کد خبر : 225763
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۵ - ۹:۰۹
حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، حکایت 14 – پارساى خداشناس و باعزت
پادشاهى یکى از پارسایان را دید و پرسید: آیا هیچ از ما یاد مى کنى؟ پارسا پاسخ داد: آرى آن هنگام که خدا را فراموش مى کنم. هر سو دود آن کس ز بر خویش براند و آنرا که بخواند به در کس ندواند(1) (1) یعنی: آن کس را که …
پادشاهى یکى از پارسایان را دید و پرسید:
آیا هیچ از ما یاد مى کنى؟
پارسا پاسخ داد:
آرى آن هنگام که خدا را فراموش مى کنم.
هر سو دود آن کس ز بر خویش براند
و آنرا که بخواند به در کس ندواند(1)
(1) یعنی: آن کس را که خداوند با قهر خود از درگاهش، رانده، به هر سو برود پناهى ندارد، ولى آن کس که خداوند با لطف خود طلبیده، او را از دیگران بى نیاز کند و در خانه کسى نفرستد.
پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، داستان کوتاه و بلند
بازدید 367 بار