نتايج جستجو مطالب برچسب : تاریخ

تاریخ موسیقی ایران

موسیقی سنتی ایرانی، شامل دستگاه‌ها، نغمه‌ها و آوازها، از هزاران سال پیش از میلاد مسیح تا به امروز سینه به سینه در متن مردم ایران جریان داشته و آنچه دلنشین‌تر، ساده‌تر و قابل‌فهم تر بوده است؛ امروز در دسترس است. بخش بزرگی از آسیای مرکزی، افغانستان، پاکستان، جمهوری آذربایجان، ارمنستان و ترکیه متأثر از این موسیقی است و هر کدام به سهم خود تأثیراتی در شکل گیری این موسیقی داشته‌اند. اینک قبل از بررسی خلاصه وار تاریخ موسیقی ایران باید به چند نکته توجه کرد: اول آنکه ایران باستان، کشوری پهناور بوده که حدودا شامل ۳٠ کشور امروزی بوده است و به طبع دارای اقوام، مذاهب و فرهنگهای گوناگونی بوده‌اند.

بنابراین ما نباید منتظر فرهنگی یک پارچه باشیم زیرا این اقوام در کنار هم و به کمک دستاوردهای یکدیگر به پیشرفت و تکامل رسیده‌اند و نه به تنهایی. از طرفی موسیقى اقوام و ملل مختلف در قالب ملى و بومى بر اساس قواعد و مقررات خاصى تشکیل مى‌شود. حوادث تاریخی، انقلاب‌ها، تمدن‌ها و … در پى‌ریزى مبانى موسیقى سنتى و ملى سهم بسزایى دارند. کشور ایران از لحاظ موسیقى قدمت تاریخى و درخور توجهى دارد. تاریخ‌نویسى به‌طور تخصصى امرى است جدید و موسیقى در ایران از دیرباز تا امروز داراى تاریخ نوشته شده‌اى نیست.

البته به‌جز این علت، دلایل دیگرى نیز براى این امر وجود دارد. از آنجائى‌که موسیقى هنرى است شفاهی، از سایر هنرها دیرتر و کمتر به نوشته درآمده است. شرایط ناپایدار ایران به‌دلیل هجوم‌هاى مداوم قبایل و کشورهاى بیگانه و نیز نابسامانى‌هاى داخلى موجب شد که از این نظر مستندات کافى – اگرهم وجود داشته – از بین برود و باقى نماند. طبق نظریه‌هاى برخى مورخان مشرق‌زمین، قدمت موسیقى ایرانى را در زمان هخامنشى برآورد کرده‌اند و یکى از خط و زبان‌هاى هفتگانه آن دوران که عامهٔ مردم آن را بلد بوده‌اند، احتمالاً موسیقى بوده و آوازهایى از قبیل سوگ سیاوش را با آن خط و زبان مى‌خواندند. اما از این دوران اطلاعات دقیقى در دست نیست.

البته سرودهاى مذهبى گات‌ها به‌گونه‌اى موزون به‌صورت آواز خوانده مى‌شده ولى در مذهب قدیم ایرانی، موسیقى داراى اهمیت چندانى نبوده است. ولى موسیقی غیرمذهبى به صورت رقص و آواز رایج بوده است. پس از حملهٔ اسکندر، در زمان سلوکیان و اشکانیان، ایران تحت تأثیر تمدن یونان واقع شد و تحولى در عرصهٔ موسیقى اتفاق افتاد؛ اما در حقیقت پایه‌ریزى موسیقى ایران به دورهٔ ساسانیان باز مى‌گردد و اسناد اولیهٔ موسیقى ایران متعلق به این دوران است.

