کد خبر : 168003 تاریخ انتشار : پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۸:۲۱

داستان خواندنی و کوتاه خواستگاری

داستان خواندنی و کوتاه خواستگاری را برای این بخش از سایت میهن فال در نظر گرفته ایم. امیدواریم از خواندن این داستان لذت ببرید. در ادامه با ما همراه باشید.

matchmaking

پسری با اخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری رفت.

پدر دختر رو به پسر کرد و گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد پس من به تو دختر نمیدهم.

چندی بعد پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر رفت ، پدر دختر با ازدواج موافقت کرد و در مورد اخلاق پسر گفت : انشاءالله خدا او را هدایت میکند.

دختر گفت: پدر، مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟

به این پست امتیاز دهید
دیدگاهتان را بنویسید