نتايج جستجو مطالب برچسب : بی اعتمادی

مهمترین موانع آرامش زن و شوهر

مهمترین موانع آرامش زن و شوهر

سخت گیری

سخت گیری در خانواده مصادیق مختلفی دارد. از جمله آن ها می توان به بهانه گیری در امور خانه اشاره کرد. تجربه ثابت کرده است که این عمل جز ناراحتی خود و دلسردی همسر نتیجه ای در بر نخواهد داشت. صفت سخت گیری جزیی از منفی نگری است که از نظر دین و اخلاق مذموم شمرده شده است. زیرا زمینه را برای رشد سایر اختلافات و ناسازگاری ها فراهم می کند. در گفتار و کردار آدمی همواره عیوب و نقایصی وجود دارد. هر اندازه انسان منفی نگرتر باشد، از زمینه موجود برای بهانه گیری، بیشتر بهره می جوید.

سخنان فتنه انگیز

یکی از مهم ترین عوامل اختلاف بین زن و شوهر این است که یکی یا هر دو خوبی های مرد و

ادامه مطلب / دانلود

در اولین روزهای نامزدی و ازدواج زوج های زیادی هستند که با یک مشکل مشترک دست به گریبانند: حساسیت های بیش از حد همسرشان که گاهی آن را آن حسادت های عاشقانه تعبیر می کنند.

با نامزد بی اعتماد چه کار کنیم؟

واقعیت این است که ما چیزی به عنوان حسادت یا حساسیت های عاشقانه نداریم. همه چیز از احساس ناامنی در رابطه سرچشمه می گیرد. شما وقتی نامزدتان را در حال گفتگویی صمیمی با یک غریبه می بینید، حساس می شوید چون حس می کنید امنیت رابطه تان به خطر افتاده است و ممکن است کسی بیش از شما بتواند به همسرتان نزدیک شود یا مورد قبول او واقع گردد. در چنین شرایطی ممکن است شما برای سرپوش گذاشتن به حس خود، آن را با عباراتی مثل حسادت عاشقانه، حساسیت از روی عشق زیاد و عباراتی از این دست مطرح کنید.

این وضعیت اگر خیلی تشدید شود، یعنی اگر شما با کوچکترین حدس و گمان، نشانه یا حرفی احساس کنید امنیت رابطه تان به خطر افتاده است، یعنی وارد فاز بی اعتمادی شده اید و باید ریشه این بی اعتمادی را پیدا کنید.

اگر در ابتدای رابطه هستید و فکر می کنید مورد بی اعتمادی نامزدتان قرار گرفته اید، توصیه می کنیم دقت بیشتری در انتخابتان داشته باشید و روی ازدواجتان بیشتر فکر کنید. اما اگر عقد کرده هستید یا اولین ماه های زندگی مشترکتان را می گذرانید، این توصیه ها به تعدیل احساسات منفی همسرتان کمک خواهد کرد:

1- علت را شناسایی کنید

گاه رفتار ماست که زمینه بدگمانی را به وجود می آورد. رفتار های تصنعی و ابراز احساسات خالی از صداقت، به میزان زیادی موجب می شود نامزد یا همسرمان دیگر به ما اعتماد لازم را نداشته باشد و این است که رفته رفته روابط میان ما و او به سردی می گراید. قبل از هر چیز، سهم خود را در این بی اعتمادی بازنگری کنید. چنانچه تصور می کنید آنقدر که باید، با همسرتان صادق نبوده اید لازم است قبل ازهر اقدامی در این زمینه، این صداقت را به رابطه میان خودتان بازگردانید.