از امپراتورى خسرو پرویز و شکوه دربارش بسیار گفته شده؛ وى از موسیقى‌دانان حمایت مى‌کرده؛ از مهمترین موسیقى‌دانان این دوره رامتین، بامشاد، باربد، نکیسا، آزاد و سرکش بودند که هنوز نامشان باقى است. از میان این‌ها باربد برجسته‌ترین چهره بود و داستان‌هاى زیادى بعدها دربارهٔ مهارت او در نوازندگى و آهنگ‌سازى نقل کرده‌اند. تنظیم و سازماندهى سیستم موسیقایى یعنى هفت ساختار مقامى معروف به خسروانى و سى مقام اشتقاقى (لحن) و سیصد و شصت ملودى را به او نسبت مى‌دهند. شمار آنها با تعداد روز در هفته، ماه و سال تقویم ساسانیان برابر بوده است.

امروزه به‌درستى معلوم نیست که این مقام‌ها و آهنگ‌ها چه بوده‌اند؛ اما نام‌هاى بعضى از این ‌آهنگ‌ها توسط نویسندگان دورهٔ اسلامى ذکر شده؛ نام‌هایى چون کین ایرج، کین سیاوش که شاید اشاره به حوادث تاریخى داشته‌اند و اسامى چون باغ شیرین و باغ شهریار که شکوه دربار را نشان مى‌داد، و نیز اسامى چون سبز بهار و روشن چراغ را بکار مى‌بردند. اما دربارهٔ آن آهنگ‌سازى‌ها اطلاعات درستى در اصول نظرى آن دوران وجود ندارد.

البته در بررسی دوره پیش از اسلام یکی از منابع معتبر ما همان حجاری‌ها و مجسمه‌ها و نقوش روی ظروف بدست آمده می باشد که از سال ١۵٠٠ قبل از میلاد مسیح آغاز می شود. از مجسمه های بدست آمده در حیطه قلمرو ایران باستان که در شوش بدست آمده، سازی شبیه تنبور امروزی مشاهده می شود که نمایانگر یک ساز ملودیک در آن زمانها است. در حجاریهای طاق بستان، گروه نوازندگان چنگ نواز و سازهای بادی نیز مشاهده می شود. بیشتر اطلاعات ما از دوران پیش از اسلام ایران زمین، محدود به کتب تاریخی و اشعار سده های اول دوران اسلامی است و ما اطلاعی از موسیقی کاربردی و نحوه اجرای دقیق موسیقی در آن دوران نداریم.

موسیقى دورهٔ ساسانیان هسته‌اى بود که از آن موسیقى تمدن اسلامى رشد نموده است. بعد از اسلام موسیقى ایران توقف کوتاهى داشت و بعد از چند سال دچار تغییراتى شد. اما در دوره بعد از فتح ایران توسط اعراب تا آخر دوره خلفای راشدین که در سده اول حکومت اسلامی حکمرانی می کرده‌اند (از سال یازده تا چهل و یک هجری قمری) انواع موسیقی ممنوع بود.

با روی کار آمدن بنی امیه موسیقی آزادی بیشتری پیدا کرد و از این دوران تا دوران خلفای عباسی دوره اوج شکوفایی موسیقی نظری و عملی ایران و اسلام است که در این دوران کسانی چون فارابی، ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن زیله، صفی الدین ارموی، عبدالقادر مراغی، ابوالفرج اصفهانی، اسحاق موصلی، ابراهیم موصلی، قطب‌الدین محمود شیرازى و افراد بیشمار دیگری در موسیقی عملی و نظری ظهور کردند که کتب و رساله های آنها در موسیقی موجود است. به طور کلی موسیقی قبل از اسلام را باید یک نوع موسیقی عملی دانست و قاعده و نظمی بین صوتها و لحن‌ها پیدا نکرده بودند، ولی در دوره اسلامی به دست ایرانیان با توجه به قاعده های موسیقی که فیلسوفان یونانی طرح کرده بودند نهضتی در موسیقی ایران پدید آمد.

