مطالب دسته بندی : مذهبی

به خدا سوگند!زمین طوس، باغی از باغهای بهشت است.

پاداش زیارت حرم امام رضا(ع)

جناب شیخ طوسی از حضرت رضا(ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود:«در خراسان بقعه‏ای است و زمانی خواهد آمد که آن بقعه همواره محل رفت و آمد و مطاف فرشتگان می‏شود تا روز قیامت که در صور دمیده می‏شود و قیامت فرا می‏رسد.»

پرسیدند: ای پسر رسول خدا! این بقعه کدام بقعه است؟ فرمود:«این بقعه در سرزمین طوس است، به خدا سوگند! آن زمین، باغی از باغهای بهشت است. هر که مرا دراین بقعه زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت کرده است و برای او پاداش هزار حج مقبول و هزار عمره مقبول نوشته خواهد شد و من و پدرانم روز قیامت شفاعت کننده او خواهیم بود.»

دل که شد از آن من صاعقه اش می کنم ***** شعله جانسوز بی سابقه اش می کنم

هرکــه شود زائـــرم؛وقـت خداحـافـظی ***** تـــا در باغ بهشت بدرقه اش می کنم

ادامه مطلب / دانلود

قصص و نام دیگرش «موسی و فرعون»1 بیست و هشتمین سوره قرآن است که مکی و 88 آیه دارد.

فضیلت اعجاب انگیز سوره قصص

از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله روایت شده است: اگر کسی سوره قصص را قرائت کند ده برابر تعداد کسانی که حضرت موسی علیه السلام را تصدیق یا تکذیب کرده اند به او حسنه داده می شود و تمامی فرشتگان آسمان و زمین در روز قیامت، به سود او شهادت می دهند که او راستگو و درستکار بوده است. 2

آثار و برکات سوره

1) شفای همه دردها

در آثار و خواص سوره از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده: اگر سوره قصص را بنویسند و آنگاه با آب آنرا بشویند، همه دردها و ناراحتی ها از آنها برطرف می شود. 3

2) درمان درد شکم و کبد و طحال

از امام صادق علیه السلام نقل شده: اگر نوشته سوره قصص را بر کسی که درد شکم یا بیماری طحال یا درد کبد یا هر گونه درد دیگری در درون بدن دارد بیاویزند، بهبود می یابد. 4

3) برای ترس از حاکم و شخص قدرتمند

از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل شده: برای ترس از سلطان و حاکم 7 بار بگویید: (آیه 35) « بسم الله و بالله قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَنَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَانًا فَلَا یَصِلُونَ إِلَیْکُمَا بِآیَاتِنَا أَنتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغَالِبُونَ » ؛ گفت: تو را به برادرت قویدست خواهیم کرد و برایتان حجتی قرار می دهیم به سبب نشانه هایی که شما را داده ایم، به شما دست نخواهند یافت شما و پیروانتان پیروز خواهید بود

و این دستور را در کنار نهر آبی جاری بگو و هر گاه از نماز شب فارغ شدی پیش از آن که نماز صبح را بخوانی 7 بار این دستور را انجام بده. إن شاءالله هیچ چیزی به تو زیان نخواهد رساند. 5

4) رویارویی با ظالم

در رویارویی با ظالمان گفته شده که آیات 70-68 سوره قصص را هنگامی که بر حاکم ستمگری وارد می شود 7 بار بخواند و آنگاه 3 بار بگوید:« اللهُ غالبُ أمْرِهِ» از شر ستمهای او در امان می ماند. 6

منابع:

(1)درمان با قرآن، ص68
(2) مجمع البیان،ج7، ص412
(3)تفسیرالبرهان، ج4،ص199
(4)المصباح کفعمی، ص456
(5) طب الائمه، ص35
(6) خواص القرآن و فوائده، ص72

ادامه مطلب / دانلود

در محضر بزرگان فرصتی است برای آموختن نکاتی که در هیچ کتابی یافت نمی‌شود و در حقیقت راه میان‌بری است به سوی خوبی‌ها و درستی‌ها که تقدیم به همه کاربران عزیز می‌گردد.

ذکری برای رهایی از بن بست‌های زندگی

علامه لاهیجانی انصاری روزی از آیت الله قاضی (ره) پرسیدند که در مواقع اضطرار و گرفتاری چه در امور دنیوی و یا در امور اخروی و بن بست کار‌ها به چه ذکری مشغول شویم تا گشایش یابد؟ ایشان در جواب فرمودند: «پس از 5 بار صلوات و قرائت آیه الکرسی در دل خود بدون آوردن به زبان بسیار بگو:

«اللهم اجعلنی فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من تشاء: بار پروردگارا! مرا در حصن و پناهگاه خود و در جوشن و زره محکمت قرار بده که در آن هر کس را که بخواهی قرار می‌دهی تا گشایش یابد.»

ادامه مطلب / دانلود

چرا نماز را به زبان عربی می خوانیم؟

پرسشی است که حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی به آن در پایگاه خود پاسخ داده اند. متن پاسخ ایشان به این شرح است:

زبان عربی کامل ترین و پرمحتواترین زبانی است که بندگان خدا با آن صحبت می نمایند و کلمات آن، دارای معانی لطیف و دقیقی است که معمولاً به هنگام ترجمه نمودن به زبانی دیگر نمی توان آن معانی را منتقل نمود، خدا در قرآن این زبان را به عربی مبین نام برده و قرآن را که بزرگترین کتاب آسمانی است به این زبان فرستاده و بر بندگان خود واجب نموده است که نماز خود را به این زبان بخوانند و کیفیت خواندن نماز، توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ائمه علیهم السلام بیان شده است.

ادامه مطلب / دانلود

“نمل ” به معنى مورچه است و نام بیست و هفتمین سوره قرآن مى باشد.نام این سوره از آیه 18 آن گرفته شده و پاره اى از موضوعات آن عبارتند از: معاد و حیات پس از مرگ، داستان پنج تن از پیامبران الهى، داستان حضرت سلیمان(ع) و ملکه سبأ، سخن گفتن پرنده اى چون هدهد با حضرت سلیمان(ع) و سخن گفتن حشراتى چون مورچه. این سوره 93 آیه داشته و د رمکه نازل شده و قبل از سوره شعراء قرار دارد.

فضیلت خواندن سوره نمل

فضیلت سوره

از رسول اکرم نقل شده است: هر کس سوره نمل را قرائت نماید، خداوند ده برابر تعداد کسانی که حضرت سلیمان علیه السلام را تصدیق یا تکذیب کرده اند و نیز تعداد کسانی که پیامبران الهی هود، شعیب، صالح و ابراهیم را تایید و یا تکذیب کرده اند حسنه به او داده می شود، او در حالی از قبرش خارج می شود که ذکر لا اله الا الله به لب دارد.2

امام صادق علیه السلام فرموده اند: اگر کسی سوره های طواسین(سوره هایی با طسم و طس آغاز شده) را در شب جمعه قرائت کند از جمله اولیای الهی است که در جوار الهی خواهد بود و در دنیا هیچ ناراحتی به او نخواهد رسید و خداوند در آخرت چندان از نعمت های بهشتی به او عطا می کند که راضی شود3

آثار و برکات سوره

1- مصون ماندن خانه از حیوانات موذی

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده: اگر سوره نمل را بر پوست آهویی بنویسند و آن را در منزل خود قرار دهند، هیچ مار و عقرب و کرم و ملخ و سگ درنده و گرگ آزار دهنده ای به خانه اش نزدیک نمی شود.4

2- برآورده شدن حاجات بزرگ

جهت برآورده شدن حاجات 12 هزار مرتبه آیه 62 سوره نمل «امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء» را بخواند که در همان هفته اول مقصود حاصل می گردد.5

3- تسکین درد دندان

از امام باقر نقل شده: اگر به درد دندان مبتلا شدی دست خود را بر روی آن بگذار و به آن سوره حمد و اخلاص بخواند و بعد از آن آیه « وتری الجبال تحسبها…..) را بخوان که دیگر به آن درد مبتلا نمی شوی.6

4- علاقمند کردن شخصی به خود

هر کس بخواهد کسی را به دوستی خویش مایل سازد چنانکه یک ساعت بی او تحمل نداشته باشد این آیات را به طعامی خوانده و به او بخوراند.

«بسم الله الرحمن الرحیم، ان لا تعلوا علی و اتونی مسلمین» «لو لا ان ربطنا علی قبلها لتکون من المومنین» 7

پینوشت ها:

(1)درمان با قرآن، ص 68.
(2) مجمع البیان،ج7،ص361.
(3) ثواب الاعمال، ص 109.
(4) تفسیرالبرهان، ج4، ص199.
(5)زادالمعاد، ص500.
(6) طب الائمه، ص38.
(7)درمان با قرآن، ص68.

ادامه مطلب / دانلود

هر مسلمان معتقدی می داند که در آینده ی دور یا نزدیک با چنین شبی روبرو خواهد بود . ما در روایات داریم که کلمه ی قبر همان عالم برزخ است . این قبری که حفره ای است در قبرستان و بدن مادی را در داخل آن قرار می دهند . دیگر با این بدن دنیایی کاری ندارند و نظام دنیا برچیده می شود .

چرا همه ی انسان ها از شب اول قبر وحشت دارند؟

یک نظام کامل تری بعنوان عالم برزخ افتتاح می شود. و با این بدن تا قیامت کاری نیست.

بنابراین اگر گفته می شود فشار قبر ، سوال اول قبر، وحشت قبر و تعبیراتی از این قبیل ، مراد برزخ است . از همان زمان مرگ که فرد از عالم دنیا مفارقت می کند و روح از بدن جدا می شود شخص وارد برزخ می شود .

از امام صادق(ع) سوال کردند که برزخ چیست فرمود: برزخ همان قبر است ، از هنگام مرگ تا قیامت . این فاصله ی زمانی از زمان مرگ تا قیامت ، زندگی برزخی است . آن ساعات اولیه ای که روح از بدن مفارقت کرده و جدا می شود ، ساعات عجیبی است . و حتی روزهای اولیه که روح انسان از بدن جدا شده و فرد می میرد روزهای عجیبی است . از این جهت که در عین حالی که شخص از دنیا رفته هنوز به این خاطر که انس با آن عالم و موجودات برزخی نگرفته و سالها با این بدن و نظام دنیوی انس گرفته ، آنچنان تحیر و سردرگمی و ابهامی دارد که درست نمی تواند دریابد که کیست . یعنی هنوز فکر می کند همان بدن خاکی است که در داخل حفره می گذارند . با اینکه از آن بدن جدا شده اما به این خاطر که درست خود را نیافته گمان می کند که همان بدن است . باید زمان بگذرد تا کم کم با عالم برزخ انس پیدا کرده و از این عالم دنیا دور شده و بداند که دیگر جدا شده است . در دین و توصیه های دینی ما اکیداً گفته شده که مراعات حالات اولیه ی میت را بکنید . که او خود را بیابد و در درک آن حالات و رفع سردرگمی و گیجی او را کمک بدهید .

توصیه های دینی چقدر زیبا شما را پیش برده تا آن میت بتواند خود را بیابد و درک کند که کجا است . در قدم اول گفته شده که هنگام غسل آب داغ بر روی فرد نریخته و ادب بدن را حفظ کنید. در روایت داریم که با او مدارا کرده و مهربان باشید. چون شخص میت در آن جا حضور داشته و گمان می کند که همان بدن است . چه بسا زمانی که می خواهند او را چپ و راست کنند اذیت می شود . او مانند تنه ی درخت نیست که هرکاری خواستند بکنند و آب داغ بر روی او بریزند .

در روایتی از پیامبر اکرم(ص) است که خدا غضب می کند بر کسی که با مومن ضعیفی مدارا نمی کند . این میت الان مومن ضعیف است و دست او از همه جا کوتاه بوده و کاری از او بر نمی آید بنابراین باید مراعات او را کرد .

درقدم بعدی گفته شده وقتی او را تشییع می کنید و به سمت قبر می برید، آهسته آهسته ببرید . با شتاب نبرده و ناگهان او را وارد قبر نکنید . چون او هنوز خود را نیافته و خیلی سخت است که بدن او وارد حفره شود .

امام صادق(ع) در روایتی فرمود که میت را در چند قدمی قبر بر روی زمین بگذارید ، چند لحظه صبر کنید . بعد بلند کنید و یک مقدار جلوتر ببرید ، برای بار دوم بر روی زمین بگذارید . باز یک مقدار جلوتر ببرید و برای بار سوم همین کاررا تکرار کنید . در آخر در کنار قبر بر روی زمین بگذارید ، چون قبر وحشت های زیادی دارد . بگذارید آمادگی پیدا کند . برای بار چهارم او را بلند کنید و بدن را وارد قبر کنید . چقدر خوب است افرادی که این آداب را می دانند و می خواهند این کارها را بکنند در موقع دفن زیارت عاشورا بخوانند . یا صدای قرآن و ذکر و صلوات بلند شود . ما نمی دانیم ارتباط آن چیست ولی فقط می دانیم که ذکر به میت کمک می کند که زودتر خود را بیابد.

در قدم سوم گفته شده که وقتی اورا داخل قبر می گذارید تلقین همراه با تکان دادن بکنید.

یعنی شخصی که وارد قبر می شود میت را تکان داده و به او تفهیم کند که کجا است . به او بگوید توجه داشته باش ، حواس خود را جمع کن و نترس . وقتی که دو ملک می آیند و از تو سوال می کنند به آنها این جواب ها را بده . چون میت گیج است فوق العاده این مسائل به درد او می خورد .

در قدم چهارم گفته شده که وقتی روی قبر را پوشاندند ، نزدیکان میت که او در زمان حیات با آنها انس داشته و صدای آنها برای او آشنا است در کنار او بمانند . یک بار دیگر از روی قبر و در قسمت بالای سر او را تلقین کنند . حضرت زهرا(س) در وصیت خود به امیرالمومنین(ع) فرمودند که بعد از مرگ من بالای سر من بنشین . بدرستی که این ساعتی است که میت نیاز دارد که افراد زنده یک انسی با او داشته باشند . یک دفعه نرفته و او را تنها نگذارند . متأسفانه گاهی اوقات در این زمان برخی از افراد به زور بستگان میت را از سر قبر دور می کنند . درست است که امکان دارد برخی از بستگان خیلی بی تابی کنند ولی این بی تابی کردن ها در آن زمان باید به گونه ای باشد که بیشتر به درد فرد متوفی بخورد . یعنی انسان فقط نخواهد که غم خود را تخلیه کند . چند نفر از آشنایان او بمانند و این تلقینات را انجام دهند . این کارها قدم به قدم باعث می شود که فرد متوفی انس بگیرد .

