نتايج جستجو مطالب برچسب : کلبه عشق

همه آنهایی که با هم ازدواج می‌کنند، دوست دارند زندگی‌شان دوام داشته باشد. دانش امروز نشان می‌دهد، احتمالا نوع عمل هورمون‌های ما در داشتن یک زندگی سعادتمند دخیل است؛ هورمون‌هایی که احساس محبت و دیگر احساسات ارزشمند زندگی را به وجود می‌آورند.

در بدن یک عاشق چه می گذرد؟

همه آنهایی که با هم ازدواج می‌کنند، دوست دارند زندگی‌شان دوام داشته باشد. دانش امروز نشان می‌دهد، احتمالا نوع عمل هورمون‌های ما در داشتن یک زندگی سعادتمند دخیل است؛ هورمون‌هایی که احساس محبت و دیگر احساسات ارزشمند زندگی را به وجود می‌آورند.

عشق

سال‌هاست که علم در حال کاوش منشا عصبی- زیستی احساسات ماست. علم می‌خواهد کشف کند چرا ناگهان دو نفر آنقدر عاشق هم می‌شوند که حاضرند به خاطر هم، پا روی همه چیز بگذارند تا عشق‌شان را به هم ثابت کنند؟ چطور می‌شود که زوجی بعد از ازدواج هم تا سال‌ها و گاهی در تمام عمر عاشق هم باقی می‌مانند؟ و سۆالاتی از این قبیل.

علم، تمام این حالت‌ها را به هورمون‌ها نسبت می‌دهد و می‌گوید این هورمون‌ها هستند که کنترل احساسات را به‌دست دارند و گاهی باعث احساس نفرت می‌شوند و گاهی باعث احساس عشق. اما این موضع علم موردپسند خیلی‌ها نیست و آنها می‌گویند این حرف کذب محض است، اما واقعا به جز خدا هیچ‌کس حقیقت ماجرا را نمی‌داند.

هورمون عشق چه نقشی در زندگی زناشویی دارد؟

وقتی دو نفر به هم وابسته می‌شوند و اعتماد کامل بین آنها شکل می‌گیرد، ترشح هورمون عشق در بدن آغاز می‌شود و می‌توان گفت این هورمون جزء معدود هورمون‌هایی است که ترشح آن نه تنها دلایل فیزیولوژیک، بلکه احساسی دارد. اکسی توسین باعث وابسته شدن و عشق دو فرد به هم می‌شود و افراد را به داشتن یک زندگی بادوام، داشتن فرزندان و… ترغیب می‌کند.

خلاقیت، عشق شما را جاودانه می‌کند

شاید این سۆال در ذهنتان به‌وجود بیاید که با وجود ترشح هورمون اکسی توسین(عشق)، چطور گاهی همسران عشق را فراموش می‌کنند و جدا می‌شوند؟ باید گفت برای ترشح مداوم این هورمون لازم است که زوجین دینامیک و فعال باقی بمانند و سعی کنند از عشق‌شان مثل یک گل مراقبت کنند، چون به مرور زمان میزان دوپامین ترشحی بدن کاهش می‌یابد و از میزان اشتیاق کاسته می‌شود. برای افزایش آن لازم است زن و مرد خلاق باشند و مدام در مورد خاطرات یا آرزوهایشان صحبت کنند. هر جرقه‌ای می‌تواند سبب ترشح اکسی توسین شود. اگر جرقه‌ای نباشد، طبیعی است که به مرور آتش خاموش می‌شود. برای تداوم زندگی، ایجاد خلاقیت و تازگی لازم است در غیر این صورت عشق به راحتی از بین می‌رود و کاری از دست هورمون‌ها برنمی‌آید.

تاثیرات هورمون عشق

محققان می‌گویند اکسی توسین روی پاره‌ای از رفتارها تاثیر فراوان دارد:

رفتارهایی از قبیل اطمینان و فداکاری

بروز رفتارهای کاملا متضاد مانند حسادت و غرور

افزایش احساس همدردی و پیوند به ویژه بین والدین و فرزندان

بهبود و تقویت مهارت‌های اجتماعی در افراد خجالتی و کم‌رو

افزایش میزان حس دلسوزی و همدلی انسان‌ها نسبت به یکدیگر

بهبود حافظه و عملکرد مغز

وقتی رابطه فرد مثبت باشد: هورمون عشق، رفتارهای اجتماعی را تقویت می‌کند.

وقتی ارتباط منفی باشد: هورمون عشق، احساسات منفی را افزایش می‌دهد.

این هورمون تاثیر بسیار ناچیزی روی افرادی دارد که به طور طبیعی اعتمادبه‌نفس دارند.

واکنش‌های متفاوت افراد در برابر ترس، به سطح گیرنده‌های اکسی توسین بستگی دارد. هرچه این گیرنده‌ها فعال‌تر باشد، افراد شجاع‌تر می‌شوند.

3 مرحله‌ای که همسران عاشق طی می‌کنند

اکسی توسین هورمونی پپتیدی است که از هیپوتالاموس ترشح می‌شود و عملکردهای مختلفی دارد. مهم‌ترین عملکرد این هورمون القای دردهای زایمان و تقویت رابطه احساسی میان مادر و نوزاد است. از دیگر عملکردهای این هورمون، توسعه احساسات، عشق و ایمان است و به طور کلی در رشد رفتارهای اجتماعی، واکنش‌های بین فردی و کنترل اضطراب نقش کلیدی ایفا می‌کند.

