نتايج جستجو مطالب برچسب : زندگی نامه

ناصر ملک مطیعی درگذشت + زندگینامه

ناصر ملک مطیعی درگذشت + زندگینامه

ناصر ملک مطیعی بازیگر پیشکسوت سینمای ایران، امروز صبح پس از مدت‌ها بیماری، در سن ۸۸ سالگی از دنیا رفت.

به گزارش میهن فال به نقل از ایسنا، زنده‌یاد ناصر ملک‌مطیعی متولد ۱۳۰۹ در تهران بود و در حدود ۱۰۰ فیلم‌ و سریال در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایفای نقش کرده بود.

وی علاوه بر بازیگری، سابقه نویسندگی و تهیه‌کنندگی سینما را نیز در کارنامه فعالیت‌های فرهنگی و هنری خود داشت.

ملک‌مطیعی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بازیگری را کنار گذاشت اما در سال ۱۳۹۲ در فیلم سینمایی “نقش نگار” به کارگردانی علی عطشانی ایفای نقش کرد.

این بازیگر پیشکسوت طی روزهای گذشته به علت نارسایی کلیه و تنگی نفس در بیمارستان بستری شده بود که پس از مدت‌ها بیماری، در سن ۸۸ سالگی درگذشت.

نگاهی به زندگی ملک مطیعی

ناصر ملک مطیعی (زاده ۱۳۰۹ در تهران) کارگردان و بازیگر سینما و تلویزیون ایران بود. پس از انقلاب اسلامی و تغییر چارچوب های حاکم بر سینمای ایران، ملک مطیعی، هم چون فردین و بهروز وثوقی، جایی در سینمای پس از انقلاب نداشتند و زمینه بر ادامه فعالیت هنری آنها فراهم نشد. ملک مطیعی، پس از انقلاب و تا به امروز، در مشاغلی هم چون قنادی و مشاور املاک فعالیت داشته است.

چطور بازیگر شدم

به گزارش اقتصادنیوز او در مصاحبه‌ای گفته بود بعد از فارغ التحصیلی دوست داشتم وارد عرصه سینما شوم زمینه ورزشی و سلامت بدنی هم که داشتم، فیزیک بدنی ام را برای سینما آماده کرد. اولین فیلمم را در سال ۱۳۲۷ بازی کردم.

مادر من خیلی آدم با نظمی بود. هیچ کدام از نامه های مرا بدون جواب نگذاشت. به من سر می زد که ببیند فیلم های من در چه مرحله ای است. مثلا می آمد فیلم را برای من نقد می کرد، می گفت فلان فیلم در اواسطش حوصله آدم را سر می برد، اما دوباره خوب می شود. خیلی از مرگ و میر من در انتهای فیلم ها خوشحال نمی شد. پدرم هم در ابتدا که سن و سال کم داشته و برای من تعریف می کرد، یک سینما در خیابان سیروس تاسیس کرد، روبه روی کوچه سادات اخویان. آنجا را با پولی که از مادربزرگ من گرفته بود به راه انداخت. یک آپارات خرید و همراه با پسرخاله ها سینما راه اندازی کرد. آن موقع تازه سینما در تهران به راه افتاده بود. آقای معتضدی از اولین سینماداران ایرانی بود، فیلمبرداری بلد بود و از پیشگامان این راه به حساب می آمد. آقای معتضدی ۲ سینما داشت؛ یکی از آنها به نام سینما تمدن در خیابان اسماعیل بزاز معروف بود و دیگری سینما میهن در چهارراه حسن آباد. پدرم با آنها همکاری می کرد و این طور شد که یک سینما به راه انداخت. ۵ یا ۶ ماه این سینما را نگه داشتند. شاید در خاطرم مانده باشد که در یک یا دو سالگی مرا روی صندلی می نشاندند. پدر بعد از اینکه در سینماداری موفق نشد، مانند خیلی از آدم های دیگر زمانی که در زندگی دستش به هیچ چیزی نرسید، رفت و کارمند دولت شد. در پست تلگراف رفت و استخدام شد. گاهی اوقات هم در خانه ویولن، تار و سه تار می زد.

ناصر ملک مطیعی درگذشت + زندگینامه

خانه پدری

من در کوچه دانشسرا در دروازه شمیران به دنیا آمدم و در دانشسرای عالی درس خواندم. یک نکته در مورد تربیت بدنی می خواستم بگویم و آن این است که سال ۱۳۲۸ یک روز من سر کلاس تربیت بدنی بودم که آقای ایثاری (فیلمبردار) سر کلاس ما آمد. او می خواست از کلاس ما فیلمبرداری کند و فیلمش را در ارتباط با معرفی ایران بسازد. او خیلی تصادفی من را به عنوان یکی از شاگردان آن کلاس پای تخته برد و این انتخاب تصادفی برایم جالب بود.

ازدواج

ناصر ملک مطیعی سال ها پیش با زنی بنام مهین ازدواج کرد که از وی صاحب یک دختر بنام شیرین و یک پسر بنام امیرعلی می باشد، همسرش مدت ها پیش فوت کرده ، وی بعد از مرگ همسرش دیگر ازدواج نکرده است.