در دوران صفوى و قاجار، موسیقى تحت اختیار دربار بود و از اجتماع دور افتاد، اما شکل مذهبى آن در قالب تعزیه و نمایش‌هاى دراماتیک و نیز توسط نوازندگان و شاعران دوره‌گرد تداوم یافت، ولی البته از موسیقی که در دوران اسلامی کاربرد داشت جدا شد و رنگ ایرانی این موسیقی بیشتر شد. اهمیت موسیقی در زمان صفویه را می توان در بنای کاخ چهـلستون و اتاق موسیقی کاخ عالی قاپو مشاهـده کرد.

در دوره قاجاریه این روند به اوج کمال خود رسید و سیستم دیگری که بنام دستگاه در دوره صفویه ظهور کرده بود، کامل شد و توسط نوارندگان چیره دست آن زمان به صورت شفاهی به شاگردان سازهایی از قبیل تار، سه تار، کمانچه، نی و سنتور انتقال پیدا کرد و در همین دوران قاجاریه بود که خط نت امروزی به ایران راه یافت و سنت شفاهی اساتید موسیقی ایران که بنام ردیف است به خط نت در آمد.

از دورهٔ ناصرى به بعد نیز با تأثیرپذیرى از فرهنگ‌هاى دیگر، موسیقی قدرت خلاقهٔ بهترى یافت و دوران تازه‌اى آغاز شد. با شروع قرن بیستم به‌دلیل تأثیرات غرب، موسیقى به میان مردم آمد و رونق تازه‌اى از جهت آموزش و پژوهش به ‌وجود آمد. در اوایل دههٔ ۱۹۳۰ هنرستان عالى موسیقى در تهران تأسیس شد و آموزش غربى مبنا قرار گرفت. ارکستر سمفونیک تشکیل شد و گروه کُر سازماندهى گردید. در کنار آن موسیقى سنتى ایران طى کنسرت‌هایى با تلاش على‌نقى وزیرى برپا شد.

پس از جنگ جهانى دوم، گروه‌هاى مختلف موسیقى در رشته‌هاى مختلف و نیز جشنواره‌هاى متعدد و با حضور هنرمندان بین‌المللى در دههٔ ۱۹۷۰ در ایران برپا گردید و پایتخت، حیات موسیقیایى پرتحرکى را شاهد بود. تأثیر رادیو و تلویزیون نیز در این مورد بسیار چشمگیر بود. هنرستان عالى موسیقى و هنرستان موسیقى ملى و دانشکده موسیقى دانشگاه تهران، دانشجویان را در رشته موسیقى‌شناسى و آهنگ‌سازى غربى و نیز موسیقى سنتى ایرانى تربیت کردند و بزرگانى در عرصهٔ موسیقى ایران ظهور کردند که توانستند خدمات ارزنده‌اى براى این کشور انجام دهند. از جمله غلامحسین درویش (۱۲۵۱-۱۳۰۵)، استاد روح‌ا… خالقى (۱۲۸۵-۱۳۴۴)، استاد ابوالحسن صبا (۱۲۸۱-۱۳۳۶)، استاد على‌نقى وزیری، مهدى برکشلی، و نیز محمدتقى مسعودیه موسیقى‌شناس.

طبقه‌بندی موسیقی ایران
موسیقی سـنتی امروز ایران، که باقی مانده مقامات دوازده گـانه قـدیم است، قـبلا مفـصل تر بوده و امروز جـزئی از آن در دستـرس است. طبق روش طبقه بـندی جـدید در آواز و مقامات، که از حدود صد سال پـیش برقـرار شده، آواز و موسیقی سنـتی ایران را در دوازده مجـموعه قرار داده‌اند. از دوازده مجـموعـه تـقـسیم بـندی شده، هـفت مجموعـه که وسعـت و استـقـلال بـیـشـتری داشتـه‌اند، دستگـاه نامیده شده و پـنج مجموعـه دیگـر را که مستـقل نـبوده و از دستگـاهـهای مزبور منشعـب شده‌اند، آواز نامیده‌اند.

