نتايج جستجو مطالب برچسب : عاشقانه

کسانی که در غم اندوه به هم خوردن رابطه یی هستند، گرایش خیلی زیادی دارند که دقیقا برعکس آنچه که باید را انجام دهند. به همین خاطر گاهی صدمه ی جبران ناپذیری را به رابطه شان می زنند. در هر فاجعه یی، اولین قدم متوقف کردن خونریزی و بعد حل مشکل است. رابطه ی عاطفی شما هم از این امر مستثنی نیست. زن ها دنبال مردهای قوی هستند که بتوانند از آن ها محافظت کنند و مردها به هیچ وجه به زن هایی که به آن ها اجازه نمی دهند هر کاری که می خواهند بکنند، احترام نمی گذارند پس اگر می خواهید عشق سابق تان را دوباره به رابطه برگردانید چند اشتباه زیر را مرتکب نشوید.

10 اشتباه عاشقانه

با ترک این ده اشتباه به خودتان ثابت خواهید کرد که ارزش یک عشق واقعی را دارید.

۱- بیش از حد مهربان نباشید

نباید این قدر راحت هر چه طرف تان می گوید را گوش دهید و انتظار داشته باشید که رابطه تان هم خیلی عالی باشد! اینطور در موردش فکر کنید؛ در همه ی داستان های خوب یک تضاد یا کشمکش وجود دارد. در فیلم جنگ ستارگان، هم آدم های خوب بودند و هم آدم های بد! پس این تضادهاست که باعث جالب و جذاب شدن مسایل می شود و یک رابطه بدون تضاد و کشمکش واقعاً خسته کننده خواهد شد. خیلی مهربان و خوب بودن یعنی منفعل، بی اعتماد به خود مضطرب و قابل پیش بینی هستید. یادتان باشد که برای روشن کردن شعله ی آتش، اصطحکاک لازم است پس روی حرف خودتان بایستید.

۲- او را مجبور نکنید

نمی توانید با یک بحث منطقی رابطه تان را از نو بسازید. شاید بتوانید برای خودتان دلیل و منطق بیاورید. اما برای طرف مقابل تان نمی توانید!

شما نمی توانید یک نفر را قانع کنید دوست تان بدارد یا بخواهد که با شما باشد. احساسات به این طریق عمل نمی کنند. قلب انسان ها واکنشی است. نه منطقی، پس به جای این که با بحث منطقی طرف تان را برگردانید، کارهای دیگری انجام دهید تا قلب او واکنش دهد.

۳- التماس نکنید

خیلی ها برای نگه داشتن طرف شان دست به عجز و لابه می زنند؛ «خواهش می کنم نرو، هر کاری که بخواهی برایت می کنم…» به هیچ وجه این کار را نکنید! این هیچ شباهتی به یک رابطه ی عاشقانه ندارد. شاید برای چند وقت طرف مقابل با شما بماند، اما همه احترامتان را پیش او از دست خواهید داد. این یعنی به محض این که یک نفر بهتر سر راه او قرار بگیرد، شما را ترک می کند.

۴- مرتب هدیه نخرید

تا به حال شنیده اید: «عشق من را نمی توانی بخری!» شاید وقتش شده خوب به این حرف گوش کنید. گل و هدیه برای تشکر یا ابراز عشق هستند، اما برای شما جذابیت نمی خرند. در واقع، حتی می تواند تنفر آور هم باشد. این کار به طرف تان می گوید که شما فکر می کنید به اندازه ی کافی خوب نیستید و نمی توانید روی خوبی های خودتان تکیه کنید. به همین خاطر برای پوشاندن اشکالات خود برای او هدیه می خرید.

۵- هر ۵ دقیقه یکبار نگویید «دوستت دارم»

افتادن در دام این اشتباه خیلی ساده است، این که بخواهید تند و تند به طرف تان بگویید که چقدر برای تان ارزش دارد و چقدر دوستش دارید. خسته کردن طرف تان با «دوستت دارم» ها چندان کار رمانتیکی نیست.

احساسات قوی شما ممکن است تنها چیزی باشد که طرف تان را از شما دور کرده است، چون نشان می دهد که گدای عشق و محبت هستید.

۶- تفاوت های جنسی را فراموش نکنید

خیلی وقت ها افراد نمی توانند نظر جنس مخالف شان را به خود جلب کنند، چون کارهایی انجام می دهند و طوری رفتار می کنند که نظر خودشان و هم جنسان شان را جلب می کند. مردها و زن ها به چیزهای مختلفی جذب می شوند. نمی توانید از چیزهایی که برای خودتان جذاب است برای جلب توجه جنس مخالف استفاده کنید.

مثلامردها بیشتر جذب ظاهر زن ها می شوند.در حالی که برای زن ها بیشتر شخصیت مردها مهم است.

این به آن معنی نیست که مردها نباید به ظاهرشان برسند یا زن ها نباید سعی کنند آدمهای خوبی باشند. معنی آن این است که باید تلاش تان را بکنید که روی چیزهایی که برای طرف مقابل تان جذاب است بیشتر کار کنید.

۷- همه قدرت را به او ندهید

طوری رفتار نکنید که اگر طرف تان شما را ترک می کند انگار زندگی تان به پایان رسیده است. این کار همه قدرت را به او می دهد و باعث می شود شما یک بدبخت بیچاره به نظر برسید که هر کس می تواند شما را راحت دور بیندازد. این چیز جالبی نیست و فقط تا زمانی ادامه پیدا می کند که یک فرد جدید از راه برسد. اگر می خواهید طرف تان را برگردانید باید احترام خودتان را نگه دارید.

۸- در دام ظاهر و پول نیفتید

فرهنگ ما طوری است که همه تصور می کنند ظاهر و پول برای همه در درجه اول اهمیت قرار دارد. اما واقعیت این است که مردم ما با این قدر کوته بین نیستند، مخصوصاً وقتی رابطه یی نزدیک با طرف مقابل داشته باشید. ظاهر و پول نمی توانند پایه و اساس یک رابطه ی پایدار را بسازند. این ها فقط مثل پرده ی خانه می مانند که بعد از یک مدت کهنه شده و دل صاحبخانه را می زند. بعضی ها اشتباه کرده و می گویند: «فوقش اینقدر پول از دست می دهم، اما باز او را به دست می آورم. نه! باید وارد عمل شوید و برای برگرداندن عشق تان اقدام کنید.

۹- اشتباه نشانه ها را درک نکنید

وقتی طرف مقابل تان می خواهد برای اصلاح اوضاع به شما فرصتی بدهد، یک نشانه وجود دارد. باید این نشانه ها را درست درک کنید تا دچار اشتباه نشده و به موقع به آن نشانه ها واکنش دهید. این مورد کمی سخت می شود، اما می توانید در مورد رفتارهای انسانی مطالعه کنید. مخصوصاً در مورد دینامیک های مرد و زن و روابط عاشقانه، وقتی اطلاعات تان در این زمینه زیاد شد. آن وقت می توانید با نشان دادن علامت های خاص خودتان، شروع به تأثیر گذاری و گرفتن کنترل هر رابطه یی کنید.

۱۰- کمک بگیرید

خیلی ها با اشتباهات مختلفی که پشت سر هم مرتکب می شوند، رابطه شان به طور دردناکی به هم می خورد.

در این گونه مواقع اکثر افراد نمی دانند چه باید بکنند، اما اگر وقت بگذارید و کمی در مورد روانشناسی و نیازها و امیال پایه یی انسان مطالعه کنید، می توانید کنترل از دست رفته رابطه را برگردانده و دوباره دل طرف تان را به دست آورید. باید تلاش کنید و این یعنی کمک بگیرید.

ادامه مطلب / دانلود

او را همانگونه که هست، بخواه!،چون او را دوست دارم می خواهم تغییر کند! من از این که او مبادی آداب نیست خجالت می کشم! همسر همکارم چنان متشخص و با وقار است که نگو… حسرت می خورم.

او را همانگونه که هست بخواه

چون او را دوست دارم می خواهم تغییر کند! من از این که او مبادی آداب نیست خجالت می کشم! همسر همکارم چنان متشخص و با وقار است که نگو… حسرت می خورم که چرا همسر من مثل او نیست!

همسران انگیزه های مختلف و دلایل متعددی برای تغییر دادن و اصلاح کردن طرف مقابل شان دارند:

گاهی با ادعای دوست داشتن متمایلند همسرشان را تغییر دهند ، گاهی از روی شرمندگی، دوست دارند تغییرش دهند و گاهی اوقات نیز از انتخاب و ازدواج شان پشیمان شده و دچار بیماری مقایسه می شوند و سعی می کنند با ایجاد اصلاحاتی، همسرشان را وفق مرادشان سازند.

علت تمایل به تغییر هر چه باشد، اصرار به اصلاح طرف مقابل، مایه بدبختی بسیاری از زندگی های زناشویی می شود.

گل بی عیب، فقط …؟!

روزی که برای اولین بار تلفن همراه به دست تان گرفتید هرگز تصور نمی کردید که روزی از دست آن عاصی شوید!

آخر شما آن را برای تلفن های اضطرای، اینترنت، ارتباط سریع و… تهیه کرده بودید اما حالا پیام های وقت و بی وقت تبلیغاتی و یا دوستانه امان تان را بریده است! دیگر وقت استراحت ندارید چرا که خاموش کردن و یا رد پاسخ زدن موجب رنجش اطرافیانتان می شود! و… شما تلفن همراه تان را هم دوست دارید هم دوست ندارید!! این خنده دار نیست؟!

روابط ما بالخص روابط نزدیکی چون همسری نیز، چنین حکمی دارند . همان طور که قدیمی تر ها می گفتند گل بی عیب فقط خداست… پس باید بپذیرید که هر نقطه قوتی، یک ضعف دارد و صد البته فراموش نکنید، هر نقطه مثبتی، علیرغم یک ضعف اساسی که به همراه دارد تنها با آن نیز می تواند معنا و مفهوم پیدا کند !

دلخواه دیروزتان، ناخواستنی امروزتان است!

به این سوال، به طور خصوصی اما بی رودربایستی پاسخ دهید: چرا عاشق همسرتان شدید؟!

دقیقا علت عاشق شدن تان را به یاد آورید!

