نتايج جستجو مطالب برچسب : عکس های جدید نیوشا ضیغمی

نیوشا ضیغمی به تازگی بازی در فیلمی به نام مغز نارنجی ساخنه مهدی خسروی را آغاز کرده است. در این مطلب از سایت میهن فال عکس نیوشا ضیغمی و فیلم جدیدش را برای شما عزیزان در نظر گرفته ایم. در ادامه با ما همراه باشید.

نیوشا ضیغمی پیش از این، در فیلم سینمایی «دموکراسی تو روز روشن» با علی عطشانی همکاری داشته است.فیلمبرداری «مغز نارنجی» اولین ساخته مهدی خسروی از هفته آینده در تهران آغاز می شود. طبق برنامه ریزی انجام شده فیلمبرداری فیلم نزدیک به یک ماه طول می کشد.

این فیلم با توجه به فضای متفاوتی که دارد در دو فاز رئال و اسپیشال افکت فیلمبرداری شده که فیلمبرداری فاز اول از هفته آینده آغاز می شود.

نیوشا ضیغمی و فیلم جدیدش / عکس
عکس نیوشا ضیغمی در مغز نارنجی

بدین ترتیب جواد عزتی، نیوشا ضیغمی، کامران تفتی، مهران رجبی، مهدی اطیابی، محمد فرزانه مجموعه بازیگران اولین ساخته مهدی خسروی را تشکیل می دهند.

عوامل این فیلم سینمایی عبارتند از نویسنده فیلمنامه: مهدی علی میرزایی، کارگردان: مهدی خسروی، مدیر فیلمبرداری: محمود عطشانی، صدابردار: علی ذوالفقاری، طراح صحنه و لباس: آزاده قوام، طراح چهره پردازی: امیر ترابی، چهره پرداز: فرزانه زردشت، مدیر تولید: علیرضا بیات، دستیار کارگردان و برنامه ریز: وحید مهین دوست، مدیر تدارکات: سعید دلاوری، جلوه های وی‍ژه: احسان شمالی، دستیار دوم کارگردان: سروش حسینجانی، عکاس: نوید خداپناهی، سرمایه گذار: حمیدرضا نصیر: تهیه کننده: علی عطشانی، محصول موسسه بیتا فیلم تهران .

ادامه مطلب / دانلود

نیوشا ضیغمی از بازیگران خوب سینمای کشورمان است که به تازگی مصاحبه جالبی از او منتشر شده است. ما در این مطلب از سایت میهن فال جدیدترین مصاحبه نیوشا ضیغمی + عکس را برای شما در نظر گرفته ایم و از شما دعوت می کنیم تا با ما همراه باشید.

جدیدترین مصاحبه نیوشا ضیغمی + عکس

زندگی مشترک نیوشا ضیغمی و آرش پولادخان مثل زندگی اغلب سوپراستارها زیر ذره بین همیشگی مطبوعات است. از اینکه مهریه ضیغمی یک سکه بود تا داستان آشنایی هالیوودی او با همسرش که ابتدا جزو طرفداران فیلم هایش بود، همه و همه را مطبوعات و خبرگزاری ها، بارها و بارها سوژه کرده اند.

این سوالی است که از ضیغمی پرسیده شد. اینکه این حجم از شهرت چه تاثیری روی زندگی مشترک یک زوج دارد و نوع عشق و علاقه آنها را به چه سمت و سویی می برد.

این مصاحبه، بخشی از یک گفتگوی بلند است که قبلا با نیوشا ضیغمی انجام شده و بخشی از آن در نشریه «زندگی مثبت» هم منتشر شده است؛ گفتگویی صریح که با جواب های هوشمندان ضیغمی همراه است.

