کد خبر : 247227
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۶ - ۸:۰۴
حکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 64: پرسیدن حال نیازمندان
از وضع زندگی و حال و روز فقیران چیزی از آنان مپرس که باعث رنجش آنان است مگر آنکه قصد کمک کردن و خیرخواهی داشته باشی و بخواهی چیزی برایشان مهیا کنی. خری که بینی و باری به گل درافتاده به دل بر او شفقت کن ولی مرو به سرش …
از وضع زندگی و حال و روز فقیران چیزی از آنان مپرس که باعث رنجش آنان است مگر آنکه قصد کمک کردن و خیرخواهی داشته باشی و بخواهی چیزی برایشان مهیا کنی.
خری که بینی و باری به گل درافتاده
به دل بر او شفقت کن ولی مرو به سرش
کنون که رفتی و پرسیدیش که چون افتاد
میان ببند و چو مردان بگیر دمب خرش (1)
1- اگر دیدی خَری با بار در گِل فرو مانده است می توانی پیش خودت برای او دلسوزی کنی و کاری انجام ندهی. اما حال که رفتی و از احوال صاحبش جویا شدی، همتی کن و در حد توان خویش به او کمک کن.
پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، داستان کوتاه و بلند
بازدید 613 بار