کد خبر : 1594 تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۵:۳۴

سریال قهوه خانه بهشت در ماه مبارک رمضان

گزارش پشت صحنه از یک مجموعه مناسبتی برای رسیدن به روستای وردیج باید سوار قطار تهران ـ کرج می‌شدم. ایستگاه وردآورد پیاده شدم و پس از گذر از جاده‌ای باریک و پر پیچ و خم که خطرناک نیز به نظر می‌آمد به روستای وردیج محل لوکیشن مجموعه تلویزیونی «قهوه خانه …

سریال قهوه خانه بهشت در ماه مبارک رمضان

گزارش پشت صحنه از یک مجموعه مناسبتی
برای رسیدن به روستای وردیج باید سوار قطار تهران ـ کرج می‌شدم. ایستگاه وردآورد پیاده شدم و پس از گذر از جاده‌ای باریک و پر پیچ و خم که خطرناک نیز به نظر می‌آمد به روستای وردیج محل لوکیشن مجموعه تلویزیونی «قهوه خانه بهشت» رسیدم.
روستای وردیج با جمعیت کمی که دارد در ارتفاعات اطراف تهران است و آب و هوای خوبی هم دارد. درواقع لذت نفس کشیدن در این منطقه همه چیز را از یادم برد و با رسیدن به تابلوی قهوه‌خانه بهشت، احساس آرامش بیشتری کردم. ریسه‌های چراغانی در کنار پله‌های کاهگلی که تا بام قهوه‌خانه ادامه دارند، نشان از یک فضای آرام بخش ییلاقی دارد.
از در قهوه‌خانه که داخل شدم با کف ماسه‌ای روبه‌رو می‌شوم، این فضا مرز مهران را تداعی می‌کرد.

برای بیشتر آشنا شدن با فضا سراغ محمدتقی انصاری، کارگردان مجموعه می‌روم و او با صبر وحوصله و رویی گشاده که سعی داشت خستگی ناشی از کار را نیز بپوشاند، می‌‌گوید:

طرح اولیه قهوه‌خانه بهشت در سال ۱۳۸۷ برای محرم نوشته شد و سپس به صورت کار ۹۰ قسمتی ارائه گردید و در شبکه قرآن و معارف سیما برای ۳۰ قسمت ۳۰ دقیقه‌ای به تصویب رسید تا برای پخش در ماه مبارک رمضان آماده شود. اما نمی‌دانم که به ماه مبارک رمضان می‌رسد یا نه.
انصاری ادامه می‌دهد: نگارش این مجموعه به مدت ۷ ماه توسط قاسم انصاری‌بنی و حمیدرضا لوافی انجام گرفت و ۴ ماه نیز دکورسازی به طول انجامید و سرانجام ۱۸ اردیبهشت امسال تصویربرداری آن توسط حمیدرضا رحیم‌زاده شروع شد.

وی قصه فیلم را فراتر از آنچه در مطبوعات به چاپ رسیده است، تعریف می‌کند و از رفاقت ۲ رزمنده‌ای صحبت می‌کند که بعد از جنگ زندگی آنها به هم گره خورده و با همکاری هم قهوه‌خانه‌ای را مدیریت می‌کنند که میزبان زوار کربلاست. قصه فیلم تا زندگی شخصی این دو کاراکتر رسوخ می‌کند.
حجت‌ا‌لاسلام محمدتقی انصاری، ادامه می‌دهد، این مجموعه، داستان رحمت را روایت می‌کند که مدتی است در انتظار پسرش جمال به سر می‌برد که برای ادای نذرمادرش به کربلا سفر کرده و قرار است پس از بازگشت با لیلا، دختر یونس که با پدرش در جنگ همرزم بوده ازدواج کند. فضا، فضای زندگی این دو خانواده است و با توجه به مکان قهوه‌خانه که در گذر زوار قرار گرفته افراد زیادی وارد این فضا می‌شوند که در نتیجه داستان‌های جانبی زیادی به قصه اصلی اضافه می‌شود.

وی ضمن اشاره به این که بار اصلی قصه روی شاگرد این قهوه‌خانه، اشکان است که عاشق دختر دوم یونس یعنی گوهر می‌شود، درباره پخش این مجموعه می‌گوید: قرار است علاوه بر شبکه قرآن شبکه دیگری نیز آن را پخش کند که ممکن است شبکه یک یا ۳ باشد ولی هنوز تایم پخش و شبکه آن مشخص نشده است.
گفتگوی خود را با انصاری قطع می‌کنیم تا گپ دوستانه رحمت و یونس در این سکانس با دکوپاژ کارگردان به تصویر کشیده شود.

