دانلود آهنگ محسن ابراهیم زاده به نام وابستگی
ترانه و موزیک این آهنگ زیبا را خود محسن ابراهیم زاده ساخته و همچنین تنظیم آهنگ از معین راهبر بوده است.
ترانه و موزیک این آهنگ زیبا را خود محسن ابراهیم زاده ساخته و همچنین تنظیم آهنگ از معین راهبر بوده است.
برخی افراد (زن یا مرد) ویژگی هایی دارند که به عنوان یک همسر، طرف مقابل را آزار می دهند. روانشناسان به این دسته از افراد همسران سمی می گویند. زن و شوهر سمی در عین داشتن علاقه، به دلیل ویژگی های اخلاقی نامناسب خود را به یک همسر بد و غیرقابل تحمل تبدیل می سازند. اگر شما هم رفتارهایی را که در ادامه مطرح می شود، دارید، سعی کنید به زودی از طریق مشاوره و تمرین، از این رفتارها دوری کنید.
چرا همسرتان شیفته شما نمی شود؟
شما دوست دارید با همسرتان طوری رفتار کنید که زندگی آرام و پرمحبتی داشته باشید یا تمام تلاشتان را می کنید تا همسرتان شیفته شما شود، اما نمی دانید چرا همه چیز برعکس می شود به حدی که همسرتان شما را فردی به اصطلاح سمی می خواند و از زندگی کردن با شما رضایت ندارد. فکر می کنید چرا این اتفاق می افتد و آخر کار به اینجا ختم می شود؟ پاسخ آن یک جمله است «همه چیز ریشه در رفتار شما دارد». به نظر پیچیده می رسد اما دقیق تر که بشویم جزئیات اشتباهات رفتاری را خواهید شناخت که
ادامه مطلب / دانلودپس از رفت و آمد و خواستگاری و رسیدن به یک شناخت نسبی بالاخره دوران خوش نامزدی فرا میرسد. دورانی که همچنان به شناخت طرفین از یکدیگر ادامه میدهد البته به شرطی که هدف از این دوره درست تعریف شده و با همان افزایش شناخت، شکل گرفته باشد.
اینجاست که اگر مبنای آن را شناخت بیشتر گذاشته باشید متوجه خواهید شد نامزدتان چه خصوصیاتی دارد و نوع تعاملی که با شما برقرار کرده از روی عشق است یا وابستگی. البته خودتان فرق این دو را بهتر میدانید و ارزش هر کدام را به درستی درک میکنید؛ ارزش عشق کجا و ارزش وابستگی کجا.
از این رو ما به چند نشانه که بیانگر مسئله بالاست میپردازیم تا بتوانید تشخیص کاملتری از طرف مقابل خود داشته باشید و
ادامه مطلب / دانلودحتما در زندگی شما پیش آمده که خودتان را بیش از حد به چیزی، شخصی یا جایی وابسته دیده اید و یا حس کرده اید به شخص یا چیزی آن قدر وابسته شده اید که ترک کردن آن برایتان امکان پذیر نباشد یا حتی فکرکردن به کنار گذاشتنش در شما ایجاد وحشت و هراس کند. صحبت از وابستگی بیمارگونه ای است که تعادل احساسی ما را رد زندگی از بین می برد و باعث نابودی اعتماد به نفس در فرد می شود. در این مطلب به انواع وابستگی، عوارض و راهکارهای درمانی برای وابستگی ناسالم پرداخته ایم.
شکست های ما یکی از مهم ترین علل وابستگی هستند. همه ما در ناخودآگاه مان از این که به تنهایی کافی و
ادامه مطلب / دانلودزندگی پیچیده امروز شناخت افراد را به ویژه برای ازدواج و آغاز زندگی مشترک بسیار دشوار کرده است. اگر چه با مطالعه و مشورت گرفتن از افراد متخصص و با تجربه و با همراهی و حمایت خانواده ها تا حدی می توان این فرایند را به خوبی طی کرد، اما همواره مسائل مهمی در شخصیت افراد وجود دارد که ناشناخته می ماند. در این بین وقتی جوانان در حال گذراندن دوره آشنایی با طرف مقابل هستند، ممکن است این رابطه آشنایی به وابستگی آن ها منجر شود و اجازه ندهد بتوانند با چشمانی باز و هوشیارانه به شناخت طرف مقابل و انتخاب درست نهایی اقدام کنند.