2- تحمل و انعطاف پذیری خود را افزایش دهید

گاهی بد دلی و بد بینی یک بیماری تلقی نمی شود، بلکه تجربیات و شکست های متعددی که فرد در زندگی خود داشته، او را به فردی بد بین و بی اعتماد تبدیل کرده است. سعی کنید او را درک کنید، مهربانی و علاقه خود را به او نشان دهید. فرد بد بین، با همان عینکی که شما را ارزیابی و قضاوت می کند، خود را می بیند و می شناسد. لذا بسیار ضروری است که این پیام را به او منتقل سازید که با وجود ویژگی های رفتاری که دارد، او را دوست دارید و می پذیرید. تحمل خود را با به یاد آوردن عشقی که به او دارید افزایش دهید و بدانید که برای کسب آرامش در زندگی لازم است منعطف باشید تا نشکنید.

3- اعتماد همسرتان را جلب کنید

سعی کنید به تعهدات و ارزش هایی که میان خود و همسرتان قرار داده اید، پایبند باشید و این پایبندی را به او نشان دهید. با صداقت و عطوفت، حسن نیت و اعتماد خود را به او ابراز و با کاهش رفتار های ضد و نقیض، سعی کنید انسجام لازم را در این امر ایجاد کنید. اعتماد کنید تا مورد اعتماد قرار گیرید.

4- از همسرتان بخواهید که با شما صحبت کند و اعتماد به نفس او را بالا ببرید

گاهی خود فرد بد دل به آزار دهنده بودن رفتارش آگاه است، اما قادر به متوقف کردن افکار خود نیست. گاهی پیامی چون: “تو برای من مهم و دوست داشتنی هستی” او را نرم و آرام می کند و تمام چیزی است که نیاز دارد؛ بنابراین لازم است همواره نکات مثبت، خوبی ها و ویژگی های مثبت او را به یادش بیاورید و سعی کنید در محیطی که توام با آرامش، صداقت، احترام و امنیت است او را به گفت و گو ترغیب کنید.

5 – از مشاوره تخصصی کمک بگیرید

چنانچه آنچه را که توصیه شد به کار گرفتید و برای رفع مسئله تان کافی نبود، در نهایت استفاده از مشاوره تخصصی روانشناسی توصیه می شود.

ادامه مطلب / دانلود

مجتبی و ندا تنها سه سال در کنار یگدیگر زندگی کرده‌اند و هردو برای جدایی از یکدیگر یا به قول ندا، خلاص شدن از شر همدیگر درصدد طلاق هستند. ندا می‌گوید: دیگر تحمل این زندگی را ندارم، وقتی مجتبی را دوست داشتم در مورد مشکلاتم با خانواده‌اش و دخالت‌های آن‌ها با او حرف می‌زدم اما حالا نه تنها حرف مشترکی با همدیگر نداریم، بلکه سایه یکدیگر را هم با تیر می‌زنیم.

طلاقی از نوع ثبت نشده!

مجتبی هم دیگر تنها با دوستانش خوش است، شب‌ها دیر به منزل می‌آید، تنها می‌خوابد و شام را هم بیرون با دوستانش می‌خورد، تحمل این زندگی برای هردوی ما سخت شده است، مهرم حلال، جانم آزاد…

این تنها گوشه‌ای از درد دل‌های ندا بود، مجتبی هم با شنیدن این حرف‌ها سکوت کرد و تلخ، خندید…

جدایی تنها به معنای حک شدن مهر طلاق در شناسنامه زن و شوهر نیست.گاهی دو نفر سال‌ها زیر یک سقف زندگی می‌کنند اما در حقیقت از یکدیگر جدا هستند؛ هیچ احساس، محبت و عاطفه‌ای بین آنها حکمفرما نیست، و به دلایل مختلف ترجیح می‌دهند به صورت قانونی از یکدیگر طلاق نگیرند.

این دلایل هم می تواند نوع های مختلفی داشته باشد. دل نکندن از فرزند، ترس از آبرو، وابستگی مالی به همسر یا واهمه از واکنش های خانواده و اجتماع از دلایلی است که برخی زوج ها ترجیح می دهند از همدیگر طلاق قانونی نگیرند و به اجبار با یکدیگر زیر یک سقف زندگی کنند. طلاق عاطفی حادثه ای فوری و آنی نیست که در یک روز یا چند هفته اتفاق بیفتد، بلکه معمولا طلاق های عاطفی محصول فرآیندهای طولانی مدت هستند؛ فرآیندی که در آن زوج ها بتدریج زمان از یکدیگر فاصله می گیرند، حرف های یکدیگر را نمی فهمند و مهر و اعتماد بین آنها رفته رفته کمرنگ می شود.

