نتايج جستجو مطالب برچسب : شکاک بودن به خیانت همسر

وقتی صحبت از خیانتهای زناشویی به میان می اید عمدتا تصور ضعف در اعتقادات مذهبی، فقدان توجه زوجین به هم، فقدان تعهدات زناشویی و .. به ذهن متبادر می شود. ولی همیشه این گونه نیست…

خیانت ناآگاهانه!

خیانت ناآگاهانه!

چندماه است که عقد کرده ام. همسرم را خیلی دوست دارم و البته او هم چنین ادعایی دارد. تفکراتم به سمت مذهب تمایل بیشتری دارد ولی زیاد غرق مذهب نیستم، درست زندگی کردن رو دوست دارم پاک بودن رو دوست دارم تمام محبتم رو خرج همسرم می کنم، تاجایی که بتونم چیزایی رو که میخواد تامین می کنم همسرم فوق العاده مهربون و با محبته، پدرش چندسالیه سکته مغزی کرده و زمین گیر شده ، از این بابت ضربه روحی خورده، سه تا خواهر داره یکی بزرگتر دو تا کوچکتر، برادر نداره ولی دامادشون مثل برادر بلکه بیشتر از یک برادر براشون برادری می کنه، روحیه نسبتا مذهبی داره ، اونم مثل من زیاد غرق مذهب نیست،

ادامه مطلب / دانلود
مطلع شدن از خیانت همسر یک خبر تکان‌دهنده و از لحاظ هیجانی ویران‌کننده است. این واقعه می‌تواند دنیای زوج خیانت‌دیده را به هم بریزد. احساس خشم شدید، طرد شدن، ترک شدن، و بسیاری از احساسات منفی دیگر از جمله پیامدهایی هستند که در اکثر قریب به اتفاق موارد در طرفی که مورد خیانت واقع شده بروز می‌یابد.

خیانت در برابر خیانت!

در این میان ممکن است زوج خیانت‌دیده تصمیم بگیرد همسرش را با خیانت متقابل تنبیه کند به این امید که بتواند دوباره او را به دست بیاورد. اما باید این مهم را دانست که تلافی کردن آن هم به این شکل فقط می‌تواند میزان باقیمانده احتمالی شانس درمان رابطه را از بین برده و از این گذشته سلامت هیجانی فرد تلافی‌جو را با آسیبهای جدی مواجه کند. در این مقاله بر آنیم که مخاطرات تلافی‌جویی از طریق خیانت متقابل را بررسی نماییم.

هدف از تلافی به وسیله خیانت متقابل، تصفیه حساب کردن با همسر خائن است. در این مواقع انگیزه غالب زوج خیانت دیده این است که رفتاری کند که احساس تلخ قربانی شدن (یعنی همان احساسی که خیانت همسر در خودش ایجاد کرد) را در همسر به وجود بیاورد و همان صدمه‌ای را که خیانت همسر به زوجش وارد کرد بر او وارد کند و او را مجبور کند که احساس زوج دیگر را بفهمد و درسی فراموش نشدنی به او بیاموزد. همچنین بسیاری از افراد تلافی‌جو امیدوارند که بعد از آموختن این درس به همسرشان، بتوانند رابطه قبلی‌شان را از سر بگیرند. اما آنچه در اکثر قریب به اتفاق موارد بعد از انتقام اتفاق می‌افتد درست بر عکس انتظار است.

با خیانت در برابر خیانت، نمی‌توان به تصفیه حساب با همسر امیدوار بود. چرا که خیانتِ همسر قبلاً اعتماد و احترام بین زوجین را خدشه‌دار کرده و پیوند عاطفی بین آنها را کمرنگ کرده است. به عبارت دیگر چیزی را که قبلاً از بین رفته و از هم گسیخته شده نمی‌توان دوباره از بین برد و چیز زیاد دیگری هم بین آنها باقی نمانده که گرفتن آن از زوج خائن برای او گران تمام شود. بنابراین خیانتِ متقابل هرگز تأثیری را که زوج خیانت دیده انتظار دارد، در طرف مقابل ایجاد نخواهد کرد.

