نتايج جستجو مطالب برچسب : خنده

لطفا لبخند بزنید!

عکس نوشته های طنز و خنده دار

ایده جالب و باحال!

پسورد وای فای ، جواب مسئله ریاضیه!
حل کن ، حالشو ببر

عکس نوشته های طنز و خنده دار

این واسه گوش منه

عکس نوشته های طنز و خنده دار

واسه بعضی از ادما شستشوی مغزی لازمه!

عکس نوشته های طنز و خنده دار

دوسم داره … دوسم نداره …!

عکس نوشته های طنز و خنده دار

بعد از تست ریاضی !

عکس نوشته های طنز و خنده دار

لطفا منو نخور !

عکس نوشته های طنز و خنده دار

زنم بهم گفت دو دقه صبر کن من برم خرید و بیام !

عکس نوشته های طنز و خنده دار

آخر عاقبت لایک !

عکس نوشته های طنز و خنده دار

ایده جالب برای اینکه چکش رو نکوبین رو شصتتون

عکس نوشته های طنز و خنده دار

شرح در عکس …

عکس نوشته های طنز و خنده دار

من هیچی نمیگم !

عکس نوشته های طنز و خنده دار

الفاتحه !

عکس نوشته های طنز و خنده دار

کاربرد بسته چیپس !

عکس نوشته های طنز و خنده دار

حالا قرش بده … بیا وسط … آها…

عکس نوشته های طنز و خنده دار

ادامه مطلب / دانلود
روز اولی که من دانشجو شدم و به دانشگاه رفتم شماره ی کلاس را از روی برد دیدم و به سمت کلاس رفتم، توی کلاس هیچ کس نبود، فقط یک پسر نشسته بود. وقتی پرسیدم «کلاس ادبیات اینجاست؟» خندید و گفت:بله، اما تشکیل نمی شه(!)و دوباره در مقابل تعجبم گفت که یکی دو هفته ی اول که کلاس ها تشکیل نمی شود و خندید.
افکار خنده دار دانشجوی ترم اولی /طنز

با اینکه از خندیدنش لجم گرفت، اما فکر کنم او از من خوشش آمده باشد؛ چون پرسید که ترم یکی هستید یا نه. گمانم می خواست سر صحبت را باز کند و بیاید خواستگاری؛ اما شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم زیاد نخندد!

***

دو هفته بعد، سه شنبه: امروز دوباره به دانشگاه رفتم. همان پسر را دیدم از دور به من سلام کرد، من هم جوابش را ندادم. شاید دوباره می خواست از من خواستگاری کند. وارد کلاس که شدم استاد گفت:”دو هفته از کلاس ها گذشته، شما تا حالا کجا بودید؟” یکی از پسرهای کلاس گفت:«لابد ایشان خواب بودن.» من هم اخم کردم. اگر از من خواستگاری کند، هیچ وقت جوابش را نمی دهم چون شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم زیاد طعنه نزند!

***

چهارشنبه: امروز صبح قبل از اینکه به دانشگاه بروم از اصغر آقا بقال سر کوچه کیک و ساندیس گرفتم او هم از من پرسید که دانشگاه چه طور است؟ اما من زیاد جوابش را ندادم. به نظرم می خواست از من خواستگاری کند، اما رویش نشد. اگر چه خواستگاری هم می کرد، من قبول نمی کردم؛ آخر شرط اول من برای ازدواج این است که تحصیلات شوهرم اندازه ی خودم باشد!

***

جمعه: امروز من خانه تنها بودم. تلفن چند بار زنگ زد. گوشی را که برداشتم، پسری گفت: خانم میشه مزاحمتون بشم؟ من هم که فهمیدم منظورش چیست اول از سن و درس و کارش پرسیدم و بعد گفتم که قصد ازدواج دارم، اما نمی دانم چی شد یخ کرد و گفت نه و تلفن را قطع کرد. گمانم باورش نمی شد که قصد ازدواج داشته باشم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم خجالتی نباشد!

***

سه هفته بعد شنبه: امروز سرم درد می کرد دانشگاه نرفتم. اصغر آقا بقال هم تمام مدت جلوی مغازه اش نشسته بود، گمانم منتظر من بود. از پنجره دیدمش. این دفعه که به مغازه اش بروم می گویم که قصد ازدواج ندارم تا جوان بیچاره از بلاتکلیفی دربیاید، چون شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم گیر نباشد!

***

سه شنبه: امروز دوباره همان پسره زنگ زد؛ گفت که حالا نباید به فکر ازدواج باشم. گفت که می خواهد با من دوست شود. من هم گفتم تا وقتی که او نخواهد ازدواج کند دیگر جواب تلفنش را نمی دهم، بعد هم گوشی را گذاشتم. فکر کنم داشت امتحانم می کرد، ولی شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم به من اعتماد داشته باشد!

***

چهارشنبه: امروز یکی از پسرهای سال بالایی که دیرش شده بود به من تنه زد؛ بعد هم عذرخواهی کرد، من هم بخشیدمش. به نظرم می خواست از من خواستگاری کند، چون فهمید من چه همسر مهربان و با گذشتی برایش می شوم؛ اما من قبول نمی کنم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم حواسش جمع باشد و به کسی تنه نزند!

