حکایت های گلستان سعدی: باب اول، حکایت 34 – نتیجه نیکوکارى
یکى از وزیران به زیر دستانش رحم و احسان مى کرد و همواره واسطه نیکى رسانى به آنها بود. از قضاى روزگار به خاطر کارى، او مورد سرزنش و خشم شاه قرار گرفت (و زندانى شد). همه کارمندان در خلاصى و نجات او سعى مى کردند و ماءمورین زندان، نسبت …
یکى از وزیران به زیر دستانش رحم و احسان مى کرد و همواره واسطه نیکى رسانى به آنها بود. از قضاى روزگار به خاطر کارى، او مورد سرزنش و خشم شاه قرار گرفت (و زندانى شد). همه کارمندان در خلاصى و نجات او سعى مى کردند و ماءمورین زندان، نسبت به او مهربانى مى نمودند و بزرگان مملکت به سپاسگزارى از نیکیهاى او زبان گشودند. به این ترتیب همه به عنوان حقشناسى، ذکر خیر او مى نمودند، تا اینکه شاه او را بخشید و آزاد کرد. یکى از صاحبدلان (اهل باطن ) از این ماجرا آگاه شد و گفت:
تا دل دوستان به دست آرى
پختن دیگ نیکخواهان را
هر چه رخت سر است سوخته به (2)
دهن سگ به لقمه دوخته به
(1) اگر باغ موروثى پدر را بفروشى تا دل دوستان را به دست آورى، کار شایسته اى نموده اى.
(2) اگر بخاطر طعام و مجلس مهمانى دوستان، اثاث خانه ات را به آتش کشى یعنى به بهاى اندک بفروشى، روا است.
پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»