کد خبر : 76076 تاریخ انتشار : جمعه ۹ اسفند ۱۳۹۲ - ۱:۱۵

آداب و رسوم مردم خوزستان

آداب و رسوم مردم خوزستان تناسب آب و هوائى با زندگى کوچ‌نشینى موجب شده که در این استان، بخشى از جمعیت به دامدارى پرداخته و به ییلاق و قشلاق بپردازند. بخش شمالى و شمال شرقى خوزستان شامل مناطق شوش، مسجد سلیمان، دزفول، شوشتر، ایذه تا محدوده باغ ملک و جانکى …

آداب و رسوم مردم خوزستان

آداب و رسوم مردم خوزستان

تناسب آب و هوائى با زندگى کوچ‌نشینى موجب شده که در این استان، بخشى از جمعیت به دامدارى پرداخته و به ییلاق و قشلاق بپردازند. بخش شمالى و شمال شرقى خوزستان شامل مناطق شوش، مسجد سلیمان، دزفول، شوشتر، ایذه تا محدوده باغ ملک و جانکى در شمال رامهرمز محل زندگى ییلاقى ایلات بختیارى و بخشى از ایلات لرستان و ایلام مى‌باشد .

بخشى از عشایر این استان اعرابى هستند که در طول تاریخ و به‌مرور زمان از صحراى عربستان کوچیده و سال‌هاى دراز در خوزستان ماندگار شدند . زبان عشایر بومى‌ عربى و عشایر مهاجر استان که فصل زمستان را در مناطق قشلاقى خوزستان مى‌گذرانند به زبان و گویش خاص (لری) سخن مى‌گویند . در بین شهرستان‌هاى استان خوزستان، شهرستان آبادان فاقد جمعیت عشایر قشلاقى است

خوزستان به‌دلیل دارا بودن ویژگى‌هاى آب و هوائی، از دیرباز تاکنون، مسکن ایل‌ها و طایفه‌هاى گوناگون بوده است. اقوام کوچ‌نشین این منطقه به سه دسته عمده لر – ترک و عرب تقسیم مى‌شوند . رعایت آداب و رسوم و شیوه‌هاى قومی، از مسائلى است که شیخ یا رهبر در نظام عشایرى عرب بر آن تأکید داشت.
مجالس سوگوارى با حضور و اعلام وى خاتمه مى‌یافت و در بقیه ٔ مراسم و سنن قومى نیز حضورى فعال داشت .

در بین ایلات ایران، ایلى به‌نام لرکى وجود داشته که گذشت زمان آن‌را به پراکندگى کشانده است. لرکى به دو زبان ترکى و فارسى شکسته سخن مى‌گویند . عروسى در ایل لرکى‌ها با شرط رضایت والدین امکان‌پذیر است.
از روش‌هاى ازدواج در این ایل همبهرى است. وقتى پدر دختر پسرى ندارد، به پسر خواستگار پیشنهاد مى‌کند همبهر شود؛ یعنى داماد سرخانه شود. اما کمتر پسرى حاضر به قبول ان مى‌شود . در بین لرکى‌ها زن ارزش زیادى دارد. پس از دید و بازدید خانواده پسر، مشاوره مى‌پردازند و دفعات بعد به‌عنوان بازدید با سوغاتى به منزل والدین دختر مى‌روند و گاهى چند روز آنجا مى‌مانند.

سپس مراسم خواستگارى پیش مى‌آید. در روز معینى پدر داماد به‌همراه عده‌اى از ریش‌سفیدان محل با لباس‌هاى رسمى سوار بر اسب با هدایائى نظیر کله‌قند، چای، توتون، گوسفند به خانه عروس مى‌روند. خانواد ۀ عروس نیز به استقبال آنها رفته و مسافتى را پیاده طى مى‌کنند. سپس غذا تدارک دیده مى‌شود. در صورت توافق خانواده ٔ عروس در پایان مجلس، قرار کاغذگیرانى (نامزدی) مى‌گذراد .