امید به به‌وجودآوردن احساسِ قربانی شدن در همسرِ خیانت‌کار نیز به جایی نمی‌رسد. در واقع خیانتِ متقابل نه تنها چنین احساسی در طرف خاطی ایجاد نمی‌کند بلکه بر عکس بهانه خوبی برای خیانت‌های بیشتر هم در حال حاضر و هم در آینده به دست او می‌دهد. خیانت متقابل می‌تواند به راحتی سبب شود که زوجِ خائن، خیانت را یک مسئله پذیرفته شده بداند چرا که زوجین هر دو همین کار را کرده‌اند.

خیانتِ متقابل هرگز احساسات تلخی را که در زوج خیانت دیده به وجود آمده در همسر او ایجاد نخواهد کرد، چه برسد به این که او را به درک کم و کیف واقعی این احساسات برساند. همچنین خیانت متقابل به جای ایجاد احساس گناه در همسر خیانت‌کار، بهانه خوبی به او می‌دهد تا احساسات طرف دیگر را کاملاً نادیده بگیرد و پیامدهای رفتارهای خودش را هم کوچک و ناچیز بنمایاند.

با این حساب، بعید است که با این شیوه بتوان درسی به همسر خیانت‌کننده داد. تنها چیزی که خیانت در برابر خیانت به او می‌آموزد نقاط ضعف و خصلت کینه‌جویی زوج آسیب‌دیده است.

همچنین انتقام‌جویی از طریق خیانتِ متقابل احتمال بهبود و از سرگیری مجدد رابطه را ضعیف می‌کند. این رفتار، طرف خیانت‌دیده را از مواجهه با مسائلی که به خیانتِ اولیه‌ی همسر منجر شده دور می‌کند، تعهد زوجین نسبت به یکدیگر را نابود می‌کند و در نتیجه فاصله روانی و عاطفی بین آنها را بیشتر می‌کند و حتی می‌تواند به دشمنی بین زوجین و اقدام به خشونت نیز بینجامد. از سوی دیگر خیانت در برابر خیانت، رابطه آسیب دیده‌ی بین زوجین را پیچیده‌تر و آسیب‌پذیرتر می‌کند طوری که ممکن است هر فرصتی برای بهبود یافتن رابطه را از بین ببرد. از این رو خیانتِ متقابل به هیچ وجه راه خوبی برای ایجاد زمینه مناسب برای بازسازی ارتباط و اعتماد به نظر نمی‌رسد.

مخاطره دیگر ِ خیانت در برابر خیانت، آسیبی است که این رفتار به سلامت فردیِ زوجِ خیانت دیده وارد می‌کند. در این رفتارِ تلافی‌جویانه، طرفِ آسیب‌دیده از خشم استفاده می‌کند تا از خود در برابر درد هیجانی ناشی از خیانت همسر محافظت نماید. نتیجه پیش گرفتن این شیوه، فقط و فقط ابتلا به بیماریهای جسمانی-روانی متعدد است. مواجه شدن با درد و احساسات تلخ و کنار آمدن با آنها (کنار آمدن به معنای تسلیم شدن و انفعال نیست)، راهی است که بهبود فردی را به همراه خواهد آورد و در نتیجه این بهبودی می‌توان به از سرگیری رابطه نیز امیدوار بود.

