نتايج جستجو مطالب برچسب : طلاق عاطفی

این ۷ رابطه به طلاق ختم می شود

فاکتورهایی وجود دارند که اگر در نامزدی با آنها مواجه شوید، هر چه سریع تر باید نامزدی را به پایان برسانید یا با کمک یک مشاور در پی حل مشکل باشید. در غیر این صورت، اگر با همین فرمان جلو بروید، خیلی زود طلاق سرنوشت شما خواهد شد.

اختلال جنسی
رابطه جنسی چیزی فراتر از یک ارتباط فیزیکی است. این رابطه مثل چسبی است که همه اجزای یک زندگی مشترک را به هم متصل می کند و اگر ایراد داشته باشد، باعث از هم پاشیدگی زندگی زن و مرد می شود. دوران نامزدی و عقد، فرصتی برای تشخیص اختلالات جنسی است. در این زمان شما می توانید سرد مزاجی، پرخاشگری جنسی، اعتیاد جنسی یا اختلالات فیزیولوژیک طرف مقابل را بشناسید. اختلالات جنسی دو گونه اند. برخی درمان دارند و برخی نه. اگر با چنین موردی مواجه شدید، به پزشک متخصص یا روانپزشک مراجعه کنید تا در صورت درمان پذیر بودن، مشکل را برطرف کند. در غیر این صورت، ادامه دادن نامزدی و برنامه ریزی برای ازدواج به صلاح نیست.

اعتیاد
همیشه شنیده ایم که اعتیاد بلای خانمان سوز است. بله این دقیقا بهترین تعبیری است که می توان برای اعتیاد به کار برد. فرد معتاد حتی اگر با انگیزه درونی ترک کرده باشد، باید ۵سال راکاملا پاک بگذراند تا بتوان گفت اجازه ازدواج دارد. اگر طرف مقابلتان اعتیاد دارد (به هر چیزی، از الکل گرفته تا مواد مخدر سنتی، مواد مخدر صنعتی و…) با او ازدواج نکنید و وعده ندهید که بعد از ترکش با او ازدواج خواهید کرد.

ناپختگی
ناپختگی به معنی نداشتن بلوغ است. برای ازدواج نیاز است که هر دو طرف به بلوغ جنسی، بلوغ عاطفی، بلوغ اجتماعی و بلوغ اقتصادی رسیده باشند. هر کدام از این بلوغ ها که نباشد، یک جای کار می لنگد. فرد ناپخته کسی است که بچگانه رفتار می کند، استقلال فکری ندارد، از نظر مالی وابسته است و هویتش اجتماعی اش شکل نگرفته و نمی داند چه کاره است و می خواهد در دنیا چه کاری انجام دهد. اگر طرفتان آدم نابالغ و ناپخته ای است و شما این را بعد از نامزدی فهمیده اید، منتظر نمانید تا کم کم پخته شود. این فرایند ممکن است خیلی طولانی شود. خودتان را مجبور به صبوری بیشتر و سکوت و فداکاری نکنید. به جای آن، این نامزدی را خاتمه دهید. زندگی با یک فرد نابالغ، به معنی جنگ و جدال های هر روزه، خودخوری کردن، سردی و طلاق عاطفی است.

پرونده های باز
کسی که در زندگی اش پرونده های باز، زخم های درمان نشده و گره های باز نشده داشته باشد، نمی تواند انتخاب درستی برای ازدواج انجام دهد. چنین فردی، هر قدمی که بردارد برای التیام این زخم ها و در راستای پرونده های قبلی است. نمونه این افراد، کسانی هستند که یک رابطه عاطفی شکست خورده در پرونده شان دارند و هنوز نتوانسته اند آن را فراموش کنند یا برای تسکین آن، به یک رابطه دیگر روی آورده اند. کسی که از یک شکست شغلی برمی گردد، کسی که همه سرمایه خود را باخته و هنوز افسرده است، کسی که در کودکی اش گیر کرده و هنوز از ناکامی های بچگی اش رنج می کشد، نمی تواند همسر مناسبی باشد.

در دسترس نبودن
شما ازدواج می کنید تا تکیه گاه عاطفی و احساسی پیدا کنید. تا کسی حمایت تان کند، همراه و همپای تان باشد، هدف مشترک داشته باشید و با هم برای رسیدن به آن تلاش کنید… اما اگر شریک تان فردی دور از دسترس شما باشد، اساسا معنای اشتراک در این ازدواج از بین می رود. در دسترس نبودن هم فیزیکی است و هم عاطفی.

کسی که دور از شما کار و زندگی می کند، کسی که هر وقت به او نیاز دارید حضور ندارد، کسی که در زندگی شما را تنها می گذارد، یعنی از نظر فیزیکی در دسترس تان نیست. اما به جز این، افرادی هم هستند که از نظر عاطفی در دسترس نیستند. یعنی شما به احساسات شان، افکار و درونیات شان راه ندارید. در مقابل تان بسته رفتار می کنند. سر از کارشان در نمی آورید و شما را در هیچ کاری مشارکت نمی دهند و برایشان اهمیتی هم ندارد که از احساسات و کارهای شما سر در بیاورند. این ها نه با شما، نه با هیچ کس دیگر نمی توانند زندگی مشترک خوبی بسازند. از این افراد دوری کنید.

خشم اژدها
همه افراد خشمگین می شوند اما آنهایی که بیشتر و سریعتر از دیگران خشمگین می شوند، هر موضوعی برای آنها با عصبانیت همراه است و اولین گزینه شان در مواجهه با مشکلات، داد و قال و خشم و تخریبگری است، نمی توانند همسر خوبی باشند و اگر روزی با آنها وارد زندگی مشترک شوید، دیر یا زود کارتان به جدایی می کشد. کنترل خشم یکی از اولین مهارت هایی است که هر فردی باید کسب کند. اگر شریک آینده زندگی شما از یادگیری این مهارت سر باز می زند، اگر می خواهد با داد و فریاد کردن همه را بترساند یا باج بگیرد و سکوت را به شما تحمیل کند، از ازدواج با او منصرف شوید. چون این ویژگی به تنهایی برای ذله کردن شما و جدا شدنتان کافیست.

کنترلگری
در یک رابطه سالم، هیچ کدام از زن و مرد خود را طرف غالب، محق و برتر رابطه نمی دانند. اما در یک رابطه بیمار، یکی همیشه به دیگری شک دارد و در حال کنترل کردن او است، می خواهد او را آن طور که خودش می خواهد تربیت کند یا آنچه را که خودش می پسندد به او تحمیل کند. کنترل گری چه از جانب مرد باشد و چه زن، تخریبگر یک رابطه است و نتیجه ای جز از هم پاشیدن زندگی مشترک ندارد.

ادامه مطلب / دانلود

آیا نارضایتی جنسی باعث طلاق می گردد؟

مشکلات جنسی، معضلی که بنا به گفته کارشناسان در جامعه امروز به حد زیادی وجود دارد و اگر به آن توجه نشود ممکن است در آینده چالش برانگیز شود، هر چند متخصصینی در حوزه سلامت جنسی فعالیت می‌کنند ولی معذوریت‌هایی در این زمینه وجود دارد که آشکارا صحبت کردن را برای افراد سخت می‌کند.

