذیت و آزار دیگران، بی حرمتی به حرم یا پدید آمدن صحنه هایی دور از ادب شود، نه تنها مستحب نیست بلکه مجاز هم نیست.

بوسیدن ضریح جز آنکه نشانهٔ عشق و ادب و احترام است، معنی دیگری ندارد بنابر این اگر حرم شلوغ باشد برای نشان دادن عشق و محبت و احترام، احتراز از بوسیدن بهتر است. اما متاسفانه بعضی از عوام الناس گمان می‌کنند تا ضریح را نبوسند، زیارت نکرده اند و تا موفق به بوسیدن ضریح نشوند احساس خوبی ندارند. حال آنکه بوسیدن ضریح در هیچ روایتی جزئی از زیارت محسوب نشده است.

البته بعضی هم از آن طرف بام افتاده اند و بوسیدن ضریح و لمس و تبرک در و دیوار حرم را نشانه شرک می‌دانند که ریشه در عقاید افراطی وهابیت دارد. بوسیدن و لمس و تبرک مادامی که از روی محبت و احترام است مجاز و مستحب است تنها در صورتی که از روی پرستش باشد شرک و حرام است و بدیهی است که در اصل، به خاطر ارتباط عمیق با خداست که مردم اولیاء الله را دوست دارند.

این کار نه تنها بدعت و حرام نیست بلکه به دلیل متبرک بودن آنها ریشه در رفتار پیامبران پیشین نیز دارد. در قرآن مجید آمده است که وقتی حضرت یوسف خود را به برادرانش معرفی نمود و آنها را مورد عفو و بخشش قرار داد، به آنها گفت: اذْهَبُواْ بِقَمِیصِی هَذَا فالقُوهُ عَلَی وَجْهِ أبِی یَأتِ بَصِیراً؛ پیراهنم را با خود نزد پدرم ببرید و بر صورتش افکنید تا دیدگانش بینا گردد سپس در جای دیگری از همین سوره آمده است: فَلَمّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلی وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً؛ چون مژده دهنده نزد پدر آمد، پیراهن را بر صورت پدر افکند و یعقوب بینایی خود را بازیافت.

البته بعضی هم از آن طرف بام افتاده اند و بوسیدن ضریح و لمس و تبرک در و دیوار حرم را نشانه شرک می‌دانند که ریشه در عقاید افراطی وهابیت دارد. بوسیدن و لمس و تبرک مادامی که از روی محبت و احترام است مجاز و مستحب است تنها در صورتی که از روی پرستش باشد شرک و حرام است و بدیهی است که در اصل، به خاطر ارتباط عمیق با خداست که مردم اولیاء الله را دوست دارند.

آیا می‌توان رفتار این دو پیامبر الهی یوسف صدیق که توصیه به مالیدن پیراهن بر چشمان پدرش نموده و یعقوب که آن را انجام داده است را شرک به خدا و حرام دانست؟ آن هم داستانی که از زبان قرآن مجید نقل شده است؟

علاوه بر این، در صحیح بخاری از عبدالله بن عمر نقل شده است که: «پیامبر را در حالی دیدم که حجرالاسود را لمس می‌کرد و می‌بوسید. بر همین مبنا است که کلیه مسلمین جهان به هنگام زیارت خانه خدا، برای لمس کردن و بوییدن حجرالاسود مدتها به صف می‌ایستند.

حال که بوسیدن سنگ حجرالاسود و لمس کردن پیران یوسف و مالیدن بر چشم مجاز می‌باشد، بدیهی است که می‌توان در و دیوار و ضریح امامان را لمس نمود و بوسید، زیرا تفاوتی بین اشیا (از جهت متبرک بودن آنها) وجود ندارد؟ ! » (مقاله صفای زیارت، سایت تخصصی کتابخانه حج) وداع با حرم وداع قسمت آخر زیارت است که آداب و دعاهای خاص خود را دارد که دعا برای زیارت مجدد، جزئی از آن است. ولا جعله ا… آخر العهد منی لزیارتکم و رزقنی العود الیک…

ادامه مطلب / دانلود

چهل حدیث زیبا و دلنشین برای الگو گرفتن از کلام اهل بیت و زندگی بهتر از امام حسن مجتبی (ع) را با هم مرور می‌کنیم.

40 حدیث ناب برای خوشبخت شدن

۱- از حضرت امام حسن(ع) پرسیده شد که بردباری یعنی چه؟ فرمودند: بردباری عبارت از فرو بردن خشم و اختیار خود داشتن است.

۲- از حضرت پرسیده شده بزرگواری چیست؟ فرمودند: احسان به قبیله و تبار و تحمل خسارت و جرم آنها.

۳-از امام(ع) پرسیده شد که جوانمردی یعنی چه؟ فرمودند:جوانمردی عبارت است از حراست دین، و عزت نفس، و بانرمش برخورد نمودن و بررسی عملکرد خویش، و پرداخت حقوق و دوستی نمودن با مردم.

۴- از امام حسن(ع) معنای کرامت و بزرگ منشی را پرسیدند؟فرمودند: بخشش پیش از خواهش و اطعام در هنگام قحطی.

۵- امام(ع)فرمودند: «ای بندگان خدا» بدانید که خداوند شما را بیهوده نیافریده است، و بحال خود رها ننموده، مدت عمرتان را نوشته، و روزی شما را بینتان قسمت کرده تا هر خردمندی قدر و ارزش خود را بداند و بفهمد جز آنچه مقدر شده هرگز به او نمی رسد.

۶- امام مجتبی علیه السلام فرموده است: به تحقیق خداوند روزی شما را بر عهده گرفته است، و شما را برای بندگی فراغت بخشیده و به شکرگزاری تشویق نموده است و نماز را بر شما واجب فرموده و به پرهیزکاری توصیه فرموده است.

امام حسن(ع) فرمود: چنان برای دنیایت تلاش کن که گویا همیشه زنده ای، و چنان برای آخرتت تلاش کن که گوئی فردامرگت فرا می رسد

۷- امام مجتبی(ع) فرموده است: پرهیزکاری در بازگشت «به سوی خدا» و سررشته هر حکمت، و شرافت هر کار است، وهر کس از پرهیزکاران به کامیابی رسید به وسیله تقوا بوده است.

۸- امام مجتبی(ع) فرمود: هیچ قومی مشورت نکرد مگر اینکه به ترقی و تکامل راه یافت.
۹- امام حسن(ع): در تفسیر آیه شریفه «وقفوهم انهم مسئولون » فرموده اند: به تحقیق «روز قیامت » هیچ بنده ای قدم از قدم بر نمی دارد مگر اینکه نسبت به چهار چیز مورد بازجوئی و پرسش قرار می گیرد:

۱- از جوانی اش که در چه راهی مصرف نموده.

۲- و از عمرش که در چه کاری آنرا بکار گرفته.

۳- و از ثروتش که چگونه جمع و در چه راهی مصرف نموده.

۴- و از دوستی ما اهلبیت و خاندان پیامبر(ص).

۱۰- جدم رسول خدا(ص) فرمودند: اگر از بنی امیه «در روی زمین احدی نماند جز پیرزن فرتوت و ناتوانی، همان دین خدا را به مسیر نادرستی خواهد کشاند.

۱۱- امام حسن(ع) فرمود: چنان برای دنیایت تلاش کن که گویا همیشه زنده ای، و چنان برای آخرتت تلاش کن که گوئی فردامرگت فرا می رسد.

۱۲- راوی می گوید: امام حسن(ع) زمانی که نماز را برپا می داشتندزیباترین لباس را می پوشیدند، به حضرت عرض شد، ای پسر رسول خدا چرا به هنگام نماز اینگونه لباس می پوشی؟حضرت فرمودند: به تحقیق خدا زیبا است و زیبائی را دوست می دارد. پس خود را برای پروردگارم می آرایم، چنانچه می فرماید: «به هنگام نماز و حضور در مساجد لباس زیبای خود را بپوشید» پس دوست دارم که بهترین لباسم را بپوشم.

۱۳- امام حسن(ع) فرمود: زیرکترین زیرکها فرد با تقوا است احمق ترین احمقها شخص فاجر و فاسق است.

۱۴- امام فرمودند: جایگاههای دانش و چراغهای درخشان هدایت باشید زیرا روشنی روز بعضی از بعضی دیگرش بیشتر است.

۱۵- امام حسن(ع) فرموده است: از میان شیعیان ما علمائی بپامی خیزند که ایستادگی افراد ضعیف از دوستان ما و آنها که ولایت ما را پذیرا شده اند به واسطه آنها است و از تاجی که برسر دارند نور می درخشد.

۱۶- امام حسن(ع) زمانی که وضویش پایان می پذیرفت رنگ مبارکش تغییر می نمود. در این باره از حضرت پرسیده شده «چرا رنگ شما تغییر می نماید؟» فرمودند: کسی که می خواهد وارد بارگاه «خداوند متعال » گردد سزاوار است رنگش تغییر نماید.

۱۷- مردی از حضرت موعظه خواست، حضرت فرمودند: آماده سفر آخرت شو و زاد و توشه آنرا پیش از رسیدن مرگ فراهم نما.

۱۸- امام حسن(ع) فرمود: هان ای مردم، به تحقیق کسی که برای خدا پند دهد و سخن خدا را راهنمای خود قرار دهد به راهی پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد موفق سازد.

۱۹- امام حسن(ع) فرمود: بین حق و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشم ببینی حق است و چه بسا که باطل زیادی را با گوش بشنوی.

۲۰- از حضرت امام حسن مجتبی(ع) پرسیده شد زهد چیست؟فرمودند: میل به پرهیزگاری و بی میلی نسبت به دنیا. باز پرسیده شد که حلم چیست؟ فرمودند: خشم را فرو بردن و مالک خود شدن. باز پرسیده شد که سداد چیست؟ فرمودند: بدی را به وسیله خوبی برطرف نمودن.

۲۱- امام حسن(ع) به یکی از فرزندانشان فرمودند: ای پسرم با احدی برادری مکن تا آنکه بدانی کجاها می رود و از کجاها می آید، و چون از حالش خوب آگاه شدی و رفتارش را پسندیدی با او برادری کن. به شرط اینکه رفتارت براساس چشم پوشی از لغزش و همراهی در سختی باشد.

۲۲- امام حسن(ع) فرمودند: همانا بیناترین چشم ها آن است که در طریق خیر نفوذ کند، و شنواترین گوش ها آنست که پذیرنده تر باشد و سالم ترین دلها آن است که از شبهه پاک باشد.

۲۳- امام حسن(ع) فرمودند: خردمند کسی است که وقتی از او پند خواستند خیانت نکند.

امام حسن(ع) فرمود:

دانشت را به مردم بیاموز، و خود نیز دانش دیگران را فراگیر

۲۴- امام حسن(ع) فرمودند: هر گاه یکی از شما برادر خود را ملاقات کند، باید که جایگاه نور از پیشانی او را ببوسد.

۲۵- امام حسن(ع) فرمود: نابودی مردم در سه چیز است:

۱- بزرگ نمائی ۲- افزون خواهی بسیار ۳- حسد و رشک بردن.

بزرگ نمائی که به وسیله آن دین نابود می گردد و به واسطه آن شیطان ملعون رانده درگاه خدا شد و حرص که به خاطر آن آدم از بهشت خارج شد، و رشک که سررشته همه بدی است و به واسطه آن قابیل هابیل را کشت.

۲۶- امام حسن(ع) فرمود: شما را به پرهیزگاری و ترس از خدا و ادامه تفکر و اندیشه سفارش می کنم زیرا تفکر و اندیشه سرچشمه همه خوبیها است.

۲۷- امام حسن(ع) فرمود: شستن دستها پیش از غذا فقر رامی زداید و بعد از آن اندوه را برطرف می سازد.
۲۸- امام حسن مجتبی(ع) فرمود: چنان با مردم رفتار نما که دوست داری باتورفتارکنند.

۲۹- کسی که عقل ندارد ادب ندارد، و کسی که همت ندارد جوانمردی ندارد و کسی که حیا ندارد دین ندارد.

۳۰- امام حسن(ع) فرمود: دانشت را به مردم بیاموز، و خود نیز دانش دیگران را فراگیر.

۳۱- امام حسن مجتبی(ع) فرمود: هیچ بی نیازی برتر از عقل نیست و هیچ نیازمندی هم مثل نادانی نیست و هیچ وحشتی بدتر از خودپسندی نیست، و هیچ عیشی لذت بخشترازاخلاق نیکونیست.

۳۲- امام حسن(ع) فرمود: علم را با نوشتن مهار کنید.

۳۳- امام حسن(ع) فرمود:هر کس قبل از سلام سخن گفت جوابش ندهید.

۳۴- دانش را فراگیرید و اگر توان حفظش را ندارید بنویسید و درخانه هایتان نگهداری نمائید.

۳۵- امام حسن(ع) فرمود: آغاز نمودن به بذل و بخشش پیش از درخواست و تقاضا، از بزرگترین شرافت و بزرگی است.

۳۶- امام حسن(ع) فرمود: کسی که خدا را بندگی نماید، خداوند هم همه چیز را فرمانبردار او گرداند.

۳۷- امام حسن(ع) فرمود: کسی که در دلش جز خوشنودی خداخطورنکند، چون دعاکندمن ضامنم که دعایش مستجاب گردد.

۳۸- از حضرت امام مجتبی(ع) پرسیده شد نیرومندی چیست؟فرمودند: دفاع از پناهنده، و پایداری در نبرد، و ایستادگی هنگام سختی.

۳۹- از حضرت پرسیده شد فقر چیست؟ فرمودند: آزمندی به هر چیزی.

۴۰- از امام مجتبی(ع) معنای غنا پرسیده شد، فرمود: خوشنود بودن انسان به مقداری که خدا روزی او نموده هر چند کم باشد.

