نتايج جستجو مطالب برچسب : ازدواج با دختران بزرگتر از خود

انتخاب همسر، چالشی سخت برای جوانان

انتخاب همسر، چالشی سخت برای جوانان

ارزشمندترین بنیاد اجتماعی نزد خداوند، خانواده است؛ به‌طوری که زمینه‌های پیوند پاک و مقدس ازدواج را می‌توان در آیین اسلام و سنت نبوی و سیره ائمه هدی(ع) به‌خوبی مشاهده کرد. خداوند در آیات متعدد قرآن‌کریم زن و مرد را در کنار هم قرار داده، قرار گرفتن زن و مرد در کنار هم بدان معنی است که تعالی و رشد شخصیتی آنها در گرو زندگی با یکدیگر است اما باوجود تأکیدات بسیاری که درخصوص فراهم‌کردن شرایط ازدواج شده، ولی متاسفانه شاهد هستیم امروز این قضیه به کندی درحال انجام است.

خانم «س- خ» که کارمند یک شرکت مشاوره‌ای است و حقوق ماهانه‌اش را ٨٠٠‌هزار تومان اعلام کرد، دلیل خود را درباره ازدواج نکردن این‌گونه بیان می‌کند که تحصیلاتش کارشناسی‌ارشد است و به دلیل نیافتن همسر مناسب ازدواج نکرده است.

آقای«م- م» نیز با درآمد ماهانه یک‌میلیون و ۵٠٠‌هزار تومانی خود از شغل آزاد عنوان کرد: من یک دیپلمه هستم که فقط خودرو دارم و به دلیل عدم تمکن مالی تاکنون تن به ازدواج نداده‌ام.

آقای «خ- ش» که کارمند و درآمد ماهانه او یک‌میلیون و ۶٠٠‌هزار تومان است، دلیل خود را این‌گونه اظهار کرد: دانشجوی کارشناسی‌ارشد هستم که از امکانات رفاهی فقط خودرو دارم و به دلیل ادامه تحصیل و مسائل اقتصادی نتوانسته‌ام ازدواج کنم.

خانم «م – ع» نیز مدرک لیسانس دارد و شغلی ندارد، او می‌گوید که خواستگاران او ملاک‌های لازم را تاکنون نداشته‌اند. برخی از خانم‌ها نیز به دلیل سن بالای خود نسبت‌به خواستگارشان و ترس از نگاه جامعه و این‌که ممکن است پس از مدتی مرد او را رها کند، با وجود علاقه فراوان نتوانسته‌اند، ازدواج کنند اما در مجموع وقتی با افرادی که متولدین دهه ۶٠ بودند، صحبت می‌کردم، ریشه عدم ازدواج بسیاری از آنها را در دوگانگی رفتار(مدرنیته) و تفکر(سنتی) دیدم.

دکتر عشرت کریمی افشار، دکترای روانشناسی سلامت – در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا منطقه کویر درخصوص علت عدم‌ازدواج برخی دهه شصتی‌ها گفت: تضاد خاصی بین امکانات جامعه و ذهنیت دهه شصتی‌ها ایجاد شده است. آنها بچه‌های جنگ و انقلاب هستند و تعصبات خاص خود را دارند، به‌طوری که به سمت سنتی‌بودن گرایش دارند.

وی ادامه داد: اکنون فضای مجازی و اطلاعات به‌روز شده و این پذیرش برای دهه شصتی‌ها بسیار سخت است، به‌طوری که آنها می‌خواهند به‌روز باشند اما بین به‌روز بودن و افکار آنها همخوانی وجود ندارد و در نتیجه انتخاب برایشان سخت خواهد شد.

این دکترای روانشناسی سلامت اظهار کرد: علاوه‌بر بیکاری و مشکلات اقتصادی، اغلب افراد این دهه تحصیلکرده و دارای تجارب زیادی هستند که براساس این تجارب، انتخاب برای آنها سخت شده است و دیگر نمی‌توانند روی هر گزینه‌ای دست بگذارند.

وی تصریح کرد: یکی دیگر از دلایل عدم‌تمایل دهه شصتی‌ها به ازدواج در بانوان این است که استقلال مالی خانم‌ها امروز بسیار به چشم می‌آید و همین عامل سبب شده است که در انتخاب شریک خود سخت‌گیرانه‌تر رفتار کنند.

