نتايج جستجو مطالب برچسب : حرفهای عاشقانه

اس ام اس عاشقانه و احساسی با طعم قهوه شهریور 93

اس ام اس عاشقانه و احساسی با طعم قهوه شهریور 93

یک فنجان درد دل بدون شکر برای تو آورده ام

بنوش… تا از دهان نیفتاده… بنوش…

آب در هاون کوبیدن است اینکه من شعر بنویسم و تو فال قهوه بگیری

وقتی آخر همه شعرهای من تو می آیی

و ته همه فنجان های تو من می روم

ادامه مطلب / دانلود

اس ام اس عاشقانه و احساسی شهریور 92

قلبم آسمون می شه به شوق خوابیدن ستاره ی وجودت

کاش از میون همه ی ستاره ها تو سهیل نشی!

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بمان با من که من بی تو صدایی خسته در بادم

در این اندوه بی پایان بمان تنها تو در یادم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

برای پریدن لازم نیست پرنده باشم

همین که تو بخندی بال در می آورم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

کاش می توانستم تورا آنگونه بخندانم

تا سیر شوی از خندیدن با کسانی که لیاقت لبخندت را ندارند!

تقصیر من چیست که نمی توانم نقش بازی کنم؟

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

اینجا همانجاست که نباید باشی

غم انگیز است اگر تو را نخواهد

مسخره است اگر نفهمی

احمقانه است اگر اصرار کنی

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

عشق از میدان مین خطرناک تر است

مین عمل نکرده پایت را از کار می اندازد

خاطره ی عمل نکرده قلبت را

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

آمده بودم به‌ تو بگویم هنوز دوستت دارم

اما بر زبانم این‌ طور آمد که هر وقت دلت خواست حرف بزنی تماس بگیر!

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

ماهی اسیر تنگ باشی و یارت در دریا

باله ات زخمی و گریه ی بی صدا واویلا

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

وقتی نیستی یا دلم می گیرد یا باران

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

این پیام فقط جهت زدن حاضری در دفتر رفاقت بود تا بدونی بیادتم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

وصیت کردم بعد مرگم قلبمو اهدا کنند

اما گفتند اجازه ی صاحبش لازمه اجازه می دی؟

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

ناز آن چشمی که سویش مال ماست

ناز آن زلفی که تارش مال ماست

ناز آن چوپان که سازش مال ماست

ناز آن دوستی که قلبش یاد ماست

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

از تنهایی پرسیدم برای عشقم چه بنویسم

گفت: بنویس ما را چون روزگار فراموش مکن

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دلم دل نیست، دریا نیست ، مرداب است

که موجی هم سراغش را نمی گیرد

نه میل زیستن دارد نه می میرد…

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بس است
 میهمان داریم
 بیا و آبروداری کن

نگذار بفهمند پشت این نقاب خندان خیس می شوی

با چشمانم هستم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

زندگی تلخ ترین خواب من است

خسته ام خسته ازاین خواب بلند. . .

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

مرا دوست داشته باش اما تجربه ام نکن

برای آموختن ابزار مناسبی نیستم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

نمى دانم چرا بعد از تو

آسمان چشم هایم همیشه ابرى است

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

کاش تو که آسمان شدی

من مث دریا می شدم

عکست می افتاد روی موج هام

من با تو تنها می شدم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

از آدمها بگذر!

ناراحت این نباش که چرا جاده ى رفاقت با تو همیشه یک طرفه است !

مهم نیست

 اگر همیشه یک طرفه اى شاد باش که چیزى کم نگذاشته اى و بدهکار خودت ، 

رفاقتت و خدایت نیستى

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

قسمتى ازمتن موجود نیست

بقیه ى متن هم موجودنیست

اصلأ متنی درکارنیست

فقط خواستم بگم بیادتم!

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

یادمان باشد که قصه ى کودکمان را با یکى بود یکى نبود آغاز نکنیم

از ابتدا بیاموزیمشان اگر یکى نباشد دیگرى هم نیست

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

نمی دانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند

می گویند حساسیت فصلی است

آری من به فصل فصل این دنیای بی توحساسم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دلتنگی هایم را با کدام قایق خیالی روانه دل دریاییت کنم تا بدانی دلتنگتم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دوستی ها کمرنگ

بی کسی ها پیداست

راست گفتی سهراب

آدم اینجا تنهاست

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

ازمن دلیل دوست داشتنت رامی پرسند!