مدیریت نکردن مشکلات مالی

مشکلات مالی شوخی بردار نیست و هر خانواده ای ممکن است روزگاری در تنگنای مالی قرار بگیرد، اما برخی زوج ها هستند که در مواجهه با فشارهای مالی سخت، مشکلات را سر یکدیگر خالی می کنند و با بداخلاقی و جهنم کردن زندگی مشترک، مشکلات مالی زندگی زناشویی را فرافکنی می کنند.

این اتفاق را باید محصول مدیریت نکردن مشکلات مالی دانست، زیرا بسیاری از زوج ها را می توان یافت که باوجود مشکلات مالی زیاد، تلاش می کنند با همکاری یکدیگر، این مشکلات را حل کنند و پای دغدغه بی پولی را به زندگی مشترکشان نکشانند.

بی اعتمادی، بی مهری می آورد

هیجان، صمیمیت و تعهد را سه ضلع دوست داشتن صادقانه می دانند که این مولفه ها باید در زندگی مشترک جاری باشد. زمانی که تعهد به همسر رنگ ببازد و دروغ و خیانت به زندگی مشترک سرک بکشد، بدیهی است صمیمیت هم از آن زندگی رخت برمی بندد.

هیجان، شور و اشتیاق برای زندگی مشترک هم بدون تعهد و صمیمیت امکان پذیر نیست و می بینیم وقتی بی اعتمادی مثل موریانه به جان زندگی مشترک افتاد، راه برای طلاق عاطفی هموارتر می شود.

طلاقی از نوع ثبت نشده!

وقتی زندگی مشترک، در رتبه دوم قرار می گیرد

کم نیستند زنان و مردان شاغلی که از صبح تا شب کار می کنند تا درآمد بیشتری داشته باشند و کمترین زمان ممکن را با همسرشان می گذرانند.

حتی در مواردی می بینیم توجه به فرزندان برای والدین در درجه اهمیت بالاتری از زندگی زناشویی قرار می گیرد یا خانواده پدری مهم تر از زندگی مشترک می شود.

برای این گونه زنان و مردان که شغل، فرزند یا خانواده پدری در اولویت است و زندگی مشترک در رتبه دوم قرار می گیرد، احتمال طلاق عاطفی بیشتر است. البته اهمیت شغل، فرزند و خانواده پدری بر کسی پوشیده نیست، ولی وقتی اهمیت زندگی مشترک در رتبه های دوم و سوم قرار بگیرد، نباید توقع داشت که آن زندگی زناشویی از گرمای دوست داشتن لبریز باشد.

همچنین مشکلات جنسی، مراجعه نکردن به مشاوره های خانواده، دخالت مکرر خانواده ها در زندگی مشترک زوج ها و یاد نگرفتن مهارت های زندگی مشترک از عوامل دیگری است که در صورت تکرار طولانی مدت، می تواند طلاق عاطفی و حتی گاه طلاق رسمی را به زندگی مشترک تحمیل کند.

زندگی زناشویی

زن و مردی که باهم پیمان زناشویی می‌بندند، قرار است تمام نیازهای یکدیگر را به بهترین شکل برطرف کنند. شما قرار است تنها شریک جنسی همسرتان باشید و او هم همین طور. اگر برای این رابطه برنامه مشخصی نداشته باشید، تکراری و از روی اجبار عمل کنید، خیلی زود از کیفیت و کمیت آن کم خواهد شد و این موضوع خود علتی برای دور شدن شما از هم می‌شود.