***

جمعه: امروز تمام مدت خوابیده بودم؛ حتی به تلفن هم جواب ندادم، آخر باید سرحرفم بایستم. گفته بودم که تا قصد ازدواج نداشته باشد جواب تلفنش را نمی دهم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم مسئولیت پذیر باشد!

***

دوشنبه: امروز از اصغرآقا بقال 2 تا کیک و ساندیس گرفتم. وقتی گفتم دو تا، بلند پرسید چند تا؟ من هم گفتم دو تا. اخم هایش که تو هم رفت فهمیدم که غیرتی است. حالا مطمئنم که او نمی تواند شوهر من باشد. چون شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم غیرتی نباشد، چون این کارها قدیمی شده!

***

پنچ شنبه: امروز دوباره همان پسره تلفن زد و گفت قصد ازدواج ندارد، من هم تلفن را قطع کردم. با او هم ازدواج نمی کنم؛ چون شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم هی مرا امتحان نکند!

***

دوشنبه: امروز روز بدی بود. همان پسر سال بالایی شیرینی ازدواجش را پخش کرد. خیلی ناراحت شدم گریه هم کردم ولی حتی اگر به پایم هم بیفتد دیگر با او ازدواج نمی کنم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم وفادار باشد!

***

شنبه: امروز یک پسر بچه توی مغازه ی اصغرآقا بقال بود. اول خیال کردم خواهرزاده اش است، اما بچه هه هی بابا بابا می گفت. دوزاریم افتاد که اصغرآقا زن و بچه دارد. خوب شد با او ازدواج نکردم. آخر شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم زن دیگری نداشته باشد!

***

یکشنبه: امروز همان پسری که روز اول دیدمش اومد طرفم. می دانستم که دیر یا زود از من خواستگاری می کند. کمی که من و من کرد، خواست که از طرف او از دوستم “ساناز” خواستگاری کنم و اجازه بگیرم که کمی با او حرف بزند. من هم قبول نکردم. شرط اول من برای ازدواج این است که شوهرم چشم پاک باشد!

***

ترم آخر: امروز هیچ کس از من خواستگاری نکرد. من می دانم می ترشم و آخر سر هم مجبور می شم زن اکبرآقا مکانیک بشوم…

ادامه مطلب / دانلود

تفاوت جالب زمین خوردن دخترها و پسرها(فقط بخندید)

پسر در حال دویدن…

زااااارت (صدای زمین خوردن) نیشخند

رفیق پسر: اوه اوه شاسکول چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی الاغ، پاشو گمشو!

(شپلخخخخخ “صدای پس گردنی”) خنده

یک رهگذر: چیزی مصرف کردی؟ یکم کمتر میزدی خب!! نگران

یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ! زبان

.

.

.

.

.

دختر در حال راه رفتن…

دوفففففففسک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش) نگران

رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی؟ فدات شم! الهی بمیرم! چی شدی تو یهو؟ وااااااااااای…از خود راضی

یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخوای برسونمت دکتری جایی؟ نیشخند

یک پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟ دستتونو بدین به من! شیطان

من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین،با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین!! چشمک

ادامه مطلب / دانلود

یکی‌ از فانتزیام اینه که...

یکی‌ از فانتزیام اینه که

بزنم یکی رو بکشم
(البته نه بی خودی طرف به دخدر همسادمون متلک گفته )
ما رو هم که همه میدونن عاشق دخدر همساده
بعد که خواستن اعدامم کنن بهم بگن اخرین جملت چیه
منم با افتخار بگم :من با این کارم دنیا رو از وجود دو… نجات دادم
(یکی خودم یکی هم مقتول)
شما هم دیگه از شر من خلاص می شید
اگه همه ما این کارو بکنیم بچه هایمان زندگی بهتری خواهند داشت
و بعد روحم تو افق محو بشه

یکی‌ از فانتزیام اینه که...

یکی از فانتزیام اینه که‎…

تو تاکسی نشسته باشم ۴ تا دختر داف سانتی مانتال نامبر وان که همگی کتاب زبان دستشونه هم سوار تاکسیه شن
بعد یهو موبایل من زنگ میخوره گوشیم و راحت از جیبم در میارم بعد شروع کنم تند تند انگلیسی صحبت کردن با طرف
بعد که گوشیو قطع کردم و همه تو کف حرکته بودن دوباره گوشیه زنگ بخوره اینبار شروع کنم اسپانیایی خف در حد لا لیگا و مسی صحبت کنم
بعد که همه گرخیدن به راننده به کردی بگم پیاده میشم
وقتی پیاده شدم همه هم پشت سرم پیاده بشن
اونی که از همه خوشگل تر بود بیاد جلو بپرسه آقا ببخشید شما زبانو کجا یاد گرفتین میشه شمارتونو داشته باشم
منم یه لبخند بهش بزنم بعد یه نگاه عاقل اندر سفیه بهش بکنم و بگم:
شرمنده من بیژن نیستم من نیما هستم ولی‌ می‌تونم شمارمو بدم فقط بعد از ولنتاین زنگ بزن بعد اونم بگه :عزیزم من به جز تو تا حالا با هیشکی نبودم” بعد من ندونم باید احساسِ “خاص ” بودن بکنم، یا “خر” بودن !
افق مفق ام نمیرم همینه که هست !

