مطالب دسته بندی : موفقیت

اگر این ویژگی ها را دارید هوش هیجانی شما بالاست

اگر این ویژگی ها را دارید هوش هیجانی شما بالاست

7 نشانه داشتن هوش هیجانی بالا طبق نظر کارشناسان

میهن فال: هوش مهیج می تواند تفاوت رفتارهای اجتماعی معنی شود، اگرچه بیشتر مردم در مورد هوش مهیج شنیده اند،
اما نمی توانند آن را در خود یا سایرین تشخیص دهند، در ادامه این بخش از سبک زندگی نمناک ملاحضه می نمایید،
که هوش هیجانی دقیقا چیست و چه علائمی دارد.

ادامه مطلب / دانلود

یکی از مشکلات اصلی قرن ۲۱، یافتن شغلی صحیح و متناسب با شخصیت هر فرد است؛ اما آیا تغییر شغل به منزله‌ی موفقیت است یا شکست؟

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

آیا شغلی که انتخاب کرده‌ام صحیح است؟ این سؤالی است که در قلب هر کسی رعب و وحشت می‌اندازد؛ چرا که شغل انتخابی ما به منزله‌ی سرمایه‌گذاری بلندمدت برای آینده‌ است.

اما برخی افراد سرشناس این را ثابت کرده‌اند که لازم نیست از همان ابتدای کار بدانیم آیا شغل انتخابی متناسب شخصیت من است یا نه. این افراد انتخاب کردند تا در زندگی شغلیشان تغییری ایجاد کنند؛ حتی آن‌هایی که مویشان را در شغل قبلی سفید کرده‌اند. ۱۹ نفر از افراد بسیار موفق این حقیقت را اثبات کرده‌اند که هیچ وقت برای تغییر دیر نیست.

جف بزوس

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

جف بزوس (Jeff Bezos)، مؤسس آمازون، قبل از تأسیس این شرکت، شغلی پردر‌آمد در وال استریت داشت و دارای سمت‌های متفاوتی در شرکت‌های بزرگ مالی بود. جالب است بدانید که او در سن ۳۱ سالگی شرکت آمازون را تأسیس کرد.

جولیا چایلد

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

جولیا چایلد (Julia Child)، آشپز معروف، قبل از نوشتن اولین کتابش در مورد آشپزی در سن ۵۰ سالگی، در زمینه‌های تبلیغات، رسانه و (بنابر شایعات) سازمان جاسوسی کار می‌کرد.

جان گلن

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

جان گلن(John Glenn) اولین فضانورد آمریکایی است که در سال ۱۹۶۲ به دور زمین گردید. این مرد پر‌آوازه، ۱۲ سال بعد و در سن ۵۳ سالگی، به‌عنوان نماینده‌ی مجلس سنای آمریکا در اوهایو برگزیده شد و به مدت ۲۴ سال در این سمت خدمت‌ کرد. جالب است بدانید که در سال ۱۹۹۸، یعنی ۳۶ سال بعد از اولین سفرش به دور زمین، مأموریت دیگری نیز در شاتل فضایی انجام داد.

تری کروز

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

تری کروز (Terry Crews) کمدین، تاکنون افتخارات مختلفی کسب کرده است. تری در اواسط دهه‌ی نود، به‌عنوان بازیکن دفاعی در تیم‌های NFL بازی می‌کرد.

مایکل بلومبرگ

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

نام بلومبرگ به‌عنوان یک رسانه‌ی خبری بین‌المللی، برای همه آشنا است. مایکل بلومبرگ (Michael Bloomberg) در سال ۲۰۰۲ و در سن ۵۹ سالگی، از سمت خود به‌عنوان مدیر عامل استعفا داد و به مدت ۱۲ سال شهردار نیویورک شد؛ اما بعد از آن،‌ دوباره به بلومبرگ بازگشت.

ورا وانگ

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

ورا وانگ (Vera Wang) تا قبل از ۴۰ سالگی در حرفه‌ی روزنامه‌نگاری فعالیت می‌کرد؛ سپس در این سن وارد صنعت مد شد. اکنون یکی از بزرگ‌ترین طراحان زن دنیا محسوب می‌شود.

دواین جانسون

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

همه دواین جانسون (Dwayne Johnson) را از طریق فیلم‌های سریع و خشن می‌شناسیم. این بازیگر معروف نه یک بار، بلکه دو بار شغلش را تغییر داده است. در ابتدا او در لیگ فوتبال کانادا و در تیم کالگری استمپدرس بازی می‌کرد. سپس در سن ۲۴ سالگی به WWF ملحق شد و تبدیل به یک ستاره شد و آوازه‌ی او در همه جا پیچید. ۶ سال بعد او توانست از این طریق به تلویزیون و سینما راه یابد.

رونالد ریگان

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

رونالد ریگان (Ronald Regan) سال ها قبل‌ از آن‌که به‌عنوان چهلمین رئیس جمهور آمریکا در سن ۶۹ سالگی انتخاب شود، یک بازیگر معروف در تلویزیون و سینمای هالیوود بود.

سارا بلیکلی

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

میلیاردر معروف، سارا بلیکلی (Sara Blakely)، برای هفت سال لوازم اداری می‌فروخت. او خود به‌تنهایی به شرکت‌ها سر می‌زد و این وسایل را به فروش می‌رساند. او در سال ۲۰۰۰، شرکت خود را در بازار تولید لباس، تأسیس کرد. جالب است بدانید که سارا شغلش را در سن ۳۰ سالگی به‌طور کامل رها کرد تا شرکت خود را اداره کند.

آرنولد شوارتزنگر

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

آرنولد شوارتزنگر (Arnold Schwarzenegger)، بازیگر معروف هالیوودی هم دو بار شغلش را تغییر داده است. او در ابتدا بدنساز حرفه‌ای بود و در سن ۳۰ سالگی به عرصه‌ی بازیگری وارد شد. بعدها و در ۵۶ سالگی، او به‌عنوان فرماندار کالیفرنیا انتخاب شد.

هارلند سندرز

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

همه نام KFC را شنیده‌ایم. هارلند سندرز (Harland Sanders) کسی بود که در سن ۶۲ سالگی و در سال ۱۹۶۲، این برند را بنیان نهاد و ۱۲ سال آن را بعد به ارزش ۲ میلیون دلار فروخت. قبل از تأسیس کی‌اف‌سی، هارلند به‌عنوان وکیل، اپراتور پمپ بنزین، کارگر راه‌آهن و… کار کرده بود.

جونا پرتی

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

جونا پرتی (Jonah Peretti)، مؤسس بازفید و خبرگزاری هافینگتون، تا ۳۰ سالگی به‌عنوان معلم کامپیوتر، به دانش‌آموزان متوسطه مایکروسافت آفیس آموزش می‌داد.

ری کراک

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

ری کراک (Ray Kroc) سال‌ها فروشنده‌ی دستگاه میلک‌شیک بود تا اینکه در سال ۱۹۵۴ و در ۵۲ سالگی اقدام به خرید مک‌دونالد کرد. مک‌دونالد در سایه‌ی زحمات بی‌دریغ او دارای چنین شهرت و آوازه‌ای شد.

آنا مُزِز 

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

آنا مُزِز (Anna Moses) که بیشتر او را با نام مادربزرگ مُزِز صدا می‌زنند، در ۷۸ سالگی شروع به نقاشی کرد. در سال ۲۰۰۶، یکی از شاهکار‌های او به قیمت ۱.۲ میلیون دلار به فروش رفت. جالب است بدانید که او قبل از این خانه‌دار بود و کشاورزی می‌کرد.

تایکیچیرو موری

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

تایکیچیرو موری (Taikichiro Mori) در ۵۱ سالگی اقدام به تأسیس شرکت ساختمانی موری کرد. سرمایه‌گذاری‌های هوشمندانه، او را به ثروتمندترین فرد در سال ۱۹۹۲ کرد که دارای ثروتی معادل ۱۳ میلیارد دلار بود.

دونالد فیشر

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

دونالد فیشر (Donald Fisher) و همسرش، دوریس (Doris)، اولین فروشگاه «گپ» را در سان‌فرانسیسکو و در ۴۰ سالگی تأسیس کردند. لباس‌های گپ به یکی از مشهورترین برند‌های زمان خود تبدیل شد و اکنون یکی از بزرگ‌ترین فروشگاه‌های زنجیره‌ای در زمینه البسه است.

تیم زاگات 

افرادی که ثابت کردند هیچ‌ وقت برای تغییر دیر نیست

تیم زاگات (Tim zagat) و همسرش، هر دو تا دهه‌ی ۳۰ وکیل بودند تا اینکه اولین مجموعه‌ی خود درباره‌ی رستوران‌ها، ویژگی‌ها و خدماتشان را در سال ۱۹۷۹ منتشر کردند. برند زاگات اکنون به‌عنوان برندی شناخته می‌شود که نشان‌دهنده‌ی هنر آشپزی است و اعتباری خاص به افراد و خدماتشان می‌دهد.

ادامه مطلب / دانلود

10 درس‌ زندگی برای موفقیت

10 درس‌ زندگی برای موفقیت

هر کس در زندگی شکست‌هایی می‌خورد و گاهی بعضی از این شکست‌ها بسیار ناخوشایند هستند. تنها چیزی که افراد موفق را از بقیه جدا می‌کند، این است که آنها چگونه به شکست واکنش نشان می‌دهند.

زمانی که با موانع مواجه می‌شوید، باید تصمیمی بگیرید… می‌خواهید اجازه دهید تا بهانه‌ای برای شکست‌تان باشند یا آنها را به داستان موفقیت خود تبدیل می‌کنید؟ زمانی که دارای نگرشی صحیح باشید، شکست درس زندگی برای‌تان خواهد بود. با این نگرش، اگرچه شکست در روال معمول‌تان وقفه انداخته است، به شما این فرصت را می‌دهد تا به دنبال راه‌حل‌های جدید بروید.

نتایج مطالعه‌‌ی یک روانشناس به نام آلبرت باندورا نشان می‌دهد که نگرش‌های ما تا چه اندازه در مواجهه با شکست مؤثر هستند. در این مطالعه، از دو گروه خواسته شد تا تکلیف مدیریتی یکسانی انجام دهند. به اولین گروه گفته شد که هدف این تکلیف، سنجش توانایی مدیریتی آنهاست. و به گروه دیگر گفته شد که مهارت‌های مورد نیاز برای انجام این تکلیف قابل پیشرفت بوده و این کار فقط فرصتی برای تمرین و

ادامه مطلب / دانلود

۷ شیوه غلبه بر تنبلی

۷ شیوه غلبه بر تنبلی

مطمئن هستم بسیاری از شما به دنبال روش های غلبه بر تنبلی هستید تا بتوانید بر بسیاری از مشکلات تان فایق آیید. حتما زیاد پیش آمده که این جمله را به خودتان و اطرافیان بگویید: ” قصد دارم امروز را به تنبلی بگذرانم.” بسیار خوب، این هیچ مشکلی ندارد. نام این روز مرخصی است و قدرتی جادویی دارد. اما مشکل از جایی شروع می‌شود که هر روز را به تنبلی بگذرانیم. گاهی اوقات به یک محرکی نیاز داریم که ما را از جای‌مان بلند کند تا سر و سامانی بیابیم و به کارمان ادامه بدهیم، و بتوانیم کسب‌وکارمان را به طور موثر اداره کنیم. با این حال، اغلب، تنبلی علتی عمیق‌تر و مبهم‌تر دارد که ما نمی‌خواهیم در مورد آن فکر کنیم، چه برسد به این که تاییدش کنیم. در این نوشتار ۷ شیوه می‌بینید که کمک‌تان می‌کنند غلبه بر تنبلی را بیاموزید و کارآمدتر باشید.

۱- علت اصلی را پیدا کنید

آیا کار کردن ۲۷ ساعت در روز و ۹ روز در هفته، از زمانی‌ که به یاد دارید، شما را از پای در آورده است؟ این یک نشانه است که شما به استراحت یا تغییر نیاز دارید. بشر آفریده نشده که تمام وقت کار کند. اجداد پارینه سنگی ما به طور متوسط حدود ۲۰ ساعت در هفته کار می‌کردند. (بله، ما اعضای جامعه‌ی مدرن حسابی خودمان را دچار دردسر کرده‌ایم.) شاید احساس می‌کنید از پا درآمده‌اید، می‌ترسید که

ادامه مطلب / دانلود

چند توصیه کاربردی و مهم برای کنکوری ها

چند توصیه کاربردی و مهم برای کنکوری ها

۱- حتی الامکان درس جدید نخوانید

امسال به اندازه تمام عمرتان از مغزتان کار کشیده اید و آن را از محفوظات و فرمول ها انباشته کرده اید و مغز شما دیگر توان پردازش ندارد؛ برای همین به تازگی وقتی می خواهید درس بخوانید مطلب را دیر می گیرید و به اصطلاح، احساس خنگی می کنید که البته این طور نیست. شما در خرداد باید مطالبی را که در طی سال آموخته اید دسته بندی کنید تا در جلسه آزمون به کمک شما بیاید؛ پس سعی کنید زیاد بر روی مطالب جدید کار نکنید.