این جنبه شهرت که آدم نتواند مثل افراد عادی زندگی کند، به اینکه شما بتوانی به نقاطی که در زندگی برای خودت در نظر گرفته ای برسی کمک می کند یا بیشتر دست و پا گیر است و مانع رسیدن به اهداف زندگی شخصی؟

– من شهرت را دوست داردم چون اصلا دست و پای من را نمی بندد. من مثل همه آدم ها زندگی می کنم و اصلا خیلی اوقات فراموش می کنم که شهرت دارم. با همه راحت هستم و کارهایی می کنم که شاید نباید بکنم…

مثلا چه کارهایی؟

– مثلا خیلی راحت در خیابان برای خودم راه می روم، خیلی راحت به «شهروند» می روم. هر کس که پیشم بیاید و بخواهد با من ارتباط برقرار کند خیلی راحت این کار را می کنم و … اصلا اینطور نیست که بگویم چون من آدم معروفی هستم، دیگر با مردم حرف نمی زنم.

پس این موضوع محدودیتی برای شما ایجاد نکرده؟

– نمی توانم بگویم هیچی. ایجاد کرده اما من را اسیر نکرده. به نظرم هر کس که می گوید من اسیر شهرت شده ام و از این موضوع ناراحتم، دروغ می گوید چون اگر بد است پس چرا اینقدر دنبال آن می دوید؟! شاید باورتان نشود اما من در هفته ده ها بار این حرف را به خودم می زنم که فکر نکن خبری شده، اینها حباب است و فردا ممکن است نباشد.

یعنی شهرت روی شما هیچ تاثیری نداشته؟

– البته نمی گویم که هیچ تاثیری ندارد. اصلا ممکن است من ناراحت باشم و دلم بخواهد در ماشینم بشینم و گریه کنم. چند روز پیش اتفاقی برای همسرم افتاد که خیلی حالم بد شد. در ماشین داشتم برای یکی از دوستانم تعریف می کردم که یکدفعه زدم زیر گریه. سرنشین ماشین بغلی شیشه را داد پایین و گفت خان ضیغمی شما دیگر چرا گریه می کنید؟! گفتم آقا ولم کن! اصلا دلم می خواهد امروز گریه کنم (خنده). به هر حال تو هم انسانی و شاید یک روز دلت بخواهد گریه کنی یا هر چیز دیگر اما وسط آن گریه کردن خنده ام گرفت و گفتم ببین من حتی گریه هم نمی توانم بکنم. (خنده)

به نظر می رسد زندگی شخصی خیلی از بازیگران تحت الشعاع این موضوع قرار گرفته. مثلا شاید اینکه خیلی از خانم ها یا آقایان بازیگر دیر ازدواج می کنند، ناشی از همین موضوع باشد.

– شکی نیست که زندگی مشترک با زندگی مجردی تفاوت دارد اما من فکر می کنم آدم باید ببیند که چه چیزی برایش مهمتر است. هیچ وقت اینطور نیست که بگویم من به عنوان یک زن دلم می خواهد تنها بمانم و خودم می توانم همه کارهای زندگی ام را انجام دهم. به هر حال من یک زن هستم و اگر رییس جمهور هم شوم یک زنم. زن هم دوست دارد که یک پشتوانه داشته باشد. همه چیز که موقعیت و پول نیست. پس تکلیف روح آدم چه می شود؟

شاید این ویترینی که یک عده برای خودشان قائل هستند، در اینجا جدی تر از غرب است. در غرب آدم ها خیلی راحت ازدواج می کنند و بچه دار می شوند اما اینجا انگار نوعی ترس از این قضیه وجود دارد.

– کاملا درست است. آنها در هالیوود در یک جامعه بازتر زندگی می کنند و با اینکه فرم بدن و صورت شان برایشان خیلی مهم است، می بینیم که خیلی راحت ازدواج می کنند و بچه دار می شوند. ما ازدواج می کنیم، طلاق می گیریم و جلوی هر کاری که انجام می دهیم، همیشه یک پرده می کشیم و می گوییم ما این کارها را نکرده ایم. آدم چرا باید به خودش دروغ بگوید؟ بازیگر هم مثل باقی آدم هاست. اگر یک روز ازدواج کرد و به طلاق رسید، قرار نیست حکم اعدامش صادر شود. من فکر می کنم اگر آدم بنشیند و فکر کند که از زندگی چه می خواهد، خیلی راحت با موقعیت های زندگی روبرو می شود.