در مجلس نامزدى ریش سفیدان، معتمدین محل و میرزا (نویسنده) در خانه پدر عروس حاضر مى‌شوند. جلسه مردان و زنان جداگانه است. در مجلس زنان شادى و بزن و بکوب برپا مى‌شود و دست و پاى عروس را حنا مى‌بندند. مردان هم مجلس گرمى دارند؛ یکى آواز مى‌خواند و یکى نى مى‌زند، بعد بزرگتر محل به میرزا مى‌گوید که شروع کنیم و وسایل نوشتن حاضر مى‌شود و مهریه و شیربها و جهیزیه تعیین و ثبت مى‌شود.

حاضران کاغذ نامزدى را امضاء مى‌کنند و کف مى‌زنند که به آن ‘ کف مارکی’ (کف مبارکی) مى‌گویند. از آن به‌‌بعد دختر نامزد پسر مى‌شود . پس از این جلسه در صورت مناسب بودن فصل و آمادگى طرفین عروسى روبه‌راه مى‌شود. وگرنه چند ماهى صبر مى‌کنند که به آن بردبانه مى‌گویند . ۱۵ روز مانده به عروسى کم‌کم تدارک عروسى را مى‌بینند و گاهى نیز این‌کار را ازچند ماه پیشتر آغاز مى‌کنند.

تا روز عروسى این کارها انجام ‌گیرد: سفید کردن برنج، آرد کردن گندم، تهیه نان، خرید قند و چاى و توتون و تنباکو، تهیه هیزم، تهیه وسایل پخت و پز، تهیه ترکه جهت بازى مردان، دعوت تشمال (نوزانده ) ، دعوت قوم و خیش که هر یک مراسم مخصوص به‌خود دارد. خداحافظى عروس از خانه پدر و آوردن عروس به خانه داماد نیز مراسم خاص خود را دارد . بردن جهیز عروس را ‘پشا’ مى‌‌نامند که شامل قالی، گلیم، جاجیم، بالش، خورجین مى‌باشد. یکى دو هفته پس از عروسى خانواده ٔ عروس
، داماد عروس را به شام دعوت مى‌کنند. این دعوت را ‘پاگشونی’ مى‌نامند.

آداب و رسوم مردم ایذه، رسوم تولد نوزاد

هنگام تولد

در گذشته برای جلو گیری از “آل”(نوعی جن که معتقد بودند به زائو آسیب می رساند) ،مک،قیچی و پنجه گرگ بالای سر زائو می گذاشتند .همچنین در روش دیگری پیازی را به سیخ میزدند و آن رادر کنار بستر نوزاد می گذاشتند .آنها  این کار را  برای جلوگیری از عوض کردن نوزاد توسط”از ما بهتران”انجام میداد ند.اجرت قابله معمولا لباس،مقداری پارچه و شیرینی بود. معمولا اسم اقوام نزدیک نوزاد  را بر روی او نمی گذارند زیرا آن را بد شگون می دانند.اسامی افراد درگذشته را نیز به عنوان نام نوزاد تعیین نمی کنند.اسامی مذهبی نیز مرسوم است.در گذشته قبل از تولد نوزاد ،2 نام تعیین میکردند تا درصورت پسر بودن یا دختر بودن نوزاد اسم او از قبل انتخاب شده باشد.

حمام زایمان

نوزاد را، 3 روز پس از تولد ،به حمام میبرند.هفت روز پس از تولد نیز، هم نوزاد و هم زائو به حمام میروند.زائو قبل از حمام چهلم ، به نزد دعا نویس رفته،برای او دعای چله می گرفت.دعای چله بر را به پیراهن کودک می بستند.در حمام مقداری نمک در آب ریخته،ظرف  آب را روی سر زائو و کودک میریزند.آنها معتقدند با این کار،چله کودک و زائو پریده شده،از ما بهتران و “آل” به آنها آسیبی وارد نمیکند.

دندان در آوردن کودک

بو دادن مقداری گندم و نخود، از کارهاییست که مادر کودک هنگام دندان در آوردن او،انجام میدهد.نخود و گندم بو داده شده ،به همسایگان داده میشود.همسایگان پس از خالی نمودن ظرف،مقداری شیرینی یا پول خرد در کاسه می ریزند که به این رسم دونگو Dungo میگویند.