۲- بی خوابی نکشید

بسیاری از داوطلبان کنکور فکر می کنند اگر نخوابند، تمام مشکلاتشان حل می شود و وقت پیدا می کنند تا به همه کارهایشان برسند؛ در صورتی که مشکل شما اصلا خواب نیست و شما از بیداری خود خوب استفاده نمی کنید. حتما روزی ۶تا۸ساعت بخوابید که حتما این خواب در شب انجام بگیرد یعنی ساعت ۱۰ تا ۱۲ شب بخوابید و بین ساعت ۶تا۸ بیدار شوید. پدر و مادرهای عزیز هم دقت کنند با کم شدن خواب فرزندان، تنها استرس و

ادامه مطلب / دانلود

۱۰ راز موفقیت از پائولو کوئیلو

۱۰ راز موفقیت از پائولو کوئیلو

در این نوشتار چندین درس موفقیت از پائولو کوئیلو بیان میکنیم. کوئیلو رمان‌نویس و ترانه سرای اهل برزیل است. پرفروش‌ترین آثار پرتغالی زبان در تاریخ متعلق به این نویسنده هستند. او مدرسه‌ی حقوق را ترک کرد تا در سراسر آمریکای جنوبی، آفریقا، و

ادامه مطلب / دانلود

۸ عادت سمی که مانع خوشبختی شما می شوند

۸ عادت سمی که مانع خوشبختی شما می شوند

ما برای خوشبخت‌تر شدن، به دنبال عادت‌ها یا فرمول‌هایی می‌گردیم که خوشبختی‌مان را “تضمین” کنند. و وقتی این عادت‌ها و فرمول‌ها اثر نمی‌کنند، وقت‌مان را صرف یافتن علت می‌کنیم. برای خوشبختی بیش‌تر کار می‌کنیم، ولی اغلب فراموش می‌کنیم بعضی از رفتارهای فعلی‌مان را ارزیابی کنیم. بعضی‌وقت‌ها با اِعمال تغییراتی ظریف و کوچک در فعالیت‌های روزانه‌ی‌مان، می‌توانیم به خوشبختی برسیم.

۱- چشم داشتن به زندگی دیگران

خوشبختی وقتی حاصل می‌شود که قدر داشته‌های‌مان را بدانیم. چشم داشتن به آن‌چه دیگران دارند نشان می‌دهد از آن چه داریم شاد نیستیم و

ادامه مطلب / دانلود

۹ عبارتی که هرگز افراد باهوش در مکالمه ها استفاده نمی کنند

۹ عبارتی که هرگز افراد باهوش در مکالمه ها استفاده نمی کنند

دیگران حرف‌های ما را بسیار متفاوت‌تر از آنچه منظور ماست،‌ تفسیر می‌کنند. وقتی شما بدون ملاحظه چیزی می‌گویید، حرف‌های‌تان منجر به ایجاد احساسی بد در سایرین می‌شود. این اشتباهات زمانی اتفاق می‌افتد که ما در مورد چیزی که اطلاعی از آن نداریم اظهار نظر می‌‌کنیم. درک پیامدهای حرف‌ها نیاز به آگاهیِ اجتماعی دارد که به معنای توانایی درک احساسات و موقعیت سایر افراد است. در این مقاله شما با ۹ عبارتی آشنا می‌شوید که افراد باهوش هرگز در مکالمه‌ها به‌کار نمی‌برند.

موسسه‌ی تلنت اسمارت (TalentSmart) با آزمایشِ هوشِ عاطفیِ (EQ) بیش از یک میلیون نفر، کشف کرده که آگاهی اجتماعی،‌ مهارتی است که بسیاری از افراد از آن بی‌بهره هستند. ما دچارِ کمبودِ آگاهیِ اجتماعی هستیم زیرا اغلب بر حرف‌هایی که

ادامه مطلب / دانلود

چگونه در تعطیلات نوروز درس بخوانیم؟!

چگونه در تعطیلات نوروز درس بخوانیم؟!

بی شک دانش آموزان بعد از گذراندن ۶ ماه درس خواندن و مدرسه رفتن، دوست دارند که در تعطیلات عید استراحت کامل داشته باشند و از درس خواندن دور باشند. ولی این حالت ممکن است که افت تحصیلی را برای آنها ایجاد کند. در تعطیلات عید نیاز به ایجاد یک برنامه مناسب است که در کنار تفریح و استراحت،حتما مطالعه دروس نیز قرار داشته باشد.

درس خواندن در ایام عید

از ماه فروردین کم کم تعداد ساعاتی که در طول شبانه روز، روز و روشن هستند به حدود ۱۲ ساعت می رسد. وقتی هوا روشن است انگار برای مطالعه هنوز هم فرصت باقیست و این زمان بهترین زمان برای مطالعه دانش آموزان است. دلیل دیگری مبنی بر این که تعطیلات عید فرصت مناسبی برای مطالعه می باشد،این است که دانش آموزان نه به مدرسه می روند و نه به کلاس های فوق برنامه. پس از زمان بیشتری را برای مطالعه برخوردار هستند.

عملکردهای مختلف

دانش آموزان در تعطیلات سال نو، ۳ نوع عملکرد متفاوت را می توانند از خود نشان دهند.

۱- عده ای در تعطیلات سال نو فقط به استراحت و

ادامه مطلب / دانلود

چرا پولدار نمی‌شویم؟

«چرا مردم پولدار نمی‌شوند؟» در کشوری مثل کشور ما، با فرصت‌هایی که پیش رویمان است، چرا فقط تعداد کمی از افراد هستند که با استقلال مالی بازنشسته می‌شوند؟ اخیراً پاسخ این سوال را پیدا کرده‌ام. به نظر من اینها ۵ دلیل اصلی است که جلوی پولدار شدن افراد را می‌گیرد.
کی، من؟

مهمترین این دلایل، این است که هیچوقت برایشان اتفاق نمی‌افتد. فرد متوسط در خانواده‌ای بزرگ شده است که هیچوقت کسی که پولدار باشد را نمی‌شناخته و ندیده است. به مدرسه می‌رود و با آدمهایی معاشرت می‌کند که پولدار نیستند. با آدم‌هایی کار می‌کند که پولدار نیستند. هیچ الگوی پولداری روبروی خود ندارد. اگر این برای شما هم پیش ‌آمده است، البته تا سن بیست سالگی، می‌توانید به یک فرد بالغ و کامل در جامعه تبدیل شوید اما هیچوقت برایتان پیش نیامده که بفهمید شما هم می‌توانید یکی از افراد ثروتمند جامعه شوید.

به همین دلیل است که کسانیکه در خانواده‌هایی که والدینشان پولدار هستند به دنیا می‌آیند، احتمال اینکه در بزرگسالی افرادی ثروتمند شوند بسیار بیشتر است. بنابراین اولین دلیل اینکه چرا بیشتر ما پولدار نمی‌شویم این است که هیچوقت برایمان اتفاق نمی‌افتد. و البته، اگر هیچوقت برایمان اتفاق نیفتد، آنوقت هیچکدام از قدم‌های لازم برای به واقعیت تبدیل کردن آن را برنخواهیم داشت.
تصمیم بگیرید!

دومین دلیل که باعث می‌شود پولدار نشویم این است که هیچوقت برای آن تصمیم نمی‌گیریم. حتی اگر فردی کتاب بخواند، در جلسات سخنرانی شرکت کند، یا با افرادیکه از نظر اقتصادی موفق بوده‌اند نشست و برخاست کند، تا زمانیکه برای متفاوت شدن تصمیم نگیرد، هیچ اتفاقی نمی‌افتد. اگر برای برداشتن اولین قدم‌ها تصمیم نگیرد، همان جا که هستید خواهید ماند. اگر به انجام کارهایی که همیشه می‌کنید، ادامه دهید، به همان جایی خواهید رسید که همین امروز هستید.

دلیل اصلی عدم موفقیت و شکست این است که اکثریت آدم‌ها برای موفق شدن تصمیم نمی‌گیرند. هیچوقت یک تعهد محکم و روشن یا یک تصمیم قطعی برای پولدار شدن نمی‌گیرند. دلشان می‌خواهد و قصدش را دارند و آرزو می‌کنند که یک روز پولدار شوند. دعا می‌کنند و دعا می‌کنند که پول زیاد به دست بیاورند اما هیچوقت تصمیم نمی‌گیرند که، «من می‌خواهم که پولدار بشم!» این تصمیم قدم مهمی برای رسیدن به استقلال مالی است.
شاید فردا

سومین دلیل پولدار نشدن آدمها انداختن کار امروز به فرداست. آدمها همیشه برای شروع نکردن کاری که لازم است برای رسیدن به استقلال مالی انجام دهند، بهانه دارند. همیشه ماه خوبی نیست، فصل خوبی نیست یا سال خوبی برای شروع نیست. وضعیت و شرایط اقتصادی در صنعت خوب نیست، بازار کساد است یا باید ریسک کنند یا امنیت خودشان را زیر پا بگذارند. شاید سال بعد.

برای به تعویق انداختن کارها همیشه دلیل هست. درنتیجه، ماه به ماه و سال به سال این کار را عقب می‌اندازند تا جاییکه دیگر دیر می‌شود. حتی اگر برای یک نفر اتفاق بیفتد که بتواند پولدار شود، تصمیمش را هم بگیرد اما برای وارد عمل شدن امروز و فردا کند، همه برنامه‌هایش آینده روشنی نخواهند داشت.
هزینه‌اش را بپردازید

چهارمین دلیل اینکه مردم معمولاً فقیر بازنشسته می‌شوند، چیزی است که اقتصاددان‌ها به آن تاخیر پاداش می‌گویند. اکثریت زیادی از افراد وسوسه می‌شوند که هر یک ریال آخرشان را هم خرج کنند و حتی باز هم قسطی خرید کنند. اگر نمی‌توانید پاداشتان را به تاخیر بیندازید و خودتان را در خرج کردن هر پولی که درمی‌آورید محدود نکنید، نمی‌توانید پولدار شوید. اگر نتوانید صرفه‌جویی را بعنوان یک عادت طولانی‌مدت تمرین کنید، برایتان غیرممکن خواهد بود که به استقلال مالی برسید. همانطور که دبلیو. کلمنت استون می‌گوید، «اگر نمی‌توانید پول پس‌انداز کنید، بذر سربلندی در شما نیست.»
چشم‌انداز بزرگتر را ببینید

پنجمین دلیل که باعث می‌شود افراد فقیر بازنشسته شوند، به اندازه بقیه دلایل مهم است. این دلیل نداشتن چشم‌انداز زمانی است. در یک تحقیق طولانی‌مدت که توسط دکتر ادوارد بانفیلد در دانشگاه هاروارد در دهه پنجاه میلادی انجام گرفت و در سال ۱۹۶۴ در مجله The Unheavenly City به چاپ رسید، دلایل تحرک اقتصادی-اجتماعی روبه‌بالا بررسی شد. او می‌خواست بداند چطور می‌توان پیشبینی کرد که یک خانواده یا فرد به سمت بالا در حرکت است یا خیر و اینکه گروه‌های اقتصادی-اجتماعی در نسل بعد ثروتمندتر خواهند شد یا خیر.

همه این تحقیقات او را به یک عامل رساند که باعث شد نتیجه‌گیری کند که درست‌تر از سایر عوامل در پیشبینی موفقیت است. آنها آن را چشم‌انداز زمان نامیدند. تعریف آن میزان زمانی است که برای برنامه‌ریزی فعالیت‌های روزانه و گرفتن تصمیمات مهم زندگی‌هایتان اختصاص می‌دهید.

یک نمونه از چشم‌انداز درازمدت عادت متداول خانواده‌های سطح‌بالای انگلستان برای ثبت‌نام فرزندانشان در دانشگاه آکسفورد یا کمبریج به محض متولد شدن آن کودک است، حتی بااینکه ممکن است به هجده یا نوزده سالگی نرسد. به این چشم‌انداز درازمدت در عمل می‌گویند. زوج جوانی که ۱۵۰ هزار تومان در ماه خود را برای هزینه تحصیل فرزند خود کنار می‌گذارند، زوجی با چشم‌انداز زمانی درازمدت هستند. آنها حاضرند برای اطمینان از گرفتن نتیجه بهتر در طولانی‌مدت، در کوتاه‌مدت خود را قربانی کنند. افرادیکه چشم‌انداز درازمدت دارند در مسیر زندگی‌شان رشد اقتصادی خواهند داشت.