اولین فیلم در مقام کارگردانی

اولین فیلمی که ساختم «سوداگران مرگ» بود که مضمون آن در ارتباط با مبارزه با مواد مخدر بود و به هیچ وجه ساز و آواز نداشت.

اولین تئاتر

ملک مطیعی در گفت‌وگویی تاکید کرداولین تئاتر را در دانشسرای عالی بازی کردم. آن زمان دکتر والا که در انگستان تئا تر خوانده بود، نمایشنامه ای از ژان پل سار تر به نام «دست های آلوده» که جلال آل احمد آن را ترجمه کرده بود، اجرا کرد که من به همراه خانم خوروش، ملک نصر و… در آن بازی کردیم. این نمایش سال ۱۳۳۶ اجرا شد.

بعد ازآن دکتر والا متن دیگری به نام «جاده زرین سمرقند» را کارگردانی کرد که برشی از دوران هارون الرشید بود. قرار بود نقش هارون الرشید را محمد علی جعفری بازی کند. او گرفتار تئا تر دیگری بود و آن نقش را به من پیشنهاد دادند. آن نمایش را کنار بازیگرانی مثل آقای وحدت، سارنگ، خانم ایرن، خانم تهمینه، آقای تابش و مانی مصفا بازی کردم. بعد از ۱۶ روز سالن نمایش آتش گرفت.

یک شب دکتر والا به من گفت:«حالا که اینجا آتش گرفته و شما با ما قرار داد یکساله دارید، یک نمایش دیگر بازی کن». من هم پذیرفتم و نمایش «پرفسور سوسول» یک سال و نیم و روزی دو سئانس اجرا رفت.

آن زمان کمی از سینما دور افتاده بودم. بعد هم نمایش دیگری بازی کردم و در مجموع سه یا چهار نمایش بازی کردم. بعد از آن در سال ۱۳۳۷ در فیلم «عروس فراری» را بازی کردم که در قاسم آباد رامسر آن را فیلمبرداری کردیم. بلافاصله فیلم «طلسم شکسته» را بازی کردم. این فیلم به فستیوال فیلم برلین راه پیدا کرد و در حاشیه جشنواره نمایش داده شد.آن زمان سینمای ایران را کسی نمی شناخت. من از طرف سایر بازیگران فیلم در این فستیوال حاضر شدم و در مراسمی به زبان آلمانی چند کلمه ای صحبت کردم. به هر حال سینمای ایران مثل این روز ها در جشنواره های خارجی شرکت نمی کرد. اما در آن دوران خریدار اصلی فیلم های ما روس ها و پاکستانی ها بودند.

شغل دولتی

این بازیگر مطرح سینما میگوید:من۹ سال رئیس تربیت بدنی ناحیه ۹ بودم. فوتبال بازی می کردم و داور کشتی بودم. در ۱۳۳۰ چون معلم ورزش بودم، در اولین کلاس داوری کشتی حضور پیدا کردم. در ۱۵ سالگی به قله دماوند رفتم. آن زمان هنوز کسی به این صورت به قله دماوند نرفته بود. آن قدر که رفقای ورزشی داشتم، رفقای سینمایی نداشتم. در سینما فقط با سه یا چهار نفر صمیمی بودم. البته هنوز هم دوستی من با رفقای ورزشکارم ادامه دارد.

رادیو و ژاله علو

او در گفت‌وگویی مطرح کرده است:از آن جایی که من انجمن سینمای نمایش را اداره می کردم، سینما به من وصل بود. کم کم هوادار پیدا کردم آن وقت ها مرسوم بود که مدرسه ها تئاتر اجرا کنند خودم دست به قلم می شدم و نمایشنامه می نوشتم. آخر هفته پدر و مادر ها را دعوت می کردیم که بیایند و بازی بچه هایشان را ببینند بعد از آن بود که فیلم به ایران آمد دکتر کوشان میترافیلم را به راه انداخت و بعد از آن پارس فیلم آمد.

خانم ژاله علو که هم در آن زمان و هم الان در رادیو هستند، به من می گفتند خیلی خوب هستی، خیلی شبیه ترون پاول هستی. این بازیگر آمریکایی بود که چشم و ابروی مشکی داشت و لابد شبیه من!

من فردین را وارد سینما کردم

او همچنین گفته بود: من خودم فردین را وارد سینما کردم. هیچ گاه به این قضیه فکر نکردم که او از من جلو بزند. همیشه خم شدم تا دیگران از من بالا بروند. هیچ وقت حسادت نکردم و از کسی دلخور نشدم. چون به خودم معتقد بودم. مرحوم تختی، فردین را به من معرفی کرد و از من خواست او را به سینما معرفی کنم.ایشان را دعوت کردم، حسین نوری، قهرمان وزن هشتم کشتی بود و بعدها همسر خواهر فردین شد و با مرحوم تختی کشتی می گرفتند و رفیق قدیمی مدرسه من بود. به استودیو پارس فیلم در خیابان استانبول آمدند و دکتر کوشان، دلکش، سیامک یاسمی و زرندی هم بودند و همه صحبت کردیم و همه قبول کردند که فردین به سینما راه پیدا کند

بازیگری که شیرینی فروش شد!