تفاوت دهه ٧٠ با ۶٠

وی بیان کرد: اما در دهه هفتادی‌ها، پسر و دختر به‌روز هستند، به‌طوری که دقیقا هر دو گروه در شبکه‌های مجازی حضور دارند و این ارتباط را پذیرفته‌اند اما دهه شصتی‌ها مدر‌شده‌هایی هستند که در عین حال آن را نمی‌پذیرد به گونه‌ای که دهه شصتی‌ها هم فضای مجازی را دوست دارند و از آن استفاده می‌کنند، اما در عین‌حال با اندیشه و ایدئولوژی آنها نیز تفاوت دارد.

کریمی‌افشار، ١٨سالگی را سن بلوغ فکری و اجتماعی افراد دانست و عنوان کرد: امروزه افراد در این سن توانایی انتخاب داشته و درنتیجه انعطاف‌پذیری بیشتر و سخت‌گیری کمتری دارند و حتی برخی اوقات اجازه می‌دهند خانواده برای آنها تصمیم‌گیری کند. اما وقتی فرد به ٣۵سالگی می‌رسد، طبیعتا تجربه او زیاد شده، درنتیجه انعطاف‌پذیری او کاهش و سخت‌گیری افزایش می‌یابد، همچنین دیگر توان یک جوان ٢٠ساله برای دعوا کردن و جروبحث را ندارد. در نتیجه او به آرامش نیاز دارد و به‌دنبال فردی است که تمام این ملاک‌ها را داشته باشد و بتواند با او کاملا مسائل خود را حل کند که درنهایت مقوله ازدواج برای او پیچیده‌تر می‌شود.

نسل سوخته دلان!

این دکترای روانشناسی سلامت، دامن‌زدن به عبارات غلطی مثل این‌که «دهه شصتی‌ها نسل سوخته‌اند!»، «جوانی نکرده‌ایم!» و «لذتی از زندگی نبرده‌ایم!» را دلیلی بر افسرده‌بودن آنها دانست و ابراز کرد: افزایش سن ازدواج به‌خودی‌خود خطری برای جامعه ندارد و چنین چیزی را نمی‌توان ادعا کرد اما یک شرط دارد که این افزایش سن، بی‌بندباری اجتماعی را با خود نیاورد. زمانی گفته می‌شود «افزایش سن خطرناک است» که پشت آن بی‌بندباری باشد اما در مقابل آن افرادی داریم که با توجه به افزایش سن‌شان رفتار خود را مدیریت و صحیح زندگی می‌کنند.

وی افزود: افزایش مهاجرت در دهه شصتی‌ها و ورود آنها به شهرها و شهرنشینی، سطح سواد، مشارکت‌های اجتماعی بانوان نیز مزید بر علت شده، به‌گونه‌ای که دایره همسرگزینی برای این افراد وسیع‌تر و انتخاب برای آنها سخت شده است.

ازدواج با دختران بزرگتر از خود

کریمی‌افشار با اشاره به این‌که، بسیاری از دهه شصتی‌ها به سمت تجرد قطعی سوق پیدا نکرده‌اند به ایسنا گفت: تفاوت سنی تا پنج‌سال و نهایت یک دهه بزرگتربودن خانم‌ها از لحاظ تئوری اشکالی ندارد. به شرط آن‌که خانمی که بزرگتر از همسر خود است، احساس مردانگی، مرد را خدشه‌دار نکند.

این دکترای روانشناسی سلامت تأکید کرد: اما اگر خانمی بخواهد، بزرگتری کند و مردانگی مرد را زیر سوال ببرد، مرد حالش بد می‌شود اما اگر این خانم بداند که چگونه با همسر خود رفتار کند، اصلا مشکلی پیش نمی‌آید.

وی با اشاره به علت مخالفت بزرگترها اضافه کرد: خانواده‌ها اگر مخالف هستند، به این دلیل است که فرهنگ شده است که باید مرد بزرگتر از زن باشد، اما خانواده‌هایی وجود دارند که خانم خیلی بزرگتر بوده و زندگی موفقی نیز داشته‌اند، به این سبب که خانم می‌دانسته چگونه رفتار کند، در عین‌حال مراقب فیزیک بدن خود نیز بوده است. پس باید این فرهنگ را به مرور جا بیندازیم که زن بزرگتر از مرد باشد، هیچ مشکلی به وجود نخواهد آمد.