ادامه مطلب / دانلود

آیا شانس وجود دارد؟

در سال ۱۹۹۲، آرکی کاراس که آن زمان پیشخدمت بود به لاس وگاس رفت. او پنجاه دلاری که با خود برده بود را تا سال ۱۹۹۵ به ۴۰ میلیون دلار رسانده بود. این اتفاق، بزرگترین زنجیرۀ برد در تاریخ قمار را رقم زد. اکثر ما ممکن است این ماجرا را یک نمونۀ فوق‌العاده از اقبال فراوان بدانیم. یا ممکن است بگوییم آرکی “عجب آدم خوش‌شانسی است!” یک متخصص آمار و احتمالات، احتمالاً به خرافاتی بودن ما خواهد خندید، و در عوض از یک سری فرآیندهای شانسی که در مورد کاراس جواب داده است، برایمان خواهد گفت. در بستر بزرگی که بر آن شانسی بودن حاکم است، هر اتفاقی در هر کازینویی احتمال رخداد دارد. خوش شانس خواندن کسانی که از این شانسی (تصادفی) بودن اتفاقات سود برده‌اند، فقط برچسبی است که پس از رخداد بر آن فرد زده‌ایم.

به گزارش فرادید، بررسی شانس، به معنی رفتن به سراغی یکی از بزرگترین پرسش‌هاست: چگونه می‌توانیم آنچه را که برایمان رخ می‌دهد را توضیح دهیم و چگونه می‌توان دریافت که در عشق، کار، ورزش، قمار و به طور کلی در دستۀ برندگان، بازندگان و یا مابین این دو قرار خواهیم گرفت؟ از قضا، یافته‌های جدید نشان می‌دهند که شانس فقط آن چیزی نیست که مستقیم جلوی چشمان اتفاق بیافتد ( مثل باران باریدن در روز عروسیتان). ضمناً نمودی از تمایل ما در نسبت دادن الگوها در جایی که الگویی وجود ندارد نیز، نشئت نمی‌گیرید (مثل اینکه مثلاً بگویید سوئیشرت قرمزم برایتان شانس می‌آورد). مفهوم شانس یک افسانه نیست.

در عوض، تحقیقات نشان می‌دهند که شانس برگرفته از خوش‌شانسی‌ها و بدشانسی‌های پیشین، شخصیت فرد، و حتی نگرش و عقاید فرد نسبت به شانس است. زنجیره‌های خوش‌شانسی واقعیت دارند، اما صرفاً محصول سرنوشت نیستند. نظر ما راجع به شانس، بر نحوۀ رفتار ما در موقعیت‌های ریسکی موثر است. ما واقعاً می‌توانیم خودمان شانس خود را بسازیم، هر چند که دوست نداریم خوش‌شانس قلمداد شویم، چرا که این صفت از ارزش صفات دیگرمان همچون استعداد، مهارت و پشتکار می‌کاهد. شانس از مولفه‌های رقم خوردن سرنوشت ما بر روی زمین است.

شانس یعنی چشم‌انداز و نقطۀ نظر: اگر فردی سکولار به خاطر اینکه در روز یازدهم سپتامبر در دفتر کارش در برجهای دوقلو نبوده و در جایی دیگر جلسه داشته، جان سالم به در برده باشد، تنها ممکن است که احتمالات شانسی در زندگی را بپذیرد، بدون اینکه معنایی عمیق‌تر را به آن نسبت دهد. یک هندو ممکن است نتیجه بگیرد که “کارما”ی خوبی داشته است. یک مسیحی ممکن است بگوید که خدا هوای او را داشته تا بتواند در مسیر خدمت به خدا وظیفه‌ای که برایش تعیین شده را به سرانجام برساند.

مایا یانگ، متخصص مدیریت در دانشگاه کالیفرنیا، توضیح می‌دهد که در سنت چینی‌ها، به شانس به دید یک ویژگی ذاتی، همچون هوش یا خلق هیجانی، نگاه می‌شود و می‌گوید: “مادرم همیشه به می‌گفت که تو بینی خوش‌شانس‌ها را داری. به خاطر شکل خاصی که بینیِ من داشت و در فرهنگ چینی به بینی خوش‌شانس‌ها مشهور است.” یانگ که در آمریکا بزرگ شده است، متوجه شد که شانس گذرایی که آمریکایی‌ها از آن صحبت می‌کنند و مثلاٌ می‌گویند “در آن امتحان شانس آوردم” (یعنی فقط آن امتحان، نه همۀ امتحان‌ها) یا وقتی که می‌گویند “قبل از مصاحبه، تو ترافیک گیر کردم”، با تعریف لامتغیر و ثابتی از شانسی که مادر یانگ در دخترش می‌دید، و بینی دخترش را نشانی از آن شانس ذاتی می‌دانست، فرق دارد.

یانگ می‌گوید: “این چیزی است که متعلق به من است، و بیش از چیزی مثل پای خرگوش که برای خوش شانسی به گردن می‌اندازند، قابل اتکا است.” این تمایز در ذهن او را به خود مشغول کرد. شما ممکن است فکر کنید که کسی که صاحب بینی خوش‌شانس‌ها است دیگر زحمت کار کردن را به خودش نخواهد داد. چرا زور الکی بزند، وقتی که خوش شانس است؟ اما اینجا تفاوت فرهنگی دیگری نیز در موضوع شانس خودش را نشان می‌دهد. او می‌گوید: “در فرهنگ چینی، سختکوشی با خوش شانسی مرافقت دارد. سیستم اعتقادی چینی هر دو را دربرمی‌گیرد و به هم جوش می‌دهد.”

در سوی دیگر، از آنجایی که غربی‌ها تلاش کردن و خوش اقبالی را دو موضوع متضاد می‌دادند، دیدگاه مبهمی نسبت به شانس دارند. آنها ممکن است آرزوی شانس را داشته باشند، و برای نزدیکانشان از صمیم قلب آرزوی خوش شانسی کنند، اما بعضی وقتها دوست ندارند که خود را خوش شانس بیانگارند. آنها دوست دارند که لایق موقعیتشان دانسته شوند. این واقعیت که آنها در جامعه‌ای زندگی می‌کنند که نه کاملاٌ شانسی عمل می‌کند و نه کاملاً بر اساس شایسته سالاری، موضوع رابطۀ میان “سختکوشی” و “خوش‌شانسی” را برایشان پیچیده‌تر هم می‌کند. یک مثال دم دستی: وقتی که دوستی به یک دانشگاه حقوق یا پزشکی درجه یک راه پیدا می‌کند، می‌گوییم: “تبریک می‌گویم. خیلی سختی کشیدی. واقعاً لیاقتش را داشتی!” اما اگر نتواند وارد آن دانشگاه شود، اینطور دلداریش می‌دهیم: “پذیرش خیلی شانسی است. این روزها همه سطحشان بالا رفته. هر کی قبول شده، خوش شانس بوده!”

دانشمندانی که در موضوع شانس پژوهش می‌کنند، اغلب به سراغ ورزش می‌روند، جایی که شانس حتی در مهارتی‌ترین رقابت‌ها هم نقش ایفا می‌کند و از سویی نتایج به راحتی قابل اندازه گیری هستند. یکی از مطالعه‌شده‌ترین موضوعات، زنجیره‌های خوش‌شانسی هستند، که در خلال آن به نظر می‌رسد که بازیکنان ترکانده‌اند- البته اصطلاح رسمی این موضوع “دست طلایی” است. یک مقالۀ مهم که از سوی توماس گیلوویچ، رابرت والون و آموس تورسکی (اساتید دانشگاه استنفور)، در سال ۱۹۸۵، منتشر شد، به این نتیجه رسید که پدیدۀ دست طلایی وجود ندارد، و در عوض محصول تمایل عمیق ما به دیدن الگو در محیط پیرامونمان است. بازیکن‌ها و هوادارها این نتایج را زیر سوال بردند، و در مقابل پژوهشگران پدیدۀ دست طلایی را دروغ خواندند.

با این وجود، سال گذشته سه دانشجوی دانشگاه هاروارد، مشکل بزرگی را برای انکارکنندگان پدیدۀ دست طلایی بوجود آوردند. اندرو بوکوشکی، جان ازکوویتز و کارولین استاین، استدلال کردند که وقتی یک بازیکن احساس دست طلایی بودن می‌کنند، ممکن است این جرئت را پیدا کند که پرتاب‌های سخت‌تری انجام دهد. دانشجویان فیلم ۸۳۰۰۰ تلاش برای پرتاب را در مسابقات NBA در فصل ۲۰۱۲-۱۳ بررسی کردند. این حجم از نمونه، اطلاعات کافی را برای ارزیابی میزان دشواری پرتاب‌ها در اختیار آنها گذاشت. آنها نشان دادند که اول از همه، بازیکنانی که احساس “دست طلایی” بودن می‌کردند، شروع به انجام پرتاب‌های دشوارتر می‌کردند. و بعد از در نظر گرفتن دشواری پرتاب‌های انتخاب شده، پژوهشگران متوجه شدند که میزان اندک اما از لحاظ اهمیت چشمگیری از تاثیر “دست طلایی” وجود دارد. به این معنی که کسانی که در پرتابها موفق می‌شدند در ادامه موفقتر هم عمل می‌کردند.

آیا شانس وجود دارد؟

تقریباً همزمان با این تحقیق، تحقیق دیگر توسط جفری زوییبل از دانشگاه استنفورد، و برت گرین از دانشگاه برکلی، که نشان می‌داد که تیم‌های رقیب در مقابل بازیکنان دست طلایی دفاع قویتری انجام می‌دادند و به این ترتیب در مقابل تاثیر دست طلایی واکنش نشان می‌دادند. پژوهش پیشین به اندازۀ کافی داده در اختیار نداشت تا این موضوع رو به صورت مناسب در نظر بگیرد، و به این ترتیب هر نوع افتی در عملکرد بازیکن دست طلایی را، دلیلی در رد عدم وجود زنجیرۀ خوش‌شانسی می‌انگاشت.

زوییبل و گرین، با توجه به مانعی که ذکر شد (تقویت دفاع در مقابل بازیکن دست طلایی) به سراغ بیسبال رفتند، که در آن تیم مقابل در مقابل ضربه‌زننده‌ای روزش باشد کار زیادی از دستشان برنمی‌آید. آنها بیراه فکر نکرده بودند: وقتی که داده‌های ۱۲ سال گذشتۀ لیگ برتر بیسبال آمریکا را بررسی نمودند، دریافتند که عملکرد ضربه‌زننده در ۲۵ ضربۀ آخرش، به صورت چشمگیری امکان پیش‌بینی میزان موفقیت ضربۀ بعدی را پدید می‌آورد. آنها همچنین محاسبه کردند که یک بازیکن دست طلایی، سی درصد شانس بیشتری برای انجام ضربۀ بی پاسخ را به نسبت وقتی که در زنجیرۀ پیروزی قرار ندارد، داراست. براساس گفته‌های این دو محقق، زنجیره‌های خوش شانسی توهم نیستند و واقعیت دارند.

اما مسبب این زنجیره‌ها چیست؟ آیا حقیقتاً شانس مسبب آن است یا چیز دیگری؟ شاید قضیه به احتمالات بازمی‌گردد. این دلیلی است که در تحقیقی که دربارۀ زنجیره‌های برد و باخت در کالج لندن انجام شده، ذکر شده است. ژوئمین ژو و نایجل هاروی، نیم میلیون شرط بندی ورزشی را تحلیل کردند و دریافتند که زنجیره‌های برد نسبت به مرتب باختن فراوانی بیشتری دارند، و کسانی که در زنجیره‌های باخت می‌افتند، شانسشان ۵۰-۵۰ نیست، بلکه احتمال باختشان بیشتر است.

برای مثال، قماربازی که سه بار پشت سر هم می‌برد، در شرط بندی چهارم خود در ۶۷ درصد موارد برنده بود. اگر در شرط بندی چهارم خود برنده می‌شد، در ۷۲ درصد موارد در شرط بندی پنجم برنده می‌شدند. در مقابل، کسانی که اولین شرط خود را می‌باختند، در شرط بندی دوم، ۴۷ درصد احتمال برد داشتند، و اگر در بار دوم هم می‌باختند در شرط بندی سوم ۴۵ درصد احتمال برد داشتند. آیا شانس خوب می‌تواند شانس خوب بیاورد، همانطور که پولدارهای پولدارتر می‌شوند و فقرا فقیرتر؟

تیم تحقیق سپس به کاوش خود ادامه دادند تا نشان دهند که چرا این زنجیره‌ها حقیقی هستند. موضوع به خود قمارباز برمی‌گشت. آنها به محض اینکه در می‌یافتند روی خط برد افتاده‌اند، شروع به بستن شرطهای مطمئنتر می‌کردند و در می‌یافتند که زنجیرۀ بردشان برای ابد ادامه‌دار نخواهد بود. به بیان دیگر، آنها باور نداشتند که دست طلایی‌ای دارند که طلایی باقی خواهد ماند. یک انگیزۀ متفاوت محرک قماربازانی بود که می‌باختند. آنها مطمئن بودند که بالاخره شانس روی خوشش را به آنها نشان خواهد داد، و با این توهم، شرطهای ریسکیتری می‌بستند. در نتیجه برنده‌ها، می‌بردند (حتی اگر میزان بردهایشان کمتر می‌شد) و بازنده‌ها همچنان می‌باختند. شرطهای ریسکی به نسبت شرطهای مطمئن از احتمال برد کمتری برخوردارند. قماربازها به خاطر حسشان نسبت زنجیره‌ها رفتارشان را تغییر می‌دادند، و این موضوع خود به ادامه یافتن آن زنجیره‌ها دامن می‌زد.