می خواهیم که با معرفی نشانه ها و مسائلی به جوانان کمک می کند بدانند چه زمانی وقت آن است که یک وابستگی عاطفی را تمام کنند. چون سرانجامی در چارچوب ازدواج موفق ندارد. این جور وقتها شکست عاطفی خوردن، بسیار بهتر از ماندن در یک رابطه با یک تلخی مزمن است.
تحقیر مردم حتی اعضای خانواده و دوستان شما
کسی که با عناوین زشت یا تمسخرآمیز از اعضای خانواده و
ادامه مطلب / دانلودچیزی هایی که زنها دوست ندارند
وقتی از خانمها میپرسید که از چه چیزهایی درمورد مردها بدشان میآید، لیستی بیانتها جلو رویتان میگذارند. بااینکه چیزهایی که زنها درمورد مردها بدشان میآید ترکیبی از ویژگیهای کوچک و بزرگ است، اینجا به ۱۰ مورد از آزاردهندهترین این ویژگیها اشاره میکنیم:
۱. قسم دروغ
بااینکه بیشتر خانمها از قسم خوردن آقایان وقتی خودشان ناراحتند بدشان نمیآید اما از مردهایی که فکر میکنند قسم خوردن تنها راهی است که حرفشان را باور کنند متنفرند.
۲. سلطهگری
بیشتر خانمها مردی میخواهند که از آنها محافظت کند و به آنها احساس امنیت دهد اما به دنبال دیکتاتوری که به آنها دستور دهد چه بکنند و کجا بروند و با کی حرف بزنند و یا چه بپوشند نیستند. زنان از مردانی که قصد کنترل دارند میترسند و از آنها فرار میکنند.
۳. متعهد نشدن
خیلی مهم است که مردها درک کنند که وقتی همه چیز جدی میشود، زنها توقع دارند که شما دو نفر خودتان را محدود به همدیگر کنید. زنها از اینکه بازیچه کسی قرار بگیرند و با کسی بمانند که از متعهد شدن میترسد متنفر هستند.
۴. رمانتیک نبودن
زنها عشق واقعی همراه با حس ارتباط عاطفی به مردشان را میخواهند. اگر طرفتان احساس کند که فقط بخاطر رابطهجنسی سراغ او میآیید خیلی زود از شما دور شده و حتی اجازه دست زدن به خود را هم به شما نخواهد داد.
۵. نرسیدن به خود
بااینکه ظاهر همه چیز نیست اما زن جذب مردانی که به خود نمیرسند، موهایشان ژولیده است، بوی عرق میدهند، ناخنهایشان بلند شده، دهانشان بو میدهد و لباسهای چروک میپوشند نمیشوند. علاوه بر این، متناسب نگه نداشتن اندامتان به خانمها نشان میدهد که احترامی برای خودتان قائل نیستید و هیچ انگیزه و نظمی در زندگی ندارید.
۶. قابل پیشبینی بودن
زنها واقعاً از مردان قابل پیشبینی که هیچوقت کار متفاوتی انجام نمیدهند بدشان میآید. آنها عاشق مردانی هستند که سرشار از سورپرایزهای عالی اند.
۷. اولویت دادن به دوستانشان
اگر از گذراندن وقت با دوستانتان خیلی بیشتر از همسر یا نامزدتان لذت میبرید و همسرتان هیچوقت نمیتواند ساعتی دونفره با شما داشته باشد، مطمئناً یک جای کار میلنگد.