ملک‌مطیعی درباره زندگی پس از انقلاب خود نیز گفت: بعد از مدتی رفتم ایالات متحده به پسرم سر بزنم. قصد این را داشتم که مدت طولانی آنجا بمانم و نمی شد که هیچ کاری نکنم، آنجا به یک سوپرمارکت رفتم و می خواستم از خودم کار بکشم. خیلی از ایرانی ها می آمدند و ناراحت می شدند که چرا اینجا کار می کنید؟ بچه هایی که در آن سوپرمارکت بودند همیشه می گفتند که من مشتری ها را فراری می دهم! بعد از آن بود که همه می گفتند که من در آن سوپرمارکت مدیر هستم تا دل کسی برای من نسوزد! من هر کاری را انجام دادم حتی پیک سوپر. بعد از مدتی با خودم گفتم من که اینجا همه کار می کنم، بهتر است بروم در مملکت خودم کار کنم. به تهران آمدم و در حیاط خانه ام یک شیرینی فروشی راه انداختم. بعد از آن بود که «تابش» یک مغازه در ونک اجاره کرد و «فردین» اول فرش فروشی به راه انداخت و بعد شیرینی فروشی. بعد از مدتی او نتوانست شیرینی فروشی را اداره کند و پسرش راهش را ادامه داد. به هر حال می خواهم بگویم ۶،۵ سالی ادای شیرینی فروش ها را درمی آوردم و تنهایی زولبیا و بامیه می چیدم. مردم صف می کشیدند. به خاطر من می آمدند. خانه ما در کوچه دانشور بود و از خیابان اصلی خیلی فاصله داشت. شاهرخ نادری هم که تهیه کننده رادیو بود و صبح جمعه را اداره می کرد، به همراه «موزون» عضو تیم ملی فوتبال یک شیرینی فروشی در خیابان شمیران افتتاح کرده بودند و زنگ زدند، گفتند که سر تو که شلوغ تر از ماست! خانواده ای از دزفول برای دیدن پزشک به تهران می آمدند اول می آمدند شیرینی می گرفتند و بعد می رفتند. تماس من با مردم و نزدیکی ای که با مردم داشتند خیلی مرا سر شوق می آورد. از هر جای تهران سوار تاکسی که می شدید آدرس شیرینی فروشی ملک مطیعی را می دادید مستقیم شما را می رساند. ما یک رفیقی داشتیم به نام روح الله خان جیره بندی که رئیس مشتی تهران آن موقع بود و هنوز هم هست.

آن موقع رئیس صنف شیرینی فروشان تهران بود. او به ما می گفت که بروید، من به شما آرد و شکر و شیر هم می دهم. با لوتی گری و زمانی که خیلی مشکل وجود داشت ما را تامین می کرد. یادم می آید که خودم می رفتم کرج تخم مرغ از مرغداری ها می خریدم. زمانی هم که باز می گشتم باید مراقب می بودم، چراکه باید کاغذ خرید را همراه خودمان داشتیم. خیلی سخت بود. به خاطر می آوردم که شب عید همه خانه را تعطیل می کردیم و در سالن شیرینی های خانگی می چیدیم. خانم من قسمت زیادی از شیرینی های شب عید را درست می کرد. برای شاگرد های شیرینی پزی هم در خانه اتاق درست کرده بودم و همان جا می ماندند. یک مدتی سرد فروش بودیم و از بیرون برای مان شیرینی می آوردند و مدتی هم خودمان شیرینی می پختیم. اما خانه به هم ریخته شده بود. دیگر نمی شد راحت زندگی کرد. روزی یکی از دوستانم آمد و گفت:«بلند شو برویم. به عنوان مدیر روابط عمومی بنگاه مسکن آ. ب. آ مشغول شو! خسته نشدی این همه شیرینی پختی.» دیگر بعد از اینکه آن حرف را زد رویم تاثیر گذاشت، مدتی به اهالی خانه گفتم، ببینید می توانید خودتان شیرینی فروشی را اداره کنید؟ پسر من از ایالات متحده آمد، خانه را فروختیم و روزی که فروختیم خیلی ارزان فروختیم. خودم خانه را ساخته بودم و آن موقع نه ملاصدرایی وجود داشت و نه شیخ بهایی. هوای ونک هم دو، سه درجه خنک تر از جاهای دیگر بود. سه روز بعد از فروش خانه گریه می کردم. باغچه ای را در کرج پیدا کردیم و قرار شد هر زمانی که دلم گرفت به آنجا بروم. حالا بیست ودو، سه سال است که در آ. ب. آ هستم. حالا هفته ای دو یا سه روز می روم. آنجا اتاقی دارم و به هیچ عنوان در کار خرید و فروش شرکت نمی کردم. خیلی ها می آیند آنجا با من عکس می گیرند. انجام ندهیم من همانجا گفتم که خسته شده ام و اصلا دیگر نمی خواهم کار کنم

بازگشت به سینما

یک روز آقای علی عطشانی کارگردان فیلم «نقش نگار» از من دعوت کرد به سر صحنه فیلمبرداری فیلمش بروم و به صورت نمادین یکی از سکانس های فیلم را کارگردانی کنم، کلی با هم حرف زدیم و با گروه درباره خاطراتم صحبت کردیم، متاثر شدند و گریه کردند و پیشنهاد بازی در فیلم را مطرح کردند که نقش یک بزرگ تر خانواده و کسی که نصحیت کننده است بازی کنم. من هم پذیرفتم. به قول معروف ما زنگ در خانه خانواده سینما را فشار دادیم، این فیلم به نوعی سلام و علیک من با اهالی سینما است. اگر آن را قبول کردند و به احوالپرسی رسید، باز یک ماجرای دیگر است.