او فریادهایی دارد که ما نمی شنویم . مرحوم آیت الله انصاری همدانی که استاد شهید دستغیب بودند می گفتند یک بار در همدان در حال تشییع شخصی بودند که من او را با بدن برزخی بالای جنازه دیدم . البته کسی او را نمی دید . می دیدم که او را به سمت تاریکی عمیق و مبهمی می برند . می خواست فریاد بزند که خدایا من را نجات بده اما زبان او به سمت کلمه ی خدا نمی چرخید . من او را می شناختم که فرد بسیار ستمگر و از حکام آن زمان بود . زبان او به خدا و کمک از خدا خواستن نمی چرخید . او به مردم التماس می کرد که من را نبرید . واقعاً یک حالاتی است که ما نمی شنویم . بنابراین حالات اولیه ، حالات تحیر و ترس است .

شب اول قبر همان شبی است که فرد را دفن کرده اند . عالم برزخ بر خلاف قیامت شب و روز دارد . در قیامت خورشید و ماه و شب و روز برچیده می شود . اما در برزخ هنوز شب و روز وجود دارد . در قرآن در رابطه با فرعونیان داریم که آنها صبح و شام بر آتش عرضه می شوند . امام صادق(ع) فرمود: این آیه مربوط به برزخ است که صبح و شام گفته است ، چون قیامت روز و شب ندارد . در برزخ چون اولین شبی است که فرد با یک عالم ناشناخته و موجودات ناشناخته برخورد می کند و شب بودن نیز مزید بر علت است . آیا کسی می تواند به سادگی یک شب را در قبرستان بخوابد ؟ معمولاً افراد از این کار وحشت دارند . حالا این فرد از یک طرف در عالم نامأنوس و ناشناخته و با دیدن چهره های عجیب و غریب از طرف دیگر که برخی از چهره های برزخی بسیار وحشتناک هستند وتنهایی و دلتنگی از کسانی که با آنها مأنوس بوده از طرف سوم، در یک تحیر و ترس و اضطراب شدیدی فرو می رود.

پیامبراکرم(ص) فرمود: شدیدترین ساعات بر میت شب اول قبر است . این همان شب اولی است که او را دفن می کنند. اما چون تحیری دارد که هنوز خود را نیافته و نمی خواهد در آن قبر زندگی کند ترس دارد . البته تعلق روح به بدن تعلق تدبیری نیست به آن معنا که بدن را مدیریت کرده و بتواند حرکت کند . اما انسی که از قبل بوده برقرار است . لذا کسانی که به زیارت قبر متوفی می آیند، میت متوجه می شود و با آنها انس دارد .

ادامه مطلب / دانلود

اگر چه تمامی آیات الهی برای زندگی انسان نازل شده‌اند، اما در این میان برخی از آیات با آثار و خواص حیرت انگیز خود می‌توانند در مواقع مختلف زندگی اعم از سختی‌ها و آسانی‌ها به ما کمک کنند و به بهترین شکل ممکن ما را از دریای مشکلات بیرون بکشند و راه موفقیت را به ما معرفی کنند.

مواقع گناه با این شماره ها تماس بگیرید

در کنار کد شهرها و کشورها آنچه از اهمیت بیشتری برخوردار است، شماره‌هایی است که هر فردی باید آن‌ها را به خاطر بسپارد تا بتواند در مواقع ضروری از آن‌ها به خوبی استفاده کند، که در این میان، شماره‌هایی مانند (۱۱۸،۱۱۵،۱۱۰،۱۲۵) از اهمیت بسزایی برخوردار هستند و روزانه افراد زیادی با آن‌ها سر و کار دارند که همین جا برای همه شما یک آرزو می‌کنم و آن اینکه از میان این شماره های چهارگانه تنها با شماره ۱۱۸ کار داشته باشید و هیچ گاه در طول زندگی نیازی به تماس با بقیه شماره‌هایی که ذکر شد پیدا نکنید.

این مطالب مقدمه ای کوتاه بود تا به معرفی برخی از شماره های ضروری در آیات الهی و نسخه موفقیتی که خداوند متعال برای ما فرستاده است بپردازیم، شماره‌هایی که لازم است هر مسلمان آن‌ها را به خاطر داشته باشد و در تمامی لحظات از آن‌ها به بهترین شکل استفاده کند.

بر خلاف سایر شماره های ضروری که ممکن است برای مدتی پاسخ گوی شما نباشد و شما را در انتظار قرار دهند، شماره های که در صدد معرفی آن‌ها هستیم ۲۴ ساعته هستند و شما در اولین ثانیه از تماس، وصل خواهید شد و پاسخگوی سۆالات شما خواهند بود.

پیشنهاد می‌کنیم که با سرمایه گذاری اندکی وقت، این شماره‌ها و همچنین آیاتی که ذکر می‌شود را به حافظه خود بسپارید تا بتوانید در مواقع نیاز به راحتی با آن‌ها ارتباط برقرار کنید.

۱- اگر با مشکلات فراوانی مواجه هستید با شماره ۲ و داخلی ۱۵۳ تماس بگیرید

با تماس با این شماره مهم و ضروری راهی مطمئن و شایسته برای مبارزه و در نتیجه پیروزی بر مشکلات به شما معرفی می‌شود و در طول تاریخ انسان‌های زیادی با این شماره تماس گرفته و توانسته‌اند بر مشکلات غلبه کنند، برای شما به محض تماس با این شماره آیه نورانی زیر تلاوت خواهد شد:

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَهِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از شکیبایی و نماز یاری جویید؛ زیرا خدا با شکیبایان است) (البقره: ۱۵۳)

امیر مۆمنان علی علیه‌السلام از مصادیق بارز افرادی بود که در طول زندگی با این شماره بارها و بارها تماس گرفتند، چنانچه در روایتی می‌خوانیم که هر گاه کار سختی برای حضرت پیش می آمد حضرت دو رکعت نماز می‌خواندند (تفسیر صافی ذیل آیه شریفه)

همچنین در حالات صدرالدین شیرازی (معروف به ملاصدرا) و همچنین ابن سینا نیز نقل کرده‌اند که این دو مرد بزرگ در لحظات سختی و مشکلات با این شماره‌ها تماس گرفته و مشکلات علمی خود را این‌گونه حل می‌کردند. (فوائد الرضویه، ص ۳۸۰.)

۲- اگر ثروت می‌خواهید با این شماره‌ها تماس بگیرید (شماره ۵ و داخلی ۶۶) (شماره ۵۳ و داخلی ۳۹)

با تماس با این شماره به شما گفته خواهد شد که یکی از مهم‌ترین اسرار برای ثروتمند شدن یک جامعه، عمل کردن به دستورات و توصیه های کتاب‌های آسمانی و در حال حاضر قرآن مجید است که طبق وعده خداوند متعال در این صورت انسان‌ها از برکات آسمانی و زمینی برخوردار می‌شوند.

( وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُواْ التَّوْرَاهَ وَالإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لأکَلُواْ مِن فَوْقِهِمْ وَمِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم مِّنْهُمْ أُمَّهٌ مُّقْتَصِدَهٌ وَکَثِیرٌ مِّنْهُمْ سَاء مَا یَعْمَلُونَ: و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است، عمل می‌کردند، قطعاً از بالای سرشان [برکات آسمانی] و از زیر پاهایشان [برکات زمینی] برخوردار می‌شدند. از میان آنان گروهی میانه‌رو هستند، و بسیاری از ایشان بد رفتار می‌کنند) (المائده: ۶۶)

همچنین با تماس با شماره (شماره ۵۳ و داخلی ۳۹) به شما گفته خواهد شد که علاوه بر شرط ذکر شده تلاش و کوشش نیز نقش بسزایی در بدست آوردن ثروت دارد:

(وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى: و اینکه برای انسان جز حاصل تلاش او نیست) (النجم: ۳۹) و هیچ فردی در طول تاریخ با تنبلی و تن پروری به ثروت نرسیده است.

۳- اگر به دنبال خوشبختی و سعادت هستید این شماره را فراموش نکنید (شماره ۲۲ و داخلی ۷۷)

عده زیادی در جستجوی خوشبختی و سعادت با شماره های مختلفی تماس می‌گیرند، اما یا پاسخی دریافت نمی‌کنند و یا اگر پاسخی بگیرند راه اصلی و حقیقی خوشبختی به آن‌ها داده نمی‌شود و در نتیجه به بیراهه می‌روند، اما شما به راحتی می‌توانید با تماس با این شماره از راه اصلی و واقعی خوشبختی و سعادت مطلع شوید، راهی که به شما برای رسیدن به ایستگاه خوشبختی توصیه های زیبایی می‌کند:

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، رکوع و سجود کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار خوب انجام دهید، باشد که رستگار شوید) (الحج: ۷۷)

۴- در مواقع گناه با این شماره تماس بگیرید (شماره ۴۱ و داخلی ۳۶)

بی شک شیطان در زندگی، همه افراد را وسوسه و به گناه تشویق می‌کند، که یکی از بهترین راه‌ها برای جلوگیری از گناه و معصیت تماس با شماره ذکر شده است، بدین صورت که در لحظه گرفتار شدن در دام گناه به خداوند پناه ببریم و خود را از آلوده شدن به پلیدی‌ها دور کنیم:

( وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ: و اگر دمدمه‌ای از شیطان تو را از جای درآورد، پس به خدا پناه ببر که او خود شنوای داناست) (فصلت: ۳۶)

در ارتباط با این شماره مهم و حیاتی که استفاده از ان برای هر فردی ضروری و مهم است به این روایت زیبا و خواندنی از امیر مۆمنان علی علیه‌السلام اشاره می‌کنم که:

(إِذا وَسْوَسَ الشَّیْطانُ إِلی أَحَدِکُمْ فَلْیَسْتَعِذْ بِاللّهِ وَلْیَقُلْ آمَنْتُ بِاللّهِ مُخْلِصاً لَهُ الدِّیْنَ: هر گاه شیطان یکی از شما را وسوسه کند باید به خدا پناه برد، و بگوید: به خداوند ایمان آوردم، و دین خود را برای او خالص می‌کنم)(نور الثقلین، جلد ۴، صفحه ۵۵۱.)

ادامه مطلب / دانلود

با پایان یافتن ماه مبارک رمضان هنوز هم مهمانی‌های دیگری نیز در راه است که هر دو گروه چه آن کسانی که توفیق حضور در این مهمانی آسمانی را داشتند و چه آن عده که خود را محروم کردند، می‌توانند در آن حضور یابند.

خداوند باز هم مهمانی دارد!؟

تحقیق غمی در دل های این افراد وجود دارد که از به زبان آوردن آن عاجز و ناتوان هستند.اما با این حال چه می توان در این بارگاه با عظمت به زبان آورد که سراسر رحمت و بخشش و غفران و مهربانی است.

چرا که این اولین و آخرین ضیافت الهی نبوده است و با پایان یافتن ماه مبارک رمضان هنوز هم مهمانی های دیگری نیز در راه است که هر دو گروه چه آن کسانی که توفیق حضور در این مهمانی آسمانی را داشتند و چه آن عده که خود را محروم کردند،می توانند در آن حضور یابند و از امواج خروشان دریای رحمت خداوند بهره مند گردند،چنانچه خداوند متعال در حدیثی قدسی می فرماید:

« أهلُ طاعَتی فی ضِیافَتی، و أهلُ شُکری فی زِیادَتی، و أهلُ ذِکرِی فی نِعمَتی، و أهلُ مَعصِیَتی لا اُویِسُهُم مِن رَحمَتی؛ إن تابُوا فأنا حَبیبُهُم، و إن دَعَوا فَأنا مُجِیبُهُم»: خداوند متعال فرمود: فرمانبردارانِ از من در میهمانى من هستند، و سپاسگزارانِ از من در فزایندگى من، و یاد کنندگانِ من در نعمت من، و نافرمانانِ خود را از رحمتم نومید نمى گردانم. اگر توبه کردند، من دوست آنها هستم و اگر (مرا) خواندند، جواب گویشان هستم.»(بحار الأنوار:ج ۷۷،ص۴۲)

* مهمانی خداوند هنوز تمام نشده است:«أهلُ طاعَتی فی ضِیافَتی»

در اولین فراز از این حدیث زیبا و خواندنی خداوند متعال می فرماید که درست است که من در طول سال یک مهمانی ویژه برای آسمانی شدن زمینیان برگزار می کنم،اما این مهمانی اولین و آخرین نیست و در ماه های دیگر نیز ضیافت های بسیاری برای بندگان خود برگزار می کنم تا همه توفیق حضور در ضیافت من را بدست آورند.

* در مهمانی خداوند چه شروط و معیارهایی لازم است؟

اولین شرط حضور در مهمانی خداوند و بهره مندی از نعمت های ویژه خداوند اطاعت است،چرا که خداوند در این حدیث قدسی می فرماید: افرادی که زندگی آنها در مدار آیات و دستورات و توصیه های طلایی خداوند است در مهمانی او هستند وگرنه افرادی که سبک زندگی خود را بر مدار شیطان تنظیم کرده اند نمی توانند بر سر این سفره حضور پیدا کنند.