مرحله اول: احساس تمایل

این احساس کشش توسط هورمون‌های زنانه و مردانه یعنی استروژن و تستسترون به‌وجود می‌آید، تستسترون فقط در مردها نیست که نقشی مهم بازی می‌کند بلکه در جذب خانم‌ها به سمت جنس مخالف نیز نقشی اساسی دارد.

فورمون‌ها -مواد شیمیایی هستند که پیام را از طریق بوی بدن منتقل می‌کنند. این مواد در جلب نظر جنس مخالف در انسان‌ها نقش دارند، همین فورمون‌ها هستند که در دیدار اول از کسی خوشمان می‌آید یا به دلمان می نشیند.

مرحله دوم: احساس کشش

مهم‌ترین مرحله در عاشق شدن در اینجا اتفاق می‌افتد، وقتی افراد عاشق می‌شوند دیگر نمی‌توانند به هیچ‌ چیز دیگری فکر کنند، آنها حتی ممکن است اشتهای خود را از دست بدهند، دچار کم‌خوابی شوند و بیشتر ساعات روزشان را به رۆیاپردازی درباره معشوق‌شان طی کنند. در این مرحله یک گروه از انتقال‌دهنده‌های عصبی به نام مونوآمین نقش مهمی بازی می‌کنند.

با افزایش آدرنالین فعالیت مغزی افزایش می‌یابد، احساس محبت به وجود می‌آید اتیل آمین یا نوعی آمفتامین مغزی طبیعی افزایش می‌یابد فرد احساس خوبی پیدا می‌کند، فنیل اتیل آمین در شکلات هم وجود دارد و انرژی و اشتیاق فرد را افزایش می‌دهد. البته اثر فنیل اتیل آمین دوام چندانی ندارد.

مرحله سوم: وابستگی

این مرحله بعد از مرحله کشش است و اگر رابطه به سرانجام برسد پیش می‌آید. هیچ‌کس نمی‌تواند برای تمام عمر در مرحله کشش باقی بماند چون در این صورت در تمام طول زندگی نمی‌تواند هیچ کار مثبتی انجام دهد. همین مرحله وابستگی است که از زن و مرد یک زوج خوشبخت می‌سازد و آنها را به داشتن فرزند تشویق می‌کند.

برای پایدار ماندن احساس عشق دوپامین؛ حامل عصبی، مسبب حس خوشبختی و آرامش است. اکسی توسین (هورمون عشق) صدای فرد مورد علاقه، خاطرات شیرین، حتی یک نگاه مهربان باعث ترشح این هورمون در بدن می‌شود.

واسوپرسین این ماده شیمیایی هم در کارکرد کلیه‌ها نقشی مهم دارد و هم می‌تواند در یک رابطه طولانی‌مدت نقشی مهم ایفا کند.

ادامه مطلب / دانلود

مردی که به او دلبسته اید، حرفی از ازدواج نمی زند و با بهانه های مختلف خواستگاری را عقب می اندازد؟ باید با او چطور رفتار کرد؟ گاهی دچار تعارض می شوید که آیا به رابطه عاطفی که مدت زیادی درگیرش هستید بدون آنکه صحبتی از ازدواج در میان بوده یا اقدامی جدی از سوی نامزدتان صورت گرفته باشد، ادامه دهید یا خیر؟

در انتظار ازدواج با این مردان نمانید!

در این صورت شما مدام منتظرید تا اتفاق خوشایندی پیش بیاید و بحث ازدواج جدی تر شود غافل از اینکه فرصت ها و موقعیت های مناسب دیگر ازدواج را نادیده می گیرد و همچنان منتظر پیشنهاد از طرف کسی می مانید که هنوز تصمیمی در این مورد نگرفته است. اگر درگیر چنین رابطه ای هستید، باید واقع بین تر از این باشید زیرا فرصت هایی که از دست می دهید، تکرار نشدنی هستند.در اصل اگر مردی واقعا خواستار این رابطه باشد بدون تعلل و بهانه های نابجا، آن را به سمت ازدواج پیش می برد و در صورت فراهم بودن همه شرایط، آن را به تاخیر نمی اندازد.ما به شما پیشنهاد میکنیم هرگز منتظر خواستگاری مردی که یکی از خصوصیات زیر را دارد نباشید.

با زبان بی زبانی می گوید نه؟

شما پیوسته از مرد مورد علاقه تان درخواست تعیین نمودن تاریخ ازدواج می کنید تا هر چه زودتر با شما ازدواج کند. وقتی مردی برای سال های طولانی با شما رابطه دارد و از شما تقاضای ازدواج نکرده است و به تقاضاهای شما با پاسخ های مبهمی که نمی توانید از آنها برداشت مثبتی کنید بی توجه است، پس این مرد اهل ازدواج نیست.
شاید مردی که به ازدواج با شما تمایل دارد خیلی زود این پیشنهاد را مطرح نکند، اما لااقل پاسخ منفی قاطعی به شما نمی دهد و در گفتگوهای جدی، می گوید که از شما فرصتی برای بررسی این موضوع می خواهد. البته در صورت چنین جمله ای ماجرا را تمام شده ندانید و از او در مورد زمانی که برای بررسی کردن نیاز دارد سوال کنید.

شما را منتظر نگه می دارد؟

عجیب نیست که مردی از شما بخواهد تا محقق شدن اهدافی که می توانند زندگی آرامتری را برای هر دوی شما بسازد، صبر کنید اما اگر هدف هایی که خواستگار شما تعریف می کند هیچ گاه تمامی ندارند، کمی مراقب باشید.

اگر با وجود محقق شدن اهدافی که گفته بود، هر روز یک بهانه برای علنی کردن رابطه دارد و امروز فردا می کند، می توانید متوجه شوید که این اتفاق هیچ گاه رخ نخواهد داد. اگر حتی سال های طولانی است که نامزد مانده اید و او از تعیین کردن تاریخ معین برای ازدواج سر باز می زند، این مرد اهل ازدواج نیست.

