نتايج جستجو مطالب برچسب : برترى زور علم بر زور تن

حکایت های گلستان سعدی: باب اول، حکایت 40 – رزق و روزى به زرنگى نیست

هنگامى که هارون الرشید (پنجمین خلیفه عباسى) بر سرزمین مصر، مسلط گردید گفت:

بر خلاف آن طاغوت (فرعون) که بر اثر غرور تسلط بر سرزمین مصر، ادعاى خدایى کرد، من این کشور را جز به خسیس ترین غلامان نبخشم.

از این رو هارون غلام سیاهى به نام خصیب داشت که بسیار نادان بود، او را طلبید و

ادامه مطلب / دانلود

حکایت های گلستان سعدی: باب اول، حکایت 36 – نجات یافتن نیکوکار و هلاکت بدکار

با گروهى از بزرگان در کشتى نشسته بودم. کشتى کوچکى پشت سر ما غرق شد. دو برادر از آن کشتى کوچک، در گردابى در حال غرق شدن بودند. یکى از بزرگان به کشتیبان گفت: ((این دو نفر را از غرق شدن نجات بده که اگر چنین کنى، براى هر کدام پنجاه دینار به تو مى دهم.))

کشتیبان خود را به آب افکند و شناکنان به سراغ آنها رفت و

ادامه مطلب / دانلود

حکایت های گلستان سعدی: باب اول، حکایت 33 – دروغگویى جهانگردها

شیادى بر زلف سرش، گیسوهایى بافت و خود را به شکل علویان (فرزندان على علیه السلام) در آورد، با توجه به اینکه بافتن گیسو در آن عصر در میان فرزندان على ع معمول بود. او با این کار، خود را به عنوان علوى معرفى کرد و به میان کاروان حجاز رفت و با آنها وارد شهر شد تا به دروغ نشان دهد که

ادامه مطلب / دانلود

حکایت های گلستان سعدی: باب اول، حکایت 32 – انتخاب راى شاه براى دورى از سرزنش او

انوشیروان (یکى از شاهاه معروف ساسانى )چند وزیر داشت، آنها با هم درباره یکى از کارهاى مهم کشور به مشورت پرداختند و هر یک از آنها داراى رایى بود و راءى دیگران را نمى پسندید.

بوذرجمهر (وزیر برجسته انوشیروان) راءى انوشیروان را برگزید. وزیران در غیاب شاه به بوذرجمهر گفتند: چرا راءى شاه را برگزیدى؟ راءى او چه امتیازى نسبت به راءى چندین حکیم داشت؟

بوذرجمهر در پاسخ گفت: از آنجا که نتیجه کارها و راءى ها روشن نیست و

ادامه مطلب / دانلود

حکایت های گلستان سعدی: باب اول، حکایت 31 – پرهیز از تحمل بار سنگین گناه

پادشاهى فرمان داد تا بى گناهى را اعدام کنند، زیرا به خاطر بى اعتنایى او، بر او خشمگین شده بود.

بى گناه گفت: اى شاه به خاطر خشمى که نسبت به من دارى آزار و کشتن مرا مجوى، زیرا اعدام من با قطع یک نفس پایان مى یابد، ولى بار گناه آن همیشه بر

ادامه مطلب / دانلود

حکایت های گلستان سعدی: باب اول، حکایت 29 – فقیر آزاده در برابر شاه

فقیرى وارسته و آزاده، در گوشه اى نشسته بود. پادشاهى از کنار او گذشت. آن فقیر، در برابر شاه برنخاست و به او اعتنا نکرد.

پادشاه به خاطر غرور و شوکت سلطنت، از آن شخص رنجیده خاطر شد و گفت: این گروه خرقه پوشان همچون جانوران بى معرفتند که از آدمیت بى بهره مى باشند.

وزیر نزدیک فقیر آمد و گفت: اى جوانمرد! سلطان روى زمین از کنار تو گذر کرد، چرا به او احترام نکردى و

ادامه مطلب / دانلود

حکایت های گلستان سعدی: باب اول، حکایت 28 – برترى زور علم بر زور تن

کشتى گیرى در فن کشتى گیرى قهرمان بود و سیصد و شصت رمز پیروزى در کشتى بر حریف را مى دانست و هر روز با بکار بردن یکى از آن رموز، کشتى مى گرفت. او به یکى از جوانان علاقمند بود، و سیصد و پنجاه و نه رمز پیروزى در کشتى گیرى را به او یاد داد، ولى یک رمز را به او نیاموخت و

ادامه مطلب / دانلود
css.php