و طبق آیات الهی در قرآن مجید اولین گام برای اطاعت الهی،توبه و استغفار است،و برکات این سفره آن قدر گسترده است که با همین اولین گام می توانید از نعمت های بی حد و حصر این ضیافت بهره مند شوید چنانچه در سوره هود می خوانیم:

«وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ یُۆْتِ کلَّ ذی فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّی أَخافُ عَلَیْکمْ عَذابَ یَوْمٍ کبیرٍ: و اینکه از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید، (تا اینکه‏) شما را با بهره‏مندى نیکویى تا زمانى معیّن بهره‏مند سازد، و به هر شایسته نعمتى از کرَم خود عطا کند، و اگر رویگردان شوید من از عذاب روزى بزرگ بر شما بیمناکم»(هود:۳)

طبق این فراز حدیث قدسی مهمانی خداوند دائمی بوده است و هر فردی در هر برهه ای از زمان می تواند در این ضیافت حضور یابد،منتهی با کسب معیارها و شرائطی که اولین و آخرین آن همان اطاعت از خدا و رسول خداست که رمزی برای بهره مند شدن از رحمت بی کران الهی است:

«وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُون: خدا و رسول را فرمان برید، باشد که مشمول رحمت قرار گیرید.» (آل‏عمران:۱۳۲)

* مهارتی برای موفقیت در زندگی:«و أهلُ شُکری فی زِیادَتی»

در این قسمت با یکی دیگر از وعده های حتمی خداوند آشنا می شویم،وعده ای که با معیار سپاسگذاری بیان شده است و به انسان هایی که روحیه شکرگزاری را در شخصیت خود قرار داده اند،نوید موفقیت در ابعاد مختلف زندگی را می دهد،نوید و وعده ای که می تواند هم موقعیت اقتصادی ما را متحول کند و هم موقعیت معنوی را با صعود مواجه کند و این همان وعده حتمی خداوند متعال در آیات الهی است که فرمود:

«وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکمْ لَئِنْ شَکرْتُمْ لَأَزیدَنَّکمْ وَ لَئِنْ کفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدید: و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعاً سپاسگزارى کنید، (نعمت‏) شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسى نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.»(إبراهیم:۷)

* بهره مندی از نعمت های ویژه خداوند« و أهلُ ذِکرِی فی نِعمَتی»

مسلما همه موجودات در این دنیا از نعمت های خداوند بهره مند می شوند و این همان رحمت عامی است که برای بهره مندی از آن نه انسان بودن شرط است و نه اعتقاد به خداوند و دین و عقیده خاصی،بلکه هر موجودی می تواند از این رحمت گسترده بهره مند شود،اما خداوند متعال نعمت های ویژه ای دارد که آنها را تنها در اختیار افرادی قرار می دهد که همواره به یاد او باشند و هیچ گاه او را در مراحل مختلف زندگی فراموش نکنندو این ویژگی یکی از مهمترین اسرار خوشبختی و موفقیت در دنیا و آخرت است که در آیات متعددی به آن اشاره شده است:

«فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْکرُوا اللَّهَ کثیراً لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ: و چون نماز گزارده شد، در (روى‏) زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که شما رستگار گردید.»(الجمعه:۱۰)

وقتی خداوند علاقه و عشق خود را ابراز می کند« إن تابُوا فأنا حَبیبُهُم، و إن دَعَوا فَأنا مُجِیبُهُم »

به راستی چقدر شنیدن صدای عشق آن هم از زبان خداوند لذت بخش و آرامش دهنده جسم و جان است وقتی حتی اینچنین با گناهکاران درگاهش سخن می گوید و آنان را از اقیانوس بی کران عشق خود آگاه می سازد که اگر توبه کنند من دوست آن ها هستم و اگر مرا بخوانند یقینا پاسخگوی آنان خواهم بود و آدمی تا چه مقدار می تواند گرفتار مادیات باشد که این صدای عشق و علاقه آفریدگار خود را با گوش جان نشوند و هنوز در بارگاه شیطان حضور دارند.

این حدیث قدسی وسیله ای برای ابراز عشق و علاقه خداوند به تمامی بندگان خود چه گناهکار و چه متقی است و آدمی تا زمانی که این صدای عشق را با گوش جان بشنود می تواند در خان گسترده رحمت الهی حضور پیدا کند اما آن هنگام که به تعبیر قرآن مجید کر و لال و کور شود«صُمٌّ بُکمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُون: کرند، لالند، کورند؛ بنابراین به راه نمى‏آیند.»(البقره:۱۸) دیگر امیدی برای بازگشت او وجود نخواهد داشت.

نگران نباشید خداوند باز هم مهمانی دارد!

ادامه مطلب / دانلود

یکی از مسایلی که در اسلام بر آن بسیار تاکید شده است، نظافت مساجد و رونق دادن به آن‌ها می‌باشد، به نحوی که اجر بسیاری برای این امر در نظر گرفته شده است.

به گزارش میهن فال به نقل از ایسنا از جمله کارهایی که برای آنها ثواب و پاداش فراوان در نظرگرفته شده است جارو کردن مساجد، نظافت آنها و روشن کردن چراغ این اماکن مذهبی و عبادی است.

کاری که ثواب 400 حج را دارد!

جارو کردن مسجد

در روایتی از رسول اکرم (ص) آمده است که ایشان فرموده‌اند: “کسی که مسجدی را جارو زند همانند این است که در ۴۰۰ غزوه با پیامبر شرکت کرده، ۴۰۰ حج کرده، ۴۰۰ بنده آزاد کرده، و ۴۰۰ روز روزه گرفته باشد.

همچنین فرموده‌اند: ” کسی که مسجدی را جارو بزند یا خوشبو کند نامه اعمالش را بدست راستش می‌دهند و روز قیامت از قبر برمی‌خیزد در حالی که بوی خوشی چون بوی «اِذخِر» می‌دهد.

روشن کردن چراغ مسجد

در این باره نیز از رسول اکرم (ص) نقل شده است که فرموده‌اند: مَن اسرج فی مسجدٍ مِن مساجد الله سراجاً لم تزل الملائکه و حمله العرش یستغفرون له مادام فی ذلک المسجد ضوء مِن ذلک السّراج؛ کسی که مسجدی از مساجد خدا را روشن کند، تا مادامی که نوری از آن چراغ باقی است، ملائک و حاملین عرش برای او استغفار می‌کنند.

فرش نمودن مساجد

علاوه بر موارد گفته شده پیامبر (ص) دربارهٔ اجر و ثواب کسی که به فرش نمودن مسجدی اقدام نماید، طی روایتی می‌فرمایند: ” کسی که در مسجد حصیری پهن کند، تا مادامی که چیزی از آن باقی است، ۷۰ هزار فرشته بر آن نماز می‌خوانند (و او نیز از ثواب آن بهره می‌برد)

ادامه مطلب / دانلود

رزق فقط پول و درآمد نیست، بلکه هر نعمتی که از جانب خداوند منّان به بنده‌اش می‌رسد، رزق است

میهن فال: اول بدانیم که رزق فقط پول و درآمد نیست، بلکه هر نعمتی که از جانب خداوند منّان به بنده‌اش می‌رسد، از نعمت سلامتی و علم گرفته تا پدر، مادر، همسر و اولاد و تا ایمان و معنویت یا توفیق توبه و زیارت و نیز متاع دنیا، و کلاً هر آن چه به انسان فایده برساند، همه رزق است.

چه کنیم تا رزق و روزیمان زیاد شود؟

و دوم بدانیم که کثرت مال، دلیل بر کثرت رزق نیست، چرا که معلوم نیست آن مال قابل استفاده باشد و درست نیز مصرف شود و فایده‌ای هم برساند، شاید فقط اندوخته باشد و یا به جای فایده، ضرر برساند، به آن که دیگر نمی‌توان رزق گفت. «رزق، چیزى است که مورد انتفاع واقع شود و ربطى به زیادى و کمى مال ندارد.»(1)

و سوم بدانیم که آن چه حاصل می‌گردد و در راه باطل و حرام مصرف می‌گردد، رزق خدا نیست، بلکه معلول و محصول گناه و ابزاری برای هبوط و هلاکت بیشتر است که انسان برای خود مهیا می‌کند.

حال به چند آیه از قرآن کریم در خصوص «رزق» توجه نماییم:

الف – قبل از هر چیزی دقت و باور کنیم که رزقِ مرزوق با رازق است و رازق نیز همان خالق و ربّ است:

«وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها» (هود، 6)

ترجمه: هیچ جنبده‏اى در زمین نیست مگر آنکه رزقش به عهده خداست.

پس دیگران چیزی ندارند که بخواهند رازق خود یا غیر خود باشند، بلکه همه فقیر، عبد و مروزق هستند، لذا باید رزق را از او (رازق) طلب نمود و دانسته و ندانسته یا عمداً و سهواً، دیگری را در رزاقیت شریک ندانست.

ب – سپس باور کنیم که خداوند غنی و کریم، ما را خلق نکرده است که یک عمر برای یافتن رزق برای تأمین معاش دنیا بدویم، آن را خودش بر عهده گرفته است، بلکه فرمود شما را برای عبادت (بندگی) خلق کردم تا رشد کنید و خلیفه‌الله شوید و مقرب درگاهم گردید، من که نگفتم بدوید برای من ناب و آب و رزق بیاورید، گفتم ایمان و اخلاص و عمل صالح بیاورید که به نفع خودتان است:

«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ، ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ، إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ» (الذاریات، 58)
ترجمه: من جن و انس را نیافریدم مگر براى اینکه عبادتم کنند، نه مى‏خواهم مرا روزى دهند، و نه طعامم دهند، چون که خدا رزاق و داراى نیرویى متین است.

پس سعی و تلاش در بندگی، قدر و اندازه و ظرفیت انسان را برای اخذ و کسب رزق خدا افزایش می‌دهد. لذا اگر فرمود کار و تلاش کنید و برای انسان چیزی به جز تلاش او نیست، یعنی کار برای کسب رزق و روزی و افزایش ظرفیت و نقش‌آفرینی در چرخه حیات، لازمه رشد انسان است.

ج – پس اصل و تکلیف عبادت و بندگی است و اعلاءترین تجلی عبادت، همانا نماز است. فرمود:
«إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی» (طه، 14)
ترجمه: منم الله، (خدایى که) جز من خدایى نیست پس مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپا دار.

از این رو فرمود که برو اهل خود (خانواده، نزدیکان، آشنایان و …) را به نماز امر کن، من که از تو رزق و روزی نخواستم که بی‌توجه به بندگی و نماز، همه عمرت را صرف آن کنی، بلکه رزق را من می‌دهم، تو دنبال بندگی برو:
«وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَهُ لِلتَّقْوَى» (طه، 132)
ترجمه: و کسان خود را به نماز امر کن و خود (نیز) با همه نیرو بر (مراعات) آن شکیبایى کن، ما از تو هیچ روزى نمى‏طلبیم (تا توانش را نداشته باشى)، این ماییم که تو را روزى مى‏دهیم، و عاقبت (نیک) از آن تقواست.

پس نماز سبب افزایش توان و ظرفیت اخذ فضل و رحمت الهی و فراوانی رزق و روزی می‌شود.

د – با توجه به نکات فوق، معلوم می‌شود که اگر رزق و روزی ما کم است و دچار گرفتاری می‌شویم، در حالی که خدای غنی، کریم، منّان و رزاق، روزی دهنده است، لابد ما مشکلی برای اخذ رحمت و نعمت بیکران الهی داریم. باورها و کارهایی داریم که خوب نیست، سوء است، فحشاء (زشت کاری) است و این امور مانع گشایش و افزایش رزق (معنوی و مادی) و بالتبع بروز مشکلات در زندگی می‌گردد و بدترین گناه همان فراموش کردن خدا و ترک ذکر خدا (که بیان شد در نماز متبلور است) می‌باشد، لذا فرمود:
«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى» (طه، 124)
ترجمه: و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مى‏کنیم.

ﻫ – حال که باورهای غلط و مشرکانه، اعمال زشت و گناهان، سبب تنگی و گرفتاری معیشت می‌شود، معلوم است که استغفار (طلب بخشش) و توبه (بازگشت از گناه)، که آن نیز مصداقی برای عبادت است، سبب گشایش، افزایش و برکت رزق (دنیوی و اخروی) می‌گردد – لذا فرموده‌اند که هر گاه دچار گرفتاری یا تنگی رزق شدید، زیاد استغفار کنید و خداوند متعال وعده فرمود:
«وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَیُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنِّیَ أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ» (هود، 3)
ترجمه: و اینکه از پروردگار خود آمرزش بخواهید، سپس به سوى او بازگردید تا شما را با بهره خوشى (از زندگى) تا مدّتى معین (در نهایت مرگ) برخوردار نماید و به هر صاحب فضلى فضل او را (پاداش دنیوى و اخروى کمالات هر صاحب کمالى را به تناسب کمالش) عطا نماید. و اگر روى بر تابید، بى‏تردید من بر شما از عذاب روزى بزرگ بیم دارم.

نتیجه:

پس سبب گشایش و افزایش رزق در یک کلمه و معنا خلاصه می‌شود که آن «عبادت» و بندگی با خلوصِ باریتعالی است که در مصادیق متفاوتی تجلی دارد که از آن جمله است: کسب معرفت، ایمان، اخلاص، نماز، تلاوت قرآن کریم، دعا، پرهیز از گناه، استغفار، توبه، صله ارحام، انفاق و صدقه، کار و تلاش در هر عرصه و صنفی برای خدا نه برای نان، امر به معروف (از جمله نماز) و نهی از منکر (معصیت خدا) و … .
پس با معرفت، اخلاص و لذت تمام بندگی کنیم، او خود رازقی غنی، جواد و کریم است.

ادامه مطلب / دانلود

با مراجعه به روایات معصومین(ع)، مشخص می‌شود که در شب اول قبر، از هر کس سؤالاتی می‌پرسند و بر طبق پاسخ‌هایی که آن فرد می‌دهد با وی برخورد می‌شود.

نگران نباشید! من در این مطلب اکثر این سؤالات را گرداوری کرده‌ام. همچنین برای اینکه خیالتان راحت باشد، پاسخ آن‌ها را هم قرار داده‌ام! پس با خیال راحت سؤالات را بخوانید و پاسخشان را «عمل» کنید.

سوالاتی که در شب اول قبر می پرسند +پاسخ آنها

شب اول قبر از کدام 13 مسئله سؤال می کنند؟

از خدا، از پیامبر، از دین، از کتاب، از امام، از عُمر، از اموال، از دوستان، از قبله، از نماز، از زکات، از حج، از روزه.

پاسخ این سؤالات چیست؟

خدا

پاسخ: سؤال سختی هست! خدای من همان خدایی است که خدایی جز او نیست. همان خدای رحمان و رحیم. همان خدایی که من را خلق کرد و به من روزی داد و مرا تنها نگذاشت.

پیامبر

پاسخ: حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله

دین

پاسخ: دین مبین اسلام

کتاب

پاسخ: قرآن کریم

امام

پاسخ: امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام؛ به همراه یازده تن از فرزندان پاک ایشان علیهم السلام.