۸. مدام بحث کردن
زنها از مردهایی که هر صحبت کوچک را به بحثی ادامهدار و مشاجره تبدیل میکنند و باعث میشود آنها مجبور شوند مدام حالت دفاعی به خود بگیرند خوششان نمیآید.
۹. دید زدن خانمهای دیگر جلو چشم آنها
بااینکه نگاه کردن به خانمها برای برخی آقایان مسئلهای عادی است (البته نه زیاد از حد آن)، اما وقتی اینکار را جلو زن زندگیتان انجام دهید مشکلساز خواهد شد.
۱۰. وابستگی
اعتمادبهنفس و استقلال ویژگیهایی بسیار جذاب در آقایان است، اما وابستگی و ناامنی اینطور نیست. زنها دوست ندارند با مردانی باشند که به خودشان اعتماد ندارند و برای روابط، کار و دوستیهایشان نیاز به تایید دائمی دارند.
ادامه مطلب / دانلودعشق همیشه سرخوشی و شورانگیزی نیست. نیمه تاریکی هم دارد. رابطه گاهی مانند مرداب ما را در خودش فرو میکشاند…
شاید همان زخمهایی باشد که صادق هدایت از آنها گفته: «در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد.» ماندگاری رابطه همیشه به معنی رضایتبخش بودنش نیست. اینجاست که باید بگوییم عشق گاهی خطرناک میشود. در عشق زمانهایی پیش میآید که انسان توانایی همیشگی خود را در تصمیمگیری از دست میدهد. معلوم نیست چه اتفاقی میافتد که دیگر خبری از آن غرور و صلابت همیشگی نیست و انسان را به ورطه واماندگی میکشاند.
طرفین خیلی وقتها خودشان هم نمیدانند چرا رابطه را ادامه میدهند و بیشتر آنها از نوعی احساس اجبار ناخودآگاه برای ادامه رابطه صحبت میکنند. یکی از شایعترین آنها وابستگی بهویژه در دختران است. یکی از مصائب عشق این است که دنیای انسان را کوچک میکند. عاشق به جز معشوق چیزی نمیبیند و گویی همه دنیا را در وجود معشوق خلاصه میکند. این ویژگی طبیعی عشق اگر با وابستگی همراه شود، دل کندن از معشوق سخت و گاهی ناممکن (البته ناممکن که نه، شما بخوانید بسیار سخت) میشود. داستان به اینجا ختم نمیشود.
گاهی طرف مقابل از این وضعیت وابستگی سوءاستفاده میکند. آزادی را از او میگیرد و اجازه تمامشدن رابطه را نمیدهد. شیوههایش را هم بلد است. شناختهشدهترین شیوه، باجگیری عاطفی است. اینکه دیگری را درگیر وجدان کند و زمان و فرصتهای از دسترفتهاش را به رویش بیاورد. به او بگوید در اثر دوری تو بیمار میشوم یا میمیرم یا خودکشی میکنم و تو مقصر همه اینها خواهی بود. یا اینکه از او دلیل منطقی برای تمام کردن رابطه میخواهد در حالی که هیچکدام از آن دلیلها برایش منطقی نیست. داستان به اینجا هم ختم نمیشود.
