نتايج جستجو مطالب برچسب : مجله سیب سبز

چرا مردها از خرید رفتن با زنان بیزارند؟!

تعداد همسرانی که عادات مشابهی برای خرید دارند و این کار را با هم انجام می‌دهند، زیاد نیست حتی پژوهشگران هم این موضوع را تایید می‌کنند که زنان و مردان یک دنیا تفاوت در خرید کردن دارند و حتی نگاه آنها به این موضوع، زمین تا آسمان متفاوت است. این تفاوت‌ها گاهی دلیل بحث‌های زن و شوهری می‌شود و گاهی باعث می‌شود که مهر «دل‌مرده»، «خسیس» یا  «بی‌حوصله» را روی همسرتان بچسبانید. اگر می‌خواهید همسرتان را در خریدها با خود همراه کنید، باید با این تفاوت‌ها بیشتر آشنا شوید و قبل از بردن او به مراکز خرید به این موضوع از دریچه دید او نگاه کنید.

برای مردها خرید رفتن تفریح نیست، وظیفه است

وقتی چند روز تعطیل هستید و حوصله‌تان در خانه سر رفته است، معمولا نخستین راهی که برای آرام کردن خودتان به آن فکر می‌کنید پاساژگردی است. احتمالا برای شما هم مثل بیشتر زنان خرید کردن یک تفریح و راهی برای بیرون آمدن از فشار است. بسیاری از زن‌ها در زمانی که استرس زیادی را تجربه می‌کنند، دوست دارند با خرید کردن خودشان را آرام کنند و خوشحالی از دست رفته را، حتی به شکلی موقت به زندگی‌شان برگردانند. اما همسرتان احتمالا مثل مردهای دیگر به این موضوع نگاه کرده و با این تفاوت شما را آزرده می‌کند. مردها ترجیح می‌دهند روز تعطیل‌شان را با خانواده، دوستان یا حتی تنها بگذرانند و به معنای واقعی استراحت یا تفریح کنند. برای آنها خرید کردن وظیفه و راهی برای برطرف کردن نیاز است و نه یک فعالیت تفریحی. اگر از یک مرد بپرسید که دوست دارد آخر هفته‌اش را چطور بگذراند، احتمالا پیشنهاد بازی کردن فوتبال، فیلم دیدن یا خوابیدن را مطرح می‌کند، درحالی که برای زنان پاساژگردی و خرید کردن، می‌تواند یکی از اولین گزینه‌ها باشد. زنان گمان می‌کنند در مسافرت، حتما باید زمان قابل‌توجهی را به خرید کردن اختصاص دهند درحالی که مردها دوست دارند به دیدن آثار باستانی یا رفتن به مکان‌های تفریحی بپردازند.

مردها کمتر از زنان خرج نمی‌کنند

درحالی که بسیاری از مردها همسرشان را به ولخرج بودن متهم می‌کنند، بررسی‌ها نشان می‌دهند که مردها کمتر از همسرشان پول خرج نمی‌کنند، بلکه تنها به شیوه‌ای متفاوت خرید می‌کنند. درحالی که شما در ۶ ماه ممکن است ۴ میلیون برای خریدن لباس خرج کنید، همسر شما در پایان این مدت، با خریدن یک سینمای خانگی، مقدار زیادی آچار و ابزار یا تعویض اتومبیلش ممکن است بیشتر از میزان پول خرج کند. روانشناسان می‌گویند تفاوت زنان و مردان در میزان خرج کردنشان نیست، بلکه در نوع آن است. از نظر آنها مردها در تمام مدتی که همسرشان به خریدن چیزهای کوچک مشغول است، برای خرید کالای گران‌قیمتی که به آن احتیاج دارند تحقیق و پس انداز می‌کنند و معمولا دوست دارند حسابی صبر و پس‌انداز کنند و بعد گزینه‌ای که در بازار موجود است را بخرند.