ختنه سوران

در گذشته کار ختنه را،دلاک(یا سلمانی ،پیرایشگر موی مردان)انجام میداد.این سنت در روستای باجول( در زمان انجام تحقیق) مرسوم بود.برای کودک به این مناسبت جشنی نیز بر پا میشود.نوازنده محلی موسیقی محلی (توشمال)مینوازد.پسربچه ،دامن قرمز رنگی میپوشد.اقوام به دیدن او می آیند و هر کدام پولی به او میدهند.دلاک نیز به صورت نقدی وجهی دریافت میکرد.

آداب و رسوم ازدواج

همسر گزینی

اصولا در جوامعی که دارای بافت اجتماعی و فرهنگی سنتی هستند، اجبارها ی اجتماعی در همه حوزه ها دیده میشود.ازدواج نیز از این قاعده جدا نیست.در هنگام همسر گزینی، پسرو دختری که در این جوامع زندگی میکنند، نگاهی نیز به محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی انتخاب  خود دارند.در مناطق بختیاری از گذشته این گونه اجبارها وجود داشته است. بدین شکل که والدین گزینه هایی را برای دختر یا پسر نشان میکردند و آنها کمتر می توانستند اعتراضی به این گزینه ها داشته باشند.اما امروزه با افزایش آگاهی والدین در مورد حق طبیعی دختر یا پسر در انتخاب هایشان ، افزایش سطح تحصیلات و افزایش سطح مراودات اجتماعی گزینه ها بیشتر شکل پیشنهاد دارند تا اجبار.البته چنانچه پسری انتخابی غیر از گزینه پیشنهادی خانواده داشته باشد،ممکن است با رفتارهایی  مانند طرد شدن ،از سوی خانواده خود مواجه شود که این تنها مختص قوم بختیاری نیست.

در گذشته در جریان همسر گزینی  رسمی به نام “ناف بران”مرسوم بوده است. بدین صورت که با به دنیا آمدن نوزاد دختر،ناف او را به نام پسر مورد نظر میبریدند و در عرف محلی میگفتند این دختر ناف بر فلانیست.بر این اساس در آینده بایستی با هم ازدواج میکردند.مردم محل نیز با دانستن این موضوع،هنگامی که دختر به سن ازدواج میرسید،به خواستگاری او نمی رفتند.

خواستگاری

خواستگاری را در اصطلاح محلی،کد خدایی Ka-xodaee میگویند.در جلسه خواستگاری بزرگان و ریش سفیدان  هر دوطرف پس از گفتگو نظر خود را اعلا م مینمایند.در جلسه خواستگاری در موردمهریه و شیر بها،تاریخ عقد و عروسی و…بحث می شود. تمام توافقات جلسه مکتوب میشود.اعراب کلدوزخ به  خواستگاری، xotibe  میگویند.

مهریه، شیربها وجهیزیه

مهریه بیشتر به صورت سکه یا زمین است.مهریه را پشت قباله نیز میگویند.شیربها به صورت نقد پرداخت میشود.خانواده دختر مقداری پول به آن اضافه میکنند و کمبود جهیزیه دختر را تامین میکنند.اعراب کلدوزخ به مهریه، Mahruneh  میگویند.

درگذشته گاهی در عوض شیر بها،گاو و گوسفند یا گاومیش میدادند. در صورتی که داماد تمام وسایل زندگی را تهیه می کرد،مبلغ شیربهای پرداختی، کمتر تعیین می شد.

اسباب و اثاثیه ای که عروس از خانواده خود دریافت می کرد،قبل از روز جشن عروسی یا همزمان به خانه داماد برده میشد.رسم است چمدانی پر از اجناسی مانند دستمال،جوراب،حوله،پیراهن،زیر پیراهن،دستمال ابریشمی زنانه،برای پدر، مادر،خواهران،براداران،عمه ها،خاله ها،عموها،مادر بزرگ داماد برده میشود.

عقد و حنابندان- جشن عروسی

بعد از توافقات در جلسه خواستگاری،تاریخی نیز برای عقد تعیین میشود.والدین دختر و پسر (معمولا مادر عروس و چند زن از خانواده طرفین)به بازار رفته، خرید انگشتری حلقه،لباس کاملی برای عروس،کت و شلوار و کفش وساعت برای پسر است را انجام می دهند.