با فداکاری رهایتان می کند؟

یکی از ترفندهای مردان در روابطی که پایان مشخصی ندارد، این است که به دختر طرف مقابلشان اظهار می کنند: «من لیاقت تو را ندارم و تو خواستگاران بسیار بهتر از من، خواهی داشت.»اما واقعیت این است که زمانی که یک مرد به ازدواج با دختری تمایل دارد، به جای فرار با چنین بهانه هایی، برای رسیدن به جایگاهی قابل قبول تلاش می کندو به هیچ وجه حاضر نمی شود مرد دیگری به راحتی پا به این میدان بگذارد. پس به جای به دست آوردن دل او بعد از بیان این جمله و ابراز حس همدردی و ترحم، واقعیتی را که پشت این حرف پنهان شده ببینید.

شما را نادیده می گیرد؟

برخی از مردها با بی تفاوتی سعی می کنند دختر را دل آزرده کنند تا خودش رابطه را پایان دهد. چنین مردهایی حتی آنقدر برای طرف مقابلشان ارزش قائل نیستند که با او برای پایان گرفتن رابطه گفتگو کنند. برای آنها فرقی نمی کند که این دختر در زندگی شان ماندگار شود یا نه اما حاضر نیستند سهم بزرگی از زندگی، وقت و احساساتشان را به او اختصاص دهند.

اگر احساس می کنید طرف مقابلتان برخورد سردی دارد، از او در این مورد سوال کنید و در صورتی که بعد از گفتگو هم به نتیجه مطلوب نرسیدید، می توانید حس واقعی تان را بیان کنید و مدتی از او فاصله بگیرد. اگر سردی او به دلیل مشکلات شخصی اش بود و ارتباطی به این رابطه نداشت، بعد از برطرف شدن این مشکلات سراغتان می آید اما درصورتی که از این پیشنهاد استقبال کرد وبرای ادامه رابطه تلاشی نکرد، می توانید به هدف اصلی اش پی ببرید.

تکلیف خود را نمی دانید؟

هنگامی که با مردی وارد رابطه عاطفی می شوید، باید از ابتدا هدف چنین رابطه ای را مشخص کنید. مردانی که نیت ازدواج ندارند، با پیشنهاد ازدواج جلو نمی آیند و از شما می خواهند بدون اطلاع خانواده ها، بدون ذکر مدت معینی همدیگر را بشناسید.

پس اگر رابطه شما با پیشنهاد ازدواج شروع نشود، لازم است ظرف مدت کوتاهی بعد از شروع رابطه از او بپرسید که برای آینده اش چه برنامه ای دارد. فکر می کند آینده رابطه شما به کجا می رسد و اگر پاسخ او چیزی جز ازدواج بود، بدانید که این رابطه نافرجام است.

اما ممکن است طرف مقابل شما، پاسخی دوپهلو بدهد و تصمیم گیری را برای شما دشوار کند؛ مثلا بگوید دوست دارم با تو ازدواج کنم اما شرایطش را ندارم. در این صورت، باید بپرسید چه شرایطی نیاز دارد و فکر می کند این شرایط فراهم شدنی است یا نه؟

یا بگویید برای تحقق این شرایط چه کارهایی انجام داده یا قرار است انجام دهد؟ اگر برنامه روشنی نداشت، باز هم باید بدانید که این رابطه سرانجامی ندارد. قبل از آنکه وابسته همدیگر شوید، به او اعلام کنید که تا زمان فراهم شدن شرایط، بهتر است از همدیگر جدا شوید و در تصیمم خود قاطعیت داشته باشید.

در این صورت او، به فکر می افتد و اگر واقعا خواهان ازدواج با شما باشد، برای حفظ شما و مهیا کردن شرایط تلاشش را می کند و در غیر این صورت، همچنان رویه سابقش را ادامه می دهد. پس صرفا مطرح کردن پیشنهاد ازدواج به معنی واقعی بودن قصد یک مرد در ازدواج با شما نیست.

شما را به خانواده اش معرفی نمی کند؟

اگر او بعد از گذشت چند ماه از رابطه تان و شناخت نسبی از هم، درباره شما به خانواده اش اطلاع نمی دهد، بدانید که قصد ازدواج با شما را ندارد. شاید او در ماه های اول به شما پیشنهاد ازدواج ندهد و در انتظار شناخت دقیق تر و واقعی تری باشد اما اگر در ذهن خود احتمال چنین اتفاقی را بررسی کند، بدون شک با دوستان و خانواده اش در این مورد صحبت می کند.

اگر او شما را از جمع های دوستانه پنهان می کند و معتقد است هیچ کس در اطراف شما و او نباید از این ارتباط باخبر شود، باید با احتیاط بیشتری انگیزه و هدف او را بررسی کنید.

می ترسید، دیگر عاشق نشوید؟

هنگامی که شما درگیر یک رابطه عاطفی باشید، احساس تعهد می کنید و در نتیجه به خواستگارانتان جواب رد می دهید زیرا مدام لحظات عاشقانه با طرف مقابل را با زندگی معمولی با خواستگارتان مقایسه می کنید.

واقعیت این است که این مقایسه غلط است چون مردی که به مرحله ازدواج رسیده و به خواستگاری شما آمده است، اعلام مسوولیت پذیری کرده و حداقل چیزی که بیشتر از فرد مورد علاقه شما دارد، این است که تصمیم جدی به داشتن یک زندگی جدید دارد.

