کد خبر : 247653 تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۶ - ۶:۴۸

حکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 71: حسود هرگز نیاسود

انسان حسود به سبب حسادتش به دیگران از بسیاری از نعمت های خویش محروم می ماند و همچنین نسبت به نعمت هایی که خداوند در اختیار دیگران قرار می دهد حسادت می ورزد و دیگران را به مانند دشمنی برای خود می داند. مردکی خشک‌مغز را دیدم (1) رفته در …

حکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 71: حسود هرگز نیاسود

انسان حسود به سبب حسادتش به دیگران از بسیاری از نعمت های خویش محروم می ماند و همچنین نسبت به نعمت هایی که خداوند در اختیار دیگران قرار می دهد حسادت می ورزد و دیگران را به مانند دشمنی برای خود می داند.

مردکی خشک‌مغز را دیدم (1)

رفته در پوستینِ صاحب جاه

گفتم ای خواجه گر تو بدبختی

مردم نیکبخت را چه گناه؟

الا تا نخواهی بلا بر حسود

که آن بخت‌برگشته خود در بلاست

چه حاجت که با او کنی دشمنی؟

که او را چنین دشمنی در قفاست (2)

1- خشک مغز اشاره دارد به انسان نظر تنگ

2- حسادت مانند دشمنی است که همیشه سایه به سایه پشت سر انسان حسود در حال حرکت است.

پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»

2.7/5 - (7 امتیاز)
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، داستان کوتاه و بلند بازدید 1,968 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php