حرف‌هایی مثل نمی‌خواهم همسرم مرا برای این رابطه بخواهد ”‹یا دوست داشتن ما والاتر از این رابطه است، تنها خودتان را گول می‌زند. در دنیای پرجاذبه امروز، زن و مردی می‌توانند همسر خوبی باشند که بهترین شریک جنسی ممکن برای همسرشان شوند.

دنیای کلمات و خط قرمزهایش

تو آنقدر بی‌مسئولیتی که نمی‌دانم چرا با تو ازدواج کردم؟ در آینه به خودت نگاه کرده‌ای؟ چرا مثل زن‌های امروزی نیستی؟ همان بهتر که صبح زود از خانه بروی و دیر وقت برگردی، حضور تو فقط کار مرا زیادتر می‌کند……

نه اشتباه نکنید اینها جملات یک نمایشنامه کمدی نیست بلکه مکالماتی است که در خیلی از خانواده‌ها، عادی شده است.

برخی همسران وقتی مدتی از ازدواجشان می‌گذرد و با هم خودمانی می‌شوند، فکر می‌کنند هرچیزی که به ذهنشان رسید را به هر نحوی که بخواهند باید ابراز کنند. اما از این موضوع غافلند که حرف‌های خیلی ساده که گاهی در وسط دعوا و بدون منظور بیان می‌شود، می‌تواند قلب طرف مقابل را جریحه‌دار کند و اثر آن برای همیشه بماند.

بسیاری از سرد شدن‌ها و دور شدن‌های زناشویی به این علت است که دو نفر نمی‌دانند هر حرف آنها می‌تواند چه تاثیری بر زندگی‌شان داشته باشد. کلماتی چون دوستت دارم، عزیزم، تو زیباترینی مرد رویاهای منی مثل شارژر زندگی عمل می‌کنند اما توهین، ناسزا و کلمات نامناسب مانند بمبی تمام داشته‌های عاطفی زن و شوهر را دود کرده و بین‌شان فاصله می‌اندازد.

طلاقی از نوع ثبت نشده!

روابط خارج از خانه، یک تهدید جدی

یک جمله معروف است که می‌گوید: هرچه روابط خارج از خانه با جنس مخالف گرم‌تر شود، روابط داخل خانه سردتر می‌شود.

روابط خارج از خانه با جنس مخالف یعنی چه؟ یعنی همان ارتباط ساده با همکارتان که ممکن است به نظر شما خیلی عادی بیاید و مدعی باشید بسیار پاک و دوستانه است اما به مرور صمیمیت ایجاد شده، ناخودآگاه در صمیمیت شما با همسرتان تاثیر خواهد گذاشت.

برخی به بهانه روشنفکری و به روز بودن، می‌گویند روابط زن و مرد می‌تواند در اوج صمیمیت و نزدیکی، پاک بماند. به بهانه‌های مختلف ساعت‌ها با هم به صورت حضوری، تلفنی و اینترنتی در ارتباط هستند و فراموش می‌کنند قصه زن و مرد، داستان آتش و پنبه است.

آمار و ارقام می‌گویند، بیشتر آنها که در دریا غرق می‌شوند، شناگران ماهر هستند. کسانی که بیش از حد به خودشان و تواناییشان اعتماد دارند، وقتی تن به آب می‌زنند، فکر غرق شدن هم نمی‌کنند به همین دلیل بی‌محابا جلو می‌روند و هر چه به آنها بگویی: بیشتر این جلو نرو، می‌گویند: حواسم هست! اما غافل از این که دریا هزاران بازی پنهان دارد. این موضوع شبیه روابط با جنس مخالف خارج از خانه است.