در روستاها برای عقد به ایذه می روند.معمولا والدین عروس و اقوام و ریش سفیدان نیز آنان را همراهی میکنند.تعداد نفرات دعوت شده معمولا شامل نزدیکان درجه یک عروس و داماد میشود.

در صورتی که داماد از لحاظ مالی هنوز آمادگی لازم را جهت برگزاری جشن عروسی نداشته باشد،بین عقد و عروسی فاصله می اندازند.گاهی این فاصله ممکن است تا 1 سال هم به طول بیانجامد.

مقدمات عروسی معمولا 2 تا 3 روز طول میکشد. روزاول،حنابندان است.توشمال ها در این روز می نوازند.رقص و چوب بازی نیز در این روزها برپاست.در عصر روز حنابندان،خواهران  داماد،سایر زنان واقوام خانواده داماد، در حالیکه توشمال پیشاپیش آنها می نوازد،به نزد عروس می روند.مقداری حنا نیز به خانه عروس برده میشود.هنگام شب ،حنای خیس شده  را در بشقاب کوچکی قرار میدهند.خانواده داماد ،بشقاب حاوی حنا را به اطاقی که عروس در آنجا نشسته است برده،مقداری از آن را بر سر و دست عروس می گذارند. متقابلا همین کار را خانواده عروس انجام میدهند.آنها ضمن خواندن ترانه ای  به  سر داماد حنا میزدند.البته این کار امروز کمتر صورت میگیرد.

در این مراسم مضمون ترانه ای که میخوانند به این صورت میباشد:

آداب و رسوم مردم خوزستان

حنا حنا گل گل بند حنا
حنا حنا گل گل بند حنا

دوما حنا ایبنده                                             ز شو تا صب ایبنده
ایر حنا نبنده                                                  ورق طلا ایبنده

معمولا جشن عروسی در خانه داماد برگزار میشود.البته امروزه بسیاری از  مردم جشن عروسی را در تالارهای جشن بر گزار میکنند.در کنار آن هنگامی که عروس به خانه داماد برده میشود رقص و پایکوبی در آنجا انجام میشود.رسم است چنانچه کسی از اقوام عروس یا داماد فوت کرده باشد و از چهلم آنان نیز گذشته شده باشد،خانواده عروس یا داماد نزد آنها رفته، برای برگزاری مراسم از آنها اجازه بگیرند.

در روز عروسی ،تا هنگام ناهار نوازندگان توشمال مینوازند.زنان ومردان به شکل گروهی دستمال بازی میکنند.جوانترها نیز چوب بازی میکنند.

در گذشته عروس را سوار بر اسب تزیین شده میکردند.افسار اسب را یکی از اقوام عروس در دست میگرفت.

هنگامی که عروس می خواهد از خانه بیرون بیاید،مقداری قند،نان یا پنیر در پار چه سبز رنگی میگذارند،پارچه را به کمر عروس می بندند.این کار را برادر،پسر عمو یا پسر دایی عروس انجام میدهد.این کار را به این نیت که عروس،به خانه داماد،خیر و برکت ببرد انجام میدادند.

هنگامی که عروس به طرف خانه داماد میرود ،پسر بچه ای در بغل او میگذارند به این نیت که اولین فرزند او پسر باشد.قربانی کردن گوسفند، هنگام ورود عروس به خانه داماد از آیین های برگزاری جشن عروسی است و همزمان با آن نیز، یکی از زنان نقل و شیرینی میریزد.رسم بر این است که خون کف کفش عروس را رنگین میکنند.مادر داماد  نیز مقداری اسفند  دود کرده،همراه با قرآنی که درون سینی گذاشته شده است،به استقبال عروس می رود.او بر سر عروس و داماد نمک می پاشد. مردم معتقدند با این کار آنها چشم نمی خورند.  پس از ورود عروس و داماد به خانه ،آنها کنار هم می نشینند و مراسم جشن تا پاسی از شب ادامه می یابد.

در شب عروسی مهمانان مبلغی پول به عنوان هدیه به داماد میدهند که این مبلغ و نام فرد دهنده پول یادداشت می شود.به این پول OWZI میگویند.