دستگاه
هر دستگاه موسیقی ایرانی، توالی‌ای از پرده های مختلف موسیقی ایرانی است که انتخاب آن توالی حس و شور خاصی را به شنونده انتقال می‌دهد. هر دستگاه از تعداد بسیاری گوشه موسیقی تشکیل شده‌است و معمولاً بدین شیوه ارائه می‌شود که از درآمد دستگاه آغاز می‌کنند، به گوشهٔ اوج یا مخالف دستگاه در میانهٔ ارائه کار می‌رسند، سپس با فرود به گوشه‌های پایانی و ارائهٔ تصنیف و سپس رِنگی اجرای خود را به پایان می‌رسانند. موسیقی سنتی ایران شامل هفت دستگاه و پنج آواز است. هفت دستگاه ردیف موسیقی سنتی ایرانی عبارت‌اند از: شور، ماهـور، هـمایون، سه گـاه، چـهـارگـاه، نوا و راست پـنجـگـاه.

آواز
آواز معمولاً قسمتی از دستگاه مورد نظر است که می‌توان آنرا دستگاه فرعی نامید. آواز از نظر فواصل با دستگاه مورد نظر یکسان یا شبیه بوده و می‌تواند شاهد و یا ایست متفاوتی داشته باشد. به‌طور مثال آواز دشتی از متعلقات دستگاه شور و از درجه پنجم آن بوده و به عنوان مثال اگر شور سل را در نظر بگیریم، دارای نت شاهد و ایست «ر» می‌باشد. بدین ترتیب در آواز شور، ملودی با حفظ فواصل دستگاه شور روی نت «ر» گردش می‌کند و در نهایت روی همان نت می‌ایستد. به‌طور کلی هر آواز پس از ایست موقت روی ایست خودش، روی ایست دستگاه اصلی (در این‌جا شور) باز می‌گردد. آوازهای متعلق به دستگاه موسیقی ایرانی ۵ تا هستند و عبارت‌اند از:

• آواز ابوعطا، متعلق به دستگاه شور (درجه دوم)
• آواز بیات ترک (بیات زند)، متعلق به دستگاه شور، (درجه سوم)
• آواز افشاری، متعلق به دستگاه شور، (درجه چهارم)
• آواز دشتی، متعلق به دستگاه شور، (درجه پنجم)
• آواز بیات اصفهان، متعلق به دستگاه همایون، (درجه چهارم)

ردیف
موسیقی امروز ایران از دورهٔ آقا علی‌اکبر فراهانی (نوازندهٔ تار دورهٔ ناصرالدین شاه) باقی مانده‌است که توسط آقا غلامحسین (برادر آقا علی‌اکبر) به دو پسر علی‌اکبرخان به نام‌های میرزا حسینقلی و میرزا عبدالله، آموخته شد و آنچه از موسیقی ملی ایران امروزه در دست است، بداهه‌نوازی این دو استاد می‌باشد که به نام «ردیف موسیقی» نامیده می‌شود. ردیف در واقع مجموعه‌ای از مثال‌های ملودیک در موسیقی ایرانی است که تقریباً با واژهٔ «رپرتوار» در موسیقی غربی هم‌معنی است. گردآوری و تدوین ردیف به شکل امروزی از اواخر سلسلهٔ زند و اوایل سلسلهٔ قاجار آغاز شده‌است. یعنی در اوایل دورهٔ قاجار سیستم مقامی موسیقی ایرانی تبدیل به سیستم ردیفی شد و جای مقام‌های چندگانه را هفت دستگاه و پنج آواز گرفت.