حتی درباره ازدواج و نحوه آشنایی هم اغلب حرف زده نمی شود!

– خود من زمانی که ازدواج کردم خیلی راحت با همسرم به تلویزیون و مطبوعات آمدم. شاید برخی از چهره های سرشناس تصور می کنند زمانی که بحث ازدواج مطرح می شود، بخشی از طرفداران شان را از دست می دهند، شاید فکر می کنند که محبوبیت شان کم می شود، شاید به این فکر می کنند که اگر یک روز نخواهیم زندگی مان را ادامه دهیم بعدش چه می شود و … از نظر من یک یاز خانم های بسیار موفق در این زمینه خانم «لیلا حاتمی» هستند.

ازدواج و بچه دار شدنش را همه می دانند، با وجود دو بچه کارش را بهتر از خیلی های دیگر انجام می دهد. زندگی سالم، سلامت روانی و سلامت کاری دارد و همه کارهایش را هم به خوبی انجام می دهد. من فکر می کنم این موضوع یک مسئله شخصی و درونی است. اگر آدم در هر زمینه ای کارش را بلد باشد، هیچ چیز نمی تواند از طرفدارانش کم کند.
برگردیم به اول گفتگو و تفاوت آدم های مشهور با آدم های عادی؟ زندگی خانوادگی شما همانقدر شبیه آدم های دیگر هست؟ همانقدر دوست دارید آشپزی کنید، خانه را تمیز کنید یا خیلی کارهای دیگر؟

– واقعا ناخواسته از خیلی چیزها محروم می شوی چون زمان کم می آوری. بعضی وقت ها فکر می کنم که کار خانم های خانه دار خیلی سخت است. یک روز که تصمیم به آشپزی می گیری، قشنگ تا ساعت ۴ بعدازظهرت به سرعت می گذرد! چرا دروغ بگویم؟ شاید زندگی من شبیه زندگی همه خانم هایی که در خانه هستند نباشد اما دوست دارم و سعی می کنم جوری زندگی کنم که خیلی غیرمعمولی نباشد.

یعنی فقط مشکل وقت است؟ اگر زمان داشتید، همانقدر که ممکن است یک خانم خانه دار علاقه داشته باشد، شما هم دوست داشتید که مثلا قرمه سبزی درست کنید؟

– راستش را بگویم؟ (خنده) من واقعا آشپزی کردن را خیلی دوست ندارم. نه اینکه از زمانی که بازیگر شدم علاقه ام را از دست داده باشم، نه، قبلا هم دوست نداشتم.

اگر زمان کافی داشتید کدامیک از کارهای شخصی خانوادگی برایتان جذاب تر بود؟

– من خرید روزمره خانه را خیلی دوست دارم.

که آن هم باز داخل خانه نیست!

– بله، آن هم داخل خانه نیست (خنده) حتی چیدمان داخل خانه و خیلی چیزهای دیگر را هم دوست دارم چون کار خانه که فقط آشپزی نیست.

کارهای دیگر چطور؟ مثلا هیچ وقت خیاطی کرده اید؟

– دگمه دوخته ام! (خنده)
اینها را قبل از ازدواج با همسرتان طِی کرده بودید که علاقه زیادی به این چیزها ندارید؟

– بله، من همه چیز را گفتم. همسرم اینقدر من را درک می کند که واقعا باید ازش تشکر کنم. بیشتر از چیزی که فکر می کردم شرایط من را درک می کند. گاهی اوقات که خودم را جای او می گذارم، می بینم که اگر من بودم، نمی توانستم تحمل کنم.