ازدواج فقط نیاز جنسی نیست

این روانشناس بالینی با اشاره به ورود افکار غربی به کشور عنوان کرد: ورود افکار غربی به کشوری که پایبند به اخلاقیات است، متاسفانه جای اشکال دارد. رفع نیاز جنسی مردان سبب می‌شود که نیاز مرد به ازدواج کم شود، ضمن آن‌که اعتماد آنها نیز به ازدواج کاهش پیدا خواهد کرد.

وی با تأکید بر این‌که زندگی فقط نیاز جنسی نیست، اظهار کرد: زندگی نیاز عاطفی، روانی، امنیتی، آسایش، همراه و داشتن یک دوست خوب است که فقط در مقوله ازدواج امکان‌پذیر است. رابطه جنسی فقط یک بعد از ابعاد را برطرف می‌کند، در نتیجه همیشه احساس نقص می‌کنیم و باید به این جوانان گفته شود که در این صورت عاطفه، همدلی، همراهی، امنیت، آسایش و کانون گرم دیگر وجود ندارد.

دهه شصتی ها، سخت گیر نباشید!

کریمی‌افشار از توصیه خود به دهه شصتی‌ها به ایسنا گفت: سخت نگیرند، تضاد ذهنی خود را بین تعصبات و مدرنیته‌شدن حل کنند و بپذیرند که در دنیای مدرنی زندگی می‌‌کنیم که باید مقداری از سخت‌گیری‌های خود را کاهش دهیم.

خیانت و سوء ظن، علت عمده طلاق ها

این دکترای روانشناسی سلامت با اشاره به علت بیشتر طلاق‌هایی که به مراکز مشاوره مراجعه می‌کنند، اظهار کرد: خیانت و سوءظن، بیشترین مسأله‌ای است که امروزه در امر طلاق دخیل شده است. متاسفانه عده‌ای واقعا خیانت می‌کنند، به‌گونه‌ای که شاهد روابط فرازناشویی هستیم و این موضوع نیز به دلیل تأثیر فیلم‌های ماهواره‌ها و شبکه‌های مجازی است. وی با ابراز تاسف از این‌که امروزه قبح خیانت در جامعه شکسته شده است، تصریح کرد: یکی دیگر از علل افزایش طلاق، سوءظن است و این موضوع نیز به سبب آن‌که، فرد شاهد ارتباط متفرقه بوده یا این‌که خود دارای این ارتباطات بوده است، اکنون نمی‌تواند به همسر خود اعتماد کند و سوءظن او هرچند که اشتباه است اما متاسفانه به دلیل این‌که، ذهن خود فرد خراب و به‌هم‌ریخته است، موجب فروپاشی خانواده خواهد شد.

ادامه مطلب / دانلود
آمارهای ازدواج طی چند سال اخیر حاکی از آن است که بخشی از فرهنگ ازدواج در ایران دست‌خوش تغییر شده و برای بخشی از پسران جامعه ایرانی این مسئله که همسرشان حتماً از خودشان چند سالی کوچک‌تر باشد، حائز اهمیت نیست.
چه پسرانی با دختر بزرگتر از خود ازدواج می‌کنند؟
انگیزه‌های ذهنی- روانی پسران برای ازدواج با دختران بزرگ‌تر

در جامعه امروز ازدواج‌هایی با فاصله سنی معکوس، یعنی بزرگ‌تر بودن زن از مرد بسیار زیاد شده است. معمولاً مردها از اقدام به چنین

ازدواج‌هایی انگیزه‌هایی دارند از قبیل؛ داشتن پشتوانه‌ای قوی در همه مسائل تا بتوانند روی نظر و فکرش حساب کنند و خود را به دست تجربه او بسپارند. گاه انگیزه دریافت محبت مادرانه هم این مردان را جذب زنانی می‌کند که فاصله سنی‌های چشم‌گیری با خودشان دارند.