بیش از ۷۰ درصد علل طلاق و حدود ۴۰ درصدعلل گرایش به مواد مخدر مربوط به عدم رضایت مسائل زناشویی جنسی است. ارائه این آمار مهمترین خبری بود که در مراسم افتتاح کلینیک سلامت جنسی در مجتمع درمانی و دارویی هلال احمر مطرح شد. خبری که نشان از اهمیت این موضوع و برداشتن تابویی بود که سالهاست در جامعه وجود دارد. در این مراسم مسئولان هلال احمر از جمله علی‌اصغر احمدی، دبیرکل جمعیت هلال‌احمر حضور داشتند تا با سخنان خود به مردم و به خصوص مسئولان یادآوری کنند که اگر پرداختن به مسائل جنسی مورد غفلت قرار گیرد و به آن پرداخته نشود ممکن است در آینده با مشکلات پیچیده‌ای روبرو شویم که حل آن به راحتی امکان‌پذیر نباشد.

«در کشور معمولا درباره مسائل اول انکار می‌کنیم و بعد خشمگین می‌شویم و در آخر به عنوان یک ضرورت بدیهی وقتی که تمام فرصت‌ها را از دست دادیم به آن می‌پردازیم. نمونه آن مصرف الکل در کشور است. مدت‌ها منکر این قضیه بودیم که مصرف الکل در جامعه زیاد است. حالا که می‌بینیم مصرف الکل افزایش یافته وزارت بهداشت به دنبال تاسیس کلینیک‌های ترک الکل است.» این موضوع صحبتی بود که علیرضا بهرامی، معاون پشتیبانی و برنامه‌ریزی مجموعه دارویی درمانی هلال ایران در این مراسم مطرح و از انکار برخی از مسائل در جامعه چه از سوی مسئولان و چه از سوی مردم ابراز نارضایتی کرد. بهرامی همچنین به این موضوع اشاره کرد که به علت تابویی که در جامعه ساخته‌ایم حتی بخشی از مسائل دینی را هم نمی توان در جامعه بیان کرد چه برسد به اینکه به آن پرداخت. در واقع تابوهایی ساخته‌ایم که خود زنجیری بر دست و پای ما شده است در حالی که ضرورت پرداختن به مشکلات جنسی همانند ضرورت پرداختن به دیگر بیماری‌ها است. نبود هیجانات و شادی‌های مشروع یعنی نپرداختن و ندیدن آن مساله‌ای است که در جامعه ما وجود دارد. یکی از مهمترین مسائل لذت‌های مشروع است که باید در قالب مشروع به آن بپردازیم و این حقوق را به رسمیت بشناسیم. این اقدام جایگاه خانواده را نیز محکم می‌کند. پرداختن به این مساله شاید در تریبون‌های رسمی باب نباشد ولی به عینه می‌بینیم که معضل اساسی جامعه است. بیش از ۷۰ درصد علل طلاق و حدود۴۰ درصدعلل رجوع به مواد مخدر مربوط به عدم رضایت مسائل زناشویی جنسی است. مهمترین معضل در این خصوص خانواده‌ای است که با عوارضی از جمله طلاق عاطفی و ازدواج سفید مواجه می‌شود.

بهرامی در ادامه این سخنان مهمترین بحث در کلینیک‌های سلامت جنسی را آموزش دانست و نسبت به حذف واحد تنظیم خانواده در آموزش عالی کشور ابراز تاسف کرد. او گفت: کاش می‌شد به جای تنظیم خانواده، سلامت جنسی و خانواده را لحاظ کرد چون این موضوع به تریبون مشروعی نیاز دارد که این مباحث را به جامعه منتقل کند.

همچنین علی‌اصغر احمدی، دبیرکل جمعیت هلال‌احمر در این مراسم با تاکید بر اینکه که به مشکلات جنسی و مبحث سلامت جنسی می‌توان به عنوان ناهنجاری اجتماعی در کنار سایر ناهنجاری‌ها نگاه کرد گفت: حداقل اگر از بعد اخلاق به این مبحث بنگریم، اقدام در جهت رفع مشکلات آن امری پذیرفته شده است. از بُعد آسیب‌های اجتماعی هم لازم است به این موضوع پرداخته شود. وی همچنین به فرمایشات رهبرمعظم انقلاب نیز اشاره کرد و یادآور شد: زمانی مقام معظم رهبری موضوع تهاجم فرهنگی را در جامعه مطرح کردند و بعدها دیدیم که سایت‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای دقیقا نهاد خانواده‌ها را هدف قرار داده‌اند. متاسفانه به هر دلیلی نیز گرایش به سمت سریال‌های برخی از شبکه‌های ماهواره‌ای در خانواده‌ها دیده می‌شود، این سریال‌ها عمق و ریشه خانواده‌ها را هدف قرار داده‌اند بنابراین بحث آموزش و تذکر بسیار مهم است و سایر دستگاه‌ها نیز باید در این زمینه کمک کنند. احمدی وظیفه اصلی سلامت را بر عهده وزارت بهداشت و دستگاه‌هایی همچون تامین اجتماعی دانست و هلال‌احمر را به عنوان سمن یا سازمان مردم نهاد بزرگ، در کمک به دولت معرفی کرد و گفت که در برنامه ششم توسعه باید به مباحث دارویی و درمانی جمعیت هلال‌احمر نگاهی ویژه داشته باشند و هدف‌ها را با ماموریت سازمانی و برنامه‌های کلان تطبیق دهند.

امیر مدیر، مدیر کلینیک سلامت جنسی مجتمع دارویی درمانی هلال ایران از دیگر افرادی بود که در این مراسم به سخنرانی پرداخت و تحکیم خانواده را هدف اصلی افتتاح کلینیک سلامت جنسی دانست. او گفت که موضوع سلامت جنسی و رضایت جنسی در آینده چالش‌برانگیز خواهد بود که این موضوع تنها مختص ایران نیست و در همه جای دنیا وجود دارد بنابراین مجبوریم راه‌حلی میانه برای این موضوع ارائه کنیم که دچار افراط و تفریط نشویم. وی آموزش را راه‌حلی برای پیشگیری از اختلالات جنسی و افزایش رضایتمندی افراد دانست و همچنین اقدامات پژوهشی را از دیگر اهداف این کلینیک معرفی کرد به نحوی که با ثبت الکترونیکی پرونده بیماران علاوه بر ارائه آمار علت مشکلات را نیز بررسی خواهند کرد.