مراسم بعد از عروسی

چند روز بعد از مراسم عروسی،عروس و داماد به خانه پدر عروس  می روند .پدر عروس هدایایی چون لباس ،طلا،پیراهن به دختر و داماد خود می دهد.به این رسم پانگون panegun می گویند.

باورها

یکی از باورهای مردم این است که زن بیوه نباید در کارهای مربوط به عروسی دخالت داشته باشد.همراه عروس نیز بایستی زن شوهر دار باشد.همچنین لباس عروس را بایستی او تن عروس نماید .

آداب و رسوم مردم بهبهان

آداب و مراسم هنگام زایمان

هنوز هم در روستاهایی چون محمودآباد حضور مامای محلی مرسوم است. وقتی زن دچار درد زایمان  میشود ظرف صاف به شکم او می­مالند، و نیز دم کرده گیاهی موسوم به “سریز بخاس” به او می­دهند.

در گذشته اگر زایمان طول می­کشید هلهله می­کشیدند یا اذان بی­موقع می­گفتند، و هنگامی که زن      بی­هوش می­شد می­گفتند یال yâl (آل) او را زده است، دور از او اسپند دود می­کردند یا دعایی برایش می­نوشتند. در روستای بجک جوجه­ای می­کشند و دل وروده آنها را بالای سر زائو می­گذاشتند و قطعه آهنی نیز در کنار او می­نهادند. در روستاهای دیگر در این موقع تیر شلیک می­کردند یا دور تا دور زن را با ریسمانی از موی بز به صورت دایره محصور می­نمودند. به هنگام تأخیر در زایش اعتقاد بر این بوده که جفت یا رفیق طفل دور جنین را گرفته است.

در بهبهان قبل از زایمان دو استکان “عرق اترج” به زن می­دادند، علاوه بر آن سیر سرخ کرده با تخم­مرغ به او می­دادند تا زودتر فارغ شود.

حمام

زائو را در روزهای سوم و هفتم به حمام می­برند کودک را نیز ده روز بعد به حمام می­برند. در روستای قلعه مدرسه در روز هفتم بچه را با آب گرم و پودر سدر می­شویند. در چهلم نیز زائو و بچه با هم حمام می­کنند، آب چله به این صورت است که چهل ریگ کوچک و چهل تکه آهنی کوچک به نام چهل “کچ” koč در ظرفی گذاشته و چهل قطره آب روی آن­ها می­ریزند سپس آب را به خورد زائو می­دهند. بعد چهل ریگ و چهل کچ را روی بچه می­ریزند. آب ظرف گچ را چهل بار توی ظرف دیگر ریخته و چهل بار روی مادر و بچه می­ریزند.

طرز تهیه دعای چله­بر به این صورت است که نخ سیاه و سفید به نزد دعانویس برده و او به آن دعا   می­خواند و با خواندن این دعا نخ سیاه و سفید را می­بندد و به هم می­تابد و گره می­زند، بعد آن را به بازو و کمر بچه می­بندند.

ختنه سوران

کودک را در بین سنین 3 تا 5 سالگی ختنه می­کنند. در گذشته این امر به وسیله دلاک انجام می­گرفت. پدر کودک تمامی افراد و همسایگان را دعوت نموده و ناهار می­دهد. در گذشته وقتی که کودک ختنه می­شد کیسه از خاکستر گرم تهیه نموده محل زخم را در آن قرار می­دادند تا ضدعفونی گردد. برای ختنه سوران “توشمال” (نوازنده) نیز می­آورند کسانی که دعوت شده­اند به کودک پول می­دهند. کودک برای مدتی دامن سرخ رنگی می­پوشد تا محل زخم خوب شود. در روستاهای منطقه به دلاک، “خطیر” xatir نیز می­گویند.

ازدواج

در بهبهان و مناطق اطراف آن رسم ازدواج کمتر دستخوش تغییر گشته است و بسیاری از آداب به جای مانده از گذشته امروزه نیز هم­چنان اجرا می­گردد.

همسرگزینی

درگذشته پسر خود نقشی در تعیین همسر آینده خویش نداشت و پدر و مادر او دختری را برایش انتخاب می­کردند. گاهی نیز پسر، خود دختری را انتخاب می­نمود و به خانواده­اش اطلاع می­داد ولی باز هم باید خانواده­ها موافقت خود را اعلام می­نمودند. به طور معمول مادر پسر در انتخاب همسر برای فرزندش خانه­داری، اخلاق، خانواده دختر و زیبائی را در نظر می­گرفت.