چرا مردها از خرید رفتن با زنان بیزارند؟!

مردها به برچسب قیمت نگاه می‌کنند

بله! برای همسرتان مهم است که شما چقدر پول خرج می‌کنید. اگر چنین برخوردی را از او دیدید، عصبانی نشوید و به خساست متهمش نکنید، درحالی که شما قبل از دیدن برچسب، به زیبایی و تناسب آن لباس توجه می‌کنید، همسرتان قبل از دیدن خود لباس، به این فکر می‌کند که آیا قدرت خریدش را دارد یا نه، درحالی که شما ممکن است برای خریدن چیزی که دوستش دارید، از احتیاجات ضروری دیگرتان صرف‌نظر کنید، مردها معمولا برای خریدن یک کالای گران‌قیمت، مدتی پس‌انداز کرده و از چند ماه قبل مقدمات تهیه آن را فراهم می‌کنند. شاید همسرتان به این دلیل دیگر با شما خرید نمی‌آید که پیش از این با دیدن این رفتار، او را به خساست متهم و بساط قهر و دعوا را فراهم کرده‌اید.

مردها برای خریدهای کوچک وقت زیادی نمی‌گذارند

اگر به همسرتان بگویید «امروز برویم خرید! به یک گوشواره بدلی سیاه احتیاج دارم» قطعا شوکه می‌شود. از نظر یک مرد، وقت گذاشتن برای خرید، یعنی تهیه کالاهای ضروری. کمتر مردی حاضر می‌شود تنها برای دیدن مغازه‌ها و نشان کردن جنس‌ها برای آینده به مغازه برود. اگرچه شما تهیه یک جوراب را هم خرید به حساب می‌آورید، همسرتان ترجیح می‌دهد نیازهایش را روی هم جمع کند و بعد برای خرید کردن وقت بگذارد. شاید شما برای خرید یک دست لباس، چندین روز وقت صرف کنید اما همسرتان معمولا کل خرید‌هایش را روی هم جمع می‌کند و در یک یا ۲ روز آنها را انجام می‌دهد.

مردها  معمولا اولین چیزی که چشمشان را گرفته است را می‌خرند و به اینکه ممکن است انتخاب‌های بهتری هم وجود داشته باشد، فکر نمی‌کنند. مردها خرید گروهی را دوست ندارند و از اینکه نظرهای متفاوت آنها را گیج کند و به خریدن چیزی که دوستش ندارند مجبورشان کند، بیزارند.

مردها برای خرید کردن غرورشان را نمی‌شکنند

اگر از همسرتان بخواهید چند عدد گوجه بخرد و تاکید کنید که به میزان بیشتری نیاز ندارید، مطمئن باشید اتفاقی که انتظارش را دارید، نمی‌افتد. همسر شما این بار هم با ۲ کیلو گوجه و چند پاکت میوه دیگر به خانه برمی‌گردد و به اینکه به آنها نیازی ندارید، توجهی نمی‌کند. اگر با او به مغازه‌ای که حسابی تخفیف می‌دهد هم بروید، هیچ تلاشی برای چانه‌زدن نمی‌کند و در ایده‌آل‌ترین شرایط به گفتن اینکه «تخفیفش را هم لحاظ کنید» اکتفا می‌کند. با دیدن این اتفاق‌ها عصبانی نشوید و بیهوده تنش ایجاد نکنید. مردها گمان می‌کنند کم خریدن به معنای بی‌پولی و چانه زدن به معنای شکستن غرور است. آنها گاهی به دلیل رودربایستی با مغازه‌داری که بسیاری از لباس‌ها را برایشان از قفسه بیرون کشیده، لباسی که نه به آن علاقه و نه نیاز دارند را می‌خرند تا شرمنده صاحب مغازه نشوند. در مقابل شما هنگام میوه خریدن، قطعا نیاز خود را بررسی می‌کنید و هنگام لباس خریدن، تنها چیزی را می‌خرید که با دل و جان دوستش دارید و معمولا اهمیتی به احساسات مغازه‌دار هم نمی‌دهید.(خرید اینترنتی)