ادامه مطلب / دانلود

دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْکوراً وذَنْبی فیهِ مَغْفوراً وعَملی فیهِ مَقْبولاً وعَیْبی فیهِ مَسْتوراً یا أسْمَعِ السّامعین

خدایا در این روز قرار ده کوششم را در این ماه مستحق سپاس و تقدیر و گناهم را در آن مستحق آمرزش خویش بگردان و عملم را پذیرفته و عیبم را بپوشان اى شنواترین شنوایان.

شرح دعا

اللهم اجعل سعیی فیه مشکوراً

خدایا! در این روز کوششم را در راه طاعتت بپذیر و به من پاداش خیر عنایت کن.

در هر مسئله ای ابتدا باید برویم سراغ قرآن؛ در این مورد هم اول به کتاب همه ی کتاب ها، قرآن مراجعه میکنیم.

قرآن مجید هم در باره «سعی» و «تشکر خدا از مومن» آیاتی دارد.

الف) سعی و کوشش انسان در قرآن

1- هیچ چیز جز سعی انسان مال انسان نیست:

و أَن لیسَ للانسان إلاّ ما سعی ؛ و أَنَّ سعیَهُ سوفَ یُری. یعنی: و اینکه برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست؛ و اینکه تلاش او بزودی دیده می شود.( نجم/39 و 40 )

در ادبیات عرب «ل » نشانه مالکیت حقیقی است. انسان تنها مالکیت اعمال خوب و یا بد خود را دارد. عمل او تا ابد برای انسان باقی می ماند؛ اما چیزهای دیگری که انسان فکر می کند که برای اوست و مالک آنها می باشد، مانند مال و مقام و فرزند و … ، همه در دنیا همراه انسان است و تازه در دنیا هم مالک حقیقی انسان نیست، بلکه مالک حقیقی خداست.

ما که از خداوند در این روز تلاش مقبول و مشکور می خواهیم خداوند به ما اطمینان می دهد که تلاش ما به زودی دیده خواهد شد.

2- در شروع روز بزرگ همه به فکر سعی و تلاش خود می افتند.

فَإذا جاءَتِ الطّامّهُ الکبری ؛ یَومَ یتذکّرُ الانسانُ ما سعی. یعنی: هنگامی که آن حادثه ی بزرگ رخ دهد؛ در آن روز انسان به یاد کوشش هایش می افتد.(نازعات/34-35)

3- سعی مردم گوناگون است و پاداش و جزای گوناگون هم دارد.

إنَّ سعیَکم لشتّی؛ فأَمّا مَن أَعطی و اتَّقی … فسنُیسِّره للیُسری… و امّا من بَخِلَ و استغنس… فسنیسره للعسری. یعنی: که سعی و تلاش شما مختلف است ؛ امّا آنکس که در راه خدا انفاق کند و پرهیزکاری پیش گیرد… ما او را در مسیر آسانی قرار می دهیم. امّا کسی که بخل ورزد و از این راه بی نیازی طلبد؛ بزودی او را در مسیر دشواری قرار می دهیم. (لیل/4-10)

سعی و تلاش مشکور که در پس آن برخورداری از نعمات و پاداش های دنیوی و اخروی الهی است؛ نیازمند شرایطی است، که یکی از این شرایط، انفاق در راه خدا است و بخلنورزیدن.

4- سعی غیر مشکور و اعمال حبط و نابود شده

قل هل نُنبّئُکم بالاخسرینَ اَعمالاً ؛ الّذینَ ضلَّ سعیُهم فی الحیاه الدّنیا و هم یَسَبونَ اَنَّهم یُحسِنونَ صُنعاً؛ یعنی: بگو: « آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین مردم در کارها، چه کسانی هستند؟ آنها که سعی و تلاش هایشان در زندگی دنیا گم و نابود شده؛ با این حال، می پندارند کار نیک انجام داده اند.»(کهف/104-105)

گاهی انسان کار خلاف و گناهی انجام می دهد و فکر می کند که کار خوب و مهمی بوده است.به این می گویند جهل مرکب. خداوند هم این گونه افراد را، زیانکارترین مردم نام نهاده که دلیلش هم روشن است؛ کسانی که کار اشتباه و خلاف و گناهی انجام می دهند و می دانند که کارشان خلاف و گناه است، ممکن است که به خود بیایند و برگردند و توبه کنند و جبران ما فات نمایند. اما آنهایی که گناه کارند و در عین حال، گناهشان را عبادت و اعمال بدشان را نیکوکاری می پندارند، نه تنها در صدد جبران نیستند، بلکه با شدّت هرچه تمام تر به کار خود ادامه می دهند. نمونه بارز و آشکار اینگونه افراد «خوارج نهروان» هستند.

ب) شکور و قدر دان بودن پروردگار در قرآن

تذکر این نکته ضروری است که، اعمالی که خالص و برای خدا باشد و برای تشکر و سپاس و پاداش  غیر خدا انجام داده نشود، خداوند می پذیرد و قدردانی می کند و پاداش می دهد. اما اگر برای سپاس و پاداش مردم باشد خداوند هم، برای گرفتن پاداش و جزا و سپاس به همان مردم واگذار می کند.

در سوره مبارکه ی انسان، و در آیات مربوط به انفاق امیر مومنان علی ع و حضرت زهرا س؛ هنگامی که انفاق می کنند می گویند: انّما نُطعمکم لوجه الله لا نُرید منکم جزاءً و لا شکوراً.یعنی: (و می گویند:) ما شما را به خاطر خدا اطعام می کنیم، و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم.( انسان/9)؛ که به همین خاطر خداوند تقریباً هفده تا از نعمت های بهشتی را برای جزای این کار خالص برای آنها می شمارد. و بعد می فرماید: «کان سعیکم مشکوراً». که نشان دهنده ی این مسئله است که، صرف عمل اهمیت ندارد بلکه نیت و هدف اعمال از اهمیّت بسیار بیشتری برخوردار است.

1- خداوند پاداش می دهد و قدر دان است.

اِنَّ هذا کان لکم جزاءً و کان سعیکم مشکوراً. یعنی: این پاداش شماست، و سعی و تلاش شما مورد قدردانی است.(انسان / 22)

2- قدر دانی خداوند برای عاشقان آخرت است.

و مَن اَرادَ الاخرهَ و سَعی لها سَعیاً و هو مؤمنٌ فاُولئک کان سَعیُهم مشکوراً. یعنی: و آن کس که سرای آخرت را بطلبد، و برای آن سعی و کوشش کند، در حالی که ایمان داشته باشد،سعی و تلاش او، قدر دانی می شود و (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد.(إسراء / 19)

این تعبیر خداوند که سعی شان پاداش داده خواهد شد از اینکه بگوید پاداششان بهشت است، بسیار جامع تر و والاتر و برتر است.

3- خداوند حسنات را چند برابر می کند و به واسطه ی حسنات گناهان ما را می بخشد؛ چون «شکور» است.

اِن تُقرضُوا اللهَ قَرضاً حَسناً یُضاعِفهُ لکم و یَغفِر لکم؛ و اللهُ شکورٌ حلیمٌ. یعنی: اگر به خدا قرض الحسنه دهید، آن را برای شما مضاعف می سازد و شما را می بخشد؛ و خداوند شکر کننده و بردبار است.( تغابن / 17)

4- بهشتیان هم می گویند خداوند «شکور» است.

و قالوا الحمدُ للهِ الّذی اَذهبَ عنّا الحَزَنَ، اِنَّ ربَّنا لَغفورٌ شکورٌ. یعنی: آنها (بهشتیان) می گویند: « حمد (وستایش) برای خداوندی است که اندوه ما را از ما بر طرف ساخت؛ پروردگارِ ما آمرزنده و سپاسگزار است.(فاطر / 34)

 5- خداوند نسبت به اعمال بندگان مومن خود شکر گزار است.

لیُوفِّیَهم اُجورهم و یَزیدَهم مِن فضله، اِنَّه غفورٌ شکورٌ. یعنی: ( آنها این اعمال را انجام می دهند) تا خدا اجر و پاداش کامل به آنها دهد و از فضلش برآنها بیفزاید که او آمرزنده وشکرگزار است.( فاطر/30) قبل از این آیه شریفه خداوند در باره تلاوت قرآن و اقامه نماز و انفاق و خشیت الهی بندگان خود می گوید.

6- اگر شکر گزار بودیم خدا هم شکر گزار است.

ما یَفعَلُ بِعذابِکم اِن شَکَرتُم و آمنتُکم؛ و کان اللهُ شاکراً علیماً. یعنی: خدا چه نیازی به مجازات شما دارد اگر شکر گزاری کنید و ایمان بیاورید؟! خدا شکر گزار و آگاه است.( نساء/147 )

7- پیامبر هم برای امر عظیم نبوّت از مردم اجر نخواست تا خدا سپاسگزار و شکرگزارش باشد.

قل لا اَسئَلُکم علیه اَجراً الاّ المودّهَ فی القربی؛ و مَن یَقتَرف حَسنهً نَزِد لهُ فیها حُسناً ؛ اِنَِ اللهَ غفورٌ شکورٌ. یعنی: بگو: « من هیچ پاداشی از شما برای رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم؛ و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکی اس می افزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است. (شوری / 23 )

دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

و ذنبی فیه مغفوراً

و در این روز، گناهم را ببخش

عوامل و ایباب آمرزش اموری هستند که در آیات و روایات به آنها اشاره شده است. که خود چند پست از وبلاگ نیازمند بیان آنهاست.

اسباب آمرزش

در قرآن:

1- توبه (سوره تحریم، آیه8 )؛ 2- ایمان و عمل صالح (محمد/2)؛ 3- تقوی (انفال/2)؛ 4 و 5 و 6- هجرت و جهاد و شهادت (آل عمران/195)؛ 7- انفاق (بقره/71)؛ 8- قرض الحسنه (تغابن/17)؛ 9- پرهز از گناهان کبیره (نساء/31) ؛ 10- حسنات و خوبی ها ( هور/114)

در روایات:

1- مرض ها و بیماری ها 2- کیفر دنیوی 3- احزان و غم و اندوه 4- اغاثه الملهوف ، فریادرسی ستمدیدگان 5- حسن خلق و اخلاق نیکو 6- استغفار ملائکه 7- کثره السجود ، سجده های زیاد 8- حج و عمره 9- صلوات بر محمد و آل محمد ص 10- مرگ برای مؤمنین 11- نماز با شناخت حق نماز

دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

و عملی فیه مقبولاً

و عملم را در این روز قبول کن.

اعمالی که ما انجام می دهیم دسته شرایط دارد: اول شرایط صحت اعمال ما هست که فقه و مراجع تقلید عهده دار این امر هستند. و مهمتر از مسائل فقهی اعمال، شرایط قبولی اعمال و عبادات ما هستند. مثل شرط اقتصادی، که هر جا در قرآن حرف از صحبت با خدا و نماز است، حرف از زکات و تزکیه مال هم هست. و بعد از آن و در درجات بالاتر شرایط کمال عبادات ما هستند. مثل روزه در گرما و طولانی بودن روزها.

قبولی اعمال هم شرایطی دارد. که بعد از شرایط صحت اعمال است ولی اهمیت بسیار بیشتری نسبت به شرایط صحت اعمال دارد. چرا که امیر مؤمنان حضرت علی ع می فرماید: کونوا علی قبول العمل اَشدُّ عنایهً منکم علی العمل. یعنی: بر قبولی عمل بشتر از انجام خود عمل عنایت و توجه داشته باشید.

در باره ی مراتب و درجات، اعمال مراجه شود به شرح دعای روز هفدهم ماه رمضان، اعمال صالح،در همین وبلاگ.

شرایط قبولی اعمال هم چند مورد در قرآن و روایات ذکر شده که نیاز به فرصتی بیشتر برای بیان آنهاست.

1- شرط اعتقادی 2- شرط سیاسی و ولایی 3- شرط اخلاقی 4- شرط اقتصادی 5- شرط اجتماعی

دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

و عیبی فیه مستوراً 

و در این روز عیبم را بپوشان

خداوند ستّار العیوب هست و اگر عیوب ما را از هم نمی پوشاند زندگی کردن در اجتماع و جامعه و خانواده برای ما غیر ممکن می شد.

خداوندا! عیوب ما را از صاحب العصر و الزمان بپوشان و آبروی ما را در نزد امام مهدی عجل الله تعال فرجه الشّریف حفظ نما.

دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

یا اَسمعَ السامعین

ای شنواترین شنواین

دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

نماز شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان

چهار رکعت، در هر رکعت سوره حمد، و سوره ملک را بخواند و اگر نتوانست، بیست و پنج مرتبه سوره توحید را بخواند.

دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

التماس دعا توفیق مزید

ادامه مطلب / دانلود

حکایت ملا و شمع

متن حکایت
در نزدیکی ده ملا مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد می شد. دوستان ملا گفتند: «ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی، ما یک سور به تو می دهیم و گرنه تو باید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی.»

ملا قبول کرد. شب در آنجا رفت و تا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: «من برنده شدم و باید به من سور دهید.»

گفتند: «ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟»

ملا گفت: «نه، فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است.»

دوستان گفتند: «همان آتش تو را گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی.»

ملا قبول کرد و گفت: «فلان روز ناهار به منزل ما بیایید.»

دوستان یکی یکی آمدند، اما نشانی از ناهار نبود. گفتند: «ملا، انگار نهاری در کار نیست.»

ملا گفت: «چرا ولی هنوز آماده نشده.»

دو سه ساعت دیگه هم گذشت باز ناهار حاضر نبود. ملا گفت: «آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم.»

دوستان به آشپزخانه رفتند ببیننند چگونه آب به جوش نمی آید. دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده دو متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده.

گفتند: «ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند.»

ملا گقت: «چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟ شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود.»

شرح حکایت
با همان متری که دیگران را اندازه گیری میکنید اندازه گیری می شوید.