فکر می کنم این موضوع را که شما یکدیگر را درک می کنید و با هم تفاهم دارید، همه می دانند. می خواهم اگر ممکن است کمی از اختلاف نظرهای تان بگویید. اینکه سر چه موضوعاتی هیچ وقت با هم کنار نیامدید؟

– (مکث و فکر)… آرش به خاطر کارش خیلی با تلفن صحبت می کند و من سر این موضوع خیلی غر می زنم. آن اوایل خیلی عصبی می شدم ام بعدها با خودم گفتم کارش اینطور است دیگر، من چه کار کنم! نه اینکه بگویم چرا حرف می زنی، می گفتم چرا مثلا نمی توانی غذایت را درست بخوری یا مثلا وسط صبحانه پنجاه دفعه باید بلند شوی و بنشینی؛ بعد به خودم گفتم کار من هم یکسری چیزها دارد که او دوست ندارد.

خب او من را قبول کرده و من هم قبول کرده ام دیگر او هم خیلی اوقات اذیت می شود، مثلا به خانه می آید و من نیستم یا مثلا خیلی از چیزهایی که خانم های خانه دار می توانند داشته باشند را من نمی توانم انجام دهم اما او شرایط را درک می کند و من هم سعی کرده ام در زمان هایی که هستم آن را جبران کنم. واقعا زندگی یک خانم بازیگر سخت است و فکر می کنم با هیچ شغل دیگری قابل مقایسه نیست. به هر حال او من را درک کرد و من هم سعی کردم او را درک کنم اما بالاخره هنوز سر یکسری مسائل با هم بحث می کنیم که کاملا هم طبیعی است.

گفتید همسرتان سر صبحانه چندین بار بلند می شود، انشاءالله صبحانه را که دیگر خودتان درست می کنید؟!

– بله. (خنده)

ادامه مطلب / دانلود

نیوشا ضیغمی یکی از هنرمندان خوب کشورمان است که در عرصه سینما و تلویزیون خوش درخشیده است و ما در این مطلب از سایت میهن فال گفتگویی خواندنی با نیوشا ضیغمی را برای طرفداران ایشان در نظر گرفته ایم. در ادامه مصاحبه با ما همراه باشید.

گفتگویی خواندنی با نیوشا ضیغمی

درست از روزی که ازدواج کرده، علاقه مند به فوتبال هم شده است. خودش می گوید این جذابیت و هیجان فوتبالی را مدیون همسرش است. حالا به عنوان یک هوادار پروپاقرص فوتبال، از دغدغه هایش می گوید و از علی دایی و علی کفاشیان به عنوان نمادهای فوتبالی ایران. میهمان این هفته غیرورزشی مان، نیوشا ضیغمی است. بازیگری که همین چند روز قبل، در جشنواره روسیه به عنوان بهترین بازیگر انتخاب شد و سابقه ای طولانی در سینمای ایران دارد.

در این چند ساله ورزشکاران، مخصوصا فوتبالیست ها نشان دادند بازیگران خوبی هستند. آیا می توان برعکس این را هم تایید کرد؟

هیچ گاه تمامی مصداق ها برای تک تک افراد صدق نمی کند. درباره من اگر بخش حرفه ای را کنار بگذاریم می تواند صحت داشته باشد. البته فوتبالیست ها در زمین بازی هم خوب بازی می کنند، باور نمی کنید از داورها بپرسید.

اهل ورزش کردن هم هستید؟

مگر می شود نباشیم؟! شنا، بدنسازی و مخصوصا یوگا را جدی کار می کنم.

به کدام ورزش علاقه نشان می دهید؟

شیرجه، سوارکاری و تنیس.

پس درست است که شما سوارکار خوبی هستید؟

بله، کجایش را دیده اید! آن قدر خوب هستم که خود حیوان هم می فهمد.

چطور؟ مگر از اسب می ترسید؟

بله، ولی هرکاری می کنم برطرف نمی شود. مثل این بچه هایی که تازه راه افتادن یا نشستن را یاد گرفته اند زمانی که پشتشان را رها می کنید می افتند، من هم وقتی مربی دهنه اسب را رها می کند می ترسم و اسب نیز از آن جایی که باهوش است سریع متوجه ترس من می شود، یا راه نمی رود یا اگر برود سریع شروع به تاختن می کند.

پس زیاد از اسب سقوط کرده اید.