در مجالس عروسی، ختم قرآن و روضه­خوانی­های زنانه دختران دم­بخت مورد توجه زنانی که پسر بزرگ دارند بوده و    خانواده­های دختران نیز سعی می­کنند که دختران خود را همیشه به این مجالس بفرستند. در گذشته در شهر بهبهان زنانی موسوم به “دلاله” dalâle از طرف خانوادۀ پسر، دختری را برای آنان جستجو می­نمود و بعد از انتخاب دخترانی که با معیارها و شرایط خانوادۀ داماد وفق پیدا کنند به مادر پسر اطلاع داده او نیز در فرصتی مناسب دختر را می­دید. در صورتی که او را می­پسندید پسر خود را خبر می­داد تا وی نیز به نحوی او را ببیند. در صورت موافقت پسر، دلاله به نزد خانوادۀ دختر رفته و به آنان اطلاع می­داد که فلان خانواده می­خواهند به خواستگاری دخترتان بیایند.

خواستگاری

در شهر بهبهان برای خواستگاری ابتدا چند نفر از ریش­سفیدان خانوادۀ پسر به خانۀ دختر می­روند و برای خواستگاری اجازه می­گیرند. در صورت موافقت پس از چند روز خانوادۀ پسر یکی از   ریش­سفیدان را به خانۀ دختر می­فرستند، خانوادۀ دختر نیز موارد مشروط خود را در کاغذی نوشته با جعبه­ای شیرینی برای خانۀ پسر می­فرستند. به این کاغذ” مسوده” mosavade می­گویند. در صورتی که خانوادۀ پسر با آن موافق نبود در کاغذ دیگری موارد موافقت خود را نوشته و با یک جعبه شیرینی به خانۀ دختر می­فرستند. در نهایت، در صورت رضایت خانوادۀ دختر چند روز بعد به خواستگاری رفته و تاریخ عقد و دیگر مراسم را به بحث می­گذارند.

عقد

در روستاهای بهبهان روحانی یا عاقد را به طور معمول به روستا می­آورند و در همانجا دختر و پسر را عقد می­کنند. میزان مهریه و شیربها را از روی صورت مجلس که در آن تمامی موارد قید شده در سند می­نویسند. در بعضی از مواقع عقد و عروسی با هم انجام می­گیرد که این امر بستگی به وسع مالی داماد وجود دارد. امروزه به طور معمول بین عقد و عروسی بسته به شرایط طرفین از چند ماه تا یک سال فاصله دارد. در این مدت داماد سعی در خرید وسایل مورد نیاز و تهیۀ خرج عروسی دارد. در شهر بهبهان بعد از عقد خانوادۀ داماد اقوام و خانوادۀ عروس را به نهار دعوت می­کنند. و بعد به همۀ مهمانان شیرینی می­دهند سپس تاریخ عروسی را در همان مجلس تعیین می­کنند. در گذشته گستردن سفرۀ عقد مرسوم نبوده لکن امروزه باب شده است. معمولاً در سفرۀ عقد آیینه، مقداری حنا، شیرینی، شمعدان، گل و میوه می­گذارند. در روستاهای لرنشین عقد را “بلک اسدن” balak esadan یا “بله گرفتن” می­گویند.

حنابندان

شب قبل از عروسی، عروس و داماد دست و پای خود را حنا می­بندند حنا را از خانۀ داماد برای عروس می­فرستند. دوستان عروس و داماد نیز به طور معمول دست و پای خود را حنا می­بندند. به هنگام حنابندان کار نوازندگی توسط “مهتر” mehtar یا “خطیر” xatir انجام می­شود. بعضی از اشعاری که در موقع حنابندان خوانده می­شود به این گونه است:

Dumâ banâ mibande šow tâ sabâ mibande age hanâ
nabâše šemše talâ mibande

معنی:
داماد حنا می­بندد، از شب تا صبح می­بندد، اگر حنا نباشد، شمش طلا می­بندد.