از اولین راویان ردیف می‌توان به خاندان فراهانی یعنی آقا علی اکبر فراهانی – میرزا عبدالله – آقاحسین‌قلی و… اشاره کرد. ردیف‌هایی که اکنون موجود می‌باشند: ردیف میرزا عبدالله – ردیف آقاحسین‌قلی – ردیف ابوالحسن صبا – ردیف موسی معروفی – ردیف دوامی – ردیف طاهرزاده – ردیف محمود کریمی – ردیف سعید هرمزی – ردیف مرتضی نی‌داوود – و … می‌باشند. هم‌اکنون ردیف میرزا عبدالله – صبا و دوامی‌کاربری بیشتری دارند و بیشتر در مکاتب درس موسیقی آموزش داده می‌شوند. همچنین بر هـفت دستگـاه اصلی و پـنج آواز، تعـدادی گوشه نیز موجود است و الگـوی نوازندگـان و خوانـندگـان امروزی است. شمار این گـوشه‌ها ۲۲۸ عدد عنوان شده است.ردیف های مخـتـلف و مشهـور استادان موسیقی سنـتی صد ساله اخـیر مانـند آقا حسیـنـقـلی، میرزا عـبدالله، درویش خان و صـبا نـیـز از هـمین نـظم پـیـروی می‌کـند.

اجـرای دستـگـاه و آواز
برای اجرای یک دستگـاه با یک آواز تـرتـیـبی را باید رعـایت کرد که معـمولا این چـنـیـن است: درآمد، آواز، تصنـیف و رنگ. از زمان مرحوم درویش خان و به ابـتکـار وی، پـیش درآمد و چـهار مضراب نیـز به این سلسله مراتـب اضافه شده است.

ترانه‌های فـولکـوریک ایران
در ایران اقوام مخـتـلفی ساکـنـند که از نظر فرهـنگی و قـومی تـفاوت های بـسیاری با یکـدیگـر دارند؛ بنابراین موسیقی فولکوریک ایران دارای خصوصیات بسیار متـنوعی از نظر طرز بـیان و لحـن موسیقی است. مثـلا موسیقی آذربایجـانی، گـیلانی، خراسانی، بـخـتـیاری، کردی، شـیرازی و بلوچی نـه تـنـها در ملودی هـا، که در گـویش نـیز با یکـدیگـر بـسیار متـفاوتـند. از نظر فرم موسیقی می توان از دو نوع موسیقی بومی در ایران نام برد:

۱ – تـرانه های بومی آوازی که به صورت انـفرادی یا دسته جمعـی خوانده می شود.
۲ – رقص های محلی سازی که با سازهـای محلی به اجرا در می آید.
نمونه هایی از موسیقی فـولکوریک ایران عبارتند از: موسیقی بـخـتـیاری، لرستان و فارس، موسیقی گـیلان و تالش، موسیقی کردستان، موسیقی سواحل جنوب ایران، موسیقی سیستان و بلوچستان، موسیقی خراسان، موسیقی ترکمن و موسیقی آذربایجان. برخی دیگر از موسیقی نواحی ایران نیز شامل موسیقی مازندران، موسیقی همدان و موسیقی نمکدره‌ای می‌باشند.

سازها
سازهای مهم موجود در ایران عبارتند از: نی، دف، تار، سه‌تار، دوتار، کمانچه، قیچک، قانون، تمبک، چنگ، رباب، تنبور، سنتور، بربط، عود، داریه، ضرب، چگور، تمبیره، سرنا، دودوک (بالابان)، نی انبان، قره نی، دون علی، دو ضاله یا دوزله، دهل، دمام، تاس، نقاره، زنگ، طبل، کرنا، کوس، دیوان، هزار تار، چنگ، سنتور ایستاده، اِکتار (سازی تک سیمه) و سایر سازهای مربوط به مناطق مختلف و محلی.

ادامه مطلب / دانلود

 

اولین اسکناس جعل شده در ایران + عکس

اولین اسکـناس تـقـلبی در ایران

اولین کسی که در ایران اقدام به چاپ اسکـناس تـقـلبی کرد شخصی به نام الکساندر ایوانویچ بود که در شهـریور ماه 1309 به کمک عـده ای در یک زیرزمین در جنوب شهـر تهران به کار چاپ اسکـناس‌های یک تومانی مشغـول بود. سال‌های بعـد چاپ اسکـناس تـقـلبی در ایران معـمول شد و عـلاوه بر اسکـناس ایران، حتی اسکـناس تـقـلبی سایر کشورهای جـهان نیز از قـبـیل دلار و دیـنار عـراقـی چاپ شد؛ البته متقلبان همین که تعداد کمی از اسکـناس‌ها را به مصرف رسانـدند، دستگـیر شدند