قبلاً گفتیم که یکی از انگیزه‌های خیانت در برابر خیانت چشاندن طعم تلخ احساسات ناشی از این رفتار در همسر خاطی است. حتی اگر فرض کنیم که این کار اثربخش بیفتد و احساس بد قربانی شدن را در همسر خائن ایجاد کند، اما به قطع و یقین این شرایط موجب نخواهد شد که احساس خوبی در طرفِ تلافی‌جو ایجاد شود. دلیل آن روشن است: واقعیتِ احساس مورد خیانت واقع شدن، آسیب دیدن و مورد بی حرمتی قرار گرفتن همچنان در فرد خیانت‌دیده وجود خواهد داشت و این قابل انکار نیست. بنابراین در پیش گرفتن این ساز و کار کودکانه، تکانشی، ناپخته و نابخردانه یعنی تلافی کردنِ خیانت همسر با عمل مشابه نه تنها از لحاظ روانشناختی فایده‌ای نخواهد داشت بلکه در آینده‌ای نه چندان دور احساس گناه، حسرت و افسوس زیادی را هم در فرد تلافی‌جو ایجاد خواهد کرد.

خیانت در برابر خیانت!

گذشته از این مضرات، خیانت در برابر خیانت خطر دیگری را نیز متوجه فرد تلافی‌جو خواهد کرد. این خطر از جانب فرد سومی خواهد بود که به هر ترتیب وارد چرخه معیوب انتقامگیری شده است.

در نظر داشته باشیم، فردی که از ارتباط با او برای تلافی‌جویی استفاده می‌شود یک انسان است با نیازها و احساسات انسانی و زمانی که به نیت فرد تلافی‌جو پی ببرد احساس قربانی‌شدن و مورد سوءاستفاده واقع شدن خواهد کرد و به این ترتیب شبکه روابط عاطفی زوج خیانت‌دیده پیچیده‌تر از قبل خواهد شد.

این در حالی است که بعد از مواجهه با خیانت همسر زمان مناسبی برای تجربه کردن روابط هیجانی دیگر که می‌تواند مخاطره‌آمیز نیز باشد نیست. بلکه فرصتی است برای کنارآمدن با خود.

(ممکن است در این زمینه ذهن فرد تلافی‌جو و همینطور خود ما دچار قضاوت درباره دیگران شود، برای مثال گفته شود که فرد سوم به خواست خودش وارد رابطه شده و حتماً او هم دلایلی داشته، کسی که مجبورش نکرده بوده و یا این که او خودش این کاره است و …  فرد سوم هر که باشد و مشکلات او هر چه باشد از بار گناه فرد تلافی‌جو در سوءاستفاده از انسانی دیگر کم نمی‌کند).

و آخرین زیان روانی خیانت در برابر خیانت برای زوج تلافی‌جو زیر پا گذاشتن معیارهایی است که تا به حال او را از این رفتار بازداشته است. شاید این معیار برای شخص اخلاقیات و وفاداری و تعهد و … بوده باشد شاید هم تقید به مذهب تا به حال او را  از انجام چنین رفتاری حفظ کرده، به مخاطره انداختن این معیارها- هر چه باشند- در آینده احساس شرمندگی و افسوسی را در فرد تلافی‌جو ایجاد می‌کند که به تصور از خود، رضایت از خود و سلامت او آسیب می‌زند.

همیشه راههای بهتری وجود دارد، این انتخاب ماست که حال و وضع ما را بهتر یا بدتر می‌کند!

ادامه مطلب / دانلود

شکاک بودن به خیانت همسر

وقتی شوهر اعتقادی هذیانی دارد که همسرش به او خیانت می کند زندگی هر دوی آن ها جهنم می شود . متاسفانه این اختلال به تازگی در برخی خانواده ها دیده می شود .

مرد به شدت عصبانی است که « چگونه این ننگ و خفت را تحمل کند » . او به همان شدتی عصبانی می شود که مردی که واقعا همسرش به او خیانت می کند .

وقتی از او بخواهید که به خاطر بچه ها این زندگی مشترک را حفظ کند ، ممکن است جواب دهد :« اگر شما به جای من بودید این بی ناموسی را قبول می کردید ؟»

مرد به شدت احساس ناامنی و عذاب می کند و از این که کسی حرف های او را تأیید نمی کند « به خدا پناه می برد » . او سال های طولانی رنج « عدم صداقت » همسر خویش را تحمل می کند در حالی که همیشه به این اندیشه است که روزی او را طلاق بدهد .