بهتر است بدانید، مرد ایده آل لزوما مردی نیست که با او بتوان اوقات خوشی داشت. بسیاری از مردان گرچه جذاب، خوش مشرب و سرشار از قابلیت هستند اما مناسب ازدواج نیستند. تنها به درد تفریح، وقت گذرانی و هیجانات زودگذر می خورند.

آنها مسوولیت پذیری طولانی مدت ندارند و در زندگی پشتیبان و قوت قلبی برای شما نخواهند بود. پس زمانی که به تصمیمی فکر می کنید که قرار است تا پایان عمر همراهتان باشد، همه جوانب ماجرا را در نظر بگیرید و تسلیم احساسات و هیجانانتان نشوید.

قبل از آنکه به احساساتتان اجازه بدهید به شما غلبه کند، این نکته ها یادتان باشد:

خواستگار شما در چه شرایط سنی، شغلی، تحصیلی و اجتماعی قرار دارد؟ در حال حاضر پسرها در سن 20 تا 25 سالگی اغلب آمادگی ازدواج را ندارند.

پسری که شاغل نبوده و هیچ برنامه ریزی شغلی برای خود ندارد نمی تواند از پس مسوولیت ها و دشواری های این راه بربیاید.

مهمترین ویژگی کسی که به شما پیشنهاد ازدواج می دهد، داشتن شرایط ازدواج است. مردی که آمادگی و موقعیت ازدواج ندارد، حتی اگر برای تشکیل زندگی به شما اصرار هم بکند باید به صلاحیت او شک کنید.

ادامه مطلب / دانلود

عشق پدیده غریبی است که هر کسی در زندگی حداقل یک بار آن را تجربه می کند. گاهی ماجرا شکل پیچیده ای به خودش می گیرد و ما عاشق کسی می شویم که دچار درجه هایی از اختلال های شخصیتی است. شاید خودشما هم الان درگیر همین نوع رابطه هستید اما خودتان خبر ندارید و یا نمی خواهید قبول کنید. شاید هم از علائم این نوع عشق ها بی خبرید. یک بار دیگر شخصیت فردی را که به او علاقمند شده ایدمرور کنید. این مطلب می خواهد هشدار دهد که محبوب شما ممکن است دچار نوعی اختلال شخصیت باشد اما شما چون دوستش دارید، متوجه آن نشوید.

عشق‌هایی که نابودتان می‌کنند!

1- محبوب شکاک (اختلال شخصیت پارانوئید)

گمان می کندکه به او آسیب می زنند، یا به او دروغ می گویند یا قصد دارنداز او سوء استفاده کنند.

ظاهرا همیشه برایش جای تردید وجود دارد که دیگران به او وفادار هستند یا نه.

از اینکه بخواهد اعتماد کند می ترسد و صمیمانه همه چیز را با محبوبش در میان نمی گذارد.

حرف های دیگران را، حتی اگر شوخی یا تعریف و تمجید باشدگ، علیه خود تعبیر می کند یا فکر می کند قصد تمسخر او را دارند.

وقتی از کسی ناراحت می شود، کینه او را برای همیشه به دل می گیجرد.

فکر می کندمورد حمله دیگران قرار گرفته، در نتیجه به سرعت عصبانی و پرخاشگری می شود.

خشک و رسمی و فاقد حس شوخ طبعی است.

گاهی بقیه را می ترساند چون احساس می شود توانایی این را دارد که به دیگران آسیب برساند.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

خیلی از افراد جذب افراد مرموز و تودار می شوند. انگار می خواهند از راز و رمز این دسته از افراد سر در بیاورند. به علاوه، آدم های شکاک گاهی زخم خورده به نظر می رسند و در بعضی ها این احساس را به وجود می آورند که رسالت کمک به او را دارند. در واقع، افرادی که نیاز دارند دائم مورد تایید دیگران باشند و وفاداری خود را به کسی ثابت کنند و آدم هایی که شک و تردید و دائم چک شدن را به پای عشق و علاقه می نویسند و دوست دارند دائم کنترل شوند، جذب چنین افرادی می شوند. آدم هایی که نیاز به مراقبت کردن از شخص دیگری دارند هم مستعد برقراری رابطه با پارانوئیدها هستند.

آخرش چه می شود؟

رابطه با این افراد می تواند خطرناک باشد چون اگر احساس کنند محبوبشان به آنها آسیب خواهد زد، ممکن است تصمیم بگیرند در این کار پیشدستی کنند. خبر بد اینکه این دسته از افراد اغلب درمان هم نمی شوند چون به درمانگر هم اعتماد نمی کنند و واکنش شان به درمان خیلی تهاجمی است.

 2- محبوب منزوی (اختلال شخصیت اسکیزوئید)

علاقه ای به ارتباط نزدیک با دیگران ندارد، حتی کسی که محبوبش است.

فعالیت های فردی را ترجیح می دهد، حتی به بودن با خانواده.

تعداد فعالیت ها و وقایعی که می تواند برای او جذاب باشد، خیلی اندکاست.

به غیر از اعضای خانواده، فرد دیگری با او نزدیک و صمیمی نیست.

انگار نسبت به تمجید و حتی انتقاد اطرافیان بی تفاوت است.