در این سکانس اتاق رحمت نشان داده می‌شود. اتاقی که با تاقچه بخاری، فضای سنتی گذشته را تداعی می‌کند و رادیو ضبط کوچک روی آن در کنار چند کتاب و یک صندوقچه بر فضای سنتی اتاق صحه می‌گذارد. روی دیوار کاهگلی اتاق عکس جمال، پسرش به چشم می‌خورد و ساعت شماطه‌دار کنار تختخوابش نشان از نظم و انضباط و پایبندی او به وقت و زمان دارد.
یونس روی تخت نشسته و رحمت به آرامی وسایلی را از داخل کمدش بیرون می‌آورد و لباس‌هایی را جدا می‌کند و در نهایت به سمت تخت می‌رود تا در کنار یونس بنشیند. همزمان دوربین از کنار پنجره روی ریل به سمت تخت می‌آید تا به محض رسیدن رحمت در منطقه‌ای قرار بگیرد که هر دو را در شات خود داشته باشد. تنظیم زمان برای رسیدن بموقع دوربین و سر و صدای موتور از بیرون باعث شد که این سکانس با چند برداشت مورد توجه قرار گیرد اما این‌که در این سکانس چه می‌گذرد در ادامه می‌خوانید.

رحمت که مدت‌هاست نگران فرزندش است، تصمیم به سفر می‌گیرد و هنگام بستن چمدانش سفارش‌های لازم را درباره اشکان، شاگرد قهوه‌خانه می‌کند که قرار است با گوهر دختر یونس ازدواج کند.
رحمت که نقشش را عنایت شفیعی بازی می‌کند رو به یونس می‌گوید: حواست را جمع کن، کسی از توی ده جا نمونه.
و مهران رجبی در نقش یونس می‌گوید: نگران نباش به همه گفتم.
رحمت: فرض کن عروسی پسرمه، جمال…. چه فرقی می‌کنه…. نمی‌خوام کم و کسری داشته باشه…. حواست باشه یه موقع اشکان دست تو جیبش نکنه.

دوربین چهره یونس را نشان می‌دهد که لبخندی می‌زند و رحمت به صحبت‌های خود ادامه می‌دهد: همه خرج و مخارجش را خودم می‌دهم. کادوهای عروس رو هم به سلیقه لیلا بخرید. نباید اشکان فکر کنه که بی‌کس و کاره.
یونس که سرا پا گوش است در جواب می‌گوید: حالت خوبه رحمت؟
رحمت: آره خوبم، خیلی خوبم.
یونس که با حس خاصی به حرف‌های رحمت گوش می‌داد، می‌گوید: می‌خوای چی رو ثابت کنی؟ می‌خوای تنها بمونی بمون، ولی من نمی‌گذارم که فکر کنی جمال فقط مال توئه و فقط تو هستی که باید منتظرش بمونی.
رحمت: من کی همچین حرفی زدم.
و…

به دلیل طولانی بودن درددل این دو رفیق دیرینه، ادامه سکانس را هنگام پخش ببینید. از فرصت استفاده می‌کنم و سراغ یونس می‌روم.
آلاچیق‌هایی که در کنار قهوه‌خانه ساخته شده، فضای مناسبی برای این گفتگوست. استراحت زیر سایبان آلاچیق و تکیه زدن بر پشتی‌های گل قرمزی حس شاعری را در مهران رجبی برمی‌انگیزد.
او کار کردن قصه‌هایی درباره حواشی جنگ و بعد از آن را قدری مشکل می‌داند و معتقد است داستان‌های پیرامون جنگ هم زیاد کار شده و هم کار خوب زیاد نشده که امیدوارم خاطره خوشی از این کاروان جنگ و شهدا باقی بگذارد.

مهران رجبی برخلاف نقش‌های دیگری که از او سراغ داریم، نقش کاراکتری جدی و عصبانی را در این مجموعه ایفا می‌کند و معتقد است که اگر هم در نقش خنده‌ای باشد اصلا طنز نیست، چون بناست شخصیتی جدی به تصویر کشیده شود.
دستیار اول کارگردان، امیرمسعود اصلاح همه را برای گرفتن سکانس بعدی فرامی‌خواند.
در سکانس ۵۱۹ پلان یک، فضای آشپزخانه به تصویر کشیده می‌شود. فانوسی روی دیوار و سماور بزرگ نفتی روی پیشخوان قرار دارد. در یک‌سو قلیان‌ها خودنمایی می‌کنند و در سوی دیگر استکان‌های کمر باریک با نعلبکی‌های گل منگلی رنگ قرمز خود را به رخ می‌کشند.
یونس تنها در آشپزخانه مشغول پر کردن قندان‌هاست، ناگهان با صدای رحمت که ساک به دست جلوی در ایستاده، به خود می‌آید.
دوربین از روبه‌روی پیشخوان یونس را در قاب خود دارد.
رحمت که ابتدا جلوی در ایستاده رو به یونس می‌گوید: خسته نباشی پیرمرد.

