کد خبر : 41209 تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۹

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم مدتی پیش در حال رانندگی به سمت منزل بودم و می خواستم بپیچم تو خیابون که دستم از روی فرمون سر خورد هل شدم می خواستم فرمون رو بگیرم دستام به هم پیچ خورد همزمان برف پاک کن خورد تا فرمون رو گرفتم نزدیک بود برم عقب …

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم مدتی پیش در حال رانندگی به سمت منزل بودم و می خواستم بپیچم تو خیابون که دستم از روی فرمون سر خورد
هل شدم می خواستم فرمون رو بگیرم دستام به هم پیچ خورد همزمان برف پاک کن خورد
تا فرمون رو گرفتم نزدیک بود برم عقب یه ماشین که پارک بود
زدم رو ترمز ماشین خاموش کرد
اومدم روشن کنم به ماشین تا استارت زدم یه متر پرید جلو خورد عقب ماشین جلویی
کلاج گرفتم روشن کردم زدم دنده عقب گفت خررررررررررررت
کلاج رو محکم فشار دادم زدم دنده عقب افتادم تو جوب !!!
خلاصه هرچی ذره ذره آبرو جمع کرده بودم یه لگد زدم و همش رو ریختم

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم با دوستم دعوام شد
در اولین اقدام انتقام جویانه شماره موبایلشو دادم به عنوان فروشنده گوسفند زنده تو نیازمندی ها چاپ کنن

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم چند وقت پیش کامبیز دیرباز رو تو ماشینش دیدم
اومدم بگم شما کامبیز دیربازی؟
گفتم شما کامباز دیربیزی !!!
خودش از خنده با کله رفت تو فرمون !!!

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم تا 14 سالگی فکر می کردم
اگه مغز حیوانات رو بخورم باهوش می شم و آی کیوم می ره بالا !!!

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردم
این برچسب های تبلیغاتی که روی در خونه ها می چسبونن یه چیزی توی مایه مدال ژنرالهاست !!!

هر کی بیشتر داشته باشه وضعش بهتره هی می رفتم برچسب همسایه ها رو می شمردم که یه وقت اضافه تر از ما نباشه !!!

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم بچه که بودم کلید خونمونو بر می داشتم رو یه کاغذ هم یه نقشه می کشیدم
می بردم تو باغچمون خاک می کردم بعدا خودم می رفتم پیداشون می کردم میگفتم نقشه گنجه اینم کلید صندوقشه !!!

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم
همین الان مهمونا ریختن تو خونه مون
من اومدم تو اتاقم قایم شدم دارم اینا رو می نویسم

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم در دوران کودکی و جاهلیتم فکر می کردم
مو خوره یه جور حشره است که تو سر زندگی می کنه و مو رو می خوره !!!

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم یه بار رفتم دستشویی شروع کردم به باز کردن دکمه های پیراهنم
دیگه داشتم می رسیدم به دکمه ی آخر پیرهنم که یادم افتاد نباید پیراهنم رو در بیارم !!!

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم بچه که بودم تا 6 سالگی وقتی سرمو می ذاشتم رو بالش که بخوابم
نبض روی شقیقه هام صدای تیک تیک می داد و منم نمی فهمیدم که نبضم داره می زنه
فک می کردم بالشتم کرم داره وقتی سرمو میذارم روش کرم ها اون تو رژه می رن !!!

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم تو تاکسی نشسته بودم
نزدیکای مقصد به جای اینکه بگم ممنون پیاده می شم بلند گفتم : خسته نباشید !!!
اینقدر تابلو بود دیگه نتونستم کاری کنم جز اینکه سریع پیاده بشم !!!

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم تو مجلس ختم شوهر عمم به عمم به جای اینکه بگم غمه آخرتون باشه

گفتم : ایشالا آخر عمرتون باشه !!!