به نظر بقیه، سرد و منزوی و بی احساس با شاید خجالتی است.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

این افراد به دلیل درونگرایی و گوشه گیری خود می توانند برای بقیه جذاب باشند، به علاوه افرادی که می خواهند طرف مقابل شان فقط با آنها وقت بگذراند و خیال خیانت هم به سرش نزند، جذب چنین آدم هایی می شوند. همچنین این دسته از آدم ها، احساسات افرادی را قلقلک می دهندکه می خواهند دائم از شریک زندگی شان مراقبت کنند، به جای او حرف بزنند، به جای او تصمیم بگیرند و خلاصه مثل یک پرستار مهربان برای او باشند. اگر کسی نیاز داردکه اطراف مقابلش به او خیلی احتیاج داشته باشد، احتمالا جذب اسکیزوئیدها می شود. نکته تلخ و خنده دار ماجرا این است که بعد می فهمد آنها اصلا به او نیازی ندارند و بود و نبودشان آنقدرها هم فرقی نمی کند.

آخرش چه می شود؟

اسکیزوئیدها خیلی به درمان جواب نمی دهند چون منزوی بودن مهمترین مکانیسم دفاعی است که همه عمرشان داشته اند و نمی خواهندآن را ترک کنند. بنابراین نباید از آنها عصبانی شد و اگر قرار است با چنین آدم هایی زندگی کنید، باید بی خیال تغییر آنها شوید. باید بگذارید به حال خودشان باشند و در فعالیت هایی که دوست دارند شریک شد. اگر قرار است همسری داشته باشید که قلبش برای خانواده بتپد، اسکیزوئیدها مناسب نیستند.

 3- محبوب غیرعادی (اختلال شخصیت اسکیزوتایپال)

افکار او به نظر همه تا حدی عجیب است.

حوادث، اتفاق ها و خلاصه همه چیز در زندگی عادی برای او معنای خاصی دارند.

انگار دنیا را به روش خاصی تجربه می کند، آنقدر که گاهی هیچ کس از دنیای او چیزی سردر نمی آورد.

عواطف، هیجان ها و ابراز احساس های او به نظر عجیب و نامتناسب می رسند.

دوستان صمیمی زیادی ندارد.

زیاد علاقه به موقعیت های اجتماعی ندارد چون با دیگران احساس راحتی نمی کند.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

افراد اسکیزوتایپال، اسرارآمیز، شگفت انگیز و حتی سرگرم کننده اند، برای همین هم در دیدارهای اول، می توانند جذاب باشند. آنها یک دنیا حرف هایی دارند که در زندگی تان نشنیده اید و می توانند باعث خنده یا شگفتی شوند. به علاوه گاهی رفتارها و پوشش متفاوت آنها، به بقیه این احساس را می دهد که افرادی جسور هستند و همین، خودش جذابیت است. همچنین متفاوت بودنشان، حس این را که بخواهند از آنها مراقبت کنند در افراد به وجود می آورد. البته، معمولا آدم هایی جذب اسکیزوتایپال ها می شوند که خودشان هم رگه هایی از عجیب و غریب بودن داشته باشند! از ما گفتن بود، باید مراقب بود!

عشق‌هایی که نابودتان می‌کنند!

آخرش چه می شود؟

باید در رابطه با این افراد حسابی پوست کلفت بود و آمادگی طرد شدن در موقعیت های اجتماعی را داشت. همچنین باید برای بارها عصبانی شدن از دست او آماده شد. نبایدب رای تغییر او عجله به خرج دارد و باید قدم به قدم در کنار او بود تا بتواند کم کم با اجتماع کنار بیاید. اگر چنین صبری وجود ندارد، بدانید ترک کردن ناگهانی او می تواند حسابی به او آسیب بزند. پس، این کار حتما باید به تدریج و با کمک یک متخصص انجام شود.

 4- محبوب نمایشی (اختلال شخصیت هیستریونیک)

دوست دارد همیشه مورد توجه همیشه باشد و بسیار تلقین پذیر است.

رفتارها و نوع لباس پوشیدنش برای جلب توجه است.

نگرش خاصی درباره مسائل مهم زندگی ندارد، دیدش سطحی است و حرفی برای بیان کردن در جمع ها ندارد.

تحمل مورد بی توجهی قرار گرفتن را ندارد و زود احساساتش تغییر می کند. حتی ممکن است در جمع به پرخاشگری و قشقرق بپردازد.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

اگر فردی با چنین آدم هایی وارد رابطه شود، احتمالا از آن دسته آدم هایی است که هیجان خواهی درونی خود را دائم سرکوب می کند یا شاید برای خود به اندازه کافی ارزش قائل نیست که نیازهای خود را در رابطه به رسمیت بشناسد و بخواهد که برطرف شوند.

آخرش چه می شود؟

برای داشتن یک رابطه زناشویی عمیق و با دوام، یک فرد هیستریونیک به هیچ وجه مناسب نیست. اگر فردی می خواهد چنین رابطه ای را ادامه دهد، باید حد و مرزهای خیلی دقیقی را تعیین کند و سر حرف خودش هم بماند. باید انتظارها را درباره روابط، نوع لباس پوشیدن و رفتار کردن این افراد مطرح شود و در این باره قاطع بود. باید خود را برای پرخاشگری های آنها آماده کرد و از یک درمانگر کمک گرفت. اگر تصمیم به جدایی از آنها گرفته شد، باید از حمایت خانواده و دوستان استفاده شود تا از خشم او زیاد آسیب ندید.

 5- محبوب توفانی (اختلال شخصیت مرزی)

اقدام های دیوانه وار انجام می دهد تا از سوی محبوبش طرد نشود و معمولا رفتارهای او را طوری تعبیر می کند که انگار قصد ترک او را دارد.

در تاریخچه زندگی او رفتارهای تکانشی وجود دارد، مانند رانندگی پرخطر، پرخوری، اعتیاد، ولخرجی و …

در تاریخچه زندگی او ارتباط های بی ثبات با دیگران وجود دارد.