شیوه بعدی، مزاحمت است. تماسهای پیدرپی و شبانهروزی و گاهی هم تهدید و آبروریزی در محل کار و زندگی و گاهی هم تهدیدها و باجگیریهایی جدیتر. طبیعی است که همه انسانها از تهدید میترسند. من مراجعان زیادی دارم که دلیلشان برای ادامه رابطه ترس است. تراژدی متاسفانه به اینجا هم محدود نمیشود. تراژدی اصلی این است که این قربانیان عشق که بیشتر هم دختران نوجوان هستند از حمایت خانوادگی برخوردار نیستند. نه به این دلیل که خانواده منسجمی ندارند بلکه بیشتر به این علت که خانوادهها از داستان عشق فرزندشان بیخبرند. اگر هم چیزهایی حدس زده باشند، جزییات را نمیدانند. اینکه فرزندشان از چه چیزهایی دقیقا در رنج است یا میترسد؟ احساسهای دوگانه و متضادش چیست؟ چگونه است که هم عمیقا کسی را دوست دارد و هم از او نفرت دارد یا میترسد؟
اگر از من بپرسید مظلومترین و آسیبپذیرترین گروه در جامعه ما چه افرادی هستند، میگویم برخی دختران نوجوان. آنهایی که عشق را تجربه میکنند ولی در برابر مصائب آن بیدفاعند؛ بیدفاع و تنها. عشق آنها راز سر به مهری است که نزدیکانشان هم از آن بیخبرند. دختری که عقده دلش را نتواند برای پدرش بگشاید و از تجربهها و حمایتهای او بهرهمند شود مانند این است که اصلا پدری ندارد. عشق پدرو مادر به فرزند به تامین معاش و تحصیل خلاصه نمیشود. فرزندان ما پدران و مادرانی حمایتگر میخواهند که آمادگی شنیدن و برخورد منطقی و خردمندانه در مورد هر مسالهای را داشته باشند نه اینکه خود را به کرگوشی و تجاهل بزنند. این گسستی که بین دو نسل در جامعه ما ایجاد شده، نگرانکننده است و پیامدهای خوبی نخواهد داشت.
ادامه مطلب / دانلود1)قدم اول این است که خودتان را درست بشناسید و مطمئن باشید که واقعا تصمیم دارید ازدواج کنید یا نه و اگر پاسخ مثبت است به چه دلیل؟ بخاطر پول؟ ظاهر طرف مقابل؟ شخصیتش؟ یا صرفا برای اینکه از خانه پدری فرار کنید؟
کسی که خودشناسی می کند، برای زندگی خودش هدف قائل می شود، برنامه ریزی می کند، آرزوهایش را روی کاغذ می آورد و جاهای خالی زندگی اش را شناسایی می کند.
کسی که خودش را خوب می شناسد، کمتر تحت تاثیر حرف دیگران مسیر زندگی اش را تغییر می دهد و دوست دارد خودش بداند با زندگی اش چه کار می کند.
به عنوان مثال، یک دختر 17 ساله دوست دارد در سن 30 سالگی جراح زنان و زایمان باشد، در شیراز زندگی کند ویک بچه داشته باشد.
-اولا این که کسی که می خواهد پزشک متخصص بشود، باید همسری انتخاب کند که شرایط بخصوص شغلی او را درک کرده و بتواند او را حمایت کند.
-از سوی دیگر شاید لازم نباشد او هم جراح باشد اما باید از تحصیلات دانشگاهی برخوردار باشد. در ضمن، برای چنین دختری که زودتر از 30 سالگی نمی خواهد بچه دار بشود، ازدواج زودرس یا حاملگی زودرس مزیت خاصی ندارد.
– در ضمن اینکه دوست دارد در شیراز زندگی کند، تا حدی تکلیف خواستگاری که می خواهد او را به تبریز یا کانادا ببرد را مشخص می کند. با خودتان رو راست باشید، و در تصمیمتان راسخ باشید.
٢)مرحله دوم این است که همسر آینده تان را بر اساس خواسته ها و موقعیت فعلی خود تصور کنید. تصور کردن همسر ایده آل با توجه به آرزوهایتان نسبتا راحت است. همیشه از خودتان این سوا ل را بپرسید: «آیا من برای شخصی که به عنوان همسر ایده آل خودم تصور کرده ام، همسر ایده آلی هستم؟» خیلی ساده است. هر ترازویی دو کفه دارد. اگر می خواهید کفه طرف مقابلتان سنگین باشد، ابتدا باید کفه طرف خودتان را سنگین کنید. کسی که می خواهد با یک فرد تحصیل کرده هنردوست ازدواج کند، بهتر است خود نیز تحصیل کرده و هنر دوست باشد.