ارتباط صمیمانه خارج از چارچوب یکی از بزرگ‌ترین آفت‌هایش این است که رنگ و جلای رابطه با همسرت را کم می‌کند. علتش هم معلوم است. وقتی در خانه با همسر خود رابطه دارید، به علت صمیمیت و زندگی روزمره و مشکلات آن، طبیعی است که دلخوری، اختلاف یا بی‌توجهی پیش می‌آید. رابطه‌های خارج از خانه همیشه به نوعی ساختگی و همراه با بار هیجانی حباب‌وار خواهد بود به همین علت وقتی در کنار هم قرار می‌گیرید، ناخود آگاه احساس می‌کنید، شریک خانگی مشکلی دارد که رابطه با او همیشه با خنده و حرف‌های قشنگ همراه نیست. روزبه روز از او فاصله می‌گیرید و دورتر می‌شوید.

عواقب بی چون و چرای طلاق عاطفی

بدیهی ترین نتیجه ای که می توان از طلاق عاطفی گرفت، طلاق رسمی است؛ یعنی یک زوج پس از چند سال تحمل همدیگر به پایان خط می رسند و دیگر به طور رسمی و قانونی از هم جدا می شوند اما این فقط بخشی از عوارض طلاق عاطفی است. سه نوع مشکل اصلی در کمین مردان و زنانی است که به اجبار با یکدیگر زندگی مشترک دارند و به اکراه زیر یک سقف زندگی می کنند.

مشکلات پزشکی، مشکلات روانشناختی روابط خارج از چارچوب خانواده، اصلی ترین مشکلاتی است که به گفته این روان شناس می تواند از عواقب طلاق ذهنی ناشی شود.

اعتیاد، خودکشی و وسواس هم از دیگر عوارضی است که غفاری آن را از عواقب طلاق ذهنی در بین برخی زوج ها می داند که البته این عوارض فقط احتمالی است و به این معنی نیست که همه زوج ها کارشان به این اوضاع کشیده می شود.

ادامه مطلب / دانلود

 


 اگر بخواهید برای خرید به فروشگاهی بروید که هیچ آشنایی قبلی با آن ندارید و جنسی را انتخاب کرده و قصد خرید آن را داشته باشید و در این هنگام، فروشنده شروع به تعریف از جنس مورد نظر شما کند،‌ چقدر به گفته‌های او اعتماد می‌کنید؟


حال و هوای اعتماد!!

اگر گذرتان به بیمارستانی افتاده باشد و ناچار به بستری کردن بیمار خود شده باشید، پس از ترخیص، فهرست بلند بالایی از داروهای مصرفی بیمارستان  و سایر اقلام درمانی در اختیار شما قرار ‌گیرد، شما پس از پرداخت وجه قابل پرداخت به بیمارستان، ‌چه اندازه به آن فهرست اعتماد می‌کنید؟

اگر همسایه‌ای یا یکی از اقوام، تقاضای مبلغی پول از شما کند، چقدر به گفته‌های او برای بازپس دادن وجه در زمان وعده داده شده اعتماد خواهید کرد؟اگر هنگام رانندگی،‌ فردی با تکان دادن دست از شما تقاضای کمک برای رساندن وی به مقصدی مشخص کند، چقدر به او اعتماد کرده و حاضر به کمک او می‌شوید؟

اگر مجبور به مراجعه به کلانتری شده و نسبت به حادثه پیش آمده برای خود قصد شکایت و رسیدگی به آن را داشتید، تا چه حد امیدوار خواهید بود که به شکایت شما سریعا رسیدگی شده و شما در زمان لازم به حقوق خود دست یابید؟

اگر قصد رفتن به یکی از دستگاه‌های اجرایی برای رفع نیاز و مشکل پیش رو را داشته باشید،‌ چقدر به زمان انجام کار اداری خود در آن دستگاه اجرایی مطابق با استاندارد موجود اطمینان دارید؟…ده‌ها نمونه از این سوالات را صرف نظر از درستی یا نادرستی انجام آنها در ذهن خود مرور کنید و یک پاسخ برایشان داشته باشید که محور آنها اعتماد به سایرین باشد. آیا در مجموع خود را در برابر این پرسش نمی‌بینید که چرا اعتماد عمومی در سطح جامعه کم شده است؟اساسا اعتماد چیست؟ اعتماد طبق تعریف فرهنگ معین، تکیه کردن بر واگذشتن کاری به کسی و سپردن چیزی به کسی است .