اگر رفتار بر شانس تاثیر بگذارد، آیا کسانی که خود را خوش شانس می‌دانند، رفتاری متفاوتی از بقیۀ ما دارند؟ مایا یانگ در سال ۲۰۰۹ در تحقیقی مشارکت نمود که در آن این موضوع که آیا دانشجویان به خوش‌شانس بودن به عنوان ویژگی ثابتی که در آنها ذاتی است نگاه می‌کنند را ارزیابی کرد. آنها به رابطه‌ای میان اعتقاد به شانس ثابت (در مقابل شانس گذرا) و میزان دستاورد و انگیزه پی بردند. افراد خوش‌شانس، به نظر می‌رسد، افرادی هستند که کار را به سر انجام می‌رسانند. یانگ این موضوع را اینگونه تشریح می‌کند: “می‌شود درک کرد که چطور آدمی که به شانس ثابت (ذاتی) معتقد است، انگیزۀ بیشتری برای انتخاب اهداف دشوار و سپس چسبیدن به انجام آن داشته باشد. اگر شما به شانس گذرا معتقد باشید، نمی‌توانید به آن اتکا کنید که همیشه یارتان باشد، و از این رو انگیزۀ کمتری برای رفتن به سراغ وظایف دشوار و چالش برانگیز خواهید داشت.”

یافته‌های یانگ با یافته‌های ریچارد وایزمن جور درمی‌آید. او سابقاٌ شعبده‌باز بود، ولی در حال حاضر استاد دانشگاه هرتفوردشایر و نویسندۀ کتاب “مولفۀ شانس” (۲۰۰۳) است. وایزمن استدلال می‌کند که بهترین نگاه به شانس این است که آن را یک ویژگی ثابت بدانیم؛ نه ویژگی‌ای که فرد با آن به دنیا می‌آید، بلکه ویژگی‌ای که می‌تواند در خود پرورشش دهد. وایزمن به دنبال افرادی رفت که خود را هموارۀ بسیار خوش‌شانس یا بسیار کم‌شانس می‌دانستند و توانست ۴۰۰ نفر را جمع کند. او دریافت که افراد خوش‌شانس در ایجاد و تشخیص موقعیتهای شانسی (مثلاً ملاقات تصادفی با فردی مشهور در یک کافه) تبحر بیشتری دارند، به شمِ خود توجه بیشتر می‌کنند، انتظارات مثبت دارند و پیش‌بینی‌های خود نسبت به خود انجام می‌دهند و در مقابل مشکلات زندگی رفتارری آرامتر و مقاومتر دارند. بدشانس‌ها در مقابل تنیده‌تر و مضطرب‌تر هستند.

هر چه که کسی بیشتر به موضوع شانس و یافته‌های جدید در مورد آن بپردازد، با تناقض‌های بیشتری مواجه می‌شود. خوش‌بینی را در نظر بگیرید: این مورد یکی از ویژگی‌هایی است که وایزمن در مورد افراد خوش‌شانس بر می‌شمارد، و با این وجود قماربازان آنلاینی که در تحقیق کالج لندن به آنها پرداخته شده، به خاطر بدبینی‌شان بود که زنجیرۀ بردشان تداوم می‌یافت. آنها به سراغ شرطهای امنتر می‌رفتند. افراد خوش‌شانسی که وایزمن توصیف می‌کند، به خاطر دیدگاه خوش‌بینانه‌شان به زندگی، ممکن است در زندگی موفق باشند، اما همین خوش‌بینی می‌تواند در لاس وگاس کار دستشان دهد.

این دقیقاً همان اتفاقی است که برای آرکی کاراس رخ داد. تنها سه هفته پس از آن که پولهایش به قلۀ ۴۰ میلیون دلاری رسید، او همۀ پولش را باخت. زنجیرۀ خوش‌شانسی او بدل به یک باخت خالص پنجاه میلیونی شد. اوضاع وقتی غم‌انگیزتر می‌شود که در سال ۲۰۱۳ او به جرم دزدی، برد با روشهای متقلبانه و تقلب در بازی بیست و یک در کازینویی در کالیفرنیا متهم شد. البته در نوامبر امسال، اقبال دوباره لبخند کوچکی به او زد: به او حکم تعلیق مراقبتی دادند، و آرکی از حکم سه سال زندان گریخت. اوضاع می‌توانست بدتر باشد.

ادامه مطلب / دانلود

۵ اصل برای لذت بردن از زندگی!

لذت بردن از زندگی

بسیاری از ما از اینکه برای خودمان وقت صرف کنیم، احساس گناه می‌کنیم. در حالی که اگر بدانید چطور از خودتان مراقبت کنید درست به اندازه این‌که بدانید چطور از دیگر اعضای خانواده‌تان مراقبت کنید، مهم است.

مطالعات نشان داده‌اند کسانی که خود را وقف رسیدگی به اعضای خانواده‌شان می‌کنند و از خود غافل می‌شوند، بیشتر در معرض خطر ابتلا به افسردگی هستند. در ادامه راهکارهایی را برای حفظ شادی و پیشگیری از به دام افسردگی افتادن مطرح می‌کنیم:

۱- نشانه‌های اندوه را در افکار و رفتار خودتان بشناسید.

هر کدام از ما در زمان ناراحتی، دلگیری و بی‌حوصلگی نشانه‌هایی از خودمان بروز می‌دهیم. بهتر است این نشانه‌ها را در خودتان شناسایی کنید و قبل از اینکه به رفتارهای دائمی ‌تبدیل شوند، چاره‌ای بیندیشید. هیچ‌چیز مهم‌تر از حفظ شادی نیست.

۲- بین نیازهای شخصی، شغلی و خانوادگیتان تعادل برقرار کنید.

اینکه بدانید افسرده هستید یک چیز است و اینکه کاری برای آن انجام دهید یک چیز دیگر. وقتی به خودتان فرصتی برای زنگ تفریح روانی می‌دهید، با روحیه مثبت‌تری می‌توانید به کار یا خانواده‌تان بپردازید. حتی پیش از اینکه احساس افسردگی سراغتان بیاید، برنامه شاد زیستن داشته باشید. خوب استراحت کنید، قدم بزنید یا فقط بنشینید و دقایقی را در آرامش بدون هیچ فکر و خیال مزاحمی‌ سپری کنید.

۳- در مورد وقایع شوخ‌طبع باشید.

بیشتر ما اهمیت شوخی را در زندگی فراموش می‌کنیم. اینکه قادر باشید حتی در موقعیت‌های دشوار بخندید، کمک می‌کند شادیتان را حفظ کنید. مجبور نیستید بی‌دلیل بخندید. تماشای یک کمدی بامزه یا خواندن یک مجله فکاهی کمک می‌کند حال خوبی پیدا کنید و دلیلی برای خنده و شادی داشته باشید.

۴- با خانواده و دوستان وقت بگذرانید.

بودن کنار اعضای خانواده و دوستان به بازسازی روانی کمک می‌کند و باعث می‌شود تعادل روانیتان را حفظ کنید. کسانی که نیازهای روانی شما را می‌شناسند، درکتان می‌کنند و برایتان نگران می‌شوند، در زندگیتان نقش مهمی ‌دارند. حضور آن‌ها از تنش‌ها و فشارهای روانیتان می‌کاهد و دیدارشان راه موثری برای تخلیه هیجان‌های منفی است که به حفظ شادکامی ‌در زندگی کمک می‌کند.

۵- فعالیت‌های سالم را توسعه دهید.

جای تعجب نیست که سیاستمداران بزرگی که دنیا را روی انگشتانشان می‌چرخانند، در ورزش هم دستی بر آتش دارند. افرادی که در موقعیت‌های سخت و پرمسئولیت کار می‌کنند، نیاز دارند زمانی را به فعالیتی اختصاص دهند که تنش‌ها را از آن‌ها دور کند. وقتی سرگرمی‌ای داشته باشید که مورد علاقه‌تان باشد و برای انجام آن زمان مشخصی را طبق برنامه اختصاص دهید، حال خوشی را تجربه خواهید کرد و شادی درونیتان افزایش می‌یابد. این کار هم به حفظ سلامتتان کمک می‌کند و هم شادی را برایتان به همراه دارد.

ادامه مطلب / دانلود

کاری که افراد موفق دنیا قبل از ساعت ۸ صبح انجام می‌دهند!

[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]افراد سحرخیز حرفه ای تر و پر حاصل ترند. به اضافه، زندگی هدف داری نیز دارند و همین امر باعث داشتن انگیزه و شور و اشتیاق برای شروع کارشان نیز می‌شود.[/box]

برخیزید و بدرخشید ! ساعات اولیه روز تبدیل به یکی از دوستان شما شده است. چه بخواهید، چه نخواهید، استفاده کردن از ساعات اولیه صبح، درست قبل از کار، شاید کلید زندگی و کار موفق باشد. درست است؛ سحرخیزی ویژگی مشترک مدیران، کارمندان و افراد موفق و با نفوذ دیگر شده است.

مارگارت تاچر هر روز صبح ساعت ۵ بیدار میشد، آرتور کاستلر ساعت ۴، رابرت ایگر (مدیرعامل دیزنی) ساعت ۴:۳۰ و …

می‌دونم به چی فکر می‌کنید_ شب ها بهتر کار می‌کنید

افراد سحرخیز حرفه ای تر و پر حاصل ترند. به اضافه، زندگی هدف داری نیز دارند و همین امر باعث داشتن انگیزه و شور و اشتیاق برای شروع کارشان نیز می‌شود.

ورزش

قبلا هم گفتم، باز هم میگم. اغلب افرادی که هر روز تمرین می‌کنند، صبح ها تمرین می‌کنند. حالا می‌خواهد یوگای صبح باشد یا باشگاه بدنسازی. ورزش کردن قبل از کار، انرژی بیشتری به شما می‌دهد برای کار کردن در طول روز؛ هر کسی می‌تواند بعد از دمبل زدن ۶۰ کیلویی، پشت میز بنشیند و کارهای اداری را انجام دهد اما حتی گرم کردن بدنتان برای شروع تمرین بعد از ساعات کاری خیلی بر روی تمرین‌تان تاثیر می‌گذارد.

حتی اگر دوست ندارید صبح ها برای ورزش، ساعت ۵ ، ۶ صبح بیدار شوید، حداقل ۱۵ دقیقه زودتر بیدار شوید و کمی حرکات کششی انجام دهید؛ کمک می‌کند بدن‌تان نرم تر و چابک تر باشد در طول روز.

نقشه روزتان را رسم کنید!

از حداکثر ظرفیت روزتان استفاده کنید؛ با رسم نقشه روزتان. نقشه روز یعنی امروز چه کارهایی باید انجام دهید و چه چیزهایی باید بدست آورید. اهداف و باید انجام دهید-هایتان است. سحرخیزی باعث می‌شود بتوانید فعالیت‌هایتان را بهتر اولیت بندی کنید. با ذهن بازتر. اینکار حتی باعث می‌شود تا بتوانید مشکلات مسلسل شده تان را بهتر در همان ساعات اولیه روز، بر روی برنامه روزانه تان حل کنید.

وقتی دارید برنامه ریزی روزانه تان را انجام می دهید، سلامتی فکری تان فراموش نشود. بعد از سپری شدن وقت‌تان در ملاقات های چالش زا، برخورد با مشتری های منفی و یا تسویه حساب های استرس زا حتما ۱۰ دقیقه برای آرامش فکری‌تان برنامه بگذارید. یک قدم زدن دور میدان یا حتی یک مراقبه ی فعال می‌تواند شما را از فرسودگی فکری رها کند.

صبحانه ی سالم بخورید!

همه ما می‌دانیم خروج از خانه با یک لیوان چایی و یک معده خالی، چقدر باعث می‌شود ساعت ناهار دیر فرا برسد! خوب نیست، اصلا. این کار را باید حتما صبح زود انجام دهید، باک تان را با سوخت پر کنید و بعد به یک روز کاری با نهایت انرژی وارد شوید. اینکار باعث می‌شود فکرتان به چیزی که دارید کار می‌کنید متمرکز شود نه به معده خالی تان.

صبحانه ی صبح نه تنها برای سلامتی‌تان خوب است، بلکه می‌تواند باعث بهبود زندگی اجتماعی‌یتان نیز شود. ۵ دقیقه بیشتر وقت با فرزندان و همسرتان بگذرانید برای روحیه هر دویتان برای طول روز خوب است.

تجسم!

این روزها ما درباره ی سلامت جسمانی‌مان بیش از حد صحبت می‌کنیم، اما بعضی وقت ها سلامت فکری‌مان نادیده گرفته می‌شود. صبح ها بهترین ساعات برای وقت گذاشتن برای فکر کردن، تجسم و مراقبه است. ۱۰ دقیقه وقت بگذارید در صبح، و روزتان را در ذهنتان مجسم کنید، موفقیت هایتان را تصویر سازی کنید. حتی یک دقیقه تصویر سازی ذهنی و تفکر مثبت می‌تواند روحیه تان را و چشم انداز روزانه تان را برای یک روز پربار شارژ کند.