ادامه مطلب / دانلود

دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِکَ ومُعادیاً لأعْدائِکَ مُسْتَنّاً بِسُنّهِ خاتَمِ انْبیائِکَ یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن

خدایا مرا در این روز دوستدار اولیای خود و دشمن دشمنانت قرار بده و پیرو راه و روش خاتم پیامبرانت قرار ده، ای نگهدار دل‌های پیامبران

دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

شرح دعا

اللّهم اجعلنی فیه محبّاً لاولیلائک

ای خدا! مرا در این روز دوستدار دوستانت قرار بده.

اولیای خدا چه ویژگی هایی دارند که از خداوند می خواهیم که ما را دوست دار آنان قرار دهد.

اولیای خدا کسانی هستند که نه تنها محب و دوستدار آنان باید باشیم؛ بلکه اطاعت از آنها هم بر ما فرض و واجب است. به صریح قرآن کریم: اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم

ویژگی های اولیای خدا

1- در هنگام مصائب به خدا پناه می برند

امام علی ع – فی صفه اولیاء الله سبحانه – : و إن صُبَّت علیهم المصائب لَجَؤوا إلی الاستجاره. یعنی: در وصف اولیاء و دوستان خدای سبحان می فرماید: اگر مصیبت ها بر آنها فرو ریز، به تو پناه می برند؛ زیرا می دانند که زمام کارها در دست توست و از قضا و حکم تو سرچشمه می گیرد.

2- در هنگام شبهه با نور یقین راه می پیمایند

الامام علی ع : إنّما سُمّیت الشّبههُ شُبههً ؛ لاَنّها تُشبهُ الحقّ ؛ فإنّما اولیاء الله فَضیاؤهم فیها الیقین و دلیلهم سَمت الهدی؛  و أمّا أعداء الله  فدعاؤهم فیها الضّلال و دلیلهم العمی. یعنی :شبهه به این دلیل شبهه نامیده شده که شبیه حقّ است ؛ امّا اولیای خدا در هنگام شبهه روشنایی راهشان یقین است و راهنمایشان را راست است ؛ ولی دشمنان خدابه هنگام شبهه دعوتشان گمراهی است و راهنمایشان کوری.( نهج البلاغه خطبه 38)

در شبهه های سیاسی که واقع می شود اولیای خدا از اعداء خدا تشخیص داده می شوند.

3- سر بلند از امتحانات الهی

امام علی ع – فی صفه الانبیاء ع و الاولیاء – : قد اختبرهم الله بالمخمصهِ ، و ابتلاهم بالمَجهدهِ ، و امتحنهم بالمَخاوِفِ. یعنی: خداوند آنان را به گرسنگی آزمود و به انواع سختی گرفتارشان ساخت و به بیم و هراس ها امتحانشان نمود.

4- اعتماد فقط به خدا و بی نیاز از غیر خدا و نیازمند به او در هر امر

رسول الله ص: ثلاث خصال من صفه اولیاء الله: الثّقه بالله فی کلّ شیءٍ ، و الغنی به عن کلّ شیءٍ ، و الافتقار إلیه فی کلّ شیءٍ. یعنی: سه خصلت از صفات اولیای خداست: اعتماد کردن به خدا در هر کاری، و بی نیاز شدن به واسطه ی او از هر چیزی، و نیازمندی به او در هر چیزی.

5- شکمشان از حرام خالی است

رسول الله فی حدیث المعراج – فی صفه اولیاء الله – : بطونُهم خَفیفهٌ من أکل الحرام. یعنی: شکم هایشان از خوراک حرام خالی است.

6- با ذکر خدا دوستند

امام علی ع : مُداومه الذّکر خُلصانُ الاولیاء. یعنی: مداومت بر ذکر خدا، دوست صمیمی اولیاء است.

7- دیدارشان ذکر و یاد خداست

رسول الله ص : اولیاء الله الّذین إذا رُؤوا ذُکر الله. یعنی: اولیاء و دوستان خدا کسانی هستند که مشاهده ی آنها یاد آور خدا باشد.

فرهنگ دوستی در قرآن و روایات

قرآن کریم یاری و همکاری دوستان مومن را در اموری بیان فرموده است؛

و المومنون و المومناتُ بعضُهم اولیلءُ بعض ؛ یامرون بالمعروفِ و ینهونَ عن المنکر و یُقیمون الصّلواهَ و یؤتون الزّکاهَ و یُطیعون اللهَ و رسوله ؛ اولئک سیرحمهم الله. یعنی : مردان و زنان با ایمان، ولیّ(و یار و یاور) یکدیگرنو؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛ نماز را بر پا می دارند؛ زکات را می پردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت می کنند؛ بزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار می دهد.( توبه/71)

امام علی ع: لا یکون الصدیق صدیقاً حتّی یَحفظ اخاه فی ثلاث: فی نکبته و غیبته و وفاته. یعنی: دوست، دوست حقیقی نمی شود مگر اینکه: او را حفظ کند برادر مومنش را در مصیبت و گرفتاری و دفاع کند در نهان و تشییع کند بعد از وفات او.

دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

و معادیاً لاعدائک

و مرا دشمنِ دشمنانت قرار بده.

 انسان ممکن است در جایگاه های مختلفی که هست، به فراخور حال اجتماعی و سیاسی و خانوادگی خود، با شخصی و افرادی و یا اجتماعی و یا جامعه ای ، ارتباط داشته باشد.

در این ارتباطات باید ملاک او اینگونه باشد که، اگر آنها با خدا دوستند، دوستی کند و اگر دشمنند، دشمنی کن. مثلاً سران کشورهایی مثل عربستان که با صهیونیزم و امریکا اخوت دیرینه دارند باید گفت:

یا ایّها الّذین آمنوا لا تتّخذوا عدوّی و عدوکم اَولیاءَ تُلقونَ اِلیهم بالمودّهِ و قد کَفَروا بما جاءکم مِن الحقِّ یُخرجونَ الرّسول و ایّاکم … یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید! دشمن من و دشمن خود را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان ابراز محبّت می کنید، در حالیکه آنها به آنچه از حقّ برای شما آمده کافر شده اند. (ممتحنه/1)

آیات 51 الی 57 از سوره ی مبارکه مائده در این زمینه می باشد.

یا ایّها الّذین آمنوا لا تَتّخذوا الیهودَ و النّصاری أولیاءَ بعضُهم أولیاء بعض ؛ و من یتولّهم منکم فإنّه منهم، انّ الله لا یهدی القوم الظّالمین.یعنی: ای کسانی که ایمان آورده اید، یهود و نصاری را ولیّ(ودوست و تکیه گاه خود،) انتخاب نکنید. آنها اولیای یکدیگرند؛ و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند، از آنها هستند؛ خداوند، جمعیّت ستمکار را هدایت نمی کند.(مائده/51)

در همین چند آیه از سوره ی مبارکه مائده 6 مرتبه از مشتقّات «ولی» استفاده شده است. که این مسئله را برای ما روشن می کند.

امام علی ع : ایّک و معاشره الاشرار فإنّهم کالنّار مباشَرَتها تحرقُ. یعنی: با اشرار و بدان معاشرت نکن چرا که آنها مثل آتش هستند و مباشر و همنشین با آنها آتش می گیرد و می سوزد.

جانم بفدای آنکه او اهل بود    

سر در قدمش اگر نهی سهل بود

خواهی که بدانی به یقین دوزخ را

دوزخ به یقین صحبت نا اهل بود

در روز قیامت هم فریاد کسانی که با نا اهلان همنشین بوده بلند است و می گویند:

یوم یَعضُّ الظّالم علی یدیه یقول یلیتنی اتّخذتُ مع الرّسول سبیلاً ؛ یا ویلتی لیتنی لم اتّخذ فلاناً خلیلاً. یعنی: و ( به یاد آر) روزی را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان می گزد و می گوید: « ای کاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم» ؛ ای وای بر من کاش فلان( شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!. (فرقان/27 و 28)

دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

و مستنّاً بسنّه خاتم انبیائک

و مرا پیرو راه روشن آخرینِ پیامبرانت قرار بده.

 لقد کان لکم فی رسول الله اوهٌ حسنهٌ لمن کان یرجو الله … یعنی: قطعاً برای شما در (اقتدا به) رسول خدا سر مشقی نیکوست برای آنکس که به خدا و روز بازپسین  امید دارد و خدا را فراوان یاد می کن. (احزاب/21)  

و پیامبر ص هم در فلسفه ی بعثت به پیامبری می فرماید: انّی بُعثت لاتمم مکارم الاخلاق. یعنی: من مبعوث شده ام تا مکرمت و یزرگواری های اخلاقی را کامل و تمام کنم.

خداوند به پیامبر در قرآن می فرماید: انّک لعلی خُلُقٍ عظیم. یعنی: تو داری اخلاق عظیم هستی.

و فرموده اند که: حسن الخلق نصف الدّین: اخلاق نیکو نصف دین است.

در باره اخلاق و سنت رسول الله ص با مردم و با خدا و با خود ؛ علامه طباطباعی (ره) درکتاب سنن النّبی کاملاً پرداخته است.

دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

یا عاصمَ قلوبِ النّبییّن

ای عصمت بخش دل های پیامبران

ما از خداوند این خواسته ها را در هر روز از ماه رمضان داریم

اما ما هم باید این صفات را بشناسیم و خودمان را به آنها نزدیک کنیم

این دعاها توفیق الهی را شامل حال ما می کند که در راه هرآنچه از خداوند خواسته ایم

قدم برداریم

دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

نماز شب بیست و ششم ماه مبارک رمضان

هشت رکعت، در هر رکعت سوره حمد و صد مرتبه سوره توحید را بخواند.

التماس دعا توفیق مزید

ادامه مطلب / دانلود

دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

اللهمّ إنّی أسْألُک فیه ما یُرْضیک وأعوذُ بِک ممّا یؤذیک وأسألُک التّوفیقَ فیهِ لأنْ أطیعَک ولا أعْصیک یا جَوادَ السّائلین

خدایا امروز از تو رضایت و خشنودی ات را خواهانم و به تو پناه مى برم از آن چه تو را بیازارد و در این روز از تو می خواهم که توفیق فرمانبرداری و سلب نافرمانى ات را به من عطا کنی اى بخشنده سائلین

شرح دعا

مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی در شرح دعای روز بیست و چهارم ماه رمضان می گوید: در این دعا از خداوند خواستاریم که به ما توفیق دهد آنچه را که رضایت او در آن است انجام دهیم، حال می خواهیم بدانیم که رضایت خداوند در چه چیزی می باشد؟ و چه چیزهایی موجب رضایت پروردگار عالمیان می گردد؟باید در جواب بگوییم هر عملی را که خداوند انسانها را به انجام آن امر فرموده است؛ موجب رضایت خداوند از بندگان است که اگر بنده ای به آن دستورات عمل نماید رضایت خداوند را برای خود واجب نموده و اگر نافرمانی از آن دستورات نماید خشم و غضب الهی را بر خود واجب نموده است. اگر می‌خواهید بدانید که خدا از شما راضی هست یا نه، ببینید خودتان در ته دل از خدا راضی هستید؟ اگر راضی باشید، خدا هم از شما راضی است.

وی با اشاره به حدیثی که انسانها را مانند بیمار و خداوند را مانند طبیب توصیف می کند؛ یادآور می شود: همانطور که دکتر هر چه بگوید، بیمار می‌پذیرد، خدا هر چه به ما داد، ما هم باید رضایت داشته باشیم.اگر در مصیبت‌ها و نداری‌ها از خدا گله نکنیم و تسلیم خدا باشیم، یعنی اینکه ما از خدای راضی هستیم و خدا هم از ما رضایت دارد. اما خیلی سخت است که انسان ذره‌ای گله‌ از خدا نداشته باشد. به عنوان مثال: انفاق کردن، اقامه نماز، پرداخت زکات موجبات رضایت الهی از بندگان، و دروغ و تهمت و غیبت، موجبات خشم و غضب پروردگار عالمیان می باشد که ما در این روز از خداوند خواستاریم ما را جزو کسانی قرار دهد که به دنبال جلب رضایت او باشیم نه خشم و غضب او که همانا خداوند سخت عذاب است ”أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ”‌.(مائده،۹۸)

این استاد فقید اخلاق درباره شرح اینکه منظور از  «و اعوذ بک مما یوذیک» در این دعا چیست؟ می گوید: در اینجا منظور از مما یوذیک «آنچه که ترا ناپسند است» انجام اعمالی است که خداوند انسان را از انجام آن اعمال منع نموده است. مثل: دروغ، غیبت، تهمت، فحش که هنگامی که انسانی یکی از این اعمال را انجام دهد موجبات عذاب و عقوبت الهی را فراهم می سازد. به عنوان مثال: امام موسی بن جعفر (ع) در حدیثی فرمودند: “ان الله حرم الجنه علی کل بذی قلیل العیاء لایبالی ما قال و ما قیل فیه” یعنی: “خداوند بهشت را حرام نموده بر کسانی که دارای زبانی فحاش اند و حیای آنها کم است، باک ندارند از اینکه خودشان چه می گویند و باک ندارند که درباره آنان چه گفته می شود”‌ که این نمونه ای از اعمالی است که در پیشگاه خداوند زشت و ناپسند است و انجام آن باعث عقوبت الهی می گردد، که ما نیز در این روز به خداوند پناه می بریم تا ما را از تمامی اعمالی که موجبات خشم و غضبش را فراهم می کند دور سازد.