به‌طور کلی افرادی که به ازدواج با زنی بزرگ‌تر از خود اقدام می‌کنند را می‌توان در چند گروه دسته‌بندی کرد:

** یک دسته مردانی هستند که اعتماد به نفس پایینی دارند و در زندگی نیازمند حمایت‌های اطرافیان به خصوص خانواده مثل پدر و مادر و در نهایت همسر هستند؛ اگر چه غرور مردانه آنها اجازه نمی‌دهد تا به صورت مستقیم این نیاز خود را اظهار و آشکارا بیان نمایند و از اطرافیان کمک بخواهند، اما آنها به صورت غیرمستقیم و از طرق مختلف حمایت فرد مقابل را جلب نموده و با چنین ازدواج‌هایی سعی می‌کنند همسرشان را با روش‌های غیرملموس برای ارائه کمک و پشتیبانی خود تشویق نمایند و نکته شایان توجه در باره گروه‌هایی این چنینی از مردان این است که معمولاً پس از ارائه خدمات همسر، دلخوری خود را به عناوین مختلف مبنی بر گرفتن استقلال و آزادی، ایجاد محدودیت و… به همسرشان ابراز می‌دارند.

** گروه دیگر، مردانی هستند که نتوانسته‌اند بخش والد و بالغ خود را رشد دهند و به‌خوبی از عهده مسئولیت‌های زندگی‌شان برنمی‌آیند. این مردان برای اداره امور شخصی خود نیازمند کمک هستند؛ چراکه بدون کمک نمی‌توانند کارها را به ثمر برسانند و از مهارت‌های یک زندگی معمولی محروم خواهند ماند. آنان اغلب از کودک بی‌تدبیر و احساساتی و بی‌تأمل وجودشان استفاده می‌کنند و با شکست‌های پی‌درپی روبه‌رو می‌شوند. به همین دلیل عادت کرده‌اند تا برای مواجه نشدن بیشتر با نتایج نامطلوب، همواره از شخصی کمک بگیرند و حمایتش را بطلبند که می‌توان گفت این شخص در دوران مجردی، مادر و در دوران تأهل، همسر آنهاست.

** گروه سوم، را مردانی تشکیل می‌دهند که مادرانی قدرت‌طلب دارند و همواره در زندگی آموخته‌اند که برای کلیه امور با نظر و تصمیم‌های او هماهنگ باشند و طبق میل و اراده مادرشان رفتار کنند. در نظر این مردان، زنان مدیریت اصلی خانه را بر عهده دارند و تصمیم‌گیرنده نهایی آنها هستند. بنابراین در گستره زیادی از زندگی خود اختیارات فراوانی را به همسرشان می‌سپارند. در زندگی این مردان زن‌سالاری عمیقی حاکم است. افرادی که در این دسته قرار می‌گیرند با چنین ازدواج‌هایی سعی می‌کنند همسرشان را با روش‌های غیرملموس برای ارائه کمک و پشتیبانی خود تشویق نمایند.

انگیزه‌های مالی، اجتماعی و جمعیت‌شناختی روی آوردن جوانان به این نوع ازدواج

اما در کنار دلایل روان‌شناختی ازدواج پسران با دختران بزرگ‌تر از خود، باید به یاد داشت که انگیزه‌های دیگری نیز به تشویق پسران به این امر دامن می‌زند.

ازدواج‌هایی که امروزه میان پسران کوچک‌تر با دختران بزرگ‌تر صورت می‌گیرد، مانند ازدواج زنان جوانی است که با مردان مسن‌تر با اختلاف سنی زیاد انجام می‌گرفته و می‌گیرد. معمولاً دلیل این ازدواج‌ها وضعیت خوب اقتصادی مردان است که زنانی حاضر می‌شوند با تفاوت سنی زیاد با آنها ازدواج کنند. گرچه این قضیه همیشه استثنائاتی نیز داشته و گاهی ناشی از جهل خانواده‌ها بوده است.

همچنین پدیده‌ای که امروزه در مورد ازدواج دختران بزرگ‌تر با پسران کوچک‌تر شاهد آن هستیم، ناشی از بهم ریختگی بازار کار و درآمد برای زنان و مردان است. بیکاری مردان مسئله‌ای است که منجر به این مبادله اقتصادی و اجتماعی شده است؛ یعنی این مردان ترجیح می‌دهند با دخترانی که مسن‌تر هستند، اما شاغلند و یا به طور کلی دارای وضعیت اقتصادی خوبی هستند، ازدواج کنند. این همان مبادله میان سن و وضعیت شغلی و درآمد و مانند ازدواج مردان با دختران بسیار کوچک‌تر از خودشان است.

این نوع ازدواج‌ها در درازمدت به نفع زنان نیست؛ چراکه با توجه به از دست رفتن سرمایه فیزیکی زن نسبت به مرد، مرد این خانواده‌ها ممکن است مورد توجه قرار گرفته و زندگی بیشتر در معرض خطر است.

