نتايج جستجو مطالب برچسب : باب دوم، حکایت 30

حکایت های گلستان سعدی: باب دوم، حکایت 30 – پارسا یعنى وارسته از دلبستگى به دنیا

پادشاهى دچار حادثه خطیرى شد. نذر کرد که اگر در آن حادثه پیروز و موفق گردد، مبلغى پول به پارسایان بدهد. او به مراد رسید و کام دلش بر آمد. وقت آن رسید که به نذرش وفا کند، کیسه پولى را به یکى از غلامان داد تا آن را در تامین مخارج زندگى پارسایان به مصرف برساند.

آن غلام که خردمندى هوشیار بود هر روز به جستجو براى یافتن زاهد مى پرداخت و

ادامه مطلب / دانلود
css.php