مال‌‌اندوزی برای وراث

مرحوم مجتهدی در شرح فراز پایانی دعای بیست و چهارم ماه رمضان می گوید: «و اسئلک التوفیق فیه الان اطیعک و لااعصیک یا جوادالسائلین»؛ خدایا از تو توفیق می‌خواهم که در ماه رمضان اطاعت تو را کنم و گناه انجام ندهم! روایت داریم از امام نهم (ع) که فرمود: ‌مؤمن باید ۳ خصلت داشته باشد. اول توفیق داشته باشد، دوم خودش را موعظه کند و سوم اینکه نصیحت دیگران را قبول کند. وارثان خود را به خدا بسپارید و نه به پول. حدیث داریم که اگر وارث خوب هستند، خدا خودش نگهبان آنهاست و اگر بد و دشمن خدا هستند؛ چرا برای دشمنان خدا زحمت می‌کشید؟ در پایان دعا برای استجابت دعا می‌گوییم؛ ای خدایی که به هر کسی که از تو چیزی سؤال می‌کند، تو جود می‌کنی و نسبت به او بخشش داری، دعای ما را اجابت کن! ما گاهی سائلین را رد می‌کنیم؛ اما خدا درخواست همه را می‌دهد و رد نمی‌کند؛ ولی گاهی چیزی که صلاح ما نیست را از خدا می‌خواهیم و خدا نمی‌دهد؛ البته آن خواسته را هم در قیامت برآورده می‌کند: ‌در قیامت بندگان می‌پرسند؛ خدایا اینها که به ما می‌دهی چیست؟ خطاب می‌آید که در دنیا خواستی صلاح نبود بدهیم و الان آن را برآورده می‌کنیم.

سرانجام اطاعت یا نافرمانی خدا

این استاد فقید اخلاق تهران در پایان تصریح می کند: هر بنده ای برای آنکه به هدایت و رستگاری دست یابد لازمه آن این است که اطاعت خداوند و رسولش را نماید، چرا که رسول، فرستاده خداوند است که دستورات خدا را برای مردم بیان می دارد. اگر کسی از رسول خدا (ص) اطاعت نکند یقینا خدا را اطاعت نکرده و کسی که خدا را اطاعت نکند از پیروان شیطان گشته و کافر تلقی می گردد به طوری که خداوند عزوجل در قرآن کریم می فرماید: “قل اطیعوالله و الرسول فان تولوا فان الله لا یحب الکافرین”‌(آل عمران۳۲) یعنی “بگو اطاعت خداوند و رسولش را کنید پس اگر روی برگردانید به درستی که خداوند کافران را دوست ندارد”. پس کسانی که نافرمانی خداوند و رسولش را می کنند جزو کافرانند و از رحمت خداوند به دور می باشند و خداوند آنان را هدایت نمی کند چنانچه در قرآن می فرماید: “إِنَّ اللهَ لاَیَهْدِی القَوْمَ الکَافِرینَ ” (مائده۶۷) یعنی “و خداوند قوم کافر را هدایت نمی کند.”‌ پس ما نیز در این روز از خداوند می خواهیم که به ما توفیق دهد تا از دستوراتش پیروی نموده و هیچ گاه نافرمانی او را ننماییم.

نماز شب بیست و پنجم ماه مبارک رمضان

نمازهای مخصوصی برای هر شب ماه مبارک رمضان از حضرت علی (ع) روایت شده و ثوابهای زیادی برای هر شبی ذکر فرموده اند. این نمازهای مستحبی تماما دو رکعت دو رکعت خوانده می شود و خواندن آن در حالت نشسته هم جایز است، لکن ایستاده افضل است.

نماز شب بیست و پنجم، ۸ رکعت (چهار تا دو رکعتی)، است که در هر رکعت بعد از حمد ۱۰مرتبه سوره توحید خوانده می شود و حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در ثواب این نماز فرمود: هر کس بخواند، نوشته می شود از برای او ثواب عابدین.

ادامه مطلب / دانلود

اعمال مخصوص شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان

الف ـ تأکید بر غسل

به نقل از برید بن معاویه : « دیدم امام صادق علیه السلام در شب بیست و سوم از ماه رمضان غسل کرد: یک بار در اوّل شب ، یک بار هم در آخر آن .» (1)

ب ـ تأکید بر شب زنده دارى

1- امام على علیه السلام:

« پیامبر خدا در دهه آخر ماه رمضان ، بستر خود را جمع مى کرد و کمرش را مى بست و شب بیست و سوم ، خانواده خود را بیدار مى کرد

و در آن شب ، به صورت خفتگان ، آب مى پاشید ». (2)

2- دعائم الإسلام: فاطمه علیهاالسلام نمى گذاشت که کسى از خانواده اش در آن شب (شب بیست و سوم) بخوابد و [ خواب] آنان را با کم خوردن درمان مى کرد و از روز براى آن شب ، آماده مى شد و مى فرمود: «محروم ، کسى است که از خیر آن بى بهره بماند». (3)

3- الإقبال ـ به نقل از جمیل و هشام و حفص ـ :

« امام صادق علیه السلام به سختى بیمار شد. چون شب بیست و سوم فرا رسید ، به غلامان خود دستور داد او را به مسجد بردند و آن شب را در مسجد بود.» (4)

ج ـ تأکید بر صد رکعت نماز

1- امام باقر علیه السلام: « هر کس شب بیست و سوم ماه رمضان را زنده بدارد و در آن صد رکعت نماز بخواند ، خداوندْ در زندگى اوگشایش مى دهد و کار دشمنان او را خود بر عهده مى گیرد و او را از غرق شدن ، زیر آوار ماندن ، سرقت ، و از شرّ دنیا مصون مى دارد و وحشت نکیر و منکر را از او بر مى دارد ، و او در حالى از گور خویش بیرون مى آید که نورش بر اهل رستاخیز مى تابد ، و نامه عملش را به دست راستش مى دهند و رهایى از آتش و عبور بر صراط و ایمنى از عذاب را براى او مى نویسند و بدون حساب وارد بهشت مى شود و در بهشت ، از همنشینان پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان قرار داده مى شود و آنان چه نیکو همنشینانى اند! (5)

2- امام صادق علیه السلام: « مستحب است در آن شب صد رکعت نماز خوانده شود ، در هر رکعت: یک بار «حمد» و ده بار سوره «قل هو اللّه أحد».
(6)

د ـ تأکید بر زیارت امام حسین علیه السلام

1- امام رضا علیه السلام:

کسى که در ماه رمضان ، امام حسین علیه السلام را زیارت مى کند ، مواظب باشد که نزد قبر آن امام بودن را در شب جُهَنى از دست ندهد ،و آن ، شب بیست و سوم است؛ شبى که امید است شب قدر باشد. (7)

2- امام جواد علیه السلام: « هر کس در شب بیست و سوم ماه رمضان ، امام حسین علیه السلام را زیارت کند ـ همان شبى که امید است شب قدر باشدو در آن شب ، هر کار حکمت آمیزى فیصله مى یابد ـ روح هاى بیست و چهار هزار فرشته و پیامبر با او مصافحه مى کنند ، که همگى از خداوندْ اذن مى گیرندکه آن شب ، حسین علیه السلام را زیارت کنند. » (8)

ه ـخواندن سوره هاى عنکبوت ، روم و دُخان

امام صادق علیه السلام ـ خطاب به ابو بصیر ـ :

« هر کس دو سوره عنکبوت و روم را در ماه رمضان ، در شب بیست و سوم بخواند ، به خدا قسم ـ اى ابو محمّد ـ او از اهل بهشت است و هرگز در این سخن استثنا نمى کنم و نمى ترسم که خداوند ، در این سوگند گناهى بر من بنویسد.

این دو سوره نزد خداوند ، جایگاهى والا دارند.» (9)

الإقبال: و از اعمال افزون در شب بیست و سوم ، خواندن سوره دُخان در آن شب و در هر شب است… .(10)

و ـ خواندن هزار بار سوره قدر

سیّد ابن طاووس ـ در الإقبال ـ :از قرائت قرآن در این شب [ قرائتِ] هزار بار سوره «إنّا أنزلناه» است. روایتى براى این ، در شب اوّل ، به صورت کلّى (براى همه ماه) گذشت. اختصاص خواندن این سوره در این شب نیز با سندهاى چندى از امام صادق علیه السلام براى ما روایت شده است ،
که فرمود: «اگر کسى در شب بیست و سوم ماه رمضان ، هزار بار سوره إنّا أنزلناه بخواند ، صبح خواهد کرد ، در حالى که یقین او ، با اعتراف به آنچه مخصوص ماست ، استوار خواهد بود و این نیست ، مگر به سبب آنچه در خواب خود مى بیند». (11)

ز ـ دعا براى امام زمان علیه السلام

مصباح المتهجّد ـ به نقل از محمّد بن عیسى ، با سدر شب بیست و سوم ماه رمضان ، این دعا در حال سجود ، ایستاده ، نشسته و در هر حال و در همه ماه و هر گونه و هر وقت از روزگارت که ممکن شود ، مکرّر خوانده مى شود. پس از ستایش خداى متعال و درود بر پیامبر ، محمّد صلى الله علیه و آله ، مى گویى :

«خداوندا! در این ساعت و در هر ساعت ، براى ولىّ خود ، … پسر … (حجه بن الحسن ع) ، سرپرست و نگهبان و پیشوا و یاور و راهنما و چشم باش ،تا آن که او را در زمین خود ، با اطاعت و رغبت مردم ساکن سازى و وى را در آن به مدّت طولانى بهره مند گردانى!».
(12)

»» فضیلت و آداب روز قدر ««

الإقبال ـ به نقل از هشام بن حکم ، از امام صادق : روزِ شب قدر ، مثل شب قدر است. (13)

امام صادق علیه السلام:شب قدر ، در هر سال ، هست و روز شب قدر ، مثل شب قدر است. (14)

امام صادق علیه السلام: صبح روز شب قدر ، مثل شب قدر است. پس ، عمل و تلاش کن . (15)

التماس دعا

ادامه مطلب / دانلود

دعای روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان +شرح دعا

اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ فَضْلَکَ وأنـْزِل علیّ فیهِ بَرَکاتِکَ وَوَفّقْنی فیهِ لِموجِباتِ مَرْضاتِکَ واسْکِنّی فیهِ بُحْبوحاتِ جَنّاتِکَ یا مُجیبَ دَعْوَهِ المُضْطَرّین.

خدایا بگشا به رویم در این ماه درهاى فضلت وفرود آر برایم در آن برکاتت را وتوفیقم ده در آن براى موجبات خوشنودیت ومسکنم ده در آن وسطهاى بهشت اى اجابت کننده خواسته ها ودعاهاى بیچارگان.

شرح دعا

آیت‌الله مجتهدی تهرانی در شرح فراز ‘َاللّهمَّ افتَح لی فیه ابوابَ فَضلکَ’ می‌گوید: خدایا، درب‌های فضل خودت را به روی من باز کن! خدا به فضل خودش معامله می‌کند و اگر بخواهد به عدل خودش معامله کند، کار ما خراب می‌شود. برخی در دعای قنوت می‌خوانند: ‘اللهم عاملنا به فضلک و لا تعاملنا بعدلک’ کسی گفت که خدایا، من این همه دعا و نماز می‌خوانم؛ تازه منت سرم می‌گذاری، با من به عدلت معامله کن. تا اینکه محکوم به اعدام شد. از طرف پیامبر زمان به او گفتند که خودت گفتی خدا به عدلش با تو معامله کن. روزی یک مگس را اعدام کردی و خدا به عدل خودش معامله کرد؛ تو مگسی را اعدام کردی و خدا تو را اعدام می‌کند.

وی ادامه می‌دهد: در قرآن آیه‌ای است که هر پیشامدی که برای شما اتفاق می‌افتد، محصول اعمال زشت خودتان است. با این حال خداوند خیلی از اعمال بندگان را ندید می‌گیرد. ندید گرفتن خیلی از کارهای ما توسط خدا، فضل است و اگر بخواهد همه کارهای ما را حساب کند، عدل است. یادتان باشد اگر خدا بخواهد به عدل با ما معامله کند، کار ما زار می‌شود.

آیت‌الله مجتهدی تهرانی در شرح فراز ‘وَ اَنزل عَلَیّ فیه بَرَکاتکَ’ اظهار می‌ دارد: اینجا می‌خوانیم که خدایا برکات خودت را نیز بر ما نازل کن! برکات چیست؟ برخی عمر با برکت دارند، چه اهل علم چه غیر اهل علم. دستگیری و انجام کار خیر را برکت می‌نامند. معنی این فراز این است که عمر با برکت داشته باشیم. اگر پولداریم کار خیر انجام دهیم و اگر عالمیم شاگرد تربیت کنیم و کتاب دینی بنویسیم.

این استاد اخلاق ادامه می‌دهد: هر عالمی و آخوندی باید کار و تدریسی داشته باشد و نگوید که پیش نمازی مسجد، کار و شغل من است. عالم اگر تدریس، تالیف و تربیت شاگرد داشت، عمرش با برکت است.

این استاد برجسته اخلاق در ادامه بیان می‌کند: علامه مجلسی از جمله کسانی بود که عمر با برکت کرد و کتاب ارزشمند بحار ایشان 110 جلد است. از آنهایی که تازه به حوزه‌های علمیه می‌آیند تا تحصیل کنند، می‌خواهم که فقط پیش نماز نشوند و با کار و تلاش خودشان را به درجه حضرات جوادی آملی و حسن‌زاده آملی برسانند.

آیت‌الله مجتهدی تهرانی همچنین در خصوص فراز ‘وَوَفّقنی فیه لموجبات مَرضاتک’ تشریح می‌کند: خدایا، در کارهایی که سبب رضایت توست، من را موفق گردان! یادتان باشد که کارهای نیک، موجبات رضایت پروردگار را فراهم می‌کند. اگر بتوانیم به مستحقان کمک کنیم، برای دختران دم بخت بی‌بضاعت جهیزیه تهیه کنیم، مسبب رضایتمندی خداوند می‌شوم.

وی تاکید می‌کند: اگر من این دعا را بخوانم ولی کاری نکنم که خدا از من راضی شود، فایده ندارد.