درست است تعجب نکنید! دقیقا همان چیزی که دلیل علاقه مندی شما به همسرتان بوده، هم اکنون منجر به ناراحتی و دلخوری تان شده است. این حقیقت، یک اصل بنیادین در روابط زناشویی است؛علت جذب، سال های بعد دلیلی بر دفع و دوری می شود. اگر به این دلیل عاشق همسرتان شدید که بسیار آرام و ساکت است، سال های بعد ملتمسانه دوست خواهید داشت که او بشاش باشد چرا که از سرد و بی عاطفه بودنش خسته شده اید! اگر عاشق خوش مشربی و گشاده رویی همسرتان شده اید، اکنون دوست دارید برای لحظه ای هم شده، سکوت اختیار کند و هیچ نگوید. اگر عاشق جدیت و تلاش همسرتان شدید، امروز دوستدار آنید که لحظه ای قرار داشته باشد و دست از کوشش و مجاهدت بردارد!

یادتان باشد، ویژگی مورد اکراه امروز، همان خواستنی دیروزتان بوده است!

فکر “تغییر دادن همسر” را برای همیشه دور بیندازید

اگر خواهان یک ازدواج شاد، آرام و موفق هستید، باید اراده جزم کنید و خط قرمز پررنگی بر تصور اشتباه ” تغییر و اصلاح همسر” بکشید. بله، شما باید دست از اصلاح کردن همسرتان بردارید و او را آنگونه که هست بپذیرید و دوست داشته باشید.

اصلاح کردن و یا تغییر دادن همسر به دو دلیل اندیشه ای بس عبث و ساده اندیشانه است:
اول این که شما هرگز نمی توانید؛ دوم آنکه انسان ها چون خانه های قدیمی هستند، اگر جایی از آنها را ترمیم و درست کنید، بی شک چیزی دیگری در آنها ویران و نابود می شود.

بپذیرید که؛ شما هرگز نمی توانید همسرتان را اصلاح کنید چون تغییر دادن دیگران، یک کار درونی است و انگیزه ای درونی نیز می خواهد پس هیچ وقت نمی توان کسی را از بیرون و بالاجبار مجبور به تغییر کرد.

همسرت را با تمام نقص‌هایش قبول کن!

پیش از ازدواج باید او را به طور دقیق زیر ذره بین می گذاشتید و رصدش می کردید! حالا که دیگر ازدواج کرده اید، چشم و گوش هایتان را ببندید و دست از ازریابی کردن بردارید. انتقاد و سرزنش شما بی فایده است. بپذیرید که دیگر زمان درست کردن همسرتان تمام شده است! چه بخواهید و چه نخواهید با اصرار به تغییر و اصلاح، نه تنها ره به جایی نمی برید بلکه از ترکستان هم سر در می آوردید!

از مرکب قضاوت پائین بیائید! حس نقاشی را داشته باشید که می خواهد تصویر زیبایی را خلق کند، اولین اصل موفقیت هنرمند نقاش، آن است که همه چیز را همانطور که هست، قبول کنید. پس نقاش ماهر همسرتان شوید. به جای اصلاح همسرتان، او را همان طور که هست بپذیرید و به همسرتان نیز بفهمانید که او را آنطورکه هست، با تمام نقاط مثبت و منفی که دارد، قبول کرده اید و با وجود نقص هایش، او را بی نقص می بینید و کل مجموعه وجودی او را دوست دارید و عاشقش هستید.

دیر و زود دارد اما سوخت و ساز ندارد!

وقتی همسرتان را بپذیرید و تحسینش کنید، معجزه دلخواهتان اتفاق می افتد. او را تحسین و راهنمایی کنید. به او آموزش دهید و خود الگو مساعدی باشید.

اما یادتان باشد هرگز مجبور به تغییرش نکنید. او را دوست داشته باشید و رهایش کنید اما برای اصلاح او فضا دهید. بی گمان همسرتان با پذیرش خود خواهد توانست بر خلقیات و ویژگی های نه چندان مناسب خویش رنگ و لعاب ویژه ای بخشد شاید بدان سان که شما طالب و خواهان آنید! البته اگر عجله نکنید و سرکوفتش نزنید و او را به همان گونه که هست دوست داشته باشد!

ادامه مطلب / دانلود

یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود. اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود. اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم. زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست.

داستان کوتاه زنجیر عشق

وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد، زن پرسید: «من چقدر باید بپردازم؟»

و او به زن چنین گفت: «شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا می خواهی که بدهی ات رو به من بپردازی باید این کار رو بکنی. نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!»

چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود. او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست واحتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید. وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلارش رو بیاره، زن از در بیرون رفته بود، در حالی که بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود. وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود. در یادداشت چنین نوشته بود: «شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یک نفر هم به من کمک کرد، همون طور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی، باید این کار رو بکنی. نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!».

همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت، در حالی که به اون پول و یادداشت زن فکر می کرد به شوهرش گفت :«دوستت دارم اسمیت، همه چیز داره درست می شه».

ادامه مطلب / دانلود

ღᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤღ

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه:

سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.

دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.

یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….

پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند…
بی کسی تنهایی منو بی اختیار کرد…

ღᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤღ

ادامه مطلب / دانلود

همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟

روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم.

تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود

ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت.

آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود.

گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم، چرا چند تا قاشق گنده نمی خوری؟

فقط بخاطر بابا عزیزم. آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت:

باشه بابا، می خورم، نه فقط چند قاشق، همه شو می خوردم. ولی شما باید…. آوا مکث کرد.

بابا، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم، هرچی خواستم بهم میدی؟

دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم، قول میدم. بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم.

ناگهان مضطرب شدم. گفتم، آوا، عزیزم، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی.
بابا از اینجور پولها نداره. باشه؟

نه بابا. من هیچ چیز گران قیمتی نمی خوام.

و با حالتی دردناک تمام شیربرنج رو فرو داد.

در سکوت از دست همسرم و مادرم که بچه رو وادار به خوردن چیزی که دوست نداشت کرده بودن
عصبانی بودم.

وقتی غذا تمام شد آوا نزد من آمد. انتظار در چشمانش موج میزد.

همه ما به او توجه کرده بودیم. آوا گفت، من می خوام سرمو تیغ بندازم. همین یکشنبه.

تقاضای او همین بود.

همسرم جیغ زد و گفت: وحشتناکه. یک دختر بچه سرشو تیغ بندازه؟ غیرممکنه. نه در خانواده ما. و مادرم با صدای گوشخراشش گفت، فرهنگ ما با این برنامه های تلویزیونی داره کاملا نابود میشه.

گفتم، آوا، عزیزم، چرا یک چیز دیگه نمی خوای؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین می شیم.

خواهش می کنم، عزیزم، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی؟

سعی کردم از او خواهش کنم. آوا گفت، بابا، دیدی که خوردن اون شیربرنج چقدر برای من سخت بود؟

آوا اشک می ریخت. و شما بمن قول دادی تا هرچی می خوام بهم بدی. حالا می خوای بزنی زیر قولت؟

حالا نوبت من بود تا خودم رو نشون بدم. گفتم: مرده و قولش.

مادر و همسرم با هم فریاد زدن که، مگر دیوانه شدی؟

آوا، آرزوی تو برآورده میشه.

آوا با سر تراشیده شده صورتی گرد و چشمهای درشت زیبائی پیدا کرده بود .

صبح روز دوشنبه آوا رو به مدرسه بردم. دیدن دختر من با موی تراشیده در میون بقیه شاگردها تماشائی بود. آوا بسوی من برگشت و برایم دست تکان داد. من هم دستی تکان دادم و لبخند زدم.

در همین لحظه پسری از یک اتومبیل بیرون آمد و با صدای بلند آوا را صدا کرد و گفت، آوا، صبر کن تا من بیام.

چیزی که باعث حیرت من شد دیدن سر بدون موی آن پسر بود. با خودم فکر کردم، پس موضوع اینه.

خانمی که از آن اتومبیل بیرون آمده بود بدون آنکه خودش رو معرفی کنه گفت، دختر شما، آوا، واقعا
فوق العاده ست. و در ادامه گفت، پسری که داره با دختر شما میره پسر منه.

اون سرطان خون داره. زن مکث کرد تا صدای هق هق خودش رو خفه کنه. در تمام ماه گذشته هریش نتونست به مدرسه بیاد. بر اثر عوارض جانبی شیمی درمانی تمام موهاشو از دست داده.

نمی خواست به مدرسه برگرده. آخه می ترسید هم کلاسی هاش بدون اینکه قصدی داشته باشن
مسخره ش کنن .

آوا هفته پیش اون رو دید و بهش قول داد که ترتیب مسئله اذیت کردن بچه ها رو بده. اما، حتی فکرشو هم
نمی کردم که اون موهای زیباشو فدای پسر من کنه .

آقا، شما و همسرتون از بنده های محبوب خداوند هستین که دختری با چنین روح بزرگی دارین.

سر جام خشک شده بودم. و… شروع کردم به گریستن. فرشته کوچولوی من، تو بمن درس دادی که فهمیدم عشق واقعی یعنی چی؟

خوشبخت ترین مردم در روی این کره خاکی کسانی نیستن که آنجور که می خوان زندگی می کنن. آنها کسانی هستن که خواسته های خودشون رو بخاطر کسانی که دوستشون دارن تغییر میدن.

ادامه مطلب / دانلود

وقتی یکی را دوست دارید...

وقتی یکی را دوست دارید، آرزوھایتان آرزوھای اوست.

وقتی یکی را دوست دارید، به زندگی ھم عشق می ورزید.

وقتی یکی را دوست دارید، واژه تنھایی برایتان بی معناست.

وقتی یکی را دوست دارید، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید.

وقتی یکی را دوست دارید، ناخودآگاه برایش احترام خاصی قائل ھستید…

وقتی یکی را دوست دارید، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است.

وقتی یکی را دوست دارید، ھر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید.

وقتی یکی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است.

وقتی یکی را دوست دارید، در کنار او که ھستید، احساس امنیت می کنید.

وقتی یکی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اھمیت می دھید.

وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید از خواسته ھای خود برای شادی او بگذرید.

وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید برای خوشحالی اش دست به ھر کاری بزنید.

وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید به ھر جایی بروید که فقط او در کنارتان باشد.

وقتی یکی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید.

وقتی یکی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامش تان می شود.

وقتی یکی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید.

وقتی یکی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید.

وقتی یکی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید.

