کد خبر : 246524 تاریخ انتشار : یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۹

حکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 50

دشمنی را که به اسارت گرفتی، اگر نکشی روزی او تو را خواهد کشت. سنگ در دست و مار سر بر سنگ خیره رائی بود قیاس و درنگ (1) و گروهی مخالف این عمل هستند و می گویند در کشتن اسیران، هر چند که توان کشتن و یا بخشیدن وجود …

حکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 50

دشمنی را که به اسارت گرفتی، اگر نکشی روزی او تو را خواهد کشت.

سنگ در دست و مار سر بر سنگ

خیره رائی بود قیاس و درنگ (1)

و گروهی مخالف این عمل هستند و می گویند در کشتن اسیران، هر چند که توان کشتن و یا بخشیدن وجود دارد اما باید خوب فکر کرد و شرایط را سنجید چون ممکن است فرصتی ایجاد شود که زنده ماندن دشمن به صلاح باشد و در صورت کشتنش این امر حاصل نمی شود و غیر قابل جبران است.

نیک سهل است زنده بی جان کرد

کشته را باز زنـده نتوان کرد

شرط عقل است صبرِ تیرانداز

که چو رفت از کمان، نیاید باز

1- سنگ در دست و سر مار آماده ی کوبیدن است، پس سنجیدن و درنگ کردن نوعی لجاجت بیهوده است

پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»

به این پست امتیاز دهید
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، داستان کوتاه و بلند بازدید 746 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php