خوشبختانه خودم نه، ولی جلوی چشمانم چند نفری افتاده اند و شاید کمی از ترسیدنم از افتادن دیگران نشأت می گیرد.

قطعا فوتبالی هستید، درست است؟

چطور؟

شواهد چنین نشان می دهد.

البته زیاد درباره فوتبالی بودنم حرف زده ام ولی علاقه مندی ام بیشتر به بعد از ازدواج بر می گردد.

احتمالا وقتی در خانه پدر بودید از آن دخترهایی تشریف داشتید که پشت هم به پدر گله می کردید که چقدر اخبار و فوتبال، ما هم تلویزیون می خواهیم، درست است؟

دقیقا چنین بودیم. حال که فکرش را می کنم دلم برای پدرم می سوزد. چقدر اذیتش کردیم. سه نفری یک بند جملاتی که شما گفتید را تکرار می کردیم ولی حالا در خانه کری هم می خوانیم.

قبل از این که وارد بحث شیرین کری خوانی زوج های هنری شویم بفرمایید قرمز یا آبی؟

یک بار اعتراف کردم، بروید خودتان بگردید و پیدا کنید.

بله، ولی گفتم شاید تغییر رنگ داده باشید؛ مثلا زرد.

زرد که نه ولی همسرم به دلیل اصفهانی بودنش قاعدتا طرفدار سپاهان است و یکی به دوهای معروف که شما بهتر وارد هستید.

خود شما چطور؟

بیشتر طرفدار تیم ملی هستم ولی قرمز می پوشم. در بیشتر مواقع هم هرطرف باد بوزد. من هم کشیده می شوم. ولی خارج از شوخی قرمزپوش سرسختی هستم مخصوصا وقتی در خانه بازی سپاهان و پرسپولیس باشد.

کری معروفتان در خانه چیست و چه شرط هایی بیشتر سر فوتبال در خانه می بندید؟

راستش را بخواهید، من و همسرم بسیار شکمو هستیم. البته شکمو نه، بسیار علاقه مند به غذا هستیم. برای همین منتظر فرصتیم تا سر غذا شرط ببندیم.

بحث خصوصی سازی در فوتبال خیلی داغ است. چنین موضوعی در سینما هم وجود دارد و اصلا می تواند نقش موثری در بهبود شرایط داشته باشد؟

امان از بحث خصوصی سازی. شما بفرمایید کجا این بحث نیست! در مجموع به خصوصی و دولتی بودن یک باشگاه ارتباطی ندارد، باید سیاستگذاری درست باشد. واقعیت این است که این دو باشگاه برنامه ای برای آینده خودشان ندارد و تمام موفقیت هایشان فی البداهه است. وقتی پول در یک باشگاه نباشد و یا باشد و بی برنامه برای یک برهه خاص خرج شود، مشخص است که جواب نمی دهد. من نه کارشناسم و نه فوتبالی آنچنانی، ولی همین اخباری که دنبال می کنم و از گوشه و کنار می شنوم و وضعیت کلی دو باشگاه را به عینه می بینم، به نظرم کافی است تا کمی در جریان امور جاری قرار بگیرم. این نارضایتی همگانی عجیب است و عجیب تر از آن چرایی است که در ذهن همه وجود دارد ولی پاسخی برای آن وجود ندارد. واقعا این چرا را چه کسی می تواند جواب دهد؟

حضور ورزشکاران چقدر به جذب مخاطب در سینما کمک کرده است؟

به طور مثال حضوری که پژمان جمشیدی در سریال اخیرش داشت، بسیار حضوری موفق را برای صنف ورزشکار به نمایش گذاشت. جناب جمشیدی چنان نقش آفرینی در این سریال داشت که من فکرش را هم نمی کردم. چنان که پس از دیدن بازی اش با او تماس گرفتم و بابت نقش آفرینی خوبش به او تبریک گفت. برای خود من بازی این چنینی یک فوتبالیست گرچه نقش خودش را بازی کرد بسیار جای تعجب داشت. راحت بودن جلوی دوربین و بازی کردن در کنار هنرمندان حرفه ای کار آسانی نیست. من مخالف حضور هیچ صنفی در سینما نیستم چون سینما و کلا هنر محدود نیست و هرکس که واقعا استعداد دارد می تواند وارد این عرصه شود. اما در کنار این استعداد باید آگاهی هم باشد. خود آقای جمشیدی تحصیلکرده هستند و رابطه نزدیکی با آقای قاسم خانی و دیگر هنرمندها دارند. همیشه استعداد و آگاهی همراه با هم مفید و موثرند.