این استاد اخلاق در شرح ‘واسکنّی فیه بحبوحات جَنّاتکَ’ می‌گوید:‌ خدایا من را واسط بهشت ساکن کن! فلسفه وسط بهشت را نمی‌دانم و شاید اولیاء و انبیاء در آنجا ساکن هستند. به هر حال بهترین جای بهشت در وسط آن است که در دعای روز بیست‌ودوم ماه رمضان از خدا می‌خواهیم آن را نصیب ما گرداند.

وی در توضیح بخش پایانی دعا می‌گوید:در پایان دعا می‌خوانیم ‘یا مجیبَ دَعوَه المضطَرّینَ’ یعنی ای خدایی که دعای بیچاره‌ها را اجابت می‌کند، این چند دعا را درباره من استجابت کن!

نماز شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان

هشت رکعت نماز بخواند  به هر سوره اى که میسر شود.

ادامه مطلب / دانلود

على علیه السلام پس از خاتمه جنگ نهروان و بازگشت به کوفه در صدد حمله به شام بر آمد و حکام ایالات نیز در اجراى فرمان آن حضرت تا حد امکان به بسیج پرداخته و گروه‌هاى تجهیز شده را به خدمت وى اعزام داشتند.

حضرت علی (ع) چگونه به شهادت رسید؟

 تا اواخر شعبان سال چهلم هجرى نیروهاى اعزامى از اطراف وارد کوفه شده و به اردوگاه نخیله پیوستند، على علیه‌السلام گروه‌هاى فراهم شده را سازمان رزمى داد و با کوشش شبانه روزى خود در مورد تأمین و تهیه کسرى ساز و برگ آنان اقدامات لازمه را به عمل آورد، فرماندهان و سرداران او هم که از رفتار و کردار معاویه و مخصوصا از نیرنگ‌هاى عمرو عاص دل پر کینه داشتند در این کار مهم حضرتش را یارى نمودند و بالاخره در نیمه دوم ماه مبارک رمضان از سال چهلم هجرى على علیه السلام پس از ایراد یک خطابه غراء تمام سپاهیان خود را به هیجان آورده و آنها را براى حرکت به سوى شام آماده نمود ولى در این هنگام تقدیر، سرنوشت دیگرى را براى او نوشته و اجراى طرح وى را عقیم گردانید.

 فراریان خوارج، مکه را مرکز عملیات خود قرار داده بودند و سه تن از آنان به اسامى عبدالرحمن بن ملجم و برک بن عبدالله و عمرو بن بکر در یکى از شب‌ها گرد هم آمده و از گذشته مسلمین صحبت می‌کردند، در ضمن گفتگو به این نتیجه رسیدند که باعث این همه خونریزى و برادر کشى، معاویه و عمرو عاص و على علیه السلام می‌باشند و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند مسلمین به کلى آسوده شده و تکلیف خود را معین مى‏کنند، این سه نفر با هم پیمان بستند و آن را به سوگند مؤکد کردند که هر یک از آنها داوطلب کشتن یکى از این سه نفر باشد. عبدالرحمن بن ملجم متعهد قتل على علیه السلام شد، عمرو بن بکر عهده‏دار کشتن عمرو عاص گردید، برک بن عبدالله نیز قتل معاویه را به گردن گرفت و هر یک شمشیر خود را با سم مهلک، زهر آلود نمودند تا ضربتشان مؤثر واقع گردد نقشه این قرار داد به طور محرمانه و سرى در مکه کشیده شد و براى این که هر سه نفر در یک موقع مقصود خود را انجام دهند شب نوزدهم ماه رمضان را که شب قدر بوده و مردم در مساجد تا صبح بیدار می‌مانند براى این منظور انتخاب کردند و هر یک از آنها براى انجام ماموریت خود به سوى مقصد روانه گردید، عمرو بن بکر براى کشتن عمرو عاص به مصر رفت و برک بن عبدالله جهت قتل معاویه رهسپار شام شد ابن ملجم نیز راه کوفه را پیش گرفت.

برک بن عبد الله در شام به مسجد رفت و در لیله نوزدهم در صف اول نماز ایستاد و چون معاویه سر بر سجده نهاد برک شمشیر خود را فرود آورد ولى در اثر دستپاچگى شمشیر او به جاى فرق معاویه بر ران وى اصابت نمود.

 معاویه زخم شدید برداشت و فورا به خانه خود منتقل و بسترى گردید و ضارب را نیز نزد او حاضر ساختند، معاویه گفت تو چه جرأتى داشتى که چنین کارى کردى؟

 برک گفت امیر مرا معاف دارد تا مژده دهم: معاویه گفت مقصودت چیست؟ برک گفت همین الان على را هم کشتند: معاویه او را تا تحقیق این خبر زندانى نمود و چون صحت آن معلوم گردید او را رها نمود و به روایت بعضى (مانند شیخ مفید) همان وقت دستور داد او را گردن زدند.

 چون طبیب معالج زخم معاویه را معاینه کرد اظهار نمود که اگر امیر اولادى نخواهد می‌توان آن را با دوا معالجه نمود و الا باید محل زخم با آهن گداخته داغ گردد، معاویه گفت تحمل درد آهن گداخته را ندارم و دو پسر (یزید و عبدالله) براى من‏ کافى است. (1)

عمرو بن بکر نیز در همان شب در مصر به مسجد رفت و در صف اول به نماز ایستاد اتفاقا در آن شب عمرو عاص را تب شدیدى رخ داده بود که از التهاب و رنج آن نتوانسته بود به مسجد برود و به پیشنهاد پسرش قاضى شهر را براى اداى نماز جماعت به مسجد فرستاده بود!

 پس از شروع نماز در رکعت اول که قاضى سر به سجده داشت عمرو بن بکر با یک ضربت شمشیر او را از پا در آورد، همهمه و جنجال در مسجد بلند شد و نماز نیمه تمام ماند و قاتل بدبخت دست بسته به چنگ مصریان افتاد، چون خواستند او را نزد عمرو عاص برند مردم وى را به عذابهاى هولناک عمرو عاص تهدیدش می‌کردند عمرو بن بکر گفت مگر عمرو عاص کشته نشد؟ شمشیرى که من بر او زده‏ام اگر وى از آهن هم باشد زنده نمى‏ماند مردم گفتند آن کس که تو او را کشتى قاضى شهر است نه عمرو عاص!!

بیچاره عمرو آن وقت فهمید که اشتباها قاضى بی‌گناه را به جاى عمرو عاص کشته است لذا از کثرت تأسف نسبت به مرگ قاضى و عدم اجراى مقصود خود شروع به گریه نمود و چون عمرو عاص علت گریه را پرسید عمرو گفت من به جان خود بیمناک نیستم بلکه تأسف و اندوه من از مرگ قاضى و زنده ماندن تست که نتوانستم مانند رفقاى خود مأموریتم را انجام دهم! عمرو عاص جریان امر را از او پرسید عمرو بن بکر مأموریت سرى خود و رفقایش را براى او شرح داد آنگاه به دستور عمرو عاص گردن او هم با شمشیر قطع گردید بدین ترتیب مأمورین قتل عمرو عاص و معاویه چنانکه باید و شاید نتوانستند مقصود خود را انجام دهند و خودشان نیز کشته شدند.

 اما سرنوشت عبدالرحمن بن ملجم: این مرد نیز در اواخر ماه شعبان سال چهلم به کوفه رسید و بدون این که از تصمیم خود کسى را آگاه گرداند در منزل یکى از آشنایان خود مسکن گزید و منتظر رسیدن شب نوزدهم ماه مبارک رمضان شد، روزى به دیدن یکى از دوستان خود رفت و در آنجا زن زیباروئى به نام قطام را که پدر و برادرش در جنگ نهروان به دست على علیه السلام کشته شده بودند مشاهده کرد و در اولین برخورد دل از کف داد و فریفته زیبائى او گردید و از وى تقاضاى زناشوئى نمود.

 قطام گفت براى مهریه من چه خواهى کرد؟ گفت هر چه تو بخواهى!

 قطام گفت مهر من سه هزار درهم پول و یک کنیز و یک غلام و کشتن على بن ابیطالب است.

 ابن ملجم که خود براى کشتن آن حضرت از مکه به کوفه آمده و نمی‌خواست کسى از مقصودش آگاه شود خواست قطام را آزمایش کند لذا به قطام گفت آنچه از پول و غلام و کنیز خواستى برایت فراهم می‌کنم اما کشتن على بن ابیطالب را من چگونه می‌توانم انجام دهم؟

 قطام گفت البته در حال عادى کسى نمی‌تواند به او دست یابد باید او را غافل گیر کنى و به قتل رسانى تا درد دل مرا شفا بخشى و از وصالم کامیاب شوى و چنانچه در انجام این کار کشته گردى پاداش آخرتت بهتر از دنیا خواهد بود!! ابن ملجم که دید قطام نیز از خوارج بوده و هم عقیده اوست گفت به خدا سوگند من به کوفه نیامده‏ام مگر براى همین کار! قطام گفت من نیز در انجام این کار ترا یارى ‏می‌کنم و تنى چند به کمک تو می‌گمارم بدین جهت نزد وردان بن مجالد که با قطام از یک قبیله بوده و جزو خوارج بود فرستاد و او را در جریان امر گذاشت و از وى خواست که در این مورد به ابن ملجم کمک نماید وردان نیز (به جهت بغضى که با على علیه السلام داشت) تقاضاى او را پذیرفت.

 خود ابن ملجم نیز مردى از قبیله اشجع را به نام شبیب که با خوارج هم عقیده بود همدست خود نمود و آنگاه اشعث بن قیس یعنى همان منافقى را که در صفین على علیه السلام را در آستانه پیروزى مجبور به متارکه جنگ نمود از اندیشه خود آگاه ساختند اشعث نیز به آنها قول داد که در موعد مقرره او نیز خود را در مسجد به آنها خواهد رسانید، بالاخره شب نوزدهم ماه مبارک رمضان فرارسید و ابن ملجم و یارانش به مسجد آمده و منتظر ورود على علیه السلام شدند.

 مقارن ورود ابن ملجم به کوفه على علیه السلام نیز جسته و گریخته از شهادت خود خبر می‌داد حتى در یکى از روزهاى ماه رمضان که بالاى منبر بود دست به محاسن شریفش کشید و فرمود شقى‏ترین مردم این موی‌ها را با خون سر من رنگین خواهد نمود و به همین جهت روزهاى آخر عمر خود را هر شب در منزل یکى از فرزندان خویش مهمان می‌شد و در شب شهادت نیز در منزل دخترش ام کلثوم مهمان بود.

 موقع افطار سه لقمه غذا خورد و سپس به عبادت پرداخت و از سر شب تا طلوع فجر در انقلاب و تشویش بود، گاهى به آسمان نگاه می‌کرد و حرکات ستارگان را در نظر می‌گرفت و هر چه طلوع فجر نزدیکتر می‌شد تشویش و ناراحتى آن حضرت بیشتر می‌گشت به طوری که ام کلثوم پرسید: پدر جان چرا امشب این قدر ناراحتى؟ فرمود دخترم من تمام عمرم را در معرکه‏ها و صحنه‏هاى کارزار گذرانیده و با پهلوانان و شجاعان نامى مبارزه‏ها کرده‏ام، چه بسیار یک تنه بر صفوف دشمن حمله‏ها برده و ابطال رزمجوى عرب را به خاک و خون افکنده‏ام ترسى از چنین اتفاقات ندارم ولى امشب احساس می‌کنم که لقاى حق فرارسیده است.

 بالاخره آن شب تاریک و هولناک به پایان رسید و على علیه السلام عزم خروج از خانه را نمود در این موقع چند مرغابى که هر شب در آن خانه در آشیانه خود می‌خفتند پیش پاى امام جستند و در حال بال افشانى بانگ همى دادند و گویا می‌خواستند از رفتن وى جلوگیرى کنند!

على علیه السلام فرمود این مرغ‏ها آواز می‌دهند و پشت سر این آوازها نوحه و ناله‏ها بلند خواهد شد! ام‌کلثوم از گفتار آن حضرت پریشان شد و عرض کرد پس خوبست تنها نروى. على علیه السلام فرمود اگر بلاى زمینى باشد من به تنهائى بر دفع آن قادرم و اگر قضاى آسمانى باشد که باید جارى شود.

 على علیه السلام رو به سوى مسجد نهاد و به پشت بام رفت و اذان صبح را اعلام فرمود و بعد داخل مسجد شد و خفتگان را بیدار نمود و سپس به محراب رفت و به نماز نافله صبح ایستاد و چون به سجده رفت عبدالرحمن بن ملجم با شمشیر زهر آلود در حالی که فریاد می‌زد لله الحکم لا لک یا على ضربتى به سر مبارک آن حضرت فرود آورد (2) و شمشیر او بر محلى که سابقا شمشیر عمرو بن عبدود بر آن خورده بود اصابت نمود و فرق مبارکش را تا پیشانى شکافت و ابن ملجم و همراهانش فورا بگریختند.

خون از سر مبارک على علیه السلام جارى شد و محاسن شریفش را رنگین نمود و در آن حال فرمود:

  حضرت علی (ع) چگونه به شهادت رسید؟

بسم الله و بالله و على مله رسول الله فزت و رب الکعبه.

 (سوگند به پروردگار کعبه که رستگار شدم) و سپس این آیه شریفه را تلاوت نمود:

 منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تاره اخرى. (3)

 (شما را از خاک آفریدیم و به خاک بر می‌گردانیم و بار دیگر از خاک مبعوث‏تان می‌کنیم) و شنیده شد که در آن وقت جبرئیل میان زمین و آسمان ندا داد و گفت:

 تهدمت و الله ارکان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروه الوثقى قتل ابن عم المصطفى قتل على المرتضى قتله اشقى الاشقیاء؛ به خدا سوگند ستون‌هاى هدایت در هم شکست و نشانه‏هاى تقوى محو شد و دستاویز محکمى که میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید پسر عم مصطفى صلى الله علیه و آله کشته شد، على مرتضى به شهادت رسید و بدبخت‏ترین اشقیاء او را شهید نمود.