در ادامه مسعود حبیبی، رییس مجتمع دارویی – درمانی جمعیت هلال احمر بر اهمیت فرهنگ‌سازی مطرح کردن مسائل جنسی تاکید کرد و معتقد است که باید کاری فرهنگی انجام داد تا با این مساله نیز به صورتی عادی برخورد شود که این موضوع نیازمند حضور رسانه‌هاست. وی همچنین این موضوع را مطرح کرد که وزارت بهداشت نیز درصدد تشکیل چنین مراکزی است و گفت که تشکیل این مراکز فرصتی برای جامعه تلقی می‌شود تا کسانی که اختلالاتی در این باره دارند، بتوانند درمان مناسب را دریافت کنند. حبیبی همچنین از راه اندازی کلینیک سلامت مادر، جنین و نوزاد در هفته دولت خبر داد و گفت: این کلینیک مراقبت‌های بارداری و نوزادی را ارایه خواهد کرد چرا که بیماری‌ها در این حوزه خانواده را مستاصل می‌کند. کلینیک مشاوره نیز به‌زودی راه اندازی خواهد شد تا مردم بتوانند از خدمات آن بهره مند شوند. همچنین فاز بعدی ما براساس چشم انداز ترسیم شده، راه اندازی مرکز جامع سرطان است که البته این امر در حال انجام است.

سید علی آذین، متخصص پزشکی اجتماعی از دیگر افرادی بود که در این جلسه به آسیب شناسی سلامت جنسی اشاره کرد. او معتقد است که شرط اول برای ارائه خدمت برای اینکه در این حوزه سیاستگذاری شود درک درست از موضوع و پیچیدگی آن است و بر این موضوع تاکید کرد که ساده انگاری در این خصوص واقعا آفت است. احترام به حقوق جنسی افراد نکته دومی بود که آذین به آن اشاره کرد و آموزش را بخشی از حقوق جنسی و باروری مردم دانست. در واقع دسترسی به آموزش و بهره‌مندی از روابط جنسی ایمن جزء حقوق باروری جنسی افراد است.

هر کشوری بنابر مقتضیات خود می‌تواند سیاست‌های جمعیتی مختلفی داشته باشد ولی بعضی از مسائل جزء حقوق است که نباید در ارائه خدمات سلامت به مردم از این موارد کم بگذاریم. آنطور که سید علی آذین مطرح کرد؛ عمده مشکلات مردم در حوزه سلامت جنسی فقط از جنس دغدغه، فکر و علامت سوال است. مردم در این خصوص بلاتکلیف هستند و نمی‌دانند که باید به کجا مراجعه کنند. اگر در حیطه کلینیک‌های سلامت جنسی بتوانیم این مشکلات را حل کنیم دغدغه بسیاری از مردم حل می شود. قسمت دیگری از آسیب شناسی سلامت جنسی مشکلات مربوط به حوزه فعالیت‌های جنسی است. وی همچنین افزایش قابل توجه امید به زندگی در کشور و بسیاری از شاخص‌های بهداشتی را باعث مباهات دانست و گفت: وقت آن بود که با توجه به اینکه بسیاری از نیاز‌های مردم در حوزه سلامت جنسی به تقاضا تبدیل شده است، نظام سلامت به دنبال این باشد که در زمینه آموزش، فرهنگ سازی و ارائه مراقبت‌های سلامت جنسی گام‌هایی بردارد.

این متخصص پزشکی اجتماعی در ادامه سخنان خود بر علت توجه به سلامت جنسی افراد پرداخت. او گفت: از دهه ۱۹۸۰میلادی که با پدیده همه‌گیری ایدز در دنیا مواجه شدیم موضوع سلامت جنسی حال بحرانی پیدا کرد و رفتارهای جنسی افراد صرفا یک مساله شخصی تلقی نمی‌شد. در کنار آن از آنجایی که بیماری‌های دیگری منتقل شونده از راه جنسی کمک می‌کند که گسترش ایدز بیشتر شود، همزمان باید کنترل سایر عفونت‌های منتقل شونده از راه تماس جنسی مد نظر قرار گیرد. اگر این اولویت که در کیفیت زندگی افراد و انگی که دارد کنار بگذاریم رضایتمندی از روابط جنسی یکی از اولویت‌ها است و این موضوع در چارچوب خانواده بسیار مهم است چرا که به صمیمیت و مسئولیت پذیری بیشتر منجر می‌شود. بنابراین اگر این موضوع آسیب ببیند می‌تواند بر تعهد و مسئولیت پذیری تاثیر بگذارد. آذین بر این موضوع تاکید کرد که زندگی جنسی جامعه ما در حال تغییر است. این تغییر جنبه‌های مثبت و منفی دارد و با خود همانند هر تغییری در جامعه آسیب‌پذیری‌هایی به همراه دارد. اگر چشممان را بر این موضوع ببندیم یک روز از خواب بیدار شده و متوجه می‌شویم که موضوع پیچیده شده است و با معضلی که در حال حاضر در اعتیاد داریم بعدها مواجه خواهیم بود.

ادامه مطلب / دانلود

زندگی بدون روابط عاشقانه

زوجینی که زیر یک سقف فاقد از هر گونه احساس و روابط زناشویی با هم زندگی می کنند!یک آسیب شناس اجتماعی و متخصص علوم رفتاری، از افزایش سه برابری طلاق عاطفی در مقایسه با یک دهه قبل خبر داد و گفت: طلاق عاطفی در میان خانواده های تحصیل کرده سه برابر زوجین دیگر است.

 دکتر مجید ابهری در گفتگو با مهر، افزود: از نگاه آسیب شناسی اجتماعی طلاق دارای مراحل مختلفی است طلاق روانی، یعنی هنگام بروز اختلاف بین زوجین انها با یکدیگر قهر کرده و به علت دلگیری از هم فاصله می گیرند در صورتیکه مشکلات موجود در این مرحله حل و فصل نشد طلاق عاطفی در زندگی زناشویی ظاهر می شود.

 به گفته این آسیب شناس اجتماعی، جدا کردن رختخواب و اکتفا به مکالمات ضروری در حد پرسش یا بیان مشکلات یکدیگر، تنها ارتباط گفتاری و عاطفی در این مرحله است. متاسفانه زوجین دارای فرزند در این فرایند از وجود آنها به عنوان واسطه استفاده می کنند که این کنش آثار و آسیبهای مخصوص به خود را دارد .

وی اظهار داشت: در مرحله طلاق عاطفی در برخی اوقات روابط فرا زناشویی ظاهر می شود و در صورتیکه مشکلات در این مرحله حل و فصل نشود زوجین قدم به طلاق قانونی و حقوقی می گذارند.

ابهری با اشاره به اینکه حدود ۴۰ درصد از زوجین به علت ضعف مهارت های زندگی در مرحله طلاق روانی وعاطفی باقی می مانند و همین مساله موجب مشکلات بعدی می شود، گفت: متاسفانه در شهرهای بزرگی مانند تهران، شیراز، اصفهان و… به علت مشکلات محیطی طلاق عاطفی سه برابر شهرهای کوچک است.

 وی تاکید کرد: تجربه ثابت شده که در مرحله طلاق عاطفی زوجین به علت مسایل فرهنگی و خانوادگی یا وجود فرزندان و نیازهای مالی اقدام به طلاق قانونی نمی کنند و همین مساله موجب عمیق تر شدن اختلافات و بروز انحرافات رفتاری می شود.