وقتی یکی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و بھترین خواھد بود اگر چه در واقع چنین نباشد.

وقتی یکی را دوست دارید، تحمل سختی ھا برایتان آسان و دلخوشی ھای زندگی تان فراوان می شوند.

وقتی یکی را دوست دارید، به ھمه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوھای تان را آسان می شمارید.

وقتی یکی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید.

وقتی یکی را دوست دارید، شادی هایش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی هایش برایتان سنگین ترین غم دنیاست.

ادامه مطلب / دانلود

راز عشق چیست؟

1- راز عشق در تواضع است.
این صفت به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست.
بلکه نشان دهنده احساس و تفکری قوی است.
میان دو نفری که یکدیگر را دوست دارند،
تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبت
آنها را تازه و با طراوت نگه میدارد.

2- راز عشق در احترام متقابل است.
احساسات متغیر اند، اما احترام دو طرف ثابت می ماند.
اگر عقاید شریک زندگی ات با عقاید تو متفاوت است،
با احترام به نظریاتش گوش کن.
احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد.

3- راز عشق در این است که
به یکدیگر سخت نگیرید.
عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است.

4- راز عشق در این است که
هر روز کاری کنی که شریک زندگی ات را
خوشحال کند،
کاری مثل دادن هدیه ای کوچک، تحسین،
لبخندی از روی محبت.
نگذار که جویبار محبت از کمی باران، بخشکد.

5- راز عشق در این است که
رابطه تان را مانند یک باغ، با محبت تزئین کنید.
بذر علاقه ها و عقیده های تازه را
بکار که زیبایی بروید.
ضمنا فراموش نکن که باغ را باید هرس کرد، مبادا
غنچه های گل پوشیده از علف های هرز عادت شود.
برای اینکه عشق همواره با طراوت بماند فباید به آن
مثل هنر خلاقانه نگاه کرد.

6- راز عشق در خوش مشربی است.
شوخی با دیگران را فراموش نکن، در ضمن
مراقب شوخی هایت هم باش.
شوخی نا پسند نکن. شوخی باید از روی حسن
نیت باشد، نه نیشدار.

7- راز عشق در این است که
حقیقت اصلی عشق، یعنی تفکر را از یاد نبری.
آیا یک رابطه دراز مدت، مهم تر از اختلافات
کوچک و زود گذر نیست؟

8- راز عشق در این است که
مانع بروز هیجانات منفی در وجودت شوی،
و صبر کنی تا خون سردی را دوباره به دست آوری.
با این که احساس جلوه الهام است ، اما شخص
عصبانی نمی تواند چیز ها را با وضوح درک کند.
قلبت را آرام کن.
تنها به این وسیله است که می توانی چیز ها
را آنگونه که هستند ، در یابی.

9- راز عشق در این است که
طرف مقابلت را تحسین کنی.
هر گز با فرض این که خودش این چیز ها را
می داند، از تحسین غافل نشو.
مشکلی پیش نخواهد آمد اگر بار ها با خلوص نیت
بگویی: دوستت دارم.
گر چه احساسات بشری به قدمت نسل بشر
است ، اما کلمات همواره تازه و جوان خواهند ماند.

10- راز عشق در این است که
در سکوت دست یکدیگر را بگیرید.
کم کم یاد می گیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید.

11- راز عشق در توجه کردن به لحن صدا است
برای تقویت گیرایی صدا ، باید آنرا از قلب برآورید،
سپس رهایش کنید تا بلند بشود وبه سمت پیشانی برود
تار های صوتی را آرام و رها نگه دار.
اگر احساسات قلبی ات را به وسیله صدا بیان کنی، آن
صدا باعث ایجاد شادی در دیگری خواهد شد.

12- راز عشق در این است که بیشتر با نگاه حرف بزنی،
زیرا چشم ها پنجره های روح هستند.
اگر هنگام صحبت کردن از نگاه استفاده کنی،
مثل آن است که
پنجره ها را با پرده های زیبایی بیارایی
و به خانه گرما و جذابیت ببخشی.

13- راز عشق دراین است که
از یکدیگر انتظارات بیجا نداشته باشید،
زیرانقص همواره جزء لا ینفک انسان است
ذهنت را بر ارزشهایی متمرکز کن
که شما را به یکدیگر نزدیک تر میکند
نه بر مسائلی که بین شما فاصله می اندازد.

14- راز عشق در این است که
حس تملک را از خود دور کنی.
در حقیقت هیچ کس نمی تواند مال کسی شود.
شریک زندگی ات را با طناب نیاز مبند.
گیاه هنگامی رشد میکند که آزادانه از هوا و نور آفتاب
استفاده کند.

ادامه مطلب / دانلود

صدای عاشقانه محمدرضا هدایتی

محمدرضا هدایتی بازیگر تلویزیون که در عین حال در عرصه موسیقی نیز فعالیت می‌کند و روز 15 مردادماه اولین کنسرت موسیقی خود را در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی تهران برگزار کرد، تصریح کرد: صدای من صدایی مهربان است که در خود دلتنگی دارد و مناسب برای اعتراضی خواندن نیست.

این روزها نام محمدرضا هدایتی که پیش از این در قامت شخصیت هایی چون «طغرل» و «پسر عمه‌زا» برای مخاطبان عام تلویزیون شناخته شده بود، در موسیقی نیز دیده می شود. البته که او از سالها پیش وقتی برای ادامه علاقه مندی خود به بازیگری از محروم ترین استان کشور به پایتخت مهاجرت کرد، دغدغه موسیقی داشت. هدایتی در همان سالها کنار دغدغه های بازیگری خود در عرصه تئاتر، تلویزیون و سینما آنچنان به موسیقی علاقه داشت که بعد از مدتی خود را در استودیو های موسیقی دید. جایی که پیش از او و البته بعد از او بازیگران زیادی خود را برای ورود به دنیای سحرانگیز و پر از شهرت خوانندگی آزموده بودند و بعضا هم با شکست سختی این صحنه را ترک کرده و عطای بازیگری را به خوانندگی ترجیح دادند.

محمدرضا هدایتی آنطور که از گفته هایش پیداست فعلا نه تنها قصدی برای ترک دنیای موسیقی ندارد بلکه برنامه هایی برای معرفی موسیقی منطقه سیستان و بلوچستان به عنوان زادگاه خود در نظر گرفته است. برنامه هایی که در اثنای فعالیت در موسیقی پاپ و بازیگری و صداپیشگی به قول خودش از ذهنش دور نمی‌شود. او قول داده که بالاخره روزی در ارائه یک آلبوم موسیقی تلفیقی برگرفته از موسیقی نواحی سیستان و بلوچستان کار خود را انجام می دهد.

این بازیگر، صداپیشه و خواننده در روزهایی که مشغول ضبط آخرین آلبوم موسیقایی خود، تمرین در مرحله خوانش فلیمنامه «ایران برگر» مسعود جعفری جوزانی و برگزاری کنسرت خود در سالن میلاد نمایشگاه بین المللی تهران است، به بیان دغدغه های خود در عرصه موسیقی پرداخت و از جبهه گیری‌هایی که برخی از همکارانش و البته رسانه ها در مورد خواننده شدنش داشتند، انتقاد کرد.

رونمایی زنده از آلبوم جدید محمدرضا هدایتی

هدایتی درباره تازه ترین کنسرت خود در سالن میلاد نمایشگاه بین المللی تهران گفت: این کنسرت که مربوط به تازه ترین آلبومم به نام «ماه می خنده» و آلبوم قبلی ام برگزار می شود و دلیل اینکه تاکنون کنسرتی را برگزار نکرده بودم به این فضا بازمی‌گردد که تا زمان انتشار آلبوم جدیدم بیشتر فعالیتهای من در موسیقی به تولید رسمی 9 قطعه موجود در آلبوم می شد. بنابراین ترجیح می دادم که کنسرتی را برگزار نکنم به همین خاطر منتظر انتشار آلبوم بعدی شدم که اکنون تمامی کارهای تولیدی آن انجام شده و اگر مشکلی پیش نیاید بعد از کنسرت به بازار موسیقی می آید. حدود 5 قطعه جدید در این کنسرت قرار است که اجرا شود، در واقع این اجرای زنده رونمایی از آلبوم جدید هم هست که این بار با عنوان «ماه می خنده» به علاقه‌مندان موسیقی پاپ تقدیم خواهد شد.

وی افزود: اینکه برگزاری کنسرت عجله ای اتفاق افتاد خیلی دست ما نبود چرا که بهترین تاریخی که می توانستیم از سالن میلاد بگیریم همین تاریخ بود. البته ما دوست داشتیم مانند بسیاری از خوانندگان پاپ کنسرت را در مرکز همایش های برج میلاد برگزار کنیم اما با توجه به اینکه این تالار فعلا در اختیار هنرمندان پاپ قرار نمی گیرد ما هم مجبور بودیم در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی به عنوان تنها سالن موجود اجرای موسیقی پاپ میزبان علاقه مندان باشیم تاریخ برگزاری کنسرت را به این روز موکول کردیم.

هدایتی یادآور شد: ما به هیچ عنوان نمی خواستیم که برگزاری کنسرت خیلی پنهان انجام شود چرا که وقتی یک خواننده می خواهد کنسرتی  را برگزار کند، باید خبرگزاری ها ملطع شوند منتها من طوری رفتار کردم که خود خبرنگاران از برگزاری کنسرت خبردار شوند. البته من وقتی کاری برای انجام دادن ندارم خیلی مصاحبه نمی کنم، من زمانی تن به مصاحبه می دهم که کاری برای انجام دادن داشته باشم چرا که معتقدم وقتی کاری برای انجام دادن وجود ندارد به چه دلیلی باید در رسانه ها حضور داشته باشم؟ بنابراین کنسرت بهترین فرصت بود که دوباره مصاحبه ها را زیاد کنم، هم به خاطر اینکه مردم از کارهای من مطلع شوند و هم اینکه صادقانه تبلیغی برای کنسرت شود.

اگر تکراری بودم مخاطبان من را پس می زدند

این خواننده موسیقی پاپ با اشاره به نحوه استقبال مردم از کنسرت های پاپ تصریح کرد: کارهای ما نشان می دهد که خیلی در فضای تکراری حرکت نکرده ایم. اگر به لحاظ  محتوایی که حاکم بر بازار موسیقی پاپ ایران است نگاهی کنید شاید کار ما شبیه کارهای دیگران است اما ما در ملودی خیلی سخت گیری کردیم، کما اینکه تولید قطعه ای چون «از تو دلگیرم» که خوشبختانه با استقبال خوب مخاطبان همراه بود در راستای همین سخت گیری ها انجام شد. به طور حتم اگر تکراری بود مخاطب آن را پس می زد.