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم وقتی خیلی کوچیک بودم موقع دستشویی رفتن بخاطر ترس در و تا آخر باز می ذاشتم
روز اول مدرسه طبق عادت همیشگی رفتم دستشویی مدرسه و در هم باز گذاشتم
یه لحظه برگشتم دیدم نصف مدرسه به اضافه ناظم جمع شدن جلوی دستشویی دارن بهم می خندن

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم رفتم مغازه سیگار بگیرم
گفتم : آقا یه بسته وینستون بده
مغازه دار گفت : لایت باشه ؟
یهو یکی از پشت سرم گفت : آره لایت باشه بچم گلوش اذیت نشه
برگشتم دیدم بابام پشت سرمه !

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم با رفیقم وایستاده بودیم سر خیابون یکی رد شد به دوستم سلام داد
گفتم : این اسکول مشنگ کی بود ؟
گفت : دامادومونه !!!

اعتراف های تکان دهنده خنده دار شهریور ماه

اعتراف می کنم رفته بودم دیدن یکی از فامیلامون که تازه فارغ شده بود
بچه رو بغل کردم می خواستم بگم ایشالله زنده باشه گفتم ایشاالله زنده می مونه !!!

به این پست امتیاز دهید
دسته بندی : اس ام اس ، خنده دار بازدید 471 بار
دیدگاهتان را بنویسید

یلدا در تاریخ 2 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

اعتراف میکنم ایمیلی ک الان وارد کردم رمزشو یادم نیس.مامتنم میگه ت چطو دانشجویی بهشتی و کنکور قبولیدی نمیدونم

ali در تاریخ 2 مهر 1392 گفته : پاسخ دهید

اعتراف میکنم بچگیام دستمو از پنجره بیرون میاوردم و انگشت اشارمو شکل شاخه درخت میکردم که گنجشکا بیان روش بشینن!!!!!!!!!!!!!!!

setareh در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

نیلو جون ازتوام ممنون.نه بابا مهدی نترس بحث عاشقانه نیست.بیخیال انقد عصبی نباش و زودم قضاوت نکن

setareh در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

مرسی یگانه و نگار خوشحالم کردید.کاش اونم یادش بمونه و بهم تبریک بگه

مهدی در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

اه اه متنفرم ازین لوس بازیای دخترانه.اون کیه؟؟؟!!!!!!!!!اگه میخای بحثو عاشقانش کنی که بگو من دیگه تو این سایت نیام.

نیلو در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

اصلا عاشقی باشه هرکس هرچی دوس داره میگه….داره درددل میکنه بنده خدا….
اون کیه عسیسم؟

مهدی در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته :

پس چرا خودت میپرسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟عجبا!!!!!!!!!!!!!!!!

نیلو در تاریخ 30 شهریور 1392 گفته :

من کنجکاوم بد….
راستی درمورد توام یه کنجکاوی دارم….متولد73هستی؟

مهدی در تاریخ 31 شهریور 1392 گفته :

آدرس ایمیلی که دادم مال من نیست صاحبشم ازش استفاده نمیکنه ینی کلا غیر فعاله.درود بر شما.

مهدی در تاریخ 31 شهریور 1392 گفته :

درباره سنم تو صفحه دختر پسرای مجرد کامل توضیح دادم.جهت اطلاع دخترخانومای ف… نه ببخشید کنجکاو.

نیلو در تاریخ 31 شهریور 1392 گفته :

اخیش….داشتم دق میکردم…..درود بر تو….!

setareh در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

بچه ها من اعتراف میکنم که 31م تولدمه اما تنهام 🙁

یگانه در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

ستاره جان پیشا پیش تولدت مبارک!!!!!

تو تنها نیستی ماها همیشه در کنار توایم عزیزم

نگار در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

عزیزم چرا تنها ما هستیم تولدتو تبریک میگم

نیلو در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

منتظر تبریکمون باش ما اینجایم …..!

eliiiii در تاریخ 28 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

هه هه هه هه…
اعتراف میکنم من امروز عصر ی قوطی شیر خشک خریدم..
خیلی دوس دارم…
بی نهایت…

مهدی در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

ه ه ه تورو خدا انقد منو نخوندن دلم درد گرفت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

eliiiii در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

چرا؟؟
چون راس گفتم!!!
حیف که دلت درد گرفت بازم می خواستم اعتراف کنم که…

ناشناس در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته :

یخ زدن سایت شاید دلیلش اعتراف تو باشه!!!