این متخصص علوم رفتاری گفت: در شهرهای کوچک بزرگترهای خانواده با کدخدا منشی و ریش سفیدی سعی در حل و فصل مشکلات می کنند اما متاسفانه در شهرهای بزرگ و کلانشهرها گسست عاطفی و فاصله فرهنگی و کم رنگ بودن مراجعه به مشاوره باعث باقی ماندن زوجین در طلاق عاطفی تا پایان زندگی می شود.

 به گفته وی، متاسفانه در بین خانواده های تحصیل کرده طلاق عاطفی و روانی سه برابر خانواده های فاقد تحصیلات عالیه است. و غرور فرهنگی و اجتماعی باعث ضعف برقراری تفاهم در بین زوجین تحصیلکرده می شود.

ادامه مطلب / دانلود

گاهی رابطه نیاز به اکسیژن رسانی و وقت گذاری دارد وگرنه خشک می شود و از بین می رود.

کسانی که وقت ندارند بگویند دوستت دارم بخوانند!!

13 سال از ازدواج زهره و منصور می‌گذرد، 3 فرزند دارند و هر دو شاغل هستند. از شغل و درآمد و فرزندانشان راضی هستند و به طور کلی زندگی‌شان برای کسانی که با آنها آمد و شد دارند مثال‌زدنی است. از نگاه دیگران همه چیز در زندگی آنها خوب و درست به نظر می‌رسد اما در پس این ظواهر فریبنده رابطه واقعی آنها طور دیگری است: مدتهاست رابطه زناشویی نداشته‌اند، با هم سر یک سفره غذا نخورده‌اند، با این توضیح که نمی‌خواهند جلوی بچه‌ها با هم بحث کنند روزهای زیادی را در سکوت به شب رسانده‌اند، مدتهاست منصور روی اضافه وزن زهره که بعد از تولد فرزند سوم همچنان باقی مانده است انگشت گذاشته و زهره هم روی سخت‌گیریهای متعصبانه منصور نسبت به بچه‌ها، خلاصه کلام اینکه مدتهاست شادی از زندگی آنها رخت بربسته است.

مشکل زهره و منصور مورد شایعی است که با گذر ایام عمر، همسران بسیاری -که روزی عاشق همدیگر بوده‌اند- را به سمت طلاق عاطفی سوق می‌دهد. چرا چنین مشکلی به وجود می‌آید؟ آیا غفلت از ارگانیسم ظریف رابطه زندگی آنها را به این وضع می‌کشاند؟

در مواردی مانند زندگی زهره و منصور، تغییر انتظارات همسران از یکدیگر و نامتناسب بودن انتظار یکی با انتظار دیگری عاملی است که نقش مهمی ایفا می‌کند. بخشی از این تغییر به سبک زندگی ما در دوران معاصر مربوط می‌شود. در گذشته انتظارات زوجین از یکدیگر با امروز متفاوت بود. انتظار اغلب افراد از ازدواج این بود که خورد و خوراک و پناه مناسبی فراهم شود و فرزندانی هم به وجود بیایند. اما امروزه انتظار از ازدواج و همسر فراتر از این است. کمک به

ادامه مطلب / دانلود

مجتبی و ندا تنها سه سال در کنار یگدیگر زندگی کرده‌اند و هردو برای جدایی از یکدیگر یا به قول ندا، خلاص شدن از شر همدیگر درصدد طلاق هستند. ندا می‌گوید: دیگر تحمل این زندگی را ندارم، وقتی مجتبی را دوست داشتم در مورد مشکلاتم با خانواده‌اش و دخالت‌های آن‌ها با او حرف می‌زدم اما حالا نه تنها حرف مشترکی با همدیگر نداریم، بلکه سایه یکدیگر را هم با تیر می‌زنیم.

طلاقی از نوع ثبت نشده!

مجتبی هم دیگر تنها با دوستانش خوش است، شب‌ها دیر به منزل می‌آید، تنها می‌خوابد و شام را هم بیرون با دوستانش می‌خورد، تحمل این زندگی برای هردوی ما سخت شده است، مهرم حلال، جانم آزاد…

این تنها گوشه‌ای از درد دل‌های ندا بود، مجتبی هم با شنیدن این حرف‌ها سکوت کرد و تلخ، خندید…

جدایی تنها به معنای حک شدن مهر طلاق در شناسنامه زن و شوهر نیست.گاهی دو نفر سال‌ها زیر یک سقف زندگی می‌کنند اما در حقیقت از یکدیگر جدا هستند؛ هیچ احساس، محبت و عاطفه‌ای بین آنها حکمفرما نیست، و به دلایل مختلف ترجیح می‌دهند به صورت قانونی از یکدیگر طلاق نگیرند.

این دلایل هم می تواند نوع های مختلفی داشته باشد. دل نکندن از فرزند، ترس از آبرو، وابستگی مالی به همسر یا واهمه از واکنش های خانواده و اجتماع از دلایلی است که برخی زوج ها ترجیح می دهند از همدیگر طلاق قانونی نگیرند و به اجبار با یکدیگر زیر یک سقف زندگی کنند. طلاق عاطفی حادثه ای فوری و آنی نیست که در یک روز یا چند هفته اتفاق بیفتد، بلکه معمولا طلاق های عاطفی محصول فرآیندهای طولانی مدت هستند؛ فرآیندی که در آن زوج ها بتدریج زمان از یکدیگر فاصله می گیرند، حرف های یکدیگر را نمی فهمند و مهر و اعتماد بین آنها رفته رفته کمرنگ می شود.

مدیریت نکردن مشکلات مالی

مشکلات مالی شوخی بردار نیست و هر خانواده ای ممکن است روزگاری در تنگنای مالی قرار بگیرد، اما برخی زوج ها هستند که در مواجهه با فشارهای مالی سخت، مشکلات را سر یکدیگر خالی می کنند و با بداخلاقی و جهنم کردن زندگی مشترک، مشکلات مالی زندگی زناشویی را فرافکنی می کنند.

این اتفاق را باید محصول مدیریت نکردن مشکلات مالی دانست، زیرا بسیاری از زوج ها را می توان یافت که باوجود مشکلات مالی زیاد، تلاش می کنند با همکاری یکدیگر، این مشکلات را حل کنند و پای دغدغه بی پولی را به زندگی مشترکشان نکشانند.

بی اعتمادی، بی مهری می آورد

هیجان، صمیمیت و تعهد را سه ضلع دوست داشتن صادقانه می دانند که این مولفه ها باید در زندگی مشترک جاری باشد. زمانی که تعهد به همسر رنگ ببازد و دروغ و خیانت به زندگی مشترک سرک بکشد، بدیهی است صمیمیت هم از آن زندگی رخت برمی بندد.

هیجان، شور و اشتیاق برای زندگی مشترک هم بدون تعهد و صمیمیت امکان پذیر نیست و می بینیم وقتی بی اعتمادی مثل موریانه به جان زندگی مشترک افتاد، راه برای طلاق عاطفی هموارتر می شود.

طلاقی از نوع ثبت نشده!

وقتی زندگی مشترک، در رتبه دوم قرار می گیرد

کم نیستند زنان و مردان شاغلی که از صبح تا شب کار می کنند تا درآمد بیشتری داشته باشند و کمترین زمان ممکن را با همسرشان می گذرانند.

