کد خبر : 227636
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۱
حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، حکایت 29 – غم نان و عیال
حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، حکایت 29 – غم نان و عیال یکى از شاهان، از عابدى عیالمند پرسید: ساعات شبانه روز خود را چگونه مى گذرانى؟ عابد جواب داد: همه شب را با مناجات و سحر را با دعاى روا شدن حاجتها مى گذرانم و همه روز در …
حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، حکایت 29 – غم نان و عیال
یکى از شاهان، از عابدى عیالمند پرسید: ساعات شبانه روز خود را چگونه مى گذرانى؟
عابد جواب داد: همه شب را با مناجات و سحر را با دعاى روا شدن حاجتها مى گذرانم و همه روز در فکر مخارج زندگى و تامین معاش اهل و عیال هستم.
شاه از اشاره هاى عابد فهمید که او تهیدست است. دستور داد مبلغى به اندازه کفاف زندگى تعیین کنند تا او بار مخارج عیال خود را بردارد.
دیگر آسودگى مبند خیال
بازت آرد ز سیر در ملکوت
که به شب با خداى پردازم
چه خورد بامداد فرزندم؟
پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، داستان کوتاه و بلند
بازدید 443 بار