وی ادامه داد: البته خود من همیشه تلاش کردم که خیلی با روند بازار حرکت نکنم و اتفاقا سخت گیری های زیادی در این زمینه داشتیم، به ویژه اینکه بر سر تولید آلبوم اولم این سخت گیری بسیار زیادتر از حد تصور بود. این آلبوم وقتی در سال 87 منتشر شد زمانی بود که شیوه تکنو تازه وارد ایران شده بود و به نوعی خود را به عنوان یک مد در جامعه موسیقی مطرح کرد اما من با این شیوه کاری نداشتم و تمام قطعه های این آلبوم صدای قدیمی می داد چرا که می خواستم چنین دیدگاهی وجود داشته باشد. البته بعدا دیدم که این راه هم راه خوبی برای شنیده شدن کارها نیست و باید با سلیقه عمومی مردم هم‌پا شوم اما کار دلنشین تر را به مخاطب ارائه کنم. اینکه بگوییم متفاوت باشیم نیز رویکردهای متفاوتی دارد به طور مثال ما در این سالها می بینیم که بسیاری از گروه‌ها موسیقی سنتی و پاپ را با هم تلفیق کرده و سعی کردند این واژه متفاوت بودن را به مخاطب نشان دهند.

صدای من صدای هوار کشیدن و اعتراض به وضع موجود نیست

هدایتی با بیان اینکه نمی‌دانم در موسیقی پاپ چه نوآوری‌ای باید اتفاق بیفتد، تصریح کرد: اگر منظور محتوای ترانه هاست که باید بگویم فرمت و نوع کار ما عاشقانه است و اصراری هم ندارم که بخواهم به زور مسائل سیاسی و اجتماعی را در ترانه هایم مطرح کنم. اصولا هم ترجیح نمی دهم که خودم را درگیر این کارها کنم، چون اینها خط قرمزهایی هستند که اولا ممیزی تعیین کننده است دوما برخی از موارد هم هست که خود خواننده ترجیح می دهد وارد آنها نشود. از سویی دیگر این ماجرا بستگی به نوع صدا هم دارد که هر صدایی نمی تواند ترانه های اجتماعی را بخواند. صدای من یک صدای عاشقانه است که اصلا به درد آهنگ اعتراضی خواندن نمی خورد. صدای من یک صدای مهربان و عاشقانه است، صدای هوار کشیدن و اعتراض به وضع موجود نیست. این صدا یک صدای مهربان است که یک دلتنگی دارد که بیشتر جواب می دهد. بنابراین باید خودم بدانم که چه مدل کاری به صدای من می آید.

این بازیگر افزود: البته این دلیل نمی شود که من بگویم مخالف چنین رویکردی در موسیقی هستم اتفاقا برعکس من کارهای اعتراضی را بسیار دوست دارم ولی باید بدانیم که آیا این فضای موسیقایی به صدای من می نشیند یا نه؟ من درمقابل هیچ گونه موسیقی جبهه گیری نکردم، فقط به خودم زمان دادم که کارها به حرکت خود در فضایی که ترسیم کرده ام حرکت کنند. شاید در آینده من شیوه دیگری غیر از این شیوه را تجربه کردم. کما اینکه چندی پیش قطعه «کاشکی زمستون نبود» در اینترنت پخش شد که اثری غمگین و متفاوت از کارهای دیگرم بود و فرم آن فرق زیادی با کارهایی دارد که در آلبوم داشته ام .

انتقاد از معترضانی که همیشه معترضند

هدایتی با بیان اینکه توقع مردم از خوانندگان مورد علاقه خود از نکات مهمی است که هر هنرمندی باید به آن توجه کند، توضیح داد: من ادعای آنچنانی در موسیقی ندارم. من همیشه یک شنونده خوب موسیقی بودم که همواره کارهای خاص گوش می کردم و هنوز هم این کار را انجام می دهم. اتفاقا خودم خیلی هم موسیقی پاپ گوش نمی کنم مگر اینکه آن موسیقی حرفی برای گفتن داشته باشد. در حال حاضر که به عنوان خواننده حضور دارم، کلی معترض وجود دارد که به من کنایه می زنند که شما بهتر است به بازیگری ادامه دهی، همین مانده که شما بخوانی و کنسرت هم برگزار کنی. به هرترتیب این اعتراض ها وجود دارد و دلیل این اعتراض ها می دانم چیست، من یک بازیگر هستم و اگر بازیگر نبودم قطعا با چنین انتقادهایی رو به رو نبودم.

صداپیشه شخصیت «پسر عمه زا» در مجموعه «کلاه قرمزی» افزود: اغلب دوستان من را در کارهای طنز دیدند. بپذیرید اگر من بروم رو صحنه و کار بسیار سنگینی را اجرا کنم حتم دارم باعث خنده می شود. من یک فرم کاری را انتخاب کردم که با توجه به بازیگری ام بیننده خیلی من را دور نبیند، یعنی من برای او باید قابل باور باشم. در غیر اینصورت حتی اگر متفاوت ترین کارها را ارائه دهم، شرایط خوبی ایجاد نخواهد شد. من باید خودم را در موسیقی ثابت کنم بعد کارهای متفاوت انجام بدهم. در واقع رسالت اصلی هر هنری سرگرمی سازی است. شما باید بتوانی مخاطب را جذب کنی بعد حرف‌های بزرگ را مطرح کنید. به طور حتم اگر از همان ابتدا این کار را انجام دهم تماشاگر من را پس می زند چون من هنوز موفق به ثابت کردن خودم به مخاطب نشدم.

عدم محبوبیت بازیگران در حرفه خوانندگی

وی در ادامه سخنان خود یادآور شد: در این سالها دوستان بازیگری بودند که می خواستند  خواننده شوند اما چون کارهای سنگینی را انتخاب می کردند کارشان نگرفت. به نظر شما چرا کار این دوستان علیرغم کیفیت خوبی که کارهایشان داشت، نتوانست محبوبیتی کسب کند؟ باید در پاسخ گفت اینها کارهای مردمی نداشتند که آثارشان به شیوه دهان به دهان برای جامعه تبلیغ شود. اما ببینید چرا کارهای من گرفته‌اند؟ چون آن‌ها در بین مردم حضور داشته و مثل مردم و خودم ساده بوده‌اند. من هم اگر از همان اول می آمدم کارهای سنگین با یک پکیج گران قیمت تحویل مخاطب می دادم، مطمئنم از مردم دور می شدم ولی من الان به مردم نزدیک هستم.

وی درپاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا صداپیشگی شخصیت «پسر عمه زا» در مجموعه «کلاه قرمزی» تاثیری در افزایش طرفداران و جمعیت کنسرت‌هایش داشته یا خیر؟ تصریح کرد: لزوما نمی توان به این موضوع به عنوان یک عنصر اصلی نگاه کرد. افرادی که کنسرت می روند بیشتر آهنگ های من را شنیده‌اند که به کنسرت محمدرضا هدایتی می آیند چون آنها قشر خاصی هستند و هر وقت کنسرت برگزار می شود، آنها  حضور فعالی دارند و به نوعی به این قضیه عادت کرده‌اند. اینها کسانی هستند که کارها را شنیده‌اند و می آیند و طبیعی است که درصدی هم به خاطر کاراکتر «پسرعمه زا» در کنسرت من حضور دارند. اینها چیزی نیست که من بخواهم رد کنم.

محمدرضا هدایتی یک شبه خواننده نشد

هدایتی توضیح داد: به اعتقاد من این چالش باید وجود داشته باشد و اتفاقا اگر نباشد من باید ناراحت باشم چون مخاطب به تمامی این موارد اهمیت داده است. من یادم هست که وقتی قطعه «دلگیرم» را در سال 90 منتشر کردیم، در عرض یک هفته 600 هزار شنونده داشت. این ترانه از من معروف تر شد به طوری که  من الان باید ثابت بکنم که من این ملودی را ساختم و خواندم و به قولی یک شبه خواننده نشدم. من در این عرصه کار کردم، منتها حرفی راجع به آن نزدم چون می دانستم این جبهه وجود دارد اما چون حوصله برخورد با این اعتراض ها را نداشتم کار خودم را انجام دادم. همین موضع هویت موسیقی من را تحت تاثیر قرار نمی دهد چون من خود را جدای از کار بازیگری محک زدم. اینکه بی سر و صدا کاری انجام دادم و مصاحبه ای هم نکردم، به خاطر این بود که دوستان نگویند من از شهرت خود برای حضور در خوانندگی استفاده کردم.

وی درباره هویت سازی برای خوانندگان فعال موسیقی پاپ تاکید کرد : اساسا مگر موسیقی پاپ ما هویت دارد که من بخواهم در مورد هویت صحبت کنم؟ در حال حاضر تمام سازهایی که در موسیقی پاپ ما استفاده می شوند همه غربی هستند، پس چه هویت پاپی داریم که من بخواهم هویت موسیقایی برای خودم قائل باشم.

ساخت یک اثر موسیقایی مدرن با محوریت موسیقی سیستان و بلوچستان

این خواننده پیرامون فعالیتهای موسیقایی خود در عرصه موسیقی نواحی گفت: من در آلبوم جدیدم یک آهنگ بلوچی دارم و تصمیم دارم از این به بعد در هر آلبومی که تولید می‌کنم یک یا 2 قطعه از موسیقی استان سیستان و بلوچستان هم داشته باشم. اصلا آمدن من در دفتر «ترانه سمان» به خاطر موسیقی بلوچی و زابلی بود. من آمدم که این کارها را انجام بدهم، که بخواهم یک آلبوم موسیقی تلفیقی بلوچی مدرن کار کنم اما یک‌دفعه دیدم مشغول تولید آلبوم پاپ هستم. همیشه و هر وقت خواستم موسیقی بلوچی کار کنم در موسیقی پاپ افتادم و البته ناراضی هم نیستم ولی ساخت یک اثر تلفیقی مدرن در رابطه با موسیقی سیستان و بلوچستان هیچوقت از من دور نمی شود. من همین جا اعلام می کنم زمانی که بتوانم آن طوری که دلم بخواهم روی موسیقی سیستان و بلوچستان کار کنم، به همه آروزهای خودم در موسیقی رسیده‌ام.

