چرا خداوند انسان ها را آزمایش می کند؟!
چرا خداوند انسان ها را آزمایش می کند؟! در قرآن متجاوز از بیست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است، این یک قانون کلى و سنت دائمى پروردگار است که براى شکوفا کردن استعدادهاى نهفته (و از قوه به فعل رساندن آنها) و در نتیجه پرورش دادن بندگان آنان …
چرا خداوند انسان ها را آزمایش می کند؟!
در قرآن متجاوز از بیست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است، این یک قانون کلى و سنت دائمى پروردگار است که براى شکوفا کردن استعدادهاى نهفته (و از قوه به فعل رساندن آنها) و در نتیجه پرورش دادن بندگان آنان را مىآزماید.
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ (بقره ـ 155)
و قطعاً شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، زیان مالى و جانى و کمبود محصولات، آزمایش مىکنیم و صابران (در این حوادث و بلاها را) بشارت بده.
آزمایشهاى خداوند براى رفع ابهام نیست، بلکه براى شکوفایى استعدادها و پرورش انسانها است. وسایل آزمایش الهى تمام حوادث تلخ و شیرین و از جمله ترس و گرسنگى، زیان مالى و جانى و کمبود محصولات است.
ترس از دشمن، محاصرهى اقتصادى، جنگ و جهاد و اعزام فرزندان و عزیزان به میدانهاى نبرد، از جمله امتحانات است.
لازم نیست همه ى مردم با همه ى مسائل آزمایش شوند، بلکه ممکن است:
الف: هر کس با چیزى آزمایش شود.
ب: فردى در آزمایشى رو سفید باشد، ولى در امتحان دیگرى رسوایى به بارآورد.
ج: ممکن است آزمایش فردى، وسیله ى آزمایش دیگران نیز باشد.
گاهى کم شدن مال و محصولات یا پیدا شدن خوف و ترس و سایر مشکلات، به خاطر آزمایش الهى است، ولى در بعضى اوقات، این امور کیفر اعمال خود انسانهاست. انسانها گاهى مرتکب بعضى گناهان مىشوند که خداوند آنها را به برخى گرفتارى ها مبتلا مى کند.
حضرت على علیه السلام مى فرماید: «ان الله یبتلى عباده عند الاعمال السیئه بنقص الثمرات و حبس البرکات و اغلاق خزائن الخیرات لیتوب تائب و یتذکر متذکر» (نهج البلاغه، خطبه 143)
همانا خداوند، بندگان خود را به خاطر اعمال فاسدشان، به کمبود محصول و حبس برکت و بسته شدن منابع خیر، گرفتار مىکند تا شاید متذکّر شوند و توبه نمایند.
البتّه همین تنبّه نیز آزمایش است، همانگونه که بر اثر ایمان نعمتى مى دهد که وسیله آزمایشى است «لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ» (جنّ، 16) همانا آبى گوارا به آنان نوشاندیم تا ایشان را آزمایش کنیم.
خداوند چندین عنایت به صابران نموده است از جمله:
1- محبّت. «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ» (آل عمران، 146)
2- نصرت. «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» (بقره، 153)
3- بهشت. «یُجْزَوْنَ الْغُرْفَهَ بِما صَبَرُوا» (فرقان، 75)
4- پاداش بىحساب. «إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ» (زمر، 10)
5- بشارت. «بَشِّرِ الصَّابِرِینَ»
چرا خدا مردم را آزمایش مى کند؟
در زمینه مساله آزمایش الهى بحث فراوان است، نخستین سوالى که به ذهن مى رسد این است که مگر آزمایش براى این نیست که اشخاص یا چیزهاى مبهم و ناشناخته را بشناسیم و از میزان جهل و نادانى خود بکاهیم؟
اگر چنین است خداوندى که علمش به همه چیز احاطه دارد و از اسرار درون و برون همه کس و همه چیز آگاه است، غیب آسمان و زمین را با علم بىپایانش مىداند، چرا امتحان مى کند؟ مگر چیزى بر او مخفى است که با امتحان آشکار شود؟!
پاسخ این سۆال مهم را در اینجا باید جستجو کرد که مفهوم آزمایش و امتحان در مورد خداوند با آزمایش هاى ما بسیار متفاوت است.
آزمایشهاى ما براى شناخت بیشتر و رفع ابهام و جهل است، اما آزمایش الهى در واقع همان” پرورش و تربیت” است.