مردها به تنهایی خرید می‌روند

درحالی که شما برای خرید یک مانتو، گروهی از دوستانتان را جمع می‌کنید و از این اتفاق به عنوان یک برنامه تفریحی یاد می‌کنید، همسرتان معمولا دوست دارد به تنهایی یا تنها با حضور شما به خرید برود. اگرچه شما دوست دارید چند نظر را برای لباسی که امتحان کرده‌اید، بپرسید و مطمئن شوید که بهترین انتخاب را کرده‌اید، همسرتان معمولا اولین چیزی که چشمش را گرفته است را می‌خرد و به اینکه ممکن است انتخاب‌های بهتری هم وجود داشته باشد، فکر نمی‌کند. مردها خرید گروهی را دوست ندارند و از اینکه نظرهای متفاوت آنها را گیج کند و به خریدن چیزی که دوستش ندارند مجبورشان کند، بیزارند.

مردها به فصل حراج توجهی نمی‌کنند

اگر به خاطر حراج‌های پایان فصل، همسرتان را موظف کرده‌اید که هر روز با شما در پاساژ‌ها قدم بزند، احتمالا تنش‌های زیادی را در این چند روز به او وارد کرده‌اید. واقعیت این است که مردها به فصل حراج اهمیتی نمی‌دهند. آنها فقط زمانی خرید می‌روند که به چیزی احتیاج داشته باشند و این تفکر که شاید در یکی از پاساژ‌ها یک جنس غیرضروری ارزان پیدا کنند و بعد از چند روز گشتن همراه با سرگردانی آن را بخرند را نادرست و حتی آزاردهنده می‌دانند، پس اگر همسرتان در مقابل این خواسته شما، واکنش ناخوشایندی نشان داد، ناراحت نشوید. مردها از خرید بی‌هدف و غیرضروری بیزارند.

مردها از پاساژ رفتن بیزارند

درحالی که شما دوست دارید برای انتخاب یک لباس یا کالا، مغازه‌های بسیاری را ببینید و تک‌تک چیزهایی که از نظرتان ارزش خریدن را دارد امتحان کنید، همسرتان دوست دارد ساده‌ترین و کوتاه‌ترین راه را برای خرید کردن انتخاب کند. او ترجیح می‌دهد وسایل موردنیازش را آنلاین بخرد یا به مغازه‌ای که همیشه از آن خرید می‌کند، برود و با اینکه انتخابش محدود باشد هم مشکلی ندارد. آنها حاضر نیستند با این «احتمال» که ممکن است کالای موردنظرشان را پیدا کنند، یک روز تمام را به خریدن یک وسیله اختصاص دهند.

ادامه مطلب / دانلود

گاهی از این طرف بام می‌افتید و گاهی از آن طرف. گاهی می‌گذارید که همسرتان شما را در بند خود بکند و گاهی هم از ترس زندانی شدن، کیلومتر‌ها از او فاصله می‌گیرید. گاهی عشق و دلبستگی را با وابستگی اشتباه می‌گیرید و گاهی هم جای استقلال را با فاصله گرفتن و دور شدن عوض می‌کنید. به شما حق می‌دهیم که در آغاز راه یکسری اصول را ندانید اما اگر بخواهید خوشبخت ادامه دهید و خوشبخت بمانید، باید خیلی زود نقطه تعادل زندگی‌تان را پیدا کنید. شما باید بدانید که کجای این رابطه قرار دارید و همسرتان هم کجا نشسته است. زندگی مشترک، نه میدان جنگ است و نه جای مسابقه.  پس نه سعی کنید که خودتان را مثل یک قربانی شکست‌خورده ببینید و نه اینکه از او در ذهنتان چنین حریفی بسازید.

