حکایت های گلستان سعدی: باب اول، حکایت 20 – بنیاد ظلم از اندک شروع شود
روایت کرده اند: براى انوشیروان عادل در شکارگاهى، گوشت شکارى را کباب کردند، نمک در آنجا نبود، یکى از غلامان به روستایى رفت تا نمک بیاورد. انوشیروان به آن غلام گفت: نمک را به قیمت روزانه (نه کمتر) خریدارى کن، تا آیین نادرستى را بنیانگذارى و در نتیجه روستا خراب …
روایت کرده اند: براى انوشیروان عادل در شکارگاهى، گوشت شکارى را کباب کردند، نمک در آنجا نبود، یکى از غلامان به روستایى رفت تا نمک بیاورد. انوشیروان به آن غلام گفت: نمک را به قیمت روزانه (نه کمتر) خریدارى کن، تا آیین نادرستى را بنیانگذارى و در نتیجه روستا خراب نگردد.
به انوشیروان گفتند: اندکى کمتر از قیمت خریدن، چه آسیبى مى رساند؟
انوشیروان پاسخ داد: بنیاد ظلم در آغاز، از اندک شروع شده و سپس به طور مکرر بر آن افزوده شده و زیاد گشته است.
برآورند غلامان او درخت از بیخ
به پنج، بیضه که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ
پینوشت: کتاب آقای «محمد محمدی اشتهاردی»