 

ادامه مطلب / دانلود

چرا از تاریخ درس نمی‌گیریم؟

احتمالاً شما هم با این باور عموم هم‌عقیده هستید که تاریخ خزانه‌ای گرانبها از خرد خاموش است که منتظر کشف و درک شدن می‌باشد تا به جای اینکه آرام آرام به غبار تبدیل شده و از ذهن همه بیرون برود. زندگی‌هایمان را ارتقا دهد.

هگل، فیلسوف بزرگ به تاریخ نگاه کرده و اینطور نتیجه‌گیری می‌کند: ما از تاریخ این را می‌آموزیم که آدمها هیچ از تاریخ نمی‌آموزند. سانتایانا، انسان‌شناس پرسروصدا هوشیارانه هشدار می‌دهد که آنهایی که نمی‌توانند گذشته را به خاطر آورند، محکوم به آنند که آن را دوباره زندگی کنند. جمله‌ای از یک ناشناس هم درمورد این حقیقت اضافه می‌کند: افراد عاقل از اشتباهات دیگران درس می‌گیرند؛ افراد باهوش از اشتباهات خودشان. و نادانان از هیچ‌کدام.

آیا همه انسانها نادان و ناامید هستند؟ آیا انسانیت تا این اندازه جاهل است؟ آیا نمی‌توانیم از تجربیات نسل‌های قبلی درس بگیریم؟ چرا؟

***

به این دلیل از تاریخ درس نمی‌گیریم که در آن مورد آموزش ندیده‌ایم؛ آموزش‌ها و تحصیلات ما بسیار انتزاعی، قدیمی و نامربوط است که پر از معیار و مقیاس‌های مصنوعی قرن‌ها و تاریخ‌ها و اسم‌های مربوط به جنگ‌ها و افراد مشهور است که هیچ ارتباطی با زندگی ما، درک و دغدغه‌هایمان ندارد.

وقتی بتوانیم از گذشته درس بگیریم، زندگی‌های بسیار بهتری خواهیم داشت.

درکنار اتفاقات و رویدادهایی که در تاریخ ثبت شده است، آدم‌ها چطور آن رویدادها را از سر می‌گذراندند؟ برای کنار آمدن با آنها چه می‌کردند؟ حقایق زندگی، بازی‌های روزگار، داستان‌های مربوط به چرا و چگونگی پیش آمدن اشتباهات و موفقیت‌ها، هیچکدام به ما نمی‌رسد. چگونگی موقعیت‌ها و کارهای اصلی و اساسی–همه آن الگوهای باارزش و پرمفهومی که باعث شد زندگی‌های زمان‌های قبل، ارزش یادآوری نداشته باشند.

خردی برگرفته از گذشته بخشی از ثبت تاریخی به شمار نمی‌رود. به نظر می‌رسد اینکه افراد چطور راهشان را باز کرده و جلو می‌رفتند برای مورخان و نویسندگان تاریخ هیچ اهمیتی نداشته است. ما در مدرسه، تاریخ زندگی یاد نمی‌گیریم. آیا باید به سریال‌های تاریخی تلویزیون و فیلم‌های سینمایی اعتماد کنیم؟ آیا اینها فقط کارهایی سرگرم‌کننده برای عموم مردم نیستند؟

ما می‌توانیم از تجربیات قبلی برگرفته از منابعی که بر اساس واقعیات تاریخ است، برای زندگی کنونی خود درس بگیریم. برای درک و پیگیری این اطلاعات  باید بتوانیم ببینیم، گوش کنیم و حس کنیم. آیا زنده بودن با تاریخ سازگاری ندارد؟ آیا تاریخ باید در خاک مدفون شود؟

