حکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 103
خوردن ترشی کُند و بیحال می گردد اما دندان قاضیان با خوردن شیرینی (رشوه). (1) قاضی چو بهرشوت بخورد پنج خیار (2) ثابت کند از بهرِ تو دَه خربُزهزار 1- دندان قاضیان با شیرینی کند شدن: به علتی از قبیل رشوه از اظهار حق باز ایستادن. 2- رِشوت یا رُشوت: …
خوردن ترشی کُند و بیحال می گردد اما دندان قاضیان با خوردن شیرینی (رشوه). (1)
قاضی چو بهرشوت بخورد پنج خیار (2)
ثابت کند از بهرِ تو دَه خربُزهزار
1- دندان قاضیان با شیرینی کند شدن: به علتی از قبیل رشوه از اظهار حق باز ایستادن.
2- رِشوت یا رُشوت: (رشوه)؛ آنچه بر کسی دهند تا کارسازی به ناحق کند، و در فارسی قدیم آنرا پاره گویند.
3- معنی شعر: اگر به قاضی پنج خیار رشوه دهی برایت ده زمین جالیز را ثابت خواهد کرد.
سعدی بزرگ در این حکایت مبتنی بر فساد اخلاق قاضیان که ظاهراً در شرایط و محیط آن روزگار عملی مذموم ولی متأسفانه رایج بود، علاوه بر جنبه های دیگر همچون رشوه خواری و غیره یاد می کند.
جوانِ گوشهنشین، شیرمردِ راه خداست
که پیر خود نتواند ز گوشهای برخاست
جوانِ سخت میباید که از شهوت بپرهیزد
که پیرِ سُسترغبت را خود آلت برنمیخیزد
1- داروغه(شحنه): مسئول حفظ نظم و امنیت جامعه – رییس پاسبانان
2- سست رغبت: بی میل و اراده