همسر عزیزم به من نچسـب!

 

 

می‌ترسید بگذارد  و برود؟

دوست دارید او را به خودتان زنجیر کنید. فکر می‌کنید اگر مدام مراقبش باشید تا ابد با شما می‌ماند. بزرگ‌ترین ترس زندگی‌تان این است که روزی چشمش جای دیگری بیفتد و دیگر شما را نبیند و نخواهد. ترس از اینکه از دستش بدهید. ترس از اینکه تنها شوید و دیگر هیچ‌کس شما را نخواهد. همین ترس‌ها باعث می‌شود تا بخواهید او را از ساده‌ترین آزادی‌هایش محروم کنید. دوست دارید در مهمانی‌ها به او بچسبید و از اینکه بدون شما بخواهد پایش را بیرون از خانه بگذارد کلافه می‌شوید. آنقدر دوست دارید که او فقط و فقط برای شما باشد که دلتان می‌خواهد در خانه حبسش کنید و نگذارید آفتاب و مهتاب ببیند.

این نشانه‌ها را دارید؟

اگر شما به بهانه عشق یا ترس از تنهایی، محدودیت‌های عجیب و غریبی برای شریک زندگی‌تان وضع می‌کنید و همیشه از اینکه او را از دست بدهید می‌ترسید، باید بگوییم که به جای عاشق بودن، شما درگیر وابستگی شده‌اید؛ وابستگی‌ای که می‌تواند زندگی‌تان را از هم بپاشد.

بگذارید زندگی‌اش را بکند

از کنار او بودن لذت ببرید اما بدانید مثل هر آدمی، به لحظاتی احتیاج دارد که در آنها بدون حضور شما وقت بگذراند. لحظات بودن با دوستان، فوتبال دیدن، گپ زدن در مهمانی و زمان های دیگری که مثل روزهای قبل از ازدواج، بدون شما آنها را تجربه می‌کند.  حتی گاهی نیاز دارد تنها در خیابان قدم بزند و حتی بدون مزاحمت، چرت بزند!

۲ دقیقه یک‌بار با او تماس می‌گیرید؟

دوست دارید در هر دقیقه هزار بار بگویید که دوستش دارید. اصلا این حس دوست داشتن آنقدر در وجودتان شعله‌ور است که نمی‌توانید حتی برای یک روز هم که شده، آن را تنها در عملتان بروز دهید و به زبان نیاورید. برای نشان دادن این حس، هر نیم‌ساعت یک‌بار برایش چند پیام می‌فرستید و ۶-۵ باری هم در ساعات کاری، تلفنی حالش را می‌پرسید تا او را مطمئن کنید که عاشقش هستید. محال است که هر هفته یک کادو از شما دریافت نکند یا دسته‌دسته گل از شما تحویل نگیرد. روز تولدش را به یک روز خارق‌العاده بدل می‌کنید و سرتاپای خانه را گل می‌ریزید تا بداند که برای شما یک آدم خاص است.

این نشانه‌ها را دارید؟

اگر نمی‌توانید هیجان عشق‌تان را مهار کنید و در عین عاشق بودن و رمانتیک بودن، مثل یک آدم عادی زندگی کنید، پس وابستگی را با عشق اشتباه گرفته‌اید. در به کار بردن این ترفند‌ها اغراق نکنید و آنها را هم به نوعی روزمرگی که دیر یا زود کسالت‌آور می‌شود تبدیل نکنید.

به اندازه لازم و کافی عاشق باشید

همه می‌دانند که عاشقش هستید. برای تولدش از مدت‌ها قبل برنامه‌ریزی می‌کنید و گاهی بی‌بهانه با یک هدیه کوچک وارد خانه می‌شوید.

او شریک واقعی زندگی شماست؛ در شادی و غم، در آرامش و سختی، در سلامت و بیماری. گاهی با کمی هیجان به وجدش می‌آورید اما در کنارش، آرامش یک زندگی کاملا عادی را هم دارید.