قورباغه را قورت دهید !

همه مان یک کار سخت در کار های روزانه مان داریم که دوست نداریم اصلا انجام دهیم اما باید انجام شود. این کار مانند قورت دادن قورباغه است! این کار مانند خوره ذهنتان را مشغول میکند و تمام حواستان را بهش جلب میکند. یک راهکار ساده برای رهایی از آن برای شما داریم: بدترین کار روزانه تان را که دوست ندارید انجام دهید همان اول انجام دهید. در صبح زود بیشترین انرژی و فکر آزاد را داریم، پس اولین کاری که باید انجام دهید این است که اول قورباغه را قورت دهید. اینکار را که کردید شاهد آن خواهید بود به صورت نزولی به ترتیب از سخت تر به سبک تر خواهد آمد و در انتهای روز که انرژیتان در حال نزول است، حجم و سختی کارهای‌تان نیز کم می‌شود و دیگر از خستگی های مفرط جسمی و فکری خبری نیست؛ موفقیت!

ادامه مطلب / دانلود

دِیمون براون در مطلب تازه ی خود می گوید: «من در طول زندگی حرفه ای خود، از یک فرد شب بیدار به یک سحرخیز تبدیل شدم. در همین سال های اخیر حتی ساعت ۳ صبح بیدار می شدم تا به امور کارآفرینی و علایق شخصی ام بپردازم.

تجربه این این تحول به من ثابت کرد نحوه ی آغاز کردن روز اهمیت زیادی دارد، مخصوصاً اگر برنامه ی کاری تان دست خودتان باشد و از این نظر با محدودیت و یا الزامی مواجه نباشید».

او ادامه می دهد «یکی از بزرگ ترین درس هایی که می توانیم فرا بگیریم این است که یاد بگیریم روز خود را چگونه شروع نکنیم. همین اشتباهات صبحگاهی می توانند روز بدی را برای ما رقم بزنند.

روزتان را اینگونه شروع نکنید!

۱- نوشیدن قهوه

اجتناب از نوشیدن قهوه در آغاز روز کار دشواری است. هیچ چیز نمی تواند اول صبح جای بوی قهوه را بگیرد. اما بدن تا چند ساعت پس از بیدار شدن به قهوه احتیاج نخواهد داشت. بدن ما وقتی صبح ها از خواب بر می خیزیم، شروع به ترشح کورتیزول می کند. ترشح کورتیزول باعث می شود از حالت خواب آلودگی خارج شویم و فعالیت های روزانه ی خود را با انرژی آغاز کنیم.

اوج ترشح آن نیز بین ۸ و ۹ صبح است و تا میانه ی روز و ساعات پایانی عصر نیز به کار خود ادامه می دهد. نوشیدن قهوه در ساعات آغازین صبح مثل این است که

ادامه مطلب / دانلود

[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]تحرک نداشتن در طول روز و غذاهای پر کالری و پرچربی باعث شده که فرم اندامی خانمها خصوصا قسمت ران و باسن که خیلی هم سخت لاغر میشود ، فرم نامطلوبی داشته باشد ؛ البته مربیان تناسب اندام ورزش های تخصصی اندام های مختلف را به ما آموزش داده اند ،با ما همراه شوید تا این ورزش ها را یاد بگیرید [/box]

تجمع چربی در قسمت باسن و ران به‌خصوص در بین خانم­ها شایع است. زندگی بی تحرک و افزایش چربی بدن از عوامل اصلی این مشکل هستند. البته شما با رژیم غذایی مناسب و برنامه ورزشی صحیح می­توانید بر این مشکل غلبه کنید. اگر قصد دارید از ورزش جهت شکیل کردن و فرم‌دهی به  باسن و بدن خود سود ببرید، باید زمانی کافی برای آن در نظر بگیرید.

با هوازی‌ها شروع کنید

در برنامه ورزشی، قدم اول مشابه با برنامه کاهش چربی، ورزش هوازی است. پیاده‌روی سریع، دویدن، شنا کردن یا استفاده از دستگاه­هایی مثل تردمیل و اسکی فضایی همه در کاهش چربی انباشته شده در قسمت­های مرکزی بدن کمک‌کننده هستند. روزانه ۳۰ تا ۶۰ دقیقه فعالیت هوازی با شدت متوسط به بالا انجام دهید. یادتان باشد اگر حین فعالیت به‌راحتی صحبت می­کنید و ضربان قلب شما بالا نمی­رود، شدت ورزش شما کافی نیست. در ضمن در صورت داشتن هر نوع علامتی حین ورزش، از سرگیجه گرفته تا درد سینه یا درد مفاصل با پزشک‌تان مشورت کنید.

زیبایی ران و باسن با این ورزش ها

تمرین با کش برای فرم دهی به باسن و ران

تمرینات موضعی برای کاهش اندازه باسن و ران علاوه بر فعالیت هوازی لازم است. جهت شروع این تمرینات یک باند پلاستیکی یا کش ورزشی با رنگ قرمز یا سبز با طول ۲ الی ۵/۲ متر تهیه کنید. اگر قبلا سابقه تمرینات قدرتی داشته­اید، می­توانید از کش آبی هم استفاده کنید که قدرت مقاومت بیشتری دارد و کشش بیشتری را در ناحیه موردنظرتان ایجاد می‌کند.

ابتدا کش را به جایی محکم مثلا یک ستون، گره بزنید به‌طوری که به صورت حلقه درآید. حالا پای خود را داخل حلقه کنید. ابتدا روبه‌روی کش بایستید و در حالیکه حلقه در قسمت پشت زانو قرار گرفته است، پا را به سمت عقب حرکت دهید. سپس جهت خود را به پهلو و پشت به کش تغییر دهید.

هر حرکت را ۱۵ بار انجام دهید و در صورتیکه احساس خستگی کردید فاصله‌تان را به کش نزدیکتر کنید. در عرض چند روز تعداد تکرارها را به ۳ ست ۱۵ تکراره افزایش دهید. برای افزایش سختی یا پیشرفت تمرینات، تکرار را در هر ست به تدریج به ۲۵ عدد افزایش دهید و هرگاه به ۳ ست ۲۵ تکراره رسیده و احساس خستگی نداشتید، می­توانید فاصله خود را از کش بیشتر کنید تا مقاومت بیشتری احساس کنید.

برای اینکه بدانید پیشرفت تمرینات موضعی باسن و ران را چطور باید مدیریت کرد، بهتر است از این دستوالعمل استفاده کنید:

در دو روز اول حرکات را ۱۵ بار و در یک ست تکرار کنید. یادتان باشد که بین حرکالت زمان استراحت درنظر نگیرید.

در روز سوم تا پنجم دو ست ورزش کنید و در هر ست ۱۵ بار حرکت را تکرار کنید. بین هر ست یک تا دو دقیقه به خودتان استراحت بدهید.

در روز پنجم تا هفتم ۱۵ بار حرکت را در سه ست تکرار کنید و یک تا دو دقیقه بین هر ست استراحت کنید.

در هفته دوم تعداد حرکات‌ها را به ۲۰ بار در هر ست افزایش دهید. زمان استراحت بین هر ست همان یک تا دو دقیقه است.

در هفته سوم دیگر می‌توانید در سه ست ورزش کنید و در هر ست ۲۵ بار حرکت را انجام دهید.

زمان و تعداد ست‌ها در هفته چهارم تفاوتی با هفته سوم ندارد، اما کم‌کم باید فاصله ایستادن خود را از محل بستن کش زیاد کنید.

زیبایی ران و باسن با این ورزش ها

ورزش‌های موضعی برای داشتن باسن و ران لاغر

حرکاتی که در ادامه معرفی می‌کنیم بدون کش و به صورت خوابیده انجام می‌شوند. فراموش نکنید در این ورزش‌ها، تعداد تکرارها بالاتر از تمرین با کش است. حرکات بدون کش را برای هر دو پا انجام دهید. البته اگر سابقه کمردرد دارید، بهتر است قبل از شروع تمرینات با پزشک مشورت کنید و تمرینات خوابیده را با احتیاط انجام دهید. یادتان باشد که در صورت تشدید درد، تمرینات را قطع کنید.

۱٫ به پشت دراز بکشید و در حالیکه زانوهایتان تا شده، لگن خود را بالا ببرید و ۱۰ تا ۲۰ شماره نگه دارید. سپس به حالت اول برگردید و بعد از چند ثانیه استراحت، حرکت را مجددا تکرار کنید.

۲٫ به شکم دراز بکشید و ران خود را از زمین بلند کرده، ۱۰ تا ۲۰ شماره نگه دارید. سپس به حالت اول برگردید و بعد از چند ثانیه استراحت، حرکت را مجددا تکرار کنید.

۳٫ به پشت دراز بکشید و پاها را از یکدیگر دور و سپس به هم نزدیک کنید. سپس این حرکت را به حالت دراز کشیده به پهلو برای پای بالایی و پایینی انجام دهید.

۴٫ در حالت شنا سوئدی قرار بگیرید. پا را مستقیم با زمین نگه دارید به‌طوریکه بدنتان از سر تا پاشنه، کاملا صاف و در یک خط باشد. عضلات شکم خود را سفت کرده و به آرامی زانوی راست‌تان را به سمت شانه چپ جمع کنید و بعد به حالت اول برگردید. این حرکت را برای پای دیگر نیز انجام دهید.

۵٫ طاق‌باز روی زمین دراز بکشید. زانوها را خم و کف پا را روی زمین قرار دهید. در این حالت دست‌هایتان باید کاملا از هم باز باشد. حالا باسن و کمرتان را بالا بکشید، اما حواستان باشد که کف پا از زمین جدا نشود. سپس به آرامی به حالت اول برگردید. این حرکت را ۱۰ تا ۱۵ مرتبه تکرار کنید.

۶٫ به پهلو دراز بکشید و دست چپ خود را زیر سرتان بگذارید. دست راست‌تان را روی زمین و در مقابل قفسه سینه قرار دهید. حالا پاهای خود را صاف قرار داده و بدون اینکه قسمت‌های دیگر بدن‌تان حرکت کند، پای راست را به آرامی بالا ببرید. کمی مکث کنید و پا را به حالت اول برگردانید.

۷٫ در هر دست خود یک دمبل یا یک وزنه گرفته و بایستید. حالا پاها را به اندازه عرض شانه بازکرده و زانوها را کمی خم کنید .با چهار شماره به آهستگی بدن خود را پایین بیاورید. پاهای شما باید آنقدر پایین بیاید که ران‌هایتان موازی با سطح زمین قرار بگیرند. مراقب باشید زانوهایتان جلوتر از انگشتان پا نباشند. به این منظور باسن خود را به سمت عقب حرکت دهید. حالا با فشار دادن روی پاشنه پا به آهستگی به حالت اول برگردید . این حرکت را ۱۰ تا ۱۵ بار در روز تکرار کنید.

۸٫ به پهلو دراز بکشید و پای بالایی را مقابل پای تحتانی بیاورید. پای جلویی را به سمت بالا و ران حرکت داده و پای خود را روی کف زمین درست مقابل زانو بگذارید، طوری که نوک انگشتان پایتان به سمت جلو باشد. پای تحتانی را حدود ۳ سانتی‌متر از کف زمین بالا بیاورید. حالا به آهستگی پای تحتانی را تا جایی که راحت هستید، بالا بیاورید، به شکلی که خمیدگی کمی‌ را در پای خود حفظ کنید. تا ۴ شماره بشمارید و به حالت اول برگردید.

زیبایی ران و باسن با این ورزش ها

ادامه مطلب / دانلود

این عادت‌ها زندگی شما را زیبا میکند

 [box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]هیچ‌کس قهرمان و پیروز متولد نمی‌شود؛ بلکه قهرمانی حاصل پذیرش و پیروی از عادات صحیح است.پس بیایید قهرمان زندگی خود باشیم :)[/box]

ارسطو معتقد است، ما همان چیزی هستیم که مدام انجام می‌دهیم. خیلی هم عالی، پس نقش بازی نمی‌کنیم، بلکه عادت می‌کنیم. این اسطوره‌ی یونان باستان دریافته بود که پیروی از عادات صحیح برای غلبه بر ناملایمات از اهمیت ویژه‌ایی برخوردار است و موفقیت و قهرمانی در گروی پایداریست. من آموخته‌ام که هیچ‌کس قهرمان و پیروز متولد نمی‌شود؛ بلکه قهرمانی حاصل پذیرش و پیروی از عادات صحیح است.