3) در مرحله سوم باید یکسری معیارهای غربالگری اولیه برای همسریابی انتخاب کرده و آنها را آزمایش کنید. رایجترین معیارهایی که برای این منظور به کار می روند عبارتند از: تفاوت سن، تفاوت قد، تفاوت ظاهر، تفاوت تحصیلات، تفاوت طبقاتی، تفاوت قومی، تفاوت زبانی و در نهایت تفاوت دینی.
– نکته مهم این است: این شما هستید که تعیین می کنید یک ویژگی برایتان مهم است یا خیر. مثلا برای یک نفر ممکن است ازدواج درون قومی خیلی مهم باشد ولی برای کس دیگر اصلا اهمیت نداشته باشد.
– نکته دیگر این است که تفاوت آدمها در یک قالب نسبی مطرح می شود تا مطلق. مثلا به نظر یک نفر قد 170 کوتاه است و به نظر شخص دیگری ایده آل است. پژوهش ها نشان دادند که کسانی که حرف مردم برایشان مهم است بیشتر به ظاهر طرف مقابلشان اهمیت می دهند.
4) مرحله چهارم عبارتست از «دیدن» و «دیده شدن» برای ایجاد جاذبه اولیه. در کشورهایی که محیطهای مختلط کمتر است، پسرها ممکن است به کمک مادر و خواهرانشان برای پیدا کردن همسر مناسب متوسل شوند. ولی متاسفانه چنین امکانی برای اکثر خانمهای جوان کمتر وجود دارد. به همین دلیل توصیه من این است که محیط کار، تحصیل یا تفریح خود را به گونه ای انتخاب کنید که حداکثر احتمال ممکن را برای دیده شدن توسط همسر احتمالی آینده تان به شما بدهد. به عنوان مثال کسی که می خواهد با یک موسیقیدان ازدواج کند، یا در کلاسهای متعدد موسیقی شرکت می کند یا عضو انجمنی می شود که موسیقی دانان معمولا عضو آن می شوند. کار دیگری که می توانید بکنید این است که چند خصوصیت اصلی که برای همسر آینده تان در نظر دارید به نزدیکان و دوستان بگویید ممکن است آن ها فردی را با این مشخصات بشناسند و یا در آینده اگر با چنین کسی برخورد کنند بلافاصله به یاد شما می افتند و می توانند نقش معرف را داشته باشند.
5) خواستگاری کردن از این فرد است. در بسیاری از جوامع (چه شرقی و چه غربی) معمولا خواستگاری توسط جنس مرد صورت می گیرد و معمولا یک زن نمی تواند از یک مرد تقاضای ازدواج بکند وگرنه به سبکی متهم می شود.
به هر حال، فراموش نکنید وقتی از کسی به قصد ازدواج خواستگاری کردید، فکرتان فقط مشغول ظواهر امر (مانند کافی شاپ رفتن و کادوهای رمانتیک دادن یا نحوه چای آوردن عروس خانم موقع خواستگاری و مراسم عروسی) نباشد. به اصل موضوع دقت کنید.
6) مرحله ششم که به نظر من مهمترین مرحله انتخاب همسر است، بردن نهایت استفاده از فرصتها برای شناخت بهتر همسر احتمالی تان از طریق برقراری ارتباط کلامی یا غیر کلامی می باشد. امروزه حتی خانواده های نسبتا سنتی و مذهبی با حرف زدن و معاشرت زوجهای آینده در طول دوران نامزدی شان مخالفت چندانی ندارند.
در طول این جلسات، از طرف مقابل خود باید سوال بپرسید. سوالهای تعیین کننده.
– این سوالها از هر فرد به فرد دیگر فرق می کند اما به عنوان نمونه چهار تا پنج مورد از آنها را برایتان می گوییم:
الف) می توانید بپرسید: «هدف شما در زندگی چیست؟ سه تا از بزرگترین آرزوهای زندگی تان را بگویید».