دنیای او دنیای شماست؟

حریم خصوصی در زندگی مشترک برایتان معنایی ندارد. از همان لحظه‌ای که پیمان مشترک‌تان را بستید،‌ گمان می‌کنید که باید همه چیز مثل بلور شفاف باشد و او حتی در افکارش هم شما را راه دهد. رمز‌های کاربری‌اش را گاهی با مهربانی و اگر لازم شود با قهر، بحث و خشونت می‌گیرید و هر‌از‌گاهی به حساب‌های کاربری‌اش سرک می‌کشید تا مطمئن شوید که شهر در امن و امان است. با آمدن هر پیامک به سمت تلفن همراهش می‌دوید و اگر کوچک‌ترین مقاومتی کند، بدترین فکرها به ذهن‌تان راه پیدا می‌کند. گاهی سر زده به محیط کارش می‌روید و گاهی سری به کیف و وسایل شخصی‌اش می‌زنید.

این نشانه‌ها را دارید؟

اگر فکر می‌کنید تنها با نظارت شماست که این زندگی دوام پیدا می‌کند، باید در مورد تفکرات‌تان‌ جدی تجدید نظر کنید. شما می‌گویید که باید نگرانی‌هایتان را درک کند اما او حس می‌کند که در این زندگی، حریم خصوصی‌اش و هویتش را از دست داده ‌است.

عشق، فاصله و زندگی

برای اینکه یک عاشق واقعی باشید، نیازی به چنین توهماتی ندارید. در زندگی مشترک شما، اصل بر صداقت است و این پیش‌فرض را دارید که اگر روزی این اصل خدشه‌دار شد، واکنش مناسب را نشان خواهم داد. خوب می‌دانید که حق ندارید قبل از آنکه چیزی ببینید، با گرفتن حریم خصوصی همسرتان، او را نسبت به خود بدبین و پرکینه کنید.

می‌ترسید پررو شود؟

وقتی که خسته از کار برمی‌گردد، به پیشوازش نمی‌روید. فکر می‌کنید آدم‌ها به همین سادگی پررو می‌شوند و البته گمان می‌کنید که آنقدر جای پای عشق‌تان محکم است ‌که دیگر نیازی به این تشریفات ندارید. به خودتان می‌گویید مگر من کارگر اختصاصی او هستم که غذای امشب را بار بگذارم و دلیلی ندارد که از خواب نیم‌روزی‌ام صرف‌نظر کنم و قبل از آمدنش چای درست کنم. تنها چیزی که به آن فکر می‌کنید، روشن کردن چنین تکلیف‌هایی است و گمان می‌کنید که او نه‌تنها باید کارهای مربوط به خودش را انجام دهد، بلکه باید جور شما را هم بکشد و فقط از این راه است که نمی‌گذارید «دور بردارد!»

این نشانه‌ها را دارید؟

در یک زندگی متعادل، آدم‌ها پابه‌پای هم پیش می‌روند و اگر قدمی برمی‌دارند، آن را با لذت به زندگی مشترک‌شان تقدیم می‌کنند. در چنین زندگی‌ای افراد گمان نمی‌کنند که همیشه در معرض سوء‌استفاده هستند و با جان و دل به عشق‌شان و زندگی‌شان رسیدگی می‌کنند.

حسابرس خوبی باشید

می‌دانید زندگی حساب و کتاب دارد و تمام بار آن را روی دوش خودتان نمی‌اندازید اما در عین حال، سهم او را هم از این زندگی نادیده نمی‌گیرید. می‌دانید که او هم مثل شما می‌تواند گاهی خسته، بی‌حوصله یا بیمار باشد. انتظاراتی از او دارید که خودتان هم از عهده برآورده کردنشان برمی‌آیید و هیچ‌وقت برای کوبیدن میختان باری بیشتر از توانش روی دوشش نمی‌گذارید.

