کد خبر : 223684 تاریخ انتشار : دوشنبه ۵ مهر ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۹

حکایت های گلستان سعدی: باب اول، حکایت 39 – دورى از پرچانگى

گروهى از حکیمان فرزانه به درگاه انوشیروان آمدند و درباره موضوع مهمى به گفتگو پرداختند، ولى بوذرجمهر (بزرگمهر)که برجسته ترین فرد حکیمان بود، خاموش نشسته بود و حرفى نمى زد. حاضران به او گفتند: چرا در این بحث و گفتگو با ما سخن نمى گویى؟ بوذرجمهر پاسخ داد: وزیران همانند …

حکایت های گلستان سعدی: باب اول، حکایت 39 – دورى از پرچانگى

گروهى از حکیمان فرزانه به درگاه انوشیروان آمدند و درباره موضوع مهمى به گفتگو پرداختند، ولى بوذرجمهر (بزرگمهر)که برجسته ترین فرد حکیمان بود، خاموش نشسته بود و حرفى نمى زد. حاضران به او گفتند: چرا در این بحث و گفتگو با ما سخن نمى گویى؟

بوذرجمهر پاسخ داد: وزیران همانند پزشکان هستند، پزشک جز به بیمار دارو ندهد وقتى که من مى بینم راءى شما درست است، سخن گفتن درباره آن، از حکمت و راستکارى دور است:

چو کارى بى فضول من بر آید

مرا در وى سخن گفتن نشاید

و گر بینم که نابینا و چاه است

اگر خاموش بنشینم گناه است

پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»

5/5 - (1 امتیاز)
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، داستان کوتاه و بلند بازدید 470 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php