یونس با دیدن رحمت دست از کار کشیده و به سمت او می‌رود و می‌گوید: به‌به سلام، چه بی‌سر و صدا برگشتی؟ کی اومدی؟ خبر می‌دادی گاوی، گوسفندی می‌کشتیم.
دوربین روی ریل به سمت یونس در حرکت است و در نقطه‌ای که رحمت وارد کادر دوربین می‌شود و همدیگر را در آغوش می‌گیرند هر دو را در نقطه طلایی قاب خود به تصویر می‌کشد.
و این بود ماجرای این دو رفیق که اگر به ماه مبارک رمضان برسد، می‌توانید آن را پیگیری کنید و سر از داستان این دو دوست و پسر گمشده رحمت یعنی جمال درآورید.

اما تا آن موقع بد نیست نظر عنایت شفیعی را هم درباره این مجموعه بدانیم. او می‌گوید: نقش قهوه‌چی و شریک یونس را بازی می‌کنم و از آنجا که پسرم کربلا رفته و به دلایل نامعلوم برنگشته به گونه‌ای تم انتظار در این شخصیت متبلور است. او بعد از کار به تهران برنمی‌گردد و شب‌ها در مدرسه‌ای که در اختیار گروه است می‌ماند و به قول خودش: در این سن و سال به مدرسه می‌روم، منتها شب‌ها کلاس اکابر و روز‌ها کار می‌کنم. این روحیه شوخ‌طبعی بر همه گروه حاکم بود و همین روحیه، صمیمیت و یکدستی گروه را حفظ کرده است.
اگر بخواهید بدانید که نقش اشکان را چه کسی بازی می‌کند قبل از این که تصویربرداری سکانس بعدی با بازی او شروع شود، کوتاه و مختصر با وی گپی می‌زنم. او متولد ۱۳۶۱ است و از ۹ سالگی با بازی در فیلم سینمایی «آبادانی‌ها» کاری از کیانوش عیاری وارد عرصه بازیگری شد. بی‌قرار، شاخ گاو، حامی، مرد کوچک، آرایش مرگ، پادزهر و سریال‌های شیخ مفید، بازی پنهان، لحظه آشنا، خانه ما و سپید مثل ستاره در کارنامه کاری او به ثبت رسیده است. این بازیگر کودک پیشین که حالا جوانی برومند و خوش‌اخلاق است، کسی نیست جز وحید شیخ‌زاده.

او کاراکتر خود را شخصیتی عقب مانده اجتماعی معرفی می‌کند که به لحاظ روحی و روانی جایگاه مناسبی در بین اقشار مردم ندارد. او در برابر اتفاقات و داستان‌هایی که به سبب موقعیت قهوه‌خانه در این قصه ایجاد می‌شود کم‌کم رو به بهبودی می‌گذارد و به دختر کوچک یونس، گوهر که نقش آن را ندا قربانی بازی می‌کند علاقه‌مند می‌شود.
او که سال‌ها به دلیل شغل آزاد حرفه بازیگری را کنار گذاشته بود، جای خالی خود را در این حرفه احساس می‌کند، بنابراین عزمش را جزم می‌کند و حدود ۱۱ ماه پیش با بازی در ۲ اپیزود از سریال «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» کارش را از سر می‌گیرد و تصمیم دارد قاطعانه این حرفه را ادامه دهد.

از کنار بخشی از قهوه‌خانه که گالری نقاشی لیلا دختر بزرگ یونس است، می‌گذرم. او که نامزد جمال، پسر گمشده رحمت است سعی دارد با خلق تابلو‌های نقاشی خود را سرگرم کند تا فراغ جمال را تحمل کند که نقش این کاراکتر به عهده فرانک تمنایی گذاشته شده است.
عوامل و دست‌‌اندرکاران این سریال عبارتند از: مدیر تولید: محمد مصری‌پور، مدیر تصویربرداری: حمید رضا رحیم‌زاده، صدابردار: امیر حاتمی، مدیر برنامه‌ریزی: قاسم انصاری‌بنی، دستیار اول کارگردان: امیر مسعود اصلاح، دستیار دوم کارگردان: مهرداد ایل‌بیگ، منشی صحنه: فرامرز اسمی، طراح گریم: رضا عربی، مسوول دکور: سعید محب، مدیر تدارکات: اکبر مصری‌پور، تدوین: حسین مرشد شیرازی، جلوه‌های ویژه: حمید سلیمانی، عکاس: حسین مرشد شیرازی و محمد مصری‌پور، بازیگران: عنایت شفیعی، مهران رجبی، وحید شیخ‌زاده، فرانک تمنایی، ندا قربانی، حسن ولیخانی، افشین سنگ‌چاب، کیانوش گرامی، حسن جوهرچی، حسن اسدی، حشمت آرمیده، سیامک اشعریون، سودابه علی‌پور، امیرمسعود اصلاح، حسن برزا و میثم تحریری.

به این پست امتیاز دهید
دسته بندی : مجله خبری بازدید 658 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php