یکی‌ از فانتزیام اینه که...

یکی از فانتزیام اینکه:

در نظر دارم یه قوطی نارنجی بخرم و توش اسمارتیز بریزم…
هروقت سردرد داشتمو یکی ازم پرسید چی شده؟
بگم: “چیزی نیست، همون سردردهای همیشگی…”
بعدم چندتاشو بخورم بگم آآآآه mellowsmiley
لامصب عنده کلاسه!

یکی‌ از فانتزیام اینه که...

یکی از فانتزیام اینه که یکی بخواد به یکی دیگه شلیک کنه بعد من داد بزنم نننننههههههههه و خودمو بندازم جلوی گلوله ، بعد خون بپاشه از قلبم بیرون و مردم دورم جمع بشن با گریه بهم افتخار کنن ؛ از اون طرف کارگردان داد بزنه کات اقا کات بازم خراب کردین اهههههه …

یکی‌ از فانتزیام اینه که...

یکی از فانتزیام اینه یه روز یه دختر داشته باشم …
به دخترم پول تو جیبی نمیدم، تا یواش از پشت سرم بیاد
دستاشو حلقه کنه دور گردنم، موهاشم بخوره تو صورتم
در ِ گوشم پچ پچ کنه
بگه بابایی بهم پول میدی ؟
داریم با بچه ها میریم بیرون …
موهاشو بزنم کنار .
ماچش کنم ،
بگم برو از جیبم وردار بابایی
به خاطر دخترم هم که شده ، یه روزی بابا میشم و بعدشم تو افق محو!

یکی‌ از فانتزیام اینه که...

یکی از فانتزیام اینه که یه روز ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﭘﻠﻴﺲ ﺑﺸﻢ؛
ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ ﺑﮕﻴﺮﻡ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﮕﻢ:
ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﭘﮋﻭ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﻦ!
ﻣﮕﺎﻥ!!
ﺳﺮﺕ ﺭﻭ ﺑﻨﺪﺍﺯ ﭘﺎﻳﻴﻦ!ﻣﮕﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﺪﺍﺭﻱ!؟
ﻣﺎﮐﺴﻴﻤﺎﻱ ﻣﺸﮑﻲ ﺷﻴﻄﻮﻥ داری چبکار میکنی اون گوشه واستادی؟!
؟۲۰۶ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺩﺍﺭ
ﺁﻫﻨﮕﺖ ﺧﻴﻠﻲ ﻗﺪﻳﻤﻴﻪ…ﻋﻮﺿﺶ ﮐﻦ…
ﺑﻨﺰ ﻣﺸﮑﻲ
ﺑﻨﻨﻨﻨﻨﻨﻨﺰ…
پسته میخوریو ﻓﺨﺮ ﻣﻲ ﻓﺮﻭﺷﻲ!!?
ﺑﺰﻥ بغل کصافت

یکی‌ از فانتزیام اینه که...

یکی از فانتزیام اینه که‎…

با دوست پسرم برم بیرون بعد بابام مارو بیرون ببینه
بعد من و دوست پسرم سریع بدوییم تو افق محو شیم
بعد بابام بیخیال نشه اونم بیاد تو افق دوست پسرمو زیر مشت و لقط(لگد) بزنه بترکونه
بعد دوست پسرم عمر با عزتشو بده به شما.
بعد چون شگون نداره مرده رو زمین بمونه همون تو افق با سوز و گداز فراوان خاکش کنم
و دیگه آخر هر هفته بدون فانتزی برم تو افق سر خاکش

یکی‌ از فانتزیام اینه که...

یکی از فانتزیام اینه که‎…

درگیر یه بازی کثیف بشم (مواد مخدر) بعد دوستم بهم بگه نیما بکش بیرون از این جریان لعنتی بعد من رو به پنجره به افق خیره بشم و در حالی که دارم سیگار میکشم بهش بگم میخوام از این بازی کثیف بکشم بیرون اما یه کاره ناتموم دارم! این لعنتیا دختر همسایمونو واسه تضمین خیانت نکردن من به گروه گروگان گرفتن !
بعد دوستم با یه لبخند ملیح دستشو بزاره رو شونم و بگه برو تا اخرش رفیق
بعد من برم سر قرار تو یه سوله خارج از شهر داد بزنم کجایید من اینجام !
بعد یه دفعه چراغ‌ها روشن بشن من نتونم جایی ببینم دستمو بگیرم جلوی صورتم
بعد ریس باند بگه نیما من رو تو یه حساب دیگه ای باز کرده بودم هنوزم وقت هست برگرد به گروه ! علاوه به حقوق بیشتر یه پراید هم بهت پاداش میدیم بعد من با عصبانیت بگم زِر نزن نفله اون دخترو آزاد کنید جاش منو بگیرید !
بعد طرف دست به جیب بشه تنفگو در بیاره ۳ تا گلوله شلیک کنه به سمت من
بعد منم همونجوری که دستم جلوی صورتم بود تیرهارو رو هوا نگه دارم بعد بگم دشواری نداره
که فقط پرایدو به من نشان بدید بعد پراید و بگیرمو برم سمت افق محو بشم

یکی‌ از فانتزیام اینه که...