در میان این نوع از ازدواج‌ها شاهد تعداد زیادی از ازدواج‌هایی با فاصله سنی بسیار کم (مردانی که فقط 1 یا دو سال از همسر خود کوچک‌تر هستند) هستیم، که این دسته معمولاً بیشتر به دلایل جمعیتی به این نوع از ازدواج‌ها روی می‌آورند. در واقع انفجار جمعیتی دهه 60 و برهم خوردن نسبت‌های جنسی، باعث شده که دختران و پسران در این گروه‌های سنی، بعضاً به همسن‌همسری روی بیاورند و لزوماً نتوانند همسر مورد نظر خود را از بین دختران کوچک‌تر یا پسران بزرگ‌تر پیدا کنند. به همین دلیل در این میان برخی نیز دارای اختلاف سن یکی دو سال هستند و دختر از پسر بزرگ‌تر است. همچنین این دختران نیز بر همین اساس نسبت به این ازدواج‌ها تمایل نشان می‌دهند.

در واقع این ازدواج‌ها ناشی از بر هم خوردن نسبت‌های سنی، تحصیلی و شغلی جوانان دهه 60 است که امروزه در امر ازدواج خود را نشان داده است. اما وقتی این فاصله سنی از 3 و 4 سال می‌گذرد و بیشتر می‌شود و بعضاً به 10 و 20 سال هم می‌رسد، ناشی از همان مسائل اقتصادی و وضعیت برتر مالی دختر است که در واقع با فیزیک خوب پسر و سن کمتر وی مبادله شده است.

در این مبادله اقتصاد با سن و ظاهر، شاهد بازتولید همان وضعیتی هستیم که قبلاً در مورد دختران صدق می‌کرد و هنوز هم وجود دارد؛ یعنی دخترانی که به دلیل وضع مالی خوب یک مرد حاضر به ازدواج با وی با تفاوت سنی 20 و 30 سال می‌شدند و حتی حاضر بودند زن دوم شوند؛ مسئله‌ای که امروزه به پسران نیز تسری پیدا کرده است.

راهکارهای تداوم و پیشگیری از بروز اختلاف در این ازدواج‌ها چیست؟

در این‌گونه ازدواج‌ها باید به نکات زیر توجه کرد تا از بروز اختلاف و جدایی جلوگیری شود:

1- قدرت مدیریت را به مرد بدهید.

2- مردان خودساخته، می‌توانند مرکز ثقل خانواده باشند؛ اگر پسری در شرایط خاصی رشد کرده باشد، به طوری که متکی به خود و خودساخته باشد، به خانواده سرسپردگی و وابستگی مالی و فکری نداشته باشد، خوب فکر کند و عاقلانه تصمیم بگیرد. چنین فردی حتی اگر از همسرش کوچک‌تر باشد، باز می‌تواند زندگی را کنترل کند و مرکز ثقل یک خانواده شود.

3- رضایت خانواده‌ها مهم است.

4- زن باید دغدغه حفظ شادابی و جوانی خود را داشته باشد.

5- سن مناسب برای این نوع ازدواج برای پسران در بالای 25 سالگی است.

قطعا اگر پسر هستید و در سن 21-22 سالگی به سر می‌برید و تصمیم دارید با دختری در سن 24-25 سال ازدواج کنید؛ در حال اقدامی ‌پر چالش و خطرناک هستید. دختر و پسر در این مقطع سنی بسیار لجوج و منفعت‌گرا هستند. پسران در این سنین هنوز در حال و هوای نوجوانی به‌سر می‌برند، اما دختران در سن 24-25 سالگی وارد سن بزرگسالی شده و بلوغ فکری و عقلی‌شان تکمیل شده است، اما اگر همین تفاوت سنی 3 تا 4 سال در سال‌های بعد اتفاق بیفتد، مثلاً دختر 29 ساله باشد و پسر 26 ساله این تناسب و هماهنگی بهتر انجام می‌شود و اختلافات زن و شوهر در شروع زندگی کمتر خواهد بود.

6- زن باید ادبیات آمرانه خود را تصحیح کند.

7- توجه و محبت مرد به زن ضروری است.

8- حفظ حریم مبتنی بر احترام.

9- مادر همسرتان نباشید.

10- صحبت همسرتان را قطع نکنید.

ادامه مطلب / دانلود
css.php