کد خبر : 46135 تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۲ - ۱۳:۲۳

عشق پولی!

روزی مرد ثروتمندی همراه دخترش مقدار زیادی شیرینی و خوردنی به مدرسه شیوانا آورد و گفت اینها هدایای ازدواج تنها دختر او با پسر جوان و بیکاری از یک خانواده فقیر است. شیوانا پرسید: چگونه این دو نفر با دو سطح زندگی متفاوت با همدیگر وصلت کرده اند؟ مرد ثروتمند …

عشق پولی!

روزی مرد ثروتمندی همراه دخترش مقدار زیادی شیرینی و خوردنی به مدرسه شیوانا آورد و گفت اینها هدایای ازدواج تنها دختر او با پسر جوان و بیکاری از یک خانواده فقیر است.
شیوانا پرسید: چگونه این دو نفر با دو سطح زندگی متفاوت با همدیگر وصلت کرده اند؟

مرد ثروتمند پاسخ داد: این پسر شیفته‌ی دخترم است و برای ازدواج با او خودش را عاشق و دلداده نشان داده و به همین دلیل دل دخترم را ربوده است. درحالی که پسر یکی از دوستانم، هم نجیب است و هم عاقل، با اصرار می‌خواهد با دخترم ازدواج کند اما دخترم می‌گوید او بیش از حد جدی نیست و شور و جنون جوانی در حرکات و رفتارش وجود ندارد. اما این پسر بیکار هرچه ندارد دیوانگی و شور و عشق جوانی‌اش بی‌نظیر است. دخترم را نصیحت می‌کنم که فریب نخورد و کمی عاقلانه‌تر تصمیم بگیرد اما او اصلا به حرف من گوش نمی‌دهد. من هم به ناچار به ازدواج آن دو با هم رضایت دادم.

شیوانا از دختر پرسید: چقدر مطمئن هستی که او عاشق توست؟

دختر گفت: از همه بیشتر به عشق او ایمان دارم!

شیوانا به دختر گفت: بسیار خوب بیا امتحان کنیم. نزد این عاشق و دلداده برو و به او بگو که پدرت تهدید کرده اگر با او ازدواج کنی حتی یک سکه از ثروتش را به شما نمی‌دهد. بگو که پدرت تهدید کرده که اگر سرو کله‌اش اطراف منزل شما پیدا شود او را به شدت تنبیه خواهد کرد.
دختر با خنده گفت: من مطمئنم او به این سادگی میدان را خالی نمی‌کند. ولی قبول می‌کنم و به او چنین می‌گویم. چند هفته بعد مرد ثروتمند با دخترش دوباره نزد شیوانا آمدند. شیوانا متوجه شد که دختر غمگین و افسرده است. از او دلیل اندوهش را پرسید.

دختر گفت: به محض اینکه به او گفتم پدرم گفته یک سکه به من نمی‌دهد و هر وقت او را ببیند تنبیه‌اش می‌کند، فوراً از مقابل چشمانم دور شد . از این دهکده فرار کرد. حتی برای خداحافظی هم نیامد.

شیوانا با خنده گفت: اینکه ناراحتی ندارد. اگر او عاشق واقعی تو بود حتی اگر تو هم می‌گفتی که دیگر علاقه‌ای به او نداری و درخواست جدایی می‌کردی، او هرگز قبول نمی‌کرد. وقتی کسی چیزی را واقعا بخواهد با تمام جان و دل می‌خواهد و هرگز اجازه نمی‌دهد حتی برای یک لحظه آن چیز را از دست بدهد. اگر دیدی او به راحتی رهایت کرد و رفت مطمئن باش که او تو را از همان ابتدا نمی‌خواسته و نفع و صلاح خودش را به تو ترجیح داده است. دیگر برای کسی که از همان ابتدا به تو علاقه‌ای نداشته ناراحتی چه معنایی می تواند داشته باشد؟

2/5 - (1 امتیاز)
دسته بندی : ادبیات و مذهب بازدید 711 بار
دیدگاهتان را بنویسید

samane در تاریخ 16 آبان 1392 گفته : پاسخ دهید

ادم باید با عقلش تصمیم بگیره و عاشقه یکی در حد و شان خودش شه!

galma در تاریخ 23 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

ای قصه که فقط تو قصه ها بود و حالا ……..

sema در تاریخ 23 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

همه چیز شده پول تو این درو زمونه کی دیگه به عشقو احساس فکر می کنه. اگه درست میگم بگو درست میگی؟

احسان در تاریخ 23 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

اینو یادم رفت سکه اونم تماممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

تینا در تاریخ 22 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

اشکال نداره آقا احسان، پیش میاد دیگه! 🙂

احسان در تاریخ 22 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

تینا من معذرت میخوام من وقتی نوشتم و ارسال کردم متوجه شدم که اسم خودمو با اسم تو که روی پیج بود عوض نکردم عروسک شما هم ببخشید

تینا در تاریخ 22 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ آره خیلی قدیمی شده!!! قضیه همون علم بهتر است یا ثروته که جوابشم واضحه: ثروت!!!! 😀
راستی من اون “دلاررررررررررررررررررررررررررررررررررر” رو ننوشتماااااااااااااااااااا!! ولی هر کی بوده اشکال نداره، باحال بود!!!!!! 😉

عروسک در تاریخ 22 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

اه اه اینقدر بدم میاد یکی خودشو جای یکی دیگه جا بزنه ایششششششششششششششش
ولی تینا اگه به نظرا دقت کنی معلومه که کی نوشته…خیلی تابلوست!!!

مهدی در تاریخ 22 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

بابا بیخیال اینکه داستانش قدیمی شده وقتی من ابتدایی بودم دربارش انشا مینوشتیم!!!!!!

احسان در تاریخ 22 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

یورووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

تینا در تاریخ 22 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

دلاررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر

احسان در تاریخ 22 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

پوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووولللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل

تینا در تاریخ 22 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

باشه باشه!!!! هرچی شما بگین!!!!!! عصبانی نشو فقط!!!!!!!!!!!! :-0

مریم در تاریخ 22 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

این مطالب ک خیلی تکراری شده ، کو گوش شنواااا

تینا در تاریخ 22 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

ای بابا! احسان تو چرا اینقد بدبینی به همه چیز آخه؟؟؟ 🙁

یگانه در تاریخ 22 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

سلام تینا جون ،،چ عجب تشریف آوردین عزیزم!!!!

تینا در تاریخ 22 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

سلام عزیزم خوبی؟؟!! 🙂
عزیزم من که از شنبه اومدم که، ندیدیم؟؟!! 🙁

یگانه در تاریخ 23 مهر 1392 گفته :

معذرت میخوام عزیزم،،من چون مشغله زیاد دارم خیلی دیر میام به سایت!!!!

تینا در تاریخ 22 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

چه بد! 🙁
دیدین حالا؟؟؟ فقط دخترا نیستن که پولکین!!! به همه ثابت شد حالا؟؟؟!!!! مرسی علی آقا که اینو گذاشتین!! 🙂

احسان در تاریخ 22 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

به نظرم اینا همش قصه هست الان همه چی شده پول هرکی هم خارج از این بگه شعار داده مگر اینکه خدا خودش برای آدم طور دیگه بخوادو همون بشه

css.php