تعریف هنری فوتبال را بفرمایید.

من فکر می کنم فوتبال خودش یک هنر است و هر آدمی یک فوتبالیست موفق نیم شود، چون ذاتا فوتبال خلاق است و لحظه به لحظه آن سرشار از خلاقیت است. کسی که یک فوتبالیست موفق است شک نکنید از نظر هوش و خلاقیت در درجات بالایی قرار دارد، چون تصمیم گیری در فوتبال ثانیه ای است و در بعد ثانیه به ثانیه زمان حرکت می کند. فوتبال در خون یک انسان جریان دارد. نمونه بارز آن کودکی بود که پرسپولیس با او قرارداد امضا کرد. به نظرم هیچ کس در فوتبال با پول دادن و رشوه نمی تواند فوتبالیست شود و اگر هم داخل زمین سبز رنگ آن شد، پس از مدتی خودش می رود و یا طرد مخاطب می شود، به صورتی که مجبور به ترک توپ و زمین فوتبال می شود. این موضوع مهم ترین وجه اشتراک هنر و ورزش است. در سینما هم کسی که با پول وارد شود ماندگار نیست. بهترین فوتبالیست های ما از زمین خاکی ها آمدند، همان طور که ماندگارهای سینما از سالن های تئاتر رشد کرده اند. با پول و رابطه نه کسی فوتبالیست می شود و نه هنرمند. هنر فوتبال، حضور در لحظه است.

حرف از پول زدید. عده ای اعتقاد دارند پول سبب فساد در فوتبال نشده است.

وقتی پول و شهرت در جایی باشد نمی توان گفت فساد و رشوه نیست. فساد موجودی است که در حاشیه پول و شهرت وجود دارد و اگر کسی نداند چطور با این معضل برخورد کند دچار آن می شود. متاسفانه نکته ای که باعث شده کمی وجهه سینما و فوتبال به حاشیه برود، این است که عده ای به خاطر خود این دو عرصه وارد آن نمی شوند بلکه به خاطر شهرت و پولی که در آن هست سعی می کنند به آن ورود پیدا کنند و این یک معضل جدی است که به نظرم نمی توان آن را به نقطه صفر رساند.

هیجان فوتبال بیشتر است یا سینما؟

قطعا سینما. نه، شوخی کردم… در جذب مخاطب و هیجان فوتبال واقعا حریف بی رقیبی است.

کری هایی که در فوتبال خوانده می شود لذتبخش است یا به نظرتان در مجموع کار بیهوده ای است؟

واقعا این که مردم به چیزی اهمیت نشان بدهند و احساس غیرت بر رویش داشته باشند واقعا شیرین و لذتبخش است.

داربی های قرمز و آبی…

خدا را هزار مرتبه شکر که امسال خبری از مساوی نبود و البته هر دو بازی را ما بردیم. البته بنده یک مصیبت هم دارم؛ آن هم داربی قرمز و زردهاست که خدا را شکر همه اش داریم می بازیم.

پرسپولیسی بودن تان به خاطر پرسپولیس است یا به خاطر رنگ سرخ طرفدار قرمزهای پایتخت هستید؟

راستش را بخواهید به خاطر رنگ طرفدارش هستم.

از بین تیم های ملی سال ۹۸ تا ۲۰۰۶ و تیم حال حاضر کدام را انتخاب می کنید؟

مسلما همه تیمی که دایی و عزیزی و مهدوی کیا را داشته انتخاب می کنند. قطعا تیم سال ۹۸ انتخاب من هم هست.