کلمات هرودوت ( هرودوت نخستین تاریخ‌نگار یونانی زبان است که آثارش تا زمان ما باقی مانده‌است. ) که دو هزار و پانصد سال پیش تاریخ را بنا نهاد این روزها بازتاب خود را از دست داده‌اند:

«آنچه هرودوت با تحقیق دریافته است را اینجا مطرح می‌کنیم: به این منظور که یاد گذشته با گذشت زمان در میان مردم از بین نرود و کارهای بزرگ و حیرت‌آور یونانیان و خارجی‌ها و بخصوص دلیل جنگیدن آنها در برابر هم، شهرت و آوازه خود را از دست ندهد.»

به نظر نمی‌رسد که قصد پدر تاریخ خلق یک دامنه جدید از برتری علمی بوده باشد.

به خاطر علاقه هرودوت به اسطوره، پلوتارک صالح فریاد برخواهد آورد که پادشاه عریان است و اطلاعات نادرست: «هرودوت پدر دروغ است!» به همین ترتیب، برای هزاران سال همه با تایید سر تکان خواهند داد و فراموش می‌کنند که هرودوت غیرعلمی کلمه تاریخ را بنیان نهاده و هدف او، کار نوشتن خاطرات گذشته برای عبرت گرفتن نسل‌های آینده بوده است.

این هدف بسیار ساده و انقلابی بود: با دادن گذشته‌ای به ما برای متمایز کردنمان از حیوانات دیگر؛ برای یاد گرفتن ما، برخلاف حیوانات، از نسل‌هایی که دیگر زنده نیستند، از اشتباهات آدم‌های دیگر. وظیفه تاریخ جلوگیری از فراموشی است و زنده نگه داشتن خاطرات به طریقی که از آنها درس زندگی گرفته شود.

***

شاید مورخان که از تکرار خسته‌ هستند، دیگر باور نداشته باشند که نقش آنها کمک به نسل‌های جدید برای اجتناب از اشتباهات فاجعه‌باری است که قبلاً انجام شده و نه درس گرفتن از گذشته؛ شاید باور دارند که فکر کردن به یک حقیقت کوچک اما خالص باقیمانده مهم تر باشد.

شاید مورخان باور ندارند که وظیفه آنها تغییر دادن آینده، حرف زدن با آدمها و بازداشتن آنها برای مبارزه دوباره از صفر است.  آیا بیان و توضیح علل و شرایط راضی‌شان می‌کند؟

شاید مورخان و معلمانی که کار آنها را ارائه می‌کنند دیگر نمی‌دانند که چطور باید با هم حرف بزنند یا معلمان نمی‌خواهند گوش دهند و یا مورخان تصور نمی‌کنند این موضوعات برای عامه مردم مفید و تکان‌دهنده باشد. یک چیزی سد راه دانستن شده است.

***

شاید آن چیزی که سد راه دانستن ما شده است، ایده پیشرفت باشد که این در تناقض با هدف اصلی است. اگر پیشرفت لازم است، اگر آینده برای همیشه تازه است و دیگر پیش نخواهد آمد، پس درس گرفتن از گذشته چه سودی دارد؟ علاوه‌براین، اگر انسانیت نه با امیال و اعمال انسان‌ها، بلکه با فرایندهای لازم و ضروری است که جلو می‌رود، درس گرفتن از تاریخ چه ارزشی دارد؟ چنین تاریخی فقط آب در هاون کوبیدن خواهد بود و به همین خاطر اجازه می‌دهند که خرد خاموش تاریخ در جای خود خوابیده باشد.