حتی در مواردی می بینیم توجه به فرزندان برای والدین در درجه اهمیت بالاتری از زندگی زناشویی قرار می گیرد یا خانواده پدری مهم تر از زندگی مشترک می شود.

برای این گونه زنان و مردان که شغل، فرزند یا خانواده پدری در اولویت است و زندگی مشترک در رتبه دوم قرار می گیرد، احتمال طلاق عاطفی بیشتر است. البته اهمیت شغل، فرزند و خانواده پدری بر کسی پوشیده نیست، ولی وقتی اهمیت زندگی مشترک در رتبه های دوم و سوم قرار بگیرد، نباید توقع داشت که آن زندگی زناشویی از گرمای دوست داشتن لبریز باشد.

همچنین مشکلات جنسی، مراجعه نکردن به مشاوره های خانواده، دخالت مکرر خانواده ها در زندگی مشترک زوج ها و یاد نگرفتن مهارت های زندگی مشترک از عوامل دیگری است که در صورت تکرار طولانی مدت، می تواند طلاق عاطفی و حتی گاه طلاق رسمی را به زندگی مشترک تحمیل کند.

زندگی زناشویی

زن و مردی که باهم پیمان زناشویی می‌بندند، قرار است تمام نیازهای یکدیگر را به بهترین شکل برطرف کنند. شما قرار است تنها شریک جنسی همسرتان باشید و او هم همین طور. اگر برای این رابطه برنامه مشخصی نداشته باشید، تکراری و از روی اجبار عمل کنید، خیلی زود از کیفیت و کمیت آن کم خواهد شد و این موضوع خود علتی برای دور شدن شما از هم می‌شود.

حرف‌هایی مثل نمی‌خواهم همسرم مرا برای این رابطه بخواهد ”‹یا دوست داشتن ما والاتر از این رابطه است، تنها خودتان را گول می‌زند. در دنیای پرجاذبه امروز، زن و مردی می‌توانند همسر خوبی باشند که بهترین شریک جنسی ممکن برای همسرشان شوند.

دنیای کلمات و خط قرمزهایش

تو آنقدر بی‌مسئولیتی که نمی‌دانم چرا با تو ازدواج کردم؟ در آینه به خودت نگاه کرده‌ای؟ چرا مثل زن‌های امروزی نیستی؟ همان بهتر که صبح زود از خانه بروی و دیر وقت برگردی، حضور تو فقط کار مرا زیادتر می‌کند……

نه اشتباه نکنید اینها جملات یک نمایشنامه کمدی نیست بلکه مکالماتی است که در خیلی از خانواده‌ها، عادی شده است.

برخی همسران وقتی مدتی از ازدواجشان می‌گذرد و با هم خودمانی می‌شوند، فکر می‌کنند هرچیزی که به ذهنشان رسید را به هر نحوی که بخواهند باید ابراز کنند. اما از این موضوع غافلند که حرف‌های خیلی ساده که گاهی در وسط دعوا و بدون منظور بیان می‌شود، می‌تواند قلب طرف مقابل را جریحه‌دار کند و اثر آن برای همیشه بماند.

بسیاری از سرد شدن‌ها و دور شدن‌های زناشویی به این علت است که دو نفر نمی‌دانند هر حرف آنها می‌تواند چه تاثیری بر زندگی‌شان داشته باشد. کلماتی چون دوستت دارم، عزیزم، تو زیباترینی مرد رویاهای منی مثل شارژر زندگی عمل می‌کنند اما توهین، ناسزا و کلمات نامناسب مانند بمبی تمام داشته‌های عاطفی زن و شوهر را دود کرده و بین‌شان فاصله می‌اندازد.

طلاقی از نوع ثبت نشده!

روابط خارج از خانه، یک تهدید جدی

یک جمله معروف است که می‌گوید: هرچه روابط خارج از خانه با جنس مخالف گرم‌تر شود، روابط داخل خانه سردتر می‌شود.

روابط خارج از خانه با جنس مخالف یعنی چه؟ یعنی همان ارتباط ساده با همکارتان که ممکن است به نظر شما خیلی عادی بیاید و مدعی باشید بسیار پاک و دوستانه است اما به مرور صمیمیت ایجاد شده، ناخودآگاه در صمیمیت شما با همسرتان تاثیر خواهد گذاشت.

برخی به بهانه روشنفکری و به روز بودن، می‌گویند روابط زن و مرد می‌تواند در اوج صمیمیت و نزدیکی، پاک بماند. به بهانه‌های مختلف ساعت‌ها با هم به صورت حضوری، تلفنی و اینترنتی در ارتباط هستند و فراموش می‌کنند قصه زن و مرد، داستان آتش و پنبه است.

آمار و ارقام می‌گویند، بیشتر آنها که در دریا غرق می‌شوند، شناگران ماهر هستند. کسانی که بیش از حد به خودشان و تواناییشان اعتماد دارند، وقتی تن به آب می‌زنند، فکر غرق شدن هم نمی‌کنند به همین دلیل بی‌محابا جلو می‌روند و هر چه به آنها بگویی: بیشتر این جلو نرو، می‌گویند: حواسم هست! اما غافل از این که دریا هزاران بازی پنهان دارد. این موضوع شبیه روابط با جنس مخالف خارج از خانه است.

ارتباط صمیمانه خارج از چارچوب یکی از بزرگ‌ترین آفت‌هایش این است که رنگ و جلای رابطه با همسرت را کم می‌کند. علتش هم معلوم است. وقتی در خانه با همسر خود رابطه دارید، به علت صمیمیت و زندگی روزمره و مشکلات آن، طبیعی است که دلخوری، اختلاف یا بی‌توجهی پیش می‌آید. رابطه‌های خارج از خانه همیشه به نوعی ساختگی و همراه با بار هیجانی حباب‌وار خواهد بود به همین علت وقتی در کنار هم قرار می‌گیرید، ناخود آگاه احساس می‌کنید، شریک خانگی مشکلی دارد که رابطه با او همیشه با خنده و حرف‌های قشنگ همراه نیست. روزبه روز از او فاصله می‌گیرید و دورتر می‌شوید.

عواقب بی چون و چرای طلاق عاطفی

بدیهی ترین نتیجه ای که می توان از طلاق عاطفی گرفت، طلاق رسمی است؛ یعنی یک زوج پس از چند سال تحمل همدیگر به پایان خط می رسند و دیگر به طور رسمی و قانونی از هم جدا می شوند اما این فقط بخشی از عوارض طلاق عاطفی است. سه نوع مشکل اصلی در کمین مردان و زنانی است که به اجبار با یکدیگر زندگی مشترک دارند و به اکراه زیر یک سقف زندگی می کنند.

مشکلات پزشکی، مشکلات روانشناختی روابط خارج از چارچوب خانواده، اصلی ترین مشکلاتی است که به گفته این روان شناس می تواند از عواقب طلاق ذهنی ناشی شود.