فکر می‌کنید کیف پول شماست؟

به ازدواج به عنوان ابزاری برای ارتقای سطح زندگی‌تان نگاه می‌کنید. گمان می‌کنید هرکه طاووس می‌خواهد باید جور هندوستان را هم بکشد و فکر می‌کنید حالا که لطف کرده‌اید و بله را گفته‌اید، نباید حسرت چیز دیگری به دلتان بماند. وقتی به شکست مالی می‌رسد،  ناامید می‌شوید و در ذهن‌تان فکر می‌کنید که چرا با چنین انتخابی، خودتان را به دردسر انداخته‌اید. گمان می‌کنید هیچ مسئولیتی در قبال حساب و کتاب زندگی ندارید و اگر هم چند ریالی پول به دست‌تان برسد،  به عنوان دارایی شخصی‌تان روی آن حساب می‌کنید. از نظر شما آنچه او دارد متعلق به شماست و آنچه شما دارید هم متعلق به خودتان است.

این نشانه‌ها را دارید؟

اگر بخواهید در زندگی مشترک‌تان مدام حق و وظیفه تعریف کنید و تنها از طرف مقابل‌تان انتظار داشته باشید به جایی نمی‌رسید. اگر یکسری مسئولیت‌ها را تنها به او واگذار می‌کنید، باید این واقعیت را بپذیرید که برخی مسئولیت‌ها هم تنها برعهده شماست.

جیب و مسئولیت‌های مشترک

محدوده خودتان را می‌دانید و او هم می‌داند که تا کجا باید از شما و خودش انتظار داشته باشد. بدون آنکه او را در عمل انجام شده قراردهید، قبل از ازدواج تعیین کرده‌اید که مسئولیت‌های مالی و سایر مسئولیت‌ها بر عهده کدام‌تان است، اما در عین این مرزبندی‌ها، هدف اصلی شما منافع مشترک‌تان است و همانطور که به فکر منافع او هستید، به فکر خودتان هستید.

 

اجازه می‌دهید به جای شما  فکر‌کند؟

فکر می‌کنید حالا که وارد یک وادی مشترک شده‌اید، باید خودتان را فراموش کنید و عنان زندگی را به دست کسی بسپارید که از شما قدرتمندتر یا باهوش‌تر است. گمان می‌کنید که او مرد خانه است و می‌تواند شما را مدیریت کند. او برایتان تصمیم می‌گیرد که کار کنید یا درس بخوانید. او تصمیم می‌گیرد که موهایتان را چه مدلی بزنید یا لباس چه رنگی بخرید. او بر تمام زندگی شما تسلط دارد و شما از بیشتر کردن قدرتش لذت می‌برید و آرامش می‌گیرید. از نظر شما اقتدار او باعث آرامش بیشترتان می‌شود و از اینکه مسئولیتی در قبال او و زندگی‌تان نداشته باشید، لذت می‌برید.

این نشانه‌ها را دارید؟

شاید با هیجانی که در آغاز زندگی دارید، بتوانید این وضعیت را تحمل کنید اما به مرور دلتان برای خودتان و استقلال‌تان تنگ می‌شود. اگر می‌خواهید خوشبختی‌تان ادامه پیدا کند،‌ خودتان و استقلال‌تان را فراموش نکنید و جایگاه‌تان را به عنوان یک فرد مستقل نادیده نگیرید.

خودتان هستید؟

خودرای  نیستید و نظر او را در همه ابعاد مورد توجه قرار می‌دهید اما  عقاید‌تان هم برایتان با ارزش است و به‌خاطر دیگران اصولتان را کنار نمی‌گذارید. می‌دانید که باید استقلال مالی، عقیدتی و شخصیتی داشته باشید. شما این استقلال را با زور به دست نمی‌آورید بلکه در جریان زندگی آن را به یک اصل تبدیل می‌کنید.

ادامه مطلب / دانلود
css.php