زن افسرده می شود . از این که به ناحق مورد تهمت قرار می گیرد و هیچ راهی برای ثابت کردن بی گناهی خویش نزد همسر خود نمی یابد مستأصل می شود . او بی آن که جرمی و خیانتی مرتکب شده باشد رکیک ترین فحش ها را از شوهر خود می شنود .

بستگانش به او می گویند : شوهرت بیمار است و بدرفتاری های او از اختیار و آگاهی او خارج است و « دست خودش نیست » . زن هر بار قهر می کند ، مجددا به منزل خویش بر می گردد . احساس ناامنی و ترس و انتظار این که هر لحظه ممکن است به بهانه ای واهی مورد اهانت و ضرب و شتم شوهر خود قرار گیرد دل شوره ای مداوم را بر او تحمیل می کند .

زن جر و بحث می کند ، استدلال می کند ، « مهربانی می کند »، تسلیم می شود ، اما مشکل او حل نمی شود . سال های طولانی محیط زندگی هراسناک خانه را تحمل کرده است. بچه هایش بزرگ شده اند ، پدر و مادرش پیر شده اند و استقلال مالی هم ندارد . به تدریج خود او نیز در خانه ی شوهر پیر شده است و راه به جایی نمی برد .

شوهر از مصرف دارو برای کنترل هذیان هایش امتناع می ورزد . می گوید : « دارو بخورم که بخوابم تا زنم هر کار که خواست بکند » و ممکن است به درمانگر خود نیز اهانت بکند و به او هم تهمت بزند .

وقتی وابستگان او به خاطر مشکل همسرش او را به پزشک ارجاع می دهند از مصرف دارو اجتناب می کند و می گوید : « من داروی بی غیرتی نمی خورم » . او به پندارهای هذیانی خویش کم ترین تردیدی ندارد .

چگونه می توان انتظار داشت تا با درمانگر خود یا دیگران که « او را درک نمی کنند » همکاری کند ؟ لذا بحث کردن با او به امید آن که متقاعد شود و نظرش عوض شود بی فایده است .

استفاده از دارو نیز به این امید نیست که فکر هذیانی او عمیقا عوض شود بلکه به این امید است که بار عاطفی و هیجانی همراه با اعتقادات غلط او کاهش یابد .

به عبارت دیگر دارو به این امید مصرف می شود تا افکار داغ او که با هیجان شدیدی همراه است به افکاری خنثی و تحت کنترل تبدیل شوند .

اتفاقا شوهری که هذیان دارد که همسرش به او خیانت می کند از این که نمی تواند بر اعصاب خویش مسلط باشد ناراحت است ، ولی با او نمی توان در مورد صحت و سقم افکارش بحث و جدل کرد ، اما می توان در مورد این که بتواند بر اعصاب خویش مسلط باشد و با پرخاشگری ها بهانه به دست دیگران ندهد با او صحبت کرد . می توان از او خواست دارو مصرف کند تا بتواند با درایت و خونسردی در قبال مشکلی که دارد چاره جویی کند .
می توان از او خواست که حتی الامکان در مورد افکار خود با دیگرانی که او را باور ندارند صحبت نکند . می توان با او قرار گذاشت که دست از فحاشی و کتک کاری بردارد و دارو به او کمک خواهد کرد تا بر اعصاب خود مسلط شود و خود را در وضعیت های دشوار قرار ندهد . او به دلیل این که بر هیجانات خود مسلط شود حاضر می شود دارو مصرف کند . دارویی که مطمئنا هیجان مربوط به افکار هذیانی او را کنترل خواهد کرد .

احساس ناامنی بیمار و عدم اعتماد او به دیگران ، برقراری رابطه ی درمانی را که اهرم اصلی درمان است ، مشکل می کند . در عین خونسردی و حفظ آرامش و اجتناب از جر و بحث با بیمار باید با درایت و تدبیر درباره ی اثرات مضر افکار او در عین روراستی و بدون حقه و کلک گفت و گو کرد و از او خواست تا برای حفظ آرامش و برخورد عاقلانه با مشکل در مصرف دارو پیگیر باشد .