با الهام از دیگران تصمیم گرفتم تا عادات خودم را بررسی نمایم. پس دریافتم که در زندگی من، از دید من و حتی به لحاظ معنوی عادات صحیح چقدر سریع شکل می‌گیرند و منجر به پیدایش باورهای عمیق می‌گردند. در ابتدا این فرایند چندان هم آسان نبود. هرگز درگیر عادات زشتی از قبیل مواد مخدر، شراب‌خواری یا سیگار که مضرات آن مشهود است، نشدم زیرا از سنین کودکی دریافتم که این عادات چه بلایی بر سرم برادرم آورده بودند و نمی‌خواستم من هم همان اشتباهات را تکرار کنم. به هیچ وجه ادعا نمی‌کنم که من فردی فوق‌العاده هستم( البته دستیابی به شهرت و بزرگ‌منشی مستلزم فوق‌العاده بودن نیست)، اما قطعا عادت زشت کم‌تری داشتم.

درک اینکه چه چیزهایی در زندگی شخصی‌ام خوب پیش نمی‌رود را مدیون زمان و البته بازخوردهای مداوم هستم و این سفریست به درون که تا روز مرگم از آن باز نخواهم گشت. در طی این سالها، تلاش نمودم تا عادات صحیح خود را افزایش دهم و ماحاصل آن نه تنها منجر به تغییری شگرف در زندگی‌ام شد، بلکه مرا از اعماق وجود راضی نگه می‌دارد. برخی از این عادات عبارتند از:

[box type=”success” align=”” class=”” width=””]

همواره سپاسگزار هستم
حتی‌الامکان در برخورد با دیگران لبخند می‌زنم
شب‌ها زود می‌خوابم
بین ۷ تا ۸ ساعت می خوابم
صبح‌ها تختم را مرتب می‌کنم
منظم هستم
از دیگران و خودم قدردانی می‌کنم
مادامی که دیگران نیز در سفر به اعماق درون خود هستند، به آنها عشق می‌ورزم
غذای سالم می‌خورم
ورزش می‌کنم
عاقلانه خرج و پس‌انداز می‌کنم
مدیتیشن می‌کنم
نتایج اقداماتم را تصور کرده و بالطبع برنامه‌ریزی می‌کنم
به دیگران احترام می‌گذارم
برای پیشرفت خودم سرمایه‌گذاری می‌کنم
پیش از لحظات مهم حتما خودم را آماده می‌کنم
با افراد الهام‌بخش حشر و نشر می‌کنم

[/box]

پایداری در پیروی از عادات صحیح کمی چالش‌برانگیز است. گاهی از آنها تخطی می‌کنم. بارها سخت تمرین نموده‌ام تا زندگی‌ام را به نحو احسن اداره نمایم و گاهی، حالا به هر دلیلی، موفق نشده‌ام. گاهی پس از تخطی از عادات مثبت، ۳ تا ۴ ماه خود را درگیر می‌نمودم و در آخر نیز درمی‌یافتم آنچه برایم باقی مانده خستگی مفرط است. کلید نجات و پایداری در این لحظات، حتی در صورت تخطی و زیرپا گذاشتن اصولی که به آن پایبند هستید، این است که خود را سرزنش نکنید. در عوض، دیدگاه‌های خود مبنی بر اهمیت پیروی از عادات صحیح را در ذهن مرور کرده و به خودتان متذکر شوید که چرا از ابتدا در صدد پیروی از این عادات درست بوده‌اید.

بخش فریبنده‌ی عادات این است که هر یک از آنها(درست یا غلط)، مادامی که شخصا به آنها توجه می‌شود، چندان ضروری به نظر نمی‌رسند. اما هنگامی که آنها را به عنوان یک مجموعه یا جزئی از یک کل در نظر می‌گیرید، به طرز باورنکردنی قدرتمند و مهم می‌شوند. به همین دلیل افراد بسیار خویشتندار مورد تحسین واقع می‌شوند. دلیل این امر ناشی از این نیست که آنها فوق‌العاده متولد شده‌اند، نه! بلکه آنها نحوه‌ی بهره جستن از قدرت عادات صحیح را فراگرفته‌اند و آن قدرت را در خلق سبک زندگی خود به کار می‌برند تا در همه حال حامی بهترین ورژن خودشان باشد.

ادامه مطلب / دانلود

چکونه همسر دروغگو را درمان کنیم؟

فردی ممکن است در ابتدای آشنایی در مورد شغل و تحصیلات یا در رابطه با مواردی دروغ بگوید که به احتمال زیاد در آینده رو می‌شوند. دکتر سیما قدرتی، مشاور و عضو هیات علمی دانشگاه در ادامه به شما می‌گوید با همسر دروغگو چگونه برخورد کنید.

دروغ‌های دوران آشنایی

دروغگویی یک ویژگی رفتاری است که صفر و صد ندارد؛یعنی همه افراد در برخی از موقعیت‌هایی که در آن قرار می‌گیرند ناچار می‌شوند بنا بر یک سری مصلحت‌اندیشی‌ها راستش را نگویند. بعضی افراد در مواجهه با مسائل کوچک دروغ می‌گویند؛ مثلا خانمی لباسی را می‌پوشد که ممکن است زیبا نباشد اما زمانی که به همسرش نشان می‌دهد، او به دلیل اینکه در ابتدای رابطه هستند یا اینکه نمی‌خواهد توی ذوق همسرش بخورد ممکن است راستش را نگوید و مثلا بگوید خیلی هم به شما می‌آید.

ولی یک وقت‌هایی دروغگویی در مورد مسائل جدی است. فردی ممکن است در ابتدای آشنایی در مورد شغل و تحصیلات یا در رابطه با مواردی دروغ بگوید که به احتمال زیاد در آینده رو می‌شوند؛ مثلا اگر در رابطه با بیماری خاصی که درگیرش است دروغ بگوید ممکن است در آینده آن رابطه با مشکلاتی جدی روبه‌رو شود.

ریشه دروغگویی به کدام دوران بر می‌گردد؟

بعضی از والدین شاکی هستند از اینکه بچه چهار ساله‌شان هم دروغ می‌گوید؛ مثلا می‌گویند فرزندشان تعریف می‌کند که فوتبال بازی کردم و چهار تا گل هم زدم درحالی‌که من از پنجره نگاه می‌کردم و اصلا چنین چیزی نبود. واقعیت این است که وقتی یک بچه دروغ می‌گوید خیلی نمی‌شود به او خرده گرفت به این دلیل که کودک هنوز تفاوت بین دنیای خیالی و واقعی را نمی‌داند و نمی‌تواند بین دنیای خیالی و حقیقی تمایزی قائل شود و آن چیزی که آرزو دارد را بیان می‌کند.

هر چه سن بالاتر می‌رود فرد می‌تواند بین دنیای درون و بیرون تمایز قائل شود و میزان دروغ گفتن کاهش پیدا می‌کند. مثلا از یک کودک ۷ ساله انتظار می‌رود به‌مراتب کمتر از یک بچه ۴-۳ ساله دروغ بگوید.

آیا خواستگار شما راست می‌گوید؟

گاهی دروغ گفتن آنقدر در تمام ابعاد زندگی یک فرد ریشه دوانده که خودش هم این موضوع را نمی‌پذیرد؛ بنابراین اطرافیانش باید برای آگاه‌سازی و تغییر رفتار او را پیش یک درمانگر ببرند. به همین خاطر در دوران آشنایی پیشنهاد می‌شود حتما دو طرف رابطه تست‌های پیش از ازدواج را انجام دهند. یکی از مسائلی که در این تست‌ها مشخص می‌شود این است که این فرد چقدر انسان صادقی است و می‌خواهد خودش را بهتر از آنچه هست نشان دهد یا برعکس خودش را دست پایین هم می‌گیرد.

این موارد گاهی با یکی، دو جلسه مشاوره هم مشخص نمی‌شوند بلکه از طریق ابزاری مثل تست می‌توان به آن پی برد؛ چراکه بسیاری از اختلال‌های شخصیتی مثل دروغگویی فقط زمانی مشخص می‌شوند که فرد در مرحله حادی از بیماری یا در شرایطی سخت قرار می‌گیرد.

چقدر به طرف مقابل بستگی دارد؟

بعضی خانم‌ها یا آقایان وارد فازی از ارتباط می‌شوند که مدام در حال مچ گرفتن و اثبات دروغگویی دیگری هستند و طرف مقابل هم مدام در حال اثبات بی‌گناهی است. یکی از علت‌های دروغگویی در دوران آشنایی پذیرفته شدن از جانب طرف مقابل است. اما در دوران ازدواج از این خبرها نیست. پس قبل از ازدواج خوب چشم‌های‌تان را باز کنید. گاهی هم واکنش‌های نامناسب طرف مقابل دروغگویی را تشدید می‌کند؛ مثلا فردی به همسرش می‌گوید من دیروز به جای ورزش با دوستم بیرون رفتم و با واکنش نامعقول طرف مقابل مواجه می‌شود.

با اینکه بسیاری از این رفتارها از دوران کودکی تقویت می‌شوند اما حتی در دوران ازدواج هم با طرز برخورد نامناسب و نوع صحبت کردن دروغگویی تشدید، تقویت یا کاهش پیدا می‌کند؛ مثلا اگر فردی برای مشاوره مراجعه می‌کند و می‌گوید همسرم دروغگوست، فقط با فردی که دروغ می‌گوید صحبت نمی‌کنیم، بلکه با طرف مقابل هم گفت‌وگو می‌کنیم تا مشخص شود واکنش او به چه شکل است. شاید همسرش در گذشته راست می‌گفته اما هیچ وقت با واکنش مناسبی مواجه نشده.

چکونه همسر دروغگو را درمان کنیم؟

یکی از ریشه‌های اصلی دروغگویی ترس است

در دوران نامزدی گاهی آقا پسر میزان درآمدش را به دروغ پایین‌تر مطرح می‌کند؛ در این موارد ممکن است با فردی خسیس مواجه باشیم اما همیشه هم اینطور نیست. اگر هم درآمدش را بیشتر مطرح می‌کند گاهی به دلیل تایید گرفتن از طرف مقابل است؛ کمااینکه در هر آدمی دروغ گفتن به دلیل خاصی صورت می‌گیرد. در برخی از افراد ممکن است یک اختلال شخصیتی باشد، گاهی هم ممکن است به دلیل کمبود عزت نفس باشد.

برای برخی هم ممکن است به دلیل دوست داشتن باشد و اینکه اصرار دارند به هر شکلی رابطه شکل بگیرد. گاهی این میل و احساس به قدری شدید است که دروغ می‌گوید اما ممکن است در باقی برخوردهای روزانه فرد چنین موردی وجود نداشته باشد. نمی‌توان برای همه یک نسخه یکسان پیچید. فرد باید بررسی شود؛ هم خودش و هم موقعیت فعلی و گذشته‌اش. این مهم است که آیا این رفتار همیشگی است یا نه. ریشه دروغگویی در فردی که زیاد این کار را انجام می‌دهد به دوران کودکی باز می‌گردد.

اگر می‌گوید عصبانی نمی‌شوم دروغ می‌گوید

قبل از ازدواج حتما چشم‌های‌تان را باز کنید و فرد را در موقعیت‌های مختلف مورد بررسی قرار دهید. اینکه آیا در رابطه با خانواده‌اش راست می‌گوید یا خیر. وقتی از فردی که با او آشنا شده‌اید می‌پرسید عصبانی می‌شوی یا نه؟ اگر جواب بدهد نه، قطعا دروغ می‌گوید. همه آدم‌ها در برهه‌های مختلفی از زمان ممکن است عصبانی شوند.

واکنش لحظه‌ای نشان ندهید

اگر متوجه شدید همسرتان دروغ می‌گوید بهتر است همیشه با یک لحن خوب این موضوع را به او گوشزد کنید؛ واکنش لحظه‌ای نشان ندهید به‌خصوص اگر آنقدر آرامش دارید که می‌توانید موضوع را به بعد موکول کنید بهتر است در لحظه آن را بیان نکنید. اما اگر نمی‌توانید صبر کنید بهتر است با لحنی آرام با همسرتان مطرح و احساس‌تان را بیان کنید و بگویید ناراحت هستید. اگر نمی‌توانید موضوع را درست مطرح کنید بگذارید برای زمانی که توانستید هیجانات‌تان را کنترل کنید. خودتان را گاهی حتی هنگام دروغگویی هم جای طرف مقابل بگذارید.

چکونه همسر دروغگو را درمان کنیم؟

فقط حقیقت را نگفتم؛ همین!

کسی که دروغ می‌گوید برای اینکه دروغش برملا نشود ناچار است دروغ‌های دیگری هم بگوید و این موضوع ادامه‌دار می‌شود. وقتی این رفتار زیاد تکرار شود باید با آن مقابله کرد. گاهی مراجعی مطرح می‌کند که متوجه خیانت همسرش شده اما او انکار می‌کند. انکار کردن و گفتن این موضوع که من فقط حقیقت را به شما نگفتم یا تنها بخشی‌ را گفته‌ام مکانیسمی دفاعی است که افراد برای حل مشکلات‌شان از آن استفاده می‌کنند.