بارها اقدام به خودکشی یا آسیب رساندن به خودکرده یا دست کم ژست آن را گرفته است.

نوسان های شدید هیجانی دارد، برای مثال از شادی به افسردگی یا از آرامش کامل به خشم خیلی شدید.

احساس پوچی مزمن دارد.

پرخاشگری های بی مورد کلامی و فیزیکی دارد.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

در بیشتر موارد، شخصیت های مرزی را زنان تشکیل می دهند. فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، بسیار جذاب، پرشور، پر از هیجان، بدون حد و مرز و جسور ظاهر می شود که خیلی جذاب است. او در ابتدا هیچ رفتار ناخوشایندی ندارد و کسی به مشکل دار بودن او شک نمی کند. افرادی که از بالا و پایین شدن زیاد در رابطه و واکنش های ناگهانی خوششان می آید، یا احساس می کنند رسالت نجات فردی اینچنین بی ثبات را دارند، وارد چنین روابطی می شوند.

آخرش چه می شود؟

درمان چنین فردی اگرچه کند و دشوار اما ضروری است. تمام تهدیدهای او به خودکشی باید جدی گرفته شود. باید با تفکر سیاه و سفید او مقابله و متهم شدن به بی عاطفه بودن را دائم تحمل کرد. زندگی به افراد دارای اختلال شخصیت مرزی از هر اختلال دیگری دشوارتر است. به هر حال باید مراقب بود به تفکرهای خود تخریبی او دامن نزد و به او فهماند که اگر دلخوری وجود دارد به معنای این نیست که از او متنفرند. سرانجام این افراد، اگر بعد از تلاش های مکرر برای خودکشی زنده بماند، در بیشتر موارد افسردگی است.

 6- محبوب خطرناک (اختلال شخصیت ضد اجتماعی)

در فعالیت هایی شرکت می کنند که خلاف قانون است و احتمالا سابقه بازداشت یا مشکلات قانونی دارد.

بارها به خاطر منافع خود، به دیگران دروغ می گوید و آنها را فریب می دهد.

تکانشی است، یعنی رفتارهایش ناگهانی است و به عاقبت آنها فکر نمی کند. اصلا انگار هیچ چیز برایش درس عبرت نمی شود.

بارها نشان داده برای رفاه و سلامتی دیگران اهمیتی قائل نیست.

ثبات و شرافت لازم در زمینه شغلی خودش را ندارد.

روحیه پشیمانی و عذرخواهی ندارد و در برابر آسیبی که به دیگران می زند یا ناراحتی هایی که درست می کند، به جای عذرخواهی، بهانه می تراشد و خود را توجیه می کند.

عشق‌هایی که نابودتان می‌کنند!

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

افراد ضد اجتماع به شدت در برقراری ارتباط مهارت دارند و خیلی سعی می کنند جذاب و بامزه باشند. آنها باعث می شوند احساس شود یک رابطه جالب دو طرفه برقرار شده و آینده ای پر از شادی و خوشبختی در زندگی زناشویی پیش روی است. واقعا چه کسی از این شرایط بدش می آید؟ البته قضیه به این سادگی ها هم نیست. گاهی افراد جذب کسی می شوند که به نظر جالب و قوی می رسند؛ آدمی که اگرچه خیلی خودش را احساساتی، مودب و با وجدان نشان می دهد اما در عمل نشانی از احترام به انسان ها در رفتارش نیست. احتمالا عزت نفس این افراد آسیب دیده است و برای خودشان به اندازه کافی، ارزش قائل نیستند.

آخرش چه می شود؟

اگر کسی فکر می کند صبرش لبریز نخواهد شد، همیشه می تواند سکوت کند، دروغ بشنود و تحقیر شود، همه بار مسوولیت زندگی را به تنهایی به دوش بکشد، با خیانت های مکرر کنار بیاید و پای محاکمه و مانند آن هم بنشیند، می تواند زندگی با چنین فردی را امتحان کند، در غیر اینصورت، هر جا جلوی ضرر را بگیرد، سود کرده است.

 7- محبوب خودپسند (اختلال شخصیت خودشیفته)

خود را از همه مهم تر می داند و تمام وقت در حال تعریف از خود است.

خود را فرد خیلی خاصی می داند که تنها آدم های خیلی برجسته می توانند درکش کنند.

همیشه خودش را حق به جانب می داند و انتظار دارد بقیه در راستای خواسته های او رفتار کنند.

از دیگران برای خواسته های خودش سوء استفاده می کند.

توانایی درک دیگران یا همدلی با آنها را ندارد و در واقع بقیه را آنقدر مهم و با ارزش نمی داند.

به شدت به دیگران حسادت می کند اما مدعی است که این دیگران هستند که حسادت می کنند.

همواره نیاز به شنیدن تعریف و تمجید از سوی دیگران، به خصوص خانواده دارد.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

برخلاف باور عمومی، بیشتر خودشیفته ها، مرد هستند. آنها خیلی جذاب و با اعتماد به نفس ظاهر می شوند و با دروغ ها و گزافه گویی های فراوان، دیگران را شیفته خود می سازند. اما اگر کسی به این افراد توجه کند، ممکن است به این دلیل باشد که درگذشته یاد گرفته همیشه در خدمت دیگران باشد و به خواسته های خود توجه نکند. همچنین اگر عزت نفس و اعتماد به نفسش خیلی ضعیف باشد، ممکن است کم کم طوری وارد بازی یک فرد خودشیفته شود که خودش هم باور کند او برتر است و دارد او را با همه ضعف هایش تحمل می کند. حتی شاید از این بابت از او ممنون هم باشد.