آخر چطور عظمت روحت را برایشان شرح دهم؟

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

ادامه مطلب / دانلود

اس ام اس عاشقانه و احساسی با طعم قهوه شهریور 92

بعد از یک فنجان قهوه و دو نخ سیگار

به هوایی سرد برمی گردم

در پی رویاهایم…

در پی تو…

.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

احتیاجی به مستی نیست

یک فنجان قهوه هم دیوانه ام می کند

وقتی میزبانم چشمان تو باشد…
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یک استکان چای از میان دستانت و یک جرعه غزل از میان چشمانت

دلم آرام ِ نگاهت را می خواهد و شهد شیرین کلامت

خسته ام

دوباره باورم میکنی؟
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عصرانه ای به طعم همین واژه های تلخ

من تو ، غروب ، کافه و لبخندهای تلخ

تف می کنی تو شعر مرا روی میز و بعد

می ریزد از دهان تو این قطره های تلخ
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گارسون کمی شکر و تو لبخند می زنی

حالم به هم می خورد از طنزهای تلخ

گفتم هوا چه گرم و سر حرف باز شد

گفتی هزار لعنت بر این هوای تلخ
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عادت کرده ام به طعم قهوه

به آد مهای پشت پنجره کافه

دست هایی که می روند

آدم هایی که نمی مانند

به تو

که روبرویم نشسته ای

قهوه ات را به هم می زنی

می نوشی

می روی

یکی به آدم های پشت پنجره ی کافه اضافه می شود…
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

حالا فهمیده ام که چرا قهوه و کیک را با هم می خورم

قهوه می نوشم برای زندگی تلخم و همراهش کیک برای شیرینی لحظاتی که با تو بودم

اما باز تلخی قهوه بر شیرینی کیک پیروز می شود

لحظات با تو بودن کوتاه بود…خیلی کوتاه…

ولی زندگی تلخم خیلی بلند است…خیلی…

لعنت بر قهوه تلخ سرد شده ام
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تو

پاییز

قهوه

سیگار

اکنون کنارم هست

پاییز

قهوه

سیگار

اما تو…
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روی صندلی همیشگی می نشینم و سفارش میدم: دو فنجون قهوه

هنوز هم با این که نیستی ولی برات سفارش میدم…

خودت نیستی خیالت که هست…

.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هی تلخ می شود ته فنجان نگاه تو

در گیر و دار عصر خیابان نگاه تو

هی چرخ می زند پی آن فال لعنتی

تعبیر می شود وسط آن نگاه تو

عکس درون فال به اندوه می رسد

تصویر او که رفت میان نگاه تو

در انعکاس نور نئون های لعنتی

هی غرق می شود ته فنجان نگاه تو

طعم غلیظ قهوه آخر گرفته است

تلخ و سیاه ٬ خسته و بی جان نگاه تو

پا می شوی که رد شوی از ازدهام شهر

در پیچ و تاب گنگ خیابان نگاه تو

هی می رود به سمت همان خاطرات خوب

آن لحظه ها که حک شده در آن نگاه تو

اینکه تو مانده ای و چراهای بی جواب

او رد شده است ساده و آسان نگاه تو

جا مانده در حوالی آن اتفاق تلخ

جا مانده در نگاه خیابان نگاه تو

رد می شوی و باز دلت شور می زند

یعنی دوباره او ، تو و باران ، نگاه تو

یک بوق ممتد و همه حجم خاطرات

می رفت رو به نقطه پایان نگاه تو

ادامه مطلب / دانلود

اس ام اس عاشقانه و احساسی با طعم قهوه

در کافه ، کنج دیوار ، روبروی هم و چه خوب قهوه را نخوردیم!
حرف هایت به اندازه ی کافی تلخ بود
.
.
.
بوی تو که در مشام قهوه خانه می پیچد
بهار با هر چه گل و پرنده از پوست ما می گذرد
تو اگر نبودی آسمان ما ستاره نداشت

.
.
.