 همهمه و هیاهو در مسجد بر پا شد حسنین علیهما السلام از خانه به مسجد دویدند عده‏اى هم به دنبال ابن ملجم رفته و دستگیرش کردند، حسنین به اتفاق بنى‏هاشم على علیه السلام را در گلیم گذاشته و به خانه بردند فورا دنبال طبیب فرستادند، طبیب بالاى سر آن حضرت حاضر شد و چون زخم را مشاهده کرد به معاینه و آزمایش پرداخت ولى با کمال تأسف اظهار نمود که این زخم قابل علاج نیست زیرا شمشیر زهر آلود بوده و به مغز صدمه رسانیده و امید بهبودى نمی‌رود .

 على علیه السلام از شنیدن سخن طبیب بر خلاف سایر مردم که از مرگ می‌هراسند با کمال بردبارى به حسنین علیهماالسلام وصیت فرمود. زیرا على علیه السلام را هیچگاه ترس و وحشتى از مرگ نبود و چنانکه بارها فرموده بود او براى مرگ مشتاق‌تر از طفل براى مادر بود!

 وصیت امام

 على علیه السلام در سراسر عمر خود با مرگ دست به گریبان بود، او شب هجرت پیغمبر صلى الله علیه و آله در فراش آن حضرت که قرار بود شجاعان قبائل عرب آن را زیر شمشیرها بگیرند آرمیده بود، على علیه‌السلام در غزوات اسلامى همواره دم شمشیر بود و حریفان و مبارزان وى قهرمانان شجاع و مردان جنگ بودند، او می‌فرمود براى من فرق نمی‌کند که مرگ به سراغ من آید و یا من به سوى مرگ روم بنابر این براى او هیچگونه جاى ترس نبود، على علیه السلام وصیت خود را به حسنین علیهماالسلام چنین بیان فرمود:

 “اوصیکما بتقوى الله و ان لا تبغیا الدنیا و ان بغتکما، و لا تأسفا على شى‏ء منها زوى عنکما…”(4) ؛ شما را به تقوى و ترس از خدا سفارش می‌کنم و این که دنیا را نطلبید اگر چه ‏دنیا شما را بخواهد و به آنچه از (زخارف دنیا) از دست شما رفته باشد تأسف مخورید و سخن راست و حق گوئید و براى پاداش (آخرت) کار کنید، ستمگر را دشمن باشید و ستمدیده را یارى نمائید.

 شما و همه فرزندان و اهل بیتم و هر که را که نامه من به او برسد به تقوى و ترس از خدا و تنظیم امور زندگى و سازش میان خودتان سفارش می‌کنم زیرا از جد شما پیغمبر صلى الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود سازش دادن میان دو تن (از نظر پاداش) بهتر از تمام نماز و روزه (مستحبى) است، از خدا درباره یتیمان بترسید و براى دهان آنها نوبت قرار مدهید (که گاهى سیر و گاهى گرسنه باشند) و در اثر بى‌توجهى شما در نزد شما ضایع نگردند، درباره همسایگان از خدا بترسید که آنها مورد وصیت پیغمبرتان هستند و آن حضرت درباره آنان همواره سفارش می‌کرد تا این که ما گمان کردیم براى آنها (از همسایه) میراث قرار خواهد داد. و بترسید از خدا درباره قرآن که دیگران با عمل کردن به آن بر شما پیشى نگیرند، درباره نماز از خدا بترسید که ستون دین شما است و درباره خانه پروردگار (کعبه) از خدا بترسید و تا زنده هستید آن را خالى نگذارید که اگر آن خالى بماند (از کیفر الهى) مهلت داده نمی‌شوید و بترسید از خدا درباره جهاد با مال و جا ن و زبانتان در راه خدا، و ملازم همبستگى و بخشش به یکدیگر باشید و از پشت کردن به هم و جدائى از یکدیگر دورى گزینید، امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید (و الا) اشرارتان بر شما حکمرانى کنند و آنگاه شما (خدا را براى دفع آنها می‌خوانید) و او دعایتان را پاسخ نگوید.

 اى فرزندان عبدالمطلب مبادا به بهانه این که بگوئید امیرالمؤمنین کشته شده ا ست در خون‌هاى مردم فرو روید و باید بدانید که به عوض من کشته نشود مگر کشنده من، بنگرید زمانی که من از ضربت او مردم شما هم به عوض آن، ضربتى به وى بزنید و او را مثله نکنید که من از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود از مثله کردن اجتناب کنید اگر چه نسبت به سگ آزار کننده باشد.

على علیه السلام پس از ضربت خوردن در سحرگاه شب 19 رمضان تا اواخر شب 21 در خانه بسترى بود و در این مدت علاوه بر خانواده آن حضرت بعضى از اصحابش ‏نیز جهت عیادت به حضور وى مشرف می‌شدند و در آخرین ساعات زندگى او از کلمات گهربارش بهره‏مند می‌گشتند از جمله پندهاى حکیمانه او این بود که فرمود: انا بالامس صاحبکم و الیوم عبره لکم و غدا مفارقکم؛ من دیروز مصاحب شما بودم و امروز وضع و حال من مورد عبرت شما است و فردا از شما مفارقت می‌کنم.

 مقدارى شیر براى على علیه السلام حاضر نمودند کمى میل کرد و فرمود به زندانى خود نیز از این شیر بدهید و او را اذیت و شکنجه نکنید اگر من زنده ماندم خود، دانم و او و اگر درگذشتم فقط یک ضربت به او بزنید زیرا او یک ضربت بیشتر به من نزده است و رو به فرزندش حسن علیه السلام نمود و فرمود:

یا بنى انت ولى الامر من بعدى و ولى الدم فان عفوت فلک و ان قتلت فضربه مکان ضربه؛ پسر جانم پس از من تو ولى امرى و صاحب خون من هستى اگر او را ببخشى خود دانى و اگر به قتل رسانى در برابر یک ضربتى که به من زده است یک ضربت به او بزن.

 چون على علیه السلام در اثر سمى که به وسیله شمشیر از راه خون وارد بدن نازنینش شده بود بی‌حال و قادر به حرکت نبود لذا در این مدت نمازش را نشسته می‌خواند و دائم در ذکر خدا بود، شب 21 رمضان که رحلتش نزدیک شد دستور فرمود براى آخرین دیدار اعضاى خانواده او را حاضر نمایند تا در حضور همگى وصیتى دیگر کند.

 اولاد على علیه السلام در اطراف وى گرد گشتند و در حالی که چشمان آنها از گریه سرخ شده بود به وصایاى آن جناب گوش می‌دادند، اما وصیت او تنها براى اولاد وى نبود بلکه براى تمام افراد بشر تا انقراض عالم است زیرا حاوى یک سلسله دستورات اخلاقى و فلسفه عملى است و اینک خلاصه آن:

 ابتداى سخنم شهادت بیگانگى ذات لایزال خداوند است و بعد به رسالت محمدبن عبدالله صلى الله علیه و آله که پسر عم من و بنده و برگزیده خداست، بعثت او از جانب پروردگار است و دستوراتش احکام الهى است، مردم را که در بیابان جهل و نادانى سرگردان بودند به صراط مستقیم و طریق نجات هدایت فرموده ‏و به روز رستاخیز از کیفر اعمال ناشایست بیم داده است.

اى فرزندان من، شما را به تقوا و پرهیزکارى دعوت می‌کنم و به صبر و شکیبائى در برابر حوادث و ناملایمات توصیه می‌نمایم پاى بند دنیا نباشید و بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید، شما را به اتحاد و اتفاق سفارش می‌کنم و از نفاق و پراکندگى بر حذر می‌دارم، حق و حقیقت را همیشه نصب العین قرار دهید و در همه حال چه هنگام غضب و اندوه و چه در موقع رضا و شادمانى از قانون ثابت عدالت پیروى کنید.

 اى فرزندان من، هرگز خدا را فراموش مکنید و رضاى او را پیوسته در نظر بگیرید با اعمال عدل و داد نسبت به ستمدیدگان و ایثار و انفاق به یتیمان و درماندگان، او را خشنود سازید، در این باره از پیغمبر صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود هر که یتیمان را مانند اطفال خود پرستارى کند بهشت خدا مشتاق لقاى او می‌شود و هر کس مال یتیم را بخورد آتش دوزخ در انتظار او می‌باشد.

 در حق اقوام و خویشاوندان صله رحم و نیکى نمائید و از درویشان و مستمندان دستگیرى کرده و بیماران را عیادت کنید، چون دنیا محل حوادث است بنابر این خود را گرفتار آمال و آرزو مکنید و همیشه در فکر مرگ و جهان آخرت باشید، با همسایه‏هاى خود به رفق و ملاطفت رفتار کنید که از جمله توصیه‏هاى پیغمبر صلى الله علیه و آله نگهدارى حق همسایه است. احکام الهى و دستورات شرع را محترم شمارید و آنها را با کمال میل و رغبت انجام دهید، نماز و زکوه و امر به معروف و نهى از منکر را بجا آورید و رضایت خدا را در برابر اطاعت فرامین او حاصل کنید.

 اى فرزندان من، از مصاحبت فرو مایگان و ناکسان دورى کنید و با مردم صالح و متقى همنشین باشید، اگر در زندگى امرى پیش آید که پاى دنیا و آخرت شما در میان باشد از دنیا بگذرید و آخرت را بپذیرید، در سختی‌ها و متاعب روزگار متکى به خدا باشید و در انجام هر کارى از او استعانت جوئید، با مردم به رأفت و مهربانى و خوشروئى و حسن نیت رفتار کنید و فضائل نفسانى مخصوصا تقوا و خدمت به نوع را شعار خود سازید، کودکان خود را نوازش کنید و بزرگان و سالخوردگان را محترم شمارید. اولاد على علیه السلام خاموش نشسته و در حالی که غم و اندوه گلوى آنها را فشار می‌داد به سخنان دلپذیر و جان پرور آن حضرت گوش می‌دادند، تا این قسمت از وصیت على علیه السلام درس اخلاق و تربیت بود که عمل بدان هر فردى را به حد نهائى کمال می‌رساند آن حضرت این قسمت از وصیت خود را با جمله لا حول ولا قوه الا بالله العلى العظیم به پایان رسانید و آنگاه از هوش رفت و پس از لحظه‏اى چشمان خدابین خود را نیمه باز کرد و فرمود: اى حسن سخنى چند هم با تو دارم، امشب آخرین شب عمر من است چون در گذشتم مرا با دست خود غسل بده و کفن بپوشان و خودت مباشر اعمال کفن و دفن من باش و بر جنازه من نماز بخوان و در تاریکى شب دور از شهر کوفه جنازه مرا در محلى گمنام به خاک سپار تا کسى از آن آگاه نشود.

 عموم بنى‏هاشم مخصوصا خاندان علوى در عین خاموشى گریه می‌کردند و قطرات اشگ از چشمان آنها بر گونه‏هایشان فرو می‌غلطید، حسن علیه السلام که از همه نزدیکتر نشسته بود از کثرت تأثر و اندوه، امام علیه السلام را متوجه حزن و اندوه خود نمود على علیه السلام فرمود اى پسرم صابر و شکیبا باش و تو و برادرانت را در این موقع حساس به صبر و بردبارى توصیه می‌کنم.

 سپس فرمود از محمد هم مواظب باشید او هم برادر شما و هم پسر پدر شما است و من او را دوست دارم.

 على علیه السلام مجددا از هوش رفت و پس از لحظه‏اى تکانى خورد و به حسین علیه السلام فرمود پسرم زندگى تو هم ماجرائى خواهد داشت فقط صابر و شکیبا باش که ان الله یحب الصابرین .

آخرین لحظات مولا

 در این هنگام على علیه السلام در سکرات موت بود و پس از لحظاتى چشمان مبارکش بآهستگى فرو خفت و در آخرین نفس فرمود:

 اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله.

 پس از اداى شهادتین آن لب‌هاى نیمه باز و نازنین به هم بسته شد و طایر روحش به اوج ملکوت اعلا پرواز نمود و بدین ترتیب دوران زندگى مردى که در تمام مدت ‏عمر جز حق و حقیقت هدفى نداشت به پایان رسید. (1)

 هنگام شهادت سن شریف على علیه السلام 63 سال و مدت امامتش نزدیک سى سال و دوران خلافت ظاهریش نیز در حدود پنج سال بود. امام حسن علیه السلام به اتفاق حسین علیه السلام و چند تن دیگر به تجهیز او پرداخته و پس از انجام تشریفات مذهبى جسد آن حضرت را در پشت کوفه در غرى که امروز به نجف معروف است دفن کردند و همچنان که خود حضرت امیر علیه السلام سفارش کرده بود براى این که دشمنان وى از بنى امیه و خوارج جسد آن جناب را از قبر خارج نسازند و بدان اهانت و جسارت ننمایند محل قبر را با زمین یکسان نمودند که معلوم نباشد و قبر على علیه السلام تا زمان حضرت صادق علیه السلام از انظار پوشیده و مخفى بود و موقعی که منصور دوانقى دومین خلیفه عباسى آن حضرت را از مدینه به عراق خواست هنگام رسیدن به کوفه به زیارت مرقد مطهر حضرت امیر علیه السلام رفته و محل آن را مشخص نمود.