توضیح اینکه در قرآن متجاوز از بیست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است، این یک قانون کلى و سنت دائمى پروردگار است که براى شکوفا کردن استعدادهاى نهفته (و از قوه به فعل رساندن آنها) و در نتیجه پرورش دادن بندگان آنان را مىآزماید، یعنى همان گونه که فولاد را براى استحکام بیشتر در کوره مىگدازند تا به اصطلاح آبدیده شود، آدمى را نیز در کوره حوادث سخت پرورش مى دهد تا مقاوم گردد.
در واقع امتحان خدا به کار باغبانى پر تجربه شبیه است که دانههاى مستعد را در سرزمین هاى آماده مىپاشد، این دانهها با استفاده از مواهب طبیعى شروع به نمو و رشد مى کنند، تدریجاً با مشکلات مى جنگند و با حوادث پیکار مى نمایند .
در برابر طوفان هاى سخت و سرماى کشنده و گرماى سوزان ایستادگى به خرج مى دهند تا شاخه گلى زیبا یا درختى تنومند و پر ثمر بار آید که بتواند به زندگى و حیات خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد.
سربازان را براى اینکه از نظر جنگى نیرومند و قوى شوند به مانورها و جنگ هاى مصنوعى مىبرند و در برابر انواع مشکلات تشنگى، گرسنگى، گرما و سرما، حوادث دشوار، موانع سخت، قرار مى دهند تا ورزیده و آبدیده شوند و این است رمز آزمایش هاى الهى.
قرآن مجید به این حقیقت در جاى دیگر تصریح کرده می فرماید : وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فِی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ:” او آنچه را شما در سینه دارید مىآزماید تا دل هاى شما کاملا خالص گردد و او به همه اسرار درون شما آگاه است” (آل عمران- 154).
امیر مومنان على (علیه السلام) تعریف بسیار پر معنى در زمینه فلسفه امتحانات الهى دارد مى فرماید:
و ان کان سبحانه اعلم بهم من انفسهم و لکن لتظهر الافعال التی بها یستحق الثواب و العقاب:
” گرچه خداوند به روحیات بندگانش از خودشان آگاه تر است ولى آنها را امتحان مىکند تا کارهاى خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است از آنها ظاهر گردد” (نهج البلاغه کلمات قصار جمله 93)
یعنى صفات درونى انسان به تنهایى نمىتواند معیارى براى ثواب و عقاب گردد مگر آن زمانى که در لابلاى اعمال انسان خودنمایى کند، خداوند بندگان را مى آزماید تا آنچه در درون دارند در عمل آشکار کنند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و کیفر او گردند.
اگر آزمایش الهى نبود این استعدادها شکوفا نمىشد و درخت وجود انسان و میوه هاى اعمال بر شاخسارش نمایان نمىگشت و این است فلسفه آزمایش الهى در منطق اسلام.
آزمایش خدا همگانى است
از آنجا که نظام حیات در جهان هستى نظام تکامل و پرورش است و تمامى موجودات زنده مسیر تکامل را مى پیمایند، حتى درختان استعدادهاى نهفته خود را با میوه بروز مىدهند همه مردم از انبیاء گرفته تا دیگران طبق این قانون عمومى مىبایست آزمایش شوند و استعدادات خود را شکوفا سازند.
گرچه امتحانات الهى متفاوت است، بعضى مشکل، بعضى آسان و قهرا نتائج آنها نیز با هم فرق دارد، اما به هر حال آزمایش براى همه هست.
قرآن مجید به امتحان عمومى انسان ها اشاره کرده مىفرماید: أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ:” آیا مردم گمان مىکنند بدون امتحان رها مىشوند، نه هرگز بلکه همگى باید امتحان دهند” (عنکبوت آیه 1).
قرآن نمونه هایى از امتحانات پیامبران را نیز بازگو کرده است آنجا که مىفرماید: وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ:” خداوند ابراهیم را امتحان کرد” (بقره- 124).