اعتماد عمومی رکن سرمایه اجتماعی در هر جامعه‌ای به شمار می رود و فاصله زیاد اعتماد در خانواده با اعتماد به کسانی که در زمره خانواده نیستند،‌ نشانه‌ای از سطح ناکافی سرمایه اجتماعی در آن جامعه است

در سطح اجتماعی، اعتماد ، اطمینان داشتن به جامعه و نظام اجتماعی است که شامل خانواده، اقوام، همسایگان، ‌دوستان و آشنایان و دولت و مسوولان می‌شود.بی‌اعتمادی حس ناخوشایندی به لحاظ داشتن بار روانی آن است. حسی که اغلب ما آن را تجربه کرده‌ایم؛ اما موضوع این جاست که بی‌اعتمادی،‌ حالا بیماری جامعه شده است. این بیماری توان فکری را از جامعه می‌گیرد و آن را مثل فردی همیشه نگران می‌کند.سالها پیش یک پیمایش ملی در سطح 28 استان کشور انجام شده بود که نشان داد 52 درصد مردم صداقت و راستگویی در جامعه را کم می‌دانند و هر چه سطح تحصیلات بالاتر می‌رود، باور به صداقت و راستگویی مردم کاهش می‌یابد.

همچنین 73 درصد مردم تظاهر و دورویی در جامعه را زیاد می‌دانند. بررسی میزان اعتماد مردم به یکدیگر هم نشان داده بود که 88 درصد مردم اعضای خانواده خود  را بسیار زیاد و زیاد ،‌49 درصد اقوام و خویشان را بسیار زیاد و زیاد  و 44 درصد مردم هم ، دوستان خود را بسیار زیاد و زیاد قابل اعتماد می‌دانند.این آمار اگرچه به نقش مهم خانواده در ایران در موضوع حفظ اعتماد اشاره دارد اما آن جا نگران‌کننده می‌شود که وقتی اعتماد، پا را از خانواده فراتر می‌گذارد ، کمرنگ‌تر می‌شود.

این درحالیست که اعتماد عمومی رکن سرمایه اجتماعی در هر جامعه‌ای به شمار می رود و فاصله زیاد اعتماد در خانواده با اعتماد به کسانی که در زمره خانواده نیستند،‌ نشانه‌ای از سطح ناکافی سرمایه اجتماعی در آن جامعه است.باید این موضوع را بسیار جدی گرفت که هر جامعه ای که اعضای غیرقابل اعتماد بیشتری داشته باشد، در مورد پذیرفتن قوانین هم مشکلات جدی خواهد داشت و همین امر مشکلات اجتماعی بعدی را به دنبال خواهد داشت.

مردم اگر ببینند در جامعه اسلامی کوچکترین مفسده اقتصادی هم از نظر مسوولان دور نمانده و با پاسخی عبرت‌آموز مواجه می‌شود، یا با کسانی که به خود اجازه تجاوز به حریم افراد و حقوق فردی و اجتماعی دیگران را می‌دهند برخورد قضایی محکمی صورت می‌گیرد، به دولت و دستگاه قضایی اعتماد کرده و به دنبال آن اعتماد عمومی مثل آبی جاری و زلال در تمام جامعه جریان می‌یابد

از نگاه جامعه‌شناختی، سطح پایین اعتماد عمومی موجب بروز رفتارهای ضد اجتماعی می‌شود و به تبع آن، ‌دروغ‌پردازی، کلاهبرداری، ‌تقلب‌، کم‌فروشی، هرج و مرج و قانون‌شکنی،‌ بی‌مسۆولیتی، کم‌کاری، انواع جرایم و ده‌ها مشکل دیگر پدیدار می‌شود.البته پرواضح است که انتظار مدینه فاضله از جامعه را نمی‌توان داشت بطوریکه همه خوب باشند،‌هیچ کس رفتار ضد اجتماعی نداشته باشد و همه بطور مطلق به هم اعتماد کنند؛ بلکه منظور آن است که اعتمادی عمومی مثل سد محکمی برای جامعه در برابر پیشگیری از بیماری‌های اجتماعی است و این سد از سطحی برخوردار است که وقتی مایه آن کاهش یافت باید علامت خطر آن را جدی گرفت.