بیمار مبتلا به اختلال هذیانی از نوع هذیان بی وفایی همسر اعتماد به نفس خوبی ندارد .

در واقع این هذیان به نوعی به انتظاری که آدمی از رفتار دیگران با خود دارد مربوط می شود . به عبارت دیگر وقتی انسان خود را شایسته و لایق نداند ،در رفتار دیگران نسبت به خود مترصد است تا مورد بی احترامی یا تخطئه و اهانت قرار گیرد یا جدی گرفته نشود و احیانا به او خیانت شود . گاهی مشکلات فیزیکی مثل سنگینی گوش ، مشکلات اجتماعی مثل زندگی در محیط غریب و نامأنوس یا در اقلیت قرار گرفتن و گاهی انتظاری که آدمی از بدرفتاری های خویش دارد و در واقع قیاس به نفس کردن سبب می شود تا زمینه های پیدا شدن هذیان ها شکوفا شود .

در هنگام درمان نیز گفتن به بیمار که چرا فکر می کند که به او خیانت می شود ، مشکل آفرین است و غالبا سبب تخریب رابطه ها می شود . اما اگر با صداقت ، ظرافت ، هم دلی ، حوصله و درک عمیق بیمار همراه باشد می تواند بسیار مفید واقع شود و به ویژه کمک کند که رابطه ی خوبی فراهم شود تا بتواند با کمک آن از بیمار حمایت کرد و او را تشویق کرد تا داروهای خود را به درستی مصرف کند .

نکات زیر از جمله مواردی است که برای کسانیکه می خواهند به این افراد کمک کنند مفید خواهد بود :

**سعی کنید نگرانی های بیمار را ، اگر چه به نظر شما غریب می آید ، درک کنید . به نیازهای واقعی او توجه کنید و در رفتار خود به او نشان دهید که خیرخواه او هستید . آن گاه به رشد اعتماد بیمار نسبت به خودتان امیدوار باشید .

**علی رغم اعتقاد غلط بیمار صادقانه با او روبه رو شوید و او را بپذیرید ، صبور باشید و در جلب اعتماد بیمار نسبت به خود عجله نکنید .

**در ذهن خود به بیمار حق دهید ، با چنین اعتقادی که دارد باید وحشت زده باشد و ممکن است رفتار آزار دهنده از خود نشان دهد . لذا از سرزنش کردن ، مسخره کردن ، توهین و قضاوت عجولانه جدا بپرهیزید .

**از هرگونه بحث و گفت و گو به منظور تغییر اعتقاد بیمار پرهیز کنید ، زیرا او پذیرش لازم را جهت قبول دلایل شما ندارد .

**مواظب پیام های غیر کلامی خود مانند خندیدن ، نگاه کردن ، نحوه ی ایستادن ، نشستن ، میزان فاصله ی خود با او ، تماس فیزیکی با او ، حرکات چهره و بدن و امثال آن باشید ، زیرا بیمار به شدت مراقب همه ی حالات کسانی است که در مقابل او هستند .

**پچ پچ کردن و در گوشی صحبت کردن شک بیمار را تشدید می کند و باید از آن اجتناب کرد .

**وقتی بیمار از دوره ی حاد جنون نجات می یابد ممکن است احساس شرم و گناه ، افسردگی ، انزوا و تنهایی و احساس تحقیر کند . در این دوره ضروری است که از جانب درمانگر و همراهان به درستی حمایت شود .

**صبوری ، صداقت ، تحمل هیجانات شدید و منطق ویژه ی بیمار و انتظار بهره ی اندک در قبال تلاش بسیار، از ویژگی های کسی است که قصد کمک به بیمار مبتلا به اختلال هذیانی را دارد .

ادامه مطلب / دانلود

css.php