آخرش چه می شود؟

آدم های خودشیفته، یا در کودکی زیادی مورد توجه بوده اند یا برعکس، آنقدر بی اعتنایی دیده اند که با خودشیفته دارند از خودشان دفاع می کنند. درمان آنها دشوار است چون اصلا دیگران را در حدی نمی بینند که بخواهند آنها را تغییر دهند. اگر بتوان خیلی قاطع ماند و راه را بر تحقیر دیگران بست، برای مثال حد و مرزهای خیلی روشنی گذاشت، خیلی جدی و با بی اعتنایی می توان تا حدی اوضاع را کنترل کرد. همچنین اگر بتوان او را در بازی خودشانداخت و برای مثال با تعریف وسوسه اش کرد تا درست رفتار کند، اوضاع بهتر می شود. با اینحال، زندگی با یک خودشیفته می تواند تمام توان افراد را بگیرد و از آنها فردی افسرده و بدون اعتماد به نفس بسازد.

8- محبوب فرساینده (اختلال شخصیت پرخاشگر – منفعل)

به طور غیرمستقیم از انجام وظایف شغلی و اجتماعی سر باز می زند.

همواره از این شاکی است که بقیه او را درست درک نمی کنند.

در بسیاری از مواردلجوجانه به بحث و جدل می پردازد.

ظاهرا بدون هیچ دلیل مشخصی از افراد مافوق خشمگین است و از آنها دائم انتقاد می کند.

نسبت به آدم های موفق تر احساس حسادت می کند.

در بسیاری از موارد با اغراق، از مشکلات زندگی خودش گله دارد.

همواره بین اطاعت انفعالی و نافرمانی خصمانه در نوسان است.

رفتارهایش به طور غیرمستقیم، خوشبختی و موفقیت های شریک زندگی اش را از بین می برد.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

جذب آدمی که همیشه با نیش و کنایه حرف می زند و همیشه خشم دارد، کار ساده ای نیست. اگر کسی چنین فردی را دوست دارد احتمالا می خواهد در نقش یک منجی ظاهر شود واو را از گرفتارهایی که می گوید، رها کند. علاوه بر این، شاید فردی که زیاد غر می زند، شبیه به یکی از والدین او باشد و با همه سختی هایی که رابطه با او دارد، باز برایش یادآور فضای خانه باشد و به همین دلیل رفتارهای اعصاب خردکن او را تحمل می کند.

آخرش چه می شود؟

افراد منفعل – پرخاشگر، اعتماد به نفس و عزت نفس دیگران را تخریب می کنند و تلاش برای تغییر او هم بی نتیجه است. در واقع این شخصیت ها می توانند دیگران را به طور کامل نابود کنند. برای همین بهتر است این رابطه ادامه پیدا نکند. به علاوه بایدمراقب بود که تصمیم گیری یا تعیین تکلیف را به عهده او نگذاشت چون اوضاع سخت می شود و خلاصه حسابی پشیمانی به بار می آورد.

 9- محبوب هراسان (اختلال شخصیت اجتنابی)

به دلیل ترس از انتقاد و عدم تایید، از فعالیت هایی که نیاز به تعامل با افراد زیاد داشته باشد طفره می رود.

فقط مایل است با افرادی ارتباط برقرار کند که از آنها خوشش می آید.

به دلیل احساس شرم و یا ترس از مورد تمسخر قرار گرفتن، درمورد دنیای درونی خود با حتی صمیمی ترین اطرافیانش هم صحبتی نمی کند.

در موقعیت های اجتماعی دائم نگران این است که مورد انتقاد قرار بگیرد یا اینکه طرد شود.

به خاطر احساس بی کفایتی، از حضور در موقعیت های اجتماعی جدید اجتناب می کند و اگر هم در چنین موقعیت هایی حاضر شود، احساس کمتر و پایین تر بودن دارد.

معمولا سعی می کند وارد فعالیت های جدید و ناشناخته نشود.

عشق‌هایی که نابودتان می‌کنند!

چرا جذب چنین آدمی می شویم؟

بسیاری از آدم ها دوست دارند چیزها و افرادی را به دست بیاورند که به نظر دست نیافتنی هستند. آدم های اجتنابی هم به خاطر اینکه رابطه ای برقرار نمی کنند و از آدم ها، با هراس می گریزند، از همان گروه دست نیافتنی ها به حساب می آیند. از طرف دیگر، این افراد به نظر مظلوم هایی می رسند که نیاز به کمک دارند و میل افراد به نجات را قلقلک می دهند. آدم های اجتنابی به نظر خیلی هم امن می رسند چون تمایل به ارتباط با غریبه ها در آنها کمتر است. شاید دوستتان هم به همین دلیل جذب چنین آدمی شده است.

آخرش چه می شود؟

نباید به درمانش دلخوش بود. زندگی با اجتنابی ها می تواند خیلی کسل کننده باشد. اگر دیگران دل به دلش دهند و با همه کناره گیری ها و یکنواختی هایش کنار بیایند، کمکی به بهبود اوضاع نمی کنند. باید صر به خرج داد، قدم به قدم او را تشویق کرد، او را وارد جمع ها کرد و البته به محدود بودن هم عادت کرد.

 10- محبوب غمگین (اختلال شخصیت افسرده)

زندگی و رفتارهای او پر از غم و اندوه است.

احساس بی کفایتی و بی ارزشی دارد و اعتماد به نفسش خیلی پایین است.

نسبت به خودش دیدی منفی دارد و همیشه در حال سرزنش کردن خودش است.

بیشتر تمایل داردخودخوری کند و وقت زیادی را به غصه خوردن می گذراند.

