کد خبر : 246415 تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۴

حکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 49

اگر به خاطر شکم نبود هیچ مرغی شکار نمی شد، زیرا هیچ صیادی به دنبال صید کردن نبود. شکم، بندِ دست است و زنجیر پای شکم بنده، کمتر پرستد خدای (1) حکیمان بین وعده هایشای فاصله می اندازند و عابدان هیچگاه سیر نمی شوند و پارسایان تا رمق دارند چیزی …

حکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 49

اگر به خاطر شکم نبود هیچ مرغی شکار نمی شد، زیرا هیچ صیادی به دنبال صید کردن نبود.

شکم، بندِ دست است و زنجیر پای

شکم بنده، کمتر پرستد خدای (1)

حکیمان بین وعده هایشای فاصله می اندازند و عابدان هیچگاه سیر نمی شوند و پارسایان تا رمق دارند چیزی نمی خورند و جوانان آن قدر می خورند تا ظرف غذا برداشته شود و سالخورده گان به قدری که از خجالت عرق در پیشانیشان ظاهر شود و انسانهای بی خیال آنقدر می خورند که دیگر جای خوردن باقی نماند و در سفره چیزی برای کسی نباشد.

اسیر بندِ شکم را دو شب نگیرد خواب

شبی زمعده‌ی سنگی، شبی ز دل‌تنگی (2)

1- شکم مانند غل و زنجیری است که بر دست و پای بسته می شود و کسی که بنده ی شکم است (هر لحظه در فکر خوردن است) کمتر به پرستش خداوند می پردازند.

2- شکم پرست هیچگاه خواب راحتی ندارد، یک شب از خوردن زیاد و شبی دیگر از نخوردن.

پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»

3.5/5 - (2 امتیاز)
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، داستان کوتاه و بلند بازدید 1,032 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php