ادامه مطلب / دانلود

زندگی نامه حکیم عمر خیام

زندگی نامه حکیم عمر خیام

عمر خیام یکی از بزرگ‌ترین ریاضیدانان و ستاره‌شناسان قرون وسطی است. او به عنوان فردی که قبل از دوران مدرن، مهم‌ترین مقالات در زمینه‌ی جبر را نوشته است شناخته می‌شود. این امر به مقاله‌ی او درباره‌ی نمایش مشکلات جبری بر می گردد که در آن، او با تقاطع دادن یک هذلولی و یک دایره، روشی هندس برای حل معادلات درجه سه را کشف کرد. اهمیت خیام به عنوان یک فیلسوف و معلم، و تعداد معدود کارهای فلسفی‌ باقی مانده از او، نسبت به نوشته‌های علمی و شعرهایش توجه کمتری را به خود جلب کرده است.

دوران اولیه‌ی زندگی و حرفه

عمر خیام در 28 اردیبهشت 427 خورشیدی ( 18 ماه می 1048 میلادی) در شهر نیشابور ایران متولد شد. نام کامل او غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری می‌باشد. حرفه‌ی خانواده‌ی او ساخت خیمه بود، از همین رو به آنان خیام می‌گفتند. او دورانی از کودکی خود را در شهر بلخ در شمال افغانستان گذراند و تحت نظر استادی به نام شیخ محمد منصوری آموزش دید. بعدها فردی به نام امام موفق نیشابوری، که به عنوان یکی از بزرگ‌ترین معلمان در ناحیه‌ی خراسان شناخته می‌شد، کار تعلیم خیام را برعهده گرفت. خیام در زمینه‌ی هندسه آثار قابل‌توجهی دارد به خصوص نظریه‌ی نسبت‌ها.

توانایی علمی خیام

خیام یک علامه، ریاضیدان، فیلسوف، ستاره‌شناس، فیزیکدان و شاعر ایرانی است. او در زمینه‌ی مکانیک، جغرافیا و موسیقی مقالاتی دارد. مقاله خیام را می‌توان به عنوان اولین روش حل تشابه اقلیدسی که از یک روش بصری استفاده می‌کند در نظر گرفت. خیام اشتباه تلاش‌های قبلی ریاضی‌دانان یونانی و پارسی برای اثبات این قضیه را اثبات کرد. او استفاده از حرکت در هندسه را نپذیرفت.

خیام ریاضی‌دان

زندگی نامه حکیم عمر خیام

خیام ریاضی‌دانی بود که به اهمیت یک بسط دوجمله‌ای عمومی پی برد. بحثی که از ادعای داشتن یک بسط دوجمله‌ای عمومی توسط خیام حمایت می کند، بر مبنای توانایی او برای استخراج ریشه‌ها است . خیام عضوی از یک گروه بود که چندین ویرایش بر روی تقویم فارسی انجام داده بودند. در حدود سال 458 (15 مارس 1079) سلطان ملک شاه تقویم اصلاح شده را به عنوان تقویم رسمی کشور پذیرفت.

خیام همچنین در زمینه‌ی ستاره‌شناسی و ریاضیات دارای تألیفات بسیاری است، از جمله آن‌ها، کتاب رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله را می‌توان نام برد.

به عنوان یک ریاضی‌دان، خیام در زمینه‌های اساسی فلسفه‌ی ریاضیات، به خصوص مفهوم ریاضیات ایرانیان و فلسفه‌ی آن‌ها مشارکت زیادی داشته است. کار او بیشتر از هر دانشمند و فیلسوف ایرانی مانند ابن‌سینا، بیرونی و طوسی بوده است.

او نخستین فردی بود که کشف کرد معادله‌ی درجه‌ی سه می‌تواند بیش از یک جواب داشته یا بدون جواب باشد. از دیگر آثار او در ریاضیات رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس است که اصل پنجم اقلیدس در رابطه با خطوط موازی را به اثبات می‌رساند.

شعرهای خیام

شعرهای خیام شهرت او به عنوان یک ریاضی‌دان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. او نزدیک به هزار رباعی نوشته است. در دنیای انگلیسی‌زبان، رباعیات خیام که در طی سال‌های 1809 تا 1883 میلادی توسط فردی با نام ادوارد فیتزجرالد به انگلیسی ترجمه‌شد شناخته می‌شود. او با ترجمه‌ی این رباعیات، آن را به جهانیان شناساند، با این حال برخی از شعرها، به اشتباه به خیام نسبت داده شده است و شایسته‌ی او نیست. عده‌ای گاه به عمد اشعار او را تغییر داده‌اند تا آن را به تصوف نزدیک کنند، و عده‌ای، در سبک شعری او شعرسرایی کرده و آن‌ها را به خیام نسبت داده اند.