 آشکار شدن قبر مخفی حضرت علی علیه السلام

 در مورد پیدایش قبر على علیه السلام شیخ مفید هم روایتى نقل می‌کند که عبدالله بن حازم گفت روزى با هارون الرشید براى شکار از کوفه بیرون رفتیم و در پشت کوفه به غریین رسیدیم، در آنجا آهوانى را دیدیم و براى شکار آنها سگ‌هاى شکارى و بازها را به سوى آنها رها نمودیم،آنها ساعتى دنبال آهوان دویدند اما نتوانستند کارى بکنند و آهوان به تپه‏اى که در آنجا بود پناه برده و بالاى آن ایستادند و ما دیدیم که بازها به کنار تپه فرود آمدند و سگها نیز برگشتند، هارون از این حادثه تعجب کرد و چون آهوان از تپه فرود آمدند دوباره بازها به سوى آنها پرواز کرده و سگها هم به طرف آنها دویدند آهوان مجددا به فراز تپه رفته و بازها و سگها نیز باز گشتند و این واقعه سه بار تکرار شد! هارون گفت زود بروید و هر که را در این حوالى پیدا کردید نزد من آورید، و ما رفتیم و پیرمردى از قبیله بنى‌اسد را پیدا کردیم و او را نزد هارون آوردیم، هارون گفت اى شیخ مرا خبر ده که این تپه چیست؟ آن مرد گفت اگر امانم دهى ترا از آن آگاه سازم! هارون گفت من با خدا عهد می‌کنم که ترا از مکانت بیرون ‏نکنم و به تو آزار نرسانم. شیخ گفت پدرم از پدرانش به من خبر داده است که قبر على بن ابیطالب در این تپه است و خداى تعالى آن را حرم امن قرار داده است چیزى آنجا پناهنده نشود جز این که ایمن گردد!

هارون که این را شنید پیاده شد و آبى خواست و وضوء گرفت و نزد آن تپه نماز خواند و خود را به خاک آن مالید و گریست و سپس (به کوفه) برگشتیم.(6)

 

در مورد مرقد مطهر حضرت امیر علیه السلام حکایتى آمده است که نقل آن در اینجا خالى از لطف نیست:

سلطان سلیمان که از سلاطین آل عثمان و احداث کننده نهر حسینیه از شط فرات بود چون به کربلاى معلى می‌آمد به زیارت امیرالمؤمنین مشرف می‌شد، در نجف نزدیکى بارگاه شریف علوى از اسب پیاده شد و قصد نمود که محض احترام و تجلیل تا قبه منوره پیاده رود.

قاضى عسکر که مفتى جماعت هم بوده در این سفر همراه سلطان بود، چون از اراده سلطان با خبر گشت با حالت غضب به حضور سلطان آمد و گفت تو سلطان زنده هستى و على بن ابیطالب مرده است تو چگونه از جهت درک زیارت او پیاده رفتن را عزم نموده‏اى؟ (قاضى ناصبى بود و نسبت به حضرت شاه ولایت عناد و عداوت داشت) در این خصوص قاضى با سلطان مکالماتى نمود تا این که گفت اگر سلطان در گفته من که پیاده رفتن تا قبه منوره موجب کسر شأن و جلال سلطان است تردیدى دارد به قرآن شریف تفأل جوید تا حقیقت امر مکشوف گردد، سلطان سخن او را پذیرفت و قرآن مجید را در دست گرفته و تفال آن را باز نمود و این آیه در اول صفحه ظاهر بود: فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوى. سلطان رو به قاضى نمود و گفت سخن تو برهنگى پاى ما را مزید بر پیاده رفتن نمود پس کفش‌هاى خود را هم درآورده با پاى برهنه از نجف تا به روضه منوره راه را طى نمود به طوری که پایش در اثر ریگ‌ها زخم شده بود. پس از فراغت از زیارت، آن قاضى عنود پیش سلطان آمد و گفت در این شهر قبر یکى از مروجین رافضى‏ها است خوبست که قبر او را نبش نموده و به سوختن استخوان‌هاى پوسیده او حکم فرمائى!!

سلطان گفت نام آن عالم چیست؟ قاضى پاسخ داد نامش محمدبن حسن طوسى است.

سلطان گفت این مرد مرده است و خداوند هر چه را که آن عالم مستحق باشد از ثواب و عقاب به او می‌رساند قاضى در نبش قبر مرحوم شیخ طوسى مکالمه زیادى با سلطان نمود بالاخره سلطان دستور داد هیزم زیادى در خارج نجف جمع کردند و آنها را آتش زدند آنگاه فرمان داد خود قاضى را در میان آتش انداختند و خداوند تبارک و تعالى آن ملعون را در آتش دنیوى قبل از آتش اخروى معذب گردانید. (7)

همچنین صاحب منتخب التواریخ از کتاب انوار العلویه نقل می‌کند که وقتى نادرشاه گنبد حرم حضرت امیر علیه السلام را تذهیب نمود از وى پرسیدند که بالاى قبه مقدسه چه نقش کنیم؟ نادر فورا گفت: یدالله فوق ایدیهم. فرداى آن روز وزیر نادر میرزا مهدیخان گفت نادر سواد ندارد و این کلام به دلش الهام شده است اگر قبول ندارید بروید مجددا سؤال کنید لذا آمدند و پرسیدند که در فوق قبه مقدسه چه فرمودید نقش کنیم؟ گفت همان سخن که دیروز گفتم (8) !

بارى حسنین علیهماالسلام و همراهان پس از دفن جنازه على علیه السلام به کوفه برگشتند و ابن ملجم نیز همان روز (21 رمضان) به ضرب شمشیر امام حسن علیه السلام مقتول و راه جهنم را در پیش گرفت.

ادامه مطلب / دانلود

جملات تصویری آموزنده و ناب

جملات تصویری آموزنده

جملات تصویری آموزنده و ناب

جملات تصویری آموزنده

جملات تصویری آموزنده و ناب

جملات تصویری آموزنده

جملات تصویری آموزنده و ناب

جملات تصویری آموزنده

جملات تصویری آموزنده و ناب

جملات تصویری آموزنده

جملات تصویری آموزنده و ناب

جملات تصویری آموزنده

جملات تصویری آموزنده و ناب

جملات تصویری آموزنده

جملات تصویری آموزنده و ناب

جملات تصویری آموزنده

جملات تصویری آموزنده و ناب

جملات تصویری آموزنده

جملات تصویری آموزنده و ناب

جملات تصویری آموزنده

جملات تصویری آموزنده و ناب

جملات تصویری آموزنده

جملات تصویری آموزنده و ناب

جملات تصویری آموزنده

جملات تصویری آموزنده و ناب

ادامه مطلب / دانلود

در حدیث دیگرى از امام صادق (ع‏) مى ‏خوانیم هر کس مداومت به خواندن این سوره کند از دنیا نخواهد رفت مگر اینکه خدا به برکت این سوره او را از نظر جان و مال و فرزند بى‏ نیاز مى ‏کند.

با قرائت این سوره در دنیا بی نیاز شوید

محتواى سوره مبارکه مریم

این سوره از نظر محتوا داراى چندین بخش مهم است:

۱ – مهمترین بخش این سوره را قسمتى از سرگذشت زکریا و مریم و حضرت مسیح و یحیى و ابراهیم قهرمان توحید و فرزندش اسماعیل و ادریس و بعضى دیگر از پیامبران بزرگ الهى تشکیل مى‏دهد که داراى نکات تربیتى خاصى است.

۲ – قسمت دیگرى از این سوره که بعد از بخش نخست، مهمترین بخش آن را تشکیل مى‏دهد مسائل مربوط به قیامت و چگونگى رستاخیز و سرنوشت مجرمان و پاداش پرهیزکاران و مانند آن است.

۳ – بخش دیگر مواعظ و نصایحى است که در واقع مکمل بخش‌هاى گذشته است.

۴ – بالاخره آخرین بخش، اشارات مربوط به قرآن و نفى فرزند از خداوند و مسئله شفاعت است که مجموعاً برنامه تربیتى مؤثرى را براى سوق نفوس انسانى به ایمان و پاکى و تقوا تشکیل مى‏دهد.

فضیلت سوره مریم

از پیامبر اکرم (ص‏) چنین نقل شده است که هر کس این سوره را بخواند به تعداد کسانى که زکریا را تصدیق یا تکذیب کردند و همچنین یحیى و مریم و عیسى و موسى و هارون و ابراهیم و اسحاق و یعقوب و اسماعیل، آرى به تعداد هر یک از آنها خداوند ده حسنه به او مى‏ دهد، همچنین به تعداد کسانى که (به دروغ و تهمت) براى خدا فرزندى قائل شدند و نیز به تعداد کسانى که فرزند قائل نشدند.

در حقیقت این حدیث دعوت به تلاش و کوشش در دو خط مختلف می‌کند: خط حمایت از پیامبران و پاکان و نیکان، و خط مبارزه با مشرکان و منحرفان و آلودگان، زیرا مى‏دانیم این ثواب‌هاى بزرگ را به کسانى نمى‏دهند که تنها الفاظ را بخوانند و عملى بر طبق آن انجام ندهند، بلکه این الفاظ مقدس مقدم ه‏اى است براى عمل.

در حدیث دیگرى از امام صادق (ع‏) مى ‏خوانیم هر کس مداومت به خواندن این سوره کند از دنیا نخواهد رفت مگر اینکه خدا به برکت این سوره او را از نظر جان و مال و فرزند بى‏ نیاز مى ‏کند.

این غنا وبی ‏نیازى مسلماً بازتابى است از پیاده شدن محتواى سوره در درون جان انسان و انعکاسش در خلال اعمال و رفتار و گفتار او.

محتواى سوره مبارکه طه

در بخش اول: این سوره اشاره کوتاهى به عظمت قرآن و بخشى از صفات جلال و جمال پروردگار است.

بخش دوم: که بیش از هشتاد آیه را در برمى‏گیرد از داستان موسى (ع‏) سخن مى‏گوید از آن زمان که به نبوت مبعوث شد و سپس با فرعون جبار به مبارزه برخاست و پس از درگیری‌هاى فراوان او با دستگاه فرعونیان و مبارزه با ساحران و ایمان آوردن آنها خداوند به صورت اعجاز آمیز فرعون و فرعونیان را در دریا غرق کرد و موسى و مؤمنان را رهایى بخشید.

بعد ماجراى گوساله ‏پرستى بنى اسرائیل و درگیرى هارون و موسى را با آنها بیان مى‏کند.

در سومین بخش: بخش‌هایى در باره معاد و قسمتى از خصوصیات رستاخیز آمده است.

در بخش چهارم: سخن از قرآن و عظمت آن است.

و در بخش پنجم: سرگذشت آدم و حوا را در بهشت و سپس ماجراى وسوسه ابلیس و سرانجام هبوط آنها را در زمین، توصیف مى‏کند.

و بالاخره در آخرین قسمت، نصیحت و اندرزهاى بیدار کننده‏اى براى همه مؤمنان بیان مى‏دارد که روى سخن در بسیارى از آن به پیامبر اسلام (ص‏) است.

فضیلت سوره طه

روایات متعددى در باره عظمت و اهمیت این سوره در منابع اسلامى وارد شده است.

از پیامبر اکرم (ص‏) مى‏خوانیم خداوند سوره طه و یس را قبل از آفرینش آدم به دو هزار سال براى فرشتگان بازگو کرده هنگامى که فرشتگان این بخش از قرآن را شنیدند گفتند: خوشا به حال امتى که این سوره‏ها بر آنها نازل مى‏شود، خوشا به دل‌هایى که این آیات را در خود پذیرا مى‏شود و خوشا به زبان‌هایى که این آیات بر آن جارى مى ‏شود.

در حدیث دیگرى از امام صادق (ع‏) آمده است: تلاوت سوره طه را ترک نکنید چرا که خدا آن را دوست مى‏دارد و دوست مى‏دارد کسانى را که آن را تلاوت کنند، هر کس تلاوت آن را ادامه دهد خداوند در روز قیامت نامه اعمالش را به دست راستش مى‏سپارد و بدون حساب به بهشت مى‏رود و در آخرت آنقدر پاداش به او مى‏دهد که راضى شود.

ادامه مطلب / دانلود

سوال مهمی که دراینجا مطرح می شود این است که برای رسیدن به اهداف،چه عوامل و شرائطی را باید مهیا کنیم تا در سایه سار آنها بتوانیم سرعت خود را برای رسیدن به موفقیت بیشتر کنیم.

این دعاها را در شب قدر فراموش نکنید

در آیات و روایات عوامل متعددی برای موفقیت در ابعاد مختلف زندگی بیان شده است که در میان این عوامل دعا از اهمیت به سزایی برخوردار بوده و می توان با مدیریت صحیح آن تحولات بزرگی را در زندگی فردی و اجتماعی خود به وجود بیاوریم.

توجه به ابعاد مختلف دعا

متاسفانه یکی از ابعاد مهم دعا که اغلب به دست فراموشی سپرده می شود،سوء مدیریتی است که در آن دیده می شود از این جهت که تنها به یک بعد از آن پرداخته می شود و ابعاد دیگر آن مغفول واقع می شود که این مساله را می توان به وضوح،مخصوصا در اماکن مقدسه مشاهده کرد که بسیاری از افراد برای دست پیدا کردن به حاجت های مادی خود به این مکان های مقدس سفر می کنند و مدیریت دعا در ابعاد معنوی زندگی در جامعه بسیار کم رنگ و یا گاهی رنگ و بوی خود را کاملا از دست داده است.