اعتیاد، خودکشی و وسواس هم از دیگر عوارضی است که غفاری آن را از عواقب طلاق ذهنی در بین برخی زوج ها می داند که البته این عوارض فقط احتمالی است و به این معنی نیست که همه زوج ها کارشان به این اوضاع کشیده می شود.

ادامه مطلب / دانلود
چاهی از فاصله به دلایلی گوناگون در زندگی باز می‌شود و جای این‌که حفره پدید آمده از قعر پر شود، عواملی متعدد سبب عمیق‌تر شدن و ماندگاری آن وسط زندگی هر دو طرف می‌شود.

طلاق‌های بی سر و صدا

طلاق عاطفی، طلاق علایق و باتلاق کِشنده و کُشنده زندگی زناشویی است. جایی ثبت نمی‌شود. ممکن است دیگران از آن مطلع شوند و ممکن است کسی جز زن و شوهر از شکل‌گیری یا حتی ادامه‌اش هم خبردار نشود. چاهی از فاصله به دلایلی گوناگون در زندگی باز می‌شود و جای این‌که حفره پدید آمده از قعر پر شود، عواملی متعدد سبب عمیق‌تر شدن و ماندگاری آن وسط زندگی هر دو طرف می‌شود. برخی همان طور وسط زندگی، جلوی دید همگان رهایش می‌کنند و برخی فقط به پوشاندن دهانه چاه با دم‌دست‌ترین وسایل اکتفا می‌کنند و زیر آن دهانه ظاهرا بسته و پوشیده، چاه همچنان عمیق و عمیق‌تر می‌شود. در برخی اختلاف‌ها، وقتی تضادها عمیق‌تر می‌شود، سر و صدای دو طرف بالا می‌‌رود و پای دیگران به ماجرا باز می‌شود. اما چون اصل مساله حل نمی‌شود، منبع و سرچشمه مشکل همچنان بر جا می‌ماند و شکلی مزمن به خود می‌گیرد. در برخی دیگر سر و صدایی در کار نیست و زن و شوهر اگرچه درون چاه عمیق اختلافات افتاده‌اند، زیر پای خود صندلی می‌گذارند تا کسی متوجه افتادنشان نشود، بلکه به زعم خود از قعر چاه فاصله بگیرند. اینها اگر دست‌هایشان را روی دوش یکدیگر بگذارند و به روی همدیگر لبخند بزنند، قلبشان نه با امواجی تپنده و سینوسی، که با خطوطی صاف و بدون پیچ‌وتاب، فقط امتداد حیات را لحظه‌شماری و طی می‌کند بی‌هیچ علاقه و عطوفت و حس مشترکی.

چرا دو فرد حاضر می‌شوند به‌رغم خطی شدن سیگنال قلبشان، اعصابشان را خط ‌خطی کنند و زیر یک سقف زندگی کنند، اما قدم در راه جدایی کامل و قانونی نگذارند؟

محذورات

دلایل بروز طلاق عاطفی و همچنین خودداری از جدایی حقوقی، متفاوت است. آن‌که استقلال مالی ندارد چه بسا بگوید: «با کدام پول؟ چطور روزگارم را بگذرانم؟ دیگری ممکن است مسئولیت‌ها یا ترس‌های فردی را ذکر کند: «مسئول به دنیا آمدن این بچه‌ها ما بودیم. به خاطر بچه‌هایم تحمل می‌کنم»، «می‌ترسم… نکند پس از جدایی تنها بمانم» کسانی از موانع و ترس‌های اجتماعی می‌گویند: «از بیراهه رفتن فرزندان طلاق نشنیده‌اید؟ نتیجه خانواده از هم پاشیده معلوم است» یکی دیگر بدبینانه پای سرنوشت را وسط می‌کشد و به مشکلاتش جنبه‌ای عام می‌دهد: «حالا جدا شدم، که چه؟ بخت من همین بوده! همه مردها‌/‌همه زن‌ها همینند!»؛ بعضی در مواجهه با مشکلات و مصائب، آستانه تحمل متفاوتی دارند؛ مثلا برخی با کمترین مشاجره تحمل خود را از کف می‌دهند و جدا می‌شوند، بعضی کمی طول می‌کشد تا کارد غیرقابل تحمل شدن زندگی زناشویی را بر گلوی خود حس کنند و به تقلای خلاصی راهی دادگاه شوند و تن به جدایی دهند، کسانی هم ممکن است زمانی طولانی‌تر را سپری کنند به این امید که: «درست می‌شه. اولشه. کم‌کم خسته می‌شه. اینا نُقل و نبات زندگی مشترکه»! برخی با همین نگاه «اولشه» و «کم کم خسته می‌شه» مشاجرات را پشت سر می‌گذارند، اما وقتی به خود می‌آیند دوره جوانی را از کف داده‌اند و به همین سبب به جای جدایی کامل و ثبتی، تن به جدایی محدود و عاطفی می‌دهند. دیگرانی هم هستند که ترس از قضاوت نادرست عموم و جایگاه شغلی و اجتماعیشان امکان جدا شدن از همسر را به رغم نبود علاقه و عاطفه از آنها می‌گیرد. روان‌شناسان، سیاستمداران و کسانی که گمان می‌کنند با طلاق، تصور و نگاه عمومی جامعه به آنها متفاوت خواهد شد و به شغل یا جایگاه اجتماعیشان لطمه خواهد خورد، در این گروه جای دارند.

دلایل باقی ماندن بر محور طلاق عاطفی چه وجوهی دارد و چگونه شکل می‌گیرد؟

افزایش آرام فاصله‌ها

در بوستانی سرسبز، دو زن و مرد کمابیش سی و پنج تا چهل ساله روی نیمکتی نشسته‌اند. مرد مجله‌ای به دست گرفته و آن را می‌خواند، زن هم مراقب کودکی است که بین بچه‌های دیگر مشغول بازی است. گاهی صدایی به گوش می‌رسد: «بابا، بابا، ببین!» و مرد مجله را پایین آورده، در میان همهمه بچه‌ها به دنبال دختر کوچکش سر می‌دواند و لبخند می‌زند یا دستی تکان می‌دهد و «آفرین» و «مواظب باش» می‌گوید. وقتی سراغشان می‌روم، بذله‌گویی مرد گُل می‌کند:

«الان شما ببینید… من و خانم هم طلاق عاطفی داریم! دقیقا یک و نیم وجب از هم فاصله گرفته‌ایم! از کجا معلوم سال بعد این یک و نیم وجب، نشده باشد سه وجب. طلاق عاطفی این طوری شکل می‌گیرد. همین طور آرام آرام. این طوری گسترش پیدا می‌کند.»

لبخندی چهره همسرش را دربرمی‌گیرد، اما نگاهش متوجه دخترکی است که بین بچه‌ها بازی می‌کند. مرد ادامه می‌دهد:«حالا هم شما و هم خانمم به مثال من می‌خندید، ولی واقعا می‌گویم. اگر این فاصله زیاد بود و فرضا از همان ابتدا من روی این نیمکت بودم و خانمم روی نیمکتی دیگر، خنده‌ای در کار نبود. از همین‌جا شکل می‌گیرد. همین فاصله‌هایی که کم‌کم زیاد می‌شود و اول دیده نمی‌شود یا حتی بلااثر قلمداد می‌شود. رفته‌رفته که زیاد و زیادتر شد، ناگهان هر دو را روی دو نیمکت جدا قرار می‌دهد.»

