کد خبر : 224163 تاریخ انتشار : شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۴

حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، حکایت 2 – مناجات پارساى آگاه

پارسایى را دیدم که سر در درگاه خدا (کعبه) می مالید و چنین مناجات مى کرد: یا غفور و یا رحیم – تو دانى که از ظلوم و جهول چه آید؟ (یعنى اى بخشنده مهربان! تو آگاهى از آن کس که بسیار ستمکار و نادان است چه کارى ساخته است؟) …

حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، حکایت 2 – مناجات پارساى آگاه

پارسایى را دیدم که سر در درگاه خدا (کعبه) می مالید و چنین مناجات مى کرد: یا غفور و یا رحیم – تو دانى که از ظلوم و جهول چه آید؟

(یعنى اى بخشنده مهربان! تو آگاهى از آن کس که بسیار ستمکار و نادان است چه کارى ساخته است؟) (1)

عذر تقصیر خدمت آوردم

که ندارم به طاعت استظهار (2)

عاصیان از گناه توبه کنند

عرفان از عبادت استغفار

(1) اشاره به جمله آخر آیه 73 سوره احزاب که مى فرماید: (… انه کان ظلوما جهولا: انسان، بسیار ظالم و جاهل بود.)

(2) استظهار: پشت گرمی

پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»

به این پست امتیاز دهید
دسته بندی : ادبیات و مذهب ، داستان کوتاه و بلند بازدید 333 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php