عُمر (عُمرمان را در چه راهی فانی کرده‌ایم؟)

پاسخ: حدود 18 سال درس خواندم. مدرک گرفتم. رفتم سرکار برای کسب روزی حلال. عبادت خدا هم انجام دادم. به مردم خدمت کردم. با اهل خانواده خوش اخلاق بودم. جای شما خالی به زیارت معصومین علیهم السلام رفتم. به فقیران تا جایی که توان داشتم کمک کردم.

اموال (اموالمان را در چه راهی خرج کرده‌ایم؟)

پاسخ: هزینه های زندگی را پرداخت کردم تا خانواده‌ام راحت‌تر زندگی کنند. پول مدرسه بچه‌ام را دادم. برایش عروسی گرفتم. (به صورت مجاز) بخشی از پولم رو صرف تهیه مسکن کردم و یک عمر به صاحب خانه اجاره دادم!

دوستان (با چه کسانی دوست بوده‌ایم؟)

پاسخ: با آدم‌های خوبی دوست بودم. اهل نماز و روزه و خمس بودند.

قبله

پاسخ: کعبه

نماز

پاسخ: از همان اول سن تکلیف، نمازهایم را خوانده‌ام. گاهی قضا شدند و گاهی یادم رفت. اما این اواخر سعی کردم قضای آن‌ها را بخوانم.

زکات

پاسخ: پرداخت کرده‌ام

از حج

پاسخ: مستطیع بودم و رفتم. (یا مستطیع نبودم و نرفتم با اینکه خیلی دوست داشتم بروم)

روزه

پاسخ: از همان روز اول، همه‌ی روزه‌هایم را گرفتم

*سؤالات فوق به سه دسته تقسیم می‌شوند:

1ـ سؤالات اعتقادی: خدا، پیامبر، دین، کتاب، امام، قبله

2ـ سؤالاتی که مرتبط با اعمال هستند؛ این سؤالات خودشان دو دسته هستند:

الف) اعمال ثابت و روزانه یک مسلمان:

نماز، زکات، حج، روزه

ب) اعمالی که مرتبط با روش زندگی ما هستند:

دوستان، اموال، عُمر

شاید بتوان گفت که با یک زندگی عادی و بدون مشقت، 10 سؤال از سؤالات فوق را بتوانیم به راحتی پاسخ دهیم. (دسته اول و دوم)

به نظر من دسته سوم سؤالات هستند که افرادی مثل من، در پاسخ دادن به آن با مشکل مواجه هستند. مخصوصاً سؤالی که در مورد «عُمر» پرسیده می‌شود.

نظر شما چیست؟

ادامه مطلب / دانلود

على علیه السلام پس از خاتمه جنگ نهروان و بازگشت به کوفه در صدد حمله به شام بر آمد و حکام ایالات نیز در اجراى فرمان آن حضرت تا حد امکان به بسیج پرداخته و گروه‌هاى تجهیز شده را به خدمت وى اعزام داشتند.

حضرت علی (ع) چگونه به شهادت رسید؟

 تا اواخر شعبان سال چهلم هجرى نیروهاى اعزامى از اطراف وارد کوفه شده و به اردوگاه نخیله پیوستند، على علیه‌السلام گروه‌هاى فراهم شده را سازمان رزمى داد و با کوشش شبانه روزى خود در مورد تأمین و تهیه کسرى ساز و برگ آنان اقدامات لازمه را به عمل آورد، فرماندهان و سرداران او هم که از رفتار و کردار معاویه و مخصوصا از نیرنگ‌هاى عمرو عاص دل پر کینه داشتند در این کار مهم حضرتش را یارى نمودند و بالاخره در نیمه دوم ماه مبارک رمضان از سال چهلم هجرى على علیه السلام پس از ایراد یک خطابه غراء تمام سپاهیان خود را به هیجان آورده و آنها را براى حرکت به سوى شام آماده نمود ولى در این هنگام تقدیر، سرنوشت دیگرى را براى او نوشته و اجراى طرح وى را عقیم گردانید.

 فراریان خوارج، مکه را مرکز عملیات خود قرار داده بودند و سه تن از آنان به اسامى عبدالرحمن بن ملجم و برک بن عبدالله و عمرو بن بکر در یکى از شب‌ها گرد هم آمده و از گذشته مسلمین صحبت می‌کردند، در ضمن گفتگو به این نتیجه رسیدند که باعث این همه خونریزى و برادر کشى، معاویه و عمرو عاص و على علیه السلام می‌باشند و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند مسلمین به کلى آسوده شده و تکلیف خود را معین مى‏کنند، این سه نفر با هم پیمان بستند و آن را به سوگند مؤکد کردند که هر یک از آنها داوطلب کشتن یکى از این سه نفر باشد. عبدالرحمن بن ملجم متعهد قتل على علیه السلام شد، عمرو بن بکر عهده‏دار کشتن عمرو عاص گردید، برک بن عبدالله نیز قتل معاویه را به گردن گرفت و هر یک شمشیر خود را با سم مهلک، زهر آلود نمودند تا ضربتشان مؤثر واقع گردد نقشه این قرار داد به طور محرمانه و سرى در مکه کشیده شد و براى این که هر سه نفر در یک موقع مقصود خود را انجام دهند شب نوزدهم ماه رمضان را که شب قدر بوده و مردم در مساجد تا صبح بیدار می‌مانند براى این منظور انتخاب کردند و هر یک از آنها براى انجام ماموریت خود به سوى مقصد روانه گردید، عمرو بن بکر براى کشتن عمرو عاص به مصر رفت و برک بن عبدالله جهت قتل معاویه رهسپار شام شد ابن ملجم نیز راه کوفه را پیش گرفت.

برک بن عبد الله در شام به مسجد رفت و در لیله نوزدهم در صف اول نماز ایستاد و چون معاویه سر بر سجده نهاد برک شمشیر خود را فرود آورد ولى در اثر دستپاچگى شمشیر او به جاى فرق معاویه بر ران وى اصابت نمود.

 معاویه زخم شدید برداشت و فورا به خانه خود منتقل و بسترى گردید و ضارب را نیز نزد او حاضر ساختند، معاویه گفت تو چه جرأتى داشتى که چنین کارى کردى؟

 برک گفت امیر مرا معاف دارد تا مژده دهم: معاویه گفت مقصودت چیست؟ برک گفت همین الان على را هم کشتند: معاویه او را تا تحقیق این خبر زندانى نمود و چون صحت آن معلوم گردید او را رها نمود و به روایت بعضى (مانند شیخ مفید) همان وقت دستور داد او را گردن زدند.

 چون طبیب معالج زخم معاویه را معاینه کرد اظهار نمود که اگر امیر اولادى نخواهد می‌توان آن را با دوا معالجه نمود و الا باید محل زخم با آهن گداخته داغ گردد، معاویه گفت تحمل درد آهن گداخته را ندارم و دو پسر (یزید و عبدالله) براى من‏ کافى است. (1)

عمرو بن بکر نیز در همان شب در مصر به مسجد رفت و در صف اول به نماز ایستاد اتفاقا در آن شب عمرو عاص را تب شدیدى رخ داده بود که از التهاب و رنج آن نتوانسته بود به مسجد برود و به پیشنهاد پسرش قاضى شهر را براى اداى نماز جماعت به مسجد فرستاده بود!

 پس از شروع نماز در رکعت اول که قاضى سر به سجده داشت عمرو بن بکر با یک ضربت شمشیر او را از پا در آورد، همهمه و جنجال در مسجد بلند شد و نماز نیمه تمام ماند و قاتل بدبخت دست بسته به چنگ مصریان افتاد، چون خواستند او را نزد عمرو عاص برند مردم وى را به عذابهاى هولناک عمرو عاص تهدیدش می‌کردند عمرو بن بکر گفت مگر عمرو عاص کشته نشد؟ شمشیرى که من بر او زده‏ام اگر وى از آهن هم باشد زنده نمى‏ماند مردم گفتند آن کس که تو او را کشتى قاضى شهر است نه عمرو عاص!!

بیچاره عمرو آن وقت فهمید که اشتباها قاضى بی‌گناه را به جاى عمرو عاص کشته است لذا از کثرت تأسف نسبت به مرگ قاضى و عدم اجراى مقصود خود شروع به گریه نمود و چون عمرو عاص علت گریه را پرسید عمرو گفت من به جان خود بیمناک نیستم بلکه تأسف و اندوه من از مرگ قاضى و زنده ماندن تست که نتوانستم مانند رفقاى خود مأموریتم را انجام دهم! عمرو عاص جریان امر را از او پرسید عمرو بن بکر مأموریت سرى خود و رفقایش را براى او شرح داد آنگاه به دستور عمرو عاص گردن او هم با شمشیر قطع گردید بدین ترتیب مأمورین قتل عمرو عاص و معاویه چنانکه باید و شاید نتوانستند مقصود خود را انجام دهند و خودشان نیز کشته شدند.

 اما سرنوشت عبدالرحمن بن ملجم: این مرد نیز در اواخر ماه شعبان سال چهلم به کوفه رسید و بدون این که از تصمیم خود کسى را آگاه گرداند در منزل یکى از آشنایان خود مسکن گزید و منتظر رسیدن شب نوزدهم ماه مبارک رمضان شد، روزى به دیدن یکى از دوستان خود رفت و در آنجا زن زیباروئى به نام قطام را که پدر و برادرش در جنگ نهروان به دست على علیه السلام کشته شده بودند مشاهده کرد و در اولین برخورد دل از کف داد و فریفته زیبائى او گردید و از وى تقاضاى زناشوئى نمود.

 قطام گفت براى مهریه من چه خواهى کرد؟ گفت هر چه تو بخواهى!

 قطام گفت مهر من سه هزار درهم پول و یک کنیز و یک غلام و کشتن على بن ابیطالب است.

 ابن ملجم که خود براى کشتن آن حضرت از مکه به کوفه آمده و نمی‌خواست کسى از مقصودش آگاه شود خواست قطام را آزمایش کند لذا به قطام گفت آنچه از پول و غلام و کنیز خواستى برایت فراهم می‌کنم اما کشتن على بن ابیطالب را من چگونه می‌توانم انجام دهم؟

 قطام گفت البته در حال عادى کسى نمی‌تواند به او دست یابد باید او را غافل گیر کنى و به قتل رسانى تا درد دل مرا شفا بخشى و از وصالم کامیاب شوى و چنانچه در انجام این کار کشته گردى پاداش آخرتت بهتر از دنیا خواهد بود!! ابن ملجم که دید قطام نیز از خوارج بوده و هم عقیده اوست گفت به خدا سوگند من به کوفه نیامده‏ام مگر براى همین کار! قطام گفت من نیز در انجام این کار ترا یارى ‏می‌کنم و تنى چند به کمک تو می‌گمارم بدین جهت نزد وردان بن مجالد که با قطام از یک قبیله بوده و جزو خوارج بود فرستاد و او را در جریان امر گذاشت و از وى خواست که در این مورد به ابن ملجم کمک نماید وردان نیز (به جهت بغضى که با على علیه السلام داشت) تقاضاى او را پذیرفت.

 خود ابن ملجم نیز مردى از قبیله اشجع را به نام شبیب که با خوارج هم عقیده بود همدست خود نمود و آنگاه اشعث بن قیس یعنى همان منافقى را که در صفین على علیه السلام را در آستانه پیروزى مجبور به متارکه جنگ نمود از اندیشه خود آگاه ساختند اشعث نیز به آنها قول داد که در موعد مقرره او نیز خود را در مسجد به آنها خواهد رسانید، بالاخره شب نوزدهم ماه مبارک رمضان فرارسید و ابن ملجم و یارانش به مسجد آمده و منتظر ورود على علیه السلام شدند.

 مقارن ورود ابن ملجم به کوفه على علیه السلام نیز جسته و گریخته از شهادت خود خبر می‌داد حتى در یکى از روزهاى ماه رمضان که بالاى منبر بود دست به محاسن شریفش کشید و فرمود شقى‏ترین مردم این موی‌ها را با خون سر من رنگین خواهد نمود و به همین جهت روزهاى آخر عمر خود را هر شب در منزل یکى از فرزندان خویش مهمان می‌شد و در شب شهادت نیز در منزل دخترش ام کلثوم مهمان بود.

 موقع افطار سه لقمه غذا خورد و سپس به عبادت پرداخت و از سر شب تا طلوع فجر در انقلاب و تشویش بود، گاهى به آسمان نگاه می‌کرد و حرکات ستارگان را در نظر می‌گرفت و هر چه طلوع فجر نزدیکتر می‌شد تشویش و ناراحتى آن حضرت بیشتر می‌گشت به طوری که ام کلثوم پرسید: پدر جان چرا امشب این قدر ناراحتى؟ فرمود دخترم من تمام عمرم را در معرکه‏ها و صحنه‏هاى کارزار گذرانیده و با پهلوانان و شجاعان نامى مبارزه‏ها کرده‏ام، چه بسیار یک تنه بر صفوف دشمن حمله‏ها برده و ابطال رزمجوى عرب را به خاک و خون افکنده‏ام ترسى از چنین اتفاقات ندارم ولى امشب احساس می‌کنم که لقاى حق فرارسیده است.

 بالاخره آن شب تاریک و هولناک به پایان رسید و على علیه السلام عزم خروج از خانه را نمود در این موقع چند مرغابى که هر شب در آن خانه در آشیانه خود می‌خفتند پیش پاى امام جستند و در حال بال افشانى بانگ همى دادند و گویا می‌خواستند از رفتن وى جلوگیرى کنند!

على علیه السلام فرمود این مرغ‏ها آواز می‌دهند و پشت سر این آوازها نوحه و ناله‏ها بلند خواهد شد! ام‌کلثوم از گفتار آن حضرت پریشان شد و عرض کرد پس خوبست تنها نروى. على علیه السلام فرمود اگر بلاى زمینى باشد من به تنهائى بر دفع آن قادرم و اگر قضاى آسمانى باشد که باید جارى شود.

 على علیه السلام رو به سوى مسجد نهاد و به پشت بام رفت و اذان صبح را اعلام فرمود و بعد داخل مسجد شد و خفتگان را بیدار نمود و سپس به محراب رفت و به نماز نافله صبح ایستاد و چون به سجده رفت عبدالرحمن بن ملجم با شمشیر زهر آلود در حالی که فریاد می‌زد لله الحکم لا لک یا على ضربتى به سر مبارک آن حضرت فرود آورد (2) و شمشیر او بر محلى که سابقا شمشیر عمرو بن عبدود بر آن خورده بود اصابت نمود و فرق مبارکش را تا پیشانى شکافت و ابن ملجم و همراهانش فورا بگریختند.