این در حالی است که در فرهنگ قرآن و روایات اسلامی توجه به تمام ابعاد دعا مورد تاکید قرار گرفته است،بدین معنا که در هنگام دعا تنها به بعد مادی آن اکتفا نکنیم و پیرامون مسائل اخروی و مسائل معنوی نیز دست به دعا برداریم و این همان سبک زندگی قرآنی است که خداوند متعال از آن در زندگی مۆمنین یاد می کند :

«وِمِنْهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الآخِرَهِ حَسَنَهً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ: و برخى از آنان مى‏گویند پروردگارا در این دنیا به ما نیکى و در آخرت [نیز] نیکى عطا کن و ما را از عذاب آتش [دور] نگه دار»[بقره:۲۰۱]

هر کسى که غنا و بى‏نیازى بدون مال را بخواهد و آسایش دل از حسد را بخواهد و هر که بخواهد در دین سالم بماند باید پیش خداى متعال تضرع کند و از او بخواهد که عقلش را کامل کند، اگر عقل انسان کامل شد این سه خواسته مهم انسان حاصل مى‏شود

و در مقابل از افرادی که تنها به یک بعد از دعا نگاه می کنند مذمت شده است،چرا که با این سوء مدیریت خود را از بخشی از نعمت های مهم و اساسی محروم می کنند:

«…. فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَمَا لَهُ فِی الآخِرَهِ مِنْ خَلاَقٍ: و از مردم کسى است که مى‏گوید پروردگارا به ما در همین دنیا عطا کن و حال آنکه براى او در آخرت نصیبى نیست »[بقره:۲۰۰]

با توجه به اهمیت شب های قدر و نقش این شب های بی نظیر در زندگی انسان و سرنوشتی که در این شب ها برای افراد رقم می خورد،انسان هایی می توانند از این شب ها نهایت استفاده را داشته باشند که یک مدیریت صحیح و جامع بر مسئله دعا داشته باشند و دعاهای خود را تنها به بعد مادی و اقتصادی زندگی اختصاص ندهند و در کنار این بخش از ادعیه برای اهداف متعالی تر نیز دعا کنند که در این مقاله به بخشی از ادعیه سرنوشت ساز که می تواند تمام ابعاد زندگی ما را تحت تاثیر قرار دهد اشاره می کنیم:

دعا برای نسل صالح

از جمله مهمترین ادعیه بندگان ویژه خداوند درخواست یک نسل صالح و پاک بوده است تا مسیر حق و حقیقت را ادامه بدهند:

وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا: و کسانى‏اند که مى‏گویند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان (۷۴ فرقان)

از اهمیت این دعای شریف همین بس که امام سجاد علیه السلام یکی از مناجات های خود با خداوند در صحیفه سجادیه را به دعا برای فرزندانش اختصاص داده است و روش صحیح دعا و توجه به همه ابعاد مادی و معنوی فرزندان را در این دعای شریف به ما آموخته است:

«اللَّهُمَّ وَ مُنَّ عَلَیَّ بِبَقَاءِ وُلْدِی وَ بِإِصْلَاحِهِمْ لِی و بِإِمْتَاعِی بِهِمْ. إِلَهِی امْدُدْ لِی فِی أَعْمَارِهِمْ، وَ زِدْ لِی فِی آجَالِهِمْ، وَ رَبِّ لِی صَغِیرَهُمْ، وَ قَوِّ لِی ضَعِیفَهُمْ، وَ أَصِحَّ لِی أَبْدَانَهُمْ وَ أَدْیَانَهُمْ وَ أَخْلَاقَهُمْ، وَ عَافِهِمْ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ فِی جَوَارِحِهِمْ وَ فِی کُلِّ مَا عُنِیتُ بِهِ مِنْ أَمْرِهِمْ، وَ أَدْرِرْ لِی وَ عَلَى یَدِی أَرْزَاقَهُمْ. وَ اجْعَلْهُمْ أَبْرَاراً أَتْقِیَاءَ بُصَرَاءَ سَامِعِینَ مُطِیعِینَ لَکَ، وَ لِأَوْلِیَائِکَ مُحِبِّینَ مُنَاصِحِینَ، وَ لِجَمِیعِ أَعْدَائِکَ مُعَانِدِینَ وَ مُبْغِضِینَ، آمِینَ

اى خداوند،بر من احسان کن و فرزندانم را برایم باقى گذار و شایستگیشان بخش و مرا از ایشان بهره‏مند گردان.اى خداوند،براى من،عمرشان دراز نماى و بر زندگانیشان‏بیفزاى.خردسالشان را پرورش ده.ناتوانشان توانا گردان.تنشان و دینشان و اخلاقشان به سلامت دار.در جانشان و جسمشان و در هر کار ازکارهایشان که روى در من دارد،عافیت بخش و وظیفه روزى ایشان،براى من و بر دست من پیوسته گردان.

اى خداوند،فرزندان مرا همه نیکان و پرهیزگاران و بینایان قرار ده.و چنان کن که فرمانهاى تو را بنیوشند و اطاعت کنند،یاران تو را محبان‏و نیکخواهان و با دشمنان تو دشمنان و کینه‏توزان باشند.آمین.»

دعا برای سرانجام نیک

از جمله دعاهایی که بسیار مشهور است و بر سر زبان هاست،دعا برای عاقبت به خیری است،اما معمولا این دعا بیشتر ناظر به جنبه اقتصادی بوده و برخی عاقبت به خیری را در داشتن یک خانه گران قیمت و یک اتومبیل شیک و … می دانند،اما در کنار همه این مصادیق عاقبت به خیری و سر انجام نیک جنبه مهمتری نیز داشته و آن سر انجام نیک در دین داری و بندگی خداوند متعال است،چرا که بسیاری از افراد با داشتن سال ها عبادت،سر انجام نیکی در بندگی خداوند کسب نکرده و عاقبت با بندگی شیطان دار فانی را وادع گفتند.

اهمیت این دعا از آنجا روشن می شود که خداوند متعال در آیات متعددی از قرآن مجید افراد را به مطالعه و دقت در سر انجام گروه های مختلف دعوت کرده است تا با بررسی احوال آنها به عوامل دخیل در سر انجام نیک و یا شر آنها آگاهی پیدا کنند.

و به جهت اهمیت این دعا امام سجاد علیه السلام پیرامون عافیت و سلامتی کامل در ابعاد مادی و معنوی در دعای بیست و سوم از صحیفه سجادیه می فرماید:

«بار خدایا،درود بفرست بر محمد و خاندان او و جامه عافیت خویش‏بر تن من بپوش و مرا در عافیت خود فروپوشان و در حصار عافیت خودجاى ده و به عافیت خود گرامى دار و به عافیت خود بى‏نیاز فرماى و عافیت خود به من بخش و عافیت خود به من ارزانى دار و عافیت خود براى من بگستران و عافیت خود در خور من گردان و میان من و عافیت‏خود در دنیا و آخرت جدایى میفکن.»

اى خداوند،بر من احسان کن و فرزندانم را برایم باقى گذار و شایستگیشان بخش و مرا از ایشان بهره‏مند گردان.اى خداوند،براى من،عمرشان دراز نماى و بر زندگانیشان‏بیفزاى.خردسالشان را پرورش ده.ناتوانشان توانا گردان.تنشان و دینشان و اخلاقشان به سلامت دار.در جانشان و جسمشان و در هر کار ازکارهایشان که روى در من دارد،عافیت بخش و وظیفه روزى ایشان،براى من و بر دست من پیوسته گردان.

دعا برای عقل کامل

یا هشام! مَن أرادَ الغِنى بلا مالٍ و راحهَ القلبِ من الحسدِ والسلامهَ فی الدینِ فَلْیَتضرعْ الى اللهِ فی مسألتهِ بأن یَکملَ عقله، فمن عَقلَ قَنعَ بما یَکفیه و مَن قَنعَ بما یکفیه اِستغنى ومَن لمْ یَقنعْ بما یکفیه لم یدرک الغنى أبداً.

هر کسى که غنا و بى‏نیازى بدون مال را بخواهد و آسایش دل از حسد را بخواهد و هر که بخواهد در دین سالم بماند باید پیش خداى متعال تضرع کند و از او بخواهد که عقلش را کامل کند، اگر عقل انسان کامل شد این سه خواسته مهم انسان حاصل مى‏شود. (تحف العقول:صفحه ۳۸۸)

خلاصه کلام آنکه این ها بخشی از مهمترین دعاهایی بود که می تواند زندگی ما دستخوش تحول کند و شب های قدر فرصت مناسبی برای درخواست عقل کامل و فرزندانی صالح و سر انجام نیک از خداوند متعال است تا با اجابت این ادعیه یک سال سر شار از موفقیت را برای خود و جامعه رقم بزنیم.

ادامه مطلب / دانلود

هنگامی که فرق مظلوم‌ترین فرد عالم شکافته شد، جبرئیل بانگ برآورد که سوگند به خدا که ارکان هدایت درهم شکست و ستاره‌های دانش نبوت تاریک و نشانه‌های پرهیزکاری بر طرف شد و عروه الوثقی الهی گسیخته شد.

به گزارش میهن فال به نقل از قم فردا، هنگامی که سه نفر از باقیمانده خوارج در مکه هم‌ قسم شدند تا نقشه شوم خویش را در ماه رمضان سال 40 هجری قمری عمل کنند، زمان زیادی نگذشت، دو نفر از آن‌ها که برای قتل معاویه و عمرو بن عاص رهسپار محل مأموریت خود شدند، در اجرای نقشه خود ناکام ماندند و تنها عبدالرحمن بن ملجم مرادی در شب نوزدهم ماه رمضان فرق مظلوم‌ترین فرد عالم را شکافت.

عبدالرحمن بن ملجم مرادی همراه با شبیب بن بجره اشجعی در سحرگاه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در مسجد کوفه کمین کرد و هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) سر بر سجده نهاد، شمشیر زهرآگین خود را فرود آورد، در این هنگام حضرت علی(ع) در محراب مسجد افتاد و فرمود: «بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله فزت و ربّ الکعبه»، سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم.

امام(ع) در حالی که خون از سر و صورت شریفش جاری بود، فرمود: «هذا ما وعدنا الله و رسوله»، این همان وعده‌ای است که خداوند متعال و رسولش به من داده‌اند، در این زمان چون امام توان برگزاری نماز جماعت را نداشت، به امام حسن(ع) فرمود نماز را ادامه دهد و خود نشسته نماز را اقامه کرد.

نقل شده است که جبرئیل در میان آسمان و زمین ندا داد و گفت: «تهدّمت والله ارکان الهدی وانطمست أعلام التّقی وانفصمت العروه الوثقی قُتل ابن عمّ المصطفی قُتل الوصیّ المجتبی قُتل علیّ المرتضی قَتَله أشقی الْأشقیاء»، سوگند به خدا که ارکان هدایت در هم شکست و ستاره‌های دانش نبوت تاریک و نشانه‌های پرهیزکاری بر طرف شد و عروه الوثقی الهی گسیخته شد، زیرا پسر عموی رسول خدا(ص) شهید شد، سید الاوصیا و علی مرتضی به شهادت رسید، وی را سیاه بخت‌ترین اشقیاء به شهادت رسانید.

 

محل ضربت خوردن حضرت علی(ع) در مسجد کوفه + تصاویر

 

محل ضربت خوردن حضرت علی(ع) در مسجد کوفه + تصاویر

ادامه مطلب / دانلود

داستان جالب “دزد کیست!؟”

داستان ما اینگونه آغاز میشود که :

در یک دزدی بانک یکی از ایالات آمریکا دزد فریاد کشید :

“همه افراد حاظر در بانک ، حرکت نکنید ، پول مال دولت  است و زندگی به شما تعلق دارد”

همه در بانک به آرامی روی زمین دراز کشیدند

این «شیوه تغییر تفکر» نام دارد، تغییر شیوه معمولی فکر کردن .

هنگامیکه دزدان بانک به خانه رسیدند، جوانی که (مدرک لیسانس اداره کردن تجارت داشت)

به دزد پیرتر(که تنها شش کلاس سواد داشت) گفت «برادر بزرگتر، بیا تا بشماریم چقدر بدست آورده ایم»

دزد پیرتر با تعجب گفت؛ «تو چقدر احمق هستی، اینهمه پول شمردن زمان بسیار زیادی خواهد برد.

امشب تلویزیون ها در خبرها خواهند گفت ما چقدر از بانک دزدیده ایم»

این را میگویند: «تجربه» اینروز ها، تجربه مهمتر از ورقه کاغذ هایی است که به رخ کشیده میشود!

 

پس از آنکه دزدان بانک را ترک کردند ، مدیر بانک به رییس خودش گفت، فوری به پلیس خبر بدهید.

اما رییس اش پاسخ داد: «تامل کن! بگذار ما خودان هم ۱۰ میلیون از بانک برای خودمان برداریم

و به آن ۷۰ میلیون میلیون که از بانک ناپدید کرده بودیم بیافزاییم»

اینرا میگویند «با موج شنا کردن» پرده پوشی به وضعیت غیرقابل باوری به نفع خودت !

رییس کل می گوید: «بسیار خوب خواهد بود که هرماه در بانک دزدی بشود»

اینرا میگویند «کشتن کسالت» شادی شخصی از انجام وظیفه مهمتر می شود.

روز بعد، تلویزیون اعلام میکند ۱۰۰ میلیون دلار از بانک دزدیده شده است.

دزد ها پولها را شمردند و دوباره شمردند اما نتوانستند ۲۰ میلیون بیشتر بدست آورند.

دزدان بسیار عصبانی و شاکی بودند:

«ما زندگی و جان خودرا گذاشتیم و تنها ۲۰ میلیون گیرمان آمد.

اما روسای بانک ۸۰ میلیون را در یک بشکن  بدست آوردند.

انگار بهتر است انسان درس خوانده باشد تا اینکه دزد بشود.»

اینرا میگویند؛ «دانش به اندازه طلا ارزش دارد»

رییس بانک با خوشحالی میخندید زیرا او در ضرر خودش در سهام را در این بانک دزدی پوشش داده بود.

اینرا میگویند؛ «موقعیت شناسی» جسارت را به خطر ترجیح دادن.

در اینجا کدامیک دزد راستین هستند؟

 

ادامه مطلب / دانلود
صفحه 123 از 130«...100110120 قبلی 122123124 بعدی ...»
css.php