کد خبر : 228020 تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۴

حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، حکایت 32 – دستور براى رفع مزاحمت مردم

یکى از مریدان نزد پیر مرشد خود آمد و گفت: ((چه کنم که از دست مردم در رنج مى باشم؟! آنها زیاد نزد من مى آیند و وقت عزیز مرا مى گیرند)) پیر مرشد به او گفت: ((به این دستور عمل کن تا از دور تو پراکنده گردند و آن …

حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، حکایت 32 – دستور براى رفع مزاحمت مردم

یکى از مریدان نزد پیر مرشد خود آمد و گفت: ((چه کنم که از دست مردم در رنج مى باشم؟! آنها زیاد نزد من مى آیند و وقت عزیز مرا مى گیرند))

پیر مرشد به او گفت: ((به این دستور عمل کن تا از دور تو پراکنده گردند و آن اینکه: به فقیران آنها قرض بده و از ثروتمندان آنها چیزى را بخواه))

در این صورت فقیران بر اثر نداشتن پول براى اداى قرض و ثروتمندان از ترس پول دادن، نزد تو نیایند و اطرافیان خلوت گردد.

گر گدا پیشرو لشگر اسلام بود

کافر از بیم توقع برود تا در چین (1)

1- یعنى: اگر فقیر جلودار سپاه مسلمانان شود، دشمن از ترس چشم داشت او تا دروازه کشور چین، فرار می کند.

به این پست امتیاز دهید
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، داستان کوتاه و بلند بازدید 494 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php