شاهنامه خوانی: ملحقات سوم، سرگذشت برزو پسر سهراب (قسمت پنجم)
کاری نکن که تو را ببندم و نزد افراسیاب ببرم. زال گفت: ای بیخرد گوش کن حالا پیری را نشانت میدهم. دو کتفت را با تیر به هم میدوزم و قیامت را جلوی چشمت میآورم و از اسب میاندازمت و با گرز گردنت را میشکنم. زال وقت میگذراند تا رستم بیاید. زمانی با شمشیر میجنگید و گاهی او را تیرباران میکرد. فرامرز نزد رستم رسید و دید که او و برزو مست هستند. رستم به برزو گفت: حتماً طوری شده است که فرامرز آمد. فرامرز همه ماجرا را گفت. سپس رستم از زال پرسید و فرامرز گفت: او وقت میگذراند و
ادامه مطلب / دانلود