مهدی در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته :

تو اول اسمتو بذار ببینم دختری یا پسر بعد جواب توم میدم نمکدون.

مهدی در تاریخ 28 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

اعتراف میکنم پیش دانشگاهی یه معلم فیزیک داشتیم که خیلی بد درس میداد هیچکی به درسش گوش نمیکرد.یه بار داد زد:توجه کنید به درس.منم گفتم:حیث آقا بچه ها خوابن.

ملودی در تاریخ 28 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

اما من اعتراف نمی کنم فقط می خندم

احسان در تاریخ 28 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

مایا باز جای شکرش باقیه فکر نکردی بابات مامانتو بدنیا نیاورده

یگانه در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

گل گفتی !!!!!!!!!!

نگار در تاریخ 28 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

بچه ها من یه اعتراف دیگه دارم روز امتحان رانندگی پیش افسره دنده 2 بودم سرعتم 30 بود دست انداز جلوی ماشینو ندیدم با همون سرعت رفتم روش بیچاره افسره سرش محکم خورد به سقف ماشین دیگه اصلا نای حرف زدن نداشت نمیدونم چرا اون روز منو رد کرد شما میدونید چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خخخخخخخخخخخخخخخخخ

ریحانه در تاریخ 28 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

من هنوز امتحان افسر ندادم . تو این هفته امتحان میدم. فک میکنین امیدی بهم هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نگار در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

آره عزیزم همیشه به خودت امیدوار باش

نیلو در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

وا چه افسری بوده چرا ردت کرده؟فقط همین ی مورد بوده دیگه نه؟
ازش میپرسیدی….

نگار در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

آره عزیزم همین یه مورد بود نای حرف زدن نداشت که جواب سوالمو بده ولی در عوض دفعه ی بعدش که رفتم امتحان بدم بیچاره فکر کنم از من ترسید فقط ازم پارک دوبل گرفت بعد گفت قبولی برو

نیلو در تاریخ 29 شهریور 1392 گفته :

چرا بترسه مگه کاری کرده بودی؟فقط داشتی جونشو میگرفتی….

نگار در تاریخ 30 شهریور 1392 گفته :

دقیقا نیلو جون خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

مایا در تاریخ 28 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

منم اعتراف میکنم تا کلاس پنجم فکر میکردم مامانم پدرمو به دنبا آورده

نگار در تاریخ 28 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

مایا جون ما دیگه در این حد وضعمون بد نبود تو دیگه آخرشی. ناراحت نشی عزیزم شوخی کردم

نیلو در تاریخ 28 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

منم اعتراف میکنم منم جز اون دسته از بچه هایی بودم که در یخچال و اروم میبستم تا ببینم کی چراغش خاموش میشه…!
شما چطور؟

نگار در تاریخ 28 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

چه جالب نیلو جون منم بچه که بودم این کارو کردم

الی در تاریخ 28 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

مرسی بد نبود برای اینکه ساعت بیکاریم تو شرکت بگذره همه رو خوندم
ولی کم بود

من حوصلم سر رفتههههههههههه

نگار در تاریخ 28 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

بچه ها منم اعتراف میکنم جلسه اول رانندگیم مربی رانندگیم بهم گفت حالا سرعتتو کم کن منم با همون پای راست داشتم گاز میزدم با پای چپ زدم روی ترمز خدا رحم کرد الان زندم ولی خدا خیرم بده تا 10 روز باعث شادی مربی رانندگیم شدم

ریحانه در تاریخ 28 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

اینکه خوبه من تو جلسه دهم رانندگیم مربیم ازم پرسید این چراغ سفیدا عقب ماشین جلویی ماله چیه گفتم ترمز دستی!!!!!! ولی کلا به عقلم شک کرده بود پرسید این چراغ قرمزا ماله چیه گفتم ترمز . گفت کدوم ترمز؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!

احسان در تاریخ 28 شهریور 1392 گفته : پاسخ دهید

اعتراف میکنم که نمیتونم در مقابل قصورهام اعتراف کنم

css.php