نمونه ای از رباعیات خیام

با کنار گذاشتن رباعیات تکراری، 57 رباعی منتسب به خیام وجود دارد. شاعران و بزرگان بسیاری همواره از او یاد کرده و به تحسین شعرهایش پرداخته‌اند. قدیمی‌ترین کتاب که نام خیام در آن آورده شده است کتاب خریده القصر از عمادالدین کاتب اصفهانی می‌باشد.

در اشعاری که در حال حاضر به نام اشعار خیام شناخته می شود، نویسنده ساختار مذهبی سفت و سخت و مفهوم تحت الفظی زندگی پس از مرگ را نپذیرفته و روشی لذت گرا را پذیرفته است. با این حال، به دلیل قدرت علمی بالا و اینکه طبق تواریخ، او به عنوان فردی بسیار عالم و دانشمند، و فقیهی فرهیخته، و فردی که زندگی ای بسیار پرتلاش و تکاپو داشته، شناخته می شد، امکان اینکه این اشعار نوشته فردی دیگر بوده که به اشتباه به خیام نسبت داده شده باشد نیز وجود دارد.

با توجه به رباعیاتی که به نام خیام شناخته میشد، افرادی خیام را فردی عارف و گروهی دیگر او را فردی بی‌اعتقاد به همه چیز می‌دانند.برای مثال اولین فرد منتقد نجم الدین راضی بوده است که انتقاداتی نسبت به خیام دارد. او با توجه به رباعیات خیام می‌گوید که خیام فردی است که نسبت به مسائل دین بی‌اعتقاد اندیشیده است.

تدریس

خیام، به خصوص زمانی که در زادگاه خود یعنی نیشابور بود، برای چندین دهه تا زمانی که از دنیا رفت، فلسفه‌ی ابن‌سینا را تدریس می کرد. خیام فیلسوف از دو منبع متفاوت قابل‌تشخیص است. یکی از طریق رباعیات او، و دیگری از طریق کارهایش که در شرایط عقلانی و اجتماعی آن زمان انجام شده بود. کارهای وی توسط دانشمندان و فیلسوفان بعد از وی همانند بیهقی، نظامی عروضی، زمخشری و صوفی و شاعر و نویسنده صوفی عطار نیشابوری و نجم الدین رازی مورد بررسی و استفاده قرار گرفتند.عمر خیام

وفات

عمر خیام در 12 آذر 510 خورشیدی (4 دسامبر 1131) در نیشابور که امروزه بخشی از ایران است در گذشت. در حال حاضر به افتخار این فرد بزرگ یکی از حفره‌های ماه به نام او نام‌گذاری شده است.

ادامه مطلب / دانلود

غلامحسین بنان در حالی در سال ۱۳۹۰ ، ۱۰۰ ساله می ​شود که هنوز سنگ قبری در خور شان و مقامش ندارد.

 زندگی نامه کامل از غلامحسین بنان

اردیبهشت صد سال پیش خواننده‌ ای به دنیا آمد که سال‌ ها بعد از او به عنوان گل سر سبد موسیقی ایرانی یاد شد ، استادی که این روزها اگرچه سنگ قبری در خور شان و مقامش ندارد اما در دل علاقه ​مندان به موسیقی جایگاه والایی دارد.

سال ۱۳۲۱ است ، روح اله خالقی در رادیو مسئولیت دارد ، بنان با عبدالعلی وزیری برای امتحان به رادیو می روند ، در دفتر روح اله خالقی ، ابوالحسن صبا هم نشسته است ، بنان خواندن قطعه‌ ای در سه گاه را آغاز می‌ کند و صبا هم با ویلن او را همراهی می‌ کند ، هنوز “درآمد” تمام نشده که خالقی به صبا می‌ گوید: “شما نواختن ویلن را قطع کنید” و به بنان اشاره می‌ کند تا گوشه حصار را بخواند ، بنان مکث نمی‌ کند و با چنان مهارت و استادی درآمد حصار را می‌ خواند و به سه گاه فرود می‌ آید که روح اله خالقی بی اختیار بلند می‌ شود و او را در آغوش گرفته و می بوسد و آینده وی را در هنر آواز درخشان پیش بینی می کند.

از آن روز تا الان نزدیک به ۷۰ سال گذشته است و از تولد بنان تا به حال ۱۰۰ سال ، پیش‌ بینی خالقی درست از آب درآمد و بنان هنوز که هنوز است از بزرگترین نام‌ های آواز ایرانی است.

از تولد تا استادی

استاد بنان در اردیبهشت ۱۲۹۰ در قلهک تهران در خانواده‌ ای متمول متولد شد ، خواننده‌ ای که از سال ۱۳۲۱ تا دهه ۵۰ در زمینه موسیقی ملی ایران فعالیت گسترده و البته ماندگاری داشت ، از شش سالگی خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو را شروع کرد و در این راه از راهنمایی‌ های مادرش که پیانو را بسیار خوب می​ نواخت بهره ها گرفت ، اولین استاد او پدرش بود و دومین استاد ، مرحوم میرزا طاهر ضیاء ذاکرین رثایی و سومین استادش مرحوم ناصر سیف بوده‌ اند.​

همانطور که گفته شد ، سال ۱۳۲۱ برای بنان سال مهم و تعیین کننده‌ ای بود ، برای اولین بار در این سال بود که صدای غلامحسین بنان ، همراه با همکاری عده‌ ای از هنرمندان دیگر از رادیو تهران به گوش مردم ایران رسید و دیری نگذشت که نام بنان زبانزد همه شد ، روح‌ الله خالقی او را در ارکستر انجمن موسیقی شرکت داد و با ارکستر شماره یک نیز همکاری را شروع کرد و از بدو شروع برنامه “گلهای رنگارنگ” بنان به دعوت استاد داود پیرنیا همکاری داشت.

