حکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 65: دو چیز نامعقول
دو چیز عاقلانه و منطقی به نظر نمی رسد: یکی بیش از روزی معقول و تقسیم شده به دست آوردن و دیگری مردن بدور از وقت تعیین شده. قضا دگر نشود ور هزار ناله و آه به کفر یا به شکایت برآید از دهنی (1) فرشتهای که وکیل است برخزاینِ …
دو چیز عاقلانه و منطقی به نظر نمی رسد: یکی بیش از روزی معقول و تقسیم شده به دست آوردن و دیگری مردن بدور از وقت تعیین شده.
قضا دگر نشود ور هزار ناله و آه
به کفر یا به شکایت برآید از دهنی (1)
فرشتهای که وکیل است برخزاینِ باد
چه غم خورد که بمیرد چراغ پیرزنی؟ (2)
1- قضا و قدر انسان با آه و ناله هیچ تغییری نمی کند خواه کلمات کفر آمیز از دهان کافری باشد و یا نفرین و شکایت مظلومی.
2- فرشته ای که مسئول بادهاست برایش فرقی نمی کند که در اثر وزش باد چراغ خانه پیرزنی خاموش گردد.
نکته: منظور سعدی بزرگ از گفتن بیت دوم این است که احوال و روزگار ما انسان ها در گردش چرخ هستی هیچ تاثیری ندارد.
پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»