وی افزود: در زمانی همه تلاش خود را انجام دادم که بتوانم هزینه‌ای را فراهم کنم و بچه های موسیقی سیستان و بلوچستان را به تهران بیاورم، جایی را برای آنها اجاره کنم که یک ماه اینجا بمانند و من با آنها و همراه هنرمندان تهرانی یک آلبوم تلفیقی روانه بازار موسیقی کنیم. منتها خیلی هزینه بر بود، حتی زمانی که می خواستم این کار را بکنم رییس ستاد مبارزه با مواد مخدر گفت من می توانم با استفاده تبصره و آیین نامه هزینه‌ای را به تو بدهم تا این کار انجام شود اما این موضوع هم تحقق پیدا نکرد. این دینی بوده که بر گردن من است و باید آن را اجرایی کنم.

من کلاهبردار نیستم

هدایتی درباره مشکلات برگزاری کنسرت خود در تهران گفت: تنها مشکلی که برای برگزاری کنسرت داشتیم، جبهه ای بود که این روزها بر علیه من شکل گرفته است، اینکه فلانی بازیگر است و اصلا نباید بخواند. اما عقیده من چیز دیگری است، اینکه هر کسی که در هر زمینه‌ای استعداد دارد، چرا نباید از استعداد خود استفاده کند؟ اگر از استعداد استفاده نکنیم به خودمان خیانت کرده‌ایم. این موضوع عجیب و غریبی نیست و من می توانم در کل دنیا ده‌ها نمونه بازیگر معرفی کنم که خواننده هم هستند و من نمی دانم چرا اینجا به شکل آزار دهنده ای این موضوع را بیان می کنند.

وی تصریح کرد: بدم می آید وقتی کسی بیاید و با این بهانه بگوید که من کلاهبردار هستم. من هیچوقت از شهرتم در موسیقی استفاده نکردم. دوست دارم حمایت کسانی را که از موسیقی من خوش‌شان آمده، داشته باشم. دوست دارم حمایت کسانی را که از بازی های من لذت بردند، داشته باشم. من همیشه قدردان مردم بودم، همه چیز برای من مردم هستند. بنابراین اذیت می شوم و تحمل شنیدن ناراحتی دوستان را ندارم. من همیشه عادت داشتم که من را دوست داشته باشند اما الان با جریانی روبه رو شدم که هم می خواهم به عقیده آنها احترام بگذارم و هم می خواهم یک جوری به آنها بگویم که اشتباه می کنید.

این خواننده افزود: ما حتی برای آلبوم بعدی هم برنامه ریزی لازم را انجام دادیم. من نیامدم با کنسرتی که در بهترین شکل ممکن 2 هزار نفر بیننده دارد، آینده موسیقی خود را رقم بزنم. کنسرت از این جهت برایم اهمیت داشت که زنده خواندن من را ببینند و بدانند که همه چیز در استودیو خلاصه نمی شود.

می خواستم از صدا پیشگان ببعی و آقای همساده استفاده کنم اما…

هدایتی درباره استفاده از صداپیشگان مجموعه کلاه قرمزی در کنسرت خود گفت: استفاده از خوانندگان مهمان به ویژه بازیگران فکرهایی بود که این اواخر در ذهن من به وجود آمد اما به خاطر اینکه وقت لازم را برای اخذ مجوز نداشتم، نتوانستم از دوستانم استفاده کنم. من حتی دوست داشتم محمد بحرانی (صداپیشه ببعی و آقای همساده در مجموعه کلاه قرمزی) و امیر سلطان احمدی ( عروسک گردان پسرعمه زا) همان قطعه‌ای را که برای جام جهانی تولید کرده بودند، در این کنسرت اجرا کنند اما خیلی دیر شد چون ما زمانی یک ماهه می خواستیم که بچه ها بتوانند مجوز بگیرند.

وی در بخش پایانی صحبتهای خود از دلایل حضور نیافتنش در نمایش «ترانه های محلی» گفت و توضیح داد: خیلی ناراحت شدم که نتواستم در نمایش «ترانه های محلی» حضور داشته باشم و حالا بسیار خوشحالم که دوست خوبم علی سرابی جایگزین من شد. من این نقش را خیلی دوست داشتم ضمن اینکه ترانه هایی را که قرار بود بخوانم، فردین خلعتبری ساخته بود و این فرصت خوبی بود که بتوانم در کنار این هنرمند شایسته موسیقی حضور داشته باشم. به هر حال من همیشه برای بازی در تئاتر بد شانس بودم. واقعا اگر تعهد از قبل تعیین شده من با پروژه «ایران برگر» نبود با کمال افتخار در این نمایش حضور پیدا می کردم.

ادامه مطلب / دانلود

قتی با هم اختلاف دارید گاهی اوقات بهتر است که آنرا رها کنید و اجازه بدهید روزگار خودش آنرا حل کند. به جای عصبانی شدن سعی کنید از چیزهای کوچک گذشت کنید.

راه های تضمینی برای عمیق تر کردن روابط عاشقانه

داشتن یک رابطه شاد و خوب در زندگی زناشویی کار سختی نیست! خبر بهتر برای زوج های خوشبخت این است که اگر در یک رابطه موفق باشید، چه ازدواج کرده باشید چه نکرده باشید، می توانید با ایجاد چند رفتار جدید و تغییرات کوچک در رابطه تان آن را برای همیشه همانطور حفظ کنید یا حتی آنرا بهتر هم بکنید.

با اینکه خیلی متخصصین می گویند باید روی درست کردن اشکالات رابطه متمرکز شوید، تحقیق من ثابت کرد که اضافه کردن رفتارهای مثبت به رابطه تاثیر بسیار بیشتر بر خوشنودی زوج ها دارد. در زیر به 10 راه برای عمیق تر کردن رابطه تان برای خوشنودی و رضایت بیشتر اشاره می کنیم.

1- خاص بودن طرف مقابلتان را قبول کنید. همه ما در لحظه هایی آرزو می کردیم طرف مقابلمان لاغرتر، پولدارتر، رمانتیک تر یا خیلی چیزهای دیگر بود. نگاهی به انتظاراتتان بیندازید و ببینید تا چه حد واقع بینانه هستند. انتظارات غیرواقع بینانه فقط منجر به خسته شدن شما از رابطه می شوند که یکی از مهمترین دلایل از بین رفتن رابطه هاست.

2- هر از گاهی مهربان شوید. اعمال و رفتارهای خیلی کوچک که نشان دهد، “من به تو فکر می کنم” برای حفظ رابطه لازم است. مثلاً همین که مرد ماشین همسرش را ببرد و بنزین به آن بزند، همین که زن یک فنجان چای خوب برای شوهرش درست کند و کنار تختش ببرد، گرفتن دست ها، لمس کردن همدیگر، ایمیل های عاشقانه در وسط روز همه و همه راه هایی بسیار ساده برای ابراز محبت هستند. تحقیقات نشان می دهد که جمع شدن رفتارهای کوچک مکرر تاثیر بزرگتری بر خوشبختی روابط زوج ها دارد تا رفتارهای بزرگ هر از گاهی.

3- ده دقیقه در روز را به برقراری ارتباط اختصاص دهید. بیشتر زوج ها فکر می کنند که همیشه با هم در تماس هستند اما واقعاً چه مقدار زمان را به عمیق تر کردن درکتان از طرف مقابل اختصاص می دهید؟

زوج های خوشبخت بیشتر اوقات با هم حرف می زنند اما نه درمورد رابطه شان، درمورد مسائل خودشان و فکر می کردند که در چهار زمینه شناخت خوبی از طرف مقابلشان داشتند: دوستان، محرک های استرس زا، آرزوها و رویاها، و ارزش ها. 10 دقیقه در روز را اختصاص دهید که با همسرتان در مورد چیزی جز کار، خانواده، مسائل خانه یا رابطه تان حرف بزنید. این تغییر کوچک روح و زندگی تازه ای به رابطه تان می دهد.

4- هر هفته عاشق شوید. قرار ملاقات های ناگهانی فوق العاده هستند اما واقعیت این است که ما آنقدر مشغول کار و زندگی هستیم که معمولاً وقتی کمی برای عشقمان می گذاریم. با یک قرار ملاقات در هفته برای خوردن شام بیرون، رفتن به سینما، گالری های هنری، یا هر چیز دیگری عشق و رابطه تان را همیشه سالم نگه دارید.

یک نکته برای آقایون: تحقیقات نشان می دهد که خانم ها وقتی خارج از خانه و دور از بچه ها و مسائل خانه داری باشند، مهربان تر و پرحرارت تر می شوند و میل جنسیشان هم خیلی قوی تر می شود. با اجاره یک شب در یک هتل و سپردن بچه های به یکی از افراد فامیل ببینید که چه اتفاقی می افتد.

5- با هم و در کنار هم تغییر کنید و رشد کنید. رابطه عشقی شما یک موجود زنده است که برای رشد و پیشرفت نیاز به غذا دارد. بهترین راه برای غذا دادن به آن ایجاد تغییر در آن است. ایجاد تغییر در رابطه نشان داده است که یکی از مهمترین عناصر در خوشبختی زوج ها می باشد.

این تغییرات می توانند کوچک باشند اما باید آنقدر بزرگ باشند که طرفتان متوجه آن شود. جایتان را با هم عوض کنید: اگر همیشه مرد برای شام در یک رستوران جا رزرو می کند، اجازه بدهید یکبار خانم اینکار را بکند. یا برنامه هایتان را قطع کنید: وسط کار یک کار جالب با هم انجام بدهید، مثلاً به یک گالری یا موزه که نزدیکتان است بروید. یا یک چیز جدید را امتحان کنید: با هم به کلاس رقص یا اسکیت بروید.

6- دوستان و خانواده هم را بهتر بشناسید. تحقیقات نشان داده که بخصوص مردها وقتی همسرشان رابطه خوبی با خانواده او دارد شادتر هستند. همچنین زوج هایی که دوستان هم را می پذیرند و برای شناختن آنها تلاش می کنند خوشبخت تر هستند تا زوج هایی که دوستان و زندگی خانوادگی جداگانه دارند.

