کد خبر : 260985 تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۸ - ۶:۳۱

شعر کودکانه اصول و فروع دین

شعر کودکانه اصول و فروع دین اصول دین پایه‌های اعتقادی دین است که نخست باید به آن‌ها ایمان آورد و سپس به فروعی که از آن بر خواسته است پایبند بود. اصول دین مربوط به اعتقاد است و فروع دین مربوط به عمل. یکی از مفاهیمی که خوب است به …

شعر کودکانه اصول و فروع دین

شعر کودکانه اصول و فروع دین

اصول دین پایه‌های اعتقادی دین است که نخست باید به آن‌ها ایمان آورد و سپس به فروعی که از آن بر خواسته است پایبند بود.

اصول دین مربوط به اعتقاد است و فروع دین مربوط به عمل. یکی از مفاهیمی که خوب است به کودکان آموزش بدهیم اصول و فروع دین است که در ادامه شعرهای زیبایی در مورد اصول و فروع دین به منظور آموزش کودکان گردآوری نموده ایم با ما همراه باشید.

شعر کودکانه اصول و فروع دین

اى بچه مسلمان

فروع دین را بدان

ده تا فروع دین است

احکام دین همین است

نماز و خمس و زکات

روزه و حج و جهاد

امر به معروفات است

نهى از منکرات است

تولى با مومنان

تبرى با مشرکان

اینها از واجبات است

وسیله ى نجات است

گر بنده خدایى

باید عمل نمایى

شعر کودکانه اصول و فروع دین

تو ای بلبل زیبا

بگو فروع دین را

فروع دین ده گل است

چون سوسن سنبل است

نماز و روزه و خمس

محبت آرد و انس

زکات و حج و جهاد

کند جهان را آباد

امر به معروف آن

به جامعه دهد جان

نهی از منکر آن

هدایت گمراهان

تولی و تبری

باشد صفای دلها

شعر کودکانه اصول و فروع دین

آهای بهار گلها

فروع دین چه زیبا

فروع دین که ده تاست

دین با اونا پا برجاست

اول آن نماز است

مارا به آن نیاز است

بعد از نماز شد روزه

مدت آن سی روزه

بشمار یک ودووسه

که بعد روزه خمسه

چهارمی زکات است

که جزء واجبات است

حج پنجمین آن است

خورشیدروح وجان است

حالا شوید آماده

که موقع جهاده

ای کودکان رئوف

امرکنید به معروف

معروف که باخوشرویی

دعوت کنی به خوبی

این هفتمین آن است

یک رکن ازایمان است

حالا تو ای نیلوفر

نهی نما از منکر

یعنی که زشتی ها را

مانع شوید زهر جا

این هشتمین نیاز است

واجب به هرنماز است

بشمار تو نه و ده را

تولی و تبری

منظور از تولی

دوستی با دوست خدا

مقصود از تبری

دشمنی با بدها

این ده فروع دین است

کردار مؤمنین است

شعر کودکانه اصول و فروع دین

شعر کودکانه اصول و فروع دین

ای یار نیکو کلام

بر تو هزاران سلام

دارم زتو سؤالی

خواهم جواب عالی

چونکه بیانت قویست

اصول دین بگو چیست

اصول دین بود پنج

دانستنش بود گنج

بگو به من ای عزیز

چه باشد این پنج چیز

توحید یاشد یکم

نبوت است دوّم

معاد سومین است

این سه اصول دین است

دو اصل دیگر آن

که نزد ما شییعیان

راه هدایت بود

عدل و امامت بود

که نام این دو مطلب

باشد اصول مذهب

شعر کودکانه اصول و فروع دین

آی بچه جون یه بازی

بازی خونه سازی

پنج تا ستون محکم

باید بسازیم با هم

اول ستون توحید

تابیده مثل خورشید

عدل دومین ستونه

برای ساخت خونه

بازی نداره قوت

سوم بزار نبوت

چهارمی امامت

به خونه داده قامت

پنجم معاد بنا کن

زود دستاتو بالا کن

باشادی و با خنده

بگو شدم برنده

شعر کودکانه اصول و فروع دین

پنج پنج پنج پنج

اصول دین که پنج تاست

چه ساده است و راحت

معاد و عدل و توحید نبوت و امامت

شعر کودکانه اصول و فروع دین

من بچه مسلمونم

اصول دین خوب می دونم

اصول دین پنج بود

دانستنش گنج بود

اول خدای یکتا

یعنی تک و بی همتا

دوم خدا عادل بود

بر همه چیز قادر بود

سوم نبوت نبی

خدا فرستاده نبی

چهارم امامت آمده

بهتر هدایت آمده

پنجم معاد محشر است

روز جزای اکبر است

3/5 - (3 امتیاز)
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، مذهبی بازدید 3,419 بار
دیدگاهتان را بنویسید

علیرضا قاسمی در تاریخ 18 دی 1398 گفته : پاسخ دهید

شهادت حضرت زهرا (س)

یه روز گل پیامبر
نشسته بود تو خانه

که دشمنان اسلام
یه لشکر بیگانه

به سوی خانه او
شدند همی روانه

تو دستشون فقط بود
شمشیر و تازیانه

زهرا شنید صدایی
صدای درب خانه

لرزید دل غریبش
یه ترس مادرانه

اومد به پشت در او
با حالی عاجزانه

یکی از اون آدما
با خشم و وحشیانه

در را شکست و سوزاند
آتش گرفت زبانه

لگد به در چو کوبید
میخی ز در کمانه

کرد و به پهلویش خورد
شد دردی مادرانه

محسن به آسمانها
شد سوی حق روانه

آن شب کنار مولا
بنشست و خالصانه

وصیتش رو فرمود
به مولا محرمانه

امشب دعا کنم من
درد و دلی شبانه

پیش خدای خوبم
از جور این زمانه

موهای زینبم را
زدم به شوقی شانه

حسینم و حسن را
بوسیدم عاشقانه

گفتم مرا علی جان
غسلم نما شبانه

مرا به خاک بسپار
عشقم تو مخفیانه

از جایگاه قبرم
ندی به کس نشانه

با هر سوال دشمن
بیار تو صد بهانه

شاعر : علیرضا قاسمی

علیرضا قاسمی در تاریخ 29 شهریور 1398 گفته : پاسخ دهید

شهادت حضرت زهرا (س)

یه روز گل پیامبر
نشسته بود تو خانه

که دشمنان اسلام
یه لشکر بیگانه

به سوی خانه او
شدند همی روانه

تو دستشون فقط بود
شمشیر و تازیانه

زهرا شنید صدایی
صدای درب خانه

لرزید دل غریبش
یه ترس مادرانه

اومد به پشت در او
با حالی عاجزانه

یکی از اون آدما
با خشم و وحشیانه

در را شکست و سوزاند
آتش گرفت زبانه

لگد به در چو کوبید
میخی ز در کمانه

کرد و به پهلویش خورد
شد دردی مادرانه

محسن به آسمانها
شد سوی حق روانه

آن شب کنار مولا
بنشست و خالصانه

وصیتش رو فرمود
به مولا محرمانه

امشب دعا کنم من
درد و دلی شبانه

پیش خدای خوبم
از جور این زمانه

موهای زینبم را
زدم به شوقی شانه

حسینم و حسن را
بوسیدم عاشقانه

گفتم مرا علی جان
غسلم نما شبانه

مرا به خاک بسپار
عشقم تو مخفیانه

از جایگاه قبرم
ندی به کس نشانه

با هر سوال دشمن
بیار تو صد بهانه

شاعر : علیرضا قاسمی

css.php