در بین اعراب آغاجاری مادر داماد یک روز قبل از عروسی زنان را دعوت می­کند. در گذشته در بهبهان در شب حنابندان یک طشت حنای خیس شده که چند شمع روشن نیز در آن قرار دارد را به خانۀ عروس میفرستادند.

آوردن عروس

شب عروسی را ” خونه روون” xune rovan می­گویند. در این شب عروس را سوار ماشین نموده و در سطح شهر می­گردانند. در گذشته اگر راه دور بود عروس را سوار اسب می­کردند و با ساز و دهل به طرف خانۀ داماد می­بردند. تمامی اقوام عروس به خصوص زنان خانواده عروس او را همراهی می­نمودند، که امروزه نیز مرسوم است اشعاری که در هنگام بدرقۀ عروس خوانده می­شود به این گونه است:

صلی علی خدا گفت                          در شأن مصطفی گفت
جبریل بارها گفت                              صل علی محمد صلوات بر محمد(ص)

وقتی به نزدیک خانۀ داماد می­رسیدند عروس را متوقف نموده و اقوام عروس به صدای بلند می­گفتند که داماد باید غلام شود به این صورت داماد عروس را از اسب پیاده می­کرد و چند قدمی او را راه   می­برد و مجدد به خانه برمی­گشت. به این رسم در لهجۀ بهبهان “غلوم و بیده” qolumobide  می­گویند. وقتی که عروس می­خواهد وارد خانه شود او را از زیر قرآن رد می­کنند و جلوی پای او گوسفندی سر می­برند.

مراسم بعد از عروسی

پس از شب زفاف عروس تا سه روز دست به هیچ­کاری نمی­زند. در شهر بهبهان در این مدت برای عروس از خانه­ اش غذا می­فرستند و به این رسم “پوسری” poiseri می­گویند. اعراب آغاجاری آن را “عظیمه” azime مینامند. در شهر بهبهان در گذشته اگر داماد موفق به زفاف می­شد برایش نان تنوری، حلوا و کباب میفرستاند و نیز اگر موفق نمی­شد برایش پشمک می­فرستادند.

به این پست امتیاز دهید
دسته بندی : ادبیات و مذهب بازدید 645 بار
دیدگاهتان را بنویسید

shadi در تاریخ 9 اسفند 1392 گفته : پاسخ دهید

همه جای ایران خوبه نیدونم این مردم تو خارج چی پیدا کردن!!!!!!ادم میخونه کیف میکنه!دمت گرم عاطفه!به افتخار خوزستانی وبه یاد یگانه لای لای لای!اینجوری میگف فک کنم!

پژمان در تاریخ 9 اسفند 1392 گفته : پاسخ دهید

اصلا عکس پل سفیدو دیدم حظ کردم خوزستان پرچم بالاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااست
اصن حال میکنین ؟مثلا تو اهواز کرد و لر وبلوچ و عرب و ترک …… همه جورش هست همه هم دارن تو صلح و صفا زندگی میکنن تازه ما کارون هم داریم.
آبادانم که برزیله اصن هر چی بگم کم گفتم.
سندی، سیاوش قمیشی(خواننده مورد علاقه و محبوب اجی عاطی گلم) آغاسی؛ مهدی یراحی و…..هو چی بگم
آجی عاطفه دسسسسسسسسسسسسسستت درد نکنه حال دادی خفن ایول مدیر فقط عاطفه ایووووووووووووووووول واقعا دمت گرممممم

علیرضا در تاریخ 9 اسفند 1392 گفته : پاسخ دهید

خیلی ممنون آبجی عاطفه شما لطف دارین…..بازم ممنون
ازشماهم مچکریم مریم خانوم.

مریم در تاریخ 9 اسفند 1392 گفته : پاسخ دهید

خواهش…من عاشقه شهر خودمم دیگه…

مریم در تاریخ 9 اسفند 1392 گفته : پاسخ دهید

ابادان و عشقه…..

عاطفه در تاریخ 9 اسفند 1392 گفته : پاسخ دهید

سلام به همه ی دوستان گل
تقدیم به داداش علیرضا و داداش پژمان و تمامی خوزستانیا و همه ی اونایی که تو خطه ی جنوبن

css.php