حکایت های گلستان سعدی: باب هشتم، آداب 19: پادشاه و عالم بی لیاقت
دو دسته از انسان ها هستند که باعث نابود شدن و از بین رفتن کشور و دین می گردند. یکی پادشاهی که بردبار نباشد و دیگری عالم دین داری که از علم و دانش هیچ بهره ای نبرده باشد. بر سرِ مُلک مباد آن مَلِک فرمانده که خدا را نبود …
دو دسته از انسان ها هستند که باعث نابود شدن و از بین رفتن کشور و دین می گردند. یکی پادشاهی که بردبار نباشد و دیگری عالم دین داری که از علم و دانش هیچ بهره ای نبرده باشد.
بر سرِ مُلک مباد آن مَلِک فرمانده
که خدا را نبود بندهی فرمانبردار (1)
1- پادشاهی که مغرور است و تنها به خودش متکی است و هیچ پندی از دیگران را نمی پذیرد بر سر ملک خود باقی نخواهد ماند.
تفسیر: سعدی با این حکایت به صاحبان حکومت پیام می دهد که برای اداره کشور، صبر و شکیبایی و بردباری لازم است و اگر پادشاهی این خصوصیات را نداشته باشد، کشور را به باد فنا می دهد. همچنین عالم دیندار باید از مسائل دینی، اطلاع کامل داشته باشد و تنها به عبادت خشک و خالی قانع نباشد، زیرا افراد نادان و به ظاهر دیندار، با تعصب کورکورانه خود به دین آسیب می زنند و باعث بدبینی دیگران نسبت به دین می شوند.
پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»