علی دایی را به عنوان یک سرمربی چطور دیدید؟

علی دایی جزو آدم هایی است که در فوتبال ایران بسیار قابل احترام است و اصلا نمی توان نادیده اش گرفت، ولی نمی دانم شاید این علی دایی بودنش به ضررش بوده و اگر من علی دایی بودم سرمربی نمی شدم.

چرا؟

شاید اگر هم می شدم تا این جا نمی ایستادم، چون تحمل این همه هجمه انتقاد و افترا واقعا غیرقابل تصور است و من خودم تحملش را ندارم. ایشان واقعا مقاوم و استوار هستند و صبر ایوب دارند. به نظر من علی دایی به اندازه خودش شاید هم بیشتر دینش را به این فوتبال ادا کرده است، آن قدر که تا زمانی که ایران فوتبال دارد برایش کافی باشد.
علی دایی از دید شما یک تاجر موفق بوده یا یک فوتبالیست موفق؟

علی دایی در زمان خودش فوتبالیستی شش دانگ و سالم بود به طوری که جای خالی او در نوک حمله تیم ملی کاملا احساس می شود. شاید بهترین تعریف برای علی دایی نگاه کردن به خط حمله فعلی تیم ملی است. هیچ گاه نمی توانیم در فوتبال ایران فردی مانند علی دایی را نادیده بگیریم چه دوستش داشته باشیم و چه از او متنفر باشیم. می دانید، متاسفانه حافظه ما چه در فوتبال و چه در سینما بسیار کوتاه مدت است و سریعا اسطوره ها را فراموش می کنیم. ما یک تعریفی داریم که بسیار برای طرفداری از اسطوره هایمان صادق است. این که با یک برد عاشق و با یک باخت دشمن اسطوره می شویم. علی دایی دیگر تکرار نمی شود. علی دایی به هر جایی که تا الان خواسته رسیده، پس همیشه موفق بوده است.

برویم سراغ مرد همیشه خندان فوتبال کشورمان…

جناب کفاشیان را می فرمایید؟

بله.

خنده های ایشان از حرص گذشته! خدایی تمام افکار آدم را به هم می ریزد. تیم ملی در بحرانی ترین شرایط است چنان می خندد که انسان فکر می کند همه چیز گل و بلبل است و تیم ملی قهرمان جهان! ولی باید یک فکری برای خنده های ایشان انجام دهیم. می ترسم یک روز ایشان به جرم قتل زندانی شوند.

چرا قتل؟

گفتم که خنده های ایشان حرص را رد کرده است، گاهی تا مرز سکته آدم پیش می رود.

کی روش چطور؟ او را چطور می بینید؟

واقعا حیف بود اگر از تیم ملی می رفت. چنان برای تیم ملی شور و اشتیاق نشان می دهد که سخت است باور کنیم او یک رگه از ایرانی بودن ندارد. گاهی وقت ها فکر می کنم او هم دورگه است کسی رو نمی کند. واقعا ما نه در فوتبال بلکه شاید در خیلی از ورزش های دیگر هم به چنین مربیانی با اشل و دیسیپلین حرفه ای برای موفقیت نیاز داشته باشیم. شاید ایشان زیاد نتوانسته نظر منتقدین را جلب کند ولی واقعیت این است که وقتی این مملکت را ترک کند تازه کارهای پایه ای که او انجام داده نمایان می شود.

با این دفاعی که شما کردید که دیگر جای هیچ حرفی باقی نمی گذارید!

نباید بی انصافی کنیم. بالاخره همه نقاط ضعفی هم دارند مثلا خود ما سر بازی آرژانتین اصلا امید به چنین بازی نداشتیم ولی همه دیدیم که چه شد و چقدر ناباورانه دقیقه ۹۱ بازی را واگذار کردیم.

اشاره کردید به بازی آرژانتین، وقتی مسی گل را زد چه حسی داشتید؟

همه بهت زده به هم نگاه می کردیم و باورمان نمی شد که گل خوردیم، چون واقعا هم سخت بود.