ب) مثلا: «هدف شما از ازدواج چیه؟ چرا می خواهید با من ازدواج کنید؟»
پ) «من شغلم ایجاب می کند که در خارج از منزل کار بکنم. می خواستم بدانم راجع به این موضوع چی فکر می کنی؟»
ت) « در خانه پدر و مادری شما تقسیم کارهای منزل به چه صورت بوده؟ دوست دارید در زندگی ما چطور باشد؟»
پرسیدن این سئوال ها کمک کننده است، اما فراموش نکنید که ما در دنیای ایده آل زندگی نمی کنیم، بنابراین اگر تصمیمتان بر این شد که با فردی ازدواج کنید (بخصوص برای خانم ها) فراموش نکنید حتما شرایطی را که برایتان مهم است سر عقد مطرح کرده و تعهد لازم را از همسر آینده تان بگیرید. این تنها سندی است که می تواند در صورت عدم سازش همسرتان در موارد یاد شده از شما حمایت کند.
از سوال مهمتر، ارتباطات غیر کلامی است. مثلا اینکه آیا رفتارش طوری که می خواهید با مهربانی و عاطفه هست یا نه؟ آیا آداب اجتماعی را در حدی که برای شما مهم است بلد هست اگر نه، آیا در این حد با او احساس صمیمیت می کنید که این مورد را با او در میان بگذارید؟
علاوه بر آن باید از خودتان بپرسید: از هم صحبتی با او خسته شدید یا لذت بردید؟ اینکه اگر اختلاف نظری پیش آمد می توانید با صحبت کردن مسئله را حل کنید و یا بر سرش به تفاهم برسید؟ آیا می ترسید مسئله ای را با او در میان بگذارید؟ از عکس العمل هایش در مقابل حرف ها و رفتار شما نگران می شوید؟ آن چیزهایی را که شنیدید یا دیدید وقتی به خانه برگشتید، روی کاغذ بیاورید، زیرا برای مرحله آخر یا هفتم باید از آنها استفاده کنید.
7) مرحله آخر جمع بندی وضعیت و گرفتن تصمیم مناسب است. در زندگی هر کسی حداقل یک فرد معتمد وجود دارد. نسبت آن شخص مهم نیست. عقل و تجربه اش مهم است. باهم صحبت کنید و مجموع شرایط را برایش بگویید و بخواهید وضعیت را از دید خودش ارزیابی کند.
سعی کنید در ارائه مشاهدات و شنیده هایتان منصف باشید و به اصطلاح سانسور نکنید. بعد با خودتان خلوت کنید. تمام نظرات و تفکرات را کنار هم بچینید و جنبه های مثبت و منفی ازدواج با این فرد را کنار هم مقایسه کنید. آیا جنبه های مثبت به جنبه های منفی می چربند؟ آیا چیزی در نکات منفی هست که خیلی برا یتان مهم باشد و بخاطرش بخواهید از طرف بگذرید؟ ممکن است چیزهایی را که شنیدید قبول نداشته باشید که ایرادی ندارد. هرکسی نظر خودش را دارد، ولی در نهایت این زندگی شماست. تصمیم آخر را خودتان بگیرید و آن را به پدر و مادرتان اعلام کنید.
می توانید وقتی نتیجه تصمیمتان را به پدر و مادرتان می گویید دلایل خودتان را هم بگویید که بدانند این تصمیم را عاقلانه گرفتید و جوانب آن را سنجیده اید.
مراحل بالا توصیف یک فرایند عقلانی و منطقی بود. ازدواج در زندگی فرد یک تصمیم خیلی مهم است. ازدواج موفق می تواند تمام توانایی های بالقوه فرد را شکوفا کند و ازدواج نا موفق می تواند منابع غنی درون وجود یک نفر را به صفر برساند. هستند کسانی که فقط از روی احساسشان ازدواج کردند و خوشبخت شدند ولی تعداد کسانی که خوشبختند و این تصمیم را با چشمهای باز و با در نظر گرفتن همه جوانب گرفتند بیشتر است.