7- مراقبت و حمایت کنید. یکی از سه چیزی که زوج ها برای موفقیت در رابطه شان به آن نیاز دارند حمایت است (آن دوتای دیگر اطمینان آفرینی و صمیمیت می باشد). زوج های خوشبخت معتقدند که داشتن همسری که پشتیبان آنها باشد یکی از مهمترین جنبه های رابطه شان است. خیلی وقت ها مردها دوست دارند حمایت مادی کنند و زن های بیشتر به سمت حمایت عاطفی گرایش دارند. ببینید همسرتان به چه کمک و پشتیبانی نیاز دارد و بعد آنرا به او عرضه کنید.

8- بخندید. خنده یک تمرین معنوی است. در ازدواج خنده بعنوان یک داروی خوشبختی عمل می کند. برای جلوگیری از یکنواخت شدن رابطه باید بتوانید بین جنبه های منطقی رابطه تان با جنبه های تفریحی آن تعادل ایجاد کنید. بله برای منظم بودن زندگی و امنیت رابطه تان باید کارهای خاصی انجام دهید اما هیچوقت شوخی و تفریح را فراموش نکنید. بد نیست گاهی برای همسرتان بچگانه رفتار کنید، یا در کنار هم یک فیلم خنده دار نگاه کنید.

9- اجازه بدهید آنرا به قدرت بالاتر بسپاریم. وقتی با هم اختلاف دارید گاهی اوقات بهتر است که آنرا رها کنید و اجازه بدهید روزگار خودش آنرا حل کند. به جای عصبانی شدن سعی کنید از چیزهای کوچک گذشت کنید.

مشاجره و اختلاف در هر رابطه ای پیش می آید. یادتان باشد که اختلاف دلیل عدم موفقیت روابط نیست اما طریقه برخورد شما با آن است که استرس را وارد رابطه تان می کند. باید ببینید چه مسائلی اهمیت بیشتری دارند و به آنها بپردازید و مسائل کوچکتر را فراموش کنید.

10- راهی سالم برای ارتباط پیدا کنید. همه زوج های خوشبخت بر این عقیده اند که داشتن مهارت های ارتباطی قوی یکی از عوامل موثر در ماندن آنها کنار همدیگر بوده است. این یعنی نه تنها از همسرتان بپرسید که به چه چیز نیاز دارد بلکه نیازهای خودتان را هم با او در میان بگذارید.

این یعنی مرتب ببینید که چه عوامل استرس زایی وارد زندگی همسرتان شده است تا به برطرف کردن آنها کمک کنید. این یعنی با جنگ و دعوا با هم بحث نکنید، طوری بحث کنید که احترام بینتان خدشه دار نشود و اثاثیه خانه تان هم سالم بماند!

ادامه مطلب / دانلود

غزل عاشقانه و زیبای هوشنگ ابتهاج به نام سایه

عاشقانه ترین غزل هوشنگ ابتهاج «سایه»

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر، نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن میگویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه عشق نهان من و توست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش ، ار نه

ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

این همه قصه فردوس و تمنای بهشت

گفتگویی و خیالی ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل

هرکجا نامه عشق است نشان من و توست

سایه ز آتشکده ماست فروغ مه و مهر

وه ازین آتش روشن که به جان من و توست

ادامه مطلب / دانلود

امام صادق (ع): خوشخویی عامل جلب دوستی است. مفاتیح الحیاه

برای رشد شخصیت انسان ها هیچ محدودیتی وجود ندارد. همه می توانیم تا جایی که دوست داریم خوب باشیم. برای خوب بودن، مثل رسیدن به سایر اهداف باید گام های آهسته و پیوسته برداشت. حتی گاهی اوقات لازم است که خطر کنیم ولی در عوض به چیزی بالاتر دست یابیم. برای آنکه تغییرات مثبت در شخصیت خود ایجاد کنید لازم است که:

رازهای جذب کردن دیگران

قبل از صحبت کردن کمی مکث کنید

گاه حرف های نیشدار و گزنده برخی افراد بسیار آزاردهنده تر از خشونت ها و آزارهای فیزیکی است چرا که تاثیر آنها تا سال ها و حتی تا آخر عمر در روح و قلب تان می ماند مثل زخمی التیام نیافته که گاه سر باز می کند و چرک می کند. ممکن است برخی حرف هایتان از روی صداقت باشد ولی تند و گزنده بوده و طرف مقابل تان را به شدت بیازارد پس لازم است قبل از حرف زدن کمی مکث کنید و به تاثیر حرف هایی که می خواهید بگویید فکر کنید. اگر خودتان این حرف هار بشنوید چه احساسی خواهید داشت؟

برخی افزاد به طور ذاتی محبوب و جذاب به دنیا می آیند. آنها به صورت طبیعی روش های جذب کردن اطرافیان خود را می دانند و این موفقیتی بزرگ است. شما نیز می توانید با برخی روش ها به این محبوبیت برسید مثلاض از دیگران در مورد خودشان سوال کنید. معمولاً مردم عاشق حرف زدن درباره خودشان هستند. شنیدن حرف های دیگران و گوش دادن به آنها، هنر بزرگ است. از آنها سوالات اصلی را بپرسدی و بعد بگذارید تا راجع به آن سوال ها برای شما حرف بزنند. خواهید دید که چه علاقه ای در درون شان برای ادامه مکالمه و صحبت با شما ایجاد می شود. این روش مخصوصاً برای افراد سرشناس و مهمتر، بسیار مناسب است چرا که از این راه می توانید بیشتر در مورد آنها اطلاعات کسب کنید و بدانید که چگونه به موفقیت رسیده اند و چه تجربیاتی را پشت سر گذاشته اند.

به دیگران کمک کنید

وقتی که به کمک دیگران می رویم، نه تنها تصویر ذهنی آنها را نسبت به خودمان بهتر می کنیم بلکه از نظر درونی نیز احساس خوبی به خودمان دست می دهد. در واقع ماهیت درونی شما وقتی که به دیگران کمک می کنید، بیشتر شناخته می شود نه با مدرک تحصیلی و پول و ثروت تان در این کار احساس رضایت و لذتی است که با هیچ چیز دیگری به دست نمی آید.

دانش و مهارت های خود را با دیگران تقسیم کنید

اگر در کار یا رشته ای ماهر و با تجربه هستید، فکر نکنید که نباید دیگران را از آن ناآگاه نگه دارید تا همواره خودتان در آن زمینه مطرح باشید. ارزش استعداد و مهارتی که دارید در استفاده از آن برای سود رسانی به دیگران است.

از دیگران تشکر و قدردانی کنید

تعدادی از ما عادت نداریم دیگران را تحسین کنیم و کارهای خوب آنها را مورد تقدیر قرار دهیم. در حالی که می توانید با ساده ترین کلمات از آنها تشکر و قدردانی کنید و به آنها نشان دهید که برایشان ارزش قائل هستید. اگر کسی برای شما کاری انجام داده است از روی عشق و علاقه بوده و کمترین کاری که از دست شما بر می آید، تقدیر و تشکر است. یک لبخند مهربان، یک حرف یا جمله خوب یا یک کارت پستال می تواند نشان دهد که شما برای خدمات و زحمات دیگران ارزش قائل هستید و همواره آنها را در نظر می گیرید.

ضعف و کاستی های خود را بشناسید

همان طور که مهارت ها، استعدادها و دانسته هایتان به شما اعتماد به نفس بیشتری می دهند و از آنها کاملاً مطلع و آگاه هستید، باید کاستی ها و ضعف هایتان را نیز بشناسید و آنها را بپذیرید. در واقع نخستین گام برای برطرف کردن ضعف ها شناخت آنهاست. گاه شناخت آنها برای خودمان دشوار می شود پس بهتر است که از اطرافیان خود کمک بگیریم؛ از کسانی که به ما نزدیکند و ما را می شناسند در چنین مواقعی جبهه گیری کردن را کنار بگذارید چرا که هدف اصلی تان رشد شخصیتی و مقبول تر شدن است.

روشنفکر باشید

رابطه دوستی خوب و مناسب باید با درک متقابل ساخته شود. گاه تفاوت در ارزش های شخصی و فردی باعث می شود تا در درک دیگران کوتاهی کنید و به خاطر این تفاوت ها از آنها دور شوید. این موضوع وقتی که در میان افراد یک خانواده رخ می دهد، بسیار دردناک تر می شود. اگر به این نتیجه رسیده اید که ارزش های شما با ارزش های دیگران و نزدیکان تان فرق دارد، سعی کنید از راه دیگری وارد شوید و همدم آنها باشید. در ضمن روی حرف ها و عقاید خود اصرار نورزید و کمی روشنفکرانه تر عمل کنید. مردم را با تمام ویژگی هایشان قبول کنید و در مواقع نیاز از آنها حمایت کنید، بدون آنکه تفاوت ها را در نظر بگیرید.

از تشابهات استفاده کنید

همه ما آنهایی را که ما را دوست دارند دوست داریم. اغلب ما کسانی را دوست داریم که بیشتر شبیه ما هستند و با آنها احساس نزدیکی می کنیم. این شباهت ها باعث نزدیکی های بیشتر می شود و ارتباط ها محکم تر و ادامه دارتر می شوند. وقتی با دیگران رابطه برقرار می کنید به دنبال یافتن این شباهت ها باشید. شباهت هایی در حد سرگرمی علایق، عادت ها، شغل ها، حتی شهری که در آن زندگی می کنید و…

هنگام صحبت کردن به آنها نگاه کنید

شاید به نظرتان برسد که همیشه این مسئله را رعایت می کنید و به هنگام صحبت کردن به صورت طرف مقابل تان نگاه می کنید اما برخی افراد نمی توانند این کار را انجام دهند و شاید حتی خودشان هم ذره ای متوجه آن نباشند. در واقع نگاه کردن به در و دیوار به هنگام صحبت کردن، طرف مقابل را آزار خواهد داد و نوعی بی احترامی تلقی می شود. شاید فرد مقابل تان احساس کند که شما علاقه ای به ادامه مکالمه یا بحث ندارید ولی این مسئله در مورد شما حقیقت نداشته باشد.

حرف های صحیح و معتبر بگویید

همواره سعی کنید که خودتان باشید و بیش از اندازه نیز روی این مسئله تمرکز کنید چرا که در این حالت فقط جذب خودتان می شوید. برخی از حرف ها و رفتارهای ما می توانند دیگران را از ما بسیار دور سازند پس سعی کنید از جملات بجا و درست استفاده کنید. حرف های دیگران را با بی ادبی قطع نکنید و تا آخر آنها را بشنوید.

علاقمند باشید

هر فردی در شخصیت و رفتارهایش لااقل یک نقطه مثبت و خوب دارد. اگر با این ویژگی های خوب آشنا باشید می توانید از آنها در مکالمات خود استفاده کنید. در واقع می توانید حرف های خود را از جای خوبی شروع کنید تا دوست داشتنی تر به نظر برسید. مکالمات خود را به سمت موضوعاتی سوق بدهید که به آنها علاقمندید.

ادامه مطلب / دانلود

معشوق‌ یابی تنها مشکل جوان‌ها نیست. حق طبیعی همه انسان‌های مجرد است. در هر سنی «چنان که افتد و دانی» ممکن است پیش آید. باید برایش آماده بود. در اینجا انسان‌ها با دو پرسش روبرو می‌شوند؛ معیار‌های من برای انتخاب یک عشق راستین چیست؟ چگونه باید با او آشنا شوم؟

رازهای جذابیت در عشق

ما بدون اینکه آگاه باشیم در انتخاب همسر تا حد زیادی دنباله‌رو معیارهای فرهنگی‌مان هستیم. فرهنگ ما آنقدر در رگ و پی ما ریشه دوانده است که حتی اگر به آن انتقاد هم داشته باشیم، نمی‌توانیم تاثیر آن را در انتخاب‌هایمان نادیده بگیریم. بیشتر ما در جستجوی معشوقی هستیم که سنش به ما نزدیک باشد؛ از نظر زیبایی، تحصیلات، سطح اقتصادی- اجتماعی و مذهبی شبیه خودمان باشد و در ضمن خیلی هم کوتاه‌تر یا بلندتر از ما نباشد!

همین معیار‌های اولیه تعداد زیادی از افراد را از دایره انتخاب ما خارج می‌کند. هر چند بیشتر ما انتظاری بیش از این داریم؛ می‌خواهیم طرفمان در عین حال زیبا، گرم و اجتماعی و باهوش هم باشد، شبیه ما فکر کند و گاهی هم بیشتر از اینها.

این آرزوها و خیال‌پردازی‌ها هرچه که باشد، سرانجام قسمت ما آنهایی می‌شوند که بیشتر شبیه ما هستند و در عمل جذب آنهایی می‌شویم که در بیشتر ویژگی‌ها از ما نه کمترند، نه بیشتر. ما درواقع در جستجوی شباهت‌ها هستیم. این شباهت‌جویی حتی در اختلال‌های روانی و جسمی ‌هم نمود دارد.

مثلا افسرده‌ها گرایش بیشتری به افسرده‌ها دارند. یکی از بیمارانم که افسردگی داشت، عاشق دختری شده بود و می‌گفت علت اینکه عاشق او شدم این است که بیشتر از هر کسی مرا می‌فهمد، تمام حالت‌های من برایش آشنا و قابل درک است. در جلسه‌ای که با معشوقش آمده بود متوجه شدم که هر دو از افسردگی رنج می‌برند. این اتفاق در مورد بیماری‌های جسمی ‌هم پیش می‌آید. بیشترین مطالعه روی عشق ناشنوایان انجام شده که بیشتر عاشق ناشنوایان می‌شوند. این شباهت‌جویی همیشه یک فرایند اصیل ذهنی نیست.

دو عامل مخدوش‌کننده مهم روی آن تاثیر دارند؛ اولی محدودیت اجتماعی است. ما چه بخواهیم چه نخواهیم، در جامعه محدود به معاشرت با افرادی هستیم که از نظر سطح اقتصادی– اجتماعی، تحصیلات، محل زندگی و شغل شبیه ما هستند. عامل دوم ترس از برقراری ارتباط با افرادی است که با ما تفاوت دارند. خیلی وقت‌ها علت گرایشمان به افراد شبیه خود، نه برآمده از یک میل اصیل درونی بلکه ترسمان از ناشناخته‌هاست. آنهایی که امنیت روانی خوبی دارند و این اعتماد‌به‌نفس را دارند که در هر حال دوست‌داشتنی هستند، بیشتر توانایی شروع رابطه با فردی متفاوت را دارند.

اگر احترام متقابل باشد، این تفاوت‌ها جذابیت بیشتری به معشوق می‌دهد. باید یاد بگیریم علاقه‌های طرف مقابل برایمان مهم بشوند، در موردشان بیشتر بدانیم و به او نشان دهیم علاقه‌ها و دغدغه‌های ذهنی‌اش برایمان مهم است. این رفتار رابطه را رشد می‌دهد. رابطه عاشقانه باید به اندازه همنوازی دو ساز، ‌هارمونیک و هماهنگ باشد، نه اینکه هر دو طرف دقیقا یک قطعه را بنوازند. آنها باید پا‌به‌پای هم پیش بروند و یک سوال و جواب موسیقایی ‌هارمونیک و کامل‌کننده را خلق کنند.

ادامه مطلب / دانلود

اس ام اس بسیار زیبای عاشقانه و احساسی شهریور 92 (2)

قلب و روحمان را ارزان نفروشیم،
در فروشگاه هستی روی قلب انسان نوشته اند:
قیمت = خدا
.
.
.
از پیراهن نه!!!
از خون و اکسیژن به من نزدیک تر باش…
.
.
.
ما عاشق نیستیم،
ما عاشق ِ ماجراهای ساده ی عاشقانه ایم…
.
.
.
بعد از آن ھمه سرگردانی روی وجب به وجب خاک،
بعد از آن ھمه جستجو روی نقشه ھای جھان دانستم،
دستان توست، وطنِ من!
.
.
.
مـیــدونــیــن دِلــَــم چـــی مـــیـــخـــواد!
خــُــــدا بــــیــــاد بــِــهــِـم بــِــگــــه:
دیـــــوونــَــم کـــَـردی بـــیــــا ایــنـــَـم هـــَـمــونــی کـــه مـــیــخــــواســــتـــــی…
.
.
.
و چه زیبا گفت فروغ:
تنها صداست که میماند. . .
و امان از صدای ” تو ” که ابدی شد در گوش من!
.
.
.
دیگر نه باز با باز است، نه کبوتر با کبوتر!
این روزها زاغ هم برای مرغ عشق لاف عاشقی می زند…
.
.
.
زمین به آسمان بیاید
آسمان به زمین
حواسم نه پرت شیطنت های ستاره ها می شود
نه دلربایی گنجشگکان باغ
محو چشم های توام هنوز. . .
.
.
.
تمام سربازانم سفید پوشیده‌اند و منتظر حرکت تو هستند،
گام بردار در صفحه شطرنجی دلم؛
میتوانم تمامش کنم با یک حرکت،
حیف اما شاه این بازی از چشمان سیاه تو فرمان می‌پذیرد
نه از انگشتان بی رمق من. . .
.
.
.
من قصه با تو بودن را تا ابد اینگونه آغاز میکنم ، یکی بود…
هنوزم هست!
.
.
.
ورق ورق کن “خاطرات” خاک گرفته را…
شاید غبارش “احساست” را به سرفه بیندازد
.
.
.
رویاهایی هست که شاید هرگز تعبیر نشوند
اما همیشه شیرین اند
مثل رویای داشتن تـــــــو…
.
.
.
آواز عاشقانه ی ما، در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست
آن روزهای خوب که دیدم، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
(قیصر امین پور)
.
.
.
بعد از باران نگاهم آفتابی شو…!
رنگین کمان بودنت را دوست دارم…!
.
.
.
ببین گوش کن:
فرقی نمیکنه من و تو متولد کدوم برج سالیم،
مهم اینه که اگه تو نباشی من همیشه برج زهرمارم. . .
.
.
.
کنارم که هستی
زمان هم مثل من دستپاچه میشود
عقربه ها دوتا یکی میپرند
اما همین که میروی
تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم
جانم را میگیرند ثانیه های
بی تو…
.
.
.
هزار تابلوی مونالیزا
به روی لب
و هزاران موزه هنر
درون چشمت داری. . .
.
.
.
ﺑﺨﺪﺍ !
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻧﻮﺷﺖ…
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﺮﻡِ ﻧﻔﺲ ﺑﺎﺷﺪ…
ﺑِﻜﺮ ﺑﻜﺮ ﺍﺯ ﺳﻴﻨﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻭ…
ﻧﺠﻮﺍ ﺷﻮﺩ ﻛﻨﺎﺭِ ﮔﻮﺷﻲ ﻛﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻧﺰﺩیک ﺍﺳﺖ،
ﻣﻴﺘﻮﺍنی ﻻﻟﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ لمس کنی با لبانت. . .
.
.
.
شعر قافیه نمی خواهد
سطر به سطر آغوشم را ردیف کرده ام،
تو فقط بیا. . .
.
.
.
می آیی قایم باشک بازی کنیم؟
من چشم بر زیبایی تو بگذارم و تو آرام در آغوشم پنهان شو. . .
.

.
.
در مسابقه زندگی گل زدن مهم نیست، گل شدن مهم است!
تقدیم به سرور گل ها…
.
.
.
ﮔﺎﻫـــــﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻟـــــﻢ ﻫﻮﺱ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ…
ﺍﺯ ﻫﻤـــــﺎﻥ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮎ ﺣــــــﺮﻑ ﺗﻮ ﭘﺸــﺖ ﺑﻨﺪ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ که ﻣﯿﮕﻮﯾــــﯽ:
ﻣﮕﻪ ﺩﺳﺘـــــﻢ ﺑﻬــــﺖ ﻧﺮﺳـــــﻪ. . .
.
.
.
گرما یعنی نفس های تو، دست های تو،
آغوش تو. . . !
من به خورشید ایمان ندارم!
.
.
.
هر پنجره ای زیباست اگر “تو” میان قاب آن طلوع کنی…
.
.
.
قفس
یعنی دهان من
وقتی زبانم
روی اسم تو قفل می شود. . .
.
.
.
با هم که قدم می زنیم
حسودی اش می شود آفتاب
نه که هیچگاه
قدم نزده است با ماه!
.
.
.
دستم را بگیر
دارم به یادت
می افتم!
.
.
.
دیشب قصه ات را برای کسی میگفتم، باز عاشقت شدم…
.
.
.
نگاه تــــــو..
مــرا عاشق تر از پیـــــش می کند..
چه معجــــــــونی می شود..
زندگــــــی..
با لمس دستانِ تـــــــو..
با حسِ عشــــــــــــــــــقِ تـــــــو..
.
.
.
تنها باران است که گاهی در اوج تنهایی من در آن لحظه که هیچ کس نیست،
با من از تو می گوید…
ولی درد من این است که دیریست باران نمی بارد!
.
.
.
پله ها را بالا رفتم
پایین آمدم،
عطرت یک جا
بَند نمی شود!
.
.
.
عشق بی نظیر من بی تو زنده میتوان ماند،
اما زندگی نمیتوان کرد. . .
.
.
.
امروز انگار کسی آمد

و هوای دلتنگی ات را هی در آسمان اتاقم پاشید
.
.
.
یاد تو حس قشنگی است که در دل دارم

چه تو باشی چه نباشی از سر دلتنگی

نگهش می دارم
.
.
.
دلتنگم برای کسی که

مدت هاست

بی آن که باشد

هــر لحــظه

زنــدگی اش کــرده ام
.
.
.
شب را دوست دارم

چرا که در تاریکی چهره ها مشخص نیست

و هرلحظه این امید در درونم ریشه می زند

که آمده ای ولی من ندیده ام
.
.
.
رشته ی محبت را باید به ضریح دلی بست

که خیال کوچ کردن نداشته باشد
.
.
.
دلتنگ ترین آدما کسایی هستن

که با زیر پا گذاشتن دل آدما

دستشونو به میوه های رسیده می رسونن

من فقط برای دلی که زیر پا افتاده دلتنگم
.
.
.
رفت و همه دنیای منو با خودش برد

و یادشو برام گذاشت

حالا یه یاد برام مونده که شده همه دنیای من
.
.
.
چگونه می توان به تاول های پا گفت

که تمام مسیر طی شده اشتباه بود؟
.
.
.
عادت ندارم درد دلم را به همه کس بگویم

پس خاکش می کنم زیر چهره ی خندانم تا همه فکر کنند

نه دردی دارم نه قلبی امان از این عادت ها
.
.
.
چشم در چشمانم گفتی

من هر شب در خواب می بینمت

خواستم بگویم

نمی شود تو هم به بی خوابی من بیایی؟
.
.
.
گل یا پوچ؟

دستت را باز نکن

حسم را تباه مکن

بگذار فقط تصور کنم

که در دستانت برایم کمی عشق پنهان است
.
.
.
تا چند نظر به روی مهتاب کنم

خود را به هوای دیدنت آب کنم

یک قطعه ی عکس خود برایم بفرست

تا در دل بی قرار خود قاب کنم
.
.
.
دل صدچاک ما را تیغ ترحم بدرید

دل ما را به همان قیمت ارزان بخرید

دل من گرچه شکسته گوهری ناب شده

عشق در قلب تو آن تحفه ی نایاب شده
.
.
.
باز هم از چشمه لب های من

تشنه ای سیراب شد سیراب شد

باز هم در بستر آغوش من

رهروی در خواب شد در خواب شد

.
.
.
هر لحظه در کنار منی عاشقانه تر

با قلب عاشق و بدنی عاشقانه تر

تکرار شو حوالی دستان خسته ام

شاید مرا رقم بزنی عاشقانه تر
.
.
.
ای داد دوباره کار دل مشکل شد

نتوان ز حال دل غافل شد

عشقی که به چند خون دل حاصل شد

پامال سبکسران سنگین دل شد
.
.
.
زندگی سخت است تو آسان بگیر

زندگی درد است تو درمان بگیر

زندگی مار است تو جانش بگیر

زندگی جام است تو کامش بگیر
.
.
.
تو ای روحم عزیز دلنوازم

ز پیغامت نمودی سرفرازم

تو در یاد منی من شرمسارم

صفای قلب پاکت را بنازم
.
.
.
هیچ چیز دلنشین تر از این نیست که

مدام نامت را صدا بزنم با یک علامت سوال…؟

و تو با حوصله جواب بدهی جـــــــــــون ِدلــــم!؟
.
.
.
این بار می خواهم صدایت را ضبط کنم

دور که می شوی دلم برای خنده هایت تنگ می شود
.
.
.
من آن عاشق ترین پروانه هستم

که عهدی بر سر جان با تو بستم

تو آن شمع خرامان سوز هستی

که چون آتش به جان من نشستی

ندارم هیچ باک از آتش عشق

که این آتش ز مرهم خوشتر آید
.
.
.
یک نفر امد قرارم را گرفت

برگ و بار و شاخسارم را گرفت

چهار فصل من بهار بود، حیف

باد پائیزی بهارم را گرفت

اعتباری داشتم در پیش عشق

با نگاهی اعتبارم را گرفت

عشق یا چیزی شبیه عشق بود

آمد و دار و ندارم را گرفت
.
.
.
آغوشت علم را زیـر سوال می برد!

آنقدر آرامم می کند که هیچ مُسکنی جایش را نمی گیرد
.
.
.
گرچه از فاصله ی ماه ز من دورتری

ولی انگار همین جا و همین دور و بری

ماه می تابد و انگار تویی می خندی

باد می آید و انگار تویی می گذری

.
.
.

چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی…
یکی که بهش اعتماد داری…
بهت اعتماد داره…
از دلتنگی هاش برات میگه…
از دلتنگی هات براش میگی…
آروم میشه…
آروم میشی…
حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه…
این حس مثل قطره های باران پاکه….
.
.
ﺩﺧﺘــــــــــﺮ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻪ:
ﺩﻭﺳﺘـــــــــــــــــــــﺖ ﺩﺍﺭﻡ!
ﺑـﺎﺯﻡ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ:
ﺩﻭﺳـــــــــــــــﻢ ﺩﺍﺭﯼ؟
ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯿﻠﺮﺯﻩ!
ﺩﺧﺘــــــــــﺮ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭﻡ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﺎﺷﯽ، ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﯿﺸﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﻣﯿﺸﻦ!
ﻫــﺮ ﻭﻗﺖ ﮐــﻪ ﺻﺪﺍﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ:
ﺧﻮﺷـــــــــﮕﻞﻡ
ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﺯﯾﺒﺎﯾــﯽ!
ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﺧﺘــــــــــﺮ ﮐــﻪ ﺑـﺎﺷــﯽ
ﻫﻤـــﻪ ﯼ ﺩﯾﻮﺍﻧــــــــﮕﯽ ﻫــﺎﯼ ﻋﺎﻟــﻢ ﺭﻭ ﺑـــــــــﻠﺪﯼ. . .

ادامه مطلب / دانلود

اس ام اس عاشقانه و احساسی شهریور 92

قلبم آسمون می شه به شوق خوابیدن ستاره ی وجودت

کاش از میون همه ی ستاره ها تو سهیل نشی!

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بمان با من که من بی تو صدایی خسته در بادم

در این اندوه بی پایان بمان تنها تو در یادم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

برای پریدن لازم نیست پرنده باشم

همین که تو بخندی بال در می آورم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

کاش می توانستم تورا آنگونه بخندانم

تا سیر شوی از خندیدن با کسانی که لیاقت لبخندت را ندارند!

تقصیر من چیست که نمی توانم نقش بازی کنم؟

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

اینجا همانجاست که نباید باشی

غم انگیز است اگر تو را نخواهد

مسخره است اگر نفهمی

احمقانه است اگر اصرار کنی

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

عشق از میدان مین خطرناک تر است

مین عمل نکرده پایت را از کار می اندازد

خاطره ی عمل نکرده قلبت را

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

آمده بودم به‌ تو بگویم هنوز دوستت دارم

اما بر زبانم این‌ طور آمد که هر وقت دلت خواست حرف بزنی تماس بگیر!

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

ماهی اسیر تنگ باشی و یارت در دریا

باله ات زخمی و گریه ی بی صدا واویلا

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

وقتی نیستی یا دلم می گیرد یا باران

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

این پیام فقط جهت زدن حاضری در دفتر رفاقت بود تا بدونی بیادتم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

وصیت کردم بعد مرگم قلبمو اهدا کنند

اما گفتند اجازه ی صاحبش لازمه اجازه می دی؟

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

ناز آن چشمی که سویش مال ماست

ناز آن زلفی که تارش مال ماست

ناز آن چوپان که سازش مال ماست

ناز آن دوستی که قلبش یاد ماست

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

از تنهایی پرسیدم برای عشقم چه بنویسم

گفت: بنویس ما را چون روزگار فراموش مکن

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دلم دل نیست، دریا نیست ، مرداب است

که موجی هم سراغش را نمی گیرد

نه میل زیستن دارد نه می میرد…

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

بس است
 میهمان داریم
 بیا و آبروداری کن

نگذار بفهمند پشت این نقاب خندان خیس می شوی

با چشمانم هستم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

زندگی تلخ ترین خواب من است

خسته ام خسته ازاین خواب بلند. . .

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

مرا دوست داشته باش اما تجربه ام نکن

برای آموختن ابزار مناسبی نیستم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

نمى دانم چرا بعد از تو

آسمان چشم هایم همیشه ابرى است

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

کاش تو که آسمان شدی

من مث دریا می شدم

عکست می افتاد روی موج هام

من با تو تنها می شدم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

از آدمها بگذر!

ناراحت این نباش که چرا جاده ى رفاقت با تو همیشه یک طرفه است !

مهم نیست

 اگر همیشه یک طرفه اى شاد باش که چیزى کم نگذاشته اى و بدهکار خودت ، 

رفاقتت و خدایت نیستى

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

قسمتى ازمتن موجود نیست

بقیه ى متن هم موجودنیست

اصلأ متنی درکارنیست

فقط خواستم بگم بیادتم!

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

یادمان باشد که قصه ى کودکمان را با یکى بود یکى نبود آغاز نکنیم

از ابتدا بیاموزیمشان اگر یکى نباشد دیگرى هم نیست

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

نمی دانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند

می گویند حساسیت فصلی است

آری من به فصل فصل این دنیای بی توحساسم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دلتنگی هایم را با کدام قایق خیالی روانه دل دریاییت کنم تا بدانی دلتنگتم

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

دوستی ها کمرنگ

بی کسی ها پیداست

راست گفتی سهراب

آدم اینجا تنهاست

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

ازمن دلیل دوست داشتنت رامی پرسند!

آخر چطور عظمت روحت را برایشان شرح دهم؟

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

ادامه مطلب / دانلود
صفحه 2 از 4 قبلی 123 بعدی ...»
css.php