کد خبر : 82960 تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۳ - ۱۵:۰۶

دلایل زیاد شدن پارتی بازی چیست!؟

اگر چه کرامت انسانی از روح دمیده شده ی خداوند در وجود انسان منشأ گرفته و شایسته است در آخرت نیز به کرامت مطلق ملحق شود، به حکم عقل و بر اساس نقل، در این دنیا نیز اهداف والا و مقدسی مدّنظر خالق یکتا بوده است. شاید یکی از اهداف …

اگر چه کرامت انسانی از روح دمیده شده ی خداوند در وجود انسان منشأ گرفته و شایسته است در آخرت نیز به کرامت مطلق ملحق شود، به حکم عقل و بر اساس نقل، در این دنیا نیز اهداف والا و مقدسی مدّنظر خالق یکتا بوده است. شاید یکی از اهداف مدّنظر شارع مقدس، تحقق کرامت انسانی و فعلیت بخشیدن به جلوه های آن در زندگی دنیایی است.

دلایل زیاد شدن پارتی بازی چیست!؟

انسان بالفطره، موجودی اجتماعی است؛ بنا بر این، کرامت انسانی باید در اجتماعات بشری تحقق و تجلی پیدا کند. یک اجتماع بشری، ضرورتاً به حاکم و نظام سیاسی نیاز دارد و در نتیجه تحقق کرامت انسانی با نظام سیاسی جامعه ارتباط مستقیم پیدا می کند. یک حکومت دینی و نظام سیاسی مبتنی بر شرع مقدس، اگر بخواهد در راستای خواست و فرمان های الهی حرکت کند، باید یکی از برنامه هایش تحقق کرامت انسانی در جامعه باشد، و برای این منظور، ناگزیر به راهکارها و شیوه های مبتنی بر شرع مقدس نیازمند است. برخی از این شیوه ها، و به عبارت دیگر برخی از جلوه های تحقق کرامت انسانی از دیدگاه حضرت علی(علیه السلام) عبارتند: برابری!

همه ی انسان ها برابر آفریده شده اند و قوم و قبیله، نسب، رنگ پوست، شرایط اقلیمی و حتی دین و مذهب، هیچ تأثیری در ماهیت انسانی ندارند. آنچه در دنیای امروز به آن حقوق بشر گفته می شود، بر اساس همین اصل برابری انسان ها پی ریزی شده است.اولین فرد یا گروهی که باید به این برابری انسان ها اعتقاد داشته باشند و برای تحقق آن گام بردارند، حاکمان و نخبگان سیاسی جامعه هستند. حضرت علی(علیه السلام) خطاب به حاکم مصر می فرمایند:

و مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان را و مهربانی کردن با همگان، و مباش همچون جانوری شکاری که خوردنشان را غنیمت شماری؛ چه، رعیت دو دسته اند: دسته یی برادر دینی تواند و دسته ی دیگر در آفرینش با تو همانند.

انسان به صرف انسان بودن، از حقوقی برخوردار می شود که رعایت آن برهمگان به ویژه حاکمان و نخبگان سیاسی جوامع ضروری است.

حضرت در ادامه نامه فوق، دستوراتی صادر می فرمایند و حاکم مصر را سفارش می کنند که آنها را در مورد همه ی مردم تحت حکومت خود – اعم از مسلمان و غیر مسلمان – به کار بندد. حضرت علی(علیه السلام) حتی برای حاکمان و رهبران جامعه، هیچ حق تقدمی قائل نمی شوند و به مالک اشتر تصریح می فرمایند که:

بپرهیز از آنکه چیزی را به خود مخصوص داری که – بهره ی – همه ی مردم در آن یکسان است. و البته این یکسانی بهره ی همه ی مردم حتی حاکمان، فقط در حقوقی است که خداوند برای انسان-بما هو انسان-قرار داده است و شکی نیست که در زندگی فردی و اجتماعی، هر که بیشتر تلاش کند، بهره ی بیشتری خواهد برد.

حضرت علی(علیه السلام) هنگام خلافت خود، روزی در صدد تقسیم بیت المال برآمد؛ خطاب به مردم فرمود:

ای مردم! … از آدم(علیه السلام)، فرزندی به عنوان غلام یا کنیز متولد نشد. همه ی مردم آزادند و امروز به خاطر شرایط و مقتضیاتی، برخی بنده و مملوک شما قرار گرفته اند… مقداری از اموال مسلمانان نزد من جمع شده است که باید در میان شما از سیاه پوست و سفیدپوست تقسیم شود.

بعد حضرت به هر نفر سه دینار داد. مردی از انصار و غلام سیاهش که روز گذشته آزاد شده بود، هر کدام سه دینار گرفتند. مرد انصاری اعتراض کرد که: «یا علی! من این غلام را دیروز آزاد کرده ام. آیا سهم مرا با او به یک اندازه می پردازی؟» امام(علیه السلام) پاسخ دادند: «من در کتاب خدا نگاه کردم و هیچ برتری بین فرزندان اسماعیل [که کنیززاده بودند]و فرزندان اسحاق [که آزاده بودند]ندیدم.

چنان که گذشت، برابری یکی از اصول کرامت انسانی و یکی از شیوه های ارج نهادن و تحقق کرامت انسانی در جامعه به شمار می رود. همه ی انسان ها به خاطر شرافت و کرامت انسانی خود قابل احترام اند و همه ی شهروندان در مقابل قانون از حقوق یکسان برخوردارند. حضرت علی(علیه السلام) به حدی به این اصل پایبند بود که تضعیف و تزلزل نظام اسلامی نوپای خود را پذیرفت، اما هیچ گاه این اصل را زیر پا ننهاد و بی جهت شخصی را بر دیگری ترجیح نداد.

فضیل بن جعد گوید: مهم ترین عاملی که موجب شد عرب از حمایت حضرت علی(علیه السلام) دست بکشد، مسائل مالی بود؛ زیرا امام(علیه السلام) شریف را بر غیر شریف و عرب را بر عجم برتری نمی داد و با رۆسا و برزگان قبایل آن طور که پادشاهان رفتار می کردند، رفتار نمی کرد و سعی نمی کرد کسی را[با اعطای صله و مال] به خود متمایل کند، در حالی که معاویه عکس این عمل می کرد و به همین جهت مردم علی(علیه السلام) را ترک می کردند و به معاویه می گرویدند.

حتی نزدیکان و یاران حضرت به او گفتند به خاطر تقویت و حفظ نظام نوپای سیاسی، قدری از این اموال را به آنان که بیم مخالفت و گریزشان به سوی معاویه می رود، عطا کن؛ولی حضرت برآشفت و فرمود:

مرا فرمان می دهید تا پیروزی را بجویم به ستم کردن در باره ی آنکه والی اویم؟! به خدا که نپذیرم تا جهان سرآید و ستاره یی در آسمان پی ستاره یی برآید. اگر مال از آنِ من بود، همگان را برابر می داشتم – که چنین تقسیم سزا است – تا چه رسد که مال، مال خدا است.

به این پست امتیاز دهید
دسته بندی : ادبیات و مذهب بازدید 444 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php