خون از سر مبارک على علیه السلام جارى شد و محاسن شریفش را رنگین نمود و در آن حال فرمود:

  حضرت علی (ع) چگونه به شهادت رسید؟

بسم الله و بالله و على مله رسول الله فزت و رب الکعبه.

 (سوگند به پروردگار کعبه که رستگار شدم) و سپس این آیه شریفه را تلاوت نمود:

 منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تاره اخرى. (3)

 (شما را از خاک آفریدیم و به خاک بر می‌گردانیم و بار دیگر از خاک مبعوث‏تان می‌کنیم) و شنیده شد که در آن وقت جبرئیل میان زمین و آسمان ندا داد و گفت:

 تهدمت و الله ارکان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروه الوثقى قتل ابن عم المصطفى قتل على المرتضى قتله اشقى الاشقیاء؛ به خدا سوگند ستون‌هاى هدایت در هم شکست و نشانه‏هاى تقوى محو شد و دستاویز محکمى که میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید پسر عم مصطفى صلى الله علیه و آله کشته شد، على مرتضى به شهادت رسید و بدبخت‏ترین اشقیاء او را شهید نمود.

 همهمه و هیاهو در مسجد بر پا شد حسنین علیهما السلام از خانه به مسجد دویدند عده‏اى هم به دنبال ابن ملجم رفته و دستگیرش کردند، حسنین به اتفاق بنى‏هاشم على علیه السلام را در گلیم گذاشته و به خانه بردند فورا دنبال طبیب فرستادند، طبیب بالاى سر آن حضرت حاضر شد و چون زخم را مشاهده کرد به معاینه و آزمایش پرداخت ولى با کمال تأسف اظهار نمود که این زخم قابل علاج نیست زیرا شمشیر زهر آلود بوده و به مغز صدمه رسانیده و امید بهبودى نمی‌رود .

 على علیه السلام از شنیدن سخن طبیب بر خلاف سایر مردم که از مرگ می‌هراسند با کمال بردبارى به حسنین علیهماالسلام وصیت فرمود. زیرا على علیه السلام را هیچگاه ترس و وحشتى از مرگ نبود و چنانکه بارها فرموده بود او براى مرگ مشتاق‌تر از طفل براى مادر بود!

 وصیت امام

 على علیه السلام در سراسر عمر خود با مرگ دست به گریبان بود، او شب هجرت پیغمبر صلى الله علیه و آله در فراش آن حضرت که قرار بود شجاعان قبائل عرب آن را زیر شمشیرها بگیرند آرمیده بود، على علیه‌السلام در غزوات اسلامى همواره دم شمشیر بود و حریفان و مبارزان وى قهرمانان شجاع و مردان جنگ بودند، او می‌فرمود براى من فرق نمی‌کند که مرگ به سراغ من آید و یا من به سوى مرگ روم بنابر این براى او هیچگونه جاى ترس نبود، على علیه السلام وصیت خود را به حسنین علیهماالسلام چنین بیان فرمود:

 “اوصیکما بتقوى الله و ان لا تبغیا الدنیا و ان بغتکما، و لا تأسفا على شى‏ء منها زوى عنکما…”(4) ؛ شما را به تقوى و ترس از خدا سفارش می‌کنم و این که دنیا را نطلبید اگر چه ‏دنیا شما را بخواهد و به آنچه از (زخارف دنیا) از دست شما رفته باشد تأسف مخورید و سخن راست و حق گوئید و براى پاداش (آخرت) کار کنید، ستمگر را دشمن باشید و ستمدیده را یارى نمائید.

 شما و همه فرزندان و اهل بیتم و هر که را که نامه من به او برسد به تقوى و ترس از خدا و تنظیم امور زندگى و سازش میان خودتان سفارش می‌کنم زیرا از جد شما پیغمبر صلى الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود سازش دادن میان دو تن (از نظر پاداش) بهتر از تمام نماز و روزه (مستحبى) است، از خدا درباره یتیمان بترسید و براى دهان آنها نوبت قرار مدهید (که گاهى سیر و گاهى گرسنه باشند) و در اثر بى‌توجهى شما در نزد شما ضایع نگردند، درباره همسایگان از خدا بترسید که آنها مورد وصیت پیغمبرتان هستند و آن حضرت درباره آنان همواره سفارش می‌کرد تا این که ما گمان کردیم براى آنها (از همسایه) میراث قرار خواهد داد. و بترسید از خدا درباره قرآن که دیگران با عمل کردن به آن بر شما پیشى نگیرند، درباره نماز از خدا بترسید که ستون دین شما است و درباره خانه پروردگار (کعبه) از خدا بترسید و تا زنده هستید آن را خالى نگذارید که اگر آن خالى بماند (از کیفر الهى) مهلت داده نمی‌شوید و بترسید از خدا درباره جهاد با مال و جا ن و زبانتان در راه خدا، و ملازم همبستگى و بخشش به یکدیگر باشید و از پشت کردن به هم و جدائى از یکدیگر دورى گزینید، امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید (و الا) اشرارتان بر شما حکمرانى کنند و آنگاه شما (خدا را براى دفع آنها می‌خوانید) و او دعایتان را پاسخ نگوید.

 اى فرزندان عبدالمطلب مبادا به بهانه این که بگوئید امیرالمؤمنین کشته شده ا ست در خون‌هاى مردم فرو روید و باید بدانید که به عوض من کشته نشود مگر کشنده من، بنگرید زمانی که من از ضربت او مردم شما هم به عوض آن، ضربتى به وى بزنید و او را مثله نکنید که من از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود از مثله کردن اجتناب کنید اگر چه نسبت به سگ آزار کننده باشد.

على علیه السلام پس از ضربت خوردن در سحرگاه شب 19 رمضان تا اواخر شب 21 در خانه بسترى بود و در این مدت علاوه بر خانواده آن حضرت بعضى از اصحابش ‏نیز جهت عیادت به حضور وى مشرف می‌شدند و در آخرین ساعات زندگى او از کلمات گهربارش بهره‏مند می‌گشتند از جمله پندهاى حکیمانه او این بود که فرمود: انا بالامس صاحبکم و الیوم عبره لکم و غدا مفارقکم؛ من دیروز مصاحب شما بودم و امروز وضع و حال من مورد عبرت شما است و فردا از شما مفارقت می‌کنم.

 مقدارى شیر براى على علیه السلام حاضر نمودند کمى میل کرد و فرمود به زندانى خود نیز از این شیر بدهید و او را اذیت و شکنجه نکنید اگر من زنده ماندم خود، دانم و او و اگر درگذشتم فقط یک ضربت به او بزنید زیرا او یک ضربت بیشتر به من نزده است و رو به فرزندش حسن علیه السلام نمود و فرمود:

یا بنى انت ولى الامر من بعدى و ولى الدم فان عفوت فلک و ان قتلت فضربه مکان ضربه؛ پسر جانم پس از من تو ولى امرى و صاحب خون من هستى اگر او را ببخشى خود دانى و اگر به قتل رسانى در برابر یک ضربتى که به من زده است یک ضربت به او بزن.

 چون على علیه السلام در اثر سمى که به وسیله شمشیر از راه خون وارد بدن نازنینش شده بود بی‌حال و قادر به حرکت نبود لذا در این مدت نمازش را نشسته می‌خواند و دائم در ذکر خدا بود، شب 21 رمضان که رحلتش نزدیک شد دستور فرمود براى آخرین دیدار اعضاى خانواده او را حاضر نمایند تا در حضور همگى وصیتى دیگر کند.

 اولاد على علیه السلام در اطراف وى گرد گشتند و در حالی که چشمان آنها از گریه سرخ شده بود به وصایاى آن جناب گوش می‌دادند، اما وصیت او تنها براى اولاد وى نبود بلکه براى تمام افراد بشر تا انقراض عالم است زیرا حاوى یک سلسله دستورات اخلاقى و فلسفه عملى است و اینک خلاصه آن:

 ابتداى سخنم شهادت بیگانگى ذات لایزال خداوند است و بعد به رسالت محمدبن عبدالله صلى الله علیه و آله که پسر عم من و بنده و برگزیده خداست، بعثت او از جانب پروردگار است و دستوراتش احکام الهى است، مردم را که در بیابان جهل و نادانى سرگردان بودند به صراط مستقیم و طریق نجات هدایت فرموده ‏و به روز رستاخیز از کیفر اعمال ناشایست بیم داده است.

اى فرزندان من، شما را به تقوا و پرهیزکارى دعوت می‌کنم و به صبر و شکیبائى در برابر حوادث و ناملایمات توصیه می‌نمایم پاى بند دنیا نباشید و بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید، شما را به اتحاد و اتفاق سفارش می‌کنم و از نفاق و پراکندگى بر حذر می‌دارم، حق و حقیقت را همیشه نصب العین قرار دهید و در همه حال چه هنگام غضب و اندوه و چه در موقع رضا و شادمانى از قانون ثابت عدالت پیروى کنید.

 اى فرزندان من، هرگز خدا را فراموش مکنید و رضاى او را پیوسته در نظر بگیرید با اعمال عدل و داد نسبت به ستمدیدگان و ایثار و انفاق به یتیمان و درماندگان، او را خشنود سازید، در این باره از پیغمبر صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود هر که یتیمان را مانند اطفال خود پرستارى کند بهشت خدا مشتاق لقاى او می‌شود و هر کس مال یتیم را بخورد آتش دوزخ در انتظار او می‌باشد.

 در حق اقوام و خویشاوندان صله رحم و نیکى نمائید و از درویشان و مستمندان دستگیرى کرده و بیماران را عیادت کنید، چون دنیا محل حوادث است بنابر این خود را گرفتار آمال و آرزو مکنید و همیشه در فکر مرگ و جهان آخرت باشید، با همسایه‏هاى خود به رفق و ملاطفت رفتار کنید که از جمله توصیه‏هاى پیغمبر صلى الله علیه و آله نگهدارى حق همسایه است. احکام الهى و دستورات شرع را محترم شمارید و آنها را با کمال میل و رغبت انجام دهید، نماز و زکوه و امر به معروف و نهى از منکر را بجا آورید و رضایت خدا را در برابر اطاعت فرامین او حاصل کنید.

 اى فرزندان من، از مصاحبت فرو مایگان و ناکسان دورى کنید و با مردم صالح و متقى همنشین باشید، اگر در زندگى امرى پیش آید که پاى دنیا و آخرت شما در میان باشد از دنیا بگذرید و آخرت را بپذیرید، در سختی‌ها و متاعب روزگار متکى به خدا باشید و در انجام هر کارى از او استعانت جوئید، با مردم به رأفت و مهربانى و خوشروئى و حسن نیت رفتار کنید و فضائل نفسانى مخصوصا تقوا و خدمت به نوع را شعار خود سازید، کودکان خود را نوازش کنید و بزرگان و سالخوردگان را محترم شمارید. اولاد على علیه السلام خاموش نشسته و در حالی که غم و اندوه گلوى آنها را فشار می‌داد به سخنان دلپذیر و جان پرور آن حضرت گوش می‌دادند، تا این قسمت از وصیت على علیه السلام درس اخلاق و تربیت بود که عمل بدان هر فردى را به حد نهائى کمال می‌رساند آن حضرت این قسمت از وصیت خود را با جمله لا حول ولا قوه الا بالله العلى العظیم به پایان رسانید و آنگاه از هوش رفت و پس از لحظه‏اى چشمان خدابین خود را نیمه باز کرد و فرمود: اى حسن سخنى چند هم با تو دارم، امشب آخرین شب عمر من است چون در گذشتم مرا با دست خود غسل بده و کفن بپوشان و خودت مباشر اعمال کفن و دفن من باش و بر جنازه من نماز بخوان و در تاریکى شب دور از شهر کوفه جنازه مرا در محلى گمنام به خاک سپار تا کسى از آن آگاه نشود.

 عموم بنى‏هاشم مخصوصا خاندان علوى در عین خاموشى گریه می‌کردند و قطرات اشگ از چشمان آنها بر گونه‏هایشان فرو می‌غلطید، حسن علیه السلام که از همه نزدیکتر نشسته بود از کثرت تأثر و اندوه، امام علیه السلام را متوجه حزن و اندوه خود نمود على علیه السلام فرمود اى پسرم صابر و شکیبا باش و تو و برادرانت را در این موقع حساس به صبر و بردبارى توصیه می‌کنم.

 سپس فرمود از محمد هم مواظب باشید او هم برادر شما و هم پسر پدر شما است و من او را دوست دارم.

 على علیه السلام مجددا از هوش رفت و پس از لحظه‏اى تکانى خورد و به حسین علیه السلام فرمود پسرم زندگى تو هم ماجرائى خواهد داشت فقط صابر و شکیبا باش که ان الله یحب الصابرین .

آخرین لحظات مولا

 در این هنگام على علیه السلام در سکرات موت بود و پس از لحظاتى چشمان مبارکش بآهستگى فرو خفت و در آخرین نفس فرمود:

 اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله.

 پس از اداى شهادتین آن لب‌هاى نیمه باز و نازنین به هم بسته شد و طایر روحش به اوج ملکوت اعلا پرواز نمود و بدین ترتیب دوران زندگى مردى که در تمام مدت ‏عمر جز حق و حقیقت هدفى نداشت به پایان رسید. (1)

 هنگام شهادت سن شریف على علیه السلام 63 سال و مدت امامتش نزدیک سى سال و دوران خلافت ظاهریش نیز در حدود پنج سال بود. امام حسن علیه السلام به اتفاق حسین علیه السلام و چند تن دیگر به تجهیز او پرداخته و پس از انجام تشریفات مذهبى جسد آن حضرت را در پشت کوفه در غرى که امروز به نجف معروف است دفن کردند و همچنان که خود حضرت امیر علیه السلام سفارش کرده بود براى این که دشمنان وى از بنى امیه و خوارج جسد آن جناب را از قبر خارج نسازند و بدان اهانت و جسارت ننمایند محل قبر را با زمین یکسان نمودند که معلوم نباشد و قبر على علیه السلام تا زمان حضرت صادق علیه السلام از انظار پوشیده و مخفى بود و موقعی که منصور دوانقى دومین خلیفه عباسى آن حضرت را از مدینه به عراق خواست هنگام رسیدن به کوفه به زیارت مرقد مطهر حضرت امیر علیه السلام رفته و محل آن را مشخص نمود.