در درون همسرتان چه خبر است؟
هر چه بیشتر با دنیای درونی همسرتان آشنا باشید، روابط شما راضیکنندهتر و عمیقتر خواهد شد
با انجام این تست که توسط دکتر فیل طراحی شده، میتوانید تا حد زیادی به میزان شناختی که از همسرتان دارید، پی ببرید.
آنچه خانمها باید بدانند
همه آنهایی که با هم ازدواج میکنند، دوست دارند زندگیشان دوام داشته باشد. دانش امروز نشان میدهد، احتمالا نوع عمل هورمونهای ما در داشتن یک زندگی سعادتمند دخیل است؛ هورمونهایی که احساس محبت و دیگر احساسات ارزشمند زندگی را به وجود میآورند.
عشق
سالهاست که علم در حال کاوش منشا عصبی- زیستی احساسات ماست. علم میخواهد کشف کند چرا ناگهان دو نفر آنقدر عاشق هم میشوند که حاضرند به خاطر هم، پا روی همه چیز بگذارند تا عشقشان را به هم ثابت کنند؟ چطور میشود که زوجی بعد از ازدواج هم تا سالها و گاهی در تمام عمر عاشق هم باقی میمانند؟ و سۆالاتی از این قبیل.
علم، تمام این حالتها را به هورمونها نسبت میدهد و میگوید این هورمونها هستند که کنترل احساسات را بهدست دارند و گاهی باعث احساس نفرت میشوند و گاهی باعث احساس عشق. اما این موضع علم موردپسند خیلیها نیست و آنها میگویند این حرف کذب محض است، اما واقعا به جز خدا هیچکس حقیقت ماجرا را نمیداند.
هورمون عشق چه نقشی در زندگی زناشویی دارد؟
وقتی دو نفر به هم وابسته میشوند و اعتماد کامل بین آنها شکل میگیرد، ترشح هورمون عشق در بدن آغاز میشود و میتوان گفت این هورمون جزء معدود هورمونهایی است که ترشح آن نه تنها دلایل فیزیولوژیک، بلکه احساسی دارد. اکسی توسین باعث وابسته شدن و عشق دو فرد به هم میشود و افراد را به داشتن یک زندگی بادوام، داشتن فرزندان و… ترغیب میکند.
خلاقیت، عشق شما را جاودانه میکند
شاید این سۆال در ذهنتان بهوجود بیاید که با وجود ترشح هورمون اکسی توسین(عشق)، چطور گاهی همسران عشق را فراموش میکنند و جدا میشوند؟ باید گفت برای ترشح مداوم این هورمون لازم است که زوجین دینامیک و فعال باقی بمانند و سعی کنند از عشقشان مثل یک گل مراقبت کنند، چون به مرور زمان میزان دوپامین ترشحی بدن کاهش مییابد و از میزان اشتیاق کاسته میشود. برای افزایش آن لازم است زن و مرد خلاق باشند و مدام در مورد خاطرات یا آرزوهایشان صحبت کنند. هر جرقهای میتواند سبب ترشح اکسی توسین شود. اگر جرقهای نباشد، طبیعی است که به مرور آتش خاموش میشود. برای تداوم زندگی، ایجاد خلاقیت و تازگی لازم است در غیر این صورت عشق به راحتی از بین میرود و کاری از دست هورمونها برنمیآید.
تاثیرات هورمون عشق
محققان میگویند اکسی توسین روی پارهای از رفتارها تاثیر فراوان دارد:
رفتارهایی از قبیل اطمینان و فداکاری
بروز رفتارهای کاملا متضاد مانند حسادت و غرور
افزایش احساس همدردی و پیوند به ویژه بین والدین و فرزندان
بهبود و تقویت مهارتهای اجتماعی در افراد خجالتی و کمرو
افزایش میزان حس دلسوزی و همدلی انسانها نسبت به یکدیگر
بهبود حافظه و عملکرد مغز
وقتی رابطه فرد مثبت باشد: هورمون عشق، رفتارهای اجتماعی را تقویت میکند.