من شیفته ی میز های کوچک کافه ای هستم که بهانه ی نزدیک تر نشستنمان می شود
و من روبروی تو می توانم تمام شعر های ناگفته ی دنیا را یک جا بگویم
.
.
.
یک حبه قند در فنجان قهوه ی تلخ شیرین نمی شود
دو حبه قند در فنجان قهوه ی تلخ شیرین نمی شود
سه حبه ، چهار ، پنج…
اصلا تو بگو یک دنیا قند در این دنیای تلخ
نه…
اگر تو نباشی فال این زندگی شیرین نمی شود
.
.
.
چند ساعت ، فنجان ، نورهایی که روی میز چیده ایم
و حرف هایی که در آن سوی شیشه ها تا غروب قد می کشند
مثل زخمی سر خورده از گلوی فنجان های شکسته سر ریز می شویم
با همین چند فال قهوه ای که از سایه روشن دست هایمان دست بر نمی دارند
.
.
.
زندگی جیره مختصریست
مقل یک فنجان چای و کنارش عشق است مثل یک حبه قند
زندگی را با عشق نوش جان باید کرد
سهراب سپهری
.
.
.
دوست داشتن یک فنجان قهوه است که با لذت می نوشیم و عشق همان قهوه اما غلیظ تر!
نوازش عاشق همان شیر است!
و عاشقانه هایش سیگاری است که پس از آن می کشیم نفس گیر اما دلچسب
.
.
.
در فنجان خالی می شوم شبیه عابران خسته مرا قورت می دهی
و من راه قلبت را پیش می گیرم در قهوه ای که به رگ هایت جاریست
.
.
.
زیر بارون بهاری توی کافه
پیشه تو بودن برای من مثل یه رویاست
.
.
.
می شود به فنجانی قهوه مست شوی و به سیگاری نشئه و به لبخندی کامیاب!
اگر اویی که باید روبرویت نشسته باشد!
.
.
.
این روزها تلخ ترم از قهوه ای که تو را قسمت فال من نکرد
.
.
.
کافه چی …
امشب قهوه نمی خواهم فقط بگو امروز به کافه ات سر زد؟
روی  کدام صندلی نشست؟
آهای کافه چی حواست هست؟
قهوه نمی خواهم جواب می خواهم!
.
.
.
هنوز دو قهوه داغ و تلخ روی میز هستند
اما تو نیستی…
.
.
.
خدا را چه دیدی
شاید یک روز در کافه ای دنج و خلوت این کلمه ها صوت شدند
برای گوش های تو که روی صندلی رو بروی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده چای تو سرد شد…
بس که خیره ماندی به من…

.
.
.

عادت کرده ام تنها توی کافه ای بنشینم
از پشت پنجره آدم ها را ببینم
قهوه ای تلخ بنوشم و تا خانه با نبودنت پیاده راه بروم
.
.
.
مرا با این بالش و این دو تا ملافه و این سه تا شکلات روی میزت راه می دهی؟
می شود وقتی می نویسی دست چپت توی دست من باشد؟
اگر خوابم برد موقع رفتن جا نگذاری مرا روی میز کافه !
از دلتنگیت می میرم
.
.
.
پشت میز همیشگی، رو به صاحب کافه : روز برفی قشنگیست
فقط آمده ام یک ساعت سکوت کنم و کمی هم آرامش
لبخند می زند : روز برفی قشنگیست
.
.
.
هی کافه چی !
میزهایت را تک نفره کن…
نمیبینی همــــــه تنهاییـــــــــــــــم ؟
.
.
.
حکایت رفاقت من با تو حکایت قهوه ایست که امروز به یاد تو پشت میز کافه ای تلخِ تلخ نوشیدم!
که با هر جرعه، بسیار اندیشیدم که این طعم را دوست دارم یا نه؟
و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن که انتظار تمام شدنش را نداشتم!
و تمام که شد فهمیدم باز هم قهوه می خواهم!
حتی تلخِ تلخ!

ادامه مطلب / دانلود
css.php