یکی از فانتزیام اینه که:
تو کوچه دارم رو پایی میزنم سیگارم هم دستمه.از دور میبینم مسی و رونالدو دارن میان سمتم…منم بدوم برم سمتشون با یه حرکت به جفتشون لایی بزنم بعد کف کنن بگن تو چجوری این کارو کردی
بگم من شاگرد استاد تهامی هستم بعدشم این که چیزی نیست توپو بندازم بالا که بخوام مثله سوباسا برگردون بزنم
اما اون بالا همینجوری وایسم یهو یه صدایی بیاد بگه ادامه داستان هفته آینده..
بعدش تا هفته آینده همینجوری تو هوا باشم تا اینکه توپو شوت کنم…
همینجوری که توپ داره میره تو افق محو بشه منم یه کام سنگین از سیگارم بگیرم بعدش یه دفعه پووووووووف تو دود سیگارم محو بشم!!!

ادامه مطلب / دانلود

جوک های خنده دار تیر ۹۲

دیشب سوار پورشه ام شده بودم
و توخیابون دور میزدم باهاش
یهو یکی پرید جلو ماشین تا خواستم ترمز کنم
پام گرفت به لحاف و پاره شد!
::
::
ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻛﺎﺭﻯ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﭽﮕﻰ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﻮﺩﻡ ﻳﺎﺩ ﺑﮕﻴﺮﻡ
ﻧﺎﺧﻦ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻮﺩ، ﭼﻮﻥ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻨﺪ ﺍﻭﻝ ﺍﻧﮕﺸﺘﻢ ﺟﺰﺀ
ﻧﺎﺧﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ:|
::
::
بدترین چیز اون خنده ی اجباری برای حفظ آبرو بعد از یه زمین خوردن وحشتناکه…
::
::
پسره ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ :
ﭘﻨﺞ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﺪﻩ
ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﮕﻪ ﭼﯽ ؟
ﭼﻬﺎﺭ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ !
ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﻭﺍﺳﻪ ﭼﯽ ؟
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ
ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﺎﻥ
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﻮﻧﺼﺪ ﺗﻮﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ؟
ﺑﺎﺑﺎﯼ ﻣﻦ ﺳﯿﺼﺪ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩ ﮐﻪ
ﻣﻦ ﺑﺨﻮﺍﻡ ﺩﻭﯾﺴﺖ ﺗﻮﻣﻦ ﺑﺪﻡ !
ﺑﯿﺎ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﺻﺪ ﺗﻮﻣﻦ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮ
ﭘﺴﺮﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺩﯾﺪ
ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺗﻮﻣﻨﯿﻪ ! :دی
::
::
دقت کردین وقتی مهمون میاد
آشغال ریزه های روی قالی چقدر به چشم میان و بزرگ میشن؟!
اصلا میان جلو سلام واحوالپرسی میکنن
::
::
تو خونه ما هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدنه
دیر که میشه لامصب بابام با شاتگان، مامانم با اره برقی انتظارمو میکشن !
::
::
رفتم الکتریکی محلمون گفتم: زنگ درمون خرابه
یاروگفت: برو میام درست میکنم
هرچی منتظر شدم نیومد
رفتم مغازش میگم چرا نیومدی؟
میگه اومدم هر چی زنگ زدم هیچکس درو باز نکرد جوک های خنده دار تیر ۹۲
::
::
نشستم قلک دلمو شکوندم،تهش همش چند تا دلخوشی بود جوک های خنده دار تیر ۹۲ )
::
::
دقت کردین !؟
این منبع موثق دهن لق‌ ترین آدمیه که تا الان دیدم :دی
::
::
اعتراف می کنم:
زمان بچگی وقتی برق می رفت روی زنگ همه همسایه ها چسب نواری می چسبوندیم
حالا شما زمان اومدن برق رو تصور کنین!
::
::
واسه فلش در میذارن که آدم گمش کنه
وگرنه چه خاصیتی داره !؟
::
::
ﻧﻤﺮﻩ ٢٠ ﻛﻼﺳﻮ: ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻡ!
ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻫﻮﺷﻮ ﺣﻮﺍﺳﻮ: ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻡ!
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺷﻬﺮ ﭘﺮﻳﺎ
ﺍﻭﻥ ﻛﻪ ﺟﺎﺵ ﺗﻮ ﻗﺼﻪ ﻫﺎﺳﻮ
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺗﺎ ﻟُﺪﻓﻦ جوک های خنده دار تیر ۹۲ )