اگر در آن لحظه می توانستید جمله ای به مسی بگویید چه می گفتید؟

واقعا به او تبریک می گفتم. بسیار از بعضی از رفتارها که در این چند وقته مد شده و در فضای مجازی به چشم می آید متنفرم. باید واقع بین باشیم. مسی همیشه مسی است، حتی اگر ناآماده باشد. مطمئن باشید فقط به او تبریک می گفتم و واقعا آقای فردوسی پور در آن بازی راست گفتند و در یک جمله حرف همه را زدند؛ واقعا ما خیلی خوب بودیم.

حرف از عادل شد. چقدر طرفدار او و برنامه هایش هستید؟

خیلی، واقعا ایشان با جسارت هستند و از گفتن حقیقت ابایی ندارند. فکر کنم در تمام خانه ها خانم ها با همسران شان سر بیداربودن تا نیمه های شب برای دیدن نود مشکل دارند ولی ما در کل برعکس هستیم و سر دیدن نود مشکلی نداریم. به نظرم برنامه مفید و سازنده و جذابی است.

عادل فردوسی پور می تواند بازیگر خوبی باشد. در آینده برای کارهایتان از او استفاده می کنید؟

جناب فردوسی پور بسیار انسان باهوش و مدیری هستند. بنده طرفدار برنامه و خودشان هستم ولی تکلم شان بسیار سریع و در بعضی از موارد نامفهوم است. به نظرم بازیگر خوبی نمی شوند.

کمی بحث را توپ و توری کنیم. از والیبال چه خبر؟

همه اش انرژی است و شادی. بچه ها گل کاشتند. بعد از بازی با آمریکا چنان همه خوشحال بودیم که واقعا نمی دانستیم چطور آن را ابراز کنیم. والیبالی که در سال های نه چندان دور حرفی از آن نبود حالا شده حرف اول مردم و شاید در آینده جای فوتبال را هم بگیرد.

دوست داشتید در ورزشگاه ها برای بازی ها حضور داشته باشید؟

فوتبال را نه، ولی والیبال و بسکتبال را قطعا بلی.

شما در جریان کمپینی که قرار بود برای بازی با روسیه به راه بیفتد که به جای آقایان خانم ها فقط به ورزشگاه بروند بودید؟ و اصلا نظرتان چگونه است؟

نه، در جریانش نبودم. ولی چه عیب دارد یک روز هم ما خانم ها فقط به ورزشگاه برویم؟

اگر بخواهیم ورزش کشور را یک سه ضلعی بدانیم، از دید شما این سه ضلعی چه ورزش هایی است؟

به نظرم قطعا کشتی اول است، چون حتی لیگ کشتی هم طرفدارهای زیادی دارد. در رتبه بعدی هم می توان فوتبال و والیبال را نام برد.

اگر فوتبالیست بودید دوست داشتید در کدام پست بازی کنید؟

هیچ پستی، چون حقیقتا علاقه به دیدنش دارم تا بازی کردن.

راستی شایعه شده بازیگران بسیار بیشتر از فوتبالیست ها پول می گیرند، درست است؟

اختیار دارید… ما هنوز میلیاردی نشدیم، شکسته نفسی می فرمایند. شاید بازیگرانی باشند که پول خوب می گیرند ولی اگر کمی دقت کنیم یک بازیگر در یک سال چقدر بازی می کند و اصلا در آینده چه سرمایه ای می تواند داشته باشد؟ در کل مواردی که ذکر کردم برای خود فوتبالیست ها هم صادق است.
اهل عینک آفتابی زدن هم هستید؟

اصلا، البته برای آفتاب چرا ولی برای مردم نه. چون دلیلی نمی بینم خودم را از دید آن ها پنهان کنم.

سوال آخر؛ خجالتی هستید؟

اصلا و ابدا! اصلا واژه ای به نام خجالت را نمی شناسم. شما می شناسید؟

ادامه مطلب / دانلود
css.php