 آشکار شدن قبر مخفی حضرت علی علیه السلام

 در مورد پیدایش قبر على علیه السلام شیخ مفید هم روایتى نقل می‌کند که عبدالله بن حازم گفت روزى با هارون الرشید براى شکار از کوفه بیرون رفتیم و در پشت کوفه به غریین رسیدیم، در آنجا آهوانى را دیدیم و براى شکار آنها سگ‌هاى شکارى و بازها را به سوى آنها رها نمودیم،آنها ساعتى دنبال آهوان دویدند اما نتوانستند کارى بکنند و آهوان به تپه‏اى که در آنجا بود پناه برده و بالاى آن ایستادند و ما دیدیم که بازها به کنار تپه فرود آمدند و سگها نیز برگشتند، هارون از این حادثه تعجب کرد و چون آهوان از تپه فرود آمدند دوباره بازها به سوى آنها پرواز کرده و سگها هم به طرف آنها دویدند آهوان مجددا به فراز تپه رفته و بازها و سگها نیز باز گشتند و این واقعه سه بار تکرار شد! هارون گفت زود بروید و هر که را در این حوالى پیدا کردید نزد من آورید، و ما رفتیم و پیرمردى از قبیله بنى‌اسد را پیدا کردیم و او را نزد هارون آوردیم، هارون گفت اى شیخ مرا خبر ده که این تپه چیست؟ آن مرد گفت اگر امانم دهى ترا از آن آگاه سازم! هارون گفت من با خدا عهد می‌کنم که ترا از مکانت بیرون ‏نکنم و به تو آزار نرسانم. شیخ گفت پدرم از پدرانش به من خبر داده است که قبر على بن ابیطالب در این تپه است و خداى تعالى آن را حرم امن قرار داده است چیزى آنجا پناهنده نشود جز این که ایمن گردد!

هارون که این را شنید پیاده شد و آبى خواست و وضوء گرفت و نزد آن تپه نماز خواند و خود را به خاک آن مالید و گریست و سپس (به کوفه) برگشتیم.(6)

 

در مورد مرقد مطهر حضرت امیر علیه السلام حکایتى آمده است که نقل آن در اینجا خالى از لطف نیست:

سلطان سلیمان که از سلاطین آل عثمان و احداث کننده نهر حسینیه از شط فرات بود چون به کربلاى معلى می‌آمد به زیارت امیرالمؤمنین مشرف می‌شد، در نجف نزدیکى بارگاه شریف علوى از اسب پیاده شد و قصد نمود که محض احترام و تجلیل تا قبه منوره پیاده رود.

قاضى عسکر که مفتى جماعت هم بوده در این سفر همراه سلطان بود، چون از اراده سلطان با خبر گشت با حالت غضب به حضور سلطان آمد و گفت تو سلطان زنده هستى و على بن ابیطالب مرده است تو چگونه از جهت درک زیارت او پیاده رفتن را عزم نموده‏اى؟ (قاضى ناصبى بود و نسبت به حضرت شاه ولایت عناد و عداوت داشت) در این خصوص قاضى با سلطان مکالماتى نمود تا این که گفت اگر سلطان در گفته من که پیاده رفتن تا قبه منوره موجب کسر شأن و جلال سلطان است تردیدى دارد به قرآن شریف تفأل جوید تا حقیقت امر مکشوف گردد، سلطان سخن او را پذیرفت و قرآن مجید را در دست گرفته و تفال آن را باز نمود و این آیه در اول صفحه ظاهر بود: فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوى. سلطان رو به قاضى نمود و گفت سخن تو برهنگى پاى ما را مزید بر پیاده رفتن نمود پس کفش‌هاى خود را هم درآورده با پاى برهنه از نجف تا به روضه منوره راه را طى نمود به طوری که پایش در اثر ریگ‌ها زخم شده بود. پس از فراغت از زیارت، آن قاضى عنود پیش سلطان آمد و گفت در این شهر قبر یکى از مروجین رافضى‏ها است خوبست که قبر او را نبش نموده و به سوختن استخوان‌هاى پوسیده او حکم فرمائى!!

سلطان گفت نام آن عالم چیست؟ قاضى پاسخ داد نامش محمدبن حسن طوسى است.

سلطان گفت این مرد مرده است و خداوند هر چه را که آن عالم مستحق باشد از ثواب و عقاب به او می‌رساند قاضى در نبش قبر مرحوم شیخ طوسى مکالمه زیادى با سلطان نمود بالاخره سلطان دستور داد هیزم زیادى در خارج نجف جمع کردند و آنها را آتش زدند آنگاه فرمان داد خود قاضى را در میان آتش انداختند و خداوند تبارک و تعالى آن ملعون را در آتش دنیوى قبل از آتش اخروى معذب گردانید. (7)

همچنین صاحب منتخب التواریخ از کتاب انوار العلویه نقل می‌کند که وقتى نادرشاه گنبد حرم حضرت امیر علیه السلام را تذهیب نمود از وى پرسیدند که بالاى قبه مقدسه چه نقش کنیم؟ نادر فورا گفت: یدالله فوق ایدیهم. فرداى آن روز وزیر نادر میرزا مهدیخان گفت نادر سواد ندارد و این کلام به دلش الهام شده است اگر قبول ندارید بروید مجددا سؤال کنید لذا آمدند و پرسیدند که در فوق قبه مقدسه چه فرمودید نقش کنیم؟ گفت همان سخن که دیروز گفتم (8) !

بارى حسنین علیهماالسلام و همراهان پس از دفن جنازه على علیه السلام به کوفه برگشتند و ابن ملجم نیز همان روز (21 رمضان) به ضرب شمشیر امام حسن علیه السلام مقتول و راه جهنم را در پیش گرفت.

ادامه مطلب / دانلود

در حدیث دیگرى از امام صادق (ع‏) مى ‏خوانیم هر کس مداومت به خواندن این سوره کند از دنیا نخواهد رفت مگر اینکه خدا به برکت این سوره او را از نظر جان و مال و فرزند بى‏ نیاز مى ‏کند.

با قرائت این سوره در دنیا بی نیاز شوید

محتواى سوره مبارکه مریم

این سوره از نظر محتوا داراى چندین بخش مهم است:

۱ – مهمترین بخش این سوره را قسمتى از سرگذشت زکریا و مریم و حضرت مسیح و یحیى و ابراهیم قهرمان توحید و فرزندش اسماعیل و ادریس و بعضى دیگر از پیامبران بزرگ الهى تشکیل مى‏دهد که داراى نکات تربیتى خاصى است.

۲ – قسمت دیگرى از این سوره که بعد از بخش نخست، مهمترین بخش آن را تشکیل مى‏دهد مسائل مربوط به قیامت و چگونگى رستاخیز و سرنوشت مجرمان و پاداش پرهیزکاران و مانند آن است.

۳ – بخش دیگر مواعظ و نصایحى است که در واقع مکمل بخش‌هاى گذشته است.

۴ – بالاخره آخرین بخش، اشارات مربوط به قرآن و نفى فرزند از خداوند و مسئله شفاعت است که مجموعاً برنامه تربیتى مؤثرى را براى سوق نفوس انسانى به ایمان و پاکى و تقوا تشکیل مى‏دهد.

فضیلت سوره مریم

از پیامبر اکرم (ص‏) چنین نقل شده است که هر کس این سوره را بخواند به تعداد کسانى که زکریا را تصدیق یا تکذیب کردند و همچنین یحیى و مریم و عیسى و موسى و هارون و ابراهیم و اسحاق و یعقوب و اسماعیل، آرى به تعداد هر یک از آنها خداوند ده حسنه به او مى‏ دهد، همچنین به تعداد کسانى که (به دروغ و تهمت) براى خدا فرزندى قائل شدند و نیز به تعداد کسانى که فرزند قائل نشدند.

در حقیقت این حدیث دعوت به تلاش و کوشش در دو خط مختلف می‌کند: خط حمایت از پیامبران و پاکان و نیکان، و خط مبارزه با مشرکان و منحرفان و آلودگان، زیرا مى‏دانیم این ثواب‌هاى بزرگ را به کسانى نمى‏دهند که تنها الفاظ را بخوانند و عملى بر طبق آن انجام ندهند، بلکه این الفاظ مقدس مقدم ه‏اى است براى عمل.

در حدیث دیگرى از امام صادق (ع‏) مى ‏خوانیم هر کس مداومت به خواندن این سوره کند از دنیا نخواهد رفت مگر اینکه خدا به برکت این سوره او را از نظر جان و مال و فرزند بى‏ نیاز مى ‏کند.

این غنا وبی ‏نیازى مسلماً بازتابى است از پیاده شدن محتواى سوره در درون جان انسان و انعکاسش در خلال اعمال و رفتار و گفتار او.

محتواى سوره مبارکه طه

در بخش اول: این سوره اشاره کوتاهى به عظمت قرآن و بخشى از صفات جلال و جمال پروردگار است.

بخش دوم: که بیش از هشتاد آیه را در برمى‏گیرد از داستان موسى (ع‏) سخن مى‏گوید از آن زمان که به نبوت مبعوث شد و سپس با فرعون جبار به مبارزه برخاست و پس از درگیری‌هاى فراوان او با دستگاه فرعونیان و مبارزه با ساحران و ایمان آوردن آنها خداوند به صورت اعجاز آمیز فرعون و فرعونیان را در دریا غرق کرد و موسى و مؤمنان را رهایى بخشید.

بعد ماجراى گوساله ‏پرستى بنى اسرائیل و درگیرى هارون و موسى را با آنها بیان مى‏کند.

در سومین بخش: بخش‌هایى در باره معاد و قسمتى از خصوصیات رستاخیز آمده است.

در بخش چهارم: سخن از قرآن و عظمت آن است.

و در بخش پنجم: سرگذشت آدم و حوا را در بهشت و سپس ماجراى وسوسه ابلیس و سرانجام هبوط آنها را در زمین، توصیف مى‏کند.

و بالاخره در آخرین قسمت، نصیحت و اندرزهاى بیدار کننده‏اى براى همه مؤمنان بیان مى‏دارد که روى سخن در بسیارى از آن به پیامبر اسلام (ص‏) است.

فضیلت سوره طه

روایات متعددى در باره عظمت و اهمیت این سوره در منابع اسلامى وارد شده است.

از پیامبر اکرم (ص‏) مى‏خوانیم خداوند سوره طه و یس را قبل از آفرینش آدم به دو هزار سال براى فرشتگان بازگو کرده هنگامى که فرشتگان این بخش از قرآن را شنیدند گفتند: خوشا به حال امتى که این سوره‏ها بر آنها نازل مى‏شود، خوشا به دل‌هایى که این آیات را در خود پذیرا مى‏شود و خوشا به زبان‌هایى که این آیات بر آن جارى مى ‏شود.

در حدیث دیگرى از امام صادق (ع‏) آمده است: تلاوت سوره طه را ترک نکنید چرا که خدا آن را دوست مى‏دارد و دوست مى‏دارد کسانى را که آن را تلاوت کنند، هر کس تلاوت آن را ادامه دهد خداوند در روز قیامت نامه اعمالش را به دست راستش مى‏سپارد و بدون حساب به بهشت مى‏رود و در آخرت آنقدر پاداش به او مى‏دهد که راضى شود.

ادامه مطلب / دانلود

هنگامی که فرق مظلوم‌ترین فرد عالم شکافته شد، جبرئیل بانگ برآورد که سوگند به خدا که ارکان هدایت درهم شکست و ستاره‌های دانش نبوت تاریک و نشانه‌های پرهیزکاری بر طرف شد و عروه الوثقی الهی گسیخته شد.

به گزارش میهن فال به نقل از قم فردا، هنگامی که سه نفر از باقیمانده خوارج در مکه هم‌ قسم شدند تا نقشه شوم خویش را در ماه رمضان سال 40 هجری قمری عمل کنند، زمان زیادی نگذشت، دو نفر از آن‌ها که برای قتل معاویه و عمرو بن عاص رهسپار محل مأموریت خود شدند، در اجرای نقشه خود ناکام ماندند و تنها عبدالرحمن بن ملجم مرادی در شب نوزدهم ماه رمضان فرق مظلوم‌ترین فرد عالم را شکافت.

عبدالرحمن بن ملجم مرادی همراه با شبیب بن بجره اشجعی در سحرگاه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان در مسجد کوفه کمین کرد و هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) سر بر سجده نهاد، شمشیر زهرآگین خود را فرود آورد، در این هنگام حضرت علی(ع) در محراب مسجد افتاد و فرمود: «بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله فزت و ربّ الکعبه»، سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم.

امام(ع) در حالی که خون از سر و صورت شریفش جاری بود، فرمود: «هذا ما وعدنا الله و رسوله»، این همان وعده‌ای است که خداوند متعال و رسولش به من داده‌اند، در این زمان چون امام توان برگزاری نماز جماعت را نداشت، به امام حسن(ع) فرمود نماز را ادامه دهد و خود نشسته نماز را اقامه کرد.

نقل شده است که جبرئیل در میان آسمان و زمین ندا داد و گفت: «تهدّمت والله ارکان الهدی وانطمست أعلام التّقی وانفصمت العروه الوثقی قُتل ابن عمّ المصطفی قُتل الوصیّ المجتبی قُتل علیّ المرتضی قَتَله أشقی الْأشقیاء»، سوگند به خدا که ارکان هدایت در هم شکست و ستاره‌های دانش نبوت تاریک و نشانه‌های پرهیزکاری بر طرف شد و عروه الوثقی الهی گسیخته شد، زیرا پسر عموی رسول خدا(ص) شهید شد، سید الاوصیا و علی مرتضی به شهادت رسید، وی را سیاه بخت‌ترین اشقیاء به شهادت رسانید.

 

محل ضربت خوردن حضرت علی(ع) در مسجد کوفه + تصاویر

 

محل ضربت خوردن حضرت علی(ع) در مسجد کوفه + تصاویر

ادامه مطلب / دانلود
پیش از هزار سال پیش در شب سه شنبه ۱۷ ماه مبارک رمضان، فردى صالح به نام حسن مثله جمکرانى به دستور امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف) فرا خوانده می‌شود.

مسجد مقدس جمکران، در شش کیلومترى شهر مذهبى قم است. آن چه مسلم است، این است که این مسجد، بیش از یک هزار سال پیش به فرمان حضرت بقیه الله، ارواحنا فداه، در بیدارى، نه در خواب تأسیس گردید و در طول قرون و اعصار، پناهگاه شیعیان و پایگاه منتظران و تجلّىگاه حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) بوده است.