::
::
امشب سر به موضوع الکی که حق با من بود با بابام حرفم شد
بابام هم میخواست معذرت خواهی کنه
هم غرورش نمیذاشت
طی یه حرکت انقلابی رفت کولر و روشن کرد !
::
::
یه خانم دارم ماااااااااااااااااااااااااااااااااه
دست پخت عالی ، کدبانو ، پر احساس ، زیبا …
حجابش که ۲۰ اِ …
خوش اخلاق و اهل فکر و …
خلاصه کم از خانمی هیچی کم نداره …
فقط مشکل اینه که :
دقیقاً نمی دونم کیه و کجاست …
ولی عاشقشم ، خدا حفظش کنه
::
::
لعنت به اون پشه ای که همه جارو ول میکنه
مستقیم میره تو سوراخ بینی دستی میکشه دور میزنه میاد بیرون
اینا از بن لادنم وحشی ترن !
::
::
خیلی جالبه
مانیتورمو تمیز کردم
انگارهمتون رفتید حموم !
::
::
بعضیام هستن فک می کنن کین ، نه عموو !
من اسم تورو که می شنوم یه هفته بد شانسی میارم
چه برسه بخوام در موردت حرف بزنم !
::
::
آیا می دانید زبان ایرانی مختصرترین زبان دنیاست؟
مثال: معال جمله ی «میری سریع این کار رو انجام میدی و برمیگردی» یک کلمه است.
«اومدیا»!
::
::
میدونین چرا باباها تو زمستون گرمشونه تو تابستونم سردشونه !؟
اگه شماهم یه بار برین قبض ها رو پرداخت کنین
کل تنظیمات بدنتون بهم میخوره جوک های خنده دار تیر ۹۲ )
::
::
ما یه بار دعوامون شد پسره با موتور افتاد دنبالمون
با دمپایی ابری میزد شیشه ماشین رو بشکونه جوک های خنده دار تیر ۹۲
::
::
یارو میره دکتر دستشو محکم تکون میده
میگه آقای دکتر من اینجوری میکنم درد میگیره ، دکتره میگه نکن !
::
::
آدم باس یه رفیق داشته باشه ، شبای امتحان بزنگه بهش بگه :
چند صفحه خوندی؟
اونم بگه :چیووووو؟؟؟؟
تا یه کم دلش گرم شه!
::
::
پسرداییم تا حالا لب به سیگار و قلیون نزده
بعد از اینکه تو عشقش شکست خورده
رفته الکترو اسموک (Electro Smoke) خریده میکشه!
آخه آدم انــــــقدرررر هـمـوژنـیـزه؟! :•|
::
::
شماهم وقتی میخواید ببینید یکی خوابه و داره نفس میکشه یا نه
به جای اینکه صداش کنید
نگاه شکمش میکنید ببینید بالا و پایین میشه یا فقط من اینجوریم !؟
::
::
دیدید این فیلمارو که بچه گم میشه وقتی پدر مادرش پیداش میکنن
نیم ساعت تو بغل همدیگه گریه میکنن
والا ما که بچه بودیم گم که میشدیم
بعد از اینکه پیدامون میکردن نیم ساعت کتک میخوردیم جوک های خنده دار تیر ۹۲
::
::
یارو تو باشگاه یه ساعت پیدا میکنه میگه : این ساعت آبی زیمنس مال کیه ؟
یه آقایی میگه مال منه
غضنفر میگه نشونی شو بده. یارو میگه :آبی زیمنس !
میگه : دهه ! اینا رو که خودم گفتم داداش ! تو اصلا بگو ساعت چنده؟!
::
::
ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩم
ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺭﺍﺳﺘﯽ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﭼﻪ ﻣﺎﻫﯽ هستی ؟؟
ﻣﻦ : خرداد ^-^
ﺭﻓﺖ جوک های خنده دار تیر ۹۲
ﮔﻔﺘﻢ : ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺮﯼ ؟
ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻟﯿﺎﻗﺘﺘﻮ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﯾﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺁﺩﻣﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎ ﻣﺘﻮﻟﺪﯾﻦ خرداد ! ^-^
::
::
با کلی شوق و ذوق رفتم خونه ، می گم پدر جان استادمون گفت
بین همه ی کلاس ها، من بالاترین نمره رو گرفتم. می گه: ببین دیگه بقیه چقدر خنگن جوک های خنده دار تیر ۹۲

ادامه مطلب / دانلود

 

خنده و دوش آب سرد شما را لاغر میکند!

 

 

آیا تا به‌ حال حسرت دوستانی را خورده‌اید که با وجود خوردن زیاد کیک

و شکلات و تحرک کم باز هم لاغر هستند؟ اگر پاسخ‌تان مثبت است….

باید بدانید که راز لاغر ماندن این افراد، سوخت و ساز مناسب مواد غذایی در بدن‌شان است.

به گزارش  ایسنا، سوخت و ساز به بیان ساده به معنی مقدار غذایی است که پس از خوردن در بدن می‌سوزد و انرژی آزاد می‌کند.