بنان در طول فعالیت هنری خود ، حدود ۳۵۰ آهنگ را اجرا کرد و آنچه که امتیاز مسلم صدای او را پدید می آورد ، زیر و بم‌ ها و تحریرهای صدای اوست که مخصوص به خودش است ، بنان نه تنها در آواز قدیمی و کلاسیک ایران استاد بود ، بلکه در نغمات جدید و مدرن ایران نیز تسلط کامل داشت ، تصنیف زیبا و روح پرور “الهه ناز” او بهترین معرف این ادعا است ، بنان را می‌ توان به حق بزرگترین اجرا کننده آهنگ‌ های سبک وزیری-خالقی دانست ، او همچنین در کنار ادیب خوانساری از بهترین اجرا کنندگان آثار صبا و محجوبی محسوب می‌ شود ، استعداد شگرف او در مرکب خوانی و تلفیق شعر و موسیقی بارها ستایش موسیقی دانان معاصرش را بر انگیخته است.

فعالیت در هنرستان موسیقی

در سال ۱۳۳۲ بنان به پیشنهاد شادروان خالقی به اداره کل هنرهای زیبای کشور منتقل و به سمت استاد آواز هنرستان موسیقی ملی به کار مشغول شد و در سال ۱۳۳۴ رئیس شورای موسیقی رادیو شد ، غلامحسین بنان از ابتدا در برنامه‌ های گلهای جاویدان و گلهای رنگارنگ و برگ سبز شرکت داشته و برنامه‌ های متعدد و گوناگون دیگری که از این خواننده بزرگ و هنرمند به یادگار مانده است ، در این برنامه ها ، استادان تراز اول موسیقی سنتی چون روح الله خالقی ، ابوالحسن صبا ، مرتضی محجوبی ، احمد عبادی ، حسین تهرانی ، علی تجویدی و … با او همکاری داشته‌ اند.

کناره گیری از فعالت هنری

آذر ماه ۱۳۳۶ وقتی بنان با اتومبیل شخصی در جاده کرج مشغول رانندگی بود با کامیونی که فاقد چراغ ایمنی عقب بود تصادف کرد و در این سانحه چشم راست خود را از دست داد و به همین خاطر همیشه از عینک دودی استفاده می کرد.

سال‌ ها بعد از این حادثه بنان به فعالیتش ادامه داد اما حدود ده سال بعد از آن بود که غلامحسین بنان آهسته آهسته فعالیت خوانندگی را کنار گذاشت ، استاد مدتها به ناراحتی جهاز هاضمه مبتلا شده بود از طرف دیگر حنجره اش نیز آمادگی بیان نیازهای درونیش را نداشت و به همین دلیل اندک اندک از خواندن اجتناب ورزید و از صحنه هنر کناره کشید و بیست سال آخر عمر را تقریبا فعالیت چشم گیری نداشت و روز به روز ناراحتی جهاز هاضمه او را بیشتر رنجور می‌ کرد و متاسفانه کوشش‌ های پزشکان و مخصوصا مراقبت‌ ها و از خود گذشتگی‌ های پری بنان همسر وفادار و مهربانش هم مؤثر نیفتاد و سرانجام در ساعت ۷ بعد از ظهر پنجشنبه هشتم اسفند ماه سال ۱۳۶۴ خورشیدی در بیمارستان ایرانمهر قلهک جهان را بدرود گفت.

استاد بنان از سال ۱۳۶۴ یعنی زمان فوتش در امامزاده طاهر کرج دفن شده است ، مکانی که بسیاری از بزرگان ادب و هنر ایران در آنجا آرمیده‌ اند ، تا پیش از این سنگ قبر استاد هرچند سنگ قبر ویژه‌ ای نبود اما بسیار بهتر از اینی است که در حال حاضر و بعد از تخریب و بازسازی قبرستان امامزاده گذاشته شده است ، فروردین سال گذشته این قبرستان بازسازی شد و وعده سنگ قبر ویژه‌ ای برای آرامگاه استاد داده شده بود که قرار بود از شکور یونان آورده شود اما چنینی نشد.

از ماندگارترین ترانه‌ های بنان می‌ توان به آهنگ آذربایجان ، آمدی جانم به قربانت ، یار رمیده ، الهه ناز ، می ناب ، خاموش ، مرا عاشقی شیدا ، روز ازل ، نوای نی و سرود همیشه جاوید ای ایران اشاره کرد.