دروغگویی فقط این نیست که چیز دیگری بگویید؛ حتی گاهی صحبت نکردن در مورد موضوعی که حقیقت دارد هم به نوعی دروغ گفتن است. یکی از شایع‌ترین دروغ‌ها در دوران زناشویی عدم اقرار به خیانت است. گاهی چون فرد نمی‌خواهد زندگی قبلی‌اش را از دست بدهد این کار را می‌کند. اولین موضوع در رابطه با دروغگویی مواجهه و پذیرفتن تبعات آن است.

قابل درمان است؟

بیشتر از نقش درمانگر، همکاری خود شخص مهم است. اگر از این رفتار خسته شده باشد و بخواهد تغییر کند، می‌توان به این فرد کمک کرد. تغییر همیشه با قدم‌های کوچک اتفاق می‌افتد همیشه قرار نیست یک فرد با دو جلسه مشاوره زمین تا آسمان تغییر کند؛ البته محیط هم باید به گونه‌ای مهیا باشد که فرد وقتی در حال اصلاح خودش است مدام به او شرایط گذشته یادآوری نشود.

منبع : مجله زندگی ایده آل

ادامه مطلب / دانلود

چرا عکاس ها بهترین همسران دنیا هستند؟

عکاس ها نگاه منحصر به فردی به دنیا دارند. این نگاه باعث می شود آن ها قادر باشند برای ارتباطات بلندمدت به جذاب ترین افراد تبدیل شوند. اگرچه این افراد بیشتر زمان خود را با دوربین می گذرانند ولی می تواند باعث شوند حواس تان روی هنر مورد علاقه شان متمرکزش شود.

اگر شریک زندگی شما یک عکاس است، احتمالا در رابطه با چیزهایی که آن ها را فوق العاده می کند، مطلع هستید. با این وجود بازخوانی این ویژگی های خوب، ایده خوبی است، زیرا باعث می شود مجددا درک کنید چقدر خوش شانس هستید. فردی که شریک زندگی او یک عکس است به راحتی می تواند شهادت بدهد که زندگی اش نسبت به بسیاری از افراد دیگر اصلا خسته کننده نیست.

زمانی که یک عکاس دوربینش را در کنارش دارد، هر تجربه ای می تواند به یک ماجراجویی تبدیل شود. آن ها به کسانی که عکاس نیستند نیز در فهم قدرت تحول آفرینی از طریق لنز دوربین کمک می کنند. با استفاده از همه این مهارت ها و صفات طبیعی، جای تعجب ندارد که بسیاری از مردم معتقدند که عکاس ها یکی از بهترین همسران هستند.۱- خلاق هستند

یک عکاس برای رشد در حوزه فعالیت خود نیاز به خلاقیت دارد و میزان خلاقیت او به طور معمول فراتر از عکس هایش می رود. عکاس ها ایده های بسیار خلاقانه ای برای سرزنده نگه داشتن رابطه عاشقانه در ارتباط با همسران شان دارند. آن ها هم چنین قادر هستند رویکردهای خلاقانه ای برای هر چیزی داشته باشند؛ از حل مشکلات گرفته تا چیدمان وسایل خانه.

۲- به جزییات بسیار ریز، توجه می کنند

آیا کسی که هرگز به مدل موی شما یا تغییرات اتاق نشیمن خانه توجه ندارد، اساس می تواند دل نشین باشد؟ خوشبختانه یک عکاس، هرگز از توجه به جزییات غافل نمی شود، زیرا ساعت ها برای تجزیه و تحلیل دقیق هر چیزی برای گرفتن بهترین عکس های ممکن، وقت صرف می کند. این ویژگی آن ها را به همراهانی ویژه برای کسانی که به جزییات توجه می کنند، تبدیل می کند.

۳- خود را وقف این کار کرده اند

عکاس بودن از بیرون از این حرفه فوق العاده به نظر می رسد اما واقعیت این است که حرفه ای بسیار دشوار است. اگر شریک زندگی شما درآمد خود را از این راه به دست می آورد، می توانید مطمئن باشید که می تواند همان گونه خود را وقف زندگی مشترکش با شما کند.

۴- می توانند شما را در بهترین حالت به تصویر بشکند

یک عکاس واقعا حرفه ای می تواند بهترین نور و زاویه را برای عکس گرفتن از یک فرد تشخیص دهد. این کار می تواند به شما کمک کند خود را از زاویه ای دیگر مشاهده کنید. محققان تخمین زده اند که تقریبا ۸۵ درصد مردم خود را دست کم می گیرند. مطالعاتی در بریتانیا نشان داد که زنان جوان تر بیشتر از دیگران از ظاهر خود ناراضی هستند. داشتن یک شریک زندگی عکاس که عکس های فوق العاده ای از شما می گیرد، راهی بسیار خوب برای افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس در شماست.

۵- همه چیز را مستند می کنند

بسیاری از مردم از اینکه نتوانسته اند از قسمت های عمده زندگی خود عکس بگیرند، ناراحت هستند؛ اما وقتی همراه و شریک زندگی شما عکاس باشد شما در این باره هیچ نگرانی ای نخواهید داشت. این اشخاص همواره به اهمیت ضبط هر چیزی فکر می کنند. عکاس ها احتمالا بسیار بیشتر از دیگران، عکس هایی را که از بهترین لحظات زندگی خود داشته اند، چاپ می کنند. احاطه شدن با این گونه خاطرات می تواند به حفظ روحیه شما کمک کند و یادآوردی از شور مشترک در زندگی تان باشد.

چرا عکاس ها بهترین همسران دنیا هستند؟

۶- قدردان هستند

یک عکاس خوب می داند که بهترین تصاویرش از سه جزء ساخته شده اند: الهام، مهارت و شانس. هر عکاسی که تاکنون از صحنه های جذاب تصویربرداری کرده، می داند این کار هم مانند حس قدردانی است. این قدردانی به خاطر لحظات کوچکی از زندگی، احتمال به روابط مابین شما نیز سرازیر خواهدشد. عکاس ها توانایی فهمیدن این را دارند که هر بعد دیگری از زندگی آن ها نیز از مخلوطی از مهارت، الهام و شانس ساخته شده است.

۷- شوخ طبع هستند

عملا غیرممکن است که فردی به عنوان عکاس بدون توانایی خندیدن در این حرفه باقی بماند. برای اغلب عکاس های حرفه ای در جهان گاهی اوقات به اشتباه پیش آمده که بعد از اتمام عکاسی از یک سوژه، همه عکس ها را پاک می کنند. تنها راه برای اینکه از این بابت آسیبی نبینند و از سرزنش کردن خود رها شوند، این است به فرصت های از دست رفته و اشتباه انجام شده، بخندند. این کار، یعنی تلاش برای یافتن ابعاد خنده دار یک واقعه، باعث می شود عکاس ها توانایی خنده دار نشان دادن سایر اشتباهات ساده در زندگی را داشته باشند. این قطعا یک ویژگی مطلوب برای شریک زندگی شماست.

۸- دائما در حال یادگیری هستند

هیچ کس نمی تواند ادعا کند همه چیز را در رابطه با هنر عکاس می داند. با توجه به این موضوع، کسانی که واقعا به عشق و علاقه خود به عکاس متعهد هستند، دائما به دنبال اطلاعات جدید در این مورد هستند. این کار در قالب خواندن کتاب های جدید ،کلاس رفتن یا به طور ساده، تجربه کردن فرایندهای جدید و ثبت نتایج آن رخ می دهد.

چرا عکاس ها بهترین همسران دنیا هستند؟

این عشق و علاقه یادگیری در رابطه با عکاسی، اغلب به بسیاری از حوزه های دیگر نیز سرایت می کند. داشتن یک شریک زندگی که همواره دوست دارد اطلاعات جدیدی کسب کند، روابط شما را جالب تر خواهد کرد. به عنوان یک امتیاز ویژه، شریک زندگی شما احتمالا به همان اندازه، برای یادگیری مهارت های عاطفی، زناشویی و مکالمه ای علاقه مند خواهد بود و این می تواند روابط شما را بهتر و گرم تر کند.

۹- نسبت به نیازهای دیگران حساس هستند

یک عکاس مجبور است بداند چگونه حال دیگران را در زمان های دشوار بهبود بخشد. می توان عکاس هایی را مثال زد که عکس های آتلیه ای می گیرند. عکاس ها باید برای راحتی هر یک از مشتریان خود، با حساسیتی زیاد، حالت های بدن شان را تنظیم کنند و تصاویر ویژه ای از آن ها ثبت کنند. حساسیتی مشابه در آن ها به شما نیز در زندگی کمک خواهدکرد، زیرا شریک زندگی شما با احساسات شما هماهنگ تر خواهدشد و قدرت انطباقش با مسائل در شرایط حساس نیز بهتر خواهدبود.

۱۰- می توانند در هر چیزی زیبایی پیدا کنند

عکاس ها می دانند که هر سوژه ای، از یک گلزار رنگارنگ گرفته تا یک ساختمان مخروبه قدیمی، زیبایی هایی دارد. این بدین معناست که آن ها برای استفاده از توانایی های خود برای کشف زیبایی ها، حتی در حاشیه های زندگی، تلاش می کنند. این ویژگی مثبت هر روز را برای انسان جذاب تر می کند. شریک زندگی عکاس شما، مطالبی را به شما گوشزد خواهد کرد که هرگز به آن فکر نکرده اید و حتی در بدترین روزهای زندگی تان، او، شما را پرفروغ خواهددید. با حضور یک عکاس در کنارتان، از دست دادن تمام زیبایی های اطراف تان و زیبایی های درون تان غیرممکن خواهدبود.

۱۱- برای مردم جذاب تر از دیگران هستند

پروفسور سکات بری کافمن، در مطالعه ای در دانشگاه پنسیلوانیا از ماهیت سرسختانه عکاس ها سخن می گوید. او در یک مطالعه نشان داده است که عکاس ها براساس کار خلاقانه شان در میان مردم، فوق العاده جذاب دیده شده اند. چه چیزی باعث چنین تفسیری در تحقیقات شد؟ دلایلی که عکاس های حرفه ای را افرادی جذاب تر از دیگران در نزد مردم به تصویر می کشد،  ۱۰ ویژگی شخصیتی ای بود که در بالا ذکر شد.

ادامه مطلب / دانلود

تست شخصیت شناسى

تست شخصیت شناسى

این تست از آخرین و استانداردترین تست شخصیت شناسى است که این روزها در اروپا بین روانشناسان در جریان است. پاسخهایش هم اصلاً کار دشوارى نیست. کافى است کمى به خودتان رجوع کنید. یک کاغذ و قلم هم کنار دستتان باشد و جوابی را که انتخاب می‌کنید یادداشت کنید که بتوانید امتیازهایى که گرفته اید جمع بزنید..

پس شروع کنید :

[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]

۱٫چه موقع از روز بهترین و آرام ترین احساس را دارید؟

الف- صبح،

ب – عصر و غروب،

ج – شب[/box]

[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]

۲٫معمولاً چگونه راه مى روید؟

الف- نسبتاً سریع، با قدم‌هاى بلند،

ب – نسبتاً سریع، با قدمهاى کوتاه ولى تند و پشت سر هم،

ج – آهسته تر، با سرى صاف روبرو،

د – آهسته و سربه زیر،

ه – خیلى آهسته[/box]

[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]

۳٫وقتى با دیگران صحبت مى کنید؛

الف- مى ایستید و دست به سینه حرف مى زنید،

ب – دستها را در هم قلاب مى کنید،

ج – یک یا هر دو دست را در پهلو مى گذارید،

د – دست به شخصى که با او صحبت مى کنید، مى زنید،

و – با گوش خود بازى مى کنید، به چانه تان دست مى زنید یا موهایتان را صاف میکنید[/box]

[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]

۴٫وقتى آرام هستید، چگونه مى نشینید؟

الف- زانوها خم و پاها تقریباً کنار هم،

ب – چهارزانو،

ج – پاى صاف و دراز به بیرون،

د – یک پا زیر دیگرى خم[/box]

[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]

۵٫وقتى چیزى واقعاً براى شما جالب است، چگونه واکنش نشان مى دهید؟

الف- خنده اى بلند که نشان دهد چقدر موضوع جالب بوده،

ب – خنده، اما نه بلند،

ج – با پوزخند کوچک،

د – لبخند بزرگ،

ه – لبخند کوچک[/box]

[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]

۶٫وقتى وارد یک میهمانى یا جمع مى شوید؛

الف- با صداى بلند سلام و حرکتى که همه متوجه شما شوند، وارد مى شوید

ب – با صداى آرامتر سلام مى کنید و سریع به دنبال شخصى که مى شناسید، مى گردید

ج – در حد امکان آرام وارد مى شوید، سعى مى کنید به نظر سایرین نیایید[/box]

[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]

۷٫سخت مشغول کارى هستید، بر آن تمرکز دارید، اما ناگهان دلیلى یا شخصى آن را قطع مى کند؛

الف- از وقفه ایجاد شده راضى هستید و از آن استقبال مى کنید

ب – بسختى ناراحت مى شوید

ج – حالتى بینابین این ۲ حالت ایجاد مى شود[/box]

[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]

۸٫کدامیک از مجموعه رنگ‌هاى زیر را بیشتر دوست دارید؟

الف- قرمز یا نارنجى

ب – سیاه

ج – زرد یا آبى کمرنگ

د – سبز

ه – آبى تیره یا ارغوانى

و – سفید

ز – قهوه اى، خاکسترى، بنفش[/box]

[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]

۹٫وقتى در رختخواب هستید (در شب) در آخرین لحظات پیش از خواب، در چه حالتى دراز مى کشید؟

الف- به پشت

ب – روى شکم (دمر)

ج – به پهلو و کمى خم و دایره اى

د – سر بر روى یک دست

ه – سر زیر پتو یا ملافه…[/box]

[box type=”shadow” align=”” class=”” width=””]

۱۰٫آیا شما غالباً خواب مى بینید که:

الف- از جایى مى افتید.