نسبت به دیگران، از جمله افراد مهم زندگی اش هم دیدگاهی منفی و انتقادی دارد.

تمنایل زیادی دارد که دائم دچار احساس پشیمانی و گناه شود.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

آدم های با شخصیت افسرده درنگاه اول خیلی فروتن و مودب به نظر می رسند. آنها آدم های آرامی هستند که مسوولیت همه چیز را به گردن می گیرند و از دیگران عذرخواهی می کنند. به علاوه به شدت این احساس را در آدم برمی انگیزند که بایداز آنها مراقبت کرد. از طرف دیگر، این دست از آدم ها، به دیگران فرصت مدیریت کامل رابطه را می دهند.

آخرش چه می شود؟

می توان رویکمک درمانگر حساب کرد. می توان عزت نفس او را بالا برد و به او کمک کرد به دنیا این همه تلخ نگاه نکند. جدا شدن از او درشما احساس گناه به وجود می آورد. اگر هم قرار بر ماندن با او باشد، باید مراقب بود خودمانعزت نفس را از دست ندهیم.

 11- محبوب آویزان (اختلال شخصیت وابسته)

توانایی تصمیم گیری در امور روزمره بدون کسب اطمینان و نظر پرسیدن از دیگران را ندارد.

نیاز دارد مسوولیت غالب حیطه های مهم زندگی را به عهده دیگران بگذارد.

به خاطر ترس از تنهایی، از مخالفت با دیگران یا حتی اظهار نظر پرهیز می کند.

به دلیل اینکه به توانایی هایش اطمینان ندارد، در شروع یا پایان کارها مشکل دارد.

به دیگران بیش از حد اهمیت می دهد و برای اینکه مبادا آنها را از دست بدهد، گاه تن به کارهایی می دهد که برای خودش خوشایند نیست.

وقتی قرار باشد رابطه ای را به پایان ببرد، از ترس تنهایی، سریع سراغ جانشین می گردد.

خیلی نگران است که به تنهایی نتواند از خودش مراقبت کند.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

در افرادی که در کودکی، مسوولیت نگهداری از خواهر و برادر کوچکتر را برعهده داشته اند، احتمال اینکه در ارتباط های جدی زندگی شان سراغ افراد وابسته بروند بیشتر است. بعضی افراد، نیاز شدیدی دارند به اینکه احساس کنند فرد دیگری به آنها نیاز دارد، اینطوری احساس قدرت و ارزش می کنند. به علاوه، بعضی ها، وقتی می بینند طرف مقابل چقدر وابسته است، از اینکه بخواهند او را ترک کنند به شدت دچار احساس گناه می شوند.

آخرش چه می شود؟

افراد وابسته می توانند دیگران را به ستوه بیاورند. برای هر چیزی می خواهند نظر دیگران را داشته باشند و خودشان نمی توانند به تنهایی تصمیم بگیرند. باید سعی کرد او را عادت به مستقل تر بودن داد. به جایش انتخاب نکرد. اگر برای درمان اقدام شود فراموش نکنید که او تنهاب رای کسب رضایت دیگران حاضر به مراجعه است و خیلی نباید دل به درمان بست. باید سعی شود روابط اجتماعی او را گسترش داد و اگر تصمیم به قطع رابطه گرفته شد، باید برای سیل اشک هایش نیز آماده شد.

12- محبوب سرسخت (اختلال شخصیت وسواسی)

ذهنش مشغول جزییات است و با اهمیت دادن به محدودیت ها، فرصت تفریح را از خود می گیرد.

آنقدر کمال گرایی او زیاد است که نمی تواند کارهایش را به پایان ببرد.

خود را حسابی وقف کار می کند.

بسیار پایبند اخلاقیات است و در این زمینه هیچ انعطاف پذیری ندارد.

نمی تواند از وسایل قدیمی خودش دل بکند و حاضر نمی شود آنها را دور بیندازد.

حاضر نمی شود در کاری با دیگران همکاری کند، مگر اینکه همه چیز مطابق میلش انجام شود.

معمولا خیلی خسیس است و به سختی برای خودش و دیگران پول خرج می کند.

غالبا لجباز و یکدنده است و می خواهد خودش، همه را تحت کنترل داشته باشد.

عشق‌هایی که نابودتان می‌کنند!

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟

این افراد در نگاه اول، آدم های منضبط و با اخلاق و سختکوش به نظر می رسند و دارای ویژگی هایی هستند که همه آنها را تحسین می کنند. در بعضی موارد افرادی جذب چنین آدم هایی می شوند که خودشان را آدم های بی نظمی می دانند و با این کار انگار می خواهند بی نظمی های خود را بپوشانند یا جبران کنند. به علاوه عده ای هستند که به شدت اعتقاد دارند یکی از زوج ها باید به سختی کار کند و دیگری، چیز زیادی از زندگی و کارهای مهم آن سر در نیاورد.

آخرش چه می شود؟

زندگی با شخصیت وسواسی سخت است چون کم کم تبدیل به آدمی می شود که نقشی در زندگی ندارد، برایش تصمیم می گیرند، برنامه ریزی می کنند، بودجه را هم تعیین می کنند. به علاوه، این افراد بیشتر وقت خودشان را سر کار می گذرانند و از دیدن برنامه های کاری خود بیشتر به هیجان می آیند تا دیدن خانواده! البته اینکه سختکوش هستند؛ خیلی خوب است ولی وقتی هیچ زمانی برای تفریح ندارند و دلشان هم نمی آید پولی خرج کنند، چه فایده؟ خبر خوب اینکه احتمال درمان وجود دارد.

ادامه مطلب / دانلود
css.php