این علائم خطر از تغییر رفتارهای اجتماعی مردم نمایان می‌شود. چیزی که امروز در جامعه ما هم در مجموع تحت عنوان کاهش اعتمادی عمومی خود را نشان داده است. اغلب ما در بحث اعتماد عمومی کم می‌آوریم و بسیار محتاطانه‌تر از قبل عمل می‌کنیم. این درحالیست که اعتماد اجتماعی،‌ ضمانت فعالیتهای اجتماعی است  و  بدون آن نظم اجتماعی برقرار نمی‌شود.

برای حفظ کالای ارزشمند اعتماد عمومی چه باید کرد؟این که طبق همان پیمایش ملی، بیش از 72 درصد مردم ندانند این روزها آدم  خوب چه کسی و آدم بد کیست؟ یا 70 درصد مردم ندانند که دیندار واقعی و متظاهر و ریاکار کیست؟ نشانگر آن است که دیوار اعتماد پر از رنگ‌کاری‌های نامطلوب شده که نیازمند پاکسازی و در اصصلاح عامیانه‌تر، سفیدکاری لازم دارد. یعنی اعتماد عمومی را باید به گونه‌ای احیا کرد که مردم در سایه آن به احساس آرامش و اطمینان دست یابند؛ در غیر این صورت بی‌اعتمادی جامعه را خسته و فرسوده خواهد کرد.

به نظر می‌رسد از آن جا که  اعتماد عمومی، رکن مهم ساختار یک جامعه ایده‌آل است، مبارزه با مفاسد اقتصادی و نیز مفاسد اجتماعی از مهمترین راهکارهاست. مردم اگر ببینند در جامعه اسلامی کوچکترین مفسده اقتصادی هم از نظر مسوولان دور نمانده و با پاسخی عبرت‌آموز مواجه می‌شود، یا با کسانی که به خود اجازه تجاوز به حریم افراد و حقوق فردی و اجتماعی دیگران را می‌دهند برخورد قضایی محکمی صورت می‌گیرد، به دولت و دستگاه قضایی اعتماد کرده و به دنبال آن اعتماد عمومی مثل آبی جاری و زلال در تمام جامعه جریان می‌یابد و حیات پاکی را به جامعه می‌بخشد.

مسوولان هم به عنوان الگوی عملی مردم، باید در انجام مسوولیت‌ها و اجرای بموقع وعده‌ها، به خود سخت‌گیری کنند؛ چرا که بی‌توجهی به همین موضوع، پایه بی‌اعتمادی در بین مردم است و ضررهای جبران‌ناپذیر دارد؛ همچنین اجرای قانون توسط شهروندان را جدی بگیرند؛ چرا که قانون‌شکنی رابطه دو طرفه در اعتماد عمومی را به شدت متزلزل می‌کند و خود، مقدمه هرج و مرج و بی‌تفاوتی در جامعه می‌شود؛ در ادامه، با هر عاملی که به اعتماد عمومی لطمه می‌زند به شدت مقابله کنند؛ مانند کم‌فروشی، ‌گران‌فروشی و احتکار، تجاوز به حقوق یکدیگر در جامعه تا مردم هم از این اجرای قانون درس اعتماد بگیرند. چراکه به نظر می‌رسد مادامی که نظم اجتماعی در جامعه به هر دلیلی رعایت نشود، ‌دامنه بی‌اعتمادی، وسیع‌تر می‌شود.

ادامه مطلب / دانلود
css.php