طلاق عجیب این زوج تهرانی 3ساعت پس از ازدواج!
به گزارش میهن فال به نقل از مهر: زوج جوان سه ساعت پس از ازدواج تصمیم گرفتند برای طلاق توافقی به دادگاه مراجعه کنند. تازه عروس در حالی که سعی می کرد غم بزرگی که بر روی چهره اش نشسته را مخفی کند، رو به رو قاضی دادگاه نشست و …
به گزارش میهن فال به نقل از مهر: زوج جوان سه ساعت پس از ازدواج تصمیم گرفتند برای طلاق توافقی به دادگاه مراجعه کنند.
تازه عروس در حالی که سعی می کرد غم بزرگی که بر روی چهره اش نشسته را مخفی کند، رو به رو قاضی دادگاه نشست و با اشاره به همسرش گفت: ۶ ماه قبل با سعید در دانشگاه آشنا شدم. او پسر مودب و مهربانی بود. همیشه ۵ دقیقه قبل از شروع کلاس ها به دانشگاه می آمد و بلافاصله پس از کلاس، از دانشگاه بیرون می رفت. یک روز وقتی به سمت خانه می رفتم او سد راهم شد و گفت، به من علاقه دارد و می خواهد همراه خانواده اش برای خواستگاری به خانه ما بیاید. یک هفته بعد آنها به خانه مان آمدند و ما با ۱۱۴ سکه طلا به عنوان مهریه عقد کردیم. همیشه حس می کردم سعید غم بزرگی در سینه دارد و سعی می کند آن را از من مخفی کند. سعید در یک شرکت بزرگ استخدام شد و با کمک پدرش توانست ماه گذشته مراسم عروسی را برگزار کند.
زن جوان ادامه داد: وقتی به خانه آمدیم او از من خواست منطقی به حرفهایش گوش کنم. اول تصور کردم در مورد آینده قصد دارد حرف بزند اما او موضوعی را مطرح کرد که هیچ وقت انتظارش را نداشتم. سعید هیچ علاقه ای به من نداشت و برای ازدواج با دختر دایی اش مرا قربانی کرده بود. آن شب وقتی متوجه علاقه شدید سعید به دختر دایی اش شدم تصمیم به جدایی گرفتم. الان هم مهریه ام را می بخشم تا به صورت توافقی جدا شویم.
مرد جوان هم در دفاع از خود گفت: من عاشق دختر دایی خود بودم، اما او مطلقه بود و تنها راه من برای ازدواج با او شکست در یک زندگی مشترک بود. من هم برای این کار مجبور شدم ازدواج کنم.
قاضی شعبه ۲۶۰ مجتمع قضایی شهید باهنر پس از شنیدن صحبت های این زوج جلسه دادگاه را تجدید کرد تا آنها درباره تصمیمشان بیشتر فکر کنند.
این کارش دور از انسانیت کسی که با زندگی کسی اینطور بازی میکنه وبه آبروی طرف فکر نمیکنه مطمئنا توی زندگی خودشم با مشکل مواجه میشه .شکی نیست .
سالها پیش یکی اومد خواستگاریم و منو دلبسته کرد. جوری که بدون اون نمی تونستم زندگی کنم. بعد از یک سال رابطه عاطفی یک روزه زد زیر همه چی و رفت. بعد فهمیدم که چون عاشق دختر عمش بوده خواسته بهش ثابت کنه که اگه اون به حرفش نکرده و رفته دانشگاه اینم می تونه یکی رو جایگزین کنه که اون رو دوسش داشته باشه.
حالا جدای از رنج بزگی که کشیدم چهار ساله که من نتونستم ازدواج کنم هنوز و اون با دختر عمش داره زندگی می کنه.
این طور رسیدن ها آخه چه لذتی داره نامردا
کسی که شجاعت اینو نداشته که باوجود مجردیش واسه زنه مطلقه بجنگه و زندگی خودشو با بازیچه کردن دیگران شروع بکنه مطمعنن زندگی موفقی نخواهد داشت.امیدوارم که سعید وتمام ادمای مثه اون از زمین نابود بشن.سعید ایشاله که به عشقت نرسی.از ادمایی مثه سعید متنفرم ایشاله همتون بمیرید
به نظر من دردآوره،چرا زندگی های امروزی پرازمشکل شده چرا هیچ کسی واقعیت نمیگه چرا دیگه نمیشه آدم ها رو شناخت ……
من جای دختر داییش باشم کمی فکر میکنم آدمی که چنین خیانتی کرده ممکنه بازم تکرار کنه. در آینده زندگی مشترک هزاران مشکل پیش میاد که دوباره ایشون ذاتشو نشون میده.
پس عقل حکم میکنه دور این آدمو یه خط قرمز بکشه.
ایول وحید…..جاش بودم اول خودمو خالی میکردم مهریمم نمیبخشیدم…..یا یه کاری میکردم از چشمه دختر داییه بیوفته….خیلی نامردو کثافت بوده سعیده….ادم واسه شکستن شیشه یکم دلش میسوزه ینی شکستن دل انقد بی ارزشه که به این راحتی این کارو کرده؟
عجب زمونه ای.حالا اگه اون داییش بخواد باهاش ازدواج کنه واقعا بی وجدانه . آدمی که به این راحتی با زندگی و آینده یکی بازی می کنه بره بمیره. کاش راه بهتری واسه رسیدن به عشقش پیدا می کرد
عروس ناشی کاری کرده باید یه فیلیپینی به پسره میزد از وسط نصفش میکرد!!!!!!!!!
این سعیدعجب نامردیه ها!!!انشاالله به دخترداییشم نرسه که یذره مزه ی دلشکستگی روبچشه بی وجدان بی احساس
خداییش عجب نامردیه این سعید.انشالا که به دخترداییش هم نرسه که یذره طعم دلشکستگی رو بچشه بی احساس
برای رسیدن به هدف باید تلاش کرد اما نه به قیمت قربانی کردن دیگران
عروس خانم خوب کاری کرده همچین بی وجدانی هم داشتیم من جای عروس بودم نابودش میکردم