می‌تواند به این دلیل هم باشد که مورخان از آموزش داستان‌های مشکوک قدیمی خجالت‌زده هستند چون می‌خواهند دانشمندانی قابل‌احترام باشند. آنها فقط به دنبال واقعیات قطعی و سطح بالا از گذشته هستند. فقط می‌توانند باورهای دقیق جهانی را بیان کنند که به اثبات رسیده‌اند. شاید دستورالعمل‌های مردمی ساده و عملی سطح‌پایین‌تر که از تاریخ به یاد مانده باشد برای آنها مهم نباشد زیرا این نوع حقایق علمی، به اندازه کافی خالص و دقیق نیستند. واضح است که آموخته‌های تاریخی را نمی‌تواند زیر میکروسکوپ در آزمایشگاه آزمایش کرد.

مورخان جدی‌تر دریافته‌اند که اشارات تاریخ ثبت‌شده‌ای که برای ما باقی مانده است بسیار کم‌دقت، مشکوک، متعصبانه و راضی‌کننده قدرت‌ها و رهبرانی است که می‌خواستند تصویر خود را به آیندگان منتقل کنند. احتمالاً کشف کرده‌اند که این جالب‌ترین خاطراتی که به ما از گذشته منتقل شده، انبوهی از دروغ‌ها، خیالات و جزئیات شخصی است، نه قوانین. فایده داستان‌هایی که اصلاً راست هم نیستند چیست؟

شاید فشار زیادی روی مورخین برای صادق بودن هست که تاریخ اصلاً اینگونه نیست. شاید مفهوم امروزی گذشته زود به زود تغییر می‌کند.

تاریخ قرن اخیر را بسیار تغییر داده است؛ باستان‌شناسان چاه گذشته را عمیق‌تر و عمیق‌تر کنده و محققان اشتباهات اسناد، روش‌ها و ایده‌ها را دقیق‌تر بررسی کرده‌اند. چقدر خجالت‌آور است که این آموخته‌ها اینقدر برای ما کم هستند.

***

این سوال برای ما مصرف‌کنندگان تاریخ هنوز باقی است: چرا بسیاری از مورخین بزرگ چیزهای کمی برای آموختن به ما دارند؟ چرا این روزها دیگر نمی‌توان از داستان‌های گذشته درس گرفت؟

برای خیلی از ما تنها فایده عمومی تاریخ-و فایده حیاتی آن–قصد و نیت اولیه هرودوت است که آموختن چیزی معنی‌دار از گذشته به ما می باشد تا دفعه بعد که کار مشابهی انجام دادیم، عملکرد بهتری داشته باشیم.

***

ما می‌توانیم در عین دروغین بودن تاریخ از آن درس بگیریم. چیزی که باید در متون تاریخی و ادبی گذشتگان به دنبال آن باشیم، شکلی جامع و قابل درک در سطح خودمان است؛ استعاره، تشبیه، داستان‌های تکان‌دهنده  که به ما بهتر زندگی کردن را آموزش می‌دهد.

ما نیاز به گنجینه‌های فکری داریم که ذهنمان را خوب بیاراید و کمکمان کند خوب قضاوت کنیم و بفهمیم کاری قبلاً انجام شده نه اینکه همان اشتباه را دوباره تکرار کنیم. آدمهایی که از گذشته درس می‌گیرند می‌توانند به جای رنج کشیدن از آن، برای پیشرفت خود از آن بهره ببرند.

اگر انسان‌ها همه اینها را قبلاً دیده‌اند، بگذارید آن برایتان معنی کنند! آماده باشید که بفهمید گذشتگان چگونه زندگی کردند و توصیه‌های آنها را برای امروز و فردا بشنوید.

***

شاید بهترین مورخین امروز کسانی باشند که تجربیات زندگی گذشتگان را مطرح می‌کنند. آنها بدون هیج روش و متد خاصی آنچه شخصاً درمورد طبیعت انسان، اتفاقات زندگی و موقعیت‌های مختلف درک کرده و یاد گرفته‌اند را برای ما توضیح می‌دهند تا با کمک آنها بتوانیم بهتر زندگی کنیم. باید به آنها و حرف‌هایشان اعتماد کنیم.

حداقل نمی‌توانیم به اندازه هرودوت به انسان‌ها کمک کنیم؟

ادامه مطلب / دانلود
css.php