به گفته همسرش ، بنان بهترین اثر خود را “حالا چرا” و “کاروان” می‌ دانست و می‌ گفت: “کاروان را برای بعد از مرگم خوانده ​ام” همچنین استاد در اواخر عمر دلبستگی عجیبی به ترانه “رویای هستی” پیدا کرده بود تا آنجا که با این آهنگ می‌ گریست.

ادامه مطلب / دانلود

زندگی نامه ابوعلی سینا

جرج سارتن می گوید : تمدن اسلامی نتیجه پیوند جوانه نیرومند غرب بر روی درخت تناور تمدن ایرانی بود و راز نیرومندی عجیب و تحول ملکات و فضایل آن در همین مطلب نهفته است.
بی شک ابوعلی سینا ثمره ای ارزنده از این درخت تناور و جلوه ای بارز از نقش ایرانیان در اعتلای تمدن اسلامی است . وی نه تنها اعتباری برای تمدن ایرانی و اسلامی ، بلکه چهره ای تابناک در تاریخ تمدن جهان به شمار می رود . به دلیل احاطه ابن سینا بر دانشهای مختلف و تاثیر وی در متفکران و دانشمندان پس از خود – که حیطه آن به جز قلمرو اسلام ،‌ اروپا را نیز در بر گرفته بود – ‌از او در غرب به عنوان نامدارترین دانشمند اسلامی یاد می شود .
اینک در میان دانشمندان اسلامی ، کسانی که ممکن است در اروپا با ابن سینا رقابت کنند ، می توان از الکندی و ‌محمدبن زکریای رازی نام برد . اما الکندی تنها حکیم و زکریای رازی پزشک بوده است و هیچ یک مانند ابن سینا در زمینه های مختلف صاحب نام نبوده اند .
شیخ الرئیس ، ابوعلی سینا ، حسین بن عبدالله حسن بن علی بن سینا ، ‌معروف به ابن سینا در سال 370 هجری قمری در دهی به نام خورمیثن در نزدیکی بخارا چشم به جهان گشود . شرکت در جلسات بحث اسماعیلیان از دوران کودکی ، به واسطه پدر – که از پیروان آنها بود – بوعلی را خیلی زود با مباحث و دانش های مختلف زمان خود آشنا ساخت . استعداد وی در فراگیری علوم ، پدر را بر آن داشت تا به توصیه یکی از استادان وی ، ‌بوعلی را به جز تعلیم و دانش اندوزی به کار دیگری مشغول نکند . و چنین شد که وی به دلیل نبوغ خود در ابتدای جوانی در علوم مختلف زمان خود از جمله طب مهارت یافت . تا آنجا که پادشاه بخارا ، نوح بن منصور ( حکومت از 366 تا 387 هجری قمری ) به علت بیماری ، وی را به نزد خود خواند و ابن سینا از این راه به کتابخانه عظیم دربار سامانی دست یافت . وی در شرح حالی که خود نگاشته است درباره منابع آن کتابخانه خود می گوید : هر چه از آنها را که بدان نیاز داشتم خواستم و کتاب هایی یافتم که نام آنها به بسیاری از مردم نرسیده بود و من هم پیش از آن ندیده بودم و پس از آن هم ندیدم . پس این کتاب ها را خواندم و از آنها سود برداشتم و اندازه هر مردی را در دانش دریافتم و چون به سن هجده سالگی رسیدم ، از همه این دانش ها فارغ آمدم .
به این ترتیب وی در علوم مختلف از جمله حکمت ،‌ منطق و‌ ریاضیات – که خود شامل عدد ،‌ هندسه ،‌ نجوم و موسیقی است – تسلط یافت .
وی با وجود پرداختن به کار سیاست در دربار منصور ، پادشاه سامانی و دستیابی مقام وزارت ابوطاهر شمس الدوله دیلمی و نیز درگیر شدن با مشکلات ناشی از کشمکش امرا – که سفرهای متعدد و حبس چند ماهه وی توسط تاج الملک ، حاکم همدان ، را به دنبال داشت – بیش از صدها جلد کتاب و تعداد بسیاری رساله نگاشته که هر یک با توجه به زمان و احوال او به رشته تحریر در آمده است . وقتی در دربار امیر بود و آسایش کافی داشت و دسترسی اش به کتب میسر بود ،‌ به نوشتن کتاب قانون در پزشکی ، یا دائره المعارف بزرگ فلسفی خود کتاب شفا مشغول می شد . اما در هنگام سفر فقط یادداشت ها و رساله های کوچک می نگاشت . در زندان به نظم اشعار می پرداخت و یا تاملات دینی را با اسلوبی که خالی از جمال نباشد مقید می نمود .