در جاى دیگر آمده است: فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ:” هنگامى که یکى از پیروان سلیمان تخت بلقیس را در کمتر از یک چشم به هم زدن از راه دور براى او حاضر کرد، سلیمان گفت این لطف خدا است براى اینکه مرا امتحان کند آیا شکرگزارى مى کنم یا کفران”؟ (نمل- 40)
پیامهای آیه:
1- آزمایش و امتحان یک برنامه و سنّت حتمى الهى است. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ»
2- ناگوارىها، سبب مقاومت و رشد است. بسیارى از صفات انسان از قبیل صبر، رضا، تسلیم، قناعت، زهد، تقوا، حلم و ایثار، در سایهى برخورد با تنگدستىها است. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ»
3- مورد بشارت، در آیه بیان نشده است تا شامل انواع بشارتهاى الهى باشد. «بَشِّرِ الصَّابِرِینَ»
منابع:
نهج البلاغه، خطبه 143
نهج البلاغه کلمات قصار جمله 93
تفسیر نور ج 1
تفسیر نمونه ج 1
پرسشی که برای من پیش آمده است این که بوعلی سینا با این که هیچ ادّعای پیامبری نداشت، و ادّعای دانش هم نداشت (تا بدان جا رسید دانش من که همی دانم که نادانم)، در خدمت رسانی برای مردم و آیندگان چنان می کوشد که نه تنها دانش دانشمندان پیشین را گردآوری می نماید، دانش خود را بر آن ها نیز افزوده و کتاب می نویسد تا راهنمای آیندگان باشد، و در این کار از هیچ کوششی حتی در زندان و شاید سیاهچال دست نمی کشد و یکی دو کتاب ارزنده خود را در شرایط سخت زندان می نویسد. این در حالی است که قرآن مجید در زمان معاویه و یکی نیز در زمان عثمان (یعنی پس از پیامبر اسلام (ص)، ابوبکر و عمر) گردآوری و به نگارش درآمده است و نهج البلاغه نیز نه به دست امام علی (ع)، که به دست فرد دیگری سال ها پس از او گردآوری و نوشته شده است. با توجّه به این که این دو بزرگوار زندگی آزادی داشته و امام علی (ع) نیز نه در زندان، که به خواست خویش، در خانه نشسته بودند، چیزی را برای آیندگان ننوشته اند!؟ با این که رسالت و مسئولیت بسیار بزرگتری را در برابر همه مردم از زمان خود تا حتی آیندگان پس از ما نیز داشته اند و باید راهنمای مردمان برای رهایی از شکنجه و عذاب جاودانه دوزخ و دستیابی آنان به بهشت باشند. خواهشمند است راهنمایی فرمایید.
این که هدف خداوند از آزمایش ما انسان ها “تربیت و پرورش ما انسان ها” است، رای نادرستی به گمان می رسد، چرا؟
چون خداوند آفریدگار ما است و ما نبودیم و او که دانا به همه چیز و گذشته و آینده ما است، ما را با دانش به آینده و کردارمان آفریده است. او می دانست که امام حسین به جنّت خواهد رفت، و یزید به دوزخ رهسپار خواهد شد، زمانی که هیچ یک نبودند. حتّی اگر هر دو با آرزوی جنت در جهانی آغازین خواستار پا نهادن در این گیتی شده باشند، باز خدا بر آینده ناهمگون آن دو آگاه بود و با این آگاهی به هر دو هستی بخشید با این که می دانست یکی پرورش یافته و می شکفد و آن دگر هرگز پرورش نمی یابد و برای همیشه خالدون فیها دچار دوزخ و شکنجه می شود!
پرسش این جا است، که آیا این چنین کاری برای خداوند سزاوار است؟!!! اگر خواننده از من بخواهد پس پاسخ درست چیست؟ پاسخ من این است که بر پایه توان اندیشه و دانش کنونی من، خداوند انسان را برای آزمایش و تعالی و پرورش یافتن به شیوه ای که شما نوشته اید، نمی تواند بیافریند: چه او نادان نیست و همه دانش ما از او است و خداوند شکنجه گر نیز نمی تواند باشد و خدای شکنجه گر می تواند شایسته پرستش باشد؟؟؟ آیا شما فرزند خردسال خودتان را که ناتوان از رانندگی باشد، با خواهش و گریه او، پشت فرمان می گذارید و خودرو را به او می سپارید؟ که خدا چنین کاری را بکند! آیا جوان توانمند خود را با این که می دانید او با/بی یاری دیگران شکست خواهد خورد و به بدترین حالت جان خواهد سپرد، رهسپار میدان خواهید کرد؟ که خدا چنین کاری را بکند! پاسخ درست این پرسش بسیار مهم “آمدم آمدنم بهر چه بود؟ به کجا می روم آخر ننمایی وطنم!” را باید کسانی بدهند که به مقام قرب الهی رسیده اند.