وقتی ارتباط منفی باشد: هورمون عشق، احساسات منفی را افزایش میدهد.
این هورمون تاثیر بسیار ناچیزی روی افرادی دارد که به طور طبیعی اعتمادبهنفس دارند.
واکنشهای متفاوت افراد در برابر ترس، به سطح گیرندههای اکسی توسین بستگی دارد. هرچه این گیرندهها فعالتر باشد، افراد شجاعتر میشوند.
3 مرحلهای که همسران عاشق طی میکنند
اکسی توسین هورمونی پپتیدی است که از هیپوتالاموس ترشح میشود و عملکردهای مختلفی دارد. مهمترین عملکرد این هورمون القای دردهای زایمان و تقویت رابطه احساسی میان مادر و نوزاد است. از دیگر عملکردهای این هورمون، توسعه احساسات، عشق و ایمان است و به طور کلی در رشد رفتارهای اجتماعی، واکنشهای بین فردی و کنترل اضطراب نقش کلیدی ایفا میکند.
مرحله اول: احساس تمایل
این احساس کشش توسط هورمونهای زنانه و مردانه یعنی استروژن و تستسترون بهوجود میآید، تستسترون فقط در مردها نیست که نقشی مهم بازی میکند بلکه در جذب خانمها به سمت جنس مخالف نیز نقشی اساسی دارد.
فورمونها -مواد شیمیایی هستند که پیام را از طریق بوی بدن منتقل میکنند. این مواد در جلب نظر جنس مخالف در انسانها نقش دارند، همین فورمونها هستند که در دیدار اول از کسی خوشمان میآید یا به دلمان می نشیند.
مرحله دوم: احساس کشش
مهمترین مرحله در عاشق شدن در اینجا اتفاق میافتد، وقتی افراد عاشق میشوند دیگر نمیتوانند به هیچ چیز دیگری فکر کنند، آنها حتی ممکن است اشتهای خود را از دست بدهند، دچار کمخوابی شوند و بیشتر ساعات روزشان را به رۆیاپردازی درباره معشوقشان طی کنند. در این مرحله یک گروه از انتقالدهندههای عصبی به نام مونوآمین نقش مهمی بازی میکنند.
با افزایش آدرنالین فعالیت مغزی افزایش مییابد، احساس محبت به وجود میآید اتیل آمین یا نوعی آمفتامین مغزی طبیعی افزایش مییابد فرد احساس خوبی پیدا میکند، فنیل اتیل آمین در شکلات هم وجود دارد و انرژی و اشتیاق فرد را افزایش میدهد. البته اثر فنیل اتیل آمین دوام چندانی ندارد.
مرحله سوم: وابستگی
این مرحله بعد از مرحله کشش است و اگر رابطه به سرانجام برسد پیش میآید. هیچکس نمیتواند برای تمام عمر در مرحله کشش باقی بماند چون در این صورت در تمام طول زندگی نمیتواند هیچ کار مثبتی انجام دهد. همین مرحله وابستگی است که از زن و مرد یک زوج خوشبخت میسازد و آنها را به داشتن فرزند تشویق میکند.
برای پایدار ماندن احساس عشق دوپامین؛ حامل عصبی، مسبب حس خوشبختی و آرامش است. اکسی توسین (هورمون عشق) صدای فرد مورد علاقه، خاطرات شیرین، حتی یک نگاه مهربان باعث ترشح این هورمون در بدن میشود.
واسوپرسین این ماده شیمیایی هم در کارکرد کلیهها نقشی مهم دارد و هم میتواند در یک رابطه طولانیمدت نقشی مهم ایفا کند.
ادامه مطلب / دانلود