از میان تالیفات ابن سینا ،‌ شفا در فلسفه و قانون در پزشکی شهرتی جهانی یافته است . کتاب شفا در هجده جلد در بخش های علوم و فلسفه ، یعنی منطق ، ریاضی ، طبیعیات و الاهیات نوشته شده است . منطق شفا امروز نیز همچنان به عنوان یکی از معتبرترین کتب منطق اسلامی مطرح است و طبیعیات و الاهیات آن هنوز مورد توجه علاقمندان است . کتاب قانون نیز – که تا قرن ها از مهمترین کتب پزشکی به شمار می رفت – شامل مطالبی درباره قوانین کلی طب ، داروهای ترکیبی و غیر ترکیبی و امراض مختلف می باشد . این کتاب در قرن دوازدهم میلادی همراه با آغاز نهضت ترجمه به زبانهای لاتین ترجمه شد و تا امروز به زبان های انگلیسی ، فرنسه و آلمانی نیز برگردانده شده است . قانون – که مجموعه مدونی از کل دانش طبی باستانی و اسلامی است – به عنوان متن درسی پزشکی در دانشگاه های اروپایی مورد استفاده قرار می گرفت و تا سال 1650 میلادی در کنار آثار جالینوس و موندینو در دانشگاه های لوون و مون پلیه تدریس می شد .
ابن سینا در زمینه های مختلف علمی نیز اقداماتی ارزنده به عمل آورده است . او اقلیدس را ترجمه کرد . رصدهای نجومی را به عمل درآورد و اسبابی نظیر ورنیه کنونی ابداع نمود . در زمینه حرکت ، نیرو ، فضای بی هوا ( خلا ) ، نور ، حرارت و چگالی تحقیقات ابتکاری داشت . رساله وی درباره کانی ها یا مواد معدنی تا قرن سیزدهم در اروپا مهمترین مرجع علم زمین شناسی بود .
درباره این رساله فیگینه در کتاب دانشمندان قرون وسطی چنین آورده است : ابن سینا رساله ای دارد که اسم لاتین آن چنین است : De Conglutineation Lagibum . در این رساله فصلی است به نام اصل کوه ها که بسیار جالب توجه است . در آنجا ابن سینا می گوید : ممکن است کوه ها به دو علت به وجود آمده باشند . یکی برآمدن قشر زمین . چنان که در زمین لرزه های سخت واقع می شود و دیگر جریان آب که برای یافتن مجرا ، سبب حفر دره ها و در عین حال سبب برجستگی زمین می شود . زیرا بعضی از زمین ها نرم هستند و بعضی سخت . آب و باد قسمتی را می برند و قسمتی را باقی می گذارند . این است علت برخی از برجستگی های زمین .
ابن سینا به واسطه عقل منطقی و نظام یافته اش – که حتی در طب نیز تلاش داشت مداوا را تا سرحد امکان تابع قواعد ریاضی سازد – تسلط بر فلسفه را کمال برای یک دانشمند می دانست . وی برای آگاهی از اندیشه های ارسطو و درک دقیق آن ،‌ آن گونه که خود در شرح احوالش نوشته است ، 40 بار کتاب مابعدالطبیعه را خواند و در نهایت با استفاده از شرحی که ابونصر فارابی درباره آن کتاب نوشته بود ، به معانی آن راه یافت . بوعلی در دوران عمر خود از لحاظ عقاید فلسفی دو دوره مهم را طی کرد . اول دوره ای که پیرو فلسفه مشاء و شارح عقاید و معارف ارسطو بود و دوم دوره ای که از آن عقاید عدول کرد و به قول خودش طرفدار حکت مشرقین و پیرو مکتب اشراق شد .
وی به پشتوانه تلاش یک صد ساله ای که پیش از او از سوی کسانی همچون الکندی و فارابی برای شکل گیری فلسفه اسلامی صورت گرفته بود ، موفق شد نظام فلسفی منسجمی را ارائه دهد . با توجه به این که پیش از او مقدمات این کار فراهم شده بود ، کار و وظیفه ابن سینا این بود که مشکلات و پیچیدگی ها را کشف و حل کند و آنها را به نحوی مظبوط و موجز شرح نماید . فروع جزئی را به تصول شامل ارتباط دهد و اطراف آن را به هم بیاورد .
او با ارائه نظر خود در مورد نحوه ارتباط و نسبت بین مفاهیم کلی مثل انسان ،‌ فضیلت و جزئیات حقیقی به یکی از پرسشهای علمای قرون وسطی – که مدت های طولانی ذهن آنها را به خود مشغول کرده بود – پاسخ داد . تاثیر آرای فلسفی ابن سینا ، ‌همچون آموزه های طبی او ، ‌به جز در قلمرو اسلامی ، ‌در اروپا نیز امری قطعی است . آلبرتوس ماگنوس ،‌ دانشمند آلمانی فرقه دومینیکی (1200 تا 1280 میلادی ) ‌نخستین کسی بود که در غرب تفسیر و شرح جامعی بر فلسفه ارسطو نوشت . به همین دلیل اغلب او را پایه گذار اصلی ارسطوگرایی مسیحی می دانند . وی که جهان مسیحیت را با سنت ارسطویی الفت داد ،‌ در شناخت آثار ارسطو سخت به ابن سینا متکی بود .
همچنین فلسفه ما بعد الطبیعه ابن سینا ، ‌خلاصه مطالبی است که متفکران لاتینی دو قرن بعد از او بدان رسیدند و توانستند مذاهب مختلف فلسفی را در فلسفه مدرسی هماهنگ کنند .
ابوعلی سینا در سال 428 هجری قمری ، زمانی که تنها 58 سال داشت ،‌ در حالی رخت از جهان بربست که با ادای دین خود به دانش بشری ، نامی به صلابت تمدن ایرانی از خود به جای گذاشت .

 

ادامه مطلب / دانلود
css.php