شیخ صدوق در کتاب «مونس الحزین فی معرفه الحق و الیقین» نوشته است: شیخ حسن بن مثله جمکرانی گوید: شب سه شنبه هفدهم ماه رمضان سال ۳۷۳ هجری قمری در خانه خود بودم که ناگهان جماعتی آمدند و من را صدا زدند و گفتند که حضرت مهدی (عج) شما را طلبیده است.

به همراه جماعت به مکانی که هم اکنون مسجد مقدس جمکران در آن واقع شده است، رفتیم؛ در آن جا حضرت به من فرمود: به صاحب این زمین (حسن بن مسلم) بگو که این زمین، زمین شریفی است و خدای تعالی این زمین را از زمین‌های دیگر برگزیده است.

نزد سید ابوالحسن الرضا برو و به او بگو که این زمین را از حسن بن مسلم بگیرد و با همکاری مردم در این زمین مسجدی بنا گردد و به مردم بگو تا به این مکان توجه کنند و آن را عزیز دارند و چهار رکعت نماز در این جا به جا آورند. سپس حضرت خواندن نماز مخصوص در این مکان را به وی آموخت.

حسن بن مثله جمکرانی می‌گوید: به حضرت عرض کردم: برای این که دیگران حرف من را بپذیرند، به دلیل و نشانه نیاز است، چون که مردم حرف بی دلیل را نمی‌پذیرند. حضرت فرمود: ما نشانه ای و علامتی قرار می‌دهیم تا سخن تو تصدیق شود. برو نزد سید ابوالحسن الرضا و به او بگو که این کارها را انجام دهد….

من به خانه ام بازگشتم و فردا صبح به همراه «علی المنذر» به خانه سید ابوالحسن الرّضا رهسپار شدیم. وقتی که به منزلش رسیدیم، دیدیم که خدمت گزاران سید می‌گویند: آقا از سپیده دم تا کنون منتظر شما است. آیا از جمکران آمده اید؟ گفتم: آری. پس نزد سید رفتیم و بعد از سلام و احوالپرسی به من گفت: ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم. در خواب شخصی به من گفت: بامداد مردی از جمکران به نام حسن بن مثله پیش تو می‌آید. باید سخنش را تصدیق کنی. سخن او سخن ما است.

من هم ماجرا را گفتم و به فرمان ناحیه مقدسه این مسجد ساخته شد.

نماز مسجد مقدس جمکران

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خطاب به حسن بن مثله فرمودند:
به مردم بگو تا به این مکان رغبت نمایند و آن را عزیز دارند و در آن چهار رکعت نماز بخوانند دو رکعت به نیت نماز تحیت مسجد است که در هر رکعت یک بار سوره حمد و هفت بار سورهٔ اخلاص خوانده می‌شود و ذکر رکوع و سجود را نیز هفت بار تکرار کند.

و دو رکعت دیگر را به نیت نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بخوانند به این ترتیب که چون سورهٔ حمد را شروع به خواندن نمایند و به «ایاک نعبد و ایاک نستعین» برسند آن را صد بار تکرار کنند و بعد از آن بقیه سوره حمد را بخوانند، سپس سورهٔ اخلاص را فقط یک بار بخوانند و آنگاه ذکر رکوع و سجود را هفت بار تکرار نمایند، رکعت دوم را نیز به همین طریق بخوانند؛ چون نماز را تمام کنند یک بار تهلیل (لا اله الا الله) بگویند و سپس تسبیحات حضرت فاطمهٔ زهرا سلام الله علیها را گفته سر به سجده گذارند و صد بار صلوات بر پیامبر و آل پیامبر بفرستند.

جناب حسن بن مثله رحمه الله می‌گوید: سپس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند:
فَمَن صَلاّها فَکأنَّما صلّی فی البیت العتیق.

هر کس این نماز را بخواند مانند آن است که در کعبه نماز خوانده است.

خواندن نماز در این مسجد مانند خواندن نماز در خانه خداست!

خواندن نماز در این مسجد مانند خواندن نماز در خانه خداست!

ادامه مطلب / دانلود

میدونین چرا میگن خواب روزه دار عبادت است؟

بنده هنگامی که روزه می‌گیرد از همه گناهان و بدی‌ها دور می‌شود، می‌گوید: چون روزه‌ام دیگر نباید غیبت کنم، نباید حرف زشت بزنم، نباید غیبت بشنوم، نباید چشم‌چرانی کنم، نباید قدم ناحق بردارم.وقتی روزه‌ام و از لقمه حلال دست کشیدم، دیگر نباید به لقمه حرام و حتّی شبهه‌ناک نزدیک شوم. معلوم است کسی که همه اعضاء و جوارحش را کنترل کند، خوابش هم عبادت می‌شود «نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَهٌ». نفس مطمئنّه این است.

خیر و نفس مطمئنه

حضرت شیخنا الأعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفدا و سلام اللّه علیه) تعبیر عجیبی را راجع به لیله‌القدر دارند، ایشان می‌فرمایند: وقتی ذوالجلال و الإکرام می‌فرماید: «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»، «خَیْرٌ» یعنی آن‌جایی که انسان به نفس مطمئنّه رسیده است.

«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی‏»[1] نفس مطمئنّه آن نفسی است که اتّصال به حضرت حق پیدا کرده و همه وجودش خدایی شده است. نفس مطمئنّه یعنی آن کسی که لسان‌الله است (زبان او زبان خداست)، عین‌الله است (چشمش چشم خداست) «عَیْنُ اللَّهِ النَّاظِرَهُ»[2].

نفس مطمئنّه آن کسی است که حتّی خوابش هم عبادت است. پیامبر باعظمت، حضرت ختمی مرتبت، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) در آن خطبه باعظمت شعبانیّه، در جمعه آخر ماه شعبان و در آستانه ماه مبارک رمضان بیان فرمودند: ای مردم! در این ماه، خواب شما هم عبادت است«نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَهٌ»[3]. یعنی چه؟

یعنی بنده هنگامی که روزه می‌گیرد از همه گناهان و بدی‌ها دور می‌شود، می‌گوید: چون روزه‌ام دیگر نباید غیبت کنم، نباید حرف زشت بزنم، نباید غیبت بشنوم، نباید چشم‌چرانی کنم، نباید قدم ناحق بردارم. وقتی روزه‌ام و از لقمه حلال دست کشیدم، دیگر نباید به لقمه حرام و حتّی شبهه‌ناک نزدیک شوم. معلوم است کسی که همه اعضاء و جوارحش را کنترل کند، خوابش هم عبادت می‌شود «نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَهٌ». نفس مطمئنّه این است.

جالب این است که خطاب ذوالجلال و الإکرام هم فقط و فقط به نفس مطمئنّه است که «ارْجِعِی» به من رجوع کن، «ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً» تو راضی، من راضی، یعنی هر دو از هم راضی هستیم. «فَادْخُلِی فِی عِبادِی» داخل شو در بندگان خاصّم؛ یعنی از این به بعد اسم تو در طومار بندگان نوشته می‌شود.

می‌گویند: فلانی هم عبد وارد شد، همان‌گونه که پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) ابتدا عبد و بنده است، بعد رسول است «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ». «وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»[4] داخل شو در آن‌جا که دیگر من هستم و تو. در قرآن، جنّات و رضوان چند مرتبه تکرار شده، امّا جنّتی فقط یک‌بار آمده است.

گناه انسان را از دعا محروم می کند

روایت داریم که گاه گناه باعث ‌می‌شود انسان در مجلس دعایی باشد امّا زبانش به دعا نچرخد. لذا موقعی که در مجلسی دعا و مناجات خوانده می شود ، شما زمزمه کنید و ‌در دعاها هم آمین را بگویید.

یک لحظه، لحظه اجابت دعاست. اگر آمین را گفتی و آن لحظه، لحظه اجابت دعا بود، یک حالی پیدا ‌می‌کنی، اصلاً انسان عوض ‌می‌شود و از حالی به حال دیگر می‌رود. ‌غفلت نکنیم.

ای خدا! عاجزانه از تو ‌می‌خواهیم که این ماه را برای همه ما، ماه بابرکت قرار بده.

خدایا!‌از همین شب های اول عاجزانه از تو درخواست ‌می‌کنیم احسن الحال را در این ماه مبارک رمضان نسبت به ماه‌های مبارکی که در عمرمان گذشت، برای همه ما قرار بده.

پی نوشت ها:

[1] فجر/ 30- 27

[2] بحارالأنوار، ج: 24، ص: 198، باب: 53

[3] امالی الصدوق، ص: 93

[4] فجر/ 30

ادامه مطلب / دانلود

نکات طلایی برای تلاوت قرآن در ماه مبارک رمضان

هر ساله، با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان جامعه اسلامی ما توجه ویژه ای به قرآن مبذول می دارد. «لکل شیء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان» از تلاوت آیات وحی تا شرکت در جلسات ختم قرآن. رسانه های عمومی هم تلاش می کنند با پخش برنامه های قرآنی در این اقبال فراگیر سهیم شده و با پخش جلسات و محافل قرآنی شور و نشاط بیشتری را در بین مردم ایجاد نمایند. تمام این برنامه های مذکور خوب و مفید است و امید است که تلاش همه کسانی که به هر نحوی در مسیر قرآن گام بر می دارند، و در خدمت کتاب آسمانی هستند، در درگاه حضرت احدیت مأجور و سبب تقرب باشد.

ز سرّ غیب کس آگاه نیست قصه مخوان

کدام محرم دل ره درین حرم دارد

با این حال همواره جای تامل در کارها وجود دارد و چه بسا ما بتوانیم با آسیب شناسی صحیح از اوقاتی که در محضر قرآن به سر می بریم استفاده بیشتری بنماییم. چه ماه رمضان هایی که گذشت و ما در عین اینکه قرآن خواندیم و احیانا موفق به چند بار ختم کردن کتاب الهی هم شدیم، اما بهره لازم را نبردیم؛ دلمان به نور قرآن روشن نشد و از هدایتش طرفی نبستیم. شیاطین دوباره پس از ماه رمضان به سراغ ما آمدند و غفلت ها و کدورت های باطنی ادامه یافت. چرا؟ آیا تا کنون از خود پرسیدیم که واقعا چرا چنین می شود؟

مشکل اساسی ما اینست که قرآن می خوانیم اما آداب تلاوت را رعایت نمی کنیم. مقصودم آداب تجوید و صوت و لحن نیست که آن نیز در جای خود ارزشمند است، بلکه منظورم آدابی است که رعایت آنها باعث نتیجه بخش شدن تلاوت قرآن می شود. مسلما در این یادداشت کوتاه مجالی برای مطرح ساختن بحث به صورت تفصیلی نیست و لذا به ذکر دو ادب اکتفا می نماییم. یکی بحث تدبّر در قرآن است و دیگری بحث طهارت.

قرآن کریم صریحا می فرماید: «کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ »؛ [این‏] کتابى مبارک است که آن را به سوى تو نازل کرده‏ایم تا در [باره‏] آیات آن بیندیشند، و خردمندان پند گیرند. و نیز می فرماید: « أَفَلَا یَتدبّرونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا » یعنی: آیا به آیات قرآن نمى‏اندیشند؟ یا [مگر] بر دلهایشان قفلهایى نهاده شده است؟

از امام امیرالمۆمنین علیه السلام روایت داریم که می فرمایند: «الا لا خیر فی قرائه لیس فیها تدبّر، الا لا خیر فی عباده لیس فیها تفقه»؛ آگاه باشید که هیچ خیری در تلاوتی که در آن تدبّر نباشد نیست؛ آگاه باشید که هیچ خیری در عبادتی که در آن معرفت اندوزی نباشد نیست.

این یک اصل است که در عبادات باید مورد توجه قرار گیرد. خود حضرت درباره روزه و شب زنده داری غافلانه، فرمایش جالبی دارند که تطبیقی بر اصل مذکور است و با این ایام هم مناسبت دارد. می فرمایند: « کم من صائم لیس له من صیامه الا الجوع و الظمآء و کم من قائم لیس له من قیامه الا السهر و العناء، حبذا نوم الاکیاس و افطارهم! »یعنی: «بسا روزه داری که بهره ای جز گرسنگی و تشنگی از روزه‌داری خود ندارد و بسا شب زنده داری که از شب زنده‌داری چیزی جز رنج و بی خوابی به دست نیاورد! خوشا خواب زیرکان و افطارشان!

مسلما مراد امام این نیست که زیرکان شب زنده داری نمی کنند و تمام شب را می خوابند و یا اینکه اصلا روزه نمی گیرند، مقصود حضرت مقایسه میان گروهی است که از روی غفلت عبادت می کنند و گروهی که اعمال خود را با توجه و معرفت انجام می دهند. چه بسا زیرکی به قصد قربت الهی استراحت کند و غذا بخورد مثلا به این نیت که توانایی انجام وظایف اسلامی و خدمت به خلق خدا را پیدا کند. اینجاست که استراحت او و غذا خوردن او ارزشمند می شود و بر اساس این روایت شریف از روزه و شب بیداری غافلان برتر می باشد.

بسیاری از ما متاسفانه فقط برای ثواب قرآن را می خوانیم و توجه نداریم که هدف از نزول قرآن چیست. از خود نمی پرسیم که اساسا چرا اینقدر ثواب برای تلاوت قرآن وجود دارد؟ چرا اینقدر پیامبر اسلام و اهل بیت ایشان روی تلاوت قرآن تاکید کرده اند؟ از مطالبی که نقل کردیم معلوم می شود که تدبّر در قرآن یکی از آداب مهم برای بهره بردن از نورانیت این گنجینه الهی است.

اما تدبّر چیست. تدبّر عبارتست از اینکه ما دنبال یک چیز را بگیریم.

پیگیر آن باشیم. پیامدها و نتایجش را در نظر بگیریم. تدبّر در قرآن این است که هنگامی که آیات الهی را تلاوت می کنیم ببینیم پیام آنها چیست. ما را به کجا می خواهد برساند. تدبّر قرآن این است که جای خودمان را در بحث قرآن پیدا کنیم و مسیر خود را دنبال کنیم. آیا از ابراریم یا از فجار. آیا از متقین هستیم یا فاسقین.