مشکلات مالی مردها

می‌پرسم: « چرا وقتی چنین فاصله‌ای شکل می‌گیرد و به قول شما زیاد می‌شود، هر دو نمی‌روند راحت و توافقی طلاق بگیرند و دردسر بیشتری متقبل نشوند؟»

«ای بابا… همین خانم من، یک عالم مهریه‌اش است! زندگی به من تلخ شده بس که فکر تهیه مهریه را می‌کنم. فکر کنید مهریه‌اش هم مساوی با وزنش باشد. البته اوضاع من خوب می‌شد، چون همسرم اضافه وزن ندارد! اما بعضی‌ها فکر می‌کنند با مهریه بالا یا شاخ‌ودمدار می‌توانند جلوی طلاق یا به قولی طلاق عاطفی را بگیرند. مهریه‌هایی می‌گذارند که مرد نتواند بپردازد تا بلکه از طلاق جلوگیری کنند. این می‌شود که مرد هم واقعا نمی‌تواند پرداخت کند، اما چون مهر و محبتی در کار نیست، پای هر دو بسته می‌شود. اگر مردی در این شرایط گیر کند با خودش فکر می‌کند یا باید برود گوشه زندان یا در همان خانه به قهر و دوری عاطفی و جنگ و دعوا تن دهد.»

طلاق‌های بی سر و صدا

بن بست باورها

دلیل دیگر شکل‌گیری طلاق عاطفی در کلام همسر مرد بروز می‌کند وقتی که او هم وارد صحبت می‌شود:

«الان که قانون عوض شده: بابت پرداخت مهریه کسی زندانی نمی‌شود. اما به نظرم مقداری از اینها مربوط به‌طرز فکر مردم است؛ مثلا بعضی والدین به دخترشان می‌گویند با لباس سفید عروسی رفته‌ای باید با کفن سفید مرگ هم برگردی. خب این در کشور ما که عموما سنتی فکر می‌کنند دست و پای کسانی را که با هم مشکل دارند، می‌بندد. یکی از دوستان من تا مدت‌ها گرفتار همین مساله بود. گاه‌ به ‌گاه که او را می‌دیدم شکسته‌تر از پیش شده بود. دخترها مجبور می‌شوند به هر شکلی در شرایط جنگ و جدل باقی بمانند برای آن‌که نمی‌توانند کاری از پیش ببرند. اگر به وجهه خودشان لطمه‌ای بخورد هم خیلی‌هایشان راضی نمی‌شوند جدایی رسمی آنها باعث لطمه خوردن به احساسات والدینشان شود.»

ترس از حرف دیگران

سعید، سی و هشت ساله و کارمند است. می‌گوید شش سال پیش از همسرش جدا شده و اگر چه یکی دو ماهی است فکر ازدواج مجدد با کسی به سرش افتاده که به قول خودش نزدیکی‌های فکری و بخصوص فرهنگی بیشتری با او دارد، اما همچنان پا در هوا مانده است و از تکرار احتمالی تجربه گذشته‌اش می‌ترسد:

«تا مدت‌ها فقط فکرم این بود که باید جدا شوم. مطمئن شده بودم آن ازدواج درست شکل نگرفته، درست هم پیش نرفته و نتیجه حتمی آخرش هم جدایی است. امروز اگر نه، فردا… این ماه نه، ماه بعد باید از هم جدا شویم. به جایی رسید که قهر و ناراحتیمان خیلی طولانی شد و چند ماهی طول کشید.»

بدون هیچ حرف و سخنی؟

«نه، حرف می‌زدیم، تا حد امکان. برای این‌که دیگران نفهمند یا کاری اگر بود انجام شود. مدت‌ها می‌رفتم خانه، یک سلام سرد از او بود و یک سلام سرد از من. هر دو با هم می‌نشستیم شام می‌خوردیم اما کلمه‌ای رد و بدل نمی‌شد. کسی خبر نداشت از مشکلاتمان. نمی‌دانستیم باید به والدینمان چه بگوییم. همکارانمان اگر متوجه شوند چه می‌گویند، حتی مانده بودیم همسایه‌هایی که صدای بلندمان را نشنیده بودند و فکر می‌کردند زندگی خوبی داریم چه می‌گویند با خودشان و همه اینها به کنار، با بچه کوچکمان چه باید می‌کردیم.»

قطب‌نمای سنگی!

طلاق، نکوهیده و همراه با مضرات است، اما به بیراهه رفته‌ایم اگر ستاره قطبی را رها کرده، با قطب‌نماهایی سنگی و ناکارآمد مسیر صحیح را گم کنیم! یعنی بعید نیست مضراتی که برای طلاق و نتایج آن برمی‌شمارند، ناشی از طلاق عاطفی باشد که پیش‌درآمد جدایی قانونی است و طولانی شدن آن عمق و گستره آسیب‌ها را بر طرفین و فرزندان و جامعه بیشتر می‌کند. بر این اساس، اگر از ترس افزایش آمار و قضاوت نادرست مردم یا مسئولان، جدایی دو تن سخت و طویل یا حتی ناممکن شود، راه مناسبی برای کاهش آسیب‌های فردی، فرهنگی و بویژه اجتماعی ناشی از تداوم زندگی همسران مشکل‌دار انتخاب نشده است؛ زیرا در روند طلاقی سریع و قانونی که فرهنگسازی مناسبی نگاه عمومی به جدایی را تصحیح کرده، انجام آن را آسان و وظایف و مسئولیت‌های دو طرف را در قبال یکدیگر و فرزندانشان مشخص و اجرایی کرده باشد، آسیب‌های فردی بسی کمتر و مضرات اجتماعی بسیار محدودتر است.

برعکس، اگر روند دست‌وپاگیر آن ادامه یابد، درگیر و دار طولانی شدن مدت، جدایی عاطفی عمیق‌تر و شایع‌تر می‌شود. وقتی گلایه‌ها به لجبازی، فحاشی، تهدید و کتک‌کاری پیش روی فرزندان بدل شود، بر هم ریختن تعادل روحی ـ روانی افراد درگیر با آن افزایش می‌یابد و به فرزندان و اعضای خانواده، همسایه‌ها و حتی دیگران سرایت می‌کند. نگرانی برخی دست اندر کاران در همین قسمت شکل می گیرد که معتقدند به سبب عدم ارتباط زناشویی، روابط فرازناشویی نیز شکل می‌گیرد و با گسترش و فراگیری آن جرائمی چون ایراد جرح و قتل فزونی می‌یابد و از آنجا که تربیت فرزندان نیز در این میان فراموش یا دست‌کم گرفته می‌شود. انحرافات و جرائم فردی و اجتماعی متعدد دیگری از خانه به مدرسه و از آنجا به جامعه و دیگران کشیده شده، از همین طریق، عمومی و در میان اکثریت فراگیر و گسترده می‌شود ، البته اینجاست که می‌شود آنچه نباید بشود.