ب – مشغول جنگ و دعوا هستید.

ج – به دنبال کسى یا چیزى هستید.

د – پرواز مى کنید یا در آب غوطه ورید.

ه – اصلاً خواب نمى بینید.

و – معمولاً خواب‌هاى خوش مى بینید[/box]

امتیازات

[box type=”note” align=”” class=”” width=””]

سؤال اول:

الف(۲)، ب (۴)، ج (۶)

سؤال دوم:

الف (۶)، ب (۴)، ج (۷)، د (۲)، ه (۱)

سؤال سوم:

الف (۴)، ب (۲)، ج (۵)، د (۷)، ه (۶)

سؤال چهارم:

الف (۴)، ب (۶)، ج (۲)، د (۱)

سؤال پنجم:

الف (۶)، ب (۴)، ج (۳)، د (۵)، ه (۲ ا متیاز)

سؤال ششم:

الف (۶)، ب (۴)، ج (۲)

سؤال هفتم:

الف (۶)، ب (۲)، ج (۴)

سؤال هشتم:

الف (۶)، ب (۷)، ج (۵)، د (۴)، ه (۳) و (۲)، ز (۱)

سؤال نهم:

الف (۷)، ب (۶)، ج (۴)، د (۲)، ه (۱)

سؤال دهم:

الف (۴)، ب (۲)، ج (۳)، د (۵)، ه (۶)، و (۱)

خب، امتیازهایتان را جمع زدید. عدد به دست آمده را با جدول مقابل مقایسه کنید و شخصیت خودتان را بشناسید.

[/box]

[box type=”success” align=”” class=”” width=””]

نتیجه گیرى

اگر امتیاز شما بالاى ۶۰ است:

دیگران در ارتباط و رفتار با شما شدیداً مراقب و هوشیار هستند آنها شما را مغرور، خودمحور و بى نهایت سلطه جو مى دانند،گرچه شما را تحسین مى کنند و به ظاهر مى گویند«کاش من جاى تو بودم!!» اما معمولاً به شما اعتماد ندارند و نسبت به ایجاد رابطه اى عمیق و دوستانه بى میل و فرارى هستند.

اگر از ۵۱ تا ۶۰ امتیاز دارید:

بدانید دوستان شما را تحریک پذیر مى دانند، بدون فکر عمل مى کنیدو سریع از موضوعات ناخوشایند برآشفته مى شوید ، علاقه مند به رهبرى جمع و تصمیم گیریهاى سریع دارید (هرچند اغلب درست از کار درنمى آیند!) دیگران شما را جسور و اهل مخاطره مى دانند. کسى که همه چیز را تجربه و امتحان مى کند، از ماجراجویى لذت مى برد و در مجموع به دلیل ایجاد شرایط و بستر هیجانات توسط شما، از همراهى تان لذت مى برند.

اگر از ۴۱ تا ۵۰ به دست آوردید:

به خود امیدوار باشید ، دیگران شما را بانشاط، سرزنده، سرگرم کننده و جالب و جذاب مى بینند. شما دائماً مرکز توجه جمع هستید و از تعادل رفتارى خوبى بهره مند هستید. فردى مهربان، ملاحظه کار و فهمیده به نظر مى رسید. قادر هستید به موقع باعث شادى و خوشى دوستانتان شوید و اسباب هلهله و خنده آنها را فراهم کنید و در همان شرایط و در صورت لزوم بهترین کمک بر اعضاى گروه هستید.

اگر ۳۱ تا ۴۰ نصیب شما شد:

بدانید در نظر سایرین معقول، هوشیار، دقیق ، ملاحظه کار و اهل عمل هستید. همه مى دانند شما باهوش و با استعداد هستید اما مهمتر از همه فروتن و متواضع هستید. به سرعت و سادگى با دیگران باب دوستى را باز نمى کنید. اما اگر با کسى دوست شوید صادق، باوفا و وظیفه شناس هستید. اما انتظار بازگشت این صداقت و صمیمیت از طرف دوستانتان را دارید گرچه سخت دوست مى شوید اما سخت تر دوستى‌ها را رها مى کنید.

از ۲۱ تا ۳۰ امتیاز :

در نظر سایرین فردى زحمت کش هستید اما متأسفانه گاهى اوقات ایرادگیر هستید. شما بسیار بسیار محتاط و بى نهایت ملاحظه کار به نظر مى رسید. زحمتکشى که در کمال آرامش و با صرف زمان زیاد در جمع بار دیگران را بردوش مى کشد و بدون فکر و براساس تحریک لحظه اى و آنى هرگز نظر نمى دهد. دیگران مى دانند شما همیشه تمام جوانب کارها را مى سنجید و سپس تصمیم مى گیرید.

و اگر کمتر از ۲۱ امتیاز داشتید:

دیگران شما را خجالتى، عصبى و آدمى شکاک و دودل مى دانند شخصى که همیشه سایرین به عوض او فکر مى کنند، برایش تصمیم مى گیرند و از او مراقبت مى کنند. کسى که اصلاً تمایل به درگیرشدن در کارهاى گروهى و ارتباط با افراد دیگر را ندارد.[/box]

ادامه مطلب / دانلود

میهن فال:

کسب درجات عالی تحصیلات و مطالعه چند صد کتاب در زمینه خاصی، یعنی متخصص شدن در همان زمینه، می تواند خیلی هیجان انگیز باشد… اما هرگز شما را میلیاردر نخواهد کرد!

چرا اکثر میلیاردر ها بی سواد و کم سواد هستند؟

البته، اگر هدف شما کسب ثروت و میلیارد شدن نیست؛ مهم هم نیست. می توانید در هر زمینه ای که علاقه دارید، متخصص شوید و لذت ببرید. اما اگر تصور می کنید برای میلیاردر شدن در کاری، باید در همان زمینه متخصص باشید، متاسفانه سخت در اشتباه هستید.

یکی از دلایلی که خیلی از جوانان به سمت ثروت آفرینی حرکت نمی کنند، اتفاقا همین تصور اشتباه است که فکر می کنند باید در آن زمینه متخصص باشند تا بتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند، در صورتی که اصلا چنین نیست.

برای مثال؛ قبل از شروع، بد نیست به چند میلیارد بزرگ که همه تقریبا آنها را می شناسیم اشاره کنیم:

استیو جابز – نه متخصص برنامه نویسی بود، نه متخصص طراحی بود و نه متخصص فنآوری های نوین بود.

بیل گیتس – همانند استیو جابز، تخصص خاصی در برنامه نویسی، طراحی و فناوری های نوین ندارد!

احد عظیم زاده – شاید فرش بافی بلد باشد، اما نه متخصص فرش بافی است، نه متخصص نساجی!

بابک بختیاری – خالق برند آیس پک، نه متخصص تغذیه است، نه متخصص بستنی سازی !

و …

خب…

حال به نظر شما از لیست میلیاردهای جهان، چند نفرشان متخصص هستند؟

کمتر از ۲% !!!
پس به نظر شما، دلیل میلیاردر شدن این افراد چیست؟ چرا با وجود اینکه متخصصین، بیشتر از میلیاردهای اکنون می دانند، اما هرگز حتی درآمدشان به یک هزارم درآمد آنها نیز نمی رسد؟ چه چیزی این افراد را میلیارد می کند؟

شما در این مقال، دقیقا دلیل میلیاردر شدن افراد غیر متخصص را می خوانید و یاد می گیرید:

چرا برای ثروتمند شدن نباید اصلا متخصص باشید؟

چرا افراد متخصص نمی توانند میلیاردر شوند؟

چرا به هر میزان ثروت افراد بیشتر است، تحصیلات آکادمیک آنها کمتر است؟

چطور بدون تخصص میلیاردر شوید؟

اگر متخصص هستید چطور میلیاردر شوید؟

و…

این مقاله دید شما را نسبت به ارتباط تخصص و میلیارد شدن در شرایط اقتصادی ایران و جهان را دگرگون خواهد کرد!

اما؛ افراد متخصص برای همیشه کارمند باقی می مانند؟

متخصص شدن می‌تواند فواید بسیار زیادی داشته باشد، اما احتمال اینکه این تخصص، بخواهد بر قابلیت تفکر خلاق تان اثربگذار بسیار زیاد است! تحقیقات انجام شده ثابت کرده؛ تخصص شما می تواند باعث مرگ قوه خلاقیت شما شود…!!

نوآوری – در معنا، یعنی خلق چیزی جدید- همواره در خود فاکتوری نو بودن دارد. به هر میزان درباره چیزی بیشتر بدانید، به همان اندازه کمتر می توانید در همان زمینه به دستآوردهای بزرگی دست یابید. از طرف دیگر، تخصصی که شما را در راه ثروتمند شدن می خواهد همراهی کند، می تواند خلاقیت و اشتیاق تان را برای به دست آوردن ایده های جدید منهدم کند.

تحقیقاتی که توسط پرفسور کِوین بودرا (Kevin Boudreau) انجام شده، نشان می دهد افراد متخصص نه تنها بدنبال ایده های جدید نمی روند، بلکه به شدت نسبت به ایده های جدید حساس هستند و آنها را به باد انتقاد می گیرند.

به هر میزان عمیق تر وارد مبحثی می شوید، به همان میزان سخت تر می توانید تغییر آن را بپذیرید و معمولا نسبت به هر تغییری بدبین هستید. دقیقا در همین شرایط است که کارآفرینان، کمتر متخصص گوی رقابت را از متخصصان می ربایند و با آن، ثروت خود را بنا می کنند.

این مورد، در روابط نیز صدق می کند. شما به هر میزان، در هر رابطه ای عمیق تر شوید، به همان میزان کمتر می توانید تغییرات را در رابطه تان ایجاد کنید و یا اگر در ورزشی به صورت تخصصی فعالیت می کنید، به سختی می توانید وارد ورزش دیگر شوید و از نو شروع کنید.

دلیل اینکه کارآفرینان کمتر متخصص هستند نیز دقیقا همین است. کارآفرینان بزرگ دنیا به علت کم بودن سواد تخصصی شان و به دلیل آنکه هرگز در موضوع مورد نظر زیاد عمیق نشده اند، به راحتی میتوانند خلاقانه درباره ان موضوع فکر کنند و بخواهند نوآوری های انجام دهند. افراد متخصص به علت تخصصی که دارند، بیش از حد لازم درباره تصمیم به خلاقیتشان فکر می کنند و همین امر باعث می شود بخواهند به صورت منطقی خلاقیتی ایجاد کنند که هرگز امکان پذیر نیست.
اما اگر در هر زمینه ای به هر دلیلی عمیق شده اید و تغییر و نوآوری در آن زمینه برایتان سخت است؛ می توانید از ۴ راهکار زیر، برای گریز از این دام استفاده کنید:
ایده ها را خرد کنید!

ایده هایی که به ذهن تان میرسد را خرد کنید، به قسمت های کوچکتر تقسیم کنید و به ساده ترین صورت ممکن درآورید. زمانی که این کار را انجام دهید، بهتر می توانید ایده های جدید را قبول کنید زیرا کارکرد اجزای مختلف انرا درک میکنید.

یک دستیار شیطان طراحی کنید!

یک نفر را داشته باشید، تا هر ایده را که می خواهید بپذیرید نقد کند و شما دفاع کنید (و برعکس) تا قوه خلاقیت شما فعال شود و بخواهید درباره تمام جنبه های ایده فکر کنید.

لیستی از افراد مختلف برای صحبت داشته باشید!

افراد مختلف، با طرز فکرهای مختلفی در زندگی داشته باشید، برای مثال، وکیل، پزشک، کودک، دانشجو و … و ایده ای که به ذهن تان می رسد را با تمام آنها در میان بگذارید و قضیه را از انواع مختلف طرزفکرها بشنوید.

تازه کارانی پیدا کنید!
شاید مضحک به نظر برسد، اما اگر میخواهید واقعا خلاقانه فکر کنید، میتوانید از تازه کاران حوزه تان پرس و جو کنید؛ این افراد هنوز متخصص نشده اند و قوه خلاقیت شان فوق العاده فعال است. بعضی اوقات افکار غیرمتخصصانه آنها میتوانند کلید حل مسئله شما باش

ادامه مطلب / دانلود
صفحه 1 از 5 123 بعدی ...»
css.php