قرآن به گروهی نوید می دهد و به دسته ای بیم. دسته ای را رحمت می کند و قومی را لعنت. نکند که ما در زمره افرادی باشیم که قرآن می خوانند اما از آن بهره نمی برند. روایت است که چه بسا کسی که قرآن می خواند اما قرآن او را لعنت می کند! «رب تال القرآن و القرآن یلعنه»تدبّر این است که فقط به چهره و ظاهر نگاه نکنیم بلکه به پشت و باطن توجه کنیم.

ادب دوم در تلاوت قرآن، مسأله طهارت است. مقصودم داشتن وضو و غسل نیست که البته آنها لازم هستند. بلکه مقصودم تحصیل طهارت باطن است.«إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ* فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ* لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» ؛» یعنی: که این [پیام‏] قطعاً قرآنى است ارجمند، در کتابی کتابی نهفته. که جز پاک شدگان بر آن دست نزنند. طهارت باطنی مراتب و مراحلی دارد که مسلما گام اول برای تحصیل آن ترک گناهان است.« إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» یعنی: خدا فقط از تقوا پیشگان مى‏پذیرد.

بدون رعایت تقوای الهی، ادعای داشتن طهارت سخنی نا مقبول است و گزاف. مراقب باشیم که فریب حالات خوشی را که احیانا در هنگام برخورد با آیات الهی به دست می آوریم نخوریم. بدون طهارت روحانی این حالات تداوم نخواهد داشت. این بحث نیازمند توضیحات بیشتری است که در این مختصر نمی گنجد.

خدا به همه ما توفیق استفاده از قرآن را مرحمت فرماید. و ما را با قرآن محشور فرماید.

تحصیل عشق و رندی، آسان نمود اول

آخر بسوخت جانم، در کسب این فضائل

گفتم که کی ببخشی، بر جان ناتوانم

گفت آن زمان که نبود جان در میانه حائل

و الحمد لله رب العالمین-

ادامه مطلب / دانلود

چرا ما همیشه به هم سلام می کنیم؟

سلام چیست؟

چرا ما به هم که می‌رسیم سلام می‌کنیم؟

آیا بقیه انسان‌ها نیز همین همین‌گونه‌اند؟ یعنی هنگام به هم رسیدن به سلام می‌کنند؟‌

بحثی کوتاه در باب چیستی و چرایی سلام

 انسان‌ها در همه جوامع هنگام ملاقات با هم، صحبت خود را با کلماتی آغاز می‌کنند و بعد اگر صحبت دیگری داشته باشند انجام می‌دهند.

در بعضی جوامع اول که به می‌رسند از حالت کلی فرد می‌پرسند، مثلا می‌گویند: چطوری؟ امروز چرا سر کار نیامدی…

یا در بیشتر جوامع کلماتی معادل(ترجمه‌ای و نه معنایی) «صبح به خیر» یا «عصر به خیر» یا… را به کار می‌برند.

و یا حداقل با حرکتی خاص(مانند اشاره سر و دست یا برداشتن کلاه) همین معنای شروع ارتباط را می‌رسانند و بعد صحبت خود را شروع می‌کنند.

وجه مشترک تمام این حرکات و کلمات، شروع ارتباط به هم راه احترام است.

و نتیجه این اعلان رفاقت و احترام، بطور معمول تحکیم پیوند‌های اجتماعی است.

البته در بیشتر جوامع احترام حالتی تذلل و خواری دارد. یعنی همیشه کوچک‌تر به بزرگ‌تر، سرباز به افسر، پست به عالی، فقیر به پول‌دار، سلام می‌کرده‌اند.

این آغازگری در بیان همچنان که در تمام جوامع وجود دارد، در تمام زمان‌ها هم وجود داشته است.

گرچه ممکن است در طی زمان تفاوت‌هایی کرده باشد، مثلا کم یا زیاد شده باشد، اما همیشه وجود داشته است.

در جامعه عرب جاهلی نیز هم‌چین چیزی وجود داشته است، و خداوند به واسطه حضرت رسول صلی الله علیه و آله این عمل را آنقدر پیشرفت دادند که به نظر من هنوز خیلی از جوامع به مسلمان‌ها نمی‌رسند.

در آن زمان‌ها عرب‌ها چند عبارت برای شروع ارتباط داشتند؛ گاهی در برخورد “انعم صباحا” می‌گفتند معادل صبح بخیر، گاهى مى‏گفتند: “حیّاک الله” خدا تو را زنده نگه‌دارد، یا “ابیت اللعن” از نفرین به‌دور باشی، و یا می‌‏گفتند: “سلام علیک” که در آخری رفاقت و احترام بیشتری خوابیده، به معنای صلح و دوستی نیز بوده و از بقایای دین حنیف حضرت ابراهیم بوده است.

اما به اعتبار اولی و این‌که در همه معنایی دعاگونه برای خیر بوده است، همگی این عبارت‌ها را «تحیّت» نامیدند که به معنای طلب زندگی است.

پس «سلام» تحیّتی است، به معنای اعلام آغاز ارتباط، احترام متقابل، که علاوه بر معانی دیگر تحیات، دوستی را نیز می‌رساند. تا این‌جای کار سلام عرب‌ها نسبت به بقیه آغازگری‌ها فقط معنای تحیت را اضافه دارد، که گفتیم به معنای الهی زنده و سلامت باشی است.

پس اسلام چه کرد؟

اسلام از میان انواع تحیات، تحیّت «سلام» را تایید و امضا کرد. چرا که گفتیم «سلام» از قبل اسلام بوده و باقی مانده‌های دین حضرت ابراهیم بوده است. اما غیر از این:

روحیه‌ی تذلل و خواری که در این سنت بود و هنوز در خیلی از جوامع هست، را شکست. به گونه‌ای که پیامبر اکرم و ائمه سلام الله علیهم از سلام به کوچک و بزرگ، بنده و سرور، فرمانده و سرباز، ابایی نداشتند و به همه سلام می‌کردند.

برای افزایش روابط دوستانه مردم با هم، بر این تحیّت تبلیغ زیادی شد. برای مثال حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله از حقوق مسلمان بر مسلمان یکی را همین سلام در هنگام دیدار شمردند. و یا برای سلام کننده(آغازگر رابطه اجتماعی) ثوابی بسیار بیشتر از پاسخ دهنده گزاردند. و بخیل را کسی نامیدند که از سلام کردن بخل بورزد.

برای تحکیم روابط اجتماعی جواب این سنت، واجب شد. تا حدی که اگر کسی به شخصی که در نماز است، سلام کند بر نماز گزار اجازه پاسخ داده شده، بدون این‌که اخلالی در نمازش وارد کند.

و…

البته فقط بر این سلام تاکید نشد. بلکه طبق آیه 86 سوره نساء برای تحکیم روابط دوستانه مردم واجب شد هرکس به هر نحوی به شما تحیتی داد، شما به تحیتی بهتر یا لااقل مثل همان پاسخ گویید.

منابع:

با استفاده از: علامه طباطبایی، ترجمه المیزان، ذیل آیه 86 سوره نساء

آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،  ذیل آیه 86 سوره نساء

آیت الله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج1 ذیل السلام علیکم

ادامه مطلب / دانلود

سوره هایی از قرآن که قرائت آن بیشترین ثواب را دارد

قرائت و تلاوت تمام سوره های قرآن آثار دنیوی و اخروی بی شماری دارد و برای هر کدام از سوره های قرآن فضائل زیادی بیان شده است.

به این نکته باید توجه داشت که قرآن برنامه ی زندگی و کتاب عمل است و تلاوت آن سرآغازی است برای تفکر و ایمان و وسیله ای است برای عمل کردن به محتوای قرآن و همه پاداشهای عظیم نیکو کاران نیز از همین جا و با همین شرایط تحقق می یابد.

نکته دیگری که قابل تذکر است این است که ما نباید به خواندن قرآن به عنوان یک کار تجاری نگاه کنیم و دنبال این باشیم که کدام سوره از همه ثواب بیشتری دارد و تنها با خواندن همیشگی آن سوره از برکت سوره های دیگر محروم بمانیم. قرآن مجموعه ای است که باید همه ی آن در کنار هم باشد و انسان با بهره گیری از همه ی آن است که می تواند به خودسازی بپردازد.

البته در روایات فضیلت ها و برکات خاصی برای هر کدام از سوره ها و حتی بعضی از آیات قرآن بیان شده است. که از باب نمونه به ذکر برخی از این فضائل می پردازیم:
فضیلت «بسم الله الرحمن الرحیم»

در روایات اسلامی به قدری به این آیه اهمیت داده شده که آن را چیزی هم ردیف اسم اعظم الهی معرفی می کند. چنانکه از امام صادق (علیه السلام) نقل شده: “«بسم الله الرحمن الرحیم» به اسم اعظم خدا نزدیک تر است از مردمک چشم به سفیدی آن”.[ تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۱] روایات بسیاری به همین مضمون در فضیلت «بسم الله الرحمن الرحیم» به ما رسیده است.

فضیلت سوره حمد

در باب فضیلت سوره های قرآن هم در روایات برای هر سوره ای فضیلتی ذکر شده مثلاً درباره ی سوره ی حمد (فاتحه الکتاب) از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده است که حضرت فرمودند: “هر کس سوره فاتحه الکتاب را بخواند به او آن چنان پاداشی می دهند که گویی دو ثلث قرآن را خوانده و بر هر مۆمن صدقه داده است.”[ تفسیر المجمع البیان، ج ۱، ص ۱۴ و ۱۵]

می خواهی دو سوره به دو تعلیم کنم که برترین سوره های قرآن هستند؟ عرض کرد: آری ای رسول خدا حضرت معوذتین (سوره ی فلق و سوره ی ناس) را به او تعلیم کردند. سپس آن دو را در نماز صبح قرائت نمودند و فرمودند هر گاه بر می خیزی و می خوابی این دو سوره را بخوان

در روایت دیگری وارد شده که:” هر کس این سوره(حمد) را بخواند هر چه از خدا بخواهد به او می دهد.” یا سوره ی حمد را شفای برای هر درد و بیماری معرفی کرده اند. به هر حال روایات بسیاری در اهمیت این سوره وارد شده است و قرائت آن ثواب بسیار زیادی دارد.

فضیلت سوره توحید

درباره ی سوره ی توحید هم فضائل زیادی ذکر شده از جمله اینکه سوره توحید را ثلث قرآن می دانند و در تشییع جنازه خواننده سوره ی توحید هفتاد هزار ملک می آیند پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) فرمودند کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد خواندن سوره ی توحید بعد از هر نماز ترک نکند چرا که هر کس آن را بخواند خداوند خیر و دنیا آخرت را برای او جمع می کند و خودش و والدین او و فرزندان او را می آمرزد.[ تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۴۲۹]

توصیه به قرائت سوره توحید

در باب فضیلت این سوره آیت الله وحید خراسانی نکته ای را به جوانان بیان می کنند:

به دیگران هم سفارش کنید، نماز صبح را که خواندید، یازده بار سوره (قل هو الله احد) را بخوانید، وقت خواب هم یازده بار این سوره را بخوانید، بین روز هم که بیکارید، راه می روید، این سوره را بخوانید، شما جوانها از حالا شروع کنید، بعد روحتان می شود اکسیر احمر، یک روز می بینی شب شده، صد تا سوره (قل هو الله احد) خواندی، آن وقت این صد تا سوره چه می کند؟

به حکم روایات متعدده هم از طرق عامه، هم از طرق خاصه، قرائت یک سوره (قل هو الله احد) ثلث تورات، ثلث انجیل، ثلث زبور، ثلث قرآن، حساب می شود، آن وقت سه سوره که خواندی، خدا به رحمت واسعه اش اجر تورات و انجیل و زبور و قرآن را به تو می دهد، این سوره را بخوانید، شروع کنید از امروز، همه را هم هدیه به امام زمان کنید، آن هدیه به امام زمان اثرش این است، که این سوره دیگر رد نمی شود.

فضلیت آیت الکرسی در سوره بقره

درباره ی سوره ی بقره از پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) سۆال شد که کدام سوره افضل سوره ها می باشد حضرت فرمودند:” سوره بقره و در آن آیه الکرسی.”

ثواب آیه الکرسی آنقدر زیاد است که شیعه و سنی نقل کرده اند که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند: هر گاه مۆمنی آیه الکرسی بخواند و ثواب آن را به اهل قبور اهدا کند خداوند به ازاء هر حرفی برای او فرشته ای قرار می دهد که تا روز قیامت برای او تسبیح کنند.

پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) فرمودند کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد خواندن سوره ی توحید بعد از هر نماز ترک نکند چرا که هر کس آن را بخواند خداوند خیر و دنیا آخرت را برای او جمع می کند و خودش و والدین او و فرزندان اون را می آمرزد

دو سوره از برترین سوره ها

همچنین در روایتی از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل شده که به یکی از یارانش فرمود: می خواهی دو سوره به تو تعلیم کنم که برترین سوره های قرآن هستند؟ عرض کرد: آری ای رسول خدا. حضرت معوذتین (سوره فلق و سوره ناس) را به او تعلیم کردند. سپس آن دو را در نماز صبح قرائت نمودند و فرمودند هر گاه بر می خیزی و می خوابی این دو سوره را بخوان[ تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۴۵۴]

توصیه به قرائت قرآن و سوره یس

سعی کنید هر روز بدون استثناء یک قسمت از قرآن را بخوانید، حداقل پنجاه آیه، اگر بخوانید، ده برکت در دنیا و آخرت نصیبتان می شود. از امروز شروع کنید. هر روز یک سوره یس بخوانید چون ایام، ایام امام زمان است، آن سوره یس را که هر روز می خوانید، هدیه کنید به خود امام زمان. ان شاء الله با این برنامه هم سعادت دنیاتان تأمین می شود و هم سعادت آخرتتان. (بیانات آیت الله وحید خراسانی)

خلاصه هر سوره ای از قرآن خاصیتی دارد پس به راحتی نمی شود قضاوت کنیم کدام سوره ثواب بیشتری دارد. بلکه باید همه قرآن را قرائت کرد و از همه ی فضائل قرآن بهرمند شد.

منابع:

 بیانات آیت الله وحید خراسانی

 سایت حوزه

 اندیشه قم

 بیانات آیت الله مظاهری

ادامه مطلب / دانلود
صفحه 37 از 38«...102030 قبلی 363738 بعدی
css.php