اگر طلاق قانونی را زلزله‌ای با بزرگای سه و چهار در ارکان خانواده و اجتماع بدانیم، طلاق عاطفی زلزله‌ای است با بزرگای شش یا هفت. شایسته است قطب‌نمای بهتری برای خروج از حیطه گسل و در امان ماندن از آوار آن به دست گیریم.

ادامه مطلب / دانلود

طلاق عاطفی: وقتی جسمتان زیر یک سقف است اما احساستان نه!

تصور می‌کنیم که وقتی چند روز پیش علی درمقابل همسرش سارا در یک مهمانی تولد  تسلیم شد می‌خواست اوضاع را آرام نگه دارد. دختر سه ساله آنها، دلسا، داشت با شادی اینطرف و آنطرف می‌پرید که یکدفعه به یک دختربچه دیگر برخورد کرد.

دختربچه بزرگتر زمین خورد اما دلسا با سرعت به سمت در آمد که پدرش آنجا با آغوش باز منتظرش بود. وقتی سارا که با یکی از دوستان مشغول صحبت بود دخترش دلسا را در آغوش علی دید، به سرعت به آنطرف رفت.

«اونو بده به من!»

«گفتم بدش به من، منو میخواد!»

علی طوری نگاه کرد انگار که می‌خواست چیز دیگری بگوید اما دلسا را به سارا تحویل داد و آنجا بود که دلسا شروع به گریه کرد.

چنین برخوردی تنها نشانه یک طلاق عاطفی بین دو طرف است.

طلاق عاطفی حتی باوجود انکار ما اتفاق می‌افتد و می‌تواند یک وضعیت جایگزین برای فلسفه آشنای ازدواج باشد:

ما بخاطر بچه‌ها با هم مانده‌ایم.

نمی‌توان گفت چه تعداد زوج این اعتقاد را دارند.

تحقیقات مختلفی درمورد تاثیرات طلاق انجام گرفته است و واقعیت این است که متغیرهای مختلفی وجود دارد–مسائل و مشکلات زناشویی مختلف، طریقه ارتباط برقرار کردن زوج با فرزندانشان، سن بچه‌ها و از این قبیل–که ارزیابی تاثیر طلاق را دشوار می‌کند.

اما اگر درون خودمان را جستجو کنیم، خیلی از ما در عمق وجودمان نگران این هستیم که طلاق تاثیر شدیداً مخربی بر فرزندانمان، مخصوصاً بچه‌های کوچکتر، بگذارد و به همین علت تصور می‌کنیم که با هم ماندمان بهتر است.

اما اینکه فقط ازدواجمان را حفظ کنیم به این معنی نیست که طلاق نگرفته‌ایم.

فقط اینکه رسماً و قانوناً ازدواجمان را باطل نکرده‌ایم به این معنی نیست که طلاق نگرفته‌ایم.

طلاق عاطفی می‌تواند تدریجی باشد یا ناگهانی اتفاق بیفتد. در هر دو حالت، یک ابزار فاصله است که به اندازه طلاق برای بچه‌هایمان، خودمان و رابطه‌مان به عنوان پدر و مادر مضر است.

چرا؟ چون وقتی طلاق می‌گیریم، مطابق با احساساتمان (یا احساسات همسرمان) رفتار می‌کنیم. این یعنی بین احساس و عمل ما ارتباط وجود دارد.

ممکن است آسیب‌هایی هم با طلاق برای بچه‌ها وجود داشته باشد–برحسب اینکه چطور درمورد همسر قبلی خود با آنها صحبت می‌کنیم، اینکه آنها را واسطه قرار می‌دهیم، اینکه چطور بعد از طلاق نقش هم پدر و هم مادر را برایشان ایفا می‌کنیم–اما حداقل تظاهر نمی‌کنیم که اوضاع رضایت‌بخش است درحالیکه نیست و تصور نمی‌کنیم که چون ازدواجمان را حفظ کرده‌ایم و طلاق نگرفته‌ایم، رابطه و فرزندانمان هیچ مشکلی ندارند.

درمقابل، طلاق عاطفی از یک حقیقت سطحی محافظت می‌کند–ازدواج ما دست‌نخورده می‌ماند زیرا هنوز متاهل هستیم–درحالیکه بر یک حقیقت عمیق‌تر تاکید می‌کند–خودداری و عدم ارتباط عوامل اصلی رابطه ما هستند. مطمئن باشید که این حقیقت بر فرزندانتان تاثیر می‌گذارد!

طلاق عاطفی می‌تواند به شکل‌های مختلف زیر باشد:

– مقاومت دربرابر حرف زدن درمورد موضوعات حساس با همسرمان
– گرفتن تصمیماتی که می‌دانیم موجب ناراحتی همسرمان می‌شود
– در میان نگذاشتن اهداف و آرزوها با همسرمان، معمولاً برای جلوگیری از انتقاد، عدم پشتیبانی یا بی‌احترامی از جانب او
– نادیده گرفتن یا تحقیر نظرات و تلاش‌های همسرمان
– استفاده از دوستان یا همکاران برای گرفتن مشورت‌هایی که سابقاً با همسرمان در میان می‌گذاشتیم
– خیالپردازی درمورد زمانی که از همسرمان جدا شویم
– ایجاد یا کشف دلایل دیگر برای ماندن در محل‌کار به جای گشتن به دنبال دلایلی برای زودتر به خانه رفتن
– روی آوردن به فرزندانمان برای پشتیبانی و محبت به جای همسرمان
– اصرار ورزیدن بر اینکه وقتی برای گذراندن با همسرمان نداریم، معمولاً به دلیل خواسته‌های واقعی یا تخیلی فرزندانمان

اگر حتی یکی از مواردی که در بالا ذکر شد، درمورد شما صدق می‌کند، از خودتان سوال کنید:

چه الگوی رابطه‌ای را دوست دارم به فرزندانم نشان دهم؟
آرزوی چه نوع رابطه‌ای را دارم؟
برای اینکه رابطه‌ای که من و فرزندانم مستحق آن هستیم را داشته باشیم، چه کارهایی حاضرم انجام دهم؟

بااینکه شدیداً باور دارم که با هم ماندن بخاطر بچه‌ها–یا صرف با هم ماندن–تلاش ارزشمند زوج‌هاست اما همه ما باید مراقب باشیم که طلاق رسمی را با طلاق عاطفی طاق نزنیم.

همه ما سزاوار روابطی کامل و رضایت‌بخش با همسر و فرزندانمان هستیم. بخاطر همین دوباره می‌پرسیم:

برای اینکه رابطه‌ای که شما و فرزندانتان مستحق آن هستید را داشته باشید، چه کارهایی حاضرید انجام دهید؟

هیچ پاسخ مشخصی برای این سوال وجود ندارد اما امیدواریم پاسخی را پیدا کنید که به شما برای مطابق کردن احساساتتان با رفتارهایتان کمک کند.

ادامه مطلب / دانلود
css.php