به گزارش تورنتونیوز، در این مقاله چند روش متفاوت و جالب و البته آسان برای افزایش سطح متابولیسم و تسریع سوخت و ساز مواد غذایی در بدن ارائه شده که عبارتند از:

– آناناس بخورید. این میوه حاوی نوعی ترکیب آنزیمی است که مستقیما روی دستگاه هاضمه تاثیر می‌گذارد و به جذب ریزمغذی‌ها کمک می‌کند. این ترکیب موسوم به «بروملاین» اغلب برای درمان اختلالات معده‌ای و روده‌ای تجویز می‌شود. بروملاین موجود در آناناس به سلول‌های غده لوزالمعده کمک می‌کند که مواد غذایی را تجزیه کنند و این امر به تسریع سوخت و ساز غذاها در بدن کمک می‌کند.

– ادویه مصرف کنید. غذاهای تند، فلفلی نیز سرعت سوخت و ساز مواد غذایی در بدن را افزایش می‌دهند. مطالعات نشان می‌دهد ماده‌ای موسوم به «کاپسایسین» که در اثر مصرف غذاهای ادویه‌دار و تند در بدن تولید می‌شود، لایه‌های چربی را اکسیده می‌کند. غذاهای ادویه‌دار ضربان قلب را بالا برده و انرژی بدن را افزایش می‌دهند و در عین حال باعث هضم مواد غذایی می‌شوند که نتیجه آن سوختن کالری بیشتر است.

– چای سبز بنوشید. آزمایشات نشان می‌دهد ترکیباتی موسوم به کاتچین‌ها که در چای سبز یافت می‌شوند می‌توانند متابولیسم و سوخت و ساز بدن را تقویت کرده و در نتیجه شاخص توده بدنی را که شاخص نشان‌ دهنده چاقی و اضافه وزن است، کاهش دهد. چای سبز هم‌چنین به کاهش سطح کلسترول بد کمک می‌کند.

– دوش آب سرد بگیرید. شاید بسیاری از شما تاکنون از تاثیر دوش گرفتن با آب سرد برای کاهش وزن اطلاع نداشته‌اید. پس خوب است بدانید که با گرفتن دوش آب سرد می‌توانید به راحتی چندین کلیو وزن خود را کاهش دهید. وقتی آب سرد روی بدنتان می‌ریزد، شروع به لرزیدن می‌کنید و عضلات شما منقبض می‌شود که حاصل این تغییرات فیزیکی افزایش سوخت و ساز بدن است.

از آنجا که زیر دوش آب سرد بدن تلاش می‌کند تا دمای طبیعی خود را تنظیم کنید و گرم بماند، سیستم دفاعی فعال می‌شود و در واکنش تعداد بیشتری گلبول سفید رها می‌کند. این تکنیک در عین حال روی سیستم لنفاوی نیز تاثیر می‌گذارد و مایع لنفاوی را در سراسر بدن به جریان وا می‌دارد. بعلاوه گرفتن دوش آب سرد برای بهبود گردش خون نیز موثر است.

– متخصصان می‌گویند ۱۰۰ بار خندیدن از ته قلب به اندازه ۱۰ دقیقه ورزش «پارو زدن ثابت» و یا ۱۵ «دقیقه دوچرخه سواری ثابت» انرژی بدن را مصرف می‌کند. خندیدن موجب کاهش هورمون‌های استرس می‌شود و در نتیجه به سوخت و ساز بهتر مواد غذایی در بدن کمک می‌کند. همچنین خنده تاثیر شگفت‌انگیزی در تقویت سیستم دفاعی بدن دارد./ایسنا

ادامه مطلب / دانلود

خانم ها چند سال از عمرشان را رژیم می گیرند؟!

نتایج یک بررسی آماری جدید در انگلیس نشان می‌دهد که زنان به طور متوسط 17 سال از عمر خود را رژیم می‌گیرند در حالی که 90 درصد از آنها تقریبا در تمام طول عمر را رژیم دارند.
در این مطالعه معلوم شد متوسط زنان انگلیسی حداقل دو بار در سال رژیم می‌گیرند و در هر نوبت تقریبا 4.9 کیلوگرم وزن کم می‌‌کنند.
اطلاعات آماری مربوط به طول عمر در انگلیس نشان می‌دهد که متوسط طول عمر زنان در این کشور 82 سال و میانگین وزن زنان در این گروه سنی 69 سال است.
به گزارش روزنامه دیلی میل، این مطالعات همچنین نشان می‌دهد یکی از مهم‌ترین انگیزه‌هایی که زنان را وادار به رژیم گرفتن می‌کند، تغییر سایزشان است به طوری که 52 درصد از زنان انگلیسی به دلیل اینکه دیگر نمی‌توانند لباس‌های قبلی خود را بپوشند، رژیم می‌گیرند.

 

ادامه مطلب / دانلود

موضوع انشاء: عزدواج (آخر خنده)

 

نام : کمال

کلاس :دوم دبستان

موزو انشا : عزدواج!

هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید

بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.

تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است.

حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش

به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید

زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند.

در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید به هم بخورند.

مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم.

از لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.

در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است !

اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می آید

من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم.

مهریه و شیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند.

همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود.

دایی مختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.. خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم می کند!

اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. میگفت چون رهم و اجاره بالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید. ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد و دستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است.

قهر بهتر از دعواست. آدم وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند بعد خانومش می رود دادگاه شکایت می کند بعد می آیند دایی مختار را می برند زندان!

البته زندان آدم را مرد می کند.عزدواج هم آدم را مرد می کند، اما آدم با عزدواج مرد بشود خیلی بهتر است!

این بود انشای من.

ادامه مطلب / دانلود

جوک های جدید و خنده دار

حیف نون به پسرش شک میکنه بهش میگه:ها کن ببینم!
پسره ها میکنه غضنفر میزنه تو گوشش بهش میگه:حالا دیگه میری دختر بازی؟
*************************
عاقد: عروس خانوم وکیلم ؟
عروس : پَـ نـه پَـ تو این بی شوهری برم گل بچینم؟!
*************************
ایرانسل در آینده ای نزدیک:
مشترک گرامی چه خبر؟ مامان بابا خوبن؟
بچه کوچولو چه طوره؟ الهی ایرانسل قربونش بره
مشترک گرامی یه طرح دارم پاییزه یکی سیم کارت بخر ، دوتا ببر
یکی میاره در خونتون یکی می دم به عموتون یکی هم واسه عمتون !
مشترک گرامی کاری باری نداری فعلا ؟ قربونت ایرانسل !
*************************
کی میگه ما مردا احساسات نداریم؟
من خودم بارها و بارها احساس تشنگی کردم
شاید باورتون نشه ولی احساس گشنگی هم می کنم !
*************************
یه وقتایی دیگه حسش نیست غصه بخوری
رسما” غصه تو رو میخوره
*************************
میگه: چرا زن نمیگیری؟
میگم: مرسی من همینطوری راحتم
میگه :‌آخه ما ناراحتیم تو راحتی !!
*************************
هم عاشقتم , هم ازت متنفرم , میانگین که بگیری میبینی برام مهم نیستی !
*************************
باباهامون جلوی باباهاشون پاشونو دراز نکردن
ما پاهامونو دراز کردیم اما به احترامشون جلوشون سیگار نکشیدیم
بچه هامون اگه تو جمع نزنن زیر گوشمون شانس آوردیم !
والللا
*************************
بنده خدا به رفیقش : یه پراید خریدم !
رفیقش : مدلش چنده ؟
بنده خدا : قرمزه !
رفیقش : گرون خریدی !!
*************************
یعنی من خودم رو یه یک لحظه جای این دخترای مجرد میزارم
خیلی حالم گرفته میشه که پسر خوشتیپ و خوشگل و تحصیل کرده ای مثل من
قصد ازدواج نداره !!
*************************
اومده بودن خواستگاریم میگم من فعلا میخوام درس بخونم…
میگن یعنی حالا حالا ها طول میکشه؟
میگم پ ن پ ده دیقه صب کن همین دو صفحه هم بخونم بعد !!!
*************************
رفتم ساندویچی،میگم آقا یه بندری لطفا
میگه سوسیس بندری دیگه
میگم پ ن پ،یه نوار بندری بزار میخوام واست قر بدم تا خستگیت رفع بشه!
*************************
رفتم دنبالِ خواهرم از دانشگاه بیارمش
برگشتنه گشت بهمون گیر داده ، میگه خانوم کى باشن؟
منم با حالت عصبانى میگم خواهرمه! مشکلى هست؟
بعد یهو خواهرم میگه :
جناب سروان دروغ میگه !!!
دوست دخترشم ؟؟؟؟
میگم دروغ میگه به خدا جناب سروان ؟
یارو هم مدارک ماشینُ گرفت گفت بیا کلانترى معلوم میشه!!
به خواهرم میگم مرض دارى مگه!!!!
میگه بریم کلانترى بعد بابا اینا بیان دنبالمون مامورِ ضایع بشه یه ذره بخندیم؟؟؟
فک و فامیه داریم ؟!
*************************
بزرگترین حرف های کینه توزانه با این جمله توجیه میشه : ” به خاطر خودت میگم “
*************************
به سلامتی پنگوئن که یه ذره قد داره، اما بازم لاتی راه میره ….
*************************
یادش بخیر یه زمانی توو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که :
تو اجازه بگیر برو بیرون منم ۲دقیقه دیگه میام!
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو…..
من که حلالشون نمی کنم!!!!!
*************************
زنگ زدم پشتیبانی میگم: چرا سرعت اینترنتم کم شده؟
میگه: چون کندی سرعت دارین!
گفتم اجرکم عندالله خیالم راحت شد
یه خانواده از نگرانی در اوردی ! پس دلیلش اینه! البته خودمم شک کرده بودم!
*************************
مکالمه ای بین من و مادرم:
-مامان
– جونم
– داشتم ماست می خوردم
– نوش جونت پسرم
– ریخت رو فرش
– کوفتو بخوری نکبت؛ خاک تو سرت….
*************************
به حیف نون میگن این خیابون کجا میره ؟
میگه من ۴۰ ساله تو این خیابون زندگی میکنم تا حالا ندیدم جایی بره !!
*************************
یارو میره هارد بخره میگه هارد۶۴۰ میخوام حیف نون هارد ۵۰۰ میاره
بهش میگه گفتم ۶۴۰
میگه :ناراحت نباش جا وا می کنه ..!!!
*************************
حیف نون به باباش میگه : پنکه خراب شده
باباش میگه : خوب معلومه پنج نفری زیرش میخوابین ، میخوای خراب نشه ؟!!
*************************
به استاد میگم استاد شما که ۹ دادی حالا این یه نمره هم بده دیگه
یک نگاه عاقل اندر دیوانه کرد دست گذاشته رو دوشم میگه برو درس بخون پسرم
استادم نشدیم شخصیت کسی رو خورد کنیم !
*************************
یه کتابم نشدیم حداقل دوست مهربان بشیم !!
*************************
یه شلغمم نشدیم یکی کوفتمون کنه خوب شه…..!!

ادامه مطلب / دانلود

شعر خنده دار پسر ترشیده

شعر پسر ترشیده

پسری با پدرش در رختخواب
    درد ودل می کرد با چشمی پر آب

    گفت :بابا حالم اصلا ً خوب نیست
    زندگی از بهر من مطلوب نیست

     گو چه خاکی را بریزم توی سر
    روی دستت باد کردم ای پدر

     سن من از 26 افزون شده
    دل میان سینه غرق خون شده

    هیچکس لیلای این مجنون نشد
    همسری از بهر من مفتون نشد

    غم میان سینه شد انباشته
    بوی ترشی خانه را برداشته

    پدرش چون حرف هایش را شنفت
    خنده بر لب آمدش آهسته گفت

    پسرم بخت تو هم وا می شود
    غنچه ی عشقت شکوفا می شود

    غصه ها را از وجودت دور کن
    این همه دختر یکی را تور کن

    گفت آن دم :پدر محبوب من
    ای رفیق مهربان و خوب من

    گفته ام با دوستانم بارها
    من بدم می آید از این کارها

    در خیابان یا میان کوچه ها
    سر به زیر و چشم پاکم هر کجا

    کی نگاهی می کنم بر دختران
    مغز خر خوردم مگر چون دیگران؟

    غیر از آن روزی که گشتم همسفر
    با شهین و مهرخ و ایضاً سحر

    با سه تا شان رفته بودیم سینما
    بگذریم از ما بقیه ماجرا

    یک سری ، بر گل پری عاشق شدم
    او خرم کرد، وانگهی فارغ شدم

    یک دو ماهی یار من بود و پرید
    قلب من از عشق او خیری ندید

    آزیتای حاج قلی اصغر شله
    یک زمانی عاشقش گشتم بله

    بعد اوهم یار من آن یاس بود
    دختری زیبا و پر احساس بود

    بعد از این احساسی پر ادعا
    شد رفیق من کمی هم المیرا

    بعد او هم عاشق مینا شدم
    بعد مینا عاشق تینا شدم

    بعد تینا عاشق سارا شدم
    بعد سارا عاشق لعیا شدم

    پدرش آمد میان حرف او
    گفت ساکت شو دیگر فتنه جو

    گرچه من هم در زمان بی زنی
    روز و شب بودم به فکر یک زنی

    لیک جز آنکه بداری مادری
    دل نمی دادم به هر جور دختری

    خاک عالم بر سرت، خیلی بدی
    واقعا ً که پوز بابا را زدی

ادامه مطلب / دانلود
مواد لازم برای تهیه فیلم کمدی در این روزها: یک پورمخبر همراه با مخلفات!!
1- حوض: کاربردهایش کم نیست، میتوان توی آبش هندوانه خنک کرد، وقتی خوشمزگی کمدین گل می‌کند، می‌تواند کنارش بایستد و به سر و روی دیگران آب بپاشد. از همه مهم‌تر این که در یکی از صحنه‌های کلیدی می‌توان کمدین را با سر انداخت توی حوض و به دست و پا زدن‌هایش خندید. ضمنا زن و شوهرهای مهربان (و احیانا کمی سالخورده) هم می‌توانند لب حوض بنشینند و از خاطرات جوانی بگویند.
ادامه مطلب / دانلود

سرکاری سربازی اس ام اس سرباز اس ام اس سربازی اس م اس سرکاری مخصوص سربازی جک سربازی

کپی برداری از مطالب این ولاگ فقط با ذکر منبع و لینک دادن به وبلاگ مجاز میباشد

از آن روزی که سربازی به پا شد—ستم بر ما نشد بر دخـــتران شد
بسوزد آن که سر بازی به پا کرد—تمام دخـــتران را چشم به راه کرد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ادامه